پرش به محتوا

عصمت عملی: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۰٬۲۴۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ اکتبر ۲۰۲۲
برچسب‌ها: برگردانده‌شده پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۲: خط ۲۲:
== عصمت عملی پیامبر ==
== عصمت عملی پیامبر ==
[[عصمت]] در [[تطبیق]] [[شریعت]] و [[امور فردی]] و عادیِ مربوط به [[زندگی شخصی]] [[پیامبر]] از مباحث دامنه‌دار در [[علم کلام]] است، مثل [[سهو]] در [[نماز]] و [[اشتباه]] در [[اجرای حدود]] یا اشتباه در [[میزان]] بدهکاری به [[مردم]]. باید گفت برخی از [[ادله]] عمومی عصمت شامل این مرحله هم می‌شود. برای نمونه، براساس دلیل «[[وثوق]] فرع بر عصمت است»، اگر این نوع از [[اشتباهات]] از پیامبر و [[امام]] سر بزند، باعث سلب [[اعتماد]] مردم می‌شود، زیرا احتمال می‌دهند که این شخص در جاهای دیگر هم سهو می‌کند. و برخی از [[آیات]] و [[روایات]] هم بالخصوص شامل این مورد می‌شوند.<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص ۲۲۱.</ref>
[[عصمت]] در [[تطبیق]] [[شریعت]] و [[امور فردی]] و عادیِ مربوط به [[زندگی شخصی]] [[پیامبر]] از مباحث دامنه‌دار در [[علم کلام]] است، مثل [[سهو]] در [[نماز]] و [[اشتباه]] در [[اجرای حدود]] یا اشتباه در [[میزان]] بدهکاری به [[مردم]]. باید گفت برخی از [[ادله]] عمومی عصمت شامل این مرحله هم می‌شود. برای نمونه، براساس دلیل «[[وثوق]] فرع بر عصمت است»، اگر این نوع از [[اشتباهات]] از پیامبر و [[امام]] سر بزند، باعث سلب [[اعتماد]] مردم می‌شود، زیرا احتمال می‌دهند که این شخص در جاهای دیگر هم سهو می‌کند. و برخی از [[آیات]] و [[روایات]] هم بالخصوص شامل این مورد می‌شوند.<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص ۲۲۱.</ref>
==عصمت عملی==
[[عصمت]] از [[گناه]] در [[کردار]] و گفتار بخش دیگری از [[گستره عصمت]] است و این [[پرسش]] در آن طرح می‌شود که آیا [[پیشوایان]] [[برگزیده خداوند]] در [[رفتار]] و گفتار خویش نیز، چه پیش از [[پیشوایی]] و [[رهبری]] چه پس از آن، عمداً یا سهواً [[مرتکب گناه]] [[کبیره]] یا [[صغیره]] می‌شوند یا اینکه در این زمینه نیز مصونیت و عصمت دارند و حتی از سر [[سهو]] و [[نسیان]] نیز به آن دچار نمی‌شوند؟ این بخش از گستره عصمت اغلب با عنوان «عصمت از گناه» در منابع و مباحث [[کلامی]] طرح شده و مورد گفت‌وگوی فراوانی قرار گرفته است. دیدگاه‌های مهم مربوط به این حوزه از عصمت عبارت است از:
===[[اباضیه]]===
این گروه [[عصمت پیامبران]] را از [[گناه کبیره]] و صغیره، پیش و پس از [[بعثت]] پذیرفته‌اند. این دیدگاه با دیدگاه [[معتزله]] موافق است که عصمت پیامبران را از هنگام [[بلوغ]] می‌دانند. اگرچه [[فخر رازی]] [[معتقد]] است که رافضیان عصمت پیامبران را از هنگام [[تولد]] پذیرفته‌اند، این دیدگاه مناسب جایگاه [[برگزیدگان الهی]] است. شیخ [[احمد بن محمد خلیلی]]، مفتی عام [[سلطنت]] عمان که از بزرگان علمای اباضیه است، می‌گوید: بزرگان ما معتقدند که [[پیامبران]] از [[گناهان کبیره]] و صغیره در [[زمان]] [[نبوت]] و قبل از آن معصوم‌اند. این دیدگاه موافق است با آنچه به بیشتر [[علمای معتزله]] نسبت داده شده است که می‌گویند پیامبران از زمان بلوغ معصوم‌اند و فخر رازی به [[شیعه]] نسبت داده است که معتقدند پیامبران از هنگام تولد معصوم‌اند. البته، این دیدگاه [[شایسته]] جایگاه کسانی است که از سوی [[خدا]] برگزیده شده‌اند؛ زیرا هر عاقلی می‌فهمد که [[خداوند]] کسی را برای این جایگاه مهم برمی‌گزیند و این [[وظیفه]] مهم را بر دوش او می‌گذارد که [[پاک‌ترین]] درون و [[زیباترین]] [[فطرت]] و بیشترین [[عقل]] و لطیف‌ترین [[روح]] و نورانی‌ترین [[فکر]] را داشته باشد و کسی باشد که از خدا بترسد و [[خواسته خدا]] را برآورد و [[حدود الهی]] را رعایت کند و به هرچه انجام می‌دهد یا رها می‌کند [[آگاه]] باشد.