پرش به محتوا

صلح حدیبیه در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'تجدید' به 'تجدید'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'تجدید' به 'تجدید')
خط ۱۶: خط ۱۶:


== رفت و آمد فرستادگان قریش ==
== رفت و آمد فرستادگان قریش ==
[[عروة بن مسعود ثقفی]] نخستین فرستاده قریش بود که به حضور [[رسول‌خدا]] {{صل}} آمد و همان جوابی را شنید که [[بدیل]] شنیده بود. [[عروه]] پس از بازگشت، [[قریش]] را به [[تجدید]] نظر در تصمیمشان فرا خواند و از آنان خواست تا به [[پیامبر]] {{صل}} برای ورود اجازه دهند. او در بیان جایگاه آن [[حضرت]] به قریش گفت که هیچ ندیده است که افرادی این چنین از [[رهبر]] خویش [[پیروی]] کنند؛ [[یاران محمد]] {{صل}} هیچ‌گاه به او چشم نمی‌دوزند و بانگ خود را در حضورش بلند نمی‌کنند و به هر کاری اشاره کند انجام می‌شود و هر [[زمان]] [[وضو]] می‌گیرد بر گردش حلقه می‌زنند تا آب وضوی او را به [[تبرک]] برگیرند. آنان از جنگ ترسی ندارند و جز [[دفاع]] از [[محمد]] {{صل}} هیچ دغدغه‌ای ندارند، بنابراین در تصمیمتان تجدید نظر کنید و به او که برای [[بزرگداشت]] [[کعبه]] آمده است اجازه دهید که شترانش را [[قربانی]] کند و بازگردد. <ref>المغازی، ج ۲، ص ۵۹۸. </ref> مکرز بن حفص، دیگر فرستاده قریش بود که [[خدمت]] پیامبر {{صل}} رسید و حضرت همان گفته‌های پیشین را به او نیز فرمود. <ref>الطبقات، ج ۲، ص ۷۴. </ref> قریش در این زمان، میسر بن [[علقمه]] را نزد [[رسول خدا]] {{صل}} فرستادند که [[رئیس]] احابیش بود. وقتی حضرت او را دید، به [[مسلمانان]] فرمود: وی از قومی است که هَدی (قربانی) را بزرگ داشته و [[اهل]] [[تعبد]] و مناسک‌اند. شتران قربانی را پیش فرستید تا آنها را ببیند و مسلمانان چنین کردند و در پس شتران به گفتن تلبیه پرداختند. او با دیدن این منظره، بی‌ملاقات با پیامبر {{صل}} از همانجا بازگشت و به [[قریش]] گفت: ما با شما برای بستن [[راه]] بر چنین مردمی [[پیمان]] نبسته‌ایم که برای اعظام [[خانه خدا]] و [[ادای حق]] آن می‌آیند و سپس [[تهدید]] کرد که یا راه را بر [[محمد]] {{صل}} باز کنید یا با همه احابیش به کناری خواهند رفت. <ref>المغاری، ج ۲، ص ۵۹۹ - ۶۰۰؛ الطبقات، ج ۲، ص ۷۴؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۳۱۲. </ref> [[قریش]] در محذور [[سختی]] گرفتار شده بود؛ از طرفی ورود [[مسلمانان]] به [[مکه]] را برای خود [[شکست]] می‌دانستند و از سوی دیگر [[حق]] نداشتند هیچ‌کس را از [[عمره]] و [[حج]] باز دارند؛ به ویژه که مورد [[اعتراض]] و تهدید فرستادگان خود هم قرار داشتند و [[بیم]] [[اختلاف]] داخلی نیز در میان قریش منتفی نبود.
[[عروة بن مسعود ثقفی]] نخستین فرستاده قریش بود که به حضور [[رسول‌خدا]] {{صل}} آمد و همان جوابی را شنید که [[بدیل]] شنیده بود. [[عروه]] پس از بازگشت، [[قریش]] را به تجدید نظر در تصمیمشان فرا خواند و از آنان خواست تا به [[پیامبر]] {{صل}} برای ورود اجازه دهند. او در بیان جایگاه آن [[حضرت]] به قریش گفت که هیچ ندیده است که افرادی این چنین از [[رهبر]] خویش [[پیروی]] کنند؛ [[یاران محمد]] {{صل}} هیچ‌گاه به او چشم نمی‌دوزند و بانگ خود را در حضورش بلند نمی‌کنند و به هر کاری اشاره کند انجام می‌شود و هر [[زمان]] [[وضو]] می‌گیرد بر گردش حلقه می‌زنند تا آب وضوی او را به [[تبرک]] برگیرند. آنان از جنگ ترسی ندارند و جز [[دفاع]] از [[محمد]] {{صل}} هیچ دغدغه‌ای ندارند، بنابراین در تصمیمتان تجدید نظر کنید و به او که برای [[بزرگداشت]] [[کعبه]] آمده است اجازه دهید که شترانش را [[قربانی]] کند و بازگردد. <ref>المغازی، ج ۲، ص ۵۹۸. </ref> مکرز بن حفص، دیگر فرستاده قریش بود که [[خدمت]] پیامبر {{صل}} رسید و حضرت همان گفته‌های پیشین را به او نیز فرمود. <ref>الطبقات، ج ۲، ص ۷۴. </ref> قریش در این زمان، میسر بن [[علقمه]] را نزد [[رسول خدا]] {{صل}} فرستادند که [[رئیس]] احابیش بود. وقتی حضرت او را دید، به [[مسلمانان]] فرمود: وی از قومی است که هَدی (قربانی) را بزرگ داشته و [[اهل]] [[تعبد]] و مناسک‌اند. شتران قربانی را پیش فرستید تا آنها را ببیند و مسلمانان چنین کردند و در پس شتران به گفتن تلبیه پرداختند. او با دیدن این منظره، بی‌ملاقات با پیامبر {{صل}} از همانجا بازگشت و به [[قریش]] گفت: ما با شما برای بستن [[راه]] بر چنین مردمی [[پیمان]] نبسته‌ایم که برای اعظام [[خانه خدا]] و [[ادای حق]] آن می‌آیند و سپس [[تهدید]] کرد که یا راه را بر [[محمد]] {{صل}} باز کنید یا با همه احابیش به کناری خواهند رفت. <ref>المغاری، ج ۲، ص ۵۹۹ - ۶۰۰؛ الطبقات، ج ۲، ص ۷۴؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۳۱۲. </ref> [[قریش]] در محذور [[سختی]] گرفتار شده بود؛ از طرفی ورود [[مسلمانان]] به [[مکه]] را برای خود [[شکست]] می‌دانستند و از سوی دیگر [[حق]] نداشتند هیچ‌کس را از [[عمره]] و [[حج]] باز دارند؛ به ویژه که مورد [[اعتراض]] و تهدید فرستادگان خود هم قرار داشتند و [[بیم]] [[اختلاف]] داخلی نیز در میان قریش منتفی نبود.


