پرش به محتوا

التقاط‍‌ در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷: خط ۱۷:
'''پیشینه''': پس از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}}، پیشرفت‌های نظامی گسترده [[مسلمانان]] در مناطق [[ایران]] و [[روم]] و [[مسلمان]] شدن [[مشرکان]] و [[احبار]] و [[رهبانان]]، موجب رواج اندیشه‌های متفاوت میان مسلمانان شد<ref>خسروپناه، عبدالحسین، آسیب‌شناسی جامعه دینی، ص۳۰ – ۳۲.</ref>. نخستین کسانی که با ادعای [[مسلمانی]] و [[تظاهر به اسلام]]، [[افکار]] [[انحرافی]] و [[اسرائیلیات]] را وارد فرهنگ و متون اسلامی کردند، [[یهودیان]] بودند<ref>دیاری، محمدتقی، پژوهشی در باب اسرائیلیات در تفاسیر قرآن، ص۹۰-۹۱.</ref>. اوج‌گیری [[قدرت]] [[خلفای اموی]] و [[تمایل]] [[حکومت]] برای عرضه تفکراتی که موجب تقویت [[امویان]] می‌شد، اندیشه‌های مخالف [[اسلام]] را رواج داد<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۵، ص۴۳۶.</ref>و پس از آن، گسترش [[نهضت]] [[ترجمه]] (دوره [[عباسیان]])، سبب [[نفوذ]] بیشتر اندیشه‌های دیگر [[ادیان]] و [[مذاهب]] و ترویج آن میان [[مسلمانان]] شد<ref>هولت، پی. ام و دیگران، تاریخ اسلام کمبریج، ترجمه تیمور قادری، ج۲، ص۱۹۷۳- ۱۹۸۷.</ref>.
'''پیشینه''': پس از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}}، پیشرفت‌های نظامی گسترده [[مسلمانان]] در مناطق [[ایران]] و [[روم]] و [[مسلمان]] شدن [[مشرکان]] و [[احبار]] و [[رهبانان]]، موجب رواج اندیشه‌های متفاوت میان مسلمانان شد<ref>خسروپناه، عبدالحسین، آسیب‌شناسی جامعه دینی، ص۳۰ – ۳۲.</ref>. نخستین کسانی که با ادعای [[مسلمانی]] و [[تظاهر به اسلام]]، [[افکار]] [[انحرافی]] و [[اسرائیلیات]] را وارد فرهنگ و متون اسلامی کردند، [[یهودیان]] بودند<ref>دیاری، محمدتقی، پژوهشی در باب اسرائیلیات در تفاسیر قرآن، ص۹۰-۹۱.</ref>. اوج‌گیری [[قدرت]] [[خلفای اموی]] و [[تمایل]] [[حکومت]] برای عرضه تفکراتی که موجب تقویت [[امویان]] می‌شد، اندیشه‌های مخالف [[اسلام]] را رواج داد<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۵، ص۴۳۶.</ref>و پس از آن، گسترش [[نهضت]] [[ترجمه]] (دوره [[عباسیان]])، سبب [[نفوذ]] بیشتر اندیشه‌های دیگر [[ادیان]] و [[مذاهب]] و ترویج آن میان [[مسلمانان]] شد<ref>هولت، پی. ام و دیگران، تاریخ اسلام کمبریج، ترجمه تیمور قادری، ج۲، ص۱۹۷۳- ۱۹۸۷.</ref>.


