پرش به محتوا

انسان در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف'
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف')
خط ۱۳: خط ۱۳:
* اما اگر [[انسان]] را مشتق از "[[نسیان]]" بدانیم، وجه تسمیه‌اش بنابر قول [[ابن عباس]] آن است که [[آدمی]] [[عهد]] خود با [[خدا]] را به [[فراموشی]] سپرده است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا}}<ref> و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم؛ سوره طه، آیه:۱۱۵.</ref><ref>لسان العرب، ج ۱، ص ۲۳۲؛ المخصص، ص ۱۶؛ مفردات، ص ۹۴، «انسان».</ref><ref>[[غلام علی امین|امین غلام علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.</ref>.
* اما اگر [[انسان]] را مشتق از "[[نسیان]]" بدانیم، وجه تسمیه‌اش بنابر قول [[ابن عباس]] آن است که [[آدمی]] [[عهد]] خود با [[خدا]] را به [[فراموشی]] سپرده است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا}}<ref> و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم؛ سوره طه، آیه:۱۱۵.</ref><ref>لسان العرب، ج ۱، ص ۲۳۲؛ المخصص، ص ۱۶؛ مفردات، ص ۹۴، «انسان».</ref><ref>[[غلام علی امین|امین غلام علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.</ref>.
* در صورتی که [[انسان]] از واژه ایناس مشتق شده باشد، وجه تسمیه‌اش عبارت است از دسترسی او به اشیای گوناگون از طریق [[علم]] و [[احساس]] و ابصار<ref>بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص ۳۲.</ref> و اگر از کلمه نَوْس اشتقاق یافته باشد، وجه تسمیه او تحرک شدید و جنب و جوش فراوانش در کارهای بزرگ است<ref>بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص ۳۲.</ref><ref>[[غلام علی امین|امین غلام علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.</ref>.
* در صورتی که [[انسان]] از واژه ایناس مشتق شده باشد، وجه تسمیه‌اش عبارت است از دسترسی او به اشیای گوناگون از طریق [[علم]] و [[احساس]] و ابصار<ref>بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص ۳۲.</ref> و اگر از کلمه نَوْس اشتقاق یافته باشد، وجه تسمیه او تحرک شدید و جنب و جوش فراوانش در کارهای بزرگ است<ref>بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص ۳۲.</ref><ref>[[غلام علی امین|امین غلام علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.</ref>.
* در برخی منابع [[عرفانی]] وجه تسمیه [[انسان]] این‌گونه تبیین شده که [[انسان]] یا به سبب آنکه نشئه وی مشتمل بر همه مراتب و حقایق عالم است [[انسان]] نامیده شده است، زیرا در این صورت اگر از [[انس]] مشتق شده باشد بدین معناست که او [[مظهر]] اسما و حقایق است و اسما و حقایق با وی مأنوس‌اند و نشئه‌های جسمانی، مثالی و [[روحانی]] در او محصور است و اگر از [[نسیان]] مشتق گردیده باشد بدین معناست که به [[حکم]] اتصاف به [[وصف]]: {{متن قرآن|يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ}}<ref> هر که در آسمان‌ها و زمین است از او درخواست دارد، او هماره در کاری است؛ سوره الرحمن، آیه:۲۹.</ref> [[خداوند]] در یک [[شأن]] متوقف نمی‌شود که این نیز نشان‌دهنده عموم و احاطه اوست یا تسمیه وی به [[انسان]] برگرفته از "[[انسان]] العین" (مردمک چشم) است؛ بدین معنا که به [[حکم]] [[قرب فرایض]]، [[انسان]] برای [[خداوند]] به منزله مردمک چشم برای چشم است؛ یعنی [[خداوند]] به وسیله [[انسان]] "[[انسان کامل]]" به عالم نظر می‌کند، چنان‌که چشم به وسیله مردمک می‌بیند<ref>شرح فصوص الحکم، ص ۳۴۸، ۳۵۰.</ref><ref>[[غلام علی امین|امین غلام علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.</ref>.
* در برخی منابع [[عرفانی]] وجه تسمیه [[انسان]] این‌گونه تبیین شده که [[انسان]] یا به سبب آنکه نشئه وی مشتمل بر همه مراتب و حقایق عالم است [[انسان]] نامیده شده است، زیرا در این صورت اگر از [[انس]] مشتق شده باشد بدین معناست که او [[مظهر]] اسما و حقایق است و اسما و حقایق با وی مأنوس‌اند و نشئه‌های جسمانی، مثالی و [[روحانی]] در او محصور است و اگر از [[نسیان]] مشتق گردیده باشد بدین معناست که به [[حکم]] اتصاف به وصف: {{متن قرآن|يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ}}<ref> هر که در آسمان‌ها و زمین است از او درخواست دارد، او هماره در کاری است؛ سوره الرحمن، آیه:۲۹.</ref> [[خداوند]] در یک [[شأن]] متوقف نمی‌شود که این نیز نشان‌دهنده عموم و احاطه اوست یا تسمیه وی به [[انسان]] برگرفته از "[[انسان]] العین" (مردمک چشم) است؛ بدین معنا که به [[حکم]] [[قرب فرایض]]، [[انسان]] برای [[خداوند]] به منزله مردمک چشم برای چشم است؛ یعنی [[خداوند]] به وسیله [[انسان]] "[[انسان کامل]]" به عالم نظر می‌کند، چنان‌که چشم به وسیله مردمک می‌بیند<ref>شرح فصوص الحکم، ص ۳۴۸، ۳۵۰.</ref><ref>[[غلام علی امین|امین غلام علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.</ref>.


