پرش به محتوا

ارم در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۰٬۲۷۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲ مارس ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - 'دست' به 'دست'
جز (جایگزینی متن - 'برخی از بزرگان و علما' به 'برخی از دانشمندان')
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست')
 
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = ارم
| موضوع مرتبط = ارم
| عنوان مدخل  = [[ارم]]
| عنوان مدخل  = ارم
| مداخل مرتبط = [[ارم در قرآن]] - [[ارم در حدیث]] - [[ارم در تاریخ اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[ارم در قرآن]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
== مقدمه ==
واژه «ارم» فقط یک بار در آیه‌ {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ}}<ref>«آیا درنیافته‌ای  که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟» سوره فجر، آیه ۶.</ref>، {{متن قرآن|إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ}}<ref>«با (مردم شهر) «ارم» که دارای ستون‌های بزرگ بود،» سوره فجر، آیه ۷.</ref>، در گزارشی از [[قوم]] «[[عاد]]» ذکر شده است.
ارم در لغت به‌معنای نشانه‌ای از سنگ و مانند آن است که در گذشته برای [[راهنمایی]] رهگذران در بیابان‌ها [[نصب]] می‌شده است.<ref>مفردات، ص‌۷۴، البرهان فی غریب القرآن، ص‌۱۷، مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۸۵‌.</ref> جمع این واژه به‌صورت «آرام» و «اروم» گزارش شده است.<ref>مفردات، ص‌۷۴، المجموع المغیث، ج‌۱، ص‌۵۶.</ref> در فرایند ریشه‌یابی این کلمه، میان واژه پژوهان و به [[پیروی]] از آنان [[مفسّران]]، به اتّفاق نظری نمی‌توان دست یافت. بیش‌تر کسانی‌که در صدد [[کاوش]] درباره این واژه بوده یا به [[تفسیر آیه]] مزبور پرداخته‌اند، ارم را واژه‌ای [[عربی]] دانسته و در تکاپوی استدلال‌های گوناگون بر مدّعای خویش، از [[قرائت‌ها]] و ترکیب [[آیه]] بهره برده‌اند.<ref>معانی القرآن، فرّاء، ج‌۳، ص‌۲۶۰.</ref> برخی از پژوهندگان واژه‌های غیرعربی در [[قرآن]]، در دیدگاهی متفاوت با مشهور لغویان، [[اختلاف]] قرائت‌های آیه را بر عجمی بودن «اِرم» [[گواه]] گرفته و به جستوجوی ریشه این واژه در زبان‌های دیگر پرداخته <ref>واژه‌های دخیل، ص‌۱۱۰.</ref> و عدّه‌ای از آنان با استناد به وجود واژه‌ای شبیه به آن در [[عهد عتیق]]،<ref>کتاب مقدس، پیدایش ۱۰ و ۲۲‌ـ‌۲۳.</ref> آن را واژه‌ای [[عبری]] دانسته‌اند که در [[زبان عربی]] به‌صورت «اِرم» درآمده است.<ref>التحقیق، ج‌۱، ص‌۷۳.</ref>
به‌هر حال، همان‌گونه که از [[آیات]] {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ}}<ref>«آیا درنیافته‌ای  که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟» سوره فجر، آیه ۶.</ref>، {{متن قرآن|إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ}}<ref>«با (مردم شهر) «ارم» که دارای ستون‌های بزرگ بود،» سوره فجر، آیه ۷.</ref> برمی‌آید، [[خداوند متعال]] در تذکّری به [[پیامبراکرم]]{{صل}} و همه مخاطبان قرآن، از [[سرنوشت]] قومی که در پی [[سرپیچی]] از دستورهای خداوند و [[طغیان]] و [[سرکشی]]، گرفتار [[عذاب]] شده و سرانجامی ناگوار برای آنان رقم خورده است، خبر می‌دهد: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ}}<ref>«آیا درنیافته‌ای  که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟» سوره فجر، آیه 6.</ref>.
مفسّران درباره [[تفسیر]] این آیه و آیه بعد {{متن قرآن|إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ}}<ref>«با (مردم شهر) «ارم» که دارای ستون‌های بزرگ بود،» سوره فجر، آیه ۷.</ref> بر یک نظر نیستند. [[جمهور]] مفسّران، مقصود از «عاد» را همان «عاد أُولی» می‌دانند که در آیه {{متن قرآن|وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الْأُولَى}}<ref>«و اوست که قوم نخستین عاد را نابود کرد» سوره نجم، آیه ۵۰.</ref>، و {{متن قرآن|وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ}}<ref>«و در عاد، هنگامی که بر آنها (تند) بادی سترون فرستادیم» سوره ذاریات، آیه ۴۱.</ref>، از نابودی آنان به‌وسیله طوفانی سهمگین، خبر داده شده است.<ref>جامع‌البیان، مج۱۳، ج۲۷، ص‌۱۰۱، التبیان، ج‌۱۰، ص‌۳۴۲، مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۳۷.</ref> هم‌چنین [[مفسّران]] با توجّه به دیدگاه‌های گوناگون در ترکیب ادبی [[آیه]] {{متن قرآن|إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ}}<ref>«با (مردم شهر) «ارم» که دارای ستون‌های بزرگ بود» سوره فجر، آیه ۷.</ref>، [[تفاسیر]] مختلفی از آن ارائه کرده‌اند. بیش‌تر آنان به [[پیروی]] از نظر مشهور در ترکیب آیه به‌صورت {{عربی|"بعاد اِرَمَ ذاتِ العِماد"}} بنابراینکه «[[ارم]]» بدل یا عطف بیان از عاد باشد،<ref> البرهان، ج‌۶، ص‌۵۰۸، البیان، ج‌۲، ص‌۵۱۱، الفرید فی اعراب القرآن، ج‌۴، ص‌۶۶۸.</ref> آن را نام «قبیله‌ای» می‌دانند.<ref>مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۳۷، جامع‌البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۲۲۰، تفسیر بیضاوی، ج‌۴، ص‌۴۱۴.</ref> در توجیه این نام‌گذاری گفته شده: «ارم» نام جد<ref> مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۳۷، نزهة القلوب، ص‌۱۳۵.</ref> یا [[مادر]] [[عاد]] <ref>الفرید فی اعراب القرآن، ج‌۴، ص‌۶۶۸.</ref> یا [[لقب]] <ref> مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۷۳۷، تفسیرمراغی، مج۱۰، ج۳۰، ص۱۴۲.</ref> خود او بوده، ازاین‌رو قبیله‌اش بدین نام [[شهرت]] یافته‌اند.
