پیامبر خاتم در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار'
جز (جایگزینی متن - 'jpg|22px]] 22px دینپرور، سید حسین، [[دانشنامه نهج البلاغه') |
جز (جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار') |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
[[امام علی]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]] به بیان شرایط [[دوران جاهلیت]] پرداخته و ویژگیهای آن دوران را بیان کرده است؛ ویژگیهایی چون: بدتریندین، بدترین [[مردم]]، نبود پیوند [[خویشاوندی]] و [[قطع رحم]]، [[بتپرستی]]، [[گناه]]، دوری از [[تعالیم]] [[الهی]]، دوری از [[انبیای الهی]]، گرفتاری در [[فتنهها]]، [[فساد]] و [[تباهی]]، رواج [[نیرنگ]] و [[فریب]]، وجود نشانههای [[تباهی]] و از میان رفتن نشانههای [[هدایت]]...<ref>نهج البلاغه، خطبههای ۲۶، ۸۸، ۹۴، ۱۰۳ و ۱۸۷.</ref>.<ref>ر. ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۶۷۱.</ref> [[حضرت]] ضمن تصویرگری دقیق از آنچه در [[دوران جاهلیت]] بر [[مردمان]] [[حاکم]] بود، [[عظمت]] و عزتی را که [[مردم]] در سایه [[تعالیم]] [[پیامبر اکرم]] کسب کردهاند، گوشزد میکند: «و شما (ای گروه [[عرب]]) بر بدترین [[آیین]] و در نابسامانترین شرایط میزیستند؛ در میان سنگلاخهای ناهموار و مارهای پرزهری که از آوازها نَرَمند، گویی کرند. [[آب]] [[آلوده]] و ناگوار مینوشیدید، غذای نامناسب و غیربهداشتی میخوردید، [[خون]] یکدیگر میریختید و پیوند [[خویشاوندی]] را بریده بودید. [[بتپرستی]] میان شما رایج بود و [[گناهان]] (در میان شما) دایر»<ref>{{متن حدیث|وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَی شَرِّ دِینٍ وَ فِی شَرِّ دَارٍ مُنِیخُونَ بَیْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَیَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْکَدِرَ وَ تَأْکُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَکُمْ الْأَصْنَامُ فِیکُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِکُمْ مَعْصُوبَة}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۶.</ref>. | [[امام علی]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]] به بیان شرایط [[دوران جاهلیت]] پرداخته و ویژگیهای آن دوران را بیان کرده است؛ ویژگیهایی چون: بدتریندین، بدترین [[مردم]]، نبود پیوند [[خویشاوندی]] و [[قطع رحم]]، [[بتپرستی]]، [[گناه]]، دوری از [[تعالیم]] [[الهی]]، دوری از [[انبیای الهی]]، گرفتاری در [[فتنهها]]، [[فساد]] و [[تباهی]]، رواج [[نیرنگ]] و [[فریب]]، وجود نشانههای [[تباهی]] و از میان رفتن نشانههای [[هدایت]]...<ref>نهج البلاغه، خطبههای ۲۶، ۸۸، ۹۴، ۱۰۳ و ۱۸۷.</ref>.<ref>ر. ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۶۷۱.