حجاج بن یوسف ثقفی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف') |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
پس از آنکه حجاج دو سال (و به قولی سه سال) در عمل [[حاکم]] [[حجاز]] بود، [[عبدالملک بن مروان]] را از این سمت برکنار و در [[رجب]] یا [[رمضان]] ۷۵ با اختیارات کامل و وسیع وی را [[حاکم]] [[عراق]] گرداند. از [[دلایل]] این امر، [[مرگ]] برادر [[خلیفه]] (ِشر بن [[مروان بن حکم]])، آشفتگی اوضاع [[عراق]] و افزایش خطر [[خوارج]] و نیز درخواست عدهای از بزرگان [[حجاز]] از [[عبدالملک]] مبنی بر [[عزل]] حجاج از [[حجاز]] بود. بدینترتیب، [[خطبه]] مشهور [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} خطاب به [[مردم کوفه]] و [[پیشگویی]] تسلط یافتن غلامی [[ستمگر]] از [[قبیله]] ثقیف بر آنان و خبر از [[حکومت]] فردی [[خونریز]] و [[شکمباره]]، محقق شد. [[آگاه]] باشید! به [[خدا]] [[سوگند]]، پسرکی از [[طایفه]] [[ثقیف]] (حجاج بن یوسف ثقفی) بر شما مسلط میشود که هوسباز و گردنکش و [[ستمگر]] ات، سبزهزارهای شما ([[اموال]] و [[داراییها]]) را میچرد و چربی شما را [[آب]] میکند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۱۶.</ref>. | پس از آنکه حجاج دو سال (و به قولی سه سال) در عمل [[حاکم]] [[حجاز]] بود، [[عبدالملک بن مروان]] را از این سمت برکنار و در [[رجب]] یا [[رمضان]] ۷۵ با اختیارات کامل و وسیع وی را [[حاکم]] [[عراق]] گرداند. از [[دلایل]] این امر، [[مرگ]] برادر [[خلیفه]] (ِشر بن [[مروان بن حکم]])، آشفتگی اوضاع [[عراق]] و افزایش خطر [[خوارج]] و نیز درخواست عدهای از بزرگان [[حجاز]] از [[عبدالملک]] مبنی بر [[عزل]] حجاج از [[حجاز]] بود. بدینترتیب، [[خطبه]] مشهور [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} خطاب به [[مردم کوفه]] و [[پیشگویی]] تسلط یافتن غلامی [[ستمگر]] از [[قبیله]] ثقیف بر آنان و خبر از [[حکومت]] فردی [[خونریز]] و [[شکمباره]]، محقق شد. [[آگاه]] باشید! به [[خدا]] [[سوگند]]، پسرکی از [[طایفه]] [[ثقیف]] (حجاج بن یوسف ثقفی) بر شما مسلط میشود که هوسباز و گردنکش و [[ستمگر]] ات، سبزهزارهای شما ([[اموال]] و [[داراییها]]) را میچرد و چربی شما را [[آب]] میکند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۱۶.</ref>. | ||
حجاج به [[دستور]] [[عبدالملک بن مروان]]، پنجمین [[خلیفه]] [[اموی]]، برای ایجاد خفقان و [[سرکوب]] معترضان، فقط با دوازده سواره وارد [[کوفه]] شد و [[روز جمعه]] با چهرهای پوشیده به [[مسجد]] رفت و در خطبهای مشهور تمام کسانی را که از [[سپاه]] [[مُهلّب بن ابیصفره]]، [[فرمانده]] [[سپاهیان]] [[بشر بن مروان]]، برای [[جنگ]] با [[خوارج]] [[حروریه]] گریخته بودند، تهدید کرد که چنانچه تا سه روز به وی ملحق نشوند آنان را خواهد کشت. وی به آنها گفت: "ای [[مردم]]! نه به کودکانتان رحم میکنم و نه به پیرانتان! بیگناهانتان را بهجای گناهکار مؤاخذه خواهم کرد و کافی است به کسی ظنین شوم، آن وقت تحویل جلادانش خواهم داد، همه اینها از اختیارات من است و هر چه من [[مصلحت]] بدانم عین [[شرع]] است." حجاج پس از تسلط بر [[کوفه]] به [[بصره]] رفت و [[خطبه]] تهدیدآمیزی مانند [[خطبه]] [[کوفه]]، ایراد کرد. [[وفاداری]] و [[سرسپردگی]] مطلق حجاج به [[خاندان]] [[اموی]] و نیز خدمات و کوششهای وی برای حفظ [[خلافت]] [[امویان]]، باعث شد [[جایگاه]] والایی نزد آنان بیابد، بهحدی که [[عبدالملک بن مروان]] هنگام [[مرگ]]، سفارش او را به فرزندش [[ولید بن عبدالملک]] کرد و یکی از فرزندانش را حجاج نامید. [[ولید بن عبدالملک]] نیز در گرامیداشت حجاج پا فراتر گذاشت و او را پوست همه چهره خویش شمرد و هنگامی که خبر مرگش را شنید بسیار غمگین شد. گفتهاند که حجاج زشترو و کوچکاندام بود. هوادارانش او را مردی [[وفادار]]، [[مخلص]]، [[امین]]، کمعیب، مطمئن، و بسیار [[بخشنده]] میدانستند تا حدی که در [[ماه رمضان]] و دیگر روزها، به روایتی، هزار خوان غذا برای دوستانش میگسترد. وی [[فصیح]] و [[بلیغ]] و خطیبی توانمند و سیاستمدر و حیلهگر و [[با تدبیر]] بود. حجاج در [[پاسخ]] به [[نامه]] [[عبدالملک]]، خود را [[آدمی]] لجوج و [[حسود]] و کینهتوز | حجاج به [[دستور]] [[عبدالملک بن مروان]]، پنجمین [[خلیفه]] [[اموی]]، برای ایجاد خفقان و [[سرکوب]] معترضان، فقط با دوازده سواره وارد [[کوفه]] شد و [[روز جمعه]] با چهرهای پوشیده به [[مسجد]] رفت و در خطبهای مشهور تمام کسانی را که از [[سپاه]] [[مُهلّب بن ابیصفره]]، [[فرمانده]] [[سپاهیان]] [[بشر بن مروان]]، برای [[جنگ]] با [[خوارج]] [[حروریه]] گریخته بودند، تهدید کرد که چنانچه تا سه روز به وی ملحق نشوند آنان را خواهد کشت. وی به آنها گفت: "ای [[مردم]]! نه به کودکانتان رحم میکنم و نه به پیرانتان! بیگناهانتان را بهجای گناهکار مؤاخذه خواهم کرد و کافی است به کسی ظنین شوم، آن وقت تحویل جلادانش خواهم داد، همه اینها از اختیارات من است و هر چه من [[مصلحت]] بدانم عین [[شرع]] است." حجاج پس از تسلط بر [[کوفه]] به [[بصره]] رفت و [[خطبه]] تهدیدآمیزی مانند [[خطبه]] [[کوفه]]، ایراد کرد. [[وفاداری]] و [[سرسپردگی]] مطلق حجاج به [[خاندان]] [[اموی]] و نیز خدمات و کوششهای وی برای حفظ [[خلافت]] [[امویان]]، باعث شد [[جایگاه]] والایی نزد آنان بیابد، بهحدی که [[عبدالملک بن مروان]] هنگام [[مرگ]]، سفارش او را به فرزندش [[ولید بن عبدالملک]] کرد و یکی از فرزندانش را حجاج نامید. [[ولید بن عبدالملک]] نیز در گرامیداشت حجاج پا فراتر گذاشت و او را پوست همه چهره خویش شمرد و هنگامی که خبر مرگش را شنید بسیار غمگین شد. گفتهاند که حجاج زشترو و کوچکاندام بود. هوادارانش او را مردی [[وفادار]]، [[مخلص]]، [[امین]]، کمعیب، مطمئن، و بسیار [[بخشنده]] میدانستند تا حدی که در [[ماه رمضان]] و دیگر روزها، به روایتی، هزار خوان غذا برای دوستانش میگسترد. وی [[فصیح]] و [[بلیغ]] و خطیبی توانمند و سیاستمدر و حیلهگر و [[با تدبیر]] بود. حجاج در [[پاسخ]] به [[نامه]] [[عبدالملک]]، خود را [[آدمی]] لجوج و [[حسود]] و کینهتوز وصف کرده است. او در کشتن [[مخالفان]] چنان [[زیادهروی]] کرد که حتی [[عبدالملک]] بن [[مروان]] نیز این [[میزان]] خونریزی را نپسندید. او هزاران تن از [[اسیران]] مَسکِن، [[خراسان]]، [[دیرالجماجم]] و زاویه<ref>اینها، نامهای مکانهای گوناگون است.</ref> را کشت. | ||
برخی گفتارها و کردارهای حجاج، نمود عینی [[کفر]] گویی و [[کافر]] بودن اوست، از جمله قصد وی برای قدم گذاشتن روی [[مقام ابراهیم]]، توهین به [[مرقد]] و [[منبر]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و شهر [[مدینه]]، به تأخیر انداختن [[نماز]]، توصیه کردن برخلاف سفارشهای [[حضرت رسول]] {{صل}}، [[حسود]] دانستن [[حضرت سلیمان]]، [[برتر]] شمردن [[خلیفه]] [[اموی]] از [[فرشتگان]] و [[پیامبران]] و [[رسول خدا]] {{صل}}، [[اطاعت]] از خود را از [[اطاعت خدا]] واجبتر دانستن و [[فضیلت]] شمردن [[دشنام]] به [[آلعلی]] {{ع}}. حجاج در سالهای ۷۵ و ۷۶ ق سکه درهم و [[دینار]] با نوشته [[عربی]] ضرب کرد. | برخی گفتارها و کردارهای حجاج، نمود عینی [[کفر]] گویی و [[کافر]] بودن اوست، از جمله قصد وی برای قدم گذاشتن روی [[مقام ابراهیم]]، توهین به [[مرقد]] و [[منبر]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و شهر [[مدینه]]، به تأخیر انداختن [[نماز]]، توصیه کردن برخلاف سفارشهای [[حضرت رسول]] {{صل}}، [[حسود]] دانستن [[حضرت سلیمان]]، [[برتر]] شمردن [[خلیفه]] [[اموی]] از [[فرشتگان]] و [[پیامبران]] و [[رسول خدا]] {{صل}}، [[اطاعت]] از خود را از [[اطاعت خدا]] واجبتر دانستن و [[فضیلت]] شمردن [[دشنام]] به [[آلعلی]] {{ع}}. حجاج در سالهای ۷۵ و ۷۶ ق سکه درهم و [[دینار]] با نوشته [[عربی]] ضرب کرد. |