در فرض دیگری «ارم» مضافٌ الیه برای «عاد» یا مضاف محذوفی مانند «[[اهل]]» یا «صاحب» گزارش شده است. بنابراین فرض، مقصود از آن، نام [[شهر]] یا سرزمینی خواهد بود. [[محمد بن کعب قرظی]]، آن شهر را «اسکندریّه»<ref> تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۵۴۲، الدر المنثور، ج‌۸، ص‌۵۰۹، تفسیر قرطبی، ج‌۲۰، ص‌۳۲.</ref> و [[سعید بن مسیّب]] و [[عکرمه]] آن را «[[دمشق]]» دانسته‌اند.<ref> التبیان، ج۱۰، ص۳۴۲، تاریخ دمشق، ج‌۱، ص‌۱۳، معجم ما استعجم، ج‌۱، ص‌۱۴۰.</ref> برخی از گزارش‌ها، ارم را همان شهر افسانه‌ای می‌دانند که [[شداد بن عاد]] با جمع‌آوری جواهرات، سنگ‌های قیمتی و‌... در طول سیصد‌ سال و با [[مشکلات]] فراوان بنا کرد، ولی هرگز نتوانست از آن بهره‌ای ببرد.<ref> معجم‌البلدان، ج۱، ص۱۵۵، تنویرالمقباس، ص۵۱۰، مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۳۸.</ref>
همچنین در حکایت افسانه‌ای دیگر گفته شده: این شهر، در کنار نهری بزرگ بوده است که هر سال، ماهی عظیمی در آن عبور می‌کرد و [[مردم]] از آن بهره‌ می‌بردند و سال‌های بعد این جریان تکرار‌ می‌شد.<ref>مروج الذهب، ج‌۱، ص‌۲۰۱.</ref>
در برخی از اشعار [[عربی]] که [[مجاهد]]، آنها را نقل کرده، «[[ارم]]» به‌معنای «[[امّت]]» یا «[[امت]] قدیمه» آمده است.<ref> تفسیر ماوردی، ج‌۶، ص‌۲۶۷‌ـ‌۲۶۸، جامع البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۲۱۹، تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۵۴۲.</ref> [[ابوعبیده]] گفته: دو عاد وجود داشته است: [[عاد]] نخست که همان ارم است و آیه‌ {{متن قرآن|وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الْأُولَى}}<ref>«و اوست که قوم نخستین عاد را نابود کرد» سوره نجم، آیه ۵۰.</ref> درباره‌اش نازل شده و عاد دیگری که در برخی از [[آیات]] مانند [[آیه]] {{متن قرآن|فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ}}<ref>«پس اگر روی بگردانند بگو: شما را به آذرخشی از گونه آذرخش عاد و ثمود بیم می‌دهم» سوره فصلت، آیه ۱۳.</ref>، از احوال آنان خبر داده است <ref> التبیان، ج۱۰، ص۳۴۲، تفسیرنسفی، ج‌۴، ص‌۳۳۶، المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۸۰.</ref>.
در قرائت شاذّی نیز «ارم» به صیغه فعل ماضی «أَرَّمَ» (به فتح و تشدید راء) یا «أَرَمَّ» (به فتح و تشدید میم)، به‌معنای «هلکوا» قرائت شده است. [[ابن‌ابی‌حاتم]] از [[ضحاک]] نقل کرده که «الارم» به‌معنای «الهلاک» است،<ref> الدر المنثور، ج‌۸، ص‌۵۰۶.</ref> و با همین مناسبت گفته می‌شود: {{عربی|"ارم بنو فلان"}}، یعنی «هلکوا»، البتّه [[ابن‌ حجر]] این معنا را فقط بنابر [[قرائت]] «اَرَّمَ» (به فتح هر دو و تشدید راء) صحیح دانسته است <ref> الدر المنثور، ج‌۸، ص‌۵۰۶.</ref> بنابراین قرائت، «[[ذات العماد]]»، مفعولٌ به و [[منصوب]] است. چنان‌چه «ارم» بدل یا عطف بیان از «عاد» یا مضافٌ‌الیه باشد، به‌دلیل وجود دو عامل «تأنیث» و «علمیّت» غیر منصرف و مفتوح خواهد بود.<ref>البرهان، ج‌۶، ص‌۵۰۸، البیان، ج‌۲، ص‌۵۱۱.</ref>
[[مفسّران]] در [[تفسیر]] «ذات العماد» نیز همانند «ارم»، دیدگاه‌های گوناگونی را مطرح کرده‌اند که برخی از آنها بر تفاسیری که از «ارم» ارائه شده، مبتنی است. در [[روایت]] عطا از [[ابن‌عبّاس]]، و کلبی از [[قتاده]] نقل شده که «ذات العماد» از «[[عمود]]» به‌معنای «ستون» گرفته شده؛ زیرا این [[قوم]] به‌سبب [[کوچ‌نشینی]] دارای چادرهایی بوده‌اند که در فصل [[بهار]] به‌سوی صحراها و مناطق گیاه‌خیز کوچ می‌کردند و هنگامی که گیاهان خشک می‌شدند، به خانه‌های خود بازمی‌گشتند.<ref>مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۳۷، تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۵۴۲، تفسیر قرطبی، ج‌۲۰، ص‌۳۱.</ref>
برخی مفسّران با استفاده از معنای لغوی «عماد» و با توجّه به اینکه، [[عرب]] مرد قد بلند را «معمّد» می‌نامد،<ref>معانی القرآن، زجاج، ج‌۵، ص‌۳۲۲، الکشاف، ج‌۴، ص‌۷۴۷.</ref> بر این باورند که این [[قوم]] دارای قدهای بلندی بوده و از نظر طول قامت [[شهرت]] یافته‌اند.<ref>تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۳۱، التبیان، ج۱۰، ص۳۴۲، تفسیر ابی‌السعود، ج۹، ص‌۱۵۴.</ref> در برخی از نقل‌ها، طول قدهای آنها از ۱۱ تا ۶۰ ذراع گزارش شده است.<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۲۰، ص‌۳۱.</ref>
گروهی از [[مفسّران]] با [[استشهاد]] به [[آیه]] بعد {{متن قرآن|الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ}}<ref>«که مانند آن در میان شهرها نیافریده‌اند؛» سوره فجر، آیه ۸.</ref>، و‌ با ارجاع ضمیر «‌ها» در این آیه به «[[ذات العماد]]»، مقصود از آن را صاحبان بناهای رفیع و مستحکم دانسته‌اند <ref>جامع البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۲۲۵، کنز الدقائق، ج‌۱۴، ص‌۲۶۸.</ref> بنابراین [[تفسیر]]، «[[تخلق]]» به صیغه مؤنّث و به‌صورت مجهول قرائت شده و بیان کننده این است که تا آن هنگام هیچ کس همانند آن ساختمان‌ها را بنا نکرده است. [[ابن‌کثیر]] با بهره‌گیری از معنای لغوی «[[ارم]]» که به «علامت» و «نشانه» ترجمه شده، ذات العماد را به‌معنای برج‌ها و اسطوانه‌هایی می‌داند که برای [[راهنمایی]] رهگذران در اطراف [[شهرها]] یا در صحراها [[نصب]] می‌کردند.<ref>جامع البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۲۲۵.