پرش به محتوا

مساوات در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'تجدید' به 'تجدید'
جز (جایگزینی متن - 'تجدید' به 'تجدید')
خط ۱۸: خط ۱۸:
البته مراد از مساوات مورد بحث، مساوات طبیعی از قبیل رنگ و شکل و [[اخلاق]] و [[امیال]] و استعدادها نیست، زیرا این [[اختلاف‌ها]]، اختلاف‌های طبیعی است و [[تساوی]] در آنها ممکن نیست، چنان که در [[حدیث]] [[علوی]] آمده است: «خیر مردم در تفاوت آنهاست و اگر همه مساوی باشند هلاک شوند»<ref>{{متن حدیث|لَا يَزَالُ‏ النَّاسُ‏ بِخَيْرٍ مَا تَفَاوَتُوا فَإِذَا اسْتَوَوْا هَلَكُوا}}؛ امالی الصدوق، ص۳۶۲؛ بحارالانوار، ج۷۷، ص۳۸۳.</ref>.
البته مراد از مساوات مورد بحث، مساوات طبیعی از قبیل رنگ و شکل و [[اخلاق]] و [[امیال]] و استعدادها نیست، زیرا این [[اختلاف‌ها]]، اختلاف‌های طبیعی است و [[تساوی]] در آنها ممکن نیست، چنان که در [[حدیث]] [[علوی]] آمده است: «خیر مردم در تفاوت آنهاست و اگر همه مساوی باشند هلاک شوند»<ref>{{متن حدیث|لَا يَزَالُ‏ النَّاسُ‏ بِخَيْرٍ مَا تَفَاوَتُوا فَإِذَا اسْتَوَوْا هَلَكُوا}}؛ امالی الصدوق، ص۳۶۲؛ بحارالانوار، ج۷۷، ص۳۸۳.</ref>.


نگاهی گذرا به جوامعی که این امر را لحاظ نکردند و دچار برداشت [[اشتباه]] در موضوع مساوات شدند، این مسأله را [[ثابت]] می‌کند. در دوران استالین [[تصمیم]] گرفته شد به عنوان یک [[اقدام]] [[سوسیالیستی]] دستمزدها به تساوی پرداخت شود. اما به زودی این حرکت با [[شکست]] روبه‌رو شد و استالین ناچار شد در [[تصمیم]] خود [[تجدید]] نظر کند و آن را لغو نماید. وی دراین‌باره ضمن نطقی که ایراد کرد چنین گفت: «بسیاری [[تصور]] می‌کنند لازمه [[سوسیالیسم]] آن است که دستمزد [[کارگران]] به [[تساوی]] پرداخت شود، حال آنکه این مساواتی که بدان [[دعوت]] می‌کنند بی‌نهایت واهی و بی‌اساس بوده و موجب زیان‌های جبران‌ناپذیری به ما شده است»<ref>باقر شریف القرشی، العمل و حقوق العامل فی الاسلام، الطبعة الرابعة، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، ۱۳۹۹ ق. ص۲۷۳.</ref>.
نگاهی گذرا به جوامعی که این امر را لحاظ نکردند و دچار برداشت [[اشتباه]] در موضوع مساوات شدند، این مسأله را [[ثابت]] می‌کند. در دوران استالین [[تصمیم]] گرفته شد به عنوان یک [[اقدام]] [[سوسیالیستی]] دستمزدها به تساوی پرداخت شود. اما به زودی این حرکت با [[شکست]] روبه‌رو شد و استالین ناچار شد در [[تصمیم]] خود تجدید نظر کند و آن را لغو نماید. وی دراین‌باره ضمن نطقی که ایراد کرد چنین گفت: «بسیاری [[تصور]] می‌کنند لازمه [[سوسیالیسم]] آن است که دستمزد [[کارگران]] به [[تساوی]] پرداخت شود، حال آنکه این مساواتی که بدان [[دعوت]] می‌کنند بی‌نهایت واهی و بی‌اساس بوده و موجب زیان‌های جبران‌ناپذیری به ما شده است»<ref>باقر شریف القرشی، العمل و حقوق العامل فی الاسلام، الطبعة الرابعة، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، ۱۳۹۹ ق. ص۲۷۳.</ref>.