در آغاز این دوره، متصوفه با [[پوشش]] [[زهد]] که ریشه در [[عصر خلفا]] داشتند، ظهور کرد. این گروه ادعاهایی مطرح کرد که با [[عقل]] و [[ظواهر]] [[دین]] در تضاد بود و [[طریقت]] در برابر [[شریعت]] را راهی به سوی [[حقیقت]] دانست و در همین جهت برخی از [[احکام]] و سنت‌های [[شرعی]] را ترک و [[سنن]] جدیدی را [[ابداع]] و [[پیروی]] کرد و متناقض دیدن دیدگاه‌های خود با [[عقل و دین]] را ناشی از [[درک]] نشدن عمق آن از سوی [[توده]] [[مردم]] و حتی [[فقها]] دانست<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۸۱. </ref>. در سده‌های اخیر نیز [[مذاهب مختلف اسلامی]] از جمله برخی [[پیروان مذهب شیعه]]، مصون از [[افکار التقاطی]] نبوده‌اند. یکی از این مکاتب التقالی، [[مکتب]] [[شیخیه]] با [[ریاست]] [[شیخ احمد احسائی]] (سده دوازدهم [[قمری]]) بود. وی خود را تلویحاً [[نایب امام زمان]]{{ع}} می‌دانست و پس از او [[سید علی محمد باب]]، صراحتاً خود را باب نامید و پس از او [[بهائیت]] با [[اندیشه]]، التقالی عالم [[انسانی]] و [[تفکر]] [[جهان]] وطنی، ملغی شان [[دین اسلام]] را اعلام کرد و موجب [[انحراف]] از اندیشه [[اسلام]] و [[تشیع]] شد<ref>زاهد زاهدانی، سید سعید، بهائیت در ایران، ص۸۷-۹۷ و ص۱۱۴- ۱۱۵.</ref>.
در آغاز این دوره، متصوفه با [[پوشش]] [[زهد]] که ریشه در [[عصر خلفا]] داشتند، ظهور کرد. این گروه ادعاهایی مطرح کرد که با [[عقل]] و [[ظواهر]] [[دین]] در تضاد بود و [[طریقت]] در برابر [[شریعت]] را راهی به سوی [[حقیقت]] دانست و در همین جهت برخی از [[احکام]] و سنت‌های [[شرعی]] را ترک و [[سنن]] جدیدی را [[ابداع]] و [[پیروی]] کرد و متناقض دیدن دیدگاه‌های خود با [[عقل و دین]] را ناشی از [[درک]] نشدن عمق آن از سوی [[توده]] [[مردم]] و حتی [[فقها]] دانست<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۸۱. </ref>. در سده‌های اخیر نیز [[مذاهب مختلف اسلامی]] از جمله برخی [[پیروان مذهب شیعه]]، مصون از [[افکار التقاطی]] نبوده‌اند. یکی از این مکاتب التقاط‍ی، [[مکتب]] [[شیخیه]] با [[ریاست]] [[شیخ احمد احسائی]] (سده دوازدهم [[قمری]]) بود. وی خود را تلویحاً [[نایب امام زمان]]{{ع}} می‌دانست و پس از او [[سید علی محمد باب]]، صراحتاً خود را باب نامید و پس از او [[بهائیت]] با [[اندیشه]]، التقاط‍ی عالم [[انسانی]] و [[تفکر]] [[جهان]] وطنی، ملغی شان [[دین اسلام]] را اعلام کرد و موجب [[انحراف]] از اندیشه [[اسلام]] و [[تشیع]] شد<ref>زاهد زاهدانی، سید سعید، بهائیت در ایران، ص۸۷-۹۷ و ص۱۱۴- ۱۱۵.</ref>.


در دوران معاصر و با شکل‌گیری مکاتب [[کمونیستی]]، لیبرالیستی و مادی‌گرایانه و مانند آن، [[روشنفکران]] و [[دانشمندان]] [[ایرانی]]، باب دیگری از اندیشه را [[تجربه]] کردند<ref>خسروپناه، عبدالحسین، آسیب‌شناسی جامعه دینی، ص۶۵.</ref>. بسیاری از [[روشنفکران دینی]] (اعم از [[روحانی]] یا غیر روحانی) تلاش کردند با [[علم]] به کارسازی دین در عصر حاضر، برای بازسازی [[معرفت دینی]] و [[فهم]] آن [[همت]] گمارند و با حساسیت به آفات دین، در پی علاج آن باشند<ref>سروش، عبدالکریم، رازدانی و روشنفکری و دینداری، ص۵۱ و ص۳۳۴.</ref>. برخی از این [[اندیشمندان]] ریشه [[انحطاط]] مسلمانان را شرایط [[فرهنگی]] و [[معرفتی]] و نوع نگاه به مبانی و [[آموزه‌های اسلام]] و تفکیک میان [[دین]] و [[دنیا]] دانسته‌اند<ref>بازرگان، مهدی، مجموعه آثار مهندس بازرگان، ج۸، ص۲۵۰-۲۵۸.</ref> و [[غفلت]] از آموزه‌هایی مانند [[مبارزه]] و [[جهاد]] در [[اسلام]] را سبب توجه به مکاتب [[کمونیستی]] و ماتریالیستی برای پیدا کردن [[راه و رسم]] مبارزه برشمرده‌اند<ref>بازرگان، مهدی، مجموعه آثار مهندس بازرگان، ج۸، ص۳۰۹. </ref>. بروز بینش‌های متفاوت و تلاش برای ارائه برداشت نو و همچنین [[نفوذ]] اندیشه‌های [[فلسفی]] - لیبرالیستی [[غرب]] در میان [[روشنفکران]]، به ظهور جریان التقاط فلسفی - لیبرالیستی منجر شد<ref>اکبری جدی، صابر، تبارشناسی جریان التقاط در مطالعات تفسیری معاصر ایران، ص۱۵۳؛ خسروپناه، عبدالحسین، آسیب‌شناسی جامعه دینی، ص۱۹۲. </ref>.
