پرش به محتوا

افزایش علم معصوم در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۸ سپتامبر ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'الإرشاد' به 'الارشاد'
جز (جایگزینی متن - 'برگزیده' به 'برگزیده')
جز (جایگزینی متن - 'الإرشاد' به 'الارشاد')
خط ۲۱۵: خط ۲۱۵:
گفته شد که [[امام حسن]]، امام حسین و امام سجاد {{عم}}، از طریق فراگیری از پیامبر {{صل}} و [[امامان]] پیشین مطالبی را دریافتند. همچنین شیوه‌های دیگری که برای دریافت علوم توسط آنان بیان شد، مؤید آن است که علوم آنان افزایش‌پذیر بوده است.
گفته شد که [[امام حسن]]، امام حسین و امام سجاد {{عم}}، از طریق فراگیری از پیامبر {{صل}} و [[امامان]] پیشین مطالبی را دریافتند. همچنین شیوه‌های دیگری که برای دریافت علوم توسط آنان بیان شد، مؤید آن است که علوم آنان افزایش‌پذیر بوده است.


روایاتی هم که نشان می‌دهند ایشان برخی از مطالب را نمی‌دانستند و با [[راهنمایی]] پیامبر یا [[امام]] پیشین یاد گرفته‌اند، ظهور روشنی در افزایش‌پذیری علوم آنان دارد. در روایتی از امام حسین {{ع}} نقل شده است که به همراه [[امام مجتبی]] {{ع}} نزد پیامبر {{صل}} رفتند؛ در حالی که [[جبرئیل]] {{ع}} به شکل [[دحیة بن خلیفه کلبی]] نزد آن حضرت بود. آنان جبرئیل {{ع}} را نشناختند و [[گمان]] کردند که [[دحیه]] کلبی از [[سفر]] [[شام]] برگشته است و [[منتظر]] سوغات او بودند<ref>محمد بن علی بن حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص۳۱۲؛ {{متن حدیث|دخلت مع الحسن {{ع}} على جدّي رسول اللّه {{صل}} و عنده جبرئيل {{ع}} في صورة دحية الكلبيّ، و كان دحية إذا قدم من الشام على رسول اللّه {{صل}} حمل لي و لأخي خرنوبا و نبقا و تينا، فشبّهناه بدحية بن خليفة الكلبيّ...}}؛ همچنین ر. ک: سیدهاشم بحرانی، مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر، ج۳، ص۲۶۱؛ محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب {{ع}}، ج۳، ص۳۹۱.</ref>. روایات دیگری نیز بر تام نبودن علوم آنان دلالت دارد<ref>روایتی دلالت دارد که امام حسین {{ع}} قاتل امام حسن {{ع}} را نمی‌شناخت (ر. ک: محمد بن محمد مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تصحیح مؤسسة آل البیت، ج۳، ص۱۶؛ محمدبن حسن طوسی، الأمالی، ص۱۵۹). در روایت دیگر آمده است که امام حسن و امام حسین {{عم}}، هنگام بازگشت به خانه، وقتی که مادرشان حضرت زهرا {{س}} را به حالت خواب دیدند، از رحلت ایشان آگاه نبودند و علت خوابیدن مادرشان را از اسماء پرسیدند (علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۵۰۰). برای مطالعه نمونه‌های دیگر، ر. ک: محمد بن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تصحیح مؤسسة آل البیت، ج۲، ص۸۵؛ محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۹۱ و ج۴، ص۳۳-۳۴؛ سیدهاشم بحرانی، مدینة معاجز الأئمة الاثنی عشر، ج۳، ص۵۲۸.</ref>.