<ref>{{عربی|ذهب أصحابنا إلی أنهم معصومون عن الکبائر و الصغار فی حال النبوة و قبلها. و هو یتفق مع ما نسب إلی أکثر المعتزلة من أن عصمتهم من وقت البلوغ، و نسب الفخر إلی الرافضة قولهم: «إنهم معصومون منذ المیلاد»، و هذا هو اللائق بمقام المختصین بالاصطفاء الإلهی... إن کل عاقل لیدرک أن الله لایختار لهذا الأمر الجلل، و لا یرضی لهذه المهمة العالیة إلا من کان من عباده أزکی عنصرا و أطیب فطرة، و أوفر عقلا، و أطهر سریرة، و أنور فکرا، و أخشی لله، و أکثر تحریا لمرضاته، و وقوفا عند حدوده و یقظة فی کل ما یأتی و ما یذر}}، خلیلی، جواهر التفسیر، ج۳، ص۱۲۷ - ۱۲۹. به نقل از: علی ربانی گلپایگانی، ایضاح المراد، ص۳۵۹.</ref>.<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۶۵.</ref>
===[[حشویه]]===
این گروه افراطی‌ترین دیدگاه را در این باره دارند. آنها معتقدند که ارتکاب هرگونه [[گناه صغیره]] و [[کبیره]]، عمدا یا سهوا، [[پیش از بعثت]] و پس از آن، برای [[پیامبر]] جایز است. آنان حتی گناهانی مانند [[زنا]] و لواط را نیز استثنا نکرده‌اند<ref>ر.ک: شرح المقاصد، ج۵، ص۵۰؛ شرح تجرید قوشجی، ص۴۶۴.</ref>. اکثر [[متکلمان]] [[اهل سنت]] ضمن گزارش دیدگاه حشویه به [[نقد]] آن نیز پرداخته‌اند؛ از جمله [[قاضی عبدالجبار]] در این باره می‌گوید: اما گروه حشویه [[گناهان کبیره]] و [[صغیره]] را برای [[پیامبران]] روا دانسته‌اند، چه [[قبل از بعثت]] و چه بعد از آن، و در این زمینه پندارهای باطلی دارند که هیچ اصلی ندارد.<ref>{{عربی|فأما الحشویة، فقد جوزوا ذلک]الکبیرة و الصغیرة[علیهم]الأنبیاء[فی الحالین]قبل البعثة و بعدها و یتمسکون فی ذلک بأباطیل لا أصل لها}}، شرح الأصول الخمسة، ص۶۷۳؛ و نیز ر.ک: المغنی، ج۱۵، ص۳۰۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۷، ص۱۱.</ref>؛
'''نکته''':
دیدگاه عموم اهل سنت درباره عصمت عملی [[انبیا]] با آنچه در [[منابع حدیثی]] و [[تاریخی]] آنان آمده متناقض است.
چنان‌که گذشت، [[اعتقاد به عصمت]] عملی انبیا از ارتکاب عمدی [[گناه کبیره]] و صغیره پس از [[بعثت]] در سخنان بیشتر علمای [[اهل سنت]] با گرایش‌های مختلف [[کلامی]] و مذهبی دیده می‌شود، اما بررسی بسیاری از منابع این [[فرقه]] نشان می‌دهد که در این منابع رفتارهایی به [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و گاه دیگر [[انبیای الهی]]{{عم}} نسبت داده شده است که به هیچ وجه با دیدگاه یاد شده آنان درباره [[عصمت]] سازگار نیست<ref>ر.ک: الفضل بن شاذان، الایضاح، ص۳۵۴؛ ابن طاووس، الطرائف، ج۲، ص۴۸؛ عقائد المذاهب بالانبیاء.</ref>.
برای نمونه به چند مورد اشاره می‌کنیم:
۱. '''گوش دادن به [[غنا]]''': بر اساس برخی [[احادیث]] نقل شده در [[منابع اهل سنت]]، هنگام بازگشت پیامبر اسلام{{صل}} از یکی از [[جنگ‌ها]]، زنی نزد آن [[حضرت]] می‌رود و می‌گوید: من [[نذر]] کرده بودم در صورتی که شما به [[سلامت]] برگردید، پیشاپیش شما دف بزنم و آواز بخوانم. حضرت می‌گوید: اگر نذر کردی، بزن و بخوان؛ در غیر این صورت، نه. هنگام بازگشت [[پیامبر]]{{صل}} از یکی از جنگ‌ها، [[کنیز]] سیاهی [[خدمت]] حضرت رسید و گفت: نذر کردم اگر به سلامت بازگشتید، پیشاپیش شما دف بزنم و آواز بخوانم. پیامبر{{صل}} گفت: اگر نذر کردی، بزن؛ در غیر این صورت، خیر. کنیز مشغول دف زدن بود که [[ابوبکر]] وارد شد و سپس [[حضرت علی]]{{ع}} وارد شد و همچنان کنیز مشغول بود. [[عثمان]] وارد شد و کنیز به دف زدن خود ادامه می‌داد، در این هنگام، [[عمر]] وارد شد. کنیز از [[ترس]] دف‌ها را زیر خود قرار داد و بر آنها نشست. پیامبر فرمود: ای عمر، [[شیطان]] نیز از تو می‌ترسد. من نشسته بودم و کنیز دف می‌زد. ابوبکر آمد باز دف زد. علی و عثمان آمدند هنوز مشغول دف زدن بود، ولی هنگامی که تو وارد شدی ترسید و دف زدن را رها کرد.