یاری‌خواهی امام حسین در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
[[امام حسین]]{{ع}} برای [[اتمام حجت]] چند بار از [[مردم]] [[یاری]] خواست تا [[دین خدا]] را یاری دهند ولی جز عده کمی، درخواست [[امام]] را [[اجابت]] نکردند. امام ابتدا در [[مدینه]] فریاد یاری سردادند، سپس در [[مکه]] و منزلگاه‌های مسیر حرکت از مکه تا [[کربلا]] مثل منزلگاه [[شراف]]، [[بیضه]] و همچنین در کربلا چندین بار فریاد [[نصرت]] و یاری سر دادند.


== مقدمه ==
== مقدمه ==
خط ۱۹: خط ۲۱:
[[امام]] سپس [[نامه]] را پیچید و مهر کرد و به برادرش محمد داد<ref>بحرانی، عبدالله، مقتل العوالم، ص۵۴.</ref>.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۱ (کتاب)|بر آستان عاشورا]]، ج۱، ص ۴۱۷.</ref>
[[امام]] سپس [[نامه]] را پیچید و مهر کرد و به برادرش محمد داد<ref>بحرانی، عبدالله، مقتل العوالم، ص۵۴.</ref>.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۱ (کتاب)|بر آستان عاشورا]]، ج۱، ص ۴۱۷.</ref>


=== [[یاری‌خواهی]] حسین {{ع}} از [[عبدالله بن عمر]] ===
=== یاری‌خواهی حسین {{ع}} از [[عبدالله بن عمر]] ===
هنگامی که عبدالله بن عمر از [[امام حسین]] {{ع}} خواست در [[مدینه]] باقی بماند، امام به او فرمود: «ای عبدالله! از [[پستی]] [[دنیا]] نزد خداوند این است که سر [[یحیی بن زکریا]] به بدکاره‌ای از بدکارگان [[بنی اسرائیل]] [[هدیه]] شد و سر من نیز به [[بدکاری]] از بدکاران [[بنی‌امیه]] هدیه می‌شود»<ref>مقرم، سید عبدالرزاق، مقتل الحسین، ص۱۳۹.</ref>.
هنگامی که عبدالله بن عمر از [[امام حسین]] {{ع}} خواست در [[مدینه]] باقی بماند، امام به او فرمود: «ای عبدالله! از [[پستی]] [[دنیا]] نزد خداوند این است که سر [[یحیی بن زکریا]] به بدکاره‌ای از بدکارگان [[بنی اسرائیل]] [[هدیه]] شد و سر من نیز به [[بدکاری]] از بدکاران [[بنی‌امیه]] هدیه می‌شود»<ref>مقرم، سید عبدالرزاق، مقتل الحسین، ص۱۳۹.</ref>.
چون ابن [[عمر]] دانست حسین {{ع}} بر ترک مدینه مصمم است، به او عرض کرد: ای [[اباعبدالله]]! جایی از پیکرت را که [[رسول خدا]] {{صل}} همواره می‌بوسید، به من نشان ده. حسین {{ع}} پیراهن خویش را از روی نافش کنار زد و عبدالله سه بار آن را بوسید و گریست»<ref>صدوق، محمد بن علی، امالی، ص۹۳، مجلس ۳۰.</ref>.
چون ابن [[عمر]] دانست حسین {{ع}} بر ترک مدینه مصمم است، به او عرض کرد: ای [[اباعبدالله]]! جایی از پیکرت را که [[رسول خدا]] {{صل}} همواره می‌بوسید، به من نشان ده. حسین {{ع}} پیراهن خویش را از روی نافش کنار زد و عبدالله سه بار آن را بوسید و گریست»<ref>صدوق، محمد بن علی، امالی، ص۹۳، مجلس ۳۰.</ref>.
