پرش به محتوا

فدک در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = فدک
| موضوع مرتبط = فدک
| عنوان مدخل  = [[فدک]]
| عنوان مدخل  = فدک
| مداخل مرتبط = [[فدک در کلام اسلامی]] - [[فدک در تاریخ اسلامی]] - [[فدک در فقه سیاسی]] - [[فدک در معارف و سیره علوی]] - [[فدک در معارف و سیره فاطمی]] - [[فدک در معارف و سیره رضوی]] - [[فدک از دیدگاه اهل سنت]]
| مداخل مرتبط = [[فدک در کلام اسلامی]] - [[فدک در تاریخ اسلامی]] - [[فدک در فقه سیاسی]] - [[فدک در معارف و سیره علوی]] - [[فدک در معارف و سیره فاطمی]] - [[فدک در معارف و سیره رضوی]] - [[فدک از دیدگاه اهل سنت]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
== مظلومیت علی {{ع}} در [[غصب]] فدک ==
== مظلومیت علی {{ع}} در [[غصب]] فدک ==
از اقدامات [[ابوبکر]] در همان روزهای نخستین [[خلافت]]، [[مصادره]] قهرآلود فدک بود، [[دستگاه خلافت]] با این کار تنها منبع [[مالی]] علی، فاطمه {{س}} و [[بنی هاشم]] را که رسول خدا {{صل}} در اختیارشان گذاشته بود [[تصرف غاصبانه]] کرد تا برای همیشه دست علی {{ع}} را از داشتن ثروتی که بتواند افراد را جذب نماید کوتاه کند و بدین‌سان [[ظلم]] فاحشی بر علی {{ع}} و [[خاندان پیامبر]] وارد نمود.<ref>فدک قریه‌ای است در فاصله دو یا سه [[روز]] راه (۲۵۰ کیلومتری) از شمال [[مدینه]] و در جنوب [[خیبر]] که آب فراوان و مزارع و نخلستان‌های بسیار دارد و پیش از [[اسلام]]، مانند خیبر [[مسکن]] [[یهودیان]] بوده است. پس از آنکه [[پیامبر]] {{صل}} در خیبر فرود آمد و دژهای آن به دست [[مسلمانان]] گشوده شد اهالی [[فدک]] بیمناک گشتند و با پیشنهاد واگذاری نیمی از [[اراضی]] آن به [[رسول خدا]] {{صل}} تقاضای [[صلح]] کردند، بدین‌سان این بخش از اراضی فدک به دلیل آن‌که مسلمانان اسبی و شتری بر آن نتاختند و هیچ گونه [[جنگی]] واقع نشد «[[سوره حشر]]، [[آیه]] ۶ و ۷» خالصه وفییء پیامبر بود و بعد از پیامبر مختص به [[امام]] بعد از اوست. «سیره ابن هشام، ج۳، ص۳۶۸؛ [[بلاذری]]، [[فتوح البلدان]]، بلاذری، ص۴۲.
از اقدامات [[ابوبکر]] در همان روزهای نخستین [[خلافت]]، [[مصادره]] قهرآلود فدک بود، [[دستگاه خلافت]] با این کار تنها منبع [[مالی]] علی، فاطمه {{س}} و [[بنی هاشم]] را که رسول خدا {{صل}} در اختیارشان گذاشته بود [[تصرف غاصبانه]] کرد تا برای همیشه دست علی {{ع}} را از داشتن ثروتی که بتواند افراد را جذب نماید کوتاه کند و بدین‌سان [[ظلم]] فاحشی بر علی {{ع}} و [[خاندان پیامبر]] وارد نمود<ref>فدک قریه‌ای است در فاصله دو یا سه [[روز]] راه (۲۵۰ کیلومتری) از شمال [[مدینه]] و در جنوب [[خیبر]] که آب فراوان و مزارع و نخلستان‌های بسیار دارد و پیش از [[اسلام]]، مانند خیبر [[مسکن]] [[یهودیان]] بوده است. پس از آنکه [[پیامبر]] {{صل}} در خیبر فرود آمد و دژهای آن به دست [[مسلمانان]] گشوده شد اهالی [[فدک]] بیمناک گشتند و با پیشنهاد واگذاری نیمی از [[اراضی]] آن به [[رسول خدا]] {{صل}} تقاضای [[صلح]] کردند، بدین‌سان این بخش از اراضی فدک به دلیل آن‌که مسلمانان اسبی و شتری بر آن نتاختند و هیچ گونه [[جنگی]] واقع نشد «[[سوره حشر]]، [[آیه]] ۶ و ۷» خالصه وفییء پیامبر بود و بعد از پیامبر مختص به [[امام]] بعد از اوست. «سیره ابن هشام، ج۳، ص۳۶۸؛ [[بلاذری]]، [[فتوح البلدان]]، بلاذری، ص۴۲.
بر پایه [[منابع شیعه]]، [[پیامبر گرامی اسلام]] پس از [[تسلیم]] اهالی فدک، علی {{ع}} را به آنجا فرستاد تا [[پیمان]] صلح را بنویسد و از سوی آن [[حضرت]] [[امضا]] کند. سپس هنگامی که آیه: {{متن قرآن|فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ}} [«بنابراین، [[حقّ خویشاوند]] را بپرداز» [[سوره روم]]، آیه ۳۸] نازل شد رسول خدا فدک را که مختص به شخص خودش بود به [[فاطمه]] {{س}} بخشید تا در معاش خود و فرزندانش و کمک به [[فقرا]] و [[مستمندان]] و نیز در [[تحکیم]] [[امامت علی]] {{ع}} به کار گیرد. فدک تا [[استوار]] شدن پایه‌های [[حکومت ابوبکر]] در [[تصرف]] [[دختر پیامبر]] بود و عواید آن را سالانه به آن بانوی دو عالم می‌دادند و واگذاری فدک توسط رسول خدا {{صل}} به دختر گرامیش [[فاطمه زهرا]] {{س}} [[مورد اتفاق]] [[علمای شیعه]] و بسیاری از [[دانشمندان]] [[سنی]] است. ([[طبرسی]]، [[مجمع البیان]]، ج۲، ص۴۱۱؛ [[سیوطی]]، [[الدر المنثور]]، ج۴، ص۱۷۷؛ شرح [[ابن ابی الحدید]]، ج۱۶، ص۲۰۸ و...).</ref>
بر پایه [[منابع شیعه]]، [[پیامبر گرامی اسلام]] پس از [[تسلیم]] اهالی فدک، علی {{ع}} را به آنجا فرستاد تا [[پیمان]] صلح را بنویسد و از سوی آن [[حضرت]] [[امضا]] کند. سپس هنگامی که آیه: {{متن قرآن|فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ}} [«بنابراین، [[حقّ خویشاوند]] را بپرداز» [[سوره روم]]، آیه ۳۸] نازل شد رسول خدا فدک را که مختص به شخص خودش بود به [[فاطمه]] {{س}} بخشید تا در معاش خود و فرزندانش و کمک به [[فقرا]] و [[مستمندان]] و نیز در [[تحکیم]] [[امامت علی]] {{ع}} به کار گیرد. فدک تا [[استوار]] شدن پایه‌های [[حکومت ابوبکر]] در [[تصرف]] [[دختر پیامبر]] بود و عواید آن را سالانه به آن بانوی دو عالم می‌دادند و واگذاری فدک توسط رسول خدا {{صل}} به دختر گرامیش [[فاطمه زهرا]] {{س}} [[مورد اتفاق]] [[علمای شیعه]] و بسیاری از [[دانشمندان]] [[سنی]] است. ([[طبرسی]]، [[مجمع البیان]]، ج۲، ص۴۱۱؛ [[سیوطی]]، [[الدر المنثور]]، ج۴، ص۱۷۷؛ شرح [[ابن ابی الحدید]]، ج۱۶، ص۲۰۸ و...).</ref>.