[[انسان‌ها]] از نظر طبیعی به هیچ روی یکسان نیستند، بلکه [[اختلاف]] وجودی میان همه موجودات و در مراتب وجود از لوازم عالم وجود است و در [[خلقت]] [[الهی]] تکراری نیست: {{عربی|لَا تِکْرَارَ فِي التَّجَلِّي}}<ref>«هر موجودی به اصل محکم ـ {{عربی|التَّجَلِّیُ لَا یُتَکَرَّرُ}} ـ در وجود خود منفرد و متفرد است و او را ثانی نیست و به عبارت دیگر هر شیء مظهر اسم شریف {{متن حدیث|يَا مَنْ‏ لَيْسَ‏ كَمِثْلِهِ‏ شَيْ‏ءٌ}} است، و این مظهریت را مراتب است. هر حرفی از حروف کتاب آفاقی و انفسی است که من موجودی واحد و بی‌شریکم، چگونه موجد مرا شریک باشد». حسن حسن‌زاده آملی، رساله وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، چاپ اول، انتشارات فجر، ۱۳۶۲ ش. ص۲۴.</ref>. انسان‌ها نیز گوناگون و طور به طور [[آفریده]] شده‌اند و از استعدادهای متفاوتی برخوردارند که همین تفاوت و گونه‌گونی مایه بقا و دوام [[جامعه انسانی]] است و این امر از نشانه‌های [[قدرت]] و [[کمال الهی]] است: {{متن قرآن|مَا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا * وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا}}<ref>«چه بر سرتان آمده است که به سترگی خداوند گردن نمی‌نهید؟ * با آنکه شما را گونه‌گون آفریده است» سوره نوح، آیه ۱۳-۱۴.</ref>.
[[انسان‌ها]] از نظر طبیعی به هیچ روی یکسان نیستند، بلکه [[اختلاف]] وجودی میان همه موجودات و در مراتب وجود از لوازم عالم وجود است و در [[خلقت]] [[الهی]] تکراری نیست: {{عربی|لَا تِکْرَارَ فِي التَّجَلِّي}}<ref>«هر موجودی به اصل محکم ـ {{عربی|التَّجَلِّیُ لَا یُتَکَرَّرُ}} ـ در وجود خود منفرد و متفرد است و او را ثانی نیست و به عبارت دیگر هر شیء مظهر اسم شریف {{متن حدیث|يَا مَنْ‏ لَيْسَ‏ كَمِثْلِهِ‏ شَيْ‏ءٌ}} است، و این مظهریت را مراتب است. هر حرفی از حروف کتاب آفاقی و انفسی است که من موجودی واحد و بی‌شریکم، چگونه موجد مرا شریک باشد». حسن حسن‌زاده آملی، رساله وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، چاپ اول، انتشارات فجر، ۱۳۶۲ ش. ص۲۴.</ref>. انسان‌ها نیز گوناگون و طور به طور [[آفریده]] شده‌اند و از استعدادهای متفاوتی برخوردارند که همین تفاوت و گونه‌گونی مایه بقا و دوام [[جامعه انسانی]] است و این امر از نشانه‌های [[قدرت]] و [[کمال الهی]] است: {{متن قرآن|مَا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا * وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا}}<ref>«چه بر سرتان آمده است که به سترگی خداوند گردن نمی‌نهید؟ * با آنکه شما را گونه‌گون آفریده است» سوره نوح، آیه ۱۳-۱۴.</ref>.
خط ۱۲۱: خط ۱۲۱:
رسول خدا {{صل}} تمام برتری‌جویی‌ها و تفاخرها را زیر پا نهاد و مساوات اجتماعی را آن چنان که باید تحقق بخشید تا جایی که [[وصی]] آن [[حضرت]]، علی {{ع}} می‌فرمود: «حرکت پیاده با سواره فسادآوری برای سواره و ذلت و خواری برای پیاده است»<ref>{{متن حدیث|مَشَى‏ الْمَاشِي‏ مَعَ‏ الرَّاكِبِ‏ مَفْسَدَةٌ لِلرَّاكِبِ وَ مَذَلَّةٌ لِلْمَاشِي}}؛ تحف العقول، ص۱۴۵.</ref>.
