مسجد النبی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
''' | '''مسجدالنبی''' در [[شهر مدینه]] و در مکانی که محل اسکان موقت [[پیامبر]] {{صل}} در [[منزل]] [[ابوایوب انصاری]] بود، بنا شده است. این [[مسجد]] محل [[عبادت]] و جلسات [[قرآن]] بود. همچنین تصمیمات مهم در این مسجد گرفته میشد و محل [[مشورت]] حضرت با [[اصحاب]] بوده است. [[پیمان برادری]] و [[اخوت]] نیز در این مسجد منعقد شد. [[قانون]] [[شهروندی]] نیز در مسجد النبی تدوین و [[ابلاغ]] گردید که [[اسلام]] و [[مسلمین]] را به سمت [[امت واحده]] حرکت میداد. | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[رسول خدا]] {{صل}} بعد از [[هجرت]] به [[مدینه]] و سکونتی چند روزه در محله قبا، [[روز جمعه]] از آن منطقه حرکت کردند و در وادی "رانوناء" که در محله بنی سالم بن عوف بود، [[نماز جمعه]] خواندند و این نخستین [[نماز جمعه]] [[پیامبر]] {{صل}} در [[مدینه]] بود<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۴؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۷۹.</ref>. | [[رسول خدا]] {{صل}} بعد از [[هجرت]] به [[مدینه]] و سکونتی چند روزه در محله قبا، [[روز جمعه]] از آن منطقه حرکت کردند و در وادی "رانوناء" که در محله بنی سالم بن عوف بود، [[نماز جمعه]] خواندند و این نخستین [[نماز جمعه]] [[پیامبر]] {{صل}} در [[مدینه]] بود<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۴؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۷۹.</ref>. | ||
بزرگان [[قبایل]] [[مدینه]] هر کدام از [[پیامبر]] {{صل}} تقاضا کردند که آن حضرت در منزل ایشان وارد شوند؛ اما [[پیامبر]] {{صل}} میفرمود: "راه شتر را باز بگذارید. او [[مأمور]] است". سرانجام شتر [[پیامبر]] {{صل}} در محله بنیمالک بن نجار زانو به [[زمین]] | بزرگان [[قبایل]] [[مدینه]] هر کدام از [[پیامبر]] {{صل}} تقاضا کردند که آن حضرت در منزل ایشان وارد شوند؛ اما [[پیامبر]] {{صل}} میفرمود: "راه شتر را باز بگذارید. او [[مأمور]] است". سرانجام شتر [[پیامبر]] {{صل}} در محله بنیمالک بن نجار زانو به [[زمین]] زد و از آنجا که هنگام زانو زدن شتر، [[ابوایوب انصاری]]، زاد و توشه حضرت را به [[خانه]] خود برده بود، [[رسول خدا]] {{صل}} در منزل وی سکونت گزید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۳۹۶.</ref> و تا هفت [[ماه]] آنجا ماند. | ||
در منابع تاریخی آمده است که [[پیامبر خاتم]] {{صل}} هنگام ورود به شهر [[یثرب]] ([[مدینه منوره]]) [[امر]] فرمود در زمینی که شتر ایشان در آن زانو زده بود، مسجدی ساخته شود<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۹۴: احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳.</ref>. درباره مالک [[زمین]] گفته شده است: آن [[زمین]] که محل نگهداری شتران بود، در ملکیت سهل و سهیل، [[فرزندان]] عمرو بود که در آن زمان به علت فوت پدر، تحت [[سرپرستی]] [[معاذ بن عفراء]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۳۹۶.</ref> و یا [[اسعد بن زراره]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۵۳۸.</ref> قرار داشتند. [[پیامبر]] {{صل}}، تقاضای خرید آن [[زمین]] را برای ساختن [[مسجد]] مطرح کرد. | در منابع تاریخی آمده است که [[پیامبر خاتم]] {{صل}} هنگام ورود به شهر [[یثرب]] ([[مدینه منوره]]) [[امر]] فرمود در زمینی که شتر ایشان در آن زانو زده بود، مسجدی ساخته شود<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۹۴: احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳.</ref>. درباره مالک [[زمین]] گفته شده است: آن [[زمین]] که محل نگهداری شتران بود، در ملکیت سهل و سهیل، [[فرزندان]] عمرو بود که در آن زمان به علت فوت پدر، تحت [[سرپرستی]] [[معاذ بن عفراء]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۳۹۶.</ref> و یا [[اسعد بن زراره]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۵۳۸.</ref> قرار داشتند. [[پیامبر]] {{صل}}، تقاضای خرید آن [[زمین]] را برای ساختن [[مسجد]] مطرح کرد. | ||