== [[انسان]] در [[قرآن کریم]] ==
== [[انسان]] در [[قرآن کریم]] ==
خط ۱۲۷: خط ۱۲۷:
{{متن قرآن|ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى}}<ref>«سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید» سوره نجم، آیه ۸-۹.</ref>
{{متن قرآن|ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى}}<ref>«سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید» سوره نجم، آیه ۸-۹.</ref>


گاه او را با [[وصف]] «[[صدیق]]» در جوار خود می‌نامد و می‌فرماید:
گاه او را با وصف «[[صدیق]]» در جوار خود می‌نامد و می‌فرماید:
{{متن قرآن|إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ * فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ}}<ref>«بی‌گمان پرهیزگاران در بوستان‌ها و (کنار) جویبارانند * در جایگاهی راستین نزد فرمانفرمایی توانمند» سوره قمر، آیه ۵۴-۵۵.</ref>.
{{متن قرآن|إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ * فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ}}<ref>«بی‌گمان پرهیزگاران در بوستان‌ها و (کنار) جویبارانند * در جایگاهی راستین نزد فرمانفرمایی توانمند» سوره قمر، آیه ۵۴-۵۵.</ref>.
و گاه [[انسان]] را با اوصافی مانند [[بهترین]] [[مخلوقات]] و [[بندگان خاص]] [[خداوند]] می‌ستاید و می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ}}<ref>«بی‌گمان آنانکه ایمان آورده‌اند و کردارهایی شایسته کرده‌اند، بهترین آفریدگانند» سوره بینه، آیه ۷.</ref>.
و گاه [[انسان]] را با اوصافی مانند [[بهترین]] [[مخلوقات]] و [[بندگان خاص]] [[خداوند]] می‌ستاید و می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ}}<ref>«بی‌گمان آنانکه ایمان آورده‌اند و کردارهایی شایسته کرده‌اند، بهترین آفریدگانند» سوره بینه، آیه ۷.</ref>.
خط ۱۵۵: خط ۱۵۵:
[[آیات]] فراوان دیگری که در اوصاف [[متقین]] و یا [[فاسقین]] بیان شده، بیانگر مراتب [[حقیقی]] آنها در عالم معنا است که به حسب منطقی، منوِّع [[نفوس]] [[انسانی]] است.
[[آیات]] فراوان دیگری که در اوصاف [[متقین]] و یا [[فاسقین]] بیان شده، بیانگر مراتب [[حقیقی]] آنها در عالم معنا است که به حسب منطقی، منوِّع [[نفوس]] [[انسانی]] است.