در دوران معاصر و با شکل‌گیری مکاتب [[کمونیستی]]، لیبرالیستی و مادی‌گرایانه و مانند آن، [[روشنفکران]] و [[دانشمندان]] [[ایرانی]]، باب دیگری از اندیشه را [[تجربه]] کردند<ref>خسروپناه، عبدالحسین، آسیب‌شناسی جامعه دینی، ص۶۵.</ref>. بسیاری از [[روشنفکران دینی]] (اعم از [[روحانی]] یا غیر روحانی) تلاش کردند با [[علم]] به کارسازی دین در عصر حاضر، برای بازسازی [[معرفت دینی]] و [[فهم]] آن [[همت]] گمارند و با حساسیت به آفات دین، در پی علاج آن باشند<ref>سروش، عبدالکریم، رازدانی و روشنفکری و دینداری، ص۵۱ و ص۳۳۴.</ref>. برخی از این [[اندیشمندان]] ریشه [[انحطاط]] مسلمانان را شرایط [[فرهنگی]] و [[معرفتی]] و نوع نگاه به مبانی و [[آموزه‌های اسلام]] و تفکیک میان [[دین]] و [[دنیا]] دانسته‌اند<ref>بازرگان، مهدی، مجموعه آثار مهندس بازرگان، ج۸، ص۲۵۰-۲۵۸.</ref> و [[غفلت]] از آموزه‌هایی مانند [[مبارزه]] و [[جهاد]] در [[اسلام]] را سبب توجه به مکاتب [[کمونیستی]] و ماتریالیستی برای پیدا کردن [[راه و رسم]] مبارزه برشمرده‌اند<ref>بازرگان، مهدی، مجموعه آثار مهندس بازرگان، ج۸، ص۳۰۹. </ref>. بروز بینش‌های متفاوت و تلاش برای ارائه برداشت نو و همچنین [[نفوذ]] اندیشه‌های [[فلسفی]] - لیبرالیستی [[غرب]] در میان [[روشنفکران]]، به ظهور جریان التقاط فلسفی - لیبرالیستی منجر شد<ref>اکبری جدی، صابر، تبارشناسی جریان التقاط در مطالعات تفسیری معاصر ایران، ص۱۵۳؛ خسروپناه، عبدالحسین، آسیب‌شناسی جامعه دینی، ص۱۹۲. </ref>.
