اهل حق در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'عکس العمل' به 'عکسالعمل'
جز (جایگزینی متن - 'پیوستن' به 'پیوستن') |
جز (جایگزینی متن - 'عکس العمل' به 'عکسالعمل') |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
== تناسخ == | == تناسخ == | ||
{{اصلی|تناسخ}} | {{اصلی|تناسخ}} | ||
رکن دیگر [[عقاید]] اهل حق تناسخ است که غالباً از آن به [[جامه]] به جامه و دون به دون یاد میکنند (دون لغت ترکی به معنای جامه است)<ref>معرفت الروح، ص۷۳، آثار الحق، ج۱، ص۳۲۵</ref>. پس از [[خلقت]] هفتن ([[جبرئیل]] و شش [[فرشته]] دیگر) از [[ذات الهی]]، آنها از [[خداوند]] درخواست کردند که [[زمین]] و [[آسمان]] و [[بندگان]] را بیافریند و [[اجابت]] خواست آنها مشروط به این شد تا هر کدام هزار یا هزار و یک دون را بپیمایند<ref>حق الحقایق، ص۴۴ ۴۸</ref>. [[هدف]] از تبدیل این هزار جامه، [[فرصت]] دادن به [[روح انسانی]] برای [[رسیدن به کمال]] نهایی است<ref>معرفت الروح، ص۷۰</ref>. حداکثر ضرب الاجل برای طی مراحل کمال، ۵۰هزار سال (به حساب سنواتی کره زمین) است بنابراین [[عمر]] هر قالب [[جسمانی]] [[روح]] به طور متوسط پنجاه سال است و اگر در یک قالب عمر بیشتر کند در قالب دیگر عمرش کمتر خواهد شد. مناط پنجاه هزار سال، هزار قالب بشری است، و نوزاد باید بیش از ۴۰روز عمر کند تا به عنوان یک قالب محسوب شود و اگر کمتر بود به حساب دوران [[سیر]] [[تکامل]] هزار قالب بشری نمیآید بلکه نوعی [[جریمه]] محسوب میشود. چنان که اگر به علت تنزل [[مقام]] به اجسامی غیر از [[بشر]] ظاهر شود ولو آن اجسام متعدد و مدت آن هم طولانی باشد به حساب سیر تکامل نخواهد آمد<ref>همان، ص۷۱</ref>. روح در هر مرتبه ای که میمیرد موقتاً به [[عالم برزخ]] منتقل میگردد و توقف آن در عالم برزخ برای همه یک سان نیست. در این جامه به جامه گشتنها جنس [[مذکر]] و مؤنث هرگز به هم تبدیل نخواهند شد امّا امکان تبدیل مخنّث به مذکر یا مؤنث وجود دارد<ref>همان، ص۷۳</ref>. روح یک شخص در همان [[زمان]] حیاتش بدون این که خودش هم متوجه شود بنا بر [[حکمت]] و [[مصلحت]] یا نتیجه | رکن دیگر [[عقاید]] اهل حق تناسخ است که غالباً از آن به [[جامه]] به جامه و دون به دون یاد میکنند (دون لغت ترکی به معنای جامه است)<ref>معرفت الروح، ص۷۳، آثار الحق، ج۱، ص۳۲۵</ref>. پس از [[خلقت]] هفتن ([[جبرئیل]] و شش [[فرشته]] دیگر) از [[ذات الهی]]، آنها از [[خداوند]] درخواست کردند که [[زمین]] و [[آسمان]] و [[بندگان]] را بیافریند و [[اجابت]] خواست آنها مشروط به این شد تا هر کدام هزار یا هزار و یک دون را بپیمایند<ref>حق الحقایق، ص۴۴ ۴۸</ref>. [[هدف]] از تبدیل این هزار جامه، [[فرصت]] دادن به [[روح انسانی]] برای [[رسیدن به کمال]] نهایی است<ref>معرفت الروح، ص۷۰</ref>. حداکثر ضرب الاجل برای طی مراحل کمال، ۵۰هزار سال (به حساب سنواتی کره زمین) است