خط ۳۵: خط ۳۷:
این [[حسین بن علی]]، پسر [[دخت رسول خدا]] {{صل}} است که شرافتی ریشه‌دار، رایی صحیح، فضلی وصف ناشدنی و دانشی بی‌پایان دارد و از بهر سابقه، سن، دیرینگی [[اسلام]] و خویشاوندی‌اش با [[رسول الله]] به کار خلافت شایسته‌تر از اوست. او با کم‌سالان [[مهربان]] و با بزرگ‌سالان [[دلسوز]] است و چه بزرگوار [[سرپرستی]] است برای زیردستان و چه [[پیشوایی]] برای [[مردمان]] که [[خداوند]] به وسیله او [[حجت]] را بر [[مردم]] تمام کرده، [[اندرز]] را به همگان رسانده و [[ابلاغ]] کرده است. پس، از [[نور]] [[حق چشم]] مپوشید و در گودال [[باطل]] گام منهید. [[صخر بن قیس]] در [[روز]] [[جمل]] بدنامتان کرد، اینک با حرکت به سوی فرزند [[رسول خدا]] {{صل}} و [[یاری رساندن]] به او، این بدنامی را از خود بشویید. به [[خدا]] [[سوگند]] هرکس از شما که از پاری او کوتاهی کند، [[خدای تعالی]] [[خواری]] و [[ذلت]] را در فرزندانش و قلت و کمی را در [[عشیره]] او قرار خواهد داد.
این [[حسین بن علی]]، پسر [[دخت رسول خدا]] {{صل}} است که شرافتی ریشه‌دار، رایی صحیح، فضلی وصف ناشدنی و دانشی بی‌پایان دارد و از بهر سابقه، سن، دیرینگی [[اسلام]] و خویشاوندی‌اش با [[رسول الله]] به کار خلافت شایسته‌تر از اوست. او با کم‌سالان [[مهربان]] و با بزرگ‌سالان [[دلسوز]] است و چه بزرگوار [[سرپرستی]] است برای زیردستان و چه [[پیشوایی]] برای [[مردمان]] که [[خداوند]] به وسیله او [[حجت]] را بر [[مردم]] تمام کرده، [[اندرز]] را به همگان رسانده و [[ابلاغ]] کرده است. پس، از [[نور]] [[حق چشم]] مپوشید و در گودال [[باطل]] گام منهید. [[صخر بن قیس]] در [[روز]] [[جمل]] بدنامتان کرد، اینک با حرکت به سوی فرزند [[رسول خدا]] {{صل}} و [[یاری رساندن]] به او، این بدنامی را از خود بشویید. به [[خدا]] [[سوگند]] هرکس از شما که از پاری او کوتاهی کند، [[خدای تعالی]] [[خواری]] و [[ذلت]] را در فرزندانش و قلت و کمی را در [[عشیره]] او قرار خواهد داد.
اینک من [[جامه]] [[جنگ]] پوشیده، [[زره]] [[کارزار]] بر تن کرده‌ام. هر کس کشته نشود، خواهد مرد و هر که از جنگ بگریزد از دست [[مرگ]] گریزی نخواهد داشت. پس، خدایتان [[رحمت]] کند! پاسخی [[نیکو]] به من بدهید.
اینک من [[جامه]] [[جنگ]] پوشیده، [[زره]] [[کارزار]] بر تن کرده‌ام. هر کس کشته نشود، خواهد مرد و هر که از جنگ بگریزد از دست [[مرگ]] گریزی نخواهد داشت. پس، خدایتان [[رحمت]] کند! پاسخی [[نیکو]] به من بدهید.
[[بنی حنظله]] گفتند: ای [[ابوخالد]]! ما تیر کمان تو هستیم و شهسواران عشیره‌ات. اگر با ما [[تیراندازی]]، به [[هدف]] زنی و اگر به وسیله ما بجنگی، [[پیروزی]] یابی. به خدا سوگند به هر نشیبی که فرو روی، ما نیز فرو [[رویم]] و هر مشقتی که ببینی، ما نیز خواهیم دید. اگر بخواهی با شمشیرهایمان تو را [[یاری]] و با دست‌هایمان از تو نگهداری می‌کنیم.
[[بنی حنظله]] گفتند: ای [[ابوخالد]]! ما تیر کمان تو هستیم و شهسواران عشیره‌ات. اگر با ما [[تیراندازی]]، به [[هدف]] زنی و اگر به وسیله ما بجنگی، [[پیروزی]] یابی. به خدا سوگند به هر نشیبی که فرو روی، ما نیز فرو رویم و هر مشقتی که ببینی، ما نیز خواهیم دید. اگر بخواهی با شمشیرهایمان تو را [[یاری]] و با دست‌هایمان از تو نگهداری می‌کنیم.