خط ۳۷: خط ۳۷:


==خاستگاه و عوامل التقاط==
==خاستگاه و عوامل التقاط==
[[فهم]] [[دین]] بدون معیار و [[مرجع]] قابل [[اعتماد]]، زمینه‌ساز ورود هرگونه تعبیر و [[تفسیری]] به حوزه [[دین‌شناسی]] است و مقوله التقاط از همین جا روی می‌نماید<ref>نوایی، علی اکبر، التقاط، ویژگی‌ها و پیامدها، ص۳.</ref>. مهم‌ترین عوامل التقاط در [[مکاتب فکری]]، پیش‌داوری در خصوص [[متون دینی]]، بدون رعایت ضوابط و شرایط تفسیر متن<ref>خسروپناه، عبدالحسین، آسیب‌شناسی جامعه دینی، ص۲۱۴.</ref>، [[علم‌زدگی]] و [[تفسیر علمی]] و [[دلبستگی]] [[افراطی]] به [[دانش]] جدید، [[زیاده‌روی]] در [[عقل‌گرایی]] در تفسیر متون دینی، [[نفوذ]] اندیشه‌های [[بیگانه]] و [[هجوم]] سنگین تفکر [[غرب]] در [[قرن چهاردهم]] [[هجری]] و [[تضعیف]] شدید [[باورهای دینی]] در میان مسلمانان<ref>اکبری جدی، صابر، تبارشناسی جریان التقاط در مطالعات تفسیری معاصر ایران، ص۱۳۵ – ۱۳۷.</ref> است. به طور کلی تبیین کارکردگرایانه از دین، انحصار در بهره‌گیری از یک روش در [[دین‌پژوهی]] و کنار زدن روش‌های دیگر، جزءنگری به جای نگاه جامع و کلی، مغالطه اشتراک لفظی، [[تحمیل]] پیش‌فرض‌ها و نسبی‌گرایی، مهم‌ترین عواملی بود که موجب التقاط و [[انحراف]] بسیاری از متفکران اسلامی و [[تغییر]] موضع برخی گروه‌های [[سیاسی]] [[مبارز]] از اسلام به [[مارکسیسم]] و به وجود آمدن بعضی گروه‌های التقاطی شد<ref>خسروپناه، عبدالحسین، آسیب‌شناسی جامعه دینی، ص۱۹۰، ۱۹۱، ۱۹۹، ۲۲۱.</ref>. همچنین اصالت نداشتن، نبود [[انسجام]] منطقی میان اجزای آن، نبود اصول محوری و ثابت در کل [[مکتب]] و ناهمگونی یا حتی [[تعارض]] میان مفاهیم، اصول و اندیشه‌های مطرح در آن، از ویژگی‌های مکتب التقالی است<ref>اکبری جدی، صابر، تبارشناسی جریان التقاط در مطالعات تفسیری معاصر ایران، ص۱۳۲.</ref>.
[[فهم]] [[دین]] بدون معیار و [[مرجع]] قابل [[اعتماد]]، زمینه‌ساز ورود هرگونه تعبیر و [[تفسیری]] به حوزه [[دین‌شناسی]] است و مقوله التقاط از همین جا روی می‌نماید<ref>نوایی، علی اکبر، التقاط، ویژگی‌ها و پیامدها، ص۳.</ref>. مهم‌ترین عوامل التقاط در [[مکاتب فکری]]، پیش‌داوری در خصوص [[متون دینی]]، بدون رعایت ضوابط و شرایط تفسیر متن<ref>خسروپناه، عبدالحسین، آسیب‌شناسی جامعه دینی، ص۲۱۴.</ref>، [[علم‌زدگی]] و [[تفسیر علمی]] و [[دلبستگی]] [[افراطی]] به [[دانش]] جدید، [[زیاده‌روی]] در [[عقل‌گرایی]] در تفسیر متون دینی، [[نفوذ]] اندیشه‌های [[بیگانه]] و [[هجوم]] سنگین تفکر [[غرب]] در [[قرن چهاردهم]] [[هجری]] و [[تضعیف]] شدید [[باورهای دینی]] در میان مسلمانان<ref>اکبری جدی، صابر، تبارشناسی جریان التقاط در مطالعات تفسیری معاصر ایران، ص۱۳۵ – ۱۳۷.</ref> است. به طور کلی تبیین کارکردگرایانه از دین، انحصار در بهره‌گیری از یک روش در [[دین‌پژوهی]] و کنار زدن روش‌های دیگر، جزءنگری به جای نگاه جامع و کلی، مغالطه اشتراک لفظی، [[تحمیل]] پیش‌فرض‌ها و نسبی‌گرایی، مهم‌ترین عواملی بود که موجب التقاط و [[انحراف]] بسیاری از متفکران اسلامی و [[تغییر]] موضع برخی گروه‌های [[سیاسی]] [[مبارز]] از اسلام به [[مارکسیسم]] و به وجود آمدن بعضی گروه‌های التقاطی شد<ref>خسروپناه، عبدالحسین، آسیب‌شناسی جامعه دینی، ص۱۹۰، ۱۹۱، ۱۹۹، ۲۲۱.</ref>. همچنین اصالت نداشتن، نبود [[انسجام]] منطقی میان اجزای آن، نبود اصول محوری و ثابت در کل [[مکتب]] و ناهمگونی یا حتی [[تعارض]] میان مفاهیم، اصول و اندیشه‌های مطرح در آن، از ویژگی‌های مکتب التقاط‍ی است<ref>اکبری جدی، صابر، تبارشناسی جریان التقاط در مطالعات تفسیری معاصر ایران، ص۱۳۲.</ref>.


