همراهی فرد و جامعه به عنوان یکی از مبانی جامعهشناختی عدالت سیاسی به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
همراهی فرد و جامعه به عنوان یکی از مبانی جامعهشناختی عدالت سیاسی به چه معناست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۱۳ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۵۳
، ۱۳ سپتامبر ۲۰۲۲جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۳) |
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف') |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید کاظم سیدباقری]]''' در کتاب ''«[[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]»'' در اینباره گفته است: | حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید کاظم سیدباقری]]''' در کتاب ''«[[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«درباره تقدم و اصالت فرد یا جمع، کمشکشها و چالشهای فراوانی در میان اندیشهوران به ویژه در سدههای اخیر به وجود آمده است، تجلی این امر را میتوان در [[مکتب]] [[لیبرالیسم]] که به فردگرایی [[باور]] دارد و مکتب [[سوسیالیسم]] که به [[اجتماع]] اهمیت ویژه میدهد، [[مشاهده]] کرد. [[واقعیت]] آن است که باور تک خطی و [[سرسپردگی]] کامل به هر یک از این [[باورها]]، با [[کاستیها]] و اشکالاتی فراوان روبهرو است که جای تفصیل آن در این مجال نیست؛ اما در نگرش [[اسلامی]]، فرد و جمع در کنار هم و [[یاور]] یکدیگر به شمار میآیند و در رسیدن به هدفی مانند [[عدالت سیاسی]] همدیگر را قطع نمیکنند، بلکه در فرایندی همکارانه و تعاملی فزاینده به سوی [[ارزشهای جامعه]] اسلامی در حرکتند، با این | «درباره تقدم و اصالت فرد یا جمع، کمشکشها و چالشهای فراوانی در میان اندیشهوران به ویژه در سدههای اخیر به وجود آمده است، تجلی این امر را میتوان در [[مکتب]] [[لیبرالیسم]] که به فردگرایی [[باور]] دارد و مکتب [[سوسیالیسم]] که به [[اجتماع]] اهمیت ویژه میدهد، [[مشاهده]] کرد. [[واقعیت]] آن است که باور تک خطی و [[سرسپردگی]] کامل به هر یک از این [[باورها]]، با [[کاستیها]] و اشکالاتی فراوان روبهرو است که جای تفصیل آن در این مجال نیست؛ اما در نگرش [[اسلامی]]، فرد و جمع در کنار هم و [[یاور]] یکدیگر به شمار میآیند و در رسیدن به هدفی مانند [[عدالت سیاسی]] همدیگر را قطع نمیکنند، بلکه در فرایندی همکارانه و تعاملی فزاینده به سوی [[ارزشهای جامعه]] اسلامی در حرکتند، با این وصف، هیچ یک از [[جامعه]] و فرد، فدای دیگری نمیشود، بلکه [[رشد]] و [[تکامل]] آن دو با هم و در کنار هم است و رابطه تعاملی و مکملی میان آنها برقرار میباشد، به تعبیر [[مطهری]]، جامعه فرد را میسازد، منتها فرد نیز به اعتبار [[شخصیت]] اجتماعیاش جامعه را میسازد، زیرا از افراد، جامعه تشکیل میشود<ref>مرتضی مطهری، فلسفه تاریخ، ج۱، ص۱۴۲.</ref>. با [[همیاری]] میان [[قدرتمندان]] و [[شهروندان]]، حرکت جامعه به سوی [[احقاق حقوق]] [[سیاسی]] و [[توازن]] [[اجتماعی]] فراهم میشود، پس در کنار [[حقوق]] افراد، [[حق]] اجتماع نیز رعایت میشود. اینکه پنداشته شود حقوق افراد به کلی معدوم بشود، هرگز توازن اجتماع به وجود نمیآید و [[عدالت]] بر پایه حقوق [[واقعی]] و [[فطری]] [[استوار]] است؛ یعنی هم فرد حق دارد و هم اجتماع<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۱، ص۳۲۸-۳۳۷.</ref>. [[درهم]] تنیدگی فرد و جامعه آنگاه شفافتر میشود که به تعبیر [[علامه طباطبایی]]، تکامل و رشد جامعه به تکامل فرد پیوند میخورد<ref>سید محمدحسین طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۴، ص۹۳: {{عربی|الاجتماع الإنسانی کسائر الخواص الروحیة الإنسانیة و ما یرتبط بها، لم یوجد حین وجد تاما کاملا لا یقبل النماء و الزیادة بل هو کسائر الأمور الروحیة الإدراکیة الإنسانیة لم یزل یتکامل بتکامل الإنسان فی کمالاته المادیة و المعنویة}}.</ref> با ترکیب [[منافع]] و [[مصالح]] فرد و جمع، هر دو اصالت و [[شخصیت]] مییابند، تحقق شخصیت فرد در [[جامعه]] و تحقق شخصیت جامعه در فرد صورت میگیرد<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص۷۵.</ref>، طبیعی است که اگر تضادی میان منافع فرد و جمع به وجود آید، با توجه به [[مصلحت]] فراتر جمع، منافع جمعی مقدم میشود. | ||