با آنکه برخی از [[منابع اهل سنت]] به [[مصادره]] [[فدک]] و [[اعتراض]] [[فاطمه]] {{س}} و [[طلب]] [[حق]] خویش و پاسخ [[ابوبکر]] و [[خشم]] [[دختر پیامبر]] {{صل}} نسبت به وی اشاره کرده‌اند<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۰۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ص۴۴.</ref> ولی [[غالب]] آنها با قبول این فرض که دلیل مدعای فاطمه {{س}} بر [[مالکیت]] فدک فقط توارث بوده، با نقل سخنی که ابوبکر از [[قول پیامبر]] {{صل}} نقل کرده که فرمود: {{متن حدیث|نحن معاشر الأنبیاء لا تورث}} مسأله را پایان یافته تلقی کرده و حتی بعضی از آنان مثل [[عبدالجبار معتزلی]] و فخرالدین رازی نوشته‌اند: «وقتی فاطمه {{س}} این [[حدیث]] را از زبان ابوبکر شنید دست از مدعای خود کشید!»<ref> ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۵۳.</ref>.
با آنکه برخی از [[منابع اهل سنت]] به [[مصادره]] [[فدک]] و [[اعتراض]] [[فاطمه]] {{س}} و [[طلب]] [[حق]] خویش و پاسخ [[ابوبکر]] و [[خشم]] [[دختر پیامبر]] {{صل}} نسبت به وی اشاره کرده‌اند<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۰۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ص۴۴.</ref> ولی [[غالب]] آنها با قبول این فرض که دلیل مدعای فاطمه {{س}} بر [[مالکیت]] فدک فقط توارث بوده، با نقل سخنی که ابوبکر از [[قول پیامبر]] {{صل}} نقل کرده که فرمود: {{متن حدیث|نحن معاشر الأنبیاء لا تورث}} مسأله را پایان یافته تلقی کرده و حتی بعضی از آنان مثل [[عبدالجبار معتزلی]] و فخرالدین رازی نوشته‌اند: «وقتی فاطمه {{س}} این [[حدیث]] را از زبان ابوبکر شنید دست از مدعای خود کشید!»<ref> ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۵۳.</ref>.