</ref> [[حضرت]] ضمن تصویرگری دقیق از آنچه در [[دوران جاهلیت]] بر [[مردمان]] [[حاکم]] بود، [[عظمت]] و عزتی را که [[مردم]] در سایه [[تعالیم]] [[پیامبر اکرم]] کسب کردهاند، گوشزد میکند: «و شما (ای گروه [[عرب]]) بر بدترین [[آیین]] و در نابسامانترین شرایط میزیستند؛ در میان سنگلاخهای ناهموار و مارهای پرزهری که از آوازها نَرَمند، گویی کرند. [[آب]] [[آلوده]] و ناگوار مینوشیدید، غذای نامناسب و غیربهداشتی میخوردید، [[خون]] یکدیگر میریختید و پیوند [[خویشاوندی]] را بریده بودید. [[بتپرستی]] میان شما رایج بود و [[گناهان]] (در میان شما) دایر»<ref>{{متن حدیث|وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَی شَرِّ دِینٍ وَ فِی شَرِّ دَارٍ مُنِیخُونَ بَیْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَیَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْکَدِرَ وَ تَأْکُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَکُمْ الْأَصْنَامُ فِیکُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِکُمْ مَعْصُوبَة}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۶.</ref>. | ||
[[امیرمؤمنان]] {{ع}} در بخشی از سخنانش در وصف اوضاع و احوال [[جهان]]، [[هنگام ظهور]] [[پیامبر اسلام]] ({{صل}} و سلّم) چنین میفرماید: «[[خدای متعال]]، [[پیامبر اکرم]] ({{صل}}) را هنگامی به [[رسالت]] برگزید که دیر زمانی از [[بعثت]] [[انبیاء]] پیشین گذشته بود، [[مردمان]] در خوابی عمیق و طولانی فرو رفته بودند، شعلههای [[فتنه]] و [[آشوب]] در سراسر [[دنیا]] برافروخته، و رشتۀ [[کارها]] از هم گسیخته بود. [[آتش]] [[جنگ]] شعله ور و [[تاریکی]] [[جهل]] و [[گناه]] فراگیر و [[نیرنگ]] و [[تزویر]]، | [[امیرمؤمنان]] {{ع}} در بخشی از سخنانش در وصف اوضاع و احوال [[جهان]]، [[هنگام ظهور]] [[پیامبر اسلام]] ({{صل}} و سلّم) چنین میفرماید: «[[خدای متعال]]، [[پیامبر اکرم]] ({{صل}}) را هنگامی به [[رسالت]] برگزید که دیر زمانی از [[بعثت]] [[انبیاء]] پیشین گذشته بود، [[مردمان]] در خوابی عمیق و طولانی فرو رفته بودند، شعلههای [[فتنه]] و [[آشوب]] در سراسر [[دنیا]] برافروخته، و رشتۀ [[کارها]] از هم گسیخته بود. [[آتش]] [[جنگ]] شعله ور و [[تاریکی]] [[جهل]] و [[گناه]] فراگیر و [[نیرنگ]] و [[تزویر]]، آشکار بود. برگهای درخت [[زندگی]] [[بشر]] به زردیگراییده، [[امید]] باروری از آن نبود. آبها فرو رفته؛ مشعلهای [[هدایت]] سرد و خاموش گشته؛ پرچمهای [[ضلالت]] و [[گمراهی]] برافراشته بود. [[پستی]] و [[بدبختی]] به [[بشر]]، [[هجوم]] آورده چهرۀ [[زشت]] خود را نمایان ساخته بود. این [[فساد]] و تیره روزی، چیزی جز [[فتنه]] و [[آشوب]]، ببار نمیآورد و مردمی که [[بیم]] و [[هراس]] و [[ناامنی]] برایشان چیره گشته بود پناهگاهی جز [[شمشیر]] [[خون]] آشام نمیدیدند»<ref>{{متن حدیث|أَرْسَلَهُ عَلَی حِینِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ طُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الْأُمَمِ وَ اعْتِزَامٍ مِنَ الْفِتَنِ وَ انْتِشَارٍ مِنَ الْأُمُورِ وَ تَلَظٍّ مِنَ الْحُرُوبِ وَ الدُّنْیَا کَاسِفَةُ النُّورِ ظَاهِرَةُ الْغُرُورِ عَلَی حِینِ اصْفِرَارٍ مِنْ وَرَقِهَا وَ إِیَاسٍ مِنْ ثَمَرِهَا وَ [إِعْوَارٍ] اغْوِرَارٍ مِنْ مَائِهَا قَدْ دَرَسَتْ مَنَارُ الْهُدَی وَ ظَهَرَتْ أَعْلَامُ الرَّدَی فَهِیَ مُتَجَهِّمَةٌ لِأَهْلِهَا عَابِسَةٌ فِی وَجْهِ طَالِبِهَا ثَمَرُهَا الْفِتْنَةُ وَ طَعَامُهَا الْجِیفَةُ وَ شِعَارُهَا الْخَوْفُ وَ دِثَارُهَا السَّیْفُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۹.