روایاتی هم که نشان می‌دهند ایشان برخی از مطالب را نمی‌دانستند و با [[راهنمایی]] پیامبر یا [[امام]] پیشین یاد گرفته‌اند، ظهور روشنی در افزایش‌پذیری علوم آنان دارد. در روایتی از امام حسین {{ع}} نقل شده است که به همراه [[امام مجتبی]] {{ع}} نزد پیامبر {{صل}} رفتند؛ در حالی که [[جبرئیل]] {{ع}} به شکل [[دحیة بن خلیفه کلبی]] نزد آن حضرت بود. آنان جبرئیل {{ع}} را نشناختند و [[گمان]] کردند که [[دحیه]] کلبی از [[سفر]] [[شام]] برگشته است و [[منتظر]] سوغات او بودند<ref>محمد بن علی بن حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص۳۱۲؛ {{متن حدیث|دخلت مع الحسن {{ع}} على جدّي رسول اللّه {{صل}} و عنده جبرئيل {{ع}} في صورة دحية الكلبيّ، و كان دحية إذا قدم من الشام على رسول اللّه {{صل}} حمل لي و لأخي خرنوبا و نبقا و تينا، فشبّهناه بدحية بن خليفة الكلبيّ...}}؛ همچنین ر. ک: سیدهاشم بحرانی، مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر، ج۳، ص۲۶۱؛ محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب {{ع}}، ج۳، ص۳۹۱.</ref>. روایات دیگری نیز بر تام نبودن علوم آنان دلالت دارد<ref>روایتی دلالت دارد که امام حسین {{ع}} قاتل امام حسن {{ع}} را نمی‌شناخت (ر. ک: محمد بن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تصحیح مؤسسة آل البیت، ج۳، ص۱۶؛ محمدبن حسن طوسی، الأمالی، ص۱۵۹). در روایت دیگر آمده است که امام حسن و امام حسین {{عم}}، هنگام بازگشت به خانه، وقتی که مادرشان حضرت زهرا {{س}} را به حالت خواب دیدند، از رحلت ایشان آگاه نبودند و علت خوابیدن مادرشان را از اسماء پرسیدند (علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۵۰۰). برای مطالعه نمونه‌های دیگر، ر. ک: محمد بن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تصحیح مؤسسة آل البیت، ج۲، ص۸۵؛ محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۹۱ و ج۴، ص۳۳-۳۴؛ سیدهاشم بحرانی، مدینة معاجز الأئمة الاثنی عشر، ج۳، ص۵۲۸.</ref>.


در [[نقلی]] آمده است که در [[روز عاشورا]]، [[امام حسین]] {{ع}} در آخرین لحظات برای خداحافظی به بالین [[امام زین العابدین]] {{ع}} که به شدت [[بیمار]] بود، آمدند. امام زین العابدین {{ع}} از سرانجام گفت‌و‌گوهای آن [[حضرت]] با [[سپاه عمر بن سعد]] پرسیدند. هنگامی که از وقوع [[جنگ]] [[آگاهی]] یافتند، از حال یکایک [[اصحاب]] و مردان [[بنی هاشم]] سؤال کردند و امام حسین {{ع}} خبر [[شهادت]] آنان را به ایشان دادند. امام زین العابدین {{ع}} پس از شنیدن این خبرها به شدت گریستند<ref>ر. ک: لجنة الحدیث فی معهد باقر العلوم {{ع}}، موسوعة کلمات الامام الحسین {{ع}}، ص۵۸۳- ۵۸۴.</ref>. این [[پرسش‌ها]] و [[گریه]] آن حضرت پس از شنیدن آن خبرها، به طور روشن دلالت بر آن دارد که [[علم]] آن حضرت درباره این امور کامل نبوده است و ظاهر تعابیر و [[تغییر]] حال ایشان به خوبی حکایت از آن دارد که آن حضرت علم به این حوادث را از زبان [[مبارک]] [[پدر]] بزرگوارشان امام حسین {{ع}} شنیدند. [[روایات]] دیگری نیز درباره آن حضرت نشان دهنده تام نبودن علم ایشان است<ref>ندانستن مقصود پیرمردی که حنا نبستن ریش خود را به فردی بهتر از خود و امام نسبت می‌داد (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱۳، ص۱۵۷؛ محمد بن علی صدوق، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۱۱۸)؛ و نشناختن فرشته‌ای که به شکل سواره‌ای مجسم شده بود و در روز عاشورا از اهل حرم حمایت می‌کرد (محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۴۳).</ref>.