</ref> با وجود [[اختلاف]] نظرهایی که از مفسّران درباره تفسیر «ارم» و «ذات العماد» مطرح شد، با استفاده از قرائت مشهور که آیه را به‌صورت «بعاد اِرَمَ ذاتِ العِماد» قرائت کرده‌اند <ref>الفرید فی اعراب القرآن، ج‌۴، ص‌۶۶۸، البیان، ج‌۲، ص‌۵۱۱.</ref> و با کمک از این نظریّه ادیبان [[قرآنی]] مانند: فرّاء، کسائی، [[ابن‌انباری]] و‌... که ارم را «بدل» یا «عطف بیان» از عاد گرفته‌اند،<ref>البیان، ج‌۲، ص‌۵۱۱.</ref> این دیدگاه که ارم نام [[قبیله]] یا شهری باشد که [[قوم عاد]] در آن می‌زیسته‌اند و ذات العماد صفت بناهای رفیع آنان بوده است، تقویت می‌شود، افزون بر اینکه این تفسیر با [[آیات]] دیگری که به‌گونه‌ای از احوال قوم عاد گزارش داده‌اند، سازگاری دارد: {{متن قرآن|وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ}}<ref>«و در عاد، هنگامی که بر آنها (تند) بادی سترون فرستادیم» سوره ذاریات، آیه ۴۱.</ref>، {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ}}<ref>«پیش از ایشان قوم نوح و عاد و فرعون دارنده میخ‌ها  هم، (پیامبران را) دروغگو انگاشتند» سوره ص، آیه ۱۲.</ref> به‌ویژه اینکه درباره [[آیه]] دوم، برخی از [[مفسّران]]، {{متن قرآن|ذُو الْأَوْتَادِ}} را به‌معنای صاحبان بناها و ساختمان‌ها دانسته‌اند <ref>جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۱۵۶، مجمع البیان، ج‌۸، ص‌۷۲۹، التبیان، ج‌۸، ص‌۵۴.</ref> و این معنا با «[[ذات العماد]]» که در وصف «[[ارم]]» آمده است، سازگاری بیش‌تری دارد.<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[ابوالفضل روحی|روحی]]، [[ارم - دشتی و روحی (مقاله)|مقاله «ارم»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص ۵۲۴-۵۲۷.</ref>
== ارم در [[عهدین]] ==
اگر چه در هیچ جای عهدین، واژه «ارم» به [[صراحت]] نیامده است، با این حال، برخی از واژه پژوهان [[اذعان]] داشته‌اند که این واژه از ریشه‌ای [[عبری]] اشتقاق یافته است.<ref>واژه‌های دخیل، ص‌۱۱۰.</ref> در‌صورت پذیرش این دیدگاه می‌توان با جستوجوی عهدین به‌کاربردهای متفاوت این واژه که برخی از آنها با معانی و کاربردهای [[قرآن]] سازگاری دارند، دست یافت.
در عهدین، ارام گاهی به‌معنای [[سرزمین]]، نام [[قوم]] یا برخی افراد آمده است. در [[عهد عتیق]] از سه شخص با این نام یاد‌ شده: [[ارام بن سام بن نوح]]،<ref>کتاب مقدس، پیدایش، ۱۰:۲۲.</ref> ارام نوه ناحور <ref>کتاب مقدس، پیدایش، ۲۲:۲۱.</ref> ([[برادر]] [[ابراهیم]]{{ع}}) و ارام یکی از نیاکان [[عیسی]]{{ع}}<ref>کتاب مقدس، لوقا، ۳:۳۳.</ref>.
در گزارشی دیگر، ارام به نام مملکتی نزدیکی [[شام]] آمده است که [[عبرانیان]] آن را برای تمام املاکی که در شمال [[فلسطین]] قرار داشته و در جهت [[شرق]]، از دجله امتداد می‌یافته و تا دریای اوسط می‌رسیده و در جهت شمال تا سلسله کوه‌های «تاروس» کشیده می‌شده است، به‌کار می‌بردند.<ref> قاموس کتاب مقدس، «ارام»، ص‌۳۱.</ref> در این صورت، این منطقه، [[الجزیره]] را که عبرانیان آن را «ارام نهریم»<ref>کتاب مقدس، پیدایش، ۲۴:۱۰.</ref> یا «پَدن ارام» <ref>کتاب مقدس، پیدایش، ۲۵:۲۰.</ref> (یعنی دشت ارم) می‌گفتند، شامل می‌شود، هم‌چنین در گزارشی دیگر، از شهرهایی مانند: «ارام‌ دمشق»،<ref>کتاب مقدس، اول تواریخ، ۱۹: ۶.</ref> «ارام‌ مَعَکه»،<ref>کتاب مقدس، اول تواریخ، ۱۹: ۶.</ref> «ارام‌ جشور»<ref>قاموس کتاب مقدس، ص‌۳۱.</ref> و «ارام‌ صُوبه»،<ref>کتاب مقدس، دوم سموئیل، ۱۰: ۶ و ۸.</ref> نام‌برده شده است.
گاهی نیز «ارام‌نهریم» و «پَدَّن‌ارام» نامی برای [[شهرها]] دانسته شده است، مانند گزارش عهد عتیق از [[سفر]] [[غلام]] [[ابراهیم]]{{ع}} به «ارام‌نهریم»،<ref>کتاب مقدس، پیدایش، ۲۴:۱۰.</ref> و [[ازدواج]] [[اسحاق]]{{ع}} با «رِبِکا» دختر «بتوئیل‌ارامی» در [[شهر]] «پَدَّن‌ارام» <ref>کتاب مقدس، پیدایش، ۲۵:۲۰.</ref>.<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[ابوالفضل روحی|روحی]]، [[ارم - دشتی و روحی (مقاله)|مقاله «ارم»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص ۵۲۷-۵۲۸.</ref>
== بازتاب [[ارم]] در [[ادبیات]] [[عربی]] و [[فارسی]] ==
بر اثر اسطوره‌ای و افسانه‌ای بودن شهر ارم در میان [[مسلمانان]] و با بهره‌گیری از گزارش‌های [[تاریخی]] و [[روایی]] بسیاری که در وصف این شهر یا [[قبیله]] در [[منابع اسلامی]] آمده، استفاده از این نام در آثار ادبی فراوان به چشم می‌خورد. در اشعار کهن عربی و دیوان‌های گوناگون به‌کاربردهای متفاوت و گاه متعارضی از این واژه بر می‌خوریم<ref>دیوان، المرؤ القیس، ص‌۲۱۵، الاکلیل، ج‌۱، ص‌۸۹‌ـ‌۹۰.</ref> که برای نمونه می‌توان از برخی اشعار [[شبیب بن یزید بن نعمان بن بشیر]] <ref>جمهرة انساب العرب، ص‌۳۶۴.</ref> و [[بُحتری]] <ref>دیوان، العبادی، ص‌۸۴.</ref> یاد‌ کرد، هم‌چنین در [[نظم]] و [[نثر]] فارسی نیز از نام و داستان ارم به وفور استفاده شده است.<ref>شاه‌نامه، ج‌۱، ص‌۶۷، دیوان، سنایی، ص‌۱۶۷.</ref> به نظر می‌رسد حالت اسطوره‌ای این نام یا گزارش‌های مفصّل که آن شهر یا قبیله را دارای بناهایی رفیع و منطقه‌ای خرّم و خوش آب و هوا و دارای سرزمین‌هایی سرسبز و حاصل‌خیز معرّفی کرده‌اند، در این استفاده‌ها دخالت داشته است.<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[ابوالفضل روحی|روحی]]، [[ارم - دشتی و روحی (مقاله)|مقاله «ارم»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص ۵۲۸-۵۲۹.</ref>