<ref>{{عربی|خرج رسول{{صل}} فی بعض مغازیه، فلما انصرف جاءت جاریة سوداء، فقالت: یا رسول الله، إنی کنت نذرت إن رداک الله صالحا أن أضرب بین یدیک بالدف وأتغنی، فقال لها رسول الله{{صل}}: إن کنت نذرت فاضربی و إلا فلا، فجعلت تضرب، فدخل أبوبکر وهی تضرب، ثم دخل علی و هی تضرب، ثم دخل عثمان و هی تضرب، ثم دخل عمر فألقت الدف تحت إستها ثم قعدت علیها، فقال رسول الله{{صل}}: إن الشیطان لیخاف منک یا عمر، إنی کنت جالسا و هی تضرب فدخل أبوبکر و هی تضرب، ثم دخل علی و هی تضرب، ثم دخل عثمان و هی تضرب، فلما دخلت أنت یا عمر فالقت الدف...}}؛ البیهقی، سنن الکبری، ج۱۰، ص۷۷؛ مسند احمد فی فضائل الصحابة، ج۳۱، ص۴۵۹ ح۱۹۱۱۳؛ محمدرضا، الفاروق عمر بن الخطاب، ص۳۳.</ref>؛
به نظر می‌رسد، [[انگیزه]] ساختن این [[روایت]] بیشتر بیان [[فضیلت]] [[عمر بن خطاب]] است؛ زیرا در آن، [[رفتاری]] را به [[پیامبر اسلام]]{{صل}} نسبت داده‌اند، که با عصمت عملی آن [[حضرت]] سازگار نیست. اگر [[غنا]] از نظر [[اسلام]] [[حرام]] است، چگونه با [[نذر]] کردن [[حلال]] می‌شود؟ مگر نذر بر امور حرام تعلق می‌گیرد؟
همچنین، در روایت مجعول دیگری از [[منابع اهل سنت]] آمده است: پیامبر اسلام{{صل}} به آوازه خوانی دو [[کنیز]] نزد [[عایشه]] [[بی‌تفاوتی]] نشان داد، در حالی است که [[ابوبکر]] به انجام این کار نزد پیامبر اسلام [[اعتراض]] می‌کند، ولی آن حضرت او را از برخورد با [[کنیزکان]] بازمی‌دارد. عایشه می‌گوید:][[روز]] [[عید]][دو دختر در [[خانه]] من مشغول خواندن آواز [[جنگ]] بعاث بودند، که [[رسول خدا]]{{صل}} وارد شد و برای استراحت به رختخواب رفت و چهره خود را برگرداند. چند لحظه بعد، ابوبکر وارد خانه شد و با دیدن این صحنه مرا [[سرزنش]] کرد و گفت: صدای [[شیطان]] در [[خانه پیامبر]]؟! رسول خدا{{صل}} رو به ابوبکر کرد و فرمود: آنان را به حال خود بگذار. عایشه می‌گوید: پس از اینکه ابوبکر سرگرم کار دیگری شد، من با اشاره به آنها گفتم که بروید و آنها رفتند.<ref>{{عربی|عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ دَخَلَ عَلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} وَ عِنْدِي جَارِيَتَانِ تُغَنِّيَانِ بِغِنَاءٍ فَاضْطَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ عَلَى الْفِرَاشِ وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ وَ دَخَلَ أَبُو بَكْرٍ فَانْتَهَرَنِي وَ قَالَ مِزْمَارُ الشَّيْطَانِ عِنْدَ النَّبِيِّ فَأَقْبَلَ عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} فَقَالَ دَعْهُمَا فَلَمَّا غَفَلَ غَمَزْتُهُمَا فَخَرَجَتَا}}، بخاری، صحیح بخاری، کتاب الجمعة، باب الحراب و الدرق یوم العید، ج۲، ص۲۰؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، کتاب العیدین، ج۲ ص۵۵۹.</ref>.
۲. '''علاقه به [[لهو و لعب]]''': [[حدیث]] بی‌اساس دیگری از علاقه آن [[حضرت]] به [[لهو]] و [[دعوت]] ایشان به آن حکایت می‌کند که در آن از [[عایشه]] می‌خواهد [[زنان]] بساط لهو را فراهم کنند؛ زیرا [[انصار]] از این کار خوششان می‌آید: از عایشه [[روایت]] است که روزی، [[عروسی]] را به [[خانه]] شوهرش که مردی [[انصاری]] بود، بردند. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: ای عایشه، همراه شما لهو [دف و آواز[نبود؛ زیرا [[انصار]] لهو را [[دوست]] دارند.<ref>{{عربی|روی البخاری: حَدَّثَنَا فَضْلُ بْنُ يَعْقُوبَ.... عَنْ عَائِشَةَ - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا - قَالَتْ: زُفَّتِ امْرَأَةٌ إِلَى رَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَ نَبِيُّ اللَّهِ{{صل}}: یَا عَائِشَةُ مَا كَانَ مَعَكُمْ لَهْوٌ؟ فَإِنَّ الْأَنْصَارَ يُعْجِبُهُمُ اللَّهْوُ}}، صحیح بخاری، کتاب النکاح، باب النسوة یهدین المراة إلی زوجها، ج۷، ص۲۸.</ref>؛
٣. '''بول کردن در حالت ایستاده''': در حدیث ساختگی دیگری، بول کردن در حال ایستاده به آن حضرت نسبت داده می‌شود و اینکه وی بدون هیچ [[هراس]] و قید و بندی این کار را انجام می‌داد.
