حارث بن قیس قرشی سهمی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[حارث بن قیس قرشی سهمی در قرآن | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[حارث بن قیس قرشی سهمی در قرآن]]| پرسش مرتبط = }} | ||
== آشنایی اجمالی == | |||
== | |||
[[حارث بن قیس بن عَدِیّ بن سعد]]<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۴؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۶۳۱؛ الکامل، ج ۲، ص ۷۱.</ref> از [[طایفه]] [[بنی سهم]] <ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۴؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۶۳۱؛ الکامل، ج ۲، ص ۷۱.</ref> است. از آن رو که [[مادر]] وی غَیْطَلَه در [[دوره جاهلی]] کاهنی شناخته شده بود و [[داوری]] میکرد،<ref> انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۶۹؛ السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۲۰۸.</ref> از وی با عنوان [[حارث بن غیطله]] <ref> الطبقات، ج ۱، ص ۱۷۶؛ الکامل، ج ۲، ص ۷۱؛ عیون الاثر، ج ۱، ص ۱۴۷.</ref> نیز یاد کردهاند. از [[همسران]] وی میتوان به ضعیفه از بنی سهم <ref>اسدالغابه، ج ۲، ص ۴۷۲؛ تاریخ دمشق، ج ۲۱، ص ۴۰.</ref> و ام الحجاج از طایفه [[کنانی]] بنی شنوق <ref> الطبقات، ج ۴، ص ۱۴۸؛ تاریخ دمشق، ج ۲۰، ص ۹۶؛ ج ۱۲، ص ۹۳.</ref> اشاره کرد. حارث یکی از ۱۰ فرد برجسته [[قریش]] در [[مکه]] بود <ref>اسدالغابه، ج ۱، ص ۶۳۱؛ الاصابه، ج ۱، ص ۶۸۵ - ۶۸۶.</ref> و نگهداری هدایای [[مردم]] به [[بتها]] را بر عهده داشت.<ref>الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۶۳.</ref>پیش از [[عصر پیامبر]] زمانی که [[بنی عبد مناف]] (از جمله [[بنی هاشم]]) با [[بنی عبدالدار]] بر سر [[مناصب]] مکه به [[اختلاف]] افتادند، فرزند حارث [[پیمان]] [[حلف]] الاحلاف را پیشنهاد کرد تا طی آن طایفه خود (بنی سهم) و برخی از دیگر طوایف قریش را به مدد بنی عبدالدار برده باشد و در برابر بنی عبد مناف [[جبهه]] بگیرد.<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۹۹.</ref> همپیمانان حلفالاحلاف دستان خود را در ظرف خونی بردند تا [[وفاداری]] خود را به یکدیگر بیان کرده باشند.<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۶۳؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۲.</ref> در برابر، [[بنی عبدمناف]] و طوایف همراه با آنها پیمان مطیّبین را منعقد کردند و دستان خود را در ظرفی از [[عطر]] فرو بردند،<ref>المحبّر، ص ۱۶۶ - ۱۶۷؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۱۳۲.</ref> بر این اساس میتوان [[مخالفت]] [[طایفه]] [[بنیسهم]] و حارثبن [[قیس]] سهمی را با [[پیامبر]] ریشهدار دانست. در پایان این رویارویی [[اداره امور]] [[کعبه]] بر عهده [[بنیعبدالدار]] ماند و شاید از همین رو و به پاس اقدامات [[حارث]]، وی متصدی [[هدایا]] و نذورات شده بود. | [[حارث بن قیس بن عَدِیّ بن سعد]]<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۴؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۶۳۱؛ الکامل، ج ۲، ص ۷۱.</ref> از [[طایفه]] [[بنی سهم]] <ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۴؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۶۳۱؛ الکامل، ج ۲، ص ۷۱.</ref> است. از آن رو که [[مادر]] وی غَیْطَلَه در [[دوره جاهلی]] کاهنی شناخته شده بود و [[داوری]] میکرد،<ref> انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۶۹؛ السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۲۰۸.</ref> از وی با عنوان [[حارث بن غیطله]] <ref> الطبقات، ج ۱، ص ۱۷۶؛ الکامل، ج ۲، ص ۷۱؛ عیون الاثر، ج ۱، ص ۱۴۷.</ref> نیز یاد کردهاند. از [[همسران]] وی میتوان به ضعیفه از بنی سهم <ref>اسدالغابه، ج ۲، ص ۴۷۲؛ تاریخ دمشق، ج ۲۱، ص ۴۰.