[[امام خمینی]] علت پیدایش دیدگاه التقاطی جدید در مورد [[مذهب]] و [[تفسیر]] مادی از [[اسلام]] را سابقه [[تاریخی]] نگرش تک‌بعدی به اسلام دانسته و فروکاستن همه ابعاد اسلام به [[مادیت]] را واکنشی در برابر نظرات [[افراطی]] گذشتگان ارزیابی کرده است که ابعاد مادی [[جهان]] و [[انسان]] را به [[فراموشی]] سپردند و با تفسیر ماورایی تمامی ابعاد وجود، همه مفاهیم اسلام را به معانی [[عرفانی]] و [[معنوی]] تفسیر کردند<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۰، ص۴۵۹ و ج۱۱، ص۲۱۷.</ref>. ایشان مهم‌ترین نشانه‌های [[تفکر]] التقاطی در اسلام را تضادداشتن با اصول و [[مبانی اسلام]]<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۶، ص۱۲۷. </ref>، بی‌توجهی به همه ابعاد اسلام و دخالت دادن آرای شخصی در [[تفسیر آیات]]<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، ص۳۲۳.</ref> و تطبیق برداشت‌های شخصی از اسلام با مکاتب [[بیگانه]]<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۹، ص۳۰۹.</ref> می‌دانست و با ذکر این [[نشانه‌ها]]، خواستار [[پرهیز]] از التقاط و [[آگاه کردن]] [[جامعه]] دراین باره بود<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، ص۳۲۳؛ ج۱۲، ص۳۴۹ و ج۱۶، ص۱۲۷.</ref>.
[[امام خمینی]] علت پیدایش دیدگاه التقاطی جدید در مورد [[مذهب]] و [[تفسیر]] مادی از [[اسلام]] را سابقه [[تاریخی]] نگرش تک‌بعدی به اسلام دانسته و فروکاستن همه ابعاد اسلام به [[مادیت]] را واکنشی در برابر نظرات [[افراطی]] گذشتگان ارزیابی کرده است که ابعاد مادی [[جهان]] و [[انسان]] را به [[فراموشی]] سپردند و با تفسیر ماورایی تمامی ابعاد وجود، همه مفاهیم اسلام را به معانی [[عرفانی]] و [[معنوی]] تفسیر کردند<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۰، ص۴۵۹ و ج۱۱، ص۲۱۷.</ref>. ایشان مهم‌ترین نشانه‌های [[تفکر]] التقاطی در اسلام را تضادداشتن با اصول و [[مبانی اسلام]]<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۶، ص۱۲۷. </ref>، بی‌توجهی به همه ابعاد اسلام و دخالت دادن آرای شخصی در [[تفسیر آیات]]<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، ص۳۲۳.</ref> و تطبیق برداشت‌های شخصی از اسلام با مکاتب [[بیگانه]]<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۹، ص۳۰۹.</ref> می‌دانست و با ذکر این [[نشانه‌ها]]، خواستار [[پرهیز]] از التقاط و [[آگاه کردن]] [[جامعه]] دراین باره بود<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، ص۳۲۳؛ ج۱۲، ص۳۴۹ و ج۱۶، ص۱۲۷.</ref>.