==جغرافیای [[ارم]]، در [[سوره مبارکه فجر]]==
==جغرافیای [[ارم]]، در [[سوره مبارکه فجر]]==
خط ۱۱: خط ۴۶:


واژه ارم، فقط یک بار، در [[قرآن مجید]]، در [[آیه]] ۷ سوره مبارکه فجر بیان شده است و طرف خطابش [[مشرکین مکه]] می‌باشد؛ که سرگذشت [[قوم عاد]] را به یاد آنان می‌آورد، که در اثر [[سرکشی]] و [[عصیان]] به چه مکافاتی گرفتار شدند.
واژه ارم، فقط یک بار، در [[قرآن مجید]]، در [[آیه]] ۷ سوره مبارکه فجر بیان شده است و طرف خطابش [[مشرکین مکه]] می‌باشد؛ که سرگذشت [[قوم عاد]] را به یاد آنان می‌آورد، که در اثر [[سرکشی]] و [[عصیان]] به چه مکافاتی گرفتار شدند.
اما، آن موضوعی را، که ما در این مقوله پی می‌گیریم؛ واژه ارم است، که به نام شهری [[شهرت]] دارد و امروز اطلاع چندانی از آن در دست نیست و ما سعی می‌کنیم، تا آنجا که ممکن است، با استفاده از [[منابع تاریخی]] و [[تفسیری]] به این مجهول پاسخ دهیم.
اما، آن موضوعی را، که ما در این مقوله پی می‌گیریم؛ واژه ارم است، که به نام شهری [[شهرت]] دارد و امروز اطلاع چندانی از آن در دست نیست و ما سعی می‌کنیم، تا آنجا که ممکن است، با استفاده از [[منابع تاریخی]] و [[تفسیری]] به این مجهول پاسخ دهیم.
در مورد این که ارم نام شخص، یا [[قبیله]] و یا مکانی است؛ به [[دلایل]] مختلف [[تاریخی]] و گاه ادبی - صرف و نحو - بین [[صاحب نظران]] [[هماهنگی]] وجود ندارد، ولی از آنجا که، در این گفتار ما قصد [[اثبات]] یکی از چند نظر را نداریم. ابتدا یکی دو نظریه را؛ جهت تنویر [[اندیشه]] خوانندگان گرامی نقل و سپس [[اولویت]] را به این که ارم نام مکانی است می‌دهیم و به معرفی محل‌هایی که محققین و [[مفسرین]] [[قرآن]]، به نام ارم اشاره داشته‌اند می‌پردازیم.


۱. برخی از دانشمندان، از قول [[زمخشری]] در این باره می‌نویسد: «در [[کشاف]] از بعضی نقل می‌کند، [[عاد]] فرزند عوص و او فرزند ارم و او فرزند سام، [[فرزند نوح]] است و از آنجا که نام جد قبیله، بر آن قبیله اطلاق شده، به قبیله عاد، ارم می‌گفتند»<ref>ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۲۵۱.</ref>.
در مورد این که ارم نام شخص، یا [[قبیله]] و یا مکانی است؛ به [[دلایل]] مختلف [[تاریخی]] و گاه ادبی - صرف و نحو - بین [[صاحب‌نظران]] [[هماهنگی]] وجود ندارد، ولی از آنجا که، در این گفتار ما قصد [[اثبات]] یکی از چند نظر را نداریم. ابتدا یکی دو نظریه را؛ جهت تنویر [[اندیشه]] خوانندگان گرامی نقل و سپس [[اولویت]] را به این که ارم نام مکانی است می‌دهیم و به معرفی محل‌هایی که محققین و [[مفسرین]] [[قرآن]]، به نام ارم اشاره داشته‌اند می‌پردازیم.
ولی استاد، در انتهای بحث خود، نتیجه می‌گیرد و می‌نویسد: «ولی مناسب با آیه بعد این است، که ارم نام [[شهر]] بی‌نظیر آنها باشد»<ref>سند شماره ۱، ص۴۵۱.</ref>.
 