{{عربی|روی البخاری:... عَن حُذَيْفَةَ قَالَ: أَتَى النَّبيُّ{{صل}} سُبَاطَةَ قَوْمٍ فَبَالَ قَائِمَاً ثمَّ دَعَا بمَاءٍ فَجِئْتُهُ
بمَاءٍ فَتَوَضَّأَ}}<ref>صحیح بخاری، ج۱، ص۶۶، کتاب الوضوء، باب البول قائما.</ref>؛
[[حذیفه]] می‌گوید: [[رسول خدا]]{{صل}} کنار زباله‌دان قومی رفت و ایستاده ادرار کرد و بعد، آب خواست، من آوردم و ایشان [[وضو]] گرفت.
۴. '''قضای [[حاجت]] به سمت [[بیت‌المقدس]]''': در [[اسلام]]، رو به [[قبله]] یا پشت به آن کردن هنگام قضای حاجت [[حرام]] و رو به قرص [[خورشید]] بودن نیز [[مکروه]] شمرده شده است. [[بدیهی]] است که بیت‌المقدس که قبله نخست [[مسلمانان]] و مکانی [[مقدس]] است ارزشی به مراتب بیشتر از خورشید دارد. اما بر اساس روایتی بی‌اساس در [[منابع اهل سنت]] آن حضرت به سمت بیت‌المقدس قضای حاجت می‌کرده است.
[[عبدالله بن عمر]] می‌گوید: [[مردم]] می‌گویند موقع قضای [[حاجت]] نباید رو به [[قبله]] و یا [[بیت‌المقدس]] نشست، حال آن‌که من روزی بر پشت بام رفته بودم و دیدم که [[رسول خدا]]{{صل}} بر دو خشت و رو به [[بیت المقدس]] نشسته بود.<ref>{{عربی|روی البخاری... عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ، أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ: إِنَّ نَاسًا يَقُولُونَ إِذَا قَعَدْتَ عَلَى حَاجَتِكَ فَلاَ تَسْتَقْبِلِ القِبْلَةَ وَلاَ بَيْتَ المَقْدِسِ، فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ: لَقَدْ ارْتَقَيْتُ يَوْمًا عَلَى ظَهْرِ بَيْتٍ لَنَا، فَرَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} عَلَى لَبِنَتَيْنِ، مُسْتَقْبِلًا بَيْتَ المَقْدِسِ لِحَاجَتِهِ». وَقَالَ: لَعَلَّكَ مِنَ الَّذِينَ يُصَلُّونَ عَلَى أَوْرَاكِهِمْ؟ فَقُلْتُ: لاَ أَدْرِي وَاللَّهِ}}، صحیح بخاری، ج۱، ص۴۸، کتاب الوضوء، باب من تبرز علی لبنتین.</ref>.
۵. '''تماس با [[زن]] نامحرم''': بر اساس روایتی ساختگی، [[پیامبر]]{{صل}} وارد خانه‌ای می‌شود و پس از خوردن طعام، سرش را به دامن زن صاحب [[خانه]] می‌گذارد و آن زن سر وی را می‌خاراند و آن [[حضرت]] در حالی که سرش بر دامن اوست به [[خواب]] می‌رود.
[[انس بن مالک]] می‌گوید: گاهی رسول خدا{{صل}} نزد ام [[حرام]]، دختر [[ملحان]] که [[همسر]] [[عبادة بن صامت]] بود، می‌رفت. روزی پیامبر{{صل}} به خانه ایشان رفت و او بعد از [[پذیرایی]]، شروع به خاراندن سر پیامبر نمود تا اینکه آن حضرت به خواب رفت، سپس، در حالی که می‌خندید. بیدار شد. ام حرام می‌گوید: گفتم: ای رسول خدا، چرا میخندی؟ فرمود: گروهی از امتیانم به من عرضه شدند در حالی که در [[راه خدا]] [[جهاد]] می‌کردند. آنان بر پشت این دریا سوار می‌شدند و مانند پادشاهانی بودند که بر تخت‌ها نشسته‌اند.<ref>{{عربی|روی البخاری... عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ - رضی الله عنه - أَنَّهُ سَمِعَهُ يَقُولُ‌: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يَدْخُلُ عَلَى أُمِّ حَرَامٍ بِنْتِ مِلْحَانَ فَتُطْعِمُهُ وَكَانَتْ أُمُّ حَرَامٍ تَحْتَ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ فَدَخَلَ عَلَيْهَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يَوْمًا فَأَطْعَمَتْهُ وَجَلَسَتْ تَفْلِي فِي رَأْسِهِ فَنَامَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يَوْمًا ثُمَّ اسْتَيْقَظَ وَهُوَ يَضْحَكُ قَالَتْ فَقُلْت مَا يُضْحِكُك يَا رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} قَالَ نَاسٌ مِنْ أُمَّتِي عُرِضُوا عَلَيَّ غُزَاةً فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَرْكَبُونَ ثَبَجَ هَذَا الْبَحْرِ مُلُوكًا عَلَى الْأَسِرَّةِ أَوْ مِثْلَ الْمُلُوكِ عَلَى الْأَسِرَّةِ...}}، صحیح بخاری، ج۴، ص۱۹، کتاب تعبیر النوم، باب الرؤیا فی الصباح.</ref>؛
۶. '''[[شک و تردید]] در [[نبوت]] و [[پیامبری]] خویش''': بر اساس روایتی جعلی و بی‌پایه از [[عایشه]]، [[نزول]] [[وحی بر پیامبر]]{{صل}} برای مدتی متوقف شد. آن [[حضرت]] دچار [[اندوه]] و شک و تردید در نبوت خویش شد؛ از این‌رو بارها [[تصمیم]] گرفت که خود را از بالای کوهی پرت کرده، خودکشی کند، اما هربار [[جبرئیل]] بر او ظاهر می‌شد و درباره [[پیامبر]] بودنش به وی [[اطمینان قلب]] می‌داد و آن حضرت را از خودکشی منصرف می‌کرد.