در [[نقلی]] آمده است که در [[روز عاشورا]]، [[امام حسین]] {{ع}} در آخرین لحظات برای خداحافظی به بالین [[امام زین العابدین]] {{ع}} که به شدت [[بیمار]] بود، آمدند. امام زین العابدین {{ع}} از سرانجام گفت‌و‌گوهای آن [[حضرت]] با [[سپاه عمر بن سعد]] پرسیدند. هنگامی که از وقوع [[جنگ]] [[آگاهی]] یافتند، از حال یکایک [[اصحاب]] و مردان [[بنی هاشم]] سؤال کردند و امام حسین {{ع}} خبر [[شهادت]] آنان را به ایشان دادند. امام زین العابدین {{ع}} پس از شنیدن این خبرها به شدت گریستند<ref>ر. ک: لجنة الحدیث فی معهد باقر العلوم {{ع}}، موسوعة کلمات الامام الحسین {{ع}}، ص۵۸۳- ۵۸۴.</ref>. این [[پرسش‌ها]] و [[گریه]] آن حضرت پس از شنیدن آن خبرها، به طور روشن دلالت بر آن دارد که [[علم]] آن حضرت درباره این امور کامل نبوده است و ظاهر تعابیر و [[تغییر]] حال ایشان به خوبی حکایت از آن دارد که آن حضرت علم به این حوادث را از زبان [[مبارک]] [[پدر]] بزرگوارشان امام حسین {{ع}} شنیدند. [[روایات]] دیگری نیز درباره آن حضرت نشان دهنده تام نبودن علم ایشان است<ref>ندانستن مقصود پیرمردی که حنا نبستن ریش خود را به فردی بهتر از خود و امام نسبت می‌داد (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱۳، ص۱۵۷؛ محمد بن علی صدوق، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۱۱۸)؛ و نشناختن فرشته‌ای که به شکل سواره‌ای مجسم شده بود و در روز عاشورا از اهل حرم حمایت می‌کرد (محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۴۳).</ref>.
خط ۲۴۸: خط ۲۴۸:
بنا بر روایتی دیگر، آن حضرت از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نقل کردند که بال پرنده‌ای در [[آسمان]] حرکت نمی‌کند، مگر آنکه ما به آن آگاهیم<ref>ر. ک: محمد بن علی صدوق، عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۳۲.</ref>. [[روایات]] یادشده می‌توانند از مؤیدات تام بودن [[علوم ائمه]] {{عم}} به شمار آیند.
بنا بر روایتی دیگر، آن حضرت از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نقل کردند که بال پرنده‌ای در [[آسمان]] حرکت نمی‌کند، مگر آنکه ما به آن آگاهیم<ref>ر. ک: محمد بن علی صدوق، عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۳۲.</ref>. [[روایات]] یادشده می‌توانند از مؤیدات تام بودن [[علوم ائمه]] {{عم}} به شمار آیند.


در مقابل این دسته از روایات، از برخی نقل‌ها ممکن است برداشت شود که علوم ائمه {{عم}} کامل نیست. در روایتی آمده است که [[سندی بن شاهک]]، خرماهایی [[مسموم]] را برای [[امام کاظم]] {{ع}} آورد و آن [[حضرت]] از آن خرماها خوردند. سپس اثر سم را در [[بدن]] خود [[حس]] کردند: {{عربی|فأکل منه فاحس بالسم}}<ref>ر. ک: محمد بن محمد مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تصحیح مؤسسة آل البیت، ج۲، ص۲۴۲.</ref>. از [[امام رضا]] {{ع}} پرسیده شده است که آیا امام کاظم {{ع}} می‌دانستند آن خرماها مسموم‌اند و از آنها خوردند یا نمی‌دانستند؟ [[امام]] پاسخ دادند: [[محدِّث]] - که فرشته‌ای است- از او غایب شد<ref>محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، تحقیق حسن مصطفوی، ص۶۰۴: {{متن حدیث|غَابَ عَنْهُ الْمُحَدِّثُ‌}}.</ref>؛ یعنی به او خبر نداد که خرماها مسموم است. از این رو، امام بدون [[علم]] به مسموم بودن، از آنها خوردند. بنا بر روایتی دیگر، امام رضا {{ع}} در پاسخ این [[پرسش]] فرمودند: [[خداوند]] [[فراموشی]] را بر ایشان مسلط کرد تا امر (مقدر شده) درباره او انجام شود<ref>محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۴۸۱: {{متن حدیث|أَنْسَاهُ لِيُنْفِذَ فِيهِ الْحُكْمَ‌}}. همچنین ر. ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۴۸۳-۴۸۴.</ref>. به هر حال، این روایات نشان می‌دهند که در آن لحظه، امام از مسموم بودن آن خرماها [[آگاهی]] نداشتند.