</ref> و ام الحجاج از طایفه [[کنانی]] بنی شنوق <ref> الطبقات، ج ۴، ص ۱۴۸؛ تاریخ دمشق، ج ۲۰، ص ۹۶؛ ج ۱۲، ص ۹۳.</ref> اشاره کرد. حارث یکی از ۱۰ فرد برجسته [[قریش]] در [[مکه]] بود <ref>اسدالغابه، ج ۱، ص ۶۳۱؛ الاصابه، ج ۱، ص ۶۸۵ - ۶۸۶.</ref> و نگهداری هدایای [[مردم]] به [[بتها]] را بر عهده داشت.<ref>الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۶۳.</ref>پیش از [[عصر پیامبر]] زمانی که [[بنی عبد مناف]] (از جمله [[بنی هاشم]]) با [[بنی عبدالدار]] بر سر [[مناصب]] مکه به [[اختلاف]] افتادند، فرزند حارث [[پیمان]] [[حلف]] الاحلاف را پیشنهاد کرد تا طی آن طایفه خود (بنی سهم) و برخی از دیگر طوایف قریش را به مدد بنی عبدالدار برده باشد و در برابر بنی عبد مناف [[جبهه]] بگیرد.<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۹۹.</ref> همپیمانان حلفالاحلاف دستان خود را در ظرف خونی بردند تا [[وفاداری]] خود را به یکدیگر بیان کرده باشند.<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۶۳؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۲.</ref> در برابر، [[بنی عبدمناف]] و طوایف همراه با آنها پیمان مطیّبین را منعقد کردند و دستان خود را در ظرفی از [[عطر]] فرو بردند،<ref>المحبّر، ص ۱۶۶ - ۱۶۷؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۱۳۲.</ref> بر این اساس میتوان [[مخالفت]] [[طایفه]] [[بنیسهم]] و حارثبن [[قیس]] سهمی را با [[پیامبر]] ریشهدار دانست. در پایان این رویارویی [[اداره امور]] [[کعبه]] بر عهده [[بنیعبدالدار]] ماند و شاید از همین رو و به پاس اقدامات [[حارث]]، وی متصدی [[هدایا]] و نذورات شده بود. | ||
خط ۸: | خط ۷: | ||
رویارویی [[حارث بن قیس]] و دیگر اشراف [[مکه]] در مراحل بعد به [[آزار]] و [[اذیت]] [[پیامبر]] انجامید. آنها [[فرزندان]] و [[بندگان]] خود را [[مأمور]] [[آزار پیامبر]] کردند. پس از آن بود که غلامی از ایشان در حالی که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مشغول [[نماز]] بود بچهدان شتری را بر دوش آن [[حضرت]] نهاد. با [[گلایه]] پیامبر به [[ابوطالب]] بزرگ [[بنیهاشم]]، ابوطالب نیز همراه [[غلام]] خویش به سراغ آنها رفت و به غلامش [[دستور]] داد تا بچهدان شتر را بر یکایک آنها بمالد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۴ ـ ۲۵.</ref> حارث بن قیس و دیگران مصرانه به آزار، اذیت و [[مسخره کردن]] پیامبر ادامه دادند. بنابر [[روایت]] [[ابن عباس]] و [[عروة بن زبیر]] [[خداوند]] در پی این حادثه [[آیات]] {{متن قرآن|فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ}}<ref>«از این روی آنچه فرمان مییابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان. ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسندهایم. آنان که با خداوند، خدایی دیگر مینهند و به زودی (فرجام این کار را) خواهند دانست. و ما به درستی میدانیم که تو از آنچه میگویند دلتنگ میگردی» سوره حجر، آیه ۹۴-۹۷.</ref> را نازل کرد تا وی را [[تسلی]] دهد.<ref>جامعالبیان، ج ۱۴، ص ۹۵؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۵۳۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۵۸۰.</ref> در این آیات، خداوند پیامبرش را [[دلداری]] و به او [[فرمان]] میدهد تا [[مأموریت]] خویش را در جهت [[دعوت]] [[مردم]] به [[اسلام]] پیگیری کند. همچنین بنا به روایتی از ابن عباس وی [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} را از آن روی که پیامبر ایشان را در جلسه [[انذار]] [[عشیره]] [[برگزیده]] بود به سخره میگرفت و [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ}}<ref>«بیگمان بزهکاران (در دنیا) به مؤمنان میخندیدند» سوره مطففین، آیه ۲۹.