زلیخا در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'ضمیر' به 'ضمیر'
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف') |
جز (جایگزینی متن - 'ضمیر' به 'ضمیر') |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
=== [[تهمت]] ناروا به یوسف {{ع}} === | === [[تهمت]] ناروا به یوسف {{ع}} === | ||
یوسف {{ع}} و زلیخا هنگام تعقیب و [[گریز]] ناگهان در آستانه در با [[عزیز مصر]] روبهرو شدند. زلیخا در یک واکنش سریع و بدون اینکه خود را باخته و دچار [[ترس]] و [[هراس]] شود، با پیشدستی کردن، یوسف {{ع}} را به [[خیانت]] و [[سوء]] [[نیت]] متهم کرد.<ref>مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۹۰.</ref> او در ادامه با تحریک [[احساسات]] همسرش و پیش از [[اثبات]] [[گناه]]، خواستار [[زندانی]] کردن و [[مجازات]] شدید یوسف {{ع}} شد: {{متن قرآن|وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و هر دو به سوی در پیش تاختند و آن زن پیراهن او را از پشت درید و شویش را کنار در، یافتند؛ زن گفت: کیفر کسی که به همسرت نظر بد داشته باشد جز آنکه زندانی شود یا به عذابی دردناک دچار گردد چیست؟» سوره یوسف، آیه ۲۵.</ref> [[حضرت یوسف]] {{ع}} در واکنش به این نسبت ناروا، خود را بیگناه خواند و گفت که زلیخا از من خواست تا خود را در [[اختیار]] او قرار دهم. در این میان که عزیز مصر به نوعی دچار سردرگمی شده بود، یکی از بستگان زلیخا با توجه به نوع [[کشمکش]] و ادعای متضاد دو نفر پیشنهاد کرد که به شیوه درگیری توجه شود: اگر [[پیراهن یوسف]] {{ع}} از سمت جلو پاره شده باشد، زلیخا راست میگوید و یوسف {{ع}} دروغگوست، زیرا معلوم میشود که یوسف {{ع}} قصد تعرض داشته و زلیخا [[مقاومت]] کرده است؛ ولی اگر پشت [[لباس]] او چاک خورده باشد، [[یوسف]] {{ع}} راست میگوید و بیگناه است، زیرا معلوم میشود که در حال فرار بوده و [[زلیخا]] او را از پشت سر گرفته است: {{متن قرآن|قَالَ هِيَ رَاوَدَتْنِي عَنْ نَفْسِي وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا إِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: او بود که از من، کام میخواست و گواهی از کسان آن زن گواهی داد:» سوره یوسف، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«و اگر پیراهنش از پشت دریده است زن دروغ میگوید و مرد از راستگویان است» سوره یوسف، آیه ۲۷.</ref>.<ref>جامع البیان، ج ۱۲، ص ۲۵۳؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۹۱؛ نمونه، ج ۹، ص ۳۸۵.</ref> درباره [[هویت]] [[شاهد]] یاد شده [[اختلاف]] است: به [[ابوهریره]]، [[ابن عباس]] و [[سعید بن جبیر]] منسوب است که وی نوزادی در گهواره بود.<ref>جامع البیان، ج ۱۲، ص ۲۵۴؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۹۰ - ۳۹۱.</ref> این موضوع در [[روایات شیعه]] و [[سنی]] نیز آمده است.<ref>تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۴۳؛ جامع البیان، ج ۱۲، ص ۲۵۶؛ الصافی، ج ۳، ص ۱۵.</ref> [[طبری]]، این دیدگاه را به سبب وجود [[حدیث نبوی]]، درست میداند.<ref> جامع البیان، ج ۱۲، ص ۲۵۶.</ref> البته این [[روایات]]، مرفوعه هستند.<ref> نمونه، ج ۹، ص ۳۸۷ - ۳۸۸.</ref> برخی نوزاد یاد شده را سه ماهه و خواهرزاده زلیخا دانستهاند.<ref> نک: مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۹۱.</ref> بر اساس پارهای [[احادیث]]، [[حضرت یوسف]] {{ع}} با [[هدایت]] و [[الهام الهی]] و با اشاره به نوزادی در گهواره گفت که وی بر بیگناهی من [[گواهی]] میدهد و آن نوزاد با [[قدرت خداوند]] به سخن درآمد.