رسول خدا {{صل}} تمام برتری‌جویی‌ها و تفاخرها را زیر پا نهاد و مساوات اجتماعی را آن چنان که باید تحقق بخشید تا جایی که [[وصی]] آن [[حضرت]]، علی {{ع}} می‌فرمود: «حرکت پیاده با سواره فسادآوری برای سواره و ذلت و خواری برای پیاده است»<ref>{{متن حدیث|مَشَى‏ الْمَاشِي‏ مَعَ‏ الرَّاكِبِ‏ مَفْسَدَةٌ لِلرَّاكِبِ وَ مَذَلَّةٌ لِلْمَاشِي}}؛ تحف العقول، ص۱۴۵.</ref>.


اما پس از [[پیامبر]] و به دنبال دگرگونی در [[سیاست]] آن [[رسول]] مساوات و [[تجدید]] نظر در مشی آن حضرت، [[مساوات اجتماعی]] بر هم خورد و مناسبات ستمگرانه طبقاتی دوباره رایج شد<ref> [[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۲ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۲، ص ۵۰۱؛ گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۱۹-۱۲۰.</ref>
اما پس از [[پیامبر]] و به دنبال دگرگونی در [[سیاست]] آن [[رسول]] مساوات و تجدید نظر در مشی آن حضرت، [[مساوات اجتماعی]] بر هم خورد و مناسبات ستمگرانه طبقاتی دوباره رایج شد<ref> [[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۲ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۲، ص ۵۰۱؛ گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۱۹-۱۲۰.</ref>


=== [[مساوات در برابر قانون]] ===
=== [[مساوات در برابر قانون]] ===
خط ۱۳۷: خط ۱۳۷:
رسول خدا {{صل}} در دادن حقی که به [[مردمان]] تعلق می‌گرفت هیچ تبعیضی روا نمی‌داشت و میان [[فرزندان]] [[اسماعیل]] ([[عرب‌ها]]) و فرزندان [[اسحاق]] (غیر عرب‌ها) تفاوتی نمی‌گذاشت؛ سفید را بر سیاه، توانگر را بر [[ناتوان]] [[برتری]] نمی‌داد، چنان‌که در [[تقسیم غنائم]] [[بدر]] عمل کرد<ref>نک: المغازی، ج۱، ص۹۹؛ سیرة ابن هشام، ج۲، ص۲۸۴؛ سنن أبی داود، ج۲، ص۷۰؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۴۵۸؛ الروض الأنف، ج۵، ص۱۸۲؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۰؛ تاریخ الذهبی، ج۲، ص۱۱۵؛ البدایة و النهایة، ج۳، ص۳۶۸؛ امتاع الاسماع، ج۱، ص۹۳.</ref>.
رسول خدا {{صل}} در دادن حقی که به [[مردمان]] تعلق می‌گرفت هیچ تبعیضی روا نمی‌داشت و میان [[فرزندان]] [[اسماعیل]] ([[عرب‌ها]]) و فرزندان [[اسحاق]] (غیر عرب‌ها) تفاوتی نمی‌گذاشت؛ سفید را بر سیاه، توانگر را بر [[ناتوان]] [[برتری]] نمی‌داد، چنان‌که در [[تقسیم غنائم]] [[بدر]] عمل کرد<ref>نک: المغازی، ج۱، ص۹۹؛ سیرة ابن هشام، ج۲، ص۲۸۴؛ سنن أبی داود، ج۲، ص۷۰؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۴۵۸؛ الروض الأنف، ج۵، ص۱۸۲؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۰؛ تاریخ الذهبی، ج۲، ص۱۱۵؛ البدایة و النهایة، ج۳، ص۳۶۸؛ امتاع الاسماع، ج۱، ص۹۳.</ref>.