نتیجه آنکه: انسان در [[فرهنگ قرآن]]، نوع واحد نیست و فصل اخیر او، اوصاف غالبی است که در طول [[حیات دنیوی]] کسب کرده است. در چنین [[جهان‌بینی]]، تفاوت انسان‌ها با یکدیگر، نه با صورت‌های مادی است؛ بلکه «حیوان [[عاقل]]» جنس انسان است که با فصل‌های فراوان دیگر، به انواع مختلف در جهات مثبت و یا منفی تعریف می‌شود؛ مثلاً اگر در جهت حیوانی [[رشد]] کند، در تعریف او گفته می‌شود: «الانسان حیوان عاقل مذنب و یا [[فاسق]] و یا [[کافر]]». آن هنگامی است که [[عقل]] در تحت [[هوای نفس]] [[مدیریت]] می‌شود و [[وصف]] غالب و اخیر چنین انسانی، در حیوانیت ظاهر می‌شود و تنها صورتی [[انسانی]] دارد.
نتیجه آنکه: انسان در [[فرهنگ قرآن]]، نوع واحد نیست و فصل اخیر او، اوصاف غالبی است که در طول [[حیات دنیوی]] کسب کرده است. در چنین [[جهان‌بینی]]، تفاوت انسان‌ها با یکدیگر، نه با صورت‌های مادی است؛ بلکه «حیوان [[عاقل]]» جنس انسان است که با فصل‌های فراوان دیگر، به انواع مختلف در جهات مثبت و یا منفی تعریف می‌شود؛ مثلاً اگر در جهت حیوانی [[رشد]] کند، در تعریف او گفته می‌شود: «الانسان حیوان عاقل مذنب و یا [[فاسق]] و یا [[کافر]]». آن هنگامی است که [[عقل]] در تحت [[هوای نفس]] [[مدیریت]] می‌شود و وصف غالب و اخیر چنین انسانی، در حیوانیت ظاهر می‌شود و تنها صورتی [[انسانی]] دارد.


از سوی دیگر، برای [[انسان]] [[موحد]]، بنا بر مرتبه [[ایمانی]] که دارد، تعابیر دیگری در [[قرآن]] به کار می‌رود؛ از قبیل: «الانسان حیوان موحد و [[متعبد]] و یا [[عبد]] شکور و مخلِص» و در مراتب بالاتر: «[[عبد مخلَص]] و [[صدّیق]]». در این صورت، [[عقل]] در [[خدمت]] مدارج عالی انسانی قرار گرفته است. به این ترتیب، انسان کون جامعی است که مدار [[سیر]] او از [[ملک]] تا [[ملکوت]] می‌باشد؛ هرچند که در صورت مادی، همه [[آدمیان]] [[متحد]] الشکل‌اند.
از سوی دیگر، برای [[انسان]] [[موحد]]، بنا بر مرتبه [[ایمانی]] که دارد، تعابیر دیگری در [[قرآن]] به کار می‌رود؛ از قبیل: «الانسان حیوان موحد و [[متعبد]] و یا [[عبد]] شکور و مخلِص» و در مراتب بالاتر: «[[عبد مخلَص]] و [[صدّیق]]». در این صورت، [[عقل]] در [[خدمت]] مدارج عالی انسانی قرار گرفته است. به این ترتیب، انسان کون جامعی است که مدار [[سیر]] او از [[ملک]] تا [[ملکوت]] می‌باشد؛ هرچند که در صورت مادی، همه [[آدمیان]] [[متحد]] الشکل‌اند.
۲۱۸٬۴۳۸

ویرایش