[[بنی عامربن تمیم]] گفتند: ای اباخالد! ما پسران [[پدر]] تو و هم‌پیمان تو هستیم. اگر تو خشم‌گیری ما نیز [[خشم]] می‌گیریم و اگر تو حرکت کنی ما نیز حرکت می‌کنیم. [[فرمان]] فرمان توست پس هرگاه خواستی ما را فرا بخوان.
[[بنی عامربن تمیم]] گفتند: ای اباخالد! ما پسران [[پدر]] تو و هم‌پیمان تو هستیم. اگر تو خشم‌گیری ما نیز [[خشم]] می‌گیریم و اگر تو حرکت کنی ما نیز حرکت می‌کنیم. [[فرمان]] فرمان توست پس هرگاه خواستی ما را فرا بخوان.
خط ۶۳: خط ۶۵:
هنگامی که [[امام حسین]] {{ع}} به حاجر<ref>حاجر: کناره‌های وادی که آب را نگاه می‌دارد. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۲۱۴.</ref> در بطن الرمه<ref>بطن الرمة: سرزمینی معروف واقع در عالیه نجد. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۴۴. نیز گفته‌اند: منزلی برای بصریان آن هنگام که سوی مدینه می‌روند و در آن است که کوفیان و بصریان گرد می‌آیند. صفی الدین بغدادی، عبدالمؤمن، مراصد الاطلاع، ج۲، ص۶۳۴.</ref> رسید، پاسخ [[نامه]] [[مسلم بن عقیل]] را به [[کوفیان]] نوشت و آن را با [[قیس بن مسهر صیداوی]] فرستاد<ref>در روضة الواعظین علی بن محمد فتال نیشابوری، ص۱۵۲ گوید: به قولی، با عبدالله بن یقطر فرستاد. احتمال دارد آن حضرت دو نامه فرستاده، یکی را توسط عبدالله بن یقطر و دیگری را به وسیله قیس بن مسهر. در الاصابة، ج۳، ص۴۹۲ پس از ذکر شب قیس، گوید: زمانی که حسین در طف کشته شد، او همراه حسین بود. در حالی که این اشتباه است؛ زیرا وی به امر ابن زیاد در کوفه کشته شد.</ref>. در این نامه آمده بود: «اما بعد؛ [[نامه]] [[مسلم بن عقیل]] به من رسید که از فراهم آمدن شما برای [[یاری]] ما و گرفتن حقمان خبر می‌داد. از [[خدا]] خواستم که با ما [[نیکی]] کند و شما را بر این کار، [[پاداش]] بزرگ دهد. از [[مکه]] در [[روز]] سه‌شنبه، هشت روز از [[ذی‌حجه]] گذشته به سوی شما رهسپار شدم، پس هنگامی که پیک من نزد شما رسید، در کار خویش [[شتاب]] مکنید که من همین روزها نزد شما خواهم آمد».
هنگامی که [[امام حسین]] {{ع}} به حاجر<ref>حاجر: کناره‌های وادی که آب را نگاه می‌دارد. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۲۱۴.</ref> در بطن الرمه<ref>بطن الرمة: سرزمینی معروف واقع در عالیه نجد. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۴۴. نیز گفته‌اند: منزلی برای بصریان آن هنگام که سوی مدینه می‌روند و در آن است که کوفیان و بصریان گرد می‌آیند. صفی الدین بغدادی، عبدالمؤمن، مراصد الاطلاع، ج۲، ص۶۳۴.</ref> رسید، پاسخ [[نامه]] [[مسلم بن عقیل]] را به [[کوفیان]] نوشت و آن را با [[قیس بن مسهر صیداوی]] فرستاد<ref>در روضة الواعظین علی بن محمد فتال نیشابوری، ص۱۵۲ گوید: به قولی، با عبدالله بن یقطر فرستاد. احتمال دارد آن حضرت دو نامه فرستاده، یکی را توسط عبدالله بن یقطر و دیگری را به وسیله قیس بن مسهر. در الاصابة، ج۳، ص۴۹۲ پس از ذکر شب قیس، گوید: زمانی که حسین در طف کشته شد، او همراه حسین بود. در حالی که این اشتباه است؛ زیرا وی به امر ابن زیاد در کوفه کشته شد.</ref>. در این نامه آمده بود: «اما بعد؛ [[نامه]] [[مسلم بن عقیل]] به من رسید که از فراهم آمدن شما برای [[یاری]] ما و گرفتن حقمان خبر می‌داد. از [[خدا]] خواستم که با ما [[نیکی]] کند و شما را بر این کار، [[پاداش]] بزرگ دهد. از [[مکه]] در [[روز]] سه‌شنبه، هشت روز از [[ذی‌حجه]] گذشته به سوی شما رهسپار شدم، پس هنگامی که پیک من نزد شما رسید، در کار خویش [[شتاب]] مکنید که من همین روزها نزد شما خواهم آمد».


هنگامی که قیس به [[قادسیه]] رسید، [[حصین بن نمیر تمیمی]] - که [[رئیس]] پاسبانان [[ابن زیاد]] بود و ابن زیاد او را [[فرمان]] داده بود تا کار سواره [[نظام]] را از قادسیه تا خفان<ref>خفان: جایی نزدیک کوفه که حاجیان گاه از راه آن به حج می‌روند؛ حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۳۷۹. قُطقطانه: جایی نزدیک کوفه از سمت بیابان طف که بیست و چند میل از رهیمه فاصله دارد. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۳۷۴.</ref> و از آن تا قطقطانه سر و سامان دهد- او را دستگیر کرد و خواست تا او را بگردد، لیک قیس نامه را بیرون آورد و پاره کرد.
هنگامی که قیس به [[قادسیه]] رسید، [[حصین بن نمیر تمیمی]] - که [[رئیس]] پاسبانان [[ابن زیاد]] بود و ابن زیاد او را [[فرمان]] داده بود تا کار [[سواره‌نظام]] را از قادسیه تا خفان<ref>خفان: جایی نزدیک کوفه که حاجیان گاه از راه آن به حج می‌روند؛ حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۳۷۹. قُطقطانه: جایی نزدیک کوفه از سمت بیابان طف که بیست و چند میل از رهیمه فاصله دارد. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۳۷۴.</ref> و از آن تا قطقطانه سر و سامان دهد- او را دستگیر کرد و خواست تا او را بگردد، لیک قیس نامه را بیرون آورد و پاره کرد.
هنگامی که قیس را نزد ابن زیاد آوردند، ابن زیاد گفت: چرا نامه را پاره کردی؟ قیس گفت: برای اینکه تو از آن خبردار نشوی. و چون ابن زیاد به قیس [[اصرار]] کرد که از مفاد نامه با خبرش سازد، قیس نپذیرفت، ابن زیاد گفت: اگر از نامه خبرم نمی‌دهی، پس بر [[منبر]] شو و حسین، پدرش و برادرش را [[لعنت]] کن وگرنه تو را پاره پاره می‌سازم.
هنگامی که قیس را نزد ابن زیاد آوردند، ابن زیاد گفت: چرا نامه را پاره کردی؟ قیس گفت: برای اینکه تو از آن خبردار نشوی. و چون ابن زیاد به قیس [[اصرار]] کرد که از مفاد نامه با خبرش سازد، قیس نپذیرفت، ابن زیاد گفت: اگر از نامه خبرم نمی‌دهی، پس بر [[منبر]] شو و حسین، پدرش و برادرش را [[لعنت]] کن وگرنه تو را پاره پاره می‌سازم.
قیس بر منبر شد و خدای را [[حمد]] و ثنا گفت و بر [[پیامبر]] و [[خاندان]] او [[درود]] فرستاد و برای [[امیرمؤمنان]]، حسن و حسین {{عم}} از [[خداوند]] بسیار رحمت‌طلبید و [[عبیدالله بن زیاد]]، پدرش و [[امویان]] را لعنت کرد، آن‌گاه گفت: ای [[مردم]]! من فرستاده حسین به سوی شما هستم، او را در فلان محل پشت سر نهادم، پس او را [[اجابت]] کنید.
قیس بر منبر شد و خدای را [[حمد]] و ثنا گفت و بر [[پیامبر]] و [[خاندان]] او [[درود]] فرستاد و برای [[امیرمؤمنان]]، حسن و حسین {{عم}} از [[خداوند]] بسیار رحمت‌طلبید و [[عبیدالله بن زیاد]]، پدرش و [[امویان]] را لعنت کرد، آن‌گاه گفت: ای [[مردم]]! من فرستاده حسین به سوی شما هستم، او را در فلان محل پشت سر نهادم، پس او را [[اجابت]] کنید.