</ref>.<ref>ر. ک. مصباح یزدی، محمد تقی،؟ ؟؛ بیابانی اسکویی، محمد،؟ ؟</ref> [[امام]] {{ع}} [[دلیل]] [[وضعیت نابسامان]] [[مردم]] و بروز [[فتنه]] در [[دوران جاهلیت]] را دور بودن [[مردم]] از [[تعالیم]] [[الهی]] [[انبیا]] میداند و به آنها هشدار میدهد و آنها را از [[سرنوشت]] پیشینیان خود [[آگاه]] میسازد تا آنها به آن [[سرنوشت]] دچار نشوند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۸</ref>.<ref>ر. ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۶۷۱.</ref> | ||
[[حضرت محمد]] {{صل}} در چنین شرایطی در [[مکه]] [[چشم]] به [[جهان]] گشود. پدرش [[عبدالله]] در بازگشت از [[شام]] در [[شهر]] یثرب چشم از [[جهان]] فروبست و به [[دیدار]] کودکش [[محمد]] {{صل}} نائل نشد. [[مادر]] [[محمد]] {{صل}}، [[آمنه]] دختر وهب بن [[عبدمناف]] بود. برابر رسم خانوادههای بزرگ [[مکه]] [[آمنه]] پسر عزیزش، [[محمد]] {{صل}} را به دایهای به نام حلیمه سپرد تا در بیابان گسترده و [[پاک]] و دور از آلودگیها پرورش یابد. حلیمه بر اثر علاقه و [[اصرار]] مادرش، [[محمد]] {{صل}} را که به سن پنج سالگی رسیده بود به [[مکه]] بازگردانید. دو سال بعد [[آمنه]] نیز [[جان]] به جان آفرین [[تسلیم]] کرد، و [[محمد]] {{صل}} در دامان پدربزرگش [[عبدالمطلب]] پرورش یافت. دو سال بعد بر اثر درگذشت [[عبدالمطلب]]، به ناچار [[محمد]] {{صل}} در سن هشت سالگی به [[خانه]] عموی خویش [[ابوطالب]] رفت و تحت [[سرپرستی]] وی قرار گرفت<ref>ر. ک. [[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ص۲۱۱ ـ ۲۲۰.</ref>. [[ابوطالب]] و [[عبدالله]] از یک [[مادر]] بودند. او از شخصیتهای بانفوذ [[مکه]] بود و به بازرگانی اشتغال داشت<ref>ر. ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۷۵؛ [[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ص۲۱۱ ـ ۲۲۰.</ref>. [[نقل]] است که در سفری تجاری، برادرزاده خویش [[محمد]] {{صل}} را همراه برد. چون به بُصری رسیدند، راهبی [[مسیحی]] به نام [[بحیرا]]، [[محمد]] {{صل}} را دید و [[ابوطالب]] را از [[آینده]] او خبر داد. [[بحیرا]] گفت که ما نشان او را در کتابهایمان دیدهایم و وصفش را از پدرانمان شنیدهایم. [[محمد]] را از [[یهودیان]] دور [[دار]] که اگر او را بشناسند، به قتلش کمر خواهند بست<ref>ر. ک. [[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ص۲۱۱ – ۲۲۰.