۱. برخی از دانشمندان، از قول [[زمخشری]] در این باره می‌نویسد: «در [[کشاف]] از بعضی نقل می‌کند، [[عاد]] فرزند عوص و او فرزند ارم و او فرزند سام، [[فرزند نوح]] است و از آنجا که نام جد قبیله، بر آن قبیله اطلاق شده، به قبیله عاد، ارم می‌گفتند»<ref>ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۲۵۱.</ref>. ولی استاد، در انتهای بحث خود، نتیجه می‌گیرد و می‌نویسد: «ولی مناسب با آیه بعد این است، که ارم نام [[شهر]] بی‌نظیر آنها باشد»<ref>سند شماره ۱، ص۴۵۱.</ref>.


۲. برخی از نویسندگان، به نقل از مفردات راغب اصفهانی<ref>مفردات، ص۱۱۱، اعلام قرآن.</ref>، ذیل واژه [[ارم]] چنین بیان می‌کند: «ارم نشانه و [[علمی]] است، که از سنگ بنا کنند و جمع آن آرام است و به همین دلیل وقتی می‌خواهند شدت [[خشم]] کسی را باز نمایند می‌گویند: {{عربی|غیظه یحرق الارم}} اما قول [[خدای تعالی]]، {{متن قرآن|إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ}}<ref>«با (مردم شهر) «ارم» که دارای ستون‌های بزرگ بود،» سوره فجر، آیه ۷.</ref>، اشاره به ستون‌های مرتفع زراندود است»<ref> محمد خزائلی، اعلام قرآن، ص۱۱۱.</ref>.
۲. برخی از نویسندگان، به نقل از مفردات راغب اصفهانی<ref>مفردات، ص۱۱۱، اعلام قرآن.</ref>، ذیل واژه [[ارم]] چنین بیان می‌کند: «ارم نشانه و [[علمی]] است، که از سنگ بنا کنند و جمع آن آرام است و به همین دلیل وقتی می‌خواهند شدت [[خشم]] کسی را باز نمایند می‌گویند: {{عربی|غیظه یحرق الارم}} اما قول [[خدای تعالی]]، {{متن قرآن|إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ}}<ref>«با (مردم شهر) «ارم» که دارای ستون‌های بزرگ بود،» سوره فجر، آیه ۷.</ref>، اشاره به ستون‌های مرتفع زراندود است»<ref> محمد خزائلی، اعلام قرآن، ص۱۱۱.</ref>.
خط ۲۱: خط ۵۷:
۳. برخی از [[دانشمندان]] در [[تفسیر المیزان]]<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ج۴۰، ص۲۱۷.</ref> درباره ارم چنین نقل می‌کند: «ظاهر دو [[آیه]] مورد بحث این است که ارم نام شهری، برای [[قوم عاد]] بوده، شهری آباد و بی‌نظیر و دارای قصرهای بلند و ستون‌های کشیده و در [[زمان]] [[نزول]] این [[آیات]]، اثری از آنان باقی نمانده، آثارشان به کلی از بین رفته بود و هیچ دسترسی بر جزئیات [[تاریخ]] آنها نمانده بود ... ولی بعضی گفته‌اند مراد به ارم همان قوم عاد است.»...
۳. برخی از [[دانشمندان]] در [[تفسیر المیزان]]<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ج۴۰، ص۲۱۷.</ref> درباره ارم چنین نقل می‌کند: «ظاهر دو [[آیه]] مورد بحث این است که ارم نام شهری، برای [[قوم عاد]] بوده، شهری آباد و بی‌نظیر و دارای قصرهای بلند و ستون‌های کشیده و در [[زمان]] [[نزول]] این [[آیات]]، اثری از آنان باقی نمانده، آثارشان به کلی از بین رفته بود و هیچ دسترسی بر جزئیات [[تاریخ]] آنها نمانده بود ... ولی بعضی گفته‌اند مراد به ارم همان قوم عاد است.»...


۴. برخی از علما، در مورد ارم، بیان فرمودند: «بعضی ارم را نام شخص، یا [[قبیله]] منسوب به او دانسته‌اند... ولی بیشتر [[مفسرین]] و مورخین، ارم را نام مکان گرفته‌اند. تاء تانیث کلمه ارم و توصیف و اضافه آن به {{متن قرآن|ذَاتِ الْعِمَادِ}} اسم مکان بودن آن را از دید [[ادبیات عرب]] [[تأیید]] می‌کند.<ref>آیة الله طالقانی، تفسیر پرتوی از قرآن.</ref>.
۴. برخی از علما، در مورد ارم، بیان فرمودند: «بعضی ارم را نام شخص، یا [[قبیله]] منسوب به او دانسته‌اند... ولی بیشتر [[مفسرین]] و مورخین، ارم را نام مکان گرفته‌اند. تاء تانیث کلمه ارم و توصیف و اضافه آن به {{متن قرآن|ذَاتِ الْعِمَادِ}} اسم مکان بودن آن را از دید [[ادبیات عرب]] [[تأیید]] می‌کند.<ref>آیة الله طالقانی، تفسیر پرتوی از قرآن.</ref>. از [[ابن عباس]] و [[مجاهد]] [[روایت]] شده، که ارم بر وزن افعل از باب [[افعال]]، با تشدید میم نقل شده بنابراین، ارم فعل ماضی و فاعل آن، ضمیر راجع به، [[رب]] و مجموع فعل و فاعل، عطف بیان، برای کیف فعل است یعنی آیا ندیدی، که چه کرد، [[پروردگار]] تو، با عاد؟ پوسیده و خاکستر رمیم کرد {{متن قرآن|ذَاتِ الْعِمَادِ}} را از دید صرف و نحو این معنا و قرائت را آیه ۴۹ - ۵۱ الذاریات - تأیید می‌نماید ... بنابراین قرائت، که ارم، فعل باشد؛ می‌تواند معنای [[اصلاح]] و تکمیل - ترمیم - بنا و فاعل آن باشد و لازمه این معنا این است که [[قوم عاد]]، با قدرتی که داشتند؛ اصول و پایه ساختمان گذشتگان خود را تکمیل کردند؛ آن چنان که [[ثمود]] سنگ‌ها را شکافتند و پیش رفتند – {{عربی|جابو الصخر بالواد}}. بنابراین، آن دو [[آیه]] که راجع به عاد و ثمود است: در تعبیر و معنا، ردیف و قرین هم آمده، چون این قرائت غیر مشهور و ناموزون است؛ نمی‌تواند، بر این گونه معانی که مترتب، بر این قرائت است [[اعتماد]] کرد. آنچه مشهور بین [[مفسرین]] و مورخین و با روش ادبی و آهنگ آیه، همنواخت است؛ همین لفظ [[ارم]] است که اسم مکان باشد»<ref>محمود، طالقانی، تفسیر پرتوی از قرآن، ص۵۴.</ref>.
از [[ابن عباس]] و [[مجاهد]] [[روایت]] شده، که ارم بر وزن افعل از باب [[افعال]]، با تشدید میم نقل شده بنابراین، ارم فعل ماضی و فاعل آن، [[ضمیر]] راجع به، [[رب]] و مجموع فعل و فاعل، عطف بیان، برای کیف فعل است یعنی آیا ندیدی، که چه کرد، [[پروردگار]] تو، با عاد؟ پوسیده و خاکستر رمیم کرد {{متن قرآن|ذَاتِ الْعِمَادِ}} را از دید صرف و نحو این معنا و قرائت را آیه ۴۹ - ۵۱ الذاریات - تأیید می‌نماید ... بنابراین قرائت، که ارم، فعل باشد؛ می‌تواند معنای [[اصلاح]] و تکمیل - ترمیم - بنا و فاعل آن باشد و لازمه این معنا این است که [[قوم عاد]]، با قدرتی که داشتند؛ اصول و پایه ساختمان گذشتگان خود را تکمیل کردند؛ آن چنان که [[ثمود]] سنگ‌ها را شکافتند و پیش رفتند – {{عربی|جابو الصخر بالواد}}.
بنابراین، آن دو [[آیه]] که راجع به عاد و ثمود است: در تعبیر و معنا، ردیف و قرین هم آمده، چون این قرائت غیر مشهور و ناموزون است؛ نمی‌تواند، بر این گونه معانی که مترتب، بر این قرائت است [[اعتماد]] کرد.
آنچه مشهور بین [[مفسرین]] و مورخین و با روش ادبی و آهنگ آیه، همنواخت است؛ همین لفظ [[ارم]] است که اسم مکان باشد»<ref>محمود، طالقانی، تفسیر پرتوی از قرآن، ص۵۴.</ref>.