<ref>بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۲۲۶.</ref> [[حسن]]، [[قتاده]]، [[عکرمه]] و جبایی او را مردی فرزانه از بستگان زلیخا دانستهاند. [[سدی]]، وی را پسرعموی زلیخا دانسته که در آن لحظه همراه [[عزیز مصر]] بوده است.<ref>جامع البیان، ج ۱۲، ص ۲۵۵؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۹۱.</ref> عزیز مصر با دیدن [[پیراهن یوسف]] {{ع}} و پارگی آن از پشت سر، به بیگناهی یوسف {{ع}} پی برد و به زلیخا گفت: این حادثه، برخاسته از [[نیرنگ]] شما [[زنان]] است، به [[راستی]] که [[نیرنگ]] شما بزرگ است: {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ}}<ref>«و چون (شویش) دید که پیراهن مرد از پشت دریده است گفت: بیگمان این از نیرنگ شما زنان است و نیرنگ شما زنان سترگ است» سوره یوسف، آیه ۲۸.</ref> برخی با استناد به کاربرد | یوسف {{ع}} و زلیخا هنگام تعقیب و [[گریز]] ناگهان در آستانه در با [[عزیز مصر]] روبهرو شدند. زلیخا در یک واکنش سریع و بدون اینکه خود را باخته و دچار [[ترس]] و [[هراس]] شود، با پیشدستی کردن، یوسف {{ع}} را به [[خیانت]] و [[سوء]] [[نیت]] متهم کرد.<ref>مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۹۰.</ref> او در ادامه با تحریک [[احساسات]] همسرش و پیش از [[اثبات]] [[گناه]]، خواستار [[زندانی]] کردن و [[مجازات]] شدید یوسف {{ع}} شد: {{متن قرآن|وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و هر دو به سوی در پیش تاختند و آن زن پیراهن او را از پشت درید و شویش را کنار در، یافتند؛ زن گفت: کیفر کسی که به همسرت نظر بد داشته باشد جز آنکه زندانی شود یا به عذابی دردناک دچار گردد چیست؟» سوره یوسف، آیه ۲۵.</ref> [[حضرت یوسف]] {{ع}} در واکنش به این نسبت ناروا، خود را بیگناه خواند و گفت که زلیخا از من خواست تا خود را در [[اختیار]] او قرار دهم. در این میان که عزیز مصر به نوعی دچار سردرگمی شده بود، یکی از بستگان زلیخا با توجه به نوع [[کشمکش]] و ادعای متضاد دو نفر پیشنهاد کرد که به شیوه درگیری توجه شود: اگر [[پیراهن یوسف]] {{ع}} از سمت جلو پاره شده باشد، زلیخا راست میگوید و یوسف {{ع}} دروغگوست، زیرا معلوم میشود که یوسف {{ع}} قصد تعرض داشته و زلیخا [[مقاومت]] کرده است؛ ولی اگر پشت [[لباس]] او چاک خورده باشد، [[یوسف]] {{ع}} راست میگوید و بیگناه است، زیرا معلوم میشود که در حال فرار بوده و [[زلیخا]] او را از پشت سر گرفته است: {{متن قرآن|قَالَ هِيَ رَاوَدَتْنِي عَنْ نَفْسِي وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا إِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: او بود که از من، کام میخواست و گواهی از کسان آن زن گواهی داد:» سوره یوسف، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«و اگر پیراهنش از پشت دریده است زن دروغ میگوید و مرد از راستگویان است» سوره یوسف، آیه ۲۷.</ref>.<ref>جامع البیان، ج ۱۲، ص ۲۵۳؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۹۱؛ نمونه، ج ۹، ص ۳۸۵.</ref> درباره [[هویت]] [[شاهد]] یاد شده [[اختلاف]] است: به [[ابوهریره]]، [[ابن عباس]] و [[سعید بن جبیر]] منسوب است که وی نوزادی در گهواره بود.<ref>جامع البیان، ج ۱۲، ص ۲۵۴؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۹۰ - ۳۹۱.</ref> این موضوع در [[روایات شیعه]] و [[سنی]] نیز آمده است.