</ref>. | [[حضرت محمد]] {{صل}} در چنین شرایطی در [[مکه]] [[چشم]] به [[جهان]] گشود. پدرش [[عبدالله]] در بازگشت از [[شام]] در [[شهر]] یثرب چشم از [[جهان]] فروبست و به [[دیدار]] کودکش [[محمد]] {{صل}} نائل نشد. [[مادر]] [[محمد]] {{صل}}، [[آمنه]] دختر وهب بن [[عبدمناف]] بود. برابر رسم خانوادههای بزرگ [[مکه]] [[آمنه]] پسر عزیزش، [[محمد]] {{صل}} را به دایهای به نام حلیمه سپرد تا در بیابان گسترده و [[پاک]] و دور از آلودگیها پرورش یابد. حلیمه بر اثر علاقه و [[اصرار]] مادرش، [[محمد]] {{صل}} را که به سن پنج سالگی رسیده بود به [[مکه]] بازگردانید. دو سال بعد [[آمنه]] نیز [[جان]] به جان آفرین [[تسلیم]] کرد، و [[محمد]] {{صل}} در دامان پدربزرگش [[عبدالمطلب]] پرورش یافت. دو سال بعد بر اثر درگذشت [[عبدالمطلب]]، به ناچار [[محمد]] {{صل}} در سن هشت سالگی به [[خانه]] عموی خویش [[ابوطالب]] رفت و تحت [[سرپرستی]] وی قرار گرفت<ref>ر. ک. [[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ص۲۱۱ ـ ۲۲۰.</ref>. [[ابوطالب]] و [[عبدالله]] از یک [[مادر]] بودند. او از شخصیتهای بانفوذ [[مکه]] بود و به بازرگانی اشتغال داشت<ref>ر. ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۷۵؛ [[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ص۲۱۱ ـ ۲۲۰.</ref>. [[نقل]] است که در سفری تجاری، برادرزاده خویش [[محمد]] {{صل}} را همراه برد. چون به بُصری رسیدند، راهبی [[مسیحی]] به نام [[بحیرا]]، [[محمد]] {{صل}} را دید و [[ابوطالب]] را از [[آینده]] او خبر داد. [[بحیرا]] گفت که ما نشان او را در کتابهایمان دیدهایم و وصفش را از پدرانمان شنیدهایم. [[محمد]] را از [[یهودیان]] دور [[دار]] که اگر او را بشناسند، به قتلش کمر خواهند بست<ref>ر. ک. [[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ص۲۱۱ – ۲۲۰.</ref>. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
[[امام علی]] {{ع}} در زمینه¬ی فراگیری [[دعوت پیامبر خاتم]] میفرماید: «[[خداوند]]، [[پیامبر اسلام]]، [[حضرت محمد]] {{صل}} را هشدار دهندۀ جهانیان [[مبعوث]] فرمود تا [[آیین]] تمام [[پیامبران]] را دربرگیرد»<ref>{{متن حدیث|فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً ص نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ وَ مُهَیْمِناً عَلَی الْمُرْسَلِین}}؛ نهج البلاغه، نامه ۶۲</ref>.<ref>ر. ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۶۷۳.</ref> [[امام]] {{ع}} به [[تبیین]] موضوع [[رسالت پیامبر]] اکرم {{صل}} میپردازد و [[رسالت پیامبر]] را در [[بیدارگری]] و [[انذار]] [[مردم]] میداند: «به [[راستی]] [[خداوند]]، [[محمد مصطفی]] {{صل}} را برای جهانیان بیدارگر و بیمدهده برانگیخت و او را [[امین]] [[وحی]] خویش ساخت»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ [تَعَالَی] بَعَثَ مُحَمَّداً ص نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ وَ أَمِیناً عَلَی التَّنْزِیل}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۶.</ref>.<ref>ر. ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۶۷۳.</ref> | [[امام علی]] {{ع}} در زمینه¬ی فراگیری [[دعوت پیامبر خاتم]] میفرماید: «[[خداوند]]، [[پیامبر اسلام]]، [[حضرت محمد]] {{صل}} را هشدار دهندۀ جهانیان [[مبعوث]] فرمود تا [[آیین]] تمام [[پیامبران]] را دربرگیرد»<ref>{{متن حدیث|فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً ص نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ وَ مُهَیْمِناً عَلَی الْمُرْسَلِین}}؛ نهج البلاغه، نامه ۶۲</ref>.