ارکان زمین: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'برگزیده' به 'برگزیده'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'برگزیده' به 'برگزیده') |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
ویژگیهایی که میتوان برای صاحبان تعبیر {{متن حدیث|أَرْكَان الْأَرْضِ}} یا {{متن حدیث|أَرْكَان الْبِلَادِ}} برشمرد، عبارتاند از: | ویژگیهایی که میتوان برای صاحبان تعبیر {{متن حدیث|أَرْكَان الْأَرْضِ}} یا {{متن حدیث|أَرْكَان الْبِلَادِ}} برشمرد، عبارتاند از: | ||
=== [[وساطت فیض]] === | === [[وساطت فیض]] === | ||
چنانکه بارها بیان شد، [[وساطت فیض]] بدین معناست که [[خداوند متعال]] که [[فیاض]] مطلق است، [[فیض]] خود را از طریق [[بندگان]] | چنانکه بارها بیان شد، [[وساطت فیض]] بدین معناست که [[خداوند متعال]] که [[فیاض]] مطلق است، [[فیض]] خود را از طریق [[بندگان]] برگزیده خود به [[عالم هستی]] ارزانی میدارد. قوام و [[پایداری]] این عالم که خود جلوه [[فیض]] [[خداوند]] است، با حضور آن [[بندگان]] برگزیده دوام خواهد داشت و با خالی شدن هستی از وجود ایشان، بساط این [[دنیا]] نیز برچیده خواهد شد. با توجه به آنچه در [[تبیین]] معنای لغوی رکن گفته شد، ویژگی [[وساطت فیض]] برای صاحبان مفهوم {{متن حدیث|أَرْكَان الْأَرْضِ}} تداعی میشود. | ||
در روایتی صحیح از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] شده است که ایشان راجع به ائمه{{عم}}، به [[مفضل بن عمر]] فرمودند:"[[خداوند]] آنها را ارکان [[زمین]] قرار داد که [[اهل]] آن را در خود فرو [[نبرد]]"<ref>{{متن حدیث|جَعَلَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْكَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا}}. محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۰۰-۲۰۱؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۶.</ref>. ایشان خطاب به سعید الاعرج و [[سلیمان]] بن خالد نیز همین سخن را تکرار کردهاند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۷.</ref>. | در روایتی صحیح از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] شده است که ایشان راجع به ائمه{{عم}}، به [[مفضل بن عمر]] فرمودند:"[[خداوند]] آنها را ارکان [[زمین]] قرار داد که [[اهل]] آن را در خود فرو [[نبرد]]"<ref>{{متن حدیث|جَعَلَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْكَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا}}. محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۰۰-۲۰۱؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۶.</ref>. ایشان خطاب به سعید الاعرج و [[سلیمان]] بن خالد نیز همین سخن را تکرار کردهاند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۷.</ref>. | ||