۵. در مورد ارم، در [[کتاب اعلام قرآن]]<ref>اعلام قرآن، ص۱۱۰.</ref>، چنین اظهار نظر شده است: «باری اکثر بر آنند، که ارم نام شهری است. بعضی آن را بر [[دمشق]] منطبق شناخته‌اند و برخی جای آن را محل اسکندریه نشان داده‌اند و عده‌ای هم محل ارم را میان [[صنعا]] و حضرموت یعنی، در قسمت جنوبی [[عربستان]] معرفی کرده‌اند... به هر حال [[قرابت]] لفظی آرم، ارم و آرام، نظر بعضی از نویسندگان [[اسلامی]] را متوجه انطباق ارم، با [[آرامی‌ها]] کرده و دمشق را همان ارم دانسته‌اند»<ref>محمد خزائلی، اعلام قرآن، ص۱۱۱.</ref>.
۵. در مورد ارم، در [[کتاب اعلام قرآن]]<ref>اعلام قرآن، ص۱۱۰.</ref>، چنین اظهار نظر شده است: «باری اکثر بر آنند، که ارم نام شهری است. بعضی آن را بر [[دمشق]] منطبق شناخته‌اند و برخی جای آن را محل اسکندریه نشان داده‌اند و عده‌ای هم محل ارم را میان [[صنعا]] و حضرموت یعنی، در قسمت جنوبی [[عربستان]] معرفی کرده‌اند... به هر حال [[قرابت]] لفظی آرم، ارم و آرام، نظر بعضی از نویسندگان [[اسلامی]] را متوجه انطباق ارم، با [[آرامی‌ها]] کرده و دمشق را همان ارم دانسته‌اند»<ref>محمد خزائلی، اعلام قرآن، ص۱۱۱.</ref>.


۶. در [[مروج الذهب مسعودی (کتاب)|مروج الذهب مسعودی]]<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۴۲۱.</ref> مسطور است که [[اسکندر]] هنگام بنای اسکندریه به ستون‌هایی، از سنگ مرمر، برخورد، که از [[عهد]] دیرین به یادگار مانده بود و در آنها نقش‌ [[شدادبن عاد بن شداد بن عاد]] دیده می‌شد و گویا وی آن را به [[تقلید]] {{متن قرآن|إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ}}<ref>«با (مردم شهر) «ارم» که دارای ستون‌های بزرگ بود،» سوره فجر، آیه ۷.</ref> ساخته باشد و [[بانی]] این بنا، آیندگان را از بنای کاخ‌های مثل آن منع کرده است»<ref>محمد، خزائلی، اعلام قرآن، ص۱۱۱.</ref>.
۶. در [[مروج الذهب (کتاب)|مروج الذهب]] [[مسعودی]]<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۴۲۱.</ref> مسطور است که [[اسکندر]] هنگام بنای اسکندریه به ستون‌هایی، از سنگ مرمر، برخورد، که از [[عهد]] دیرین به یادگار مانده بود و در آنها نقش‌ [[شدادبن عاد بن شداد بن عاد]] دیده می‌شد و گویا وی آن را به [[تقلید]] {{متن قرآن|إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ}}<ref>«با (مردم شهر) «ارم» که دارای ستون‌های بزرگ بود،» سوره فجر، آیه ۷.</ref> ساخته باشد و [[بانی]] این بنا، آیندگان را از بنای کاخ‌های مثل آن منع کرده است»<ref>محمد، خزائلی، اعلام قرآن، ص۱۱۱.</ref>.