عایشه می‌گوید: نزول وحی بر پیامبر{{صل}} با [[رؤیای صادقه]] آغاز شد...
مدتی [[وحی]] قطع شد. پیامبر{{صل}} بسیار ناراحت شد و [[ناراحتی]]، او را تا جایی رساند که می‌خواست خودش را از قله کوه‌ها به دره پرتاب کند]و خودکشی کند[. هرگاه که [[تصمیم]] می‌گرفت خودش را از بلندی [[کوه]] پرتاب کند، جبرئیل بر او ظاهر می‌شد و به او می‌گفت: یا محمد، تو به [[راستی]] [[رسول خدا]] هستی. پیامبر [[آرامش]] می‌یافت و بازمی‌گشت. همین‌طور هرگاه وحی قطع می‌شد، مجدداً می‌خواست خودش را از قله کوه پرتاب کند که جبرئیل جلوی او را می‌گرفت و به او آرامش می‌داد.<ref>{{عربی| روی البخاری... عَنْ عَائِشَةَ- رضی الله عنها - أَنَّهَا قَالَتْ: أَوَّلُ مَا بُدِئَ بِرَسُولِ اللَّهِ{{صل}} مِنَ الْوَحْيِ الرُّؤْيَا الصَّادِقَةُ وَ فَتَرَ الْوَحْيُ فَتْرَةً، حَتَّى حَزِنَ النَّبِيُّ{{صل}} فِيمَا بَلَغَنَا حُزْنًا غَدَا مِنْهُ مِرَارًا كَيْ يَتَرَدَّى مِنْ رُؤُوسِ شَوَاهِقِ الْجِبَالِ، فَكُلَّمَا أَوْفَى بِذُرْوَةِ جَبَلٍ لِكَيْ يُلْقِيَ نَفْسَهُ تَبَدَّى لَهُ جِبْرِيلُ، فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ: إِنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ حَقًّا. فَيَسْكُنُ لِذَلِكَ جَأْشُهُ، وَتَقَرُّ نَفْسُهُ فَيَرْجِعُ، فَإِذَا طَالَتْ عَلَيْهِ فَتْرَةُ الْوَحْيِ غَدَا لِمِثْلِ ذَلِكَ، فَإِذَا أَوْفَى بِذِرْوَةِ جَبَلٍ تَبَدَّى لَهُ جِبْرِيلُ، فَقَالَ لَهُ مِثْلَ ذَلِكَ}}، صحیح بخاری، ج۹، ص۳۷، کتاب الوحی، باب کیفیة نزول الوحی. شبیه این قصه را داستان سرایان به گونه‌های دیگری نیز یاد کرده‌اند که به هیچ وجه با نبوت نبی سازگاری ندارد. ر.ک: محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۰۱.</ref>؛
۷. '''[[نماز]] بدون [[وضو]]''': در روایتی بی‌اساس از [[ابن عباس]] نقل کرده‌اند که [[پیامبر]] پس از بیدار شدن از [[خواب]]، بدون آن‌که وضو بگیرد نماز خواند.
ابن عباس می‌گوید: شبی در [[خانه]] خاله‌ام، [[میمونه]] [[همسر پیامبر]]{{صل}}، خوابیدم. آن شب پیامبر{{صل}} نزد او بود. نیمه‌های شب پیامبر{{صل}} بیدار شد، وضو گرفت و نماز خواند. من نیز سمت چپ او ایستادم تا نماز بخوانم. دستم را گرفت و سمت راستش قرار داد و سیزده رکعت [[نماز شب]] خواند. پس از آن، به خواب رفت طوری که صدای نفسش شنیده می‌شد. معمولا هرگاه به خواب می‌رفت، صدای نفسش بلند می‌شد. سپس، [[مؤذن]] آمد و او را بیدار کرد، آن [[حضرت]] بدون اینکه تجدید وضو کند به [[مسجد]] رفت و نماز خواند.<ref>{{عربی|روی البخاری... عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا- قَالَ: نِمْتُ عِنْدَ مَيْمُونَةَ وَالنَّبِيُّ{{صل}} عِنْدَهَا تِلْكَ اللَّيْلَةَ «فَتَوَضَّأَ، ثُمَّ قَامَ يُصَلِّي، فَقُمْتُ عَلَى يَسَارِهِ، فَأَخَذَنِي، فَجَعَلَنِي عَنْ يَمِينِهِ، فَصَلَّى ثَلاَثَ عَشْرَةَ رَكْعَةً، ثُمَّ نَامَ حَتَّى نَفَخَ، وَكَانَ إِذَا نَامَ نَفَخَ، ثُمَّ أَتَاهُ المُؤَذِّنُ، فَخَرَجَ، فَصَلَّى وَلَمْ يَتَوَضَّأْ}}، صحیح بخاری، ج۱، ص۱۷۹، کتاب الأذان، باب إذا قام الرجل عن یسار الامام.</ref>؛
۸. '''[[بی‌تفاوتی]] به [[پوشش]] [[زنان]] خود''': بر اساس روایتی مجعول، پیش از [[نزول آیه]] [[حجاب]]، [[زنان پیامبر]] بدون حجاب از [[منزل]] خارج می‌شدند و آن حضرت به این موضوع حساسیتی نشان نمی‌داد. حتی [[عمر]] به آن حضرت می‌گفت که زنان خود را بپوشان؛ ولی پیامبر این کار را نمی‌کرد. در پی این حساسیت عمر به حجاب زنان [[رسول خدا]]، [[آیه حجاب]] نازل شد.