آوردهاند که در پاسخ این تقاضا، سهل و سهیل خواستار هبه [[زمین]] به [[رسول الله]] {{صل}} شدند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۵۳۸.</ref> یا [[معاذ بن عفراء]] گفت: من سهل و سهیل را [[راضی]] خواهم کرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۳۹۶.</ref>؛ اما [[پیامبر]] {{صل}} قبول نکرد و [[زمین]] را از آنها خرید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۵۳۸.</ref>. این در حالی است که بنا بر [[نقلی]] قابل قبول، نزد [[طبری]]، "[[بنی نجار]]" مالکان [[زمین]] | آوردهاند که در پاسخ این تقاضا، سهل و سهیل خواستار هبه [[زمین]] به [[رسول الله]] {{صل}} شدند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۵۳۸.</ref> یا [[معاذ بن عفراء]] گفت: من سهل و سهیل را [[راضی]] خواهم کرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۳۹۶.</ref>؛ اما [[پیامبر]] {{صل}} قبول نکرد و [[زمین]] را از آنها خرید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۵۳۸.</ref>. این در حالی است که بنا بر [[نقلی]] قابل قبول، نزد [[طبری]]، "[[بنی نجار]]" مالکان [[زمین]] بودند و در آن چند نخل و قبوری از [[دوران جاهلیت]] وجود داشت. [[پیامبر]] {{صل}} از آنها خواست قیمت [[زمین]] را از حضرت دریافت کنند؛ اما آنها در پاسخ گفتند: "قیمتی جز [[ثواب]] نزد [[خدا]] نمیخواهیم"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۳۶.</ref>. عموم [[مسلمانان]] در ساخت این [[مسجد]] فعالیت داشتند و خود حضرت، همپای دیگر [[مسلمانان]] در این کار میکوشید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴-۱۸۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۶.</ref>. پایههای اصلی را تا سه ذراع با سنگ و بقیه را با خشت چیدند. آن گاه چند ستون از چوب خرما برافراشتند و روی آن را با شاخ و برگ نخلها پوشاندند و چون از ایشان درباره سقف [[مسجد]] پرسیدند، فرمود: "سایهبانی چون، سایهبان [[موسی]] کافی است"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۵؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۲۱۶.</ref>. از این پس این [[مسجد]]، مرکز فعالیتها و تصمیمگیریهای [[مسلمانان]] و مقر [[فرماندهی]] [[اسلام]] شد<ref>[[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[اقدامات اولیه پیامبر (مقاله)|اقدامات اولیه پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref>. | ||
مسجد النبی [[فضیلت]] بسیار دارد و [[نماز]] در آن برابر با هزار [[نماز]] در جای دیگر است و مسافر میتواند [[نماز]] خود را در آن تمام بخواند. | |||
[[قبر مطهر]] [[پیامبر]] {{صل}} هم اکنون در این [[مسجد]] قرار دارد و قبة الخضرا (گنبد سبز) بر روی [[مرقد]] اوست و بسیار توصیه شده به رفتن به آن [[مسجد]] و [[نماز خواندن]] در آن و [[زیارت]] [[قبر]] [[حضرت رسول]] {{صل}} در زمان آن [[حضرت]]، خانه وی و اتاقهای همسرانش و خانه [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و [[فاطمه]] {{س}} کنار [[مسجد]] بوده که اکنون با توسعه [[مسجد]] در داخل آن است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۲۱۲-۲۱۳.</ref>. | |||
== تأسیس [[مسجد النبی]] == | == تأسیس [[مسجد النبی]] == | ||
خط ۴۲: | خط ۴۶: | ||
[[عمار بن یاسر]] که این ارجوزه را از علی {{ع}} یاد گرفته بود، زیر لب زمزمه میکرد، [[عثمان بن عفان]] که گوشهای نشسته و عصایی در دست داشت این ارجوزه را از [[عمار]] شنید و پیش خود [[خیال]] کرد عمار به او گوشه میزند و منظورش از جمله آخر اوست، از این رو بر آشفته پیش آمد و گفت: ای پسر [[سمیه]] من شنیدم که چه گفتی و چنان که گفتارت را ادامه دهی با این [[عصا]] بینی تو را [[خرد]] خواهم کرد! | [[عمار بن یاسر]] که این ارجوزه را از علی {{ع}} یاد گرفته بود، زیر لب زمزمه میکرد، [[عثمان بن عفان]] که گوشهای نشسته و عصایی در دست داشت این ارجوزه را از [[عمار]] شنید و پیش خود [[خیال]] کرد عمار به او گوشه میزند و منظورش از جمله آخر اوست، از این رو بر آشفته پیش آمد و گفت: ای پسر [[سمیه]] من شنیدم که چه گفتی و چنان که گفتارت را ادامه دهی با این [[عصا]] بینی تو را [[خرد]] خواهم کرد! | ||