[[مظلومیت علی]] {{ع}} و فاطمه {{س}} در همین جا ظاهر و آشکار می‌گردد که [[فاطمه زهرا]] {{س}} بارها تا پایان زندگانی کوتاه خویش بعد از [[وفات پیامبر]] (۷۳ - ۷۵ یا ۹۳ [[روز]]) در پیش روی [[مردم مدینه]] به خاطر حق خویش یعنی فدک با ابوبکر [[احتجاج]] کرد و در یکی از این [[احتجاجات]] در حضور [[مهاجر]] و [[انصار]] اظهار کرد که فدک [[هبه]] [[پیامبر]] {{صل}} است و علی و [[حسنین]] و [[ام ایمن]] را [[گواه]] آورد و آن گاه فرمود: ای ابوبکر، تو از پدرت [[ارث]] می‌بری من از پدرم ارث نمی‌برم؟ سپس فرمود: حدیث مورد استناد تو یعنی {{متن حدیث|نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُوَرِّثُ‌}} را نه تنها کسی نشنیده بلکه ([[استدلال]] تو، به این که حق ارث مرا [[باطل]] کنی) خلاف [[نصوص]] [[قرآنی]] است که می‌فرماید: {{متن قرآن|... فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا * يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ}}<ref>«و من از وارثان پس از خویش در هراسم و زنم نازاست؛ بنابراین از نزد خویش به من وارثی ببخش! *(همان) که از من و از خاندان یعقوب میراث می‌برد و پروردگارا! او را پسندیده گردان» سوره مریم، آیه ۵-۶.</ref> و {{متن قرآن|وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ}}<ref>«و زکریّا را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند: پروردگارا! مرا تنها مگذار که تو بهترین بازماندگانی!» سوره انبیاء، آیه ۸۹.</ref> و {{متن قرآن|وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ}}<ref>«و سلیمان از داود میراث برد» سوره نمل، آیه ۱۶.</ref> اما به [[ادله]] [[فاطمه]] {{س}} اعتنایی نکردند و حتی برخی از حاضران سخنان ناشایستی بر زبان جاری کردند.
[[مظلومیت علی]] {{ع}} و فاطمه {{س}} در همین جا ظاهر و آشکار می‌گردد که [[فاطمه زهرا]] {{س}} بارها تا پایان زندگانی کوتاه خویش بعد از [[وفات پیامبر]] (۷۳ - ۷۵ یا ۹۳ [[روز]]) در پیش روی [[مردم مدینه]] به خاطر حق خویش یعنی فدک با ابوبکر [[احتجاج]] کرد و در یکی از این [[احتجاجات]] در حضور [[مهاجر]] و [[انصار]] اظهار کرد که فدک [[هبه]] [[پیامبر]] {{صل}} است و علی و [[حسنین]] و [[ام ایمن]] را [[گواه]] آورد و آن گاه فرمود: ای ابوبکر، تو از پدرت [[ارث]] می‌بری من از پدرم ارث نمی‌برم؟ سپس فرمود: حدیث مورد استناد تو یعنی {{متن حدیث|نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُوَرِّثُ‌}} را نه تنها کسی نشنیده بلکه ([[استدلال]] تو، به اینکه حق ارث مرا [[باطل]] کنی) خلاف [[نصوص]] [[قرآنی]] است که می‌فرماید: {{متن قرآن|... فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا * يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ}}<ref>«و من از وارثان پس از خویش در هراسم و زنم نازاست؛ بنابراین از نزد خویش به من وارثی ببخش! *(همان) که از من و از خاندان یعقوب میراث می‌برد و پروردگارا! او را پسندیده گردان» سوره مریم، آیه ۵-۶.</ref> و {{متن قرآن|وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ}}<ref>«و زکریّا را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند: پروردگارا! مرا تنها مگذار که تو بهترین بازماندگانی!» سوره انبیاء، آیه ۸۹.</ref> و {{متن قرآن|وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ}}<ref>«و سلیمان از داود میراث برد» سوره نمل، آیه ۱۶.</ref> اما به [[ادله]] [[فاطمه]] {{س}} اعتنایی نکردند و حتی برخی از حاضران سخنان ناشایستی بر زبان جاری کردند.
 