۷. هاکس، در کتاب خود در مورد ارم چنین نقل نموده است: «آرام مملکتی است، در نزدیکی [[شام]]، [[عبرانیان]] این اسم را برای تمام املاکی که به شمال پلسطین [[فلسطین]] واقع بود استعمال می‌کردند که شرقاً، از دجله امتداد یافته به بحر الاوسط می‌رسید و از شمال نیز به سلسله کوه‌های تاروس ممتد بود در این صورت بر الجزایر که عبرانیانش آرام نهرین -[[سفر]] پیدایش ۱۰:۲۴- یا [[پدران]] آرام، یعنی دشت [[ارم]] می‌گفتند شامل می‌شود. آن‌گاه نام‌هایی که با آرام ترکیب یا به آن منسوب شده است و در کتب [[عهدین]] آمده ذکر می‌نماید چون: آرام [[دمشق]]، آرام جشور، آرام صوبه، آرام [[بیت]] رحوب سپس اضافه می‌کند و می‌گوید: بعضی از اینها دارای اهمیت و [[استقلال]] بوده، بارها با [[اسرائیل]] جنگیدند... در نام‌های صوبا و صوبه می‌گوید جزیی از [[سوریه]] است، که یکی از ممالک آرام بود و آن را آرام صوبه می‌گفتند... و موقع آن، در [[میانه]] فلسطین شمالی و [[نهر فرات]] است... در کلمه آرام نهرین، پس از ذکر مواردی که این کلمه در کتب عهدین آمده؛ می‌گوید شامل [[زمین]] حاصل‌خیزی است، که در میانه [[فرات]] و دجله واقع و به [[بین النهرین]] مسمی است»<ref>سند شماره ۵.</ref>.
۷. هاکس، در کتاب خود در مورد ارم چنین نقل نموده است: «آرام مملکتی است، در نزدیکی [[شام]]، [[عبرانیان]] این اسم را برای تمام املاکی که به شمال پلسطین [[فلسطین]] واقع بود استعمال می‌کردند که شرقاً، از دجله امتداد یافته به بحر الاوسط می‌رسید و از شمال نیز به سلسله کوه‌های تاروس ممتد بود در این صورت بر الجزایر که عبرانیانش آرام نهرین -[[سفر]] پیدایش ۱۰:۲۴- یا [[پدران]] آرام، یعنی دشت [[ارم]] می‌گفتند شامل می‌شود. آن‌گاه نام‌هایی که با آرام ترکیب یا به آن منسوب شده است و در کتب [[عهدین]] آمده ذکر می‌نماید چون: آرام [[دمشق]]، آرام جشور، آرام صوبه، آرام [[بیت]] رحوب سپس اضافه می‌کند و می‌گوید: بعضی از اینها دارای اهمیت و [[استقلال]] بوده، بارها با [[اسرائیل]] جنگیدند... در نام‌های صوبا و صوبه می‌گوید جزیی از [[سوریه]] است، که یکی از ممالک آرام بود و آن را آرام صوبه می‌گفتند... و موقع آن، در [[میانه]] فلسطین شمالی و [[نهر فرات]] است... در کلمه آرام نهرین، پس از ذکر مواردی که این کلمه در کتب عهدین آمده؛ می‌گوید شامل [[زمین]] حاصل‌خیزی است، که در میانه [[فرات]] و دجله واقع و به [[بین النهرین]] مسمی است»<ref>سند شماره ۵.</ref>.


۸. برخی از پژوهشگران<ref>محمد تقی شریعتی؛ تفسیر نوین، ص۱۷۷.</ref> در ادامه توضیح لفظ عاد، در مورد [[محل زندگی]] [[قوم عاد]] ارم می‌نویسند: «قوم عاد در ریگستان‌ها و شنزارهای میان عمان و حضرموت سکونت داشتند و [[خداوند]] [[هود]] را بر آنها [[مبعوث]] فرمود.»... همان گونه که ملاحظه می‌فرمایید نظریات [[اهل]] تحقیق در مورد ارم بسیار پراکنده و گسترده است و هر [[پژوهشگری]] مکان یا مکان‌هایی را به نام ارم نشان می‌دهد، که آن اماکن، فهرست‌وار به شرح زیر می‌باشند:
۸. برخی از پژوهشگران<ref>محمد تقی شریعتی؛ تفسیر نوین، ص۱۷۷.</ref> در ادامه توضیح لفظ عاد، در مورد [[محل زندگی]] [[قوم عاد]] ارم می‌نویسند: «قوم عاد در ریگستان‌ها و شنزارهای میان عمان و حضرموت سکونت داشتند و [[خداوند]] [[هود]] را بر آنها [[مبعوث]] فرمود».  
۱. اسکندریه ۲. بین النهرین ۳. بین عمان و حضرموت ۴. دمشق ۵. [[شام]] ۶. فلسطین، چه بسا نظر‌های دیگری هم بیان شده باشد، که ما در این [[پژوهش]] بدان دسترسی نیافته باشیم، ولی [[شایسته]] است که اهل تحقیق و اندیشمندانی که در [[تاریخ]] و [[باستان‌شناسی]] تخصص دارند: موضوعاتی از این قبیل را، که [[قرآن]] با ابهام اشاره نموده است، بیشتر مورد تحقیق قرار دهند.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص۹۸.</ref>
 
همان‌گونه که ملاحظه می‌فرمایید نظریات [[اهل]] تحقیق در مورد ارم بسیار پراکنده و گسترده است و هر [[پژوهشگری]] مکان یا مکان‌هایی را به نام ارم نشان می‌دهد، که آن اماکن، فهرست‌وار به شرح زیر می‌باشند:
#اسکندریه
# بین النهرین
# بین عمان و حضرموت
#دمشق
#[[شام]]
# فلسطین، چه بسا نظر‌های دیگری هم بیان شده باشد، که ما در این [[پژوهش]] بدان دسترسی نیافته باشیم، ولی [[شایسته]] است که اهل تحقیق و اندیشمندانی که در [[تاریخ]] و [[باستان‌شناسی]] تخصص دارند: موضوعاتی از این قبیل را، که [[قرآن]] با ابهام اشاره نموده است، بیشتر مورد تحقیق قرار دهند.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص۹۸.</ref>
 
== ارم در دانشنامه معاصر قرآن کریم ==
«اِرَم» در لغت به معنی نشانه سنگی است که در بیابان جهت [[راهنمایی]] [[نصب]] می‌کنند. گفته شده به همین خاطر سنگ‌ها را «ارَّم» می‌گویند. [[آیه]] {{متن قرآن|إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ}}<ref>«با (مردم شهر) «ارم» که دارای ستون‌های بزرگ بود» سوره فجر، آیه ۷.</ref>؛ اشاره به ستون‌های بر افراشته و [[تزیین]] شده دارد. گفته می‌شود: {{عربی|"ما بِها اَرِمٌ وَ اَرِیمٌ"}}؛ یعنی هیچ کس در آن نیست<ref>مفردات، ص۷۴.</ref>.
 
اِرَم فقط یک بار در آیه [[سوره فجر]] ذکر شده است، اِرم در دو معنا استعمال شده است:
#نام [[شهر قوم عاد]]
#نام سرسلسله‌های [[قوم عاد]] و به هر حال اسم [[علم]] به شمار می‌رود.
 