بنابراین [[عمر]] هر قالب [[جسمانی]] [[روح]] به طور متوسط پنجاه سال است و اگر در یک قالب عمر بیشتر کند در قالب دیگر عمرش کمتر خواهد شد. مناط پنجاه هزار سال، هزار قالب بشری است، و نوزاد باید بیش از ۴۰روز عمر کند تا به عنوان یک قالب محسوب شود و اگر کمتر بود به حساب دوران [[سیر]] [[تکامل]] هزار قالب بشری نمیآید بلکه نوعی [[جریمه]] محسوب میشود. چنان که اگر به علت تنزل [[مقام]] به اجسامی غیر از [[بشر]] ظاهر شود ولو آن اجسام متعدد و مدت آن هم طولانی باشد به حساب سیر تکامل نخواهد آمد<ref>همان، ص۷۱</ref>. روح در هر مرتبه ای که میمیرد موقتاً به [[عالم برزخ]] منتقل میگردد و توقف آن در عالم برزخ برای همه یک سان نیست. در این جامه به جامه گشتنها جنس [[مذکر]] و مؤنث هرگز به هم تبدیل نخواهند شد امّا امکان تبدیل مخنّث به مذکر یا مؤنث وجود دارد<ref>همان، ص۷۳</ref>. روح یک شخص در همان [[زمان]] حیاتش بدون این که خودش هم متوجه شود بنا بر [[حکمت]] و [[مصلحت]] یا نتیجه عکسالعملی، میتواند به امر [[خدا]] با یک روح دیگر تعویض گردد<ref>همان، ص۷۴</ref>. و تبعیضاتی که در [[زندگی]] مخلوق از هر حیث به ظاهر امر دیده میشود همگی روی حسابهای دقیق نتایج [[اعمال]] قبلی و حالی و بعدی و یا [[سیر]] تکاملی هر موجودی خواهد بود<ref>همان، ص۷۵</ref> اگر [[روحی]] در قالب بشری اولیه توانست با جدّ و جهد و [[کوشش]] (یا [[تأیید الهی]]) به کمال برسد، به وصال [[حق]] و [[حقیقت]] میرسد، و الا سیر [[تکامل]] هزار عالم خود را انجام میدهد و اگر ظرف مهلت پنجاه هزار ساله (با گردش در هزار قالب) موفق به سیر تکامل هزار عالم نگردید از [[فیض]] مرتبه نهایی کمال که وصال حق است برای ابد [[محروم]] میگردد و وارد [[بهشت]] یا [[جهنم]] [[ابدی]] میگردد و جزای [[نیکی]] اعمالش در یکی از درجات مادون [[مقام]] کمال، به [[میزان]] استحقاقش داده خواهد شد، و سزای [[بدی]] اعمالش را نیز در یکی از مراتب سافل که درجات آن تا [[اسفل]] السافلین است خواهد یافت<ref>همان، ص۷۰ ۷۲</ref>. | ||
بیان این جزئیات در امری که [[حسی]] و [[تجربی]] نیست از طرف افراد دسته اول [[اهل حق]] بدون آنکه دلیلی از [[شرع]] بر آن اقامه کنند، بسیار عجیب به نظر میرسد مگر آنکه [[باور]] کنیم آن طور که ادعا کردهاند در تماس مستمر با [[خداوند]] بودهاند<ref>آثار الحق، ج۱، ص۲۳</ref> یا به درجه [[پیامبری]] رسیده و [[دینی]] مخصوص به ایشان [[مرحمت]] شده است<ref>همان، ص۶۴۴ ۶۴۶</ref>. | بیان این جزئیات در امری که [[حسی]] و [[تجربی]] نیست از طرف افراد دسته اول [[اهل حق]] بدون آنکه دلیلی از [[شرع]] بر آن اقامه کنند، بسیار عجیب به نظر میرسد مگر آنکه [[باور]] کنیم آن طور که ادعا کردهاند در تماس مستمر با [[خداوند]] بودهاند<ref>آثار الحق، ج۱، ص۲۳</ref> یا به درجه [[پیامبری]] رسیده و [[دینی]] مخصوص به ایشان [[مرحمت]] شده است<ref>همان، ص۶۴۴ ۶۴۶</ref>. |