این [[سیره]] پس از پیامبر مورد [[بی‌اعتنایی]] و [[تجدید]] نظر قرار گرفت. به دنبال رو آوردن درآمدهای کلان ناشی از [[فتوحات]]، [[عمر بن خطاب]] برای [[تصمیم‌گیری]] در چگونگی تقسیم غنائم [[مشورت]] کرد و به سبک [[نظام مالی]] [[ایران]] و [[روم]] دفاتری تنظیم و مردمان را طبقه‌بندی کرد و بدین ترتیب مساوات در تقسیم سرانه بر هم خورد. [[خلیفه]] در تقسیم سرانه [[بیت المال]] با معیارهای طبقاتی [[مهاجران]] را بر [[انصار]]، انصار را بر [[عرب]]، عرب را بر [[موالی]] و [[زنان پیامبر]] را بر [[زنان]] [[مهاجر]] و [[انصاری]] [[برتری]] داد و حتی در سهمیه زنان پیامبر میان آنان که عرب بودند و غیر آنان تفاوت گذاشت<ref>نک: کتاب الخراج، ص۲۴، ۴۲-۴۶؛ الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۹۵، ۳۰۴؛ المعیار و الموازنة، ص۲۵۲؛ أبو محمد الفضل بن شاذان الازدی النیسابوری، الایضاح، الطبعة الاولی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۲ ق. ص۱۳۶-۱۳۸؛ فتوح البلدان، ص۴۳۵-۴۴۴؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۵۳؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۶۱۲-۶۱۸؛ أبو الحسن علی بن محمد بن حبیب الماوردی، الاحکام السلطانیة، الطبعة الثانیة، افست مرکز النشر، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، ۱۴۰۶ ق. ص۱۹۹-۲۰۲؛ الاحکام السلطانیة لأبی یعلی، ص۲۳۷-۲۴۰؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۰۲-۵۰۴؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱۲، ص۹۴؛ احمد بن علی القلقشندی، صبح الأعشی فی صناعة الانشاء، شرحه و علق علیه و قابل نصوصه محمد حسین شمس الدین، الطبعة الاولی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۷ ق. ج۱۳، ص۱۱۳-۱۱۷؛ رفیق بک العظم، أشهر مشاهیر الاسلام فی الحرب و السیاسة، الطبعة السادسة، دار الرائد العربی، بیروت، ۱۴۰۳ ق. ج۲، ص۳۶۳-۳۶۴؛ التراتیب الاداریة، ج۱، ص۲۲۷؛ محمد عزة دروزة، تاریخ الجنس العربی، الطبعة الاولی، المکتبة العصریة، صیدا، ۱۳۸۱ ق. ج۷، ص۱۷۷-۱۷۸.</ref>. البته نقل شده است که [[خلیفه]] گفت: اگر زنده بمانم در تقسیم سرانه [[بیت المال]] به [[مساوات]] عمل خواهم کرد<ref>الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۰۴؛ المعیار و الموازنة، ص۲۵۲؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۵۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۰۴.</ref>؛ اما چنین فرصتی حاصل نشد.
این [[سیره]] پس از پیامبر مورد [[بی‌اعتنایی]] و تجدید نظر قرار گرفت. به دنبال رو آوردن درآمدهای کلان ناشی از [[فتوحات]]، [[عمر بن خطاب]] برای [[تصمیم‌گیری]] در چگونگی تقسیم غنائم [[مشورت]] کرد و به سبک [[نظام مالی]] [[ایران]] و [[روم]] دفاتری تنظیم و مردمان را طبقه‌بندی کرد و بدین ترتیب مساوات در تقسیم سرانه بر هم خورد. [[خلیفه]] در تقسیم سرانه [[بیت المال]] با معیارهای طبقاتی [[مهاجران]] را بر [[انصار]]، انصار را بر [[عرب]]، عرب را بر [[موالی]] و [[زنان پیامبر]] را بر [[زنان]] [[مهاجر]] و [[انصاری]] [[برتری]] داد و حتی در سهمیه زنان پیامبر میان آنان که عرب بودند و غیر آنان تفاوت گذاشت<ref>نک: کتاب الخراج، ص۲۴، ۴۲-۴۶؛ الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۹۵، ۳۰۴؛ المعیار و الموازنة، ص۲۵۲؛ أبو محمد الفضل بن شاذان الازدی النیسابوری، الایضاح، الطبعة الاولی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۲ ق. ص۱۳۶-۱۳۸؛ فتوح البلدان، ص۴۳۵-۴۴۴؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۵۳؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۶۱۲-۶۱۸؛ أبو الحسن علی بن محمد بن حبیب الماوردی، الاحکام السلطانیة، الطبعة الثانیة، افست مرکز النشر، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، ۱۴۰۶ ق. ص۱۹۹-۲۰۲؛ الاحکام السلطانیة لأبی یعلی، ص۲۳۷-۲۴۰؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۰۲-۵۰۴؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱۲، ص۹۴؛ احمد بن علی القلقشندی، صبح الأعشی فی صناعة الانشاء، شرحه و علق علیه و قابل نصوصه محمد حسین شمس الدین، الطبعة الاولی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۷ ق. ج۱۳، ص۱۱۳-۱۱۷؛ رفیق بک العظم، أشهر مشاهیر الاسلام فی الحرب و السیاسة، الطبعة السادسة، دار الرائد العربی، بیروت، ۱۴۰۳ ق. ج۲، ص۳۶۳-۳۶۴؛ التراتیب الاداریة، ج۱، ص۲۲۷؛ محمد عزة دروزة، تاریخ الجنس العربی، الطبعة الاولی، المکتبة العصریة، صیدا، ۱۳۸۱ ق. ج۷، ص۱۷۷-۱۷۸.</ref>. البته نقل شده است که [[خلیفه]] گفت: اگر زنده بمانم در تقسیم سرانه [[بیت المال]] به [[مساوات]] عمل خواهم کرد<ref>الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۰۴؛ المعیار و الموازنة، ص۲۵۲؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۵۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۰۴.</ref>؛ اما چنین فرصتی حاصل نشد.