</ref> از این واقعه خبر میدهد.<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص ۵۴۶.</ref> ابن غیطله به پیامبر[[دشنام]] میداد. [[ابولهب]] که پس از [[وفات]] ابوطالب در [[سال دهم بعثت]] به [[رهبری]] بنیهاشم رسید، بنا به تعهدات قبیلهای در برابر دشنامهای ابن غیطله به پیامبر از خود واکنش نشان داد <ref> الطبقات، ج ۱، ص ۱۶۴.</ref> ابن غیطله در [[توطئه]] [[ترور]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[شب]] [[هجرت به مدینه]] ([[لیلة المبیت]]) حضور داشت.<ref>الطبقات، ج ۱، ص ۱۷۶.</ref> در میان [[سیرهنویسان]] و مورخان کسی به [[اسلام]] [[حارث بن قیس]] اشاره نکرده است. تنها [[ابوعمر]] به [[اشتباه]] گفته که وی [[مسلمان]] شد و با فرزندانش به [[حبشه]] [[مهاجرت]] کرد.<ref>اسدالغابه، ج ۱، ص ۶۳۱.</ref> [[ابن حجر عسقلانی]] احتمال میدهد که وی [[توبه]] و به حبشه نیز مهاجرت کرده باشد.<ref> الاصابه، ج ۱، ص ۶۸۶.</ref> احتمال [[اسلام آوردن]] وی با توجه به موقعیت قبیلهای وی و رابطه [[قبیله]] [[بنیسهم]] و [[بنیهاشم]] بسیار بعید است، به ویژه آنکه با گزارشهای دیگر درباره [[حارث]] نیز [[سازگاری]] ندارد. | رویارویی [[حارث بن قیس]] و دیگر اشراف [[مکه]] در مراحل بعد به [[آزار]] و [[اذیت]] [[پیامبر]] انجامید. آنها [[فرزندان]] و [[بندگان]] خود را [[مأمور]] [[آزار پیامبر]] کردند. پس از آن بود که غلامی از ایشان در حالی که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مشغول [[نماز]] بود بچهدان شتری را بر دوش آن [[حضرت]] نهاد. با [[گلایه]] پیامبر به [[ابوطالب]] بزرگ [[بنیهاشم]]، ابوطالب نیز همراه [[غلام]] خویش به سراغ آنها رفت و به غلامش [[دستور]] داد تا بچهدان شتر را بر یکایک آنها بمالد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۴ ـ ۲۵.</ref> حارث بن قیس و دیگران مصرانه به آزار، اذیت و [[مسخره کردن]] پیامبر ادامه دادند. بنابر [[روایت]] [[ابن عباس]] و [[عروة بن زبیر]] [[خداوند]] در پی این حادثه [[آیات]] {{متن قرآن|فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ}}<ref>«از این روی آنچه فرمان مییابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان. ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسندهایم. آنان که با خداوند، خدایی دیگر مینهند و به زودی (فرجام این کار را) خواهند دانست. و ما به درستی میدانیم که تو از آنچه میگویند دلتنگ میگردی» سوره حجر، آیه ۹۴-۹۷.</ref> را نازل کرد تا وی را [[تسلی]] دهد.<ref>جامعالبیان، ج ۱۴، ص ۹۵؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۵۳۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۵۸۰.</ref> در این آیات، خداوند پیامبرش را [[دلداری]] و به او [[فرمان]] میدهد تا [[مأموریت]] خویش را در جهت [[دعوت]] [[مردم]] به [[اسلام]] پیگیری کند. همچنین بنا به روایتی از ابن عباس وی [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} را از آن روی که پیامبر ایشان را در جلسه [[انذار]] [[عشیره]] [[برگزیده]] بود به سخره میگرفت و [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ}}<ref>«بیگمان بزهکاران (در دنیا) به مؤمنان میخندیدند» سوره مطففین، آیه ۲۹.</ref> از این واقعه خبر میدهد.<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص ۵۴۶.</ref> ابن غیطله به پیامبر[[دشنام]] میداد. [[ابولهب]] که پس از [[وفات]] ابوطالب در [[سال دهم بعثت]] به [[رهبری]] بنیهاشم رسید، بنا به تعهدات قبیلهای در برابر دشنامهای ابن غیطله به پیامبر از خود واکنش نشان داد <ref> الطبقات، ج ۱، ص ۱۶۴.</ref> ابن غیطله در [[توطئه]] [[ترور]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[شب]] [[هجرت به مدینه]] ([[لیلة المبیت]]) حضور داشت.<ref>الطبقات، ج ۱، ص ۱۷۶.</ref> در میان [[سیرهنویسان]] و مورخان کسی به [[اسلام]] [[حارث بن قیس]] اشاره نکرده است. تنها [[ابوعمر]] به [[اشتباه]] گفته که وی [[مسلمان]] شد و با فرزندانش به [[حبشه]] [[مهاجرت]] کرد.<ref>اسدالغابه، ج ۱، ص ۶۳۱.</ref> [[ابن حجر عسقلانی]] احتمال میدهد که وی [[توبه]] و به حبشه نیز مهاجرت کرده باشد.<ref> الاصابه، ج ۱، ص ۶۸۶.</ref> احتمال [[اسلام آوردن]] وی با توجه به موقعیت قبیلهای وی و رابطه [[قبیله]] [[بنیسهم]] و [[بنیهاشم]] بسیار بعید است، به ویژه آنکه با گزارشهای دیگر درباره [[حارث]] نیز [[سازگاری]] ندارد. | ||
[[زمان]] [[مرگ]] حارث مشخص نیست. در کیفیت مرگ او نیز اقوال متعدد، داستانگونه و پراکندهای وجود دارد. هرچند همه به [[بیماری]] او اشاره دارند، عدهای قائلاند که سرش پر از چرک و [[خون]] شد و به همین سبب مرد.<ref>الکامل، ج ۲، ص ۷۱؛ امتاع الاسماع، ج ۱۴، ص ۲۲۴؛ سبل الهدی، ج ۲، ص ۴۶۱.</ref> برخی [[مفسران]] بر طبق روایتی از [[سعید بن جبیر]] و [[ابن عباس]] نوشتهاند که در این هنگام [[جبرئیل]] به شکم او اشاره کرد و مایع زردرنگی در شکمش پیدا شد که مرگ او را در پی داشت.<ref>جامعالبیان، ج ۱۴، ص ۹۵ ـ ۹۶؛ الدرالمنثور، ج ۱۵، ص ۱۰۱ ـ ۱۰۲.</ref> برخی نیز نوشتهاند که بر اثر خوردن ماهی نمکزدهای [[تشنگی]] عجیبی او را فرا گرفت و آب فراوانی نوشید تا هلاک شد.<ref>الکامل، ج ۲، ص ۷۱؛ الدرالمنثور، ج ۵، ص ۱۰۰.</ref> از جمله [[فرزندان]] وی میتوان به | [[زمان]] [[مرگ]] حارث مشخص نیست. در کیفیت مرگ او نیز اقوال متعدد، داستانگونه و پراکندهای وجود دارد. هرچند همه به [[بیماری]] او اشاره دارند، عدهای قائلاند که سرش پر از چرک و [[خون]] شد و به همین سبب مرد.<ref>الکامل، ج ۲، ص ۷۱؛ امتاع الاسماع، ج ۱۴، ص ۲۲۴؛ سبل الهدی، ج ۲، ص ۴۶۱.</ref> برخی [[مفسران]] بر طبق روایتی از [[سعید بن جبیر]] و [[ابن عباس]] نوشتهاند که در این هنگام [[جبرئیل]] به شکم او اشاره کرد و مایع زردرنگی در شکمش پیدا شد که مرگ او را در پی داشت.<ref>جامعالبیان، ج ۱۴، ص ۹۵ ـ ۹۶؛ الدرالمنثور، ج ۱۵، ص ۱۰۱ ـ ۱۰۲.</ref> برخی نیز نوشتهاند که بر اثر خوردن ماهی نمکزدهای [[تشنگی]] عجیبی او را فرا گرفت و آب فراوانی نوشید تا هلاک شد.<ref>الکامل، ج ۲، ص ۷۱؛ الدرالمنثور، ج ۵، ص ۱۰۰.</ref> از جمله [[فرزندان]] وی میتوان به [[اباقیس بن حارث بن قیس قرشی سهمی|اباقیس]]،<ref> الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۹۹؛ اسدالغابه، ج ۶، ص ۲۵۱.</ref> [[سعید بن حارث بن قیس قرشی سهمی|سعید]]،<ref>الاستیعاب، ج ۲، ص ۱۷۷؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۴۷۲.</ref>[[تمیم بن حارث بن قیس قرشی سهمی|تمیم]] [[حجاج بن حارث بن قیس قرشی سهمی|حجاج]]، [[عبدالله بن حارث بن قیس قرشی سهمی|عبدالله]]،<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۴۷؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۶۹.</ref> [[سائب بن حارث بن قیس قرشی سهمی|سائب]]،<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۳۲۸.</ref> [[حارث بن حارث بن قیس قرشی سهمی|حارث]]، [[معمر بن حارث بن قیس قرشی سهمی|معمر]] و [[بشر بن حارث بن قیس قرشی سهمی|بشر]] <ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۶۳؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۶۶.</ref> اشاره کرد. عمدتاً منابع آنان را از [[مهاجران به حبشه]] میدانند<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۱۶۶؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۶۳.</ref>.<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[حارث بن قیس قرشی سهمی (مقاله)|مقاله «حارث بن قیس قرشی سهمی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |