پرش به محتوا

یاری‌خواهی امام حسین: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۸: خط ۲۸:
حسین {{ع}} در زرود فرود آمد. [[زهیر بن قین بجلی]] نیز در نزدیکی او فرود آمد. [[زهیر]] با حسین {{ع}} همراه نمی‌شد و خوش نداشت در کنار او فرود آید، لیک آب، آنان را در یک جا گرد آورد.
حسین {{ع}} در زرود فرود آمد. [[زهیر بن قین بجلی]] نیز در نزدیکی او فرود آمد. [[زهیر]] با حسین {{ع}} همراه نمی‌شد و خوش نداشت در کنار او فرود آید، لیک آب، آنان را در یک جا گرد آورد.


[[ابومخنف]] گوید: «[[دلهم دختر عمرو]] و [[همسر]] زهیر بن قین برایم گفت که به زهیر گفتم: پسر [[پیامبر خدا]] {{صل}} دنبال تو فرستاده است و نمی‌روی؟ سبحان [[الله]]! چه می‌شود اگر نزد او بروی. سخنش را بشنوی و بازآیی؟
[[ابومخنف]] گوید: «[[دلهم دختر عمرو]] و [[همسر]] زهیر بن قین برایم گفت که به زهیر گفتم: پسر [[پیامبر خدا]] {{صل}} دنبال تو فرستاده است و نمی‌روی؟ سبحان [[الله]]! چه می‌شود اگر نزد او بروی. سخنش را بشنوی و بازآیی؟
[[دلهم]] گوید: [[زهیر]] نزد او رفت و چیزی نگذشته بود که شادمان و [[گشاده‌رو]] بازگشت و دستور داد تا [[خیمه]] و بار و بنه وی را آوردند و همه را به سوی حسین {{ع}} بردند، آن‌گاه به همسرش گفت: تو را [[طلاق]] دادم، پیش خانواده‌ات برو که نمی‌خواهم به سبب من تو را گزندی برسد»<ref>طبری، محمد، تاریخ طبری، ج۷، ص۲۹۰.</ref>. همسرش سوی او رفت و گریست و خداحافظی کرد و گفت: [[خداوند]] [[یار]] و [[یاور]] بود، برایت خیر خواست. از تو می‌خواهم که [[روز قیامت]] مرا نزد جد حسین {{ع}} یاد کنی. [[طبری]] می‌گوید: زهیر سپس به یارانش گفت: هر یک از شما [[دوست]] دارد، همراهم بیاید، وگرنه این واپسین [[دیدار]] من با اوست<ref>قمی، عباس، نفس المهموم، ص۱۰۴.</ref>.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۱ (کتاب)|بر آستان عاشورا]]، ج۱، ص ۴۲۵.</ref>
[[دلهم]] گوید: [[زهیر]] نزد او رفت و چیزی نگذشته بود که شادمان و [[گشاده‌رو]] بازگشت و دستور داد تا [[خیمه]] و بار و بنه وی را آوردند و همه را به سوی حسین {{ع}} بردند، آن‌گاه به همسرش گفت: تو را [[طلاق]] دادم، پیش خانواده‌ات برو که نمی‌خواهم به سبب من تو را گزندی برسد»<ref>طبری، محمد، تاریخ طبری، ج۷، ص۲۹۰.</ref>. همسرش سوی او رفت و گریست و خداحافظی کرد و گفت: [[خداوند]] [[یار]] و [[یاور]] بود، برایت خیر خواست. از تو می‌خواهم که [[روز قیامت]] مرا نزد جد حسین {{ع}} یاد کنی. [[طبری]] می‌گوید: زهیر سپس به یارانش گفت: هر یک از شما [[دوست]] دارد، همراهم بیاید، وگرنه این واپسین [[دیدار]] من با اوست<ref>قمی، عباس، نفس المهموم، ص۱۰۴.</ref>.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۱ (کتاب)|بر آستان عاشورا]]، ج۱، ص ۴۲۵.</ref>


۱۱۱٬۹۹۷

ویرایش