طبق نقل [[زمخشری]] در [[تفسیر]] «[[الکشاف]]» و [[قرطبی]] در «[[الجامع الاحکام القرآن]]» ذیل آیه {{متن قرآن|إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ}}<ref>«با (مردم شهر) «ارم» که دارای ستون‌های بزرگ بود» سوره فجر، آیه ۷.</ref>، «اِرَم» نام شخص است: «[[عاد بن ارم بن سام بن نوح]]» و چون نام جد [[قبیله]] بر آن اطلاق می‌شده به قبیله «عاد» نیز «ارم» می‌‌گفتند. برخی گفته‌اند: ارم همان «[[عاد اولی]]» است «عاد» قبیله دوم است. بعضی نیز گفته‌اند: «اِرَم» نام [[شهر]] و [[سرزمین]] آنهاست: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ * إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ * الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ}}<ref>«آیا درنیافته‌ای که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟ * با (مردم شهر) «ارم» که دارای ستون‌های بزرگ بود * که مانند آن در میان شهرها نیافریده‌اند» سوره فجر، آیه ۶-۸.</ref>. بنابراین مناسب [[سیاق آیه]] این است که اِرَم نام شهری بی‌نظیر باشد که دارای ستون‌ها بوده است. ستون‌های [[عظیم]] و برافراشته‌ای که در کاخ‌ها به کار رفته بوده است. تعبیر {{متن قرآن|الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ}} گویای آن است که مراد از ارم همان شهر مخصوص است نه قبیله و [[طائفه]]. بیشتر [[مفسران]] هم نام شهر بودن ارم را ترجیح داده‌اند، اما این شهر در کدام منطقه [[زمین]] بوده؟ جواب آن چندان روشن نیست. بعضی آن را بر شهر [[دمشق]] منطبق ساخته‌اند و برخی آن را در محل اسکندریه نشان داده و عده‌ای هم محل آن را میان [[صنعا]] و حضرموت در جنوب [[عربستان]] معرفی کرده‌اند<ref>اعلام قرآن، ص۱۱۰.</ref>.
 
در [[مروج الذهب]] [[مسعودی]] آمده است که [[اسکندر]] هنگام بنای اسکندریه به ستون‌هایی از سنگ مرمر برخورد که از [[عهد]] باستان به یادگار مانده بود و در آنها نقش [[شداد بن عاد]] دیده می‌‌شد و گویا وی آن را به [[تقلید]] از [[ارم ذات العماد]] ساخته باشد. [[قصه]] مسعودی، مأخوذ از قصه اسکندر است که به موجب آن وی هنگام بنای اسکندریه به معبدی برمی‌خورد که در آن نقش سیخینوس دیده می‌شود. [[طبری]] [[ارم]] را اسکندریه می‌داند. کسانی هم ارم را در [[مسکن]] اولی [[قوم عاد]] نشان می‌دهند. و چون موطن [[قبیله]] [[عاد]] دقیقاً معلوم نیست، ارم بر چندین نقطه از عربستان قابل تطبیق است. برخی از گزارش‌ها، ارم را همان [[شهر]] افسانه‌ای می‌دانند که شداد بن عاد با جمع‌آوری جواهرات و سنگ‌های قیمتی در طول سیصد سال آن را بنا نهاد. ولی هرگز نتوانست از آن بهره‌ای برد<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۷۳۸. </ref>.
 
در حکایت دیگری گفته شده که این شهر در کنار نهری بزرگ بوده است که هر سال، ماهی عظیمی در آن عبور می‌کرد و [[مردم]] از آن بهره می‌بردند و سال‌های بعد این جریان تکرار می‌شد.
 
[[ابن‌کثیر]] با بهره‌گیری از معنای لغوی ارم که به علامت و نشانه نیز [[ترجمه]] شده، {{متن قرآن|ذَاتِ الْعِمَادِ}} را برج‌ها و اسطوانه‌هایی می‌داند که برای [[راهنمایی]] رهگذران در اطراف [[شهرها]] یا در صحراها [[نصب]] میکردند<ref>تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر.</ref>. با وجود اختلاف‌ نظرهایی که در [[تفسیر]] ارم و [[ذات العماد]] مطرح شده با کمک نظریه ادیبانی مانند فرّاء، کسائی و [[ابن‌انباری]] می‌‌توان گفت که: ارم بَدَل یا عطف بیان از عاد می‌باشد. طبق این دیدگاه، ارم نام قبیله یا شهری است که عاد در آن میزیسته‌اند و ذات العماد صفت بناهای رفیع آنان است و این تفسیر با آیاتی دیگر از این سنخ مطابقت دارد: {{متن قرآن|وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ}}<ref>«و در عاد، هنگامی که بر آنها (تند) بادی سترون فرستادیم» سوره ذاریات، آیه ۴۱.</ref>؛ {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ}}<ref>«پیش از ایشان قوم نوح و عاد و فرعون دارنده میخ‌ها هم، (پیامبران را) دروغگو انگاشتند» سوره ص، آیه ۱۲.</ref>. به ویژه اینکه درباره [[آیه]] دوم، برخی از [[مفسران]] {{متن قرآن|ذُو الْأَوْتَادِ}} را به معنای صاحبان بناها و ساختمان‌ها دانسته‌اند<ref>التبیان، ج۸، ص۵۴؛ جامع البیان؛ مجمع البیان.</ref>.
 
واژه [[ارم]] در کتاب [[عهد عتیق]] ذکر نشده است، اما برخی از واژه‌پژوهان [[گمان]] برده‌اند که این واژه ریشه [[عبری]] داشته باشد<ref>واژه‌های دخیل، ص۱۱۰.</ref>. البته در عهد عتیق واژه ارم به نام مملکتی نزدیک [[شام]] اطلاق شده که [[عبرانیان]] آن را برای تمامی املاکی که در شمال [[فلسطین]] قرار داشته به کار می‌برده‌اند<ref>قاموس کتاب مقدس، ۳۱.</ref>.<ref>[[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[ارم - کوشا (مقاله)|مقاله «ارم»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص ۱۹۹-۲۰۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:IM010435.jpg|22px]] [[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|'''دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید''']]
# [[پرونده:IM010435.jpg|22px]] [[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|'''دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید''']]
# [[پرونده:000053.jpg|22px]] [[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[ابوالفضل روحی|روحی]]، [[ارم - دشتی و روحی (مقاله)|مقاله «ارم»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۲''']]
# [[پرونده:10524027.jpg|22px]] [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[ارم - کوشا (مقاله)|مقاله «ارم»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|''' دانشنامه معاصر قرآن کریم''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:مکان‌ها در قرآن]]
۲۱۸٬۰۹۰

ویرایش