ماریه سعدیه: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'پیوستن' به 'پیوستن'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'پیوستن' به 'پیوستن') |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
با [[رعب]] و وحشتی که [[ابن زیاد]] در بصره ایجاد کرده بود، خبر این نامه به بسیاری از [[شیعیان]] و [[دوستداران]] [[اهل بیت]] نرسید و تنها گروه اندکی توانستند از محتوای آن [[آگاهی]] یابند. طبیعی بود که با چنین وضعیتی این نامه بازتاب زیادی نداشت و تنها موجی کوچک ایجاد نمود که عدهای را از همان [[خانه]] ماریه سعدیه راهی [[مکه]] و سپس [[کربلا]] کرد. | با [[رعب]] و وحشتی که [[ابن زیاد]] در بصره ایجاد کرده بود، خبر این نامه به بسیاری از [[شیعیان]] و [[دوستداران]] [[اهل بیت]] نرسید و تنها گروه اندکی توانستند از محتوای آن [[آگاهی]] یابند. طبیعی بود که با چنین وضعیتی این نامه بازتاب زیادی نداشت و تنها موجی کوچک ایجاد نمود که عدهای را از همان [[خانه]] ماریه سعدیه راهی [[مکه]] و سپس [[کربلا]] کرد. | ||
[[یزید بن ثبیط عبدی]] و دو فرزندش [[عبدالله بن یزید بن نبیط عبدی]] و [[عبیدالله بن یزید بن نبیط عبدی]] و [[ادهم بن امیه عبدی]] و [[سیف بن مالک عبدی]]... از کسانی بودند که از همان مجمع سری که در خانه ماریه بر گزار میشد، [[تصمیم]] گرفتند به [[یاری امام حسین]] {{ع}} بشتابند. وقتی ابن ثبیط تصمیم [[قطعی]] خود را برای | [[یزید بن ثبیط عبدی]] و دو فرزندش [[عبدالله بن یزید بن نبیط عبدی]] و [[عبیدالله بن یزید بن نبیط عبدی]] و [[ادهم بن امیه عبدی]] و [[سیف بن مالک عبدی]]... از کسانی بودند که از همان مجمع سری که در خانه ماریه بر گزار میشد، [[تصمیم]] گرفتند به [[یاری امام حسین]] {{ع}} بشتابند. وقتی ابن ثبیط تصمیم [[قطعی]] خود را برای پیوستن به [[امام]] اعلام کرد و از دیگران نیز خواست که با او همراه شوند، همان چند نفر یاد شده به [[دعوت]] او پاسخ مثبت دادند، اما دیگران [[ترس]] از ابن زیاد را بهانه کرده گفتند: «ما از [[یاران]] ابن زیاد میترسیم». | ||
یزید بن ثبیط پس از این [[گفتوگو]] بصره را با همراهان به قصد مکه ترک کرده و از راههای بیابانی و خشک به [[سختی]] خود را به مکه رساندند. ابن ثبیط پس از اندکی استراحت به سوی [[اقامتگاه]] [[امام]] رفت. امام نیز پس از [[آگاهی]] از آمدنش به [[مکه]] به [[منزل]] وی رفت و [[منتظر]] بازگشت او شد. وی نیز بیدرنگ به [[خانه]] برگشت و چون امام {{ع}} را دید [[شادی]] خود را با خواندن [[آیه]] زیر اظهار کرد:{{متن قرآن|قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا}}<ref>«بگو: به بخشش خداوند و به بخشایش وی- آری، به آن- باید شاد گردند، این از آنچه فراهم میآورند بهتر است» سوره یونس، آیه ۵۸.</ref>. | یزید بن ثبیط پس از این [[گفتوگو]] بصره را با همراهان به قصد مکه ترک کرده و از راههای بیابانی و خشک به [[سختی]] خود را به مکه رساندند. ابن ثبیط پس از اندکی استراحت به سوی [[اقامتگاه]] [[امام]] رفت. امام نیز پس از [[آگاهی]] از آمدنش به [[مکه]] به [[منزل]] وی رفت و [[منتظر]] بازگشت او شد. وی نیز بیدرنگ به [[خانه]] برگشت و چون امام {{ع}} را دید [[شادی]] خود را با خواندن [[آیه]] زیر اظهار کرد:{{متن قرآن|قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا}}<ref>«بگو: به بخشش خداوند و به بخشایش وی- آری، به آن- باید شاد گردند، این از آنچه فراهم میآورند بهتر است» سوره یونس، آیه ۵۸.</ref>. |