[[پیغمبر]] که این سخن را از [[عثمان]] شنید، [[غضبناک]] شده فرمود: اینان را با عمار چه کار؟ عمار آنها را به سوی [[بهشت]] میخواند و آنها او را به طرف [[آتش دوزخ]] [[دعوت]] میکنند، {{متن حدیث|عَمَّارٌ جِلْدَةٌ بَيْنَ عَيْنَيَ وَ أَنْفِي}}: همانا عمار، پوست میان دو چشم من است. آن گاه فرمود: از این پس اگر سخنی از آن [[مرد]](یعنی عثمان) شنیدید به وی اعتنا نکرده و از او دوری کنید!<ref>الروض الانف، ج۴، ص۱۶۲؛ سبل الهدی، ج۳، ص۳۳۶؛ العقد الفرید، ج۵، ص۹۰؛ وفاء الوفاء، ج۱، ص۲۵۴.</ref>. | [[پیغمبر]] که این سخن را از [[عثمان]] شنید، [[غضبناک]] شده فرمود: اینان را با عمار چه کار؟ عمار آنها را به سوی [[بهشت]] میخواند و آنها او را به طرف [[آتش دوزخ]] [[دعوت]] میکنند، {{متن حدیث|عَمَّارٌ جِلْدَةٌ بَيْنَ عَيْنَيَ وَ أَنْفِي}}: همانا عمار، پوست میان دو چشم من است. آن گاه فرمود: از این پس اگر سخنی از آن [[مرد]] (یعنی عثمان) شنیدید به وی اعتنا نکرده و از او دوری کنید!<ref>الروض الانف، ج۴، ص۱۶۲؛ سبل الهدی، ج۳، ص۳۳۶؛ العقد الفرید، ج۵، ص۹۰؛ وفاء الوفاء، ج۱، ص۲۵۴.</ref>. | ||
[[مورخان]] [[مکتب خلافت]] در مورد آن [[صحابی]] که عمار را به ضرب و شتم [[تهدید]] کرده و [[پیامبر]] را به [[خشم]] آورد، سخت به مشکل افتادهاند و اغلب کوشیدهاند این نام مستور بماند. گروهی اصولاً داستان بنای مسجد را به اختصار تمام گذاردهاند و جریان فوق الذکر را به کلی حذف کردهاند. کلاعی صاحب الاکتفاء و [[ابن سید الناس]] صاحب [[عیون الاثر (کتاب)|عیون الاثر]] به این راه رفتهاند. پارهای به ابهام از او نامبردهاند. ابن هشام صاحب السیرة النبویة و سهیلی شارح آن، صاحب الروض الانف از این دستهاند، بالاخره دسته سوم به [[تحریف]] و تبدیل آن کوشیدهاند. صاحب [[سیره]] شامیه و صاحب سیره حلبیه در شمار این گروهند. | [[مورخان]] [[مکتب خلافت]] در مورد آن [[صحابی]] که عمار را به ضرب و شتم [[تهدید]] کرده و [[پیامبر]] را به [[خشم]] آورد، سخت به مشکل افتادهاند و اغلب کوشیدهاند این نام مستور بماند. گروهی اصولاً داستان بنای مسجد را به اختصار تمام گذاردهاند و جریان فوق الذکر را به کلی حذف کردهاند. کلاعی صاحب الاکتفاء و [[ابن سید الناس]] صاحب [[عیون الاثر (کتاب)|عیون الاثر]] به این راه رفتهاند. پارهای به ابهام از او نامبردهاند. ابن هشام صاحب السیرة النبویة و سهیلی شارح آن، صاحب الروض الانف از این دستهاند، بالاخره دسته سوم به [[تحریف]] و تبدیل آن کوشیدهاند. صاحب [[سیره]] شامیه و صاحب سیره حلبیه در شمار این گروهند. | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۷: | ||
# کسی نباید بدون اجازه حضرت محمد {{صل}} از این پیمان خارج شود. | # کسی نباید بدون اجازه حضرت محمد {{صل}} از این پیمان خارج شود. | ||
# پیمان با این جمله به پایان میرسد: {{متن حدیث|ان اللّه جار لمن بر و اتقى، و محمد رسول اللّه {{صل}}}}: خدا پناه دهنده [[نیکوکاران]] و [[پرهیزکاران]] است و محمد رسول خداست<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۵۰۱؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۲۲۴؛ عیون الاثر، ج۱، ص۲۲۷.</ref>. | # پیمان با این جمله به پایان میرسد: {{متن حدیث|ان اللّه جار لمن بر و اتقى، و محمد رسول اللّه {{صل}}}}: خدا پناه دهنده [[نیکوکاران]] و [[پرهیزکاران]] است و محمد رسول خداست<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۵۰۱؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۲۲۴؛ عیون الاثر، ج۱، ص۲۲۷.</ref>. | ||
==== اهمیت قانون شهروندی ==== | ==== اهمیت قانون شهروندی ==== | ||
تنظیم و انتشار این پیمان [[نامه]] از چند جهت دارای اهمیت است: | تنظیم و انتشار این پیمان [[نامه]] از چند جهت دارای اهمیت است: | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۸: | ||
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[اقدامات اولیه پیامبر (مقاله)|اقدامات اولیه پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']] | # [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[اقدامات اولیه پیامبر (مقاله)|اقدامات اولیه پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']] | ||
# [[پرونده:IM010213.jpg|22px]] [[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|'''جانشین پیامبر''']] | # [[پرونده:IM010213.jpg|22px]] [[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|'''جانشین پیامبر''']] | ||
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|'''فرهنگنامه دینی''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||