در دوران [[عثمان بن عفان]]، این امر به انحراف‌های اساسی [[اقتصادی]] منجر شد و ثروت‌های انباشته‌شده‌ای در دست [[اقوام]] او و آنان که در جهت [[منافع]] وی بودند شکل گرفت. به بیان [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} [[درآمدهای عمومی]] و [[بیت‌المال]] به یغما رفت: «تا سومین به پا خاست و همچون چارپا بتاخت، و خود را در کشتزار مسلمانان انداخت، و پیاپی دو پهلو را آکنده کرد و تهی ساخت. خویشاوندانش با او ایستادند، و بیت المال را خوردند و بر باد دادند. چون شتر که مهار بُرَد و گیاه بهاران چرد»<ref>{{متن حدیث|إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ‏ بَيْنَ‏ نَثِيلِهِ‏ وَ مُعْتَلَفِهِ‏ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ‏ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ‏}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>. آنان [[بیت‌المال]] [[مسلمانان]] را به جای صرف در جهت [[مصالح عمومی]] و [[رشد]] [[اجتماعی]] و [[عمران]] و آبادی به خود اختصاص دادند و دست به دست گرداندند و در حالی که [[محرومیت]] [[مستضعفان]] [[جامعه]] روز به روز بیشتر می‌شد، سردمداران [[حکومت]] و وابستگان [[قدرت]]، [[اموال]] بیشتری را بهره خود می‌ساختند. روزی که [[عثمان]] کشته شد صد و پنجاه هزار [[دینار]] طلا و یک میلیون [[درهم]] نزد خزانه‌دار خود [[ذخیره]] کرده بود و [[ارزش]] [[املاک]] او در [[حنین]] و [[وادی القری]] و جز آن صد هزار دینار بود و مقدار زیادی هم ارزش احشام او بود<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۳۲؛ جرجی زیدان، تاریخ التمدن الاسلامی، دار مکتبة الحیاة، بیروت ج۱، ص۷۹.</ref>. [[زبیر بن عوام]] پس از مرگش هزار اسب و هزار [[غلام]] و [[کنیز]] از خود باقی گذاشت و ارزش یکی از متروکات او پنجاه هزار دینار طلا بود. عواید [[طلحة بن عبید الله]] در [[عراق]] روزی هزار دینار طلا بود و در برخی مناطق دیگر بیش از این درآمد داشت. در اصطبل‌های [[عبد الرحمن بن عوف]] صد اسب و هزار شتر و ده هزار گوسفند یافت می‌شد و یک چهارم [[دارایی]] او پس از مرگش هشتاد و چهار هزار دینار طلا به حساب می‌آمد. [[زید بن ثابت]] پس از مرگش به قدری طلا و نقره باقی گذاشته بود که [[وارثان]] او آنها را با تبر [[خرد]] کردند و تقسیم نمودند و املاک و مزرعه‌های او صد هزار دینار ارزش داشت. یِعْلی بن مُنْیه چون درگذشت پانصد هزار دینار طلا از خود به جای گذاشت و از [[مردم]] نیز مطالبات بسیاری داشت و ارزش متروکه او از املاک و جز آن سیصد هزار [[دینار]] می‌شد<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۳۳؛ تاریخ التمدن الاسلامی، ج۱، ص۷۹-۸۰.</ref>. [[عثمان]] [[فدک]] را به [[مروان حکم]] بخشید<ref>المعارف، ص۱۱۲؛ السنن الکبری، ج۶، ص۳۰۱؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱، ص۱۹۸.</ref> و نیز یک پنجم [[غنائم]] افریقا را که تقریبا معادل پانصد هزار دینار بود<ref>المعارف، ص۱۱۲؛ أنساب الاشراف، ج۵، ص۲۵، ۲۷، ۲۸؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۶۶؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۹۱؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱، ص۱۹۸؛ الصواعق المحرقة، ص۱۱۳.</ref>. به [[حکم بن ابی العاص]] صد هزار [[درهم]] بخشید<ref>المعارف، ص۱۱۲؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱، ص۱۹۸.</ref>. به [[حارث بن حکم بن عاص]] سیصد هزار درهم<ref>أنساب الاشراف، ج۵، ص۵۲.