خط ۴۶: خط ۴۶:
اقبال جریان‌های [[فکری]] گوناگون به [[مطالعات قرآنی]] در [[ایران]] معاصر، با اینکه به ظهور شخصیت‌های بزرگ [[قرآنی]] و [[تولید]] آثار برجسته منجر شد؛ در عین حال به رونق پدیده التقاط در حوزه [[اندیشه]] [[دینی]] نیز کمک کرد و روشن‌فکران ایدئولوژی‌گرا، در نتیجه [[نفوذ]] اندیشه‌های ماتریالیستی، سازگاردانستن [[اسلام]] با [[سوسیالیسم]] و شیفتگی در برابر [[مارکسیسم]] به عنوان [[علم]] [[مبارزه]]، به التقاط انقلابی ۔ [[مارکسیستی]] روی آوردند<ref>اکبری جدی، صابر، تبارشناسی جریان التقاط در مطالعات تفسیری معاصر ایران، ص۱۵۲.</ref>.
اقبال جریان‌های [[فکری]] گوناگون به [[مطالعات قرآنی]] در [[ایران]] معاصر، با اینکه به ظهور شخصیت‌های بزرگ [[قرآنی]] و [[تولید]] آثار برجسته منجر شد؛ در عین حال به رونق پدیده التقاط در حوزه [[اندیشه]] [[دینی]] نیز کمک کرد و روشن‌فکران ایدئولوژی‌گرا، در نتیجه [[نفوذ]] اندیشه‌های ماتریالیستی، سازگاردانستن [[اسلام]] با [[سوسیالیسم]] و شیفتگی در برابر [[مارکسیسم]] به عنوان [[علم]] [[مبارزه]]، به التقاط انقلابی ۔ [[مارکسیستی]] روی آوردند<ref>اکبری جدی، صابر، تبارشناسی جریان التقاط در مطالعات تفسیری معاصر ایران، ص۱۵۲.</ref>.


یکی از اندیشمندانی که به ویژه در سال‌های ۱۳۵۱ - ۱۳۵۷ - یعنی سال‌هایی که پدیده التقاط در میان گروه‌های مختلف [[سیاسی]] و مذهبی به اوج رسید - تلاش کرد از طریق درس، [[سخنرانی]] و تألیف کتاب، اندیشه و [[عقیده]] اصیل [[اسلامی]] را در برابر ظهور جریان التقاط و [[رشد]] گروه‌های [[مسلمان]] چپ‌زده معرفی و ارائه کند، [[مطهری]] بود. او تجددگرایی [[افراطی]] را که عبارت بود از آراستن اسلام به آنچه در اسلام نیست و پیراستن آن از آنچه در اسلام هست، تا اسلام را باب طبع [[زمان]] سازد، آفت بزرگی برای [[نهضت]] می‌دید و [[پیش‌گیری]] از آن را ضروری می‌دانست<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، ص۸۸. </ref>. از نظر وی خطر مکتب‌های التقالی همانند زیان مکتب‌های معارض اسلام، یا حتی بیشتر از آنهاست<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، ص۱۷۷.</ref> و التقالی‌ها دانسته یا ندانسته در [[خدمت]] استعمارند<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، ص۲۴۸. </ref>. زمینه مهم [[تحریف]]، به ویژه تحریف [[متون دینی]] و [[تفسیر]] و تأویل‌های بی‌جا از آن، [[جهل و نادانی]] [[مردم]] به این متون است و [[شناخت]] راه‌های مغالطه و تحریف، برای دورماندن از [[فریب]] آن، لازم به نظر می‌رسد<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۵، ص۱۲۰ و ج۲۲، ص۲۰۰-۲۰۲.</ref>.
یکی از اندیشمندانی که به ویژه در سال‌های ۱۳۵۱ - ۱۳۵۷ - یعنی سال‌هایی که پدیده التقاط در میان گروه‌های مختلف [[سیاسی]] و مذهبی به اوج رسید - تلاش کرد از طریق درس، [[سخنرانی]] و تألیف کتاب، اندیشه و [[عقیده]] اصیل [[اسلامی]] را در برابر ظهور جریان التقاط و [[رشد]] گروه‌های [[مسلمان]] چپ‌زده معرفی و ارائه کند، [[مطهری]] بود. او تجددگرایی [[افراطی]] را که عبارت بود از آراستن اسلام به آنچه در اسلام نیست و پیراستن آن از آنچه در اسلام هست، تا اسلام را باب طبع [[زمان]] سازد، آفت بزرگی برای [[نهضت]] می‌دید و [[پیش‌گیری]] از آن را ضروری می‌دانست<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، ص۸۸. </ref>. از نظر وی خطر مکتب‌های التقاط‍ی همانند زیان مکتب‌های معارض اسلام، یا حتی بیشتر از آنهاست<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، ص۱۷۷.</ref> و التقاط‍ی‌ها دانسته یا ندانسته در [[خدمت]] استعمارند<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، ص۲۴۸. </ref>. زمینه مهم [[تحریف]]، به ویژه تحریف [[متون دینی]] و [[تفسیر]] و تأویل‌های بی‌جا از آن، [[جهل و نادانی]] [[مردم]] به این متون است و [[شناخت]] راه‌های مغالطه و تحریف، برای دورماندن از [[فریب]] آن، لازم به نظر می‌رسد<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۵، ص۱۲۰ و ج۲۲، ص۲۰۰-۲۰۲.</ref>.