در مقابل این دسته از روایات، از برخی نقل‌ها ممکن است برداشت شود که علوم ائمه {{عم}} کامل نیست. در روایتی آمده است که [[سندی بن شاهک]]، خرماهایی [[مسموم]] را برای [[امام کاظم]] {{ع}} آورد و آن [[حضرت]] از آن خرماها خوردند. سپس اثر سم را در [[بدن]] خود [[حس]] کردند: {{عربی|فأکل منه فاحس بالسم}}<ref>ر. ک: محمد بن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تصحیح مؤسسة آل البیت، ج۲، ص۲۴۲.</ref>. از [[امام رضا]] {{ع}} پرسیده شده است که آیا امام کاظم {{ع}} می‌دانستند آن خرماها مسموم‌اند و از آنها خوردند یا نمی‌دانستند؟ [[امام]] پاسخ دادند: [[محدِّث]] - که فرشته‌ای است- از او غایب شد<ref>محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، تحقیق حسن مصطفوی، ص۶۰۴: {{متن حدیث|غَابَ عَنْهُ الْمُحَدِّثُ‌}}.</ref>؛ یعنی به او خبر نداد که خرماها مسموم است. از این رو، امام بدون [[علم]] به مسموم بودن، از آنها خوردند. بنا بر روایتی دیگر، امام رضا {{ع}} در پاسخ این [[پرسش]] فرمودند: [[خداوند]] [[فراموشی]] را بر ایشان مسلط کرد تا امر (مقدر شده) درباره او انجام شود<ref>محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۴۸۱: {{متن حدیث|أَنْسَاهُ لِيُنْفِذَ فِيهِ الْحُكْمَ‌}}. همچنین ر. ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۴۸۳-۴۸۴.</ref>. به هر حال، این روایات نشان می‌دهند که در آن لحظه، امام از مسموم بودن آن خرماها [[آگاهی]] نداشتند.


در گزارشی دیگر آمده است که امام کاظم {{ع}} هنگامی که در [[زندان هارون]] بودند، [[دعا]] کردند خداوند او را از آن [[زندان]] [[نجات]] دهد. فرستاده [[هارون]] وارد زندان شد و آن حضرت را نزد هارون فراخواند. مطابق این نقل، امام کاظم {{ع}} از علت احضارش خبر نداشتند و ترسیدند در آن هنگامه شب، شری از هارون به ایشان برسد. به این دلیل با [[ناامیدی]]، [[اندوه]] و [[ترس]] به نزد هارون رفتند. اما هارون در همان شب دستور [[آزادی]] امام را صادر کرد<ref>ر. ک: محمد بن علی صدوق، الأمالی، ص۳۷۷-۳۷۸؛ همو، عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۹۴.</ref>. این گزارش، حالاتی را به [[امام]] نسبت می‌دهد که نشان دهنده عدم [[علم امام]] به [[آینده]] و سرنوشتش می‌باشد<ref>به نظر می‌رسد تعابیر به کار رفته در این روایت، در صورت صحت، از راوی است. ترس از شهادت، در شأن یک مؤمن متوسط نیست؛ چه رسد به امام معصوم. روایات متعددی نیز نشان می‌دهند که آن حضرت از مرگ ترسی نداشتند و بارها هنگام روبه‌رو شدن با هارون، به صراحت با او مخالفت کردند. برای نمونه، در نقلی آمده است که وقتی هارون خواست فدک را به امام کاظم {{ع}} برگرداند، امام فرمودند: آن را نمی‌پذیرم، مگر با رعایت حدود آن. و وقتی هارون حدود فدک را پرسید، آن حضرت تمام سرزمین‌های اسلامی را حدود آن معرفی