پرش به محتوا

مکه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'شبه جزیره عربستان' به 'شبه جزیره عربستان')
 
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = مکه
| موضوع مرتبط = مکه
| عنوان مدخل  = [[مکه]]
| عنوان مدخل  = مکه
| مداخل مرتبط = [[مکه در قرآن]] - [[مکه در حدیث]] - [[مکه در نهج البلاغه]] - [[مکه در تاریخ اسلامی]] - [[مکه در معارف مهدویت]]
| مداخل مرتبط = [[مکه در قرآن]] - [[مکه در تاریخ اسلامی]] - [[مکه در معارف مهدویت]]
| پرسش مرتبط  = مکه (پرسش)
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}


== مکه در عصر رسالت ==
== مکه در عصر رسالت ==
[[مکه]] در عرض جغرافیایی ۳۳ [[درجه]] و ۲۸ دقیقه و طول ۴۹ [[درجه]] قرار دارد. این [[شهر]]، جزئی از هلالی منطقه تهامه و ارتفاع آن از سطح دریا، حدود ۳۳۰ متر است. [[شهر]] [[مکه]] در درّه‌ای تنگ و هلالی شکل پیرامون [[خانه کعبه]]<ref>مطهر بن طاهر مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الأقالیم، ص۷۱.</ref>، در میان دو کوه ابوقبیس و قیقعان واقع شده است. هوای این دره به واسطه احاطه کوه‌ها، بسیار گرم و خشک است<ref>حسین قره چانلو، حرمین شریفین، ص۱۳.</ref>.
[[مکه]] در عرض جغرافیایی ۳۳ [[درجه]] و ۲۸ دقیقه و طول ۴۹ [[درجه]] قرار دارد. این [[شهر]]، جزئی از هلالی منطقه تهامه و ارتفاع آن از سطح دریا، حدود ۳۳۰ متر است. [[شهر مکه]] در درّه‌ای تنگ و هلالی شکل پیرامون [[خانه کعبه]]<ref>مطهر بن طاهر مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الأقالیم، ص۷۱.</ref>، در میان دو کوه ابوقبیس و قیقعان واقع شده است. هوای این دره به واسطه احاطه کوه‌ها، بسیار گرم و خشک است<ref>حسین قره چانلو، حرمین شریفین، ص۱۳.</ref>.


جامعه‌شناختی این [[شهر]] در سال‌های منتهی به [[ظهور]] [[پیامبر]] [[رحمت]] {{صل}}، می‌تواند به [[درک]] بیشتر و بهتر ما از [[اسلام]] کمک کند. [[مکه]] از [[آب]] سطحی برخوردار نیست و [[آب]] شرب آن فقط از چاه‌ها تأمین می‌شود که از باران‌های زمستان و [[بهار]]، مایه می‌گیرند. این باران‌ها گاه به صورت رگبارهای شدیدی در می‌آیند که به فاصله چند لحظه، سیلاب‌های عظیمی را تشکیل می‌دهند. این سیلاب‌ها از کوه‌های اطراف به سمت دره ([[مکه]]) سرازیر می‌شوند و [[شهر]] را به خرابی [[تهدید]] می‌کنند<ref>حسین قره چانلو، حرمین شریفین، ص۱۳.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۲.</ref>.
جامعه‌شناختی این [[شهر]] در سال‌های منتهی به [[ظهور]] [[پیامبر]] [[رحمت]] {{صل}}، می‌تواند به [[درک]] بیشتر و بهتر ما از [[اسلام]] کمک کند. [[مکه]] از [[آب]] سطحی برخوردار نیست و [[آب]] شرب آن فقط از چاه‌ها تأمین می‌شود که از باران‌های زمستان و [[بهار]]، مایه می‌گیرند. این باران‌ها گاه به صورت رگبارهای شدیدی در می‌آیند که به فاصله چند لحظه، سیلاب‌های عظیمی را تشکیل می‌دهند. این سیلاب‌ها از کوه‌های اطراف به سمت دره ([[مکه]]) سرازیر می‌شوند و [[شهر]] را به خرابی [[تهدید]] می‌کنند<ref>حسین قره چانلو، حرمین شریفین، ص۱۳.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۲.</ref>


== وجه تسمیه [[مکه]] ==
== وجه تسمیه [[مکه]] ==
در علت نام‌گذاری [[مکه]] به این نام (بین [[عالمان]] و مؤرخان) [[اختلاف]] است. گفته می‌شود این نام، برگرفته است از: تمکّ الجبارین (تمک اعناق الجباره)<ref>ابن فقیه، ابو عبدالله احمد بن محمد؛ البلدان، ص۷۴.</ref>؛ "[[ستمگران]] و [[فاجران]] را می‌بلعد و از بین می‌برد"<ref>محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۱۹۸؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۸۱.</ref>. همچنین گفته‌اند: "برای اینکه [[مردم]] را به خود جذب می‌کند"<ref>{{عربی|لأنها تجذب الناس این الیها}}؛ ابن فقیه، ابوعبدالله احمد بن محمد، البلادان، ص۷۴.</ref> و نیز گفته شده است: این [[شهر]] را از این لحاظ، [[مکه]] نامیده‌اند که جای کم‌آبی است و گویا [[زمین]] آن، آبش را مکیده است<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۱۸۲.</ref>.
در علت نام‌گذاری [[مکه]] به این نام (بین [[عالمان]] و مؤرخان) [[اختلاف]] است. گفته می‌شود این نام، برگرفته است از: تمکّ الجبارین (تمک اعناق الجباره)<ref>ابن فقیه، ابو عبدالله احمد بن محمد؛ البلدان، ص۷۴.</ref>؛ "[[ستمگران]] و [[فاجران]] را می‌بلعد و از بین می‌برد"<ref>محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۱۹۸؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۸۱.</ref>. همچنین گفته‌اند: "برای اینکه [[مردم]] را به خود جذب می‌کند"<ref>{{عربی|لأنها تجذب الناس این الیها}}؛ ابن فقیه، ابوعبدالله احمد بن محمد، البلادان، ص۷۴.</ref> و نیز گفته شده است: این [[شهر]] را از این لحاظ، [[مکه]] نامیده‌اند که جای کم‌آبی است و گویا [[زمین]] آن، آبش را مکیده است<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۱۸