<ref>ر. ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۶۷۳.</ref> [[امام]] {{ع}} به [[تبیین]] موضوع [[رسالت پیامبر]] اکرم {{صل}} میپردازد و [[رسالت پیامبر]] را در [[بیدارگری]] و [[انذار]] [[مردم]] میداند: «به [[راستی]] [[خداوند]]، [[محمد مصطفی]] {{صل}} را برای جهانیان بیدارگر و بیمدهده برانگیخت و او را [[امین]] [[وحی]] خویش ساخت»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ [تَعَالَی] بَعَثَ مُحَمَّداً ص نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ وَ أَمِیناً عَلَی التَّنْزِیل}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۶.</ref>.<ref>ر. ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۶۷۳.</ref> | ||
[[اهداف]] [[رسالت]] در [[نهج البلاغه]] با عباراتی چون | [[اهداف]] [[رسالت]] در [[نهج البلاغه]] با عباراتی چون آشکار شدن [[حق]] و برملا شدن [[باطل]]، [[رستگاری]] [[انسانها]]، [[پیکار]] با [[طاغیان]] و سرکشان... بیان شده است، چنان که فرمود: او را فرستاد تا به فرمانش [[کفر]] و [[جهل]] را درهم کوبد و نام و یادش را به همه گوید. او هم [[امانت]] را پاس داشت<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۹.</ref>.<ref>ر. ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۶۷۳.</ref> [[اهداف]] [[رسالت]] بدون تلاشهای مجاهدانۀ [[پیامبر اکرم]] {{صل}} که از سر [[لطف]] و علاقه او به [[مردم]] و [[هدایت]] آنها بود، میسر نمیشد؛ تلاشهایی که [[پیامبر]] بزرگوار بیهیچ [[اجر]] و مزدی در راه [[خداوند]] انجام میداد تا [[مسئولیت]] سنگین [[رسالت]] را به احسن وجه انجام دهد. از اینرو فرمود: «و همواره به راه نجاتشان [[هدایت]] کرد و پیش از آنکه رستاخیزشان فرارسد آنان را آماده ساخت. در راه ماندگان و شکستهبالان را دست گرفت و یاریشان کرد تا به مقصد رسند (مگر آنها را که خود راه [[هلاکت]] برگزیدند و از هر چیزی میگریختند) تا سرانجام به سرمنزل [[سعادت]] رساندشان و در [[خانه]] [[امن]] و [[امان]] نشاندنشان و حال و روزشان سامان گرفت و فراوانی و [[نعمت]] به رویشان ریخت»<ref>{{متن حدیث|یَسُوقُهُمْ إِلَی مَنْجَاتِهِمْ وَ یُبَادِرُ بِهِمُ السَّاعَةَ أَنْ تَنْزِلَ بِهِمْ یَحْسِرُ الْحَسِیرُ وَ یَقِفُ الْکَسِیرُ فَیُقِیمُ عَلَیْهِ حَتَّی یُلْحِقَهُ غَایَتَهُ إِلَّا هَالِکاً لَا خَیْرَ فِیهِ حَتَّی أَرَاهُمْ مَنْجَاتَهُمْ وَ بَوَّأَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ فَاسْتَدَارَتْ رَحَاهُمْ وَ اسْتَقَامَتْ قَنَاتُهُمْ وَ ایْمُ اللَّهِ لَقَدْ کُنْتُ مِنْ سَاقَتِهَا حَتَّی تَوَلَّتْ بِحَذَافِیرِهَا...}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۳</ref>.<ref>ر. ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۶۷۳.</ref> از سوی دیگر، بنابر [[نص]] [[قرآن کریم]]، [[پیامبر اسلام]] آخرین [[رسول الهی]] است<ref>{{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref>. خود [[رسول اکرم]] {{صل}} نیز بر [[خاتمیت]] خویش تأکید داشتهاند<ref>ر. ک. [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۲۰۱.</ref>. | ||