هرچند در [[قرآن کریم]]، برخی [[رفتار]] و کنشها، به گروهها و اقوامی، نسبت داده میشود که نشان از [[مسئولیت اجتماعی]] و [[هویت]] استقلالی آنها دارد، اما این امر هرگز به معنای آن نیست که فرد و نقش آن در دگرگونیهای [[اجتماعی]] نادیده انگاشته شود؛ پس نوعی تعامل و [[همراهی]] میان فرد و جامعه به وجود میآید؛ بنابراین در تأثیر و تأثر اجزا، [[واقعیت]] جدید و زندهای پدید میآید، [[روح]] جدید، [[وجدان]]، [[اراده]] و خواست جدیدی شکل میگیرد که علاوه بر [[شعور]] و اراده و [[اندیشه]] افراد است و بر شعور وجدان افراد [[غلبه]] دارد<ref>مرتضی مطهری، جامعه و تاریخ، ص۲۱.</ref> که همان [[روح جمعی]] است. [[انسان]]، موجودی اجتماعی میباشد که [[مدنی]] بودن، در [[سرشت]] او قرار دارد، از نظر امکانات، توانمندیها و استعدادها یکسان [[آفریده]] نشدهاند، پس طبعاً برای برآورده شدن [[حاجات]] و نیازمندیهای خود به [[همکاری]] دوسویه و [[پیوستگی]] اجتماعی نیاز دارند. [[اسلام]] هم به جامعه میاندیشد و هم فرد را [[مسئول]] جامعه میشمارد، [[حقوق]] و [[آزادی]] فرد را نادیده نمیگیرد و فرد را غیر اصیل نمیشمارد، فرد دارای حقوق [[سیاسی]]، [[اقتصادی]]، [[قضایی]]، اجتماعی است؛ برای نمونه در عرصه سیاسی، [[حق]] [[مشورت]] و حق [[انتخاب]] و از نظر اقتصادی، حق [[مالکیت]] بر محصول، حق معاوضه، مبادله، اجاره در مایملک [[شرعی]] خود دارد و از نظر قضایی، حق [[اقامه دعوی]] و [[احقاق حق]] و... دارد<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۴۲.</ref>.»<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۱۹۷.</ref> | هرچند در [[قرآن کریم]]، برخی [[رفتار]] و کنشها، به گروهها و اقوامی، نسبت داده میشود که نشان از [[مسئولیت اجتماعی]] و [[هویت]] استقلالی آنها دارد، اما این امر هرگز به معنای آن نیست که فرد و نقش آن در دگرگونیهای [[اجتماعی]] نادیده انگاشته شود؛ پس نوعی تعامل و [[همراهی]] میان فرد و جامعه به وجود میآید؛ بنابراین در تأثیر و تأثر اجزا، [[واقعیت]] جدید و زندهای پدید میآید، [[روح]] جدید، [[وجدان]]، [[اراده]] و خواست جدیدی شکل میگیرد که علاوه بر [[شعور]] و اراده و [[اندیشه]] افراد است و بر شعور وجدان افراد [[غلبه]] دارد<ref>مرتضی مطهری، جامعه و تاریخ، ص۲۱.</ref> که همان [[روح جمعی]] است. [[انسان]]، موجودی اجتماعی میباشد که [[مدنی]] بودن، در [[سرشت]] او قرار دارد، از نظر امکانات، توانمندیها و استعدادها یکسان [[آفریده]] نشدهاند، پس طبعاً برای برآورده شدن [[حاجات]] و نیازمندیهای خود به [[همکاری]] دوسویه و [[پیوستگی]] اجتماعی نیاز دارند. [[اسلام]] هم به جامعه میاندیشد و هم فرد را [[مسئول]] جامعه میشمارد، [[حقوق]] و [[آزادی]] فرد را نادیده نمیگیرد و فرد را غیر اصیل نمیشمارد، فرد دارای حقوق [[سیاسی]]، [[اقتصادی]]، [[قضایی]]، اجتماعی است؛ برای نمونه در عرصه سیاسی، [[حق]] [[مشورت]] و حق [[انتخاب]] و از نظر اقتصادی، حق [[مالکیت]] بر محصول، حق معاوضه، مبادله، اجاره در مایملک [[شرعی]] خود دارد و از نظر قضایی، حق [[اقامه دعوی]] و [[احقاق حق]] و... دارد<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۴۲.</ref>.»<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۱۹۷.</ref> |