<ref>تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۴۳؛ جامع البیان، ج ۱۲، ص ۲۵۶؛ الصافی، ج ۳، ص ۱۵.</ref> [[طبری]]، این دیدگاه را به سبب وجود [[حدیث نبوی]]، درست میداند.<ref> جامع البیان، ج ۱۲، ص ۲۵۶.</ref> البته این [[روایات]]، مرفوعه هستند.<ref> نمونه، ج ۹، ص ۳۸۷ - ۳۸۸.</ref> برخی نوزاد یاد شده را سه ماهه و خواهرزاده زلیخا دانستهاند.<ref> نک: مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۹۱.</ref> بر اساس پارهای [[احادیث]]، [[حضرت یوسف]] {{ع}} با [[هدایت]] و [[الهام الهی]] و با اشاره به نوزادی در گهواره گفت که وی بر بیگناهی من [[گواهی]] میدهد و آن نوزاد با [[قدرت خداوند]] به سخن درآمد.<ref>بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۲۲۶.</ref> [[حسن]]، [[قتاده]]، [[عکرمه]] و جبایی او را مردی فرزانه از بستگان زلیخا دانستهاند. [[سدی]]، وی را پسرعموی زلیخا دانسته که در آن لحظه همراه [[عزیز مصر]] بوده است.<ref>جامع البیان، ج ۱۲، ص ۲۵۵؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۹۱.</ref> عزیز مصر با دیدن [[پیراهن یوسف]] {{ع}} و پارگی آن از پشت سر، به بیگناهی یوسف {{ع}} پی برد و به زلیخا گفت: این حادثه، برخاسته از [[نیرنگ]] شما [[زنان]] است، به [[راستی]] که [[نیرنگ]] شما بزرگ است: {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ}}<ref>«و چون (شویش) دید که پیراهن مرد از پشت دریده است گفت: بیگمان این از نیرنگ شما زنان است و نیرنگ شما زنان سترگ است» سوره یوسف، آیه ۲۸.</ref> برخی با استناد به کاربرد ضمیر جمع مؤنث، گفتهاند که [[کنیز]] [[زلیخا]] نیز در این [[دسیسه]] با وی همدست بوده است.<ref>الکشاف، ج ۲، ص ۳۱۵.</ref> [[عزیز مصر]] در ادامه ضمن [[خطاکار]] [[خواندن]] زلیخا از او میخواهد که از [[گناه]] و [[لغزش]] خود پوزش بطلبد: {{متن قرآن|يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ}}<ref>«ای یوسف! از این (رویداد) روی بگردان (و در گذر) و (ای زن!) تو نیز برای گناهت آمرزش بخواه که تو بیگمان از خطاکاران بودهای» سوره یوسف، آیه ۲۹.</ref>.<ref> المیزان، ج ۱۱، ص ۱۴۳.</ref> برخی گفتهاند که مراد پوزش خواستن از شوهر است تا از [[مجازات]] وی درگذرد.<ref> جامع البیان، ج ۱۲، ص ۲۵۷؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۹۱.</ref> به [[اعتقاد]] برخی دیگر مراد [[توبه]] کردن و آمرزشطلبیدن از خداست، زیرا آنان [[مشرک]] بوده و در کنار [[خداوند]]، [[بتها]] را نیز [[پرستش]] میکردند.<ref>نک: مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۹۱؛ المیزان، ج ۱۱، ص ۱۴۴.</ref> [[مفسران]] با این ذهنیت که عزیز مصر باید برخورد شدیدتری با زلیخا انجام میداد، درباره سبب واکنش ملایم وی، موارد مختلفی را گفتهاند: [[بیغیرتی]]،<ref> نک: معانی القرآن، ج ۳، ص ۴۱۸؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۹۱؛ الکشاف، ج ۲، ص ۳۱۶.</ref>[[بردباری]]<ref>الکشاف، ج ۲، ص ۳۱۶.</ref> و علاقه شدید او به همسرش،<ref>المیزان، ج ۱۱، ص ۱۴۴.</ref> [[حفظ آبرو]] و نیز عادی بودن چنین رفتارهایی در میان درباریان <ref> نمونه، ج ۹، ص ۳۸۸.</ref> از این قبیل است.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[زلیخا (مقاله)|مقاله «زلیخا»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref> | ||
=== واکنش زلیخا به [[سرزنش]] [[زنان]] دربار === | === واکنش زلیخا به [[سرزنش]] [[زنان]] دربار === |