[[تصمیم]] [[جنگ]] نیز برای قریش آسان نبود، چنان‌که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به نخستین فرستاده قریش فرمود: جنگ برای قریش جز ضرر چیزی ندارد <ref>المغازی، ج ۲، ص ۵۹۳. </ref> و [[سهیل بن عمرو]] نیز در [[گفت‌وگو]] با [[حضرت]] گفت: جنگ، خواسته [[فرومایگان]] ماست و علاقه‌ای بدان نداریم. <ref> المغازی، ج ۲، ص ۶۰۳ - ۶۰۴. </ref>افزون بر اینکه به نظر می‌رسد قریش پس از نزدیک ۲۰ سال [[کوشش]] بر [[ضد]] [[اسلام]] به این نتیجه رسیده بود که توان براندازی اسلام را ندارند.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[حدیبیه (مقاله)|مقاله «صلح حدیبیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref>
[[تصمیم]] [[جنگ]] نیز برای قریش آسان نبود، چنان‌که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به نخستین فرستاده قریش فرمود: جنگ برای قریش جز ضرر چیزی ندارد <ref>المغازی، ج ۲، ص ۵۹۳. </ref> و [[سهیل بن عمرو]] نیز در [[گفت‌وگو]] با [[حضرت]] گفت: جنگ، خواسته [[فرومایگان]] ماست و علاقه‌ای بدان نداریم. <ref> المغازی، ج ۲، ص ۶۰۳ - ۶۰۴. </ref>افزون بر اینکه به نظر می‌رسد قریش پس از نزدیک ۲۰ سال [[کوشش]] بر [[ضد]] [[اسلام]] به این نتیجه رسیده بود که توان براندازی اسلام را ندارند.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[حدیبیه (مقاله)|مقاله «صلح حدیبیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref>
۲۱۸٬۶۶۰

ویرایش