شگفت اینکه [[ابوبکر]] برای [[صحت]] ادعای فاطمه که پاره تن [[رسول خدا]] {{صل}} و مصداق کامل [[آیه تطهیر]] است [[شاهد]] می‌طلبد، ولی کسی نبود از [[خلیفه]] بخواهد که برای [[اثبات]] صحت خبر {{متن حدیث|نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُوَرِّثُ‌}} [[حجت]] و دلیل بیاورد؟!


شگفت این که [[ابوبکر]] برای [[صحت]] ادعای فاطمه که پاره تن [[رسول خدا]] {{صل}} و مصداق کامل [[آیه تطهیر]] است [[شاهد]] می‌طلبد، ولی کسی نبود از [[خلیفه]] بخواهد که برای [[اثبات]] صحت خبر {{متن حدیث|نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُوَرِّثُ‌}} [[حجت]] و دلیل بیاور؟!
در برخی از کتاب‌های [[حدیث]] و [[تاریخ]] از [[اهل سنت]] آمده است که ابوبکر پس از استماع دلیل‌های فاطمه {{س}} در حالی که می‌گریست، سندی در تملیک فاطمه بر [[فدک]] نوشت و همین که خواست به آن بانوی بزرگ [[اسلام]] بدهد [[عمر]] سر رسید و پس از اطلاع از موضوع سند، به ابوبکر [[اعتراض]] کرد و گفت: آیا از [[بیت المال]] [[مسلمانان]] به فاطمه [[انفاق]] می‌کنی؟ نمی‌بینی که [[مشرکان]] [[عرب]] با تو به [[جنگ]] برخاسته‌اند؟ سپس سند را گرفت و پاره کرد<ref>ر.ک: سیره حلبی، ج۳، ص۳۶۲.</ref>.
در برخی از کتابهای [[حدیث]] و [[تاریخ]] از [[اهل سنت]] آمده است که ابوبکر پس از استماع دلیل‌های فاطمه {{س}} در حالی که می‌گریست، سندی در تملیک فاطمه بر [[فدک]] نوشت و همین که خواست به آن بانوی بزرگ [[اسلام]] بدهد [[عمر]] سر رسید و پس از اطلاع از موضوع سند، به ابوبکر [[اعتراض]] کرد و گفت: آیا از [[بیت المال]] [[مسلمانان]] به فاطمه [[انفاق]] می‌کنی؟ نمی‌بینی که [[مشرکان]] [[عرب]] با تو به [[جنگ]] برخاسته‌اند؟ سپس سند را گرفت و پاره کرد<ref>ر. ک: سیره حلبی، ج۳، ص۳۶۲.</ref>.


و در کتاب‌های [[شیعه]] همین خبر را با اختلافاتی نقل کرده‌اند، از آن جمله در بعضی [[روایات]] آمده است که عمر در ضمن گرفتن سند از دست فاطمه {{س}} وی را چنان مضروب ساخت که بر اثر آن، سقط جنین کرد و چند ماه بعد درگذشت<ref>ر. ک: شیخ مفید، الاختصاص، ص۱۸۵؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۲۱.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۵۴۹.</ref>
و در کتاب‌های [[شیعه]] همین خبر را با اختلافاتی نقل کرده‌اند، از آن جمله در بعضی [[روایات]] آمده است که عمر در ضمن گرفتن سند از دست فاطمه {{س}} وی را چنان مضروب ساخت که بر اثر آن، سقط جنین کرد و چند ماه بعد درگذشت<ref>ر.ک: شیخ مفید، الاختصاص، ص۱۸۵؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۲۱.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۵۴۹.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۲٬۹۹۷

ویرایش