از سوی دیگر، [[امام خمینی]] با هشدار جدی درباره خطر التقاط، [[فهم]] درست مسائل اسلامی را در گرو [[رجوع]] به کارشناس اسلامی می‌دانست و با تأکید بر اهمیت این مسئله، عمل برخلاف آن را موجب نفوذ مکتب‌های [[منحرف]] و خطرآفرین برای [[اسلام]] می‌شمرد<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۱، ص۶۷ و ج۱۲، ص۲۰۸.</ref>.
از سوی دیگر، [[امام خمینی]] با هشدار جدی درباره خطر التقاط، [[فهم]] درست مسائل اسلامی را در گرو [[رجوع]] به کارشناس اسلامی می‌دانست و با تأکید بر اهمیت این مسئله، عمل برخلاف آن را موجب نفوذ مکتب‌های [[منحرف]] و خطرآفرین برای [[اسلام]] می‌شمرد<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۱، ص۶۷ و ج۱۲، ص۲۰۸.</ref>.
ایشان [[روحانیت]] و [[فقها]] را بهترین کارشناسان و [[حافظان]] اسلام، معرفی و همواره به [[همراهی]] با آنان برای دور ماندن از التقاط و [[تحریف]] سفارش می‌کرد<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۶، ص۲۷۸؛ ج۸، ص۶۰، ۵۱۹؛ ج۹، ص۲۲۵ - ۲۲۶ و ج۱۵، ص۳۲۱. </ref>؛ همچنین با [[دعوت]] از [[حوزه‌های علمیه]] برای پرورش متخصصان [[دینی]] [[متعهد]]، خواستار ممانعت این نهاد از تلفیق و التقاط اندیشه‌های [[بیگانه]] شرقی و [[غربی]] و محصولات فکری‌شان با [[مکتب فکری]] اسلام در سطح [[جامعه]] بود<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۵، ص۳۳۱- ۳۳۲.</ref>. از نظر ایشان [[تذکر]] و تنبه درباره خطر آمیختن و تطبیق اسلام با [[افکار التقاطی]] و [[انحراف]] جامعه، نخستین [[وظیفه]] کارشناسان است<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۱، ص۶۸-۶۷.</ref>. بنابراین از آشنایان به [[تاریخ]] [[انقلاب]] می‌خواست که نشان دهند [[مردم]] چگونه [[فکر]] [[اسلام ناب محمدی]] را جایگزین اسلام التقاطی و [[سرمایه‌داری]] و اسلام سلطنتی و در یک کلمه، [[اسلام آمریکایی]] کردند<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۱، ص۲۴۰. </ref>. هنرمندان نیز باید بدانند که [[هنری]] [[پاک]] و زیباست که کوبنده [[تفکر]] سرمایه‌داری مدرن و نابودکننده التقاط باشد<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۱، ص۱۴۵.</ref>. [[وصیت]] ایشان به اقلیت‌های رسمی در [[کشور]] هم، [[انتخاب]] وکلای خود از میان افراد غیر وابسته به مکتب‌های [[الحادی]] و [[انحرافی]] و التقالی و متعهد به [[مذهب]] خود بود<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۱، ص۴۲۱.</ref>.
