|
|
خط ۶۱: |
خط ۶۱: |
| حسین {{ع}} به [[سپاه]] گرانی که به سمت او میآمد نگریست و همچنان بسان کوهی [[استوار]]، با [[قلبی]] مطمئن [[پایدار]] ایستاد و [[دنیا]] در چشمش بیارزش و [[لشکریان]] [[دشمن]] در برابرش اندک و ناچیز تلقی میشد، دستان مبارکش را به درگاه [[خدای عزوجل]] بلند کرد و عرضه داشت: | | حسین {{ع}} به [[سپاه]] گرانی که به سمت او میآمد نگریست و همچنان بسان کوهی [[استوار]]، با [[قلبی]] مطمئن [[پایدار]] ایستاد و [[دنیا]] در چشمش بیارزش و [[لشکریان]] [[دشمن]] در برابرش اندک و ناچیز تلقی میشد، دستان مبارکش را به درگاه [[خدای عزوجل]] بلند کرد و عرضه داشت: |
| {{متن حدیث|اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِي فِي كُلِّ كَرْبٍ وَ رَجَائِي فِي كُلِّ شِدَّةٍ وَ أَنْتَ لِي فِي كُلِّ أَمْرٍ نَزَلَ بِي ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ كَمْ مِنْ هَمٍّ يَضْعُفُ فِيهِ الْفُؤَادُ وَ تَقِلُّ فِيهِ الْحِيلَةُ وَ يَخْذُلُ فِيهِ الصَّدِيقُ وَ يَشْمَتُ فِيهِ الْعَدُوُّ أَنْزَلْتُهُ بِكَ وَ شَكَوْتُهُ إِلَيْكَ رَغْبَةً مِنِّي إِلَيْكَ عَمَّنْ سِوَاكَ فَفَرَّجْتَهُ وَ كَشَفْتَهُ وَ أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ نِعْمَةٍ وَ صَاحِبُ كُلِّ حَسَنَةٍ وَ مُنْتَهَى كُلِّ رَغْبَةٍ}}<ref>«خدایا! تو در هر غم و اندوه، پناهگاهم و در هر پیشامد ناگوار مایه امید من و در هر حادثهای سلاح و ملجأ من هستی. آنگاه که غمهای کمرشکن بر من فرومیریخت و دلها در برابرش ناتوان و راه و چاره در برابرش مسدود میشد و غمهای جانکاهی که با دیدن آنها دوستان، دوری جسته و دشمنان، زبان به شماتت میگشودند، تنها به پیشگاه تو شکایت آوردم و از دیگران قطع امید نمودم. تو بودی که به فریاد رسیدی و غم و اندوهم را برطرف ساختی. ای که صاحب هر نعمت و هر نیکی آخرین مقصد و مقصود من هستی». ارشاد، ج۲، ص۹۶.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۵ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۵]] ص۲۵۶.</ref>. | | {{متن حدیث|اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِي فِي كُلِّ كَرْبٍ وَ رَجَائِي فِي كُلِّ شِدَّةٍ وَ أَنْتَ لِي فِي كُلِّ أَمْرٍ نَزَلَ بِي ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ كَمْ مِنْ هَمٍّ يَضْعُفُ فِيهِ الْفُؤَادُ وَ تَقِلُّ فِيهِ الْحِيلَةُ وَ يَخْذُلُ فِيهِ الصَّدِيقُ وَ يَشْمَتُ فِيهِ الْعَدُوُّ أَنْزَلْتُهُ بِكَ وَ شَكَوْتُهُ إِلَيْكَ رَغْبَةً مِنِّي إِلَيْكَ عَمَّنْ سِوَاكَ فَفَرَّجْتَهُ وَ كَشَفْتَهُ وَ أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ نِعْمَةٍ وَ صَاحِبُ كُلِّ حَسَنَةٍ وَ مُنْتَهَى كُلِّ رَغْبَةٍ}}<ref>«خدایا! تو در هر غم و اندوه، پناهگاهم و در هر پیشامد ناگوار مایه امید من و در هر حادثهای سلاح و ملجأ من هستی. آنگاه که غمهای کمرشکن بر من فرومیریخت و دلها در برابرش ناتوان و راه و چاره در برابرش مسدود میشد و غمهای جانکاهی که با دیدن آنها دوستان، دوری جسته و دشمنان، زبان به شماتت میگشودند، تنها به پیشگاه تو شکایت آوردم و از دیگران قطع امید نمودم. تو بودی که به فریاد رسیدی و غم و اندوهم را برطرف ساختی. ای که صاحب هر نعمت و هر نیکی آخرین مقصد و مقصود من هستی». ارشاد، ج۲، ص۹۶.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۵ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۵]] ص۲۵۶.</ref>. |
|
| |
| == [[سخنان امام حسین]] {{ع}} در برابر [[سپاه]] کوفه==
| |
| [[لشکریان عمر سعد]] محاصره [[امام]] {{ع}} را تنگتر میکردند. وقتی [[حضرت]]، [[جمعیت]] انبوه [[دشمن]] و تصمیمشان به کشتن وی را در صورت پذیرا نشدن [[بیعت]] با [[یزید بن معاویه]]، ملاحظه کرد [[عمامه]] [[رسول خدا]] {{صل}} را پوشید و بر [[ناقه]] آن حضرت سوار و سلاحش را به دست گرفت و به اردوگاه دشمن به گونهای نزدیک شد که صدایش را به خوبی میشنیدند و به ایراد سخن پرداخت و فرمود: ای عراقیان! -همه صدایش را میشنیدند- سپس اظهار داشت:
| |
| [[مردم]]! سخنم را بشنوید و در [[جنگ]] و [[خونریزی]] [[شتاب]] نورزید تا وظیفهام را در مورد [[پند]] و [[اندرز]] شما انجام دهم و [[انگیزه]] [[سفر]] به این دیار را تشریح کنم. اگر دلیلم را پذیرا شدید و با من از در [[انصاف]] درآمدید، راه [[سعادت]] را دریافتهاید و اگر نپذیرفتید و به انصاف عمل نکردید، همه دستبهدست یکدیگر بدهید و هر [[تصمیم]] و [[اندیشه]] تبهکارانهای دارید به [[اجرا]] درآورید و مهلتم ندهید ([[یار]] و [[پشتیبان]] من خدایی است که [[قرآن]] را فروفرستاد و او [[یار]] و [[یاور]] [[نیکان]] است.
| |
| به گفته [[راوی]] سپس [[امام]] {{ع}} [[حمد]] و [[ثنای الهی]] را به جا آورد و [[خدا]] را آنگونه که [[شایسته]] است یاد نمود و بر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[فرشتگان الهی]] و پیامبرانش [[درود]] فرستاد و در [[سخنوری]] کسی قبل و بعد از او آنچنان با [[بلاغت]] [[سخن]] نگفته بود و سپس اظهار داشت:
| |
| [[مردم]]! بگویید: من چه کسی هستم؟ سپس به خود آیید و خویشتن را [[سرزنش]] کنید.