[[عایشه]] می‌گوید: [[همسران پیامبر]]{{صل}} شب‌ها برای قضای [[حاجت]] به طرف مناصع که میدانی وسیع بود می‌رفتند. عمر گفت: ای رسول خدا، به [[همسران]] خود دستور دهید تا در حجاب باشند. اما رسول خدا چنین نکرد، تا اینکه شبی [[سوده]]، دختر [[زمعه]] و همسر پیامبر، که خانمی بلند قامت بود، برای قضای حاجت بیرون رفت. [[عمر]] به [[امید]] اینکه برای [[حجاب]] حکمی نازل شود، گفت: ای [[سوده]]، ما تو را شناختیم. بعد از آن، [[خداوند حکیم]] [[آیه حجاب]] را نازل فرمود.<ref>{{عربی|روی البخاری... عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّ أَزْوَاجَ النَّبِيّ{{صل}} كُنَّ يَخْرُجْنَ بِاللَّيْلِ إِذَا تَبَرَّزْنَ إِلَى المَنَاصِعِ وَهُوَ صَعِيدٌ أَفْيَحُ فَكَانَ عُمَرُ بْنُ الخَطَّابِ يَقُولُ لِلنَّبِيِّ{{صل}}: احْجُبْ نِسَاءَكَ، فَلَمْ يَكُنْ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يَفْعَلُ وَ كَانَ أَزْوَاجُ النَّبِيِّ{{صل}} يَخْرُجْنَ لَيْلًا إِلَى لَيْلٍ قِبَلَ المَنَاصِعِ، فَخَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ زَوْجُ النَّبِيِّ{{صل}} لَيْلَةً مِنْ اللَّيَالِي عِشَاءً وَكَانَتْ امْرَأَةً طَوِيلَةً فَنَادَاهَا عُمَرُ بْنُ الخَطَّابِ أَلَا قَدْ عَرَفْنَاكِ يَا سَوْدَةُ حِرْصًا عَلَى أَنْ يَنْزِلَ الْحِجَابُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ آيَةَ الْحِجَابِ}}، صحیح بخاری، ج۸، ص۶۶، کتاب الوضوء، باب قضاء الحاجة؛ ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۵۱۱، آیة الحجاب؛ الهیتمی ابن حجر، الصواعق المحرقة، ج۱، ص۲۸۷.</ref>؛
[[روایات]] مجعول یاد شده مشتی نمونه خروار است که در کتاب‌های [[روایی]] معتبر و [[صحاح]] [[اهل سنت]] آمده است. این [[احادیث]] [[عظمت]] و [[شأن پیامبر]] و [[عصمت]] آن [[حضرت]] را زیر سؤال می‌برد و با دیدگاه [[کلامی]] آنان مبنی بر [[عصمت پیامبر]] تناقض دارد. برخی از امور یاد شده حتی درخور [[شأن]] یک [[انسان]] [[مؤمن]] عادی هم نیست.
شایان توجه است که بسیاری از احادیث با [[انگیزه]] توجیه [[اعمال]] و [[کردار]] [[ناشایست]] خلفای [[جور]]، به ویژه خلفای [[بنی‌امیه]]، ساخته و پرداخته شده است.
همچنین، یادآوری این نکته لازم است که شماری از علمای اهل سنت برای [[رهایی]] از این تناقض و با پذیرش این روایات، در مسئله عصمت قائل به تفصیل شده‌اند، به این معنا که عصمت در دریافت و [[تبلیغ وحی]] را پذیرفته، ولی عصمت در مراتب و حوزه‌های دیگر را نپذیرفته‌اند؛ در حالی‌که، [[دلایل]] [[ضرورت عصمت]] که خواهد آمد، [[عصمت مطلق]] [[انبیا]] را ثابت می‌کند<ref>ابن تیمیه (د ۷۲۸‌ه‍) که از علمای برجسته اهل سنت به حساب می‌آید و اکثر قریب به اتفاق سلفیه پیرو وی می‌باشند، دیدگاه اهل سنت و خودش را درباره عصمت پیامبران این‌گونه بیان می‌کند: {{عربی|وَالْعِصْمَةُ فِيمَا يُبَلِّغُونَهُ عَنْ اللَّهِ ثَابِتَةٌ فَلَا يَسْتَقِرُّ فِي ذَلِكَ خَطَأٌ بِاتِّفَاقِ الْمُسْلِمِينَ وَأَمَّا الْعِصْمَةُ فِي غَيْرِ مَا يَتَعَلَّقُ بِتَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ فَلِلنَّاسِ فِيهِ نِزَاعٌ هَلْ هُوَ ثَابِتٌ بِالْعَقْلِ أَوْ بِالسَّمْعِ؟ وَمُتَنَازِعُونَ فِي الْعِصْمَةِ مِنْ الْكَبَائِرِ وَالصَّغَائِرِ أَوْ مِنْ بَعْضِهَا أَمْ هَلْ الْعِصْمَةُ إنَّمَا هِيَ فِي الْإِقْرَارِ عَلَيْهَا لَا فِي فِعْلِهَا؟ أَمْ لَا يَجِبُ الْقَوْلُ بِالْعِصْمَةِ إلَّا فِي التَّبْلِيغِ فَقَطْ؟ وَهَلْ تَجِبُ الْعِصْمَةُ مِنْ الْكُفْرِ وَالذُّنُوبِ قَبْلَ الْمَبْعَثِ أَمْ لَا؟ وَالْكَلَامُ عَلَى هَذَا مَبْسُوطٌ فِي غَيْرِ هَذَا الْمَوْضِعِ. وَالْقَوْلُ الَّذِي عَلَيْهِ جُمْهُورُ النَّاسِ وَهُوَ الْمُوَافِقُ لِلْآثَارِ الْمَنْقُولَةِ عَنْ السَّلَفِ إثْبَاتُ الْعِصْمَةِ مِنْ الْإِقْرَارِ عَلَى الذُّنُوبِ مُطْلَقًا وَالرَّدُّ عَلَى مَنْ يَقُولُ إنَّهُ يَجُوزُ إقْرَارُهُمْ عَلَيْهَا وَحُجَجُ الْقَائِلِينَ بِالْعِصْمَةِ إذَا حُرِّرَتْ إنَّمَا تَدُلُّ عَلَى هَذَا الْقَوْل}}. سپس، ابن تیمیه دیدگاه کسانی را که به عصمت پیامبران قبل از بعثت قائل‌اند به شدت رد می‌کند و در نقد آن می‌نویسد:
{{عربی|... و بهذا يظهر جواب شبهة من يقول: إن الله لا يبعث نبيا إلا من كان مؤمنا قبل النبوة، فإن هؤلاء توهموا أن الذنوب تكون نقصا و إن تاب منها، وهذا منشأ غلطهم، فمن ظن أن صاحب الذنوب مع التوبة النصوح يكون ناقصا فهو غالط غلطا عظيما فإن الذم و العقاب الذي يلحق أهل الذنوب لا يلحق التائب منها شيء أصلا لكن إن قدم التوبة لم يلحقه شيء، و إن أخر التوبة فقد يلحقه ما بين الذنوب و التوبة من الذم و العقاب ما يناسب حاله، والأنبياء كانوا لا يؤخرون التوبة بل يسارعون إليها و يسابقون إليها لا يؤخرون و لا يصبرون على الذنب، بل هم معصومون في ذلك، و من اخر ذلك زمنا قليلا كفر الله ذلك بما يبتليه به كما فعل بذي النون...}} (مجموعه فتاوی ابن تیمیه)، ج۲، ص۲۸۲ – ۲۸۳.
عصمت پیامبران در تبلیغ آنچه که از سوی خدا به آن‌ها رسیده بدون خطا ثابت است، باتفاق همه مسلمانان، اما عصمت در غیر از تبلیغ مربوط به رسالت محل نزاع است که آیا ثابت است به وسیله عقل یا نقل؟ ونیز اختلاف است که آیا عصمت از همه کبایر و صغایر است یا بعضی از آن‌ها؟ و یا این‌که فقط باید گفته شود، عصمت در تبلیغ امور رسالی است؟ اما دیدگاه همه علما که موافق با اندیشه سلف و گذشتگان است این‌که عصمت برای پیامبران ثابت است از گناهان مطلقا، و رد سخن کسی که جایز می‌داند گناهان را بر پیامبران، و دلیل کسانی که قائل به عصمت پیامبران هستند اگر بررسی شود همین دیدگاه را به اثبات می‌رساند».
سپس، در رد دیدگاه کسانی که به عصمت پیامبران قبل از بعثت قائل‌اند می‌نویسد:
«بنابر آنچه گذشت جواب شبهه کسانی که می‌گویند خداوند پیامبری را برنمی‌گزیند مگر این‌که با ایمان باشد قبل از نبوت روشن می‌شود، زیرا اینان پنداشته‌اند که گناهان بعد از توبه نقص به‌شمار می‌آیند، و این منشأ اشتباه آن‌ها شده است، پس اگر کسی گمان کند شخص گناه‌کار بعد از توبه نصوح دارای نقص می‌باشد این گمان غلطی است، آن هم چه غلط بزرگی، چرا که سرزنش و کیفر که برای گناهکاران است برای توبه کنندگان نخواهد بود، به ویژه اگر توبه را جلو بیندازد اصلا چیزی متوجه او نخواهد شد. و اگر توبه را تأخیر بیندازد آنچه که از هنگام گناه تا توبه شایسته حالش است از سرزنش و کیفر به تعلق می‌گیرد.