فرمودند که نشان می‌دهد مقصود آن حضرت این بود که حکومت شایسته او نیست و باید به ایشان واگذار شود (محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب {{ع}}، ج۴، ص۳۲۰-۳۲۱). در روایتی دیگر نیز نقل شده است که وقتی آن حضرت را به دربار هارون احضار کردند. هارون نظر امام را درباره قصرش پرسید. آن حضرت آن را خانه فاسقان معرفی کردند و آیاتی را تلاوت فرمودند که هارون را از متکبران در زمین و از کسانی معرفی می‌کرد که از حق با شواهد متعددش پیروی نمی‌کنند. در این گفت‌و‌گو هارون به شدت به خشم آمد (محمدبن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر، ج۲، ص۲۹؛ محمد بن محمد مفید، الاختصاص، ص۲۶۲).</ref>.
در گزارشی دیگر آمده است که امام کاظم {{ع}} هنگامی که در [[زندان هارون]] بودند، [[دعا]] کردند خداوند او را از آن [[زندان]] [[نجات]] دهد. فرستاده [[هارون]] وارد زندان شد و آن حضرت را نزد هارون فراخواند. مطابق این نقل، امام کاظم {{ع}} از علت احضارش خبر نداشتند و ترسیدند در آن هنگامه شب، شری از هارون به ایشان برسد. به این دلیل با [[ناامیدی]]، [[اندوه]] و [[ترس]] به نزد هارون رفتند. اما هارون در همان شب دستور [[آزادی]] امام را صادر کرد<ref>ر. ک: محمد بن علی صدوق، الأمالی، ص۳۷۷-۳۷۸؛ همو، عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۹۴.</ref>. این گزارش، حالاتی را به [[امام]] نسبت می‌دهد که نشان دهنده عدم [[علم امام]] به [[آینده]] و سرنوشتش می‌باشد<ref>به نظر می‌رسد تعابیر به کار رفته در این روایت، در صورت صحت، از راوی است. ترس از شهادت، در شأن یک مؤمن متوسط نیست؛ چه رسد به امام معصوم. روایات متعددی نیز نشان می‌دهند که آن حضرت از مرگ ترسی نداشتند و بارها هنگام روبه‌رو شدن با هارون، به صراحت با او مخالفت کردند. برای نمونه، در نقلی آمده است که وقتی هارون خواست فدک را به امام کاظم {{ع}} برگرداند، امام فرمودند: آن را نمی‌پذیرم، مگر با رعایت حدود آن. و وقتی هارون حدود فدک را پرسید، آن حضرت تمام سرزمین‌های اسلامی را حدود آن معرفی فرمودند که نشان می‌دهد مقصود آن حضرت این بود که حکومت شایسته او نیست و باید به ایشان واگذار شود (محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب {{ع}}، ج۴، ص۳۲۰-۳۲۱). در روایتی دیگر نیز نقل شده است که وقتی آن حضرت را به دربار هارون احضار کردند. هارون نظر امام را درباره قصرش پرسید. آن حضرت آن را خانه فاسقان معرفی کردند و آیاتی را تلاوت فرمودند که هارون را از متکبران در زمین و از کسانی معرفی می‌کرد که از حق با شواهد متعددش پیروی نمی‌کنند. در این گفت‌و‌گو هارون به شدت به خشم آمد (محمدبن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر، ج۲، ص۲۹؛ محمد بن محمد مفید، الاختصاص، ص۲۶۲).</ref>.
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش