پرش به محتوا

بحث:الله: تفاوت میان نسخه‌ها

۸ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۳ سپتامبر ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف'
جز (جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن ')
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف')
خط ۲۳۱: خط ۲۳۱:
*'''نخست مرتبه‌ای''' است که از آن به [[هویت]] غیبیه و [[مقام]] {{عربی|لا إسم له و لا رسم}} تعبیر می‌کنند. کسی را در این مرتبه یارای هیچ‌گونه سخن و وصفی نیست: {{متن قرآن|وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ...}}<ref>"و خداوند را سزاوار ارجمندی وی ارج ننهادند..." سوره انعام، آیه ۹۱؛ سوره حج، آیه ۷۴؛ سوره زمر، آیه ۶۷.</ref>، جز آنکه به اصل تحقق آن اعتراف کند؛ ولی نسبت به اینکه کُنه ذاتش چیست و چه اوصافی دارد ابزار [[شهود]] و [[ادراک]] کارآیی ندارد: {{متن قرآن|وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا}}<ref>"و آنان بر او در دانش احاطه ندارند" سوره طه، آیه ۱۱۰.</ref>، چنان‌که [[خداوند]] از روی رأفت و عطوفت [[بندگان]] خود را از نزدیک شدن به این مرتبه بر حذر داشته است تا اینکه آنان [[عمر]] خود را در چیزی که تحصیل آن ممکن نیست تباه نکنند<ref>شرح فصوص الحکم، ص ۱۷.</ref>: {{متن قرآن|وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَاد}}<ref>"و خداوند شما را از خویش پروا می‌دهد و خداوند به بندگان مهربان است" سوره آل عمران، آیه ۳۰.</ref>.
*'''نخست مرتبه‌ای''' است که از آن به [[هویت]] غیبیه و [[مقام]] {{عربی|لا إسم له و لا رسم}} تعبیر می‌کنند. کسی را در این مرتبه یارای هیچ‌گونه سخن و وصفی نیست: {{متن قرآن|وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ...}}<ref>"و خداوند را سزاوار ارجمندی وی ارج ننهادند..." سوره انعام، آیه ۹۱؛ سوره حج، آیه ۷۴؛ سوره زمر، آیه ۶۷.</ref>، جز آنکه به اصل تحقق آن اعتراف کند؛ ولی نسبت به اینکه کُنه ذاتش چیست و چه اوصافی دارد ابزار [[شهود]] و [[ادراک]] کارآیی ندارد: {{متن قرآن|وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا}}<ref>"و آنان بر او در دانش احاطه ندارند" سوره طه، آیه ۱۱۰.</ref>، چنان‌که [[خداوند]] از روی رأفت و عطوفت [[بندگان]] خود را از نزدیک شدن به این مرتبه بر حذر داشته است تا اینکه آنان [[عمر]] خود را در چیزی که تحصیل آن ممکن نیست تباه نکنند<ref>شرح فصوص الحکم، ص ۱۷.</ref>: {{متن قرآن|وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَاد}}<ref>"و خداوند شما را از خویش پروا می‌دهد و خداوند به بندگان مهربان است" سوره آل عمران، آیه ۳۰.</ref>.
*'''مرتبه بعد''' که از آن به [[مقام]] "اَحَدیت" تعبیر می‌شود آن است که عارف [[خداوند]] را به عنوان حقیقتی یکپارچه و عاری از هرگونه کثرت می‌بیند؛ ولی در [[عین]] حال هنوز نمی‌تواند برای آن هیچ اسم و وصفی تصور کند؛ جز آنکه بگوید او خدای [[احد]] است: {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد}}<ref>"بگو او  خداوند یگانه است" سوره اخلاص، آیه ۱.</ref> [[احد]] در این [[آیه]] به [[حضرت]] احدیت که از آن به مرتبه جمع الجمع، حقیقة الحقایق، [[برزخ]] البرازخ، [[مقام]] أو أدنی و ... نیز تعبیر می‌شود اشاره دارد، همان‌گونه که الله در عبارت مذکور الله ذاتی<ref>شرح فصوص الحكم، ص ۷۰۴ ـ ۷۰۵؛ توحيد ربانى، ص ۲۸.</ref> است و بر [[ظهور]] ذات برای ذات دلالت می‌کند.
*'''مرتبه بعد''' که از آن به [[مقام]] "اَحَدیت" تعبیر می‌شود آن است که عارف [[خداوند]] را به عنوان حقیقتی یکپارچه و عاری از هرگونه کثرت می‌بیند؛ ولی در [[عین]] حال هنوز نمی‌تواند برای آن هیچ اسم و وصفی تصور کند؛ جز آنکه بگوید او خدای [[احد]] است: {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد}}<ref>"بگو او  خداوند یگانه است" سوره اخلاص، آیه ۱.</ref> [[احد]] در این [[آیه]] به [[حضرت]] احدیت که از آن به مرتبه جمع الجمع، حقیقة الحقایق، [[برزخ]] البرازخ، [[مقام]] أو أدنی و ... نیز تعبیر می‌شود اشاره دارد، همان‌گونه که الله در عبارت مذکور الله ذاتی<ref>شرح فصوص الحكم، ص ۷۰۴ ـ ۷۰۵؛ توحيد ربانى، ص ۲۸.</ref> است و بر [[ظهور]] ذات برای ذات دلالت می‌کند.
*'''مرتبه سوم''' که از آن به مرتبه واحدیت یاد می‌شود آن است که عارف [[خدا]] را به اوصاف کمال چون [[علم]]، حیات، [[قدرت]]، [[اراده]]، خلق، [[رزق]] و... [[وصف]] می‌کند، از این‌رو این مرتبه را [[حضرت]] اسما و صفات می‌نامند، از این‌رو [[خداوند]] در سوره [[توحید]] بعد از آنکه فرمود: {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد}} دوباره کلمه "الله" را به معنای دیگری که الله وصفی باشد<ref> توحيد ربانى، ص ۲۸.</ref> ذکر کرده و فرموده است: {{متن قرآن|اللَّهُ الصَّمَد}}. الله وصفی به [[ظهور]] ذات به صور اسما و صفات اشاره دارد<ref>شرح فصوص الحكم، ص ۲۲.</ref>.<ref>[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص ۱۷۸- ۱۸۸.</ref>.
*'''مرتبه سوم''' که از آن به مرتبه واحدیت یاد می‌شود آن است که عارف [[خدا]] را به اوصاف کمال چون [[علم]]، حیات، [[قدرت]]، [[اراده]]، خلق، [[رزق]] و... وصف می‌کند، از این‌رو این مرتبه را [[حضرت]] اسما و صفات می‌نامند، از این‌رو [[خداوند]] در سوره [[توحید]] بعد از آنکه فرمود: {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد}} دوباره کلمه "الله" را به معنای دیگری که الله وصفی باشد<ref> توحيد ربانى، ص ۲۸.</ref> ذکر کرده و فرموده است: {{متن قرآن|اللَّهُ الصَّمَد}}. الله وصفی به [[ظهور]] ذات به صور اسما و صفات اشاره دارد<ref>شرح فصوص الحكم، ص ۲۲.</ref>.<ref>[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص ۱۷۸- ۱۸۸.</ref>.


==الله در فرهنگ مطهر==
==الله در فرهنگ مطهر==
خط ۲۳۹: خط ۲۳۹:
الله - ذاتی که شایسته [[پرستش]] و [[ستایش]] است<ref>آشنایی با قرآن، جلد اول و دوم، ص۹۰.</ref>.
الله - ذاتی که شایسته [[پرستش]] و [[ستایش]] است<ref>آشنایی با قرآن، جلد اول و دوم، ص۹۰.</ref>.
الله، یعنی آن کسی که آفریننده این [[نظامات]] و [[مخلوقات]] است<ref>بیست گفتار، ص۱۴۹.</ref>.
الله، یعنی آن کسی که آفریننده این [[نظامات]] و [[مخلوقات]] است<ref>بیست گفتار، ص۱۴۹.</ref>.
الله یکی از نام‌های خداست. نام‌گذاری‌هائی که برای افراد و یا اشیاء می‌کنند گاهی از نوع علامت است و گاهی از نوع [[وصف]]. در قسم اول گرچه [[اسماء]] خودشان دارای معانی هستند ولی معنای آنها منظور نظر نگردیده است؛ بلکه تنها برای تشخیص و بازشناسی این اسم گذاشته شده است و لذا [[حکم]] یک علامت را بیشتر ندارد. چه بسا در این‌گونه موارد معنای نام علاوه بر اینکه حکایت‌گر اوصاف صاحب نام نیست، ممکن است ضد آن هم باشد. مثل آنکه نام [[غلامان]] سیاه را [[کافور]] می‌نهادند! (برعکس نهند نام زنگی کافور).
الله یکی از نام‌های خداست. نام‌گذاری‌هائی که برای افراد و یا اشیاء می‌کنند گاهی از نوع علامت است و گاهی از نوع وصف. در قسم اول گرچه [[اسماء]] خودشان دارای معانی هستند ولی معنای آنها منظور نظر نگردیده است؛ بلکه تنها برای تشخیص و بازشناسی این اسم گذاشته شده است و لذا [[حکم]] یک علامت را بیشتر ندارد. چه بسا در این‌گونه موارد معنای نام علاوه بر اینکه حکایت‌گر اوصاف صاحب نام نیست، ممکن است ضد آن هم باشد. مثل آنکه نام [[غلامان]] سیاه را [[کافور]] می‌نهادند! (برعکس نهند نام زنگی کافور).


در قسم دوم نام، حکایت‌گر شأنی از [[شئون]] صاحب نام است و صفتی از صفات او را بیان می‌کند. [[پروردگار متعال]] نامی که صرفاً جنبه علامت داشته باشد، ندارد و تمام نام‌های او، نمایانگر حقیقتی از حقایق [[ذات مقدس]] او است. در [[قرآن کریم]] در حدود صد اسم برای [[خداوند]] آمده است که در واقع صد صفت است که نمونه آنها را در همین [[سوره]] ملاحظه می‌نمائید: [[الله]]، [[رحمن]]، [[رحیم]]، [[مالک]] یوم‌الدین. ولی هیچ‌کدام جامعیتی را که این نام دارد، ندارند؛ چون آنها هرکدام یکی از [[کمالات]] او را نشان می‌دهند ولی این نام، نمایانگر ذات مستجمع جمع [[صفات کمالیه]] است. کلمه الله در اصل الاله بوده است و همزه به خاطر [[کثرت]] استعمال حذف گردیده است. درباره ریشه لغت الله چند نظر وجود دارد. بعضی گفته‌اند این کلمه از اَلَه مشتق است و بعضی دیگر گفته‌اند که از وَلَه گرفته شده است و [[اله]] فعال به معنای مفعول است، مانند کتاب به معنای مکتوب. اگر از اله مشتق شده باشد یعنی [[عبد]]، پس الله یعنی ذات [[شایسته]] [[پرستش]] که کامل از جمیع جهات است. چون موجودی که خودش مخلوق دیگری است و یا دارای [[نقص]] است؛ شایسته پرستش نخواهد بود، پس همین که گفته می‌شود الاله یعنی آن ذاتی که به گونه‌ای است که او را باید پرستش کرد و قهراً این معانی در این کلمه نهفته است، ذات مستجمع جمیع صفات کمالیه و مبرا از هرگونه سلب و نقص. و اگر از وله مشتق شده باشد، وله یعنی [[تحیر]]، واله یعنی حیران و یا به معنی [[عاشق]] و شیدا است و از این جهت [[خداوند]] را [[الله]] گفته‌اند که [[عقل‌ها]] در مقابل ذات مقدسش حیران و یا متوجه و [[عاشق]] او و [[پناهنده]] به اویند.
در قسم دوم نام، حکایت‌گر شأنی از [[شئون]] صاحب نام است و صفتی از صفات او را بیان می‌کند. [[پروردگار متعال]] نامی که صرفاً جنبه علامت داشته باشد، ندارد و تمام نام‌های او، نمایانگر حقیقتی از حقایق [[ذات مقدس]] او است. در [[قرآن کریم]] در حدود صد اسم برای [[خداوند]] آمده است که در واقع صد صفت است که نمونه آنها را در همین [[سوره]] ملاحظه می‌نمائید: [[الله]]، [[رحمن]]، [[رحیم]]، [[مالک]] یوم‌الدین. ولی هیچ‌کدام جامعیتی را که این نام دارد، ندارند؛ چون آنها هرکدام یکی از [[کمالات]] او را نشان می‌دهند ولی این نام، نمایانگر ذات مستجمع جمع [[صفات کمالیه]] است. کلمه الله در اصل الاله بوده است و همزه به خاطر [[کثرت]] استعمال حذف گردیده است. درباره ریشه لغت الله چند نظر وجود دارد. بعضی گفته‌اند این کلمه از اَلَه مشتق است و بعضی دیگر گفته‌اند که از وَلَه گرفته شده است و [[اله]] فعال به معنای مفعول است، مانند کتاب به معنای مکتوب. اگر از اله مشتق شده باشد یعنی [[عبد]]، پس الله یعنی ذات [[شایسته]] [[پرستش]] که کامل از جمیع جهات است. چون موجودی که خودش مخلوق دیگری است و یا دارای [[نقص]] است؛ شایسته پرستش نخواهد بود، پس همین که گفته می‌شود الاله یعنی آن ذاتی که به گونه‌ای است که او را باید پرستش کرد و قهراً این معانی در این کلمه نهفته است، ذات مستجمع جمیع صفات کمالیه و مبرا از هرگونه سلب و نقص. و اگر از وله مشتق شده باشد، وله یعنی [[تحیر]]، واله یعنی حیران و یا به معنی [[عاشق]] و شیدا است و از این جهت [[خداوند]] را [[الله]] گفته‌اند که [[عقل‌ها]] در مقابل ذات مقدسش حیران و یا متوجه و [[عاشق]] او و [[پناهنده]] به اویند.
۲۱۸٬۳۵۲

ویرایش