ایشان [[روحانیت]] و [[فقها]] را بهترین کارشناسان و [[حافظان]] اسلام، معرفی و همواره به [[همراهی]] با آنان برای دور ماندن از التقاط و [[تحریف]] سفارش می‌کرد<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۶، ص۲۷۸؛ ج۸، ص۶۰، ۵۱۹؛ ج۹، ص۲۲۵ - ۲۲۶ و ج۱۵، ص۳۲۱. </ref>؛ همچنین با [[دعوت]] از [[حوزه‌های علمیه]] برای پرورش متخصصان [[دینی]] [[متعهد]]، خواستار ممانعت این نهاد از تلفیق و التقاط اندیشه‌های [[بیگانه]] شرقی و [[غربی]] و محصولات فکری‌شان با [[مکتب فکری]] اسلام در سطح [[جامعه]] بود<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۵، ص۳۳۱- ۳۳۲.</ref>. از نظر ایشان [[تذکر]] و تنبه درباره خطر آمیختن و تطبیق اسلام با [[افکار التقاطی]] و [[انحراف]] جامعه، نخستین [[وظیفه]] کارشناسان است<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۱، ص۶۸-۶۷.</ref>. بنابراین از آشنایان به [[تاریخ]] [[انقلاب]] می‌خواست که نشان دهند [[مردم]] چگونه [[فکر]] [[اسلام ناب محمدی]] را جایگزین اسلام التقاطی و [[سرمایه‌داری]] و اسلام سلطنتی و در یک کلمه، [[اسلام آمریکایی]] کردند<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۱، ص۲۴۰. </ref>. هنرمندان نیز باید بدانند که [[هنری]] [[پاک]] و زیباست که کوبنده [[تفکر]] سرمایه‌داری مدرن و نابودکننده التقاط باشد<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۱، ص۱۴۵.</ref>. [[وصیت]] ایشان به اقلیت‌های رسمی در [[کشور]] هم، [[انتخاب]] وکلای خود از میان افراد غیر وابسته به مکتب‌های [[الحادی]] و [[انحرافی]] و التقاط‍ی و متعهد به [[مذهب]] خود بود<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۱، ص۴۲۱.</ref>.


[[امام خمینی]] ضرر کسانی را که با چهره [[دوست]] و به نام اسلام، از [[قرآن]] [[تفسیر به رأی]] می‌کنند و [[تفکرات]] خود را به اسلام نسبت می‌دهند، به مراتب بیش از زیان [[دشمنان]] ظاهری مانند [[امریکا]] می‌دانست<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۸، ص۱۴۳ و ج۱۱، ص۶۷-۶۸.</ref> و [[اعتقاد]] داشت تصویری که این گروه‌ها از اسلام ارائه می‌دهند، موجب بدنامی اسلام خواهد بود<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۱، ص۶۸.</ref>؛ چنان‌که ضرر [[نهضت]] [[آزادی]] و افراد آن را که بدون صلاحیت دست به [[تفسیر قرآن]] و [[شریعت]] می‌زنند و متظاهر به [[اسلام]] هستند و مایه [[انحراف]] [[جوانان]] می‌شوند، حتی از [[ضرر]] [[سازمان]] مجاهدین [[خلق]] بیشتر شمرده است<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۰، ص۴۸۱- ۴۸۲.</ref>.
[[امام خمینی]] ضرر کسانی را که با چهره [[دوست]] و به نام اسلام، از [[قرآن]] [[تفسیر به رأی]] می‌کنند و [[تفکرات]] خود را به اسلام نسبت می‌دهند، به مراتب بیش از زیان [[دشمنان]] ظاهری مانند [[امریکا]] می‌دانست<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۸، ص۱۴۳ و ج۱۱، ص۶۷-۶۸.</ref> و [[اعتقاد]] داشت تصویری که این گروه‌ها از اسلام ارائه می‌دهند، موجب بدنامی اسلام خواهد بود<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۱، ص۶۸.</ref>؛ چنان‌که ضرر [[نهضت]] [[آزادی]] و افراد آن را که بدون صلاحیت دست به [[تفسیر قرآن]] و [[شریعت]] می‌زنند و متظاهر به [[اسلام]] هستند و مایه [[انحراف]] [[جوانان]] می‌شوند، حتی از [[ضرر]] [[سازمان]] مجاهدین [[خلق]] بیشتر شمرده است<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۰، ص۴۸۱- ۴۸۲.</ref>.
۷۵٬۸۷۱

ویرایش