</ref>، به [[سعید بن عاص]] صد هزار درهم<ref>أنساب الاشراف، ج۵، ص۲۸.</ref>، به [[ابو سفیان]] دویست هزار درهم<ref>شرح ابن أبی الحدید، ج۱، ص۱۹۹.</ref> و به [[عبد الله بن خالد بن اسید]] چهارصد هزار درهم<ref>المعارف، ص۱۱۳؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱، ص۱۹۸.</ref> یا ششصد هزار درهم<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۶۸.</ref> بخشید. [[ابن ابی الحدید معتزلی]] یادآور شده است که عثمان تمام غنائمی را که از [[فتح]] ناحیه شمال غربی افریقا یعنی از طرابلس [[غرب]] تا طنجه نصیب [[مسلمانان]] شده بود به [[عبدالله بن سعد بن ابی سرح]] بخشید بدون اینکه هیچ یک از مسلمانان را در آن [[شریک]] سازد<ref>شرح ابن أبی الحدید، ج۱، ص۱۹۹.</ref> و به گفته برخی یک پنجم [[خمس]] غنائم افریقا<ref>البدایة و النهایة، ج۷، ص۱۷۰.</ref> و یا صد هزار درهم<ref>مختصر تاریخ دمشق، ج۱۶، ص۱۹۲.</ref> بدو بخشید و بذل و بخشش‌های فراوان دیگر از [[بیت المال]] که این خود از عوامل [[شورش]] [[مردم]] بر [[ضد]] او و در نهایت کشته شدنش بود. به بیان [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}}: «[چندان اسراف ورزید] که کار به دست و پایش پیچید و پرخوری به خواری، و خواری به نگونساری کشید»<ref>{{متن حدیث|إِلَى أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ‏ عَمَلُهُ‏ وَ كَبَتْ‏ بِهِ‏ بِطْنَتُهُ‏}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>.<ref>[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۲ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۲، ص ۵۱۹؛ [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۲۲.</ref>
در دوران [[عثمان بن عفان]]، این امر به انحراف‌های اساسی [[اقتصادی]] منجر شد و ثروت‌های انباشته‌شده‌ای در دست [[اقوام]] او و آنان که در جهت [[منافع]] وی بودند شکل گرفت. به بیان [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} [[درآمدهای عمومی]] و [[بیت‌المال]] به یغما رفت: «تا سومین به پا خاست و همچون چارپا بتاخت، و خود را در کشتزار مسلمانان انداخت، و پیاپی دو پهلو را آکنده کرد و تهی ساخت. خویشاوندانش با او ایستادند، و بیت المال را خوردند و بر باد دادند. چون شتر که مهار بُرَد و گیاه بهاران چرد»<ref>{{متن حدیث|إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ‏ بَيْنَ‏ نَثِيلِهِ‏ وَ مُعْتَلَفِهِ‏ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ‏ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ‏}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>. آنان [[بیت‌المال]] [[مسلمانان]] را به جای صرف در جهت [[مصالح عمومی]] و [[رشد]] [[اجتماعی]] و [[عمران]] و آبادی به خود اختصاص دادند و دست به دست گرداندند و در حالی که [[محرومیت]] [[مستضعفان]] [[جامعه]] روز به روز بیشتر می‌شد، سردمداران [[حکومت]] و وابستگان [[قدرت]]، [[اموال]] بیشتری را بهره خود می‌ساختند. روزی که [[عثمان]] کشته شد صد و پنجاه هزار [[دینار]] طلا و یک میلیون [[درهم]] نزد خزانه‌دار خود [[ذخیره]] کرده بود و [[ارزش]] [[املاک]] او در [[حنین]] و [[وادی القری]] و جز آن صد هزار دینار بود و مقدار زیادی هم ارزش احشام او بود<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۳۲؛ جرجی زیدان، تاریخ التمدن الاسلامی، دار مکتبة الحیاة، بیروت ج۱، ص۷۹.