ولی پیامبران هیچگاه توبه را به تاخیر نمی‌انداختند و به سرعت توبه می‌کردند و به سوی آن سبقت می‌گرفتند، و بر گناه صبر نمی‌کردند، و از این جهت معصوم بودند و سریع توبه می‌کردند، و اگر یکی از پیامبران کمی توبه را تأخیر می‌انداخت خداوند با ابتلا که برای او داشت آن را جبران می‌کرد مانند آنچه بر سر حضرت یونس{{ع}} گذشت».
یکی از دانشمندان اهل سنت به نام استاد منصور عویص در نقد ابن تیمیه سخن جالبی دارد:
{{عربی|و هكذا منطق ابن تيمية العجيب في شأن الأنبياء: و كأنهم بشر عاديون، و نسي أن الأنبياء لا يليق أن يطبق على شخصياتهم امثال تلك الأقيسة التي جاء بها. و لا يصح أن يتحدث في أمرهم بتلك البساطة و هذا الأسلوب، لأنهم صفوة عباد الله بما أضفاه الله عليهم من الاصطفاء. إننا نؤمن بسمو اجتباء الله لهم و اختياره إياهم. ابن تیمیه لیس سلفیا}}. به نقل از: عقائد السنة و عقائد الشیعة، صالح الوردانی، ص۸۲.
«این منطق عجیب ابن تیمیه است در حق پیامبران{{عم}} که آن‌ها را بشر عادی می‌پندارد و فراموش کرده که آن‌ها دارای جایگاه والا هستند، و این‌گونه قیاس‌های باطلی را که اصلاً قابل انطباق با شخصیت پیامبران نیست روا داشته، و صحیح نیست درباره پیامبران به این سستی و بی‌محتوایی سخن گفتن، زیرا آنان بهترین بندگان خدا هستند که خداوند آن‌ها را برای پیامبری برگزیده، و ما نیز به این انتخاب الهی و جایگاه ویژه آنان ایمان داریم». قاضی عیاض (د ۵۴۴‌ه‍) از علمای بزرگ اشعری مسلک اهل سنت و از نظر علم مورد پذیرش اکثر اهل سنت است می‌گوید: {{عربی|«والصواب أنهم ]الأنبياء[ معصومون قبل النبوة من الجهل بالله و صفاته و التشكيك في شيء من ذلك... فاما ما يتعلق منها بأمر الدنيا، فلا يشترط في حق الأنبياء العصمة من عدم معرفة الأنبياء ببعضها أو اعتقدها على خلاف ما هي عليه}}.
«سخن حق این است که پیامبران معصوم هستند قبل از نبوت از جهل به خدا و صفاتش و تشکیک در چیزی از آن... اما آنچه مربوط به امر دنیا است عصمت از آن شرط نیست در حق پیامبران، از این‌رو گاهی بعضی از امور دنیوی را می‌دانند و گاهی نمی‌دانند و حتی گاهی اعتقاد برخلاف آنچه که هست پیدا می‌کنند.»
الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج۲، ص۱۴۷؛ و ر.ک: جرجانی، شرح المواقف، ج۸ ص۲۶۴؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۶۵۰؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۳۰۸؛ مطلب فی الانبیاء؛ محمود، ماضی، عصمة الأنبیاء، ص۱۸؛ ابن حزم الأندلسی، الفصل، ج۴، ص۲۲؛ حسن بن محمد، النیسابوری، تفسیر غرائب القرآن، ج۲، ص۴۵۲؛ فخر رازی، عصمة الأنبیاء، ص۹: تفتازانی، شرح العقائد النسفیه، ص۱۰۲؛ فرهاروی، النبراس فی شرح العقائد، ص۴۵۴: الحارث بن أبی أسامه، بغیة الباحث، ص۲۲۴؛ احمد حجازی السقا، البیان المفید، ص۲۷ - ۲۸؛ حسن ایوب، تبسیط العقائد الاسلامیة، ص۱۰۲؛ طاهر الجزائری، جواهر الکلامیة، ص۵۶؛ الزحیلی، نظام الاسلام، ص۸۹ – ۸۸؛ عبدالله، دراز، النباء العظیم، ص۱۷.
در این باره، یکی از مستبصرین مطلب جالبی دارد و می‌گوید: سبب روا داشتن این جریان‌های ناگوار بر پیامبر{{صل}} از نظر اهل سنت این است که اینان پیامبر{{صل}} را در عمل معصوم نمی‌دانند و لذا قائل به تصحیح خطای ایشان شده‌اند:
{{عربی|و هذا ناتج عن اعتقادهم بأن النبي{{صل}} لم يكن معصوما و إنما كان يجتهد برأيه، و كان بعض الصحابة يصوب رأيه و يصلح خطاه}}. محمد تیجانی، الشیعة هم أهل السنة، ص۴۹۰.
«این سخن نتیجه اعتقاد اهل سنت به این است که پیامبر{{صل}} در امور دنیا دارای عصمت نیست بلکه به اجتهاد خودش عمل می‌کند ]و این زمینه می‌شود تا بتوانند بگویند[ برخی از صحابه دیدگاه پیامبر را تصحیح کرده و خطای او را اصلاح نموده».</ref>.<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۶۶-۷۷.</ref>


== پرسش مستقیم ==
== پرسش مستقیم ==
۷۳٬۱۸۵

ویرایش