| |
|
| |
| آیا کشتن و [[هتک حرمت]] من برای شما رواست؟ مگر من فرزند [[دخت پیامبر]] شما نیستم؟ مگر فرزند [[وصیّ]] و پسر عموی پیامبرتان [علی] نیستم؟ مگر فرزند آن شخصی نیستم که قبل از همه [[مسلمانان]] به خدا [[ایمان]] آورد و [[رسالت پیامبر]] را پیش از همه [[تصدیق]] نمود؟ مگر [[حمزه سید الشهداء]] عموی [[پدر]] من نیست؟ مگر [[جعفر]] طیّار که در [[بهشت]] با دو بال پرواز میکند- عموی من نیست؟ آیا شما [[سخن پیامبر]] را در [[حق]] من و برادرم نشنیدهاید که فرمود: این دو، سروران [[جوانان]] [[اهل]] بهشتاند؟
| |
|
| |
| اگر مرا در گفتارم تصدیق کنید آنچه را گفتم: [[واقعیت]] است؛ زیرا از [[روز]] نخست هیچگاه [[دروغ]] نگفتهام، چون دریافتهام که [[خداوند]] بر [[دروغگویان]] [[خشم]] گرفته و ضرر و زیان دروغ را به گویندهاش برمیگرداند و اگر تکذیبم میکنید، اکنون در جمع شما کسانی حضور دارند که اگر در این زمینه از آنها بپرسید واقعیت را به شما خواهند گفت. از [[جابر بن عبدالله انصاری]]، [[ابو سعید خدری]]، [[سهل بن سعد ساعدی]]، [[زید بن أرقم]]، [[انس بن مالک]] بپرسید آنان به شما خبر خواهند داد که این سخنان را درباره من و برادرم از [[رسول خدا]] {{صل}} شنیدهاند، آیا آنچه گفتم نمیتواند شما را از ریختن خونم بازدارد؟
| |
|
| |
| سپس [[امام حسین]] {{ع}} به آنان فرمود:
| |
| اگر درباره سخن [[رسول اکرم]] {{صل}} در مورد من و برادرم تردید دارید لابد در این واقعیت نیز تردید دارید که من، پسر [[دختر پیامبر]] شما هستم! به خدا [[سوگند]]: در [[شرق]] و [[غرب]] [[گیتی]] و میان شما و [[پیروان]] دیگر [[آیینها]]، فرزند [[پیامبری]] جز من وجود ندارد. وای بر شما! آیا کسی از شما را کشتهام؟ یا [[مالی]] از کسی ستاندهام؟ یا جراحتی بر شما وارد ساختهام که مرا سزاوار [[کیفر]] میپندارید؟
| |
| همه [[سکوت]] کردند. [[حضرت]] صدا زد:
| |
| ای [[شبث بن ربعی]]! ای [[حجار بن أبجر]]! ای [[قیس بن اشعث]]! و ای [[یزید بن حارث]]! آیا شما به من [[نامه]] ننوشتید که [اماما] میوههایمان رسیده و درختانمان سرسبز و خرم است و در [[انتظار]] مقدمت لحظهشماری میکنیم و در [[کوفه]] بر [[لشکریان]] مجهّز و آماده خویش وارد خواهی شد؟
| |
|
| |
| [[اشعث بن قیس]] در پاسخ [[امام]] {{ع}} گفت: ما منظور شما را نمیدانیم، ولی [از من بشنو] به [[حکومت]] عموزادهات تن دربده. امام {{ع}} بدو فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]! نه دست [[ذلّت]] در دستتان مینهم و نه همچون بردگان از [[برابری]] با [[دشمن]] میگریزم.
| |
| آنگاه با صدای بلند فرمود:
| |
| {{متن حدیث|يَا عِبَادَ اللَّهِ! إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ، أَعُوذُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ}}<ref>«من به پروردگار خویش و پروردگار شما پناه میبرم از اینکه مرا متهم کنید و از شر هر انسان متکبّری که به روز جزا ایمان ندارد، به پروردگار خود و پروردگار شما پناه میجویم». ارشاد، ج۲، ص۹۸؛ اعلام الوری، ج۱، ص۴۵۹.</ref>؛
| |
|
| |
| دشمن بر [[جنگ]] با حضرت و استمرار در باطلگرایی خویش پافشاری نشان داده و در پاسخ آن بزرگوار همان سخن [[اهل مدین]] به پیامبرشان را بر زبان آوردند که [[خدای عزوجل]] در [[قرآن کریم]] به آن اشاره فرموده است: {{متن قرآن|مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا}}<ref>«ما بسیاری از آنچه را که میگویی درنمییابیم و تو را در میان خویش ناتوان میبینیم» سوره هود، آیه ۹۱.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۵ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۵]] ص۲۵۷.</ref>.
| |
|
| |
|
| == توبه حر == | | == توبه حر == |