=== [[هجرت]] تا [[رحلت]] === | === [[هجرت]] تا [[رحلت]] === | ||
[[پیامبر]] {{صل}} سه سال به صورت نهانی [[دین اسلام]] را [[تبلیغ]] کرد و آنگاه [[مأموریت]] یافت تا [[دعوت]] خویش را | [[پیامبر]] {{صل}} سه سال به صورت نهانی [[دین اسلام]] را [[تبلیغ]] کرد و آنگاه [[مأموریت]] یافت تا [[دعوت]] خویش را آشکار کند.<ref>ر. ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۷۶-۱۷۷.</ref> مدت ۱۳ سال در [[مکه]] [[مردم]] را به [[توحید]] و [[اسلام]] [[دعوت]] کرد. در پی فشارها و آزارهای [[مشرکان]] [[قریش]]، خود و [[یاران]] مسلمانش به [[مدینه]] [[هجرت]] کردند<ref>ر. ک. [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۲۰۱.</ref>. پس از آنکه [[پیامبر]] {{صل}} و پیروانش به [[یثرب]] [[هجرت]] کردند، این [[شهر]] نام "[[مدینة النبی]]" به خود گرفت. [[پیامبر]] {{صل}} در این [[شهر]] [[حکومتی]] تشکیل داد و [[اختلافات]] دیرینه میان دو [[قبیله]] [[اوس]] و [[خزرج]] را حل کرد و بدینسان، در [[امنیت]] و [[آرامش]] توانست [[مردم]] را از [[تعالیم]] آسمانی خویش بهرهمند سازد. اساس [[حکومت]] [[پیامبر]] {{صل}} بر [[برادری]] و [[یگانگی]] [[مسلمانان]] بود. [[پیامبر]] {{صل}} بدین موضوع بسیار ارج مینهاد و حتی میان [[مسلمانان]]، یک به یک، [[عقد اخوت]] برقرار ساخت و خود با [[علی]] {{ع}} [[عقد اخوت]] بست. سرانجام پس از [[رنجها]] و کوششهای بسیار در سال ۸ ه. [[مکه]] را بدون [[خونریزی]] [[فتح]] کرد و بدینسان، بساط [[شرک]] و [[بتپرستی]] در [[جزیرة العرب]] برچیده شد<ref>ر. ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۷۶-۱۷۷.</ref>. | ||
حضرت ده سال بقیۀ [[عمر]] خود را در [[مدینه]] به عنوان پیشوای [[مردم]] و [[پیامبر]] قدرتمند و [[محبوب]] گذراند. در همین دوران بود که با [[مشرکان]] و [[منافقان]] جنگهای متعددی کرد. جنگهای آن [[حضرت]]، اغلب [[دفاعی]] و برای [[دفع تجاوز]] و حمله [[مشرکان]] بود. از جمله مشهورترین این [[نبردها]] عبارت است از: [[جنگ بدر]]، [[جنگ اُحد]]، [[جنگ احزاب]]، [[جنگ خیبر]]، [[جنگ]] [[موته]]، [[فتح مکه]]، [[جنگ حنین]]<ref>ر. ک. [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۲۰۱.</ref>. | حضرت ده سال بقیۀ [[عمر]] خود را در [[مدینه]] به عنوان پیشوای [[مردم]] و [[پیامبر]] قدرتمند و [[محبوب]] گذراند. در همین دوران بود که با [[مشرکان]] و [[منافقان]] جنگهای متعددی کرد. جنگهای آن [[حضرت]]، اغلب [[دفاعی]] و برای [[دفع تجاوز]] و حمله [[مشرکان]] بود. از جمله مشهورترین این [[نبردها]] عبارت است از: [[جنگ بدر]]، [[جنگ اُحد]]، [[جنگ احزاب]]، [[جنگ خیبر]]، [[جنگ]] [[موته]]، [[فتح مکه]]، [[جنگ حنین]]<ref>ر. ک. [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۲۰۱.</ref>. |