خط ۱۵۴: خط ۱۵۶:
حسین {{ع}} فرمود: «تو [[برادران]] [[برادری]]، می‌خواهی [[بنی هاشم]] بیشتر از [[خون]] [[مسلم بن عقیل]] را از تو مطالبه کنند؟ نه به خدا مانند ذلیلان [[تسلیم]] نمی‌شوم و مانند بردگان فرار نمی‌کنم<ref>ابن نما حلی در مثیر الاحزان (ص ۲۶) {{عربی|اَفِرُّ}} روایت کرده است که {{عربی|اَقِرُّ}} که بر زبان مردم است یا در برخی مقاتل آمده است، صحیح‌تر به نظر می‌سد؛ زیرا اگر «اقرّ» باشد، جمله دوم بی‌فایده خواهد بود و تنها جمله قبل آن معنایی را افاده خواهد کرد، بر خلاف قرائت «افر» که جمله دوم، این معنا را می‌رساند که از سختی و قتل، همانند بردگان نمی‌گریزم و این معنایی است غیر معنایی که جمله نخست می‌رساند. در سخن امام علی {{ع}} نیز گواه این قرائت آمده است: «حضرت درباره مصقلة بن هبیره آن هنگام که به سوی معاویه گریخت فرمود: «او را چه شد که کار سروران را کرد و همانند بردگان گریخت و همانند فاجران خیانت کرد»! ابن اثیر، علی، الکامل، ج۳، ص۱۴۸؛ ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۰۴.</ref>، ای [[بندگان خدا]]! «من از اینکه سنگسارم کنید به [[پروردگار]] خویش و پروردگار شما [[پناه]] می‌برم»<ref>{{متن قرآن|وَإِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ}} «و بی‌گمان من از اینکه سنگسارم کنید به پروردگار خویش و پروردگار شما پناه می‌برم» سوره دخان، آیه ۲۰.</ref>.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۱ (کتاب)|بر آستان عاشورا]]، ج۱، ص ۴۳۵.</ref>
حسین {{ع}} فرمود: «تو [[برادران]] [[برادری]]، می‌خواهی [[بنی هاشم]] بیشتر از [[خون]] [[مسلم بن عقیل]] را از تو مطالبه کنند؟ نه به خدا مانند ذلیلان [[تسلیم]] نمی‌شوم و مانند بردگان فرار نمی‌کنم<ref>ابن نما حلی در مثیر الاحزان (ص ۲۶) {{عربی|اَفِرُّ}} روایت کرده است که {{عربی|اَقِرُّ}} که بر زبان مردم است یا در برخی مقاتل آمده است، صحیح‌تر به نظر می‌سد؛ زیرا اگر «اقرّ» باشد، جمله دوم بی‌فایده خواهد بود و تنها جمله قبل آن معنایی را افاده خواهد کرد، بر خلاف قرائت «افر» که جمله دوم، این معنا را می‌رساند که از سختی و قتل، همانند بردگان نمی‌گریزم و این معنایی است غیر معنایی که جمله نخست می‌رساند. در سخن امام علی {{ع}} نیز گواه این قرائت آمده است: «حضرت درباره مصقلة بن هبیره آن هنگام که به سوی معاویه گریخت فرمود: «او را چه شد که کار سروران را کرد و همانند بردگان گریخت و همانند فاجران خیانت کرد»! ابن اثیر، علی، الکامل، ج۳، ص۱۴۸؛ ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۰۴.</ref>، ای [[بندگان خدا]]! «من از اینکه سنگسارم کنید به [[پروردگار]] خویش و پروردگار شما [[پناه]] می‌برم»<ref>{{متن قرآن|وَإِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ}} «و بی‌گمان من از اینکه سنگسارم کنید به پروردگار خویش و پروردگار شما پناه می‌برم» سوره دخان، آیه ۲۰.</ref>.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۱ (کتاب)|بر آستان عاشورا]]، ج۱، ص ۴۳۵.</ref>


=== [[یاری‌خواهی]] دوم در [[روز عاشورا]] ===
=== یاری‌خواهی دوم در [[روز عاشورا]] ===
سپس حسین {{ع}} بر اسب خویش سوار شد و [[قرآنی]] برداشت و آن را بالای سرش نهاد و در برابر [[سپاهیان]] [[ابن اسعد]] ایستاد و فرمود: «ای [[قوم]]! میان من و شما [[کتاب خدا]] و [[سنت]] جدم [[رسول الله]] داور باشد»<ref>ابن جوزی، عبدالرحمن، تذکرة الخواص، ص۱۴۳.</ref>.
سپس حسین {{ع}} بر اسب خویش سوار شد و [[قرآنی]] برداشت و آن را بالای سرش نهاد و در برابر سپاهیان ابن اسعد ایستاد و فرمود: «ای [[قوم]]! میان من و شما [[کتاب خدا]] و [[سنت]] جدم [[رسول الله]] داور باشد»<ref>ابن جوزی، عبدالرحمن، تذکرة الخواص، ص۱۴۳.</ref>.
سپس آنان را بر [[جان]] [[مقدس]] خویش و [[شمشیر پیامبر]] {{صل}} که به کمر بسته بود و [[زره]] او که پوشیده بود و عمامه‌اش که بر سر نهاده بود، [[شاهد]] گرفت و از آنان پرسید که چرا به کشتن او مبادرت می‌کنند، گفتند: در پی [[اطاعت]] از [[امیر]] [[عبیدالله بن زیاد]] هستیم. [[حضرت]] فرمود:
سپس آنان را بر [[جان]] [[مقدس]] خویش و شمشیر پیامبر {{صل}} که به کمر بسته بود و [[زره]] او که پوشیده بود و عمامه‌اش که بر سر نهاده بود، [[شاهد]] گرفت و از آنان پرسید که چرا به کشتن او مبادرت می‌کنند، گفتند: در پی [[اطاعت]] از [[امیر]] [[عبیدالله بن زیاد]] هستیم. [[حضرت]] فرمود:
«[[مرگ]] و اندوهتان باد، ای [[جماعت]]! با شیدایی، ما را به فریادرسی خواندید و ما به سرعت به فریادتان رسیدیم، اما شمشیری را که برای ما بود، به روی خود ما برکشیدید و آتشی را که بر [[دشمن]] مشترک ما و شما افروخته بودیم، بر خود ما افروختید و همدست دشمنانتان بر دوستانتان شدید، بی‌آنکه [[عدالت]] را در میان شما بگسترند و امیدی به آنان داشته باشید.
«[[مرگ]] و اندوهتان باد، ای [[جماعت]]! با شیدایی، ما را به فریادرسی خواندید و ما به سرعت به فریادتان رسیدیم، اما شمشیری را که برای ما بود، به روی خود ما برکشیدید و آتشی را که بر [[دشمن]] مشترک ما و شما افروخته بودیم، بر خود ما افروختید و همدست دشمنانتان بر دوستانتان شدید، بی‌آنکه [[عدالت]] را در میان شما بگسترند و امیدی به آنان داشته باشید.
وای بر شما! ما را وا نهادید، در حالی که شمشیرها هنوز در نیام و ابتدای کار است و [[رأی]] به [[جنگ]] هنوز پا بر جا نگشته است، اما شما همچون ملخان به سوی آن شتافته‌اید و همچون پرواز پشه‌ها [به سوی زرداب زخم و چرک] همدیگر را به آن فراخوانده‌اید، پس نابودی از آن شما باد، ای بردگان [[امت]] و دسته‌های به [[کژراهه]] رفته آن و کنار افکنان [[قرآن]] و [[تحریف‌گران]] سخن و دار و دسته [[گنهکاران]] و پذیرندگان [[وسوسه‌های شیطان]] و خاموش کنندگان [[سنت]]!
وای بر شما! ما را وا نهادید، در حالی که شمشیرها هنوز در نیام و ابتدای کار است و [[رأی]] به [[جنگ]] هنوز پا بر جا نگشته است، اما شما همچون ملخان به سوی آن شتافته‌اید و همچون پرواز پشه‌ها [به سوی زرداب زخم و چرک] همدیگر را به آن فراخوانده‌اید، پس نابودی از آن شما باد، ای بردگان [[امت]] و دسته‌های به [[کژراهه]] رفته آن و کنار افکنان [[قرآن]] و [[تحریف‌گران]] سخن و دار و دسته [[گنهکاران]] و پذیرندگان [[وسوسه‌های شیطان]] و خاموش کنندگان [[سنت]]!
خط ۲۰۲: خط ۲۰۴:


[[رده:امام حسین]]
[[رده:امام حسین]]
[[رده:مدخل‌های تلخیص شده]]
۱۱۲٬۶۳۷

ویرایش