</ref>. [[زبیر بن عوام]] پس از مرگش هزار اسب و هزار [[غلام]] و [[کنیز]] از خود باقی گذاشت و ارزش یکی از متروکات او پنجاه هزار دینار طلا بود. عواید [[طلحة بن عبید الله]] در [[عراق]] روزی هزار دینار طلا بود و در برخی مناطق دیگر بیش از این درآمد داشت. در اصطبل‌های [[عبد الرحمن بن عوف]] صد اسب و هزار شتر و ده هزار گوسفند یافت می‌شد و یک چهارم [[دارایی]] او پس از مرگش هشتاد و چهار هزار دینار طلا به حساب می‌آمد. [[زید بن ثابت]] پس از مرگش به قدری طلا و نقره باقی گذاشته بود که [[وارثان]] او آنها را با تبر [[خرد]] کردند و تقسیم نمودند و املاک و مزرعه‌های او صد هزار دینار ارزش داشت. یِعْلی بن مُنْیه چون درگذشت پانصد هزار دینار طلا از خود به جای گذاشت و از [[مردم]] نیز مطالبات بسیاری داشت و ارزش متروکه او از املاک و جز آن سیصد هزار [[دینار]] می‌شد<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۳۳؛ تاریخ التمدن الاسلامی، ج۱، ص۷۹-۸۰.</ref>. [[عثمان]] [[فدک]] را به [[مروان حکم]] بخشید<ref>المعارف، ص۱۱۲؛ السنن الکبری، ج۶، ص۳۰۱؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱، ص۱۹۸.</ref> و نیز یک پنجم [[غنائم]] افریقا را که تقریبا معادل پانصد هزار دینار بود<ref>المعارف، ص۱۱۲؛ أنساب الاشراف، ج۵، ص۲۵، ۲۷، ۲۸؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۶۶؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۹۱؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱، ص۱۹۸؛ الصواعق المحرقة، ص۱۱۳.</ref>. به [[حکم بن ابی العاص]] صد هزار [[درهم]] بخشید<ref>المعارف، ص۱۱۲؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱، ص۱۹۸.</ref>. به [[حارث بن حکم بن عاص]] سیصد هزار درهم<ref>أنساب الاشراف، ج۵، ص۵۲.</ref>، به [[سعید بن عاص]] صد هزار درهم<ref>أنساب الاشراف، ج۵، ص۲۸.</ref>، به [[ابو سفیان]] دویست هزار درهم<ref>شرح ابن أبی الحدید، ج۱، ص۱۹۹.</ref> و به [[عبد الله بن خالد بن اسید]] چهارصد هزار درهم<ref>المعارف، ص۱۱۳؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱، ص۱۹۸.</ref> یا ششصد هزار درهم<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۶۸.</ref> بخشید. [[ابن ابی الحدید معتزلی]] یادآور شده است که عثمان تمام غنائمی را که از [[فتح]] ناحیه شمال غربی افریقا یعنی از طرابلس [[غرب]] تا طنجه نصیب [[مسلمانان]] شده بود به [[عبدالله بن سعد بن ابی سرح]] بخشید بدون اینکه هیچ یک از مسلمانان را در آن [[شریک]] سازد<ref>شرح ابن أبی الحدید، ج۱، ص۱۹۹.</ref> و به گفته برخی یک پنجم [[خمس]] غنائم افریقا<ref>البدایة و النهایة، ج۷، ص۱۷۰.</ref> و یا صد هزار درهم<ref>مختصر تاریخ دمشق، ج۱۶، ص۱۹۲.</ref> بدو بخشید و بذل و بخشش‌های فراوان دیگر از [[بیت المال]] که این خود از عوامل [[شورش]] [[مردم]] بر [[ضد]] او و در نهایت کشته شدنش بود. به بیان [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}}: «[چندان اسراف ورزید] که کار به دست و پایش پیچید و پرخوری به خواری، و خواری به نگونساری کشید»<ref>{{متن حدیث|إِلَى أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ‏ عَمَلُهُ‏ وَ كَبَتْ‏ بِهِ‏ بِطْنَتُهُ‏}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>.<ref>[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۲ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۲، ص ۵۱۹؛ [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۲۲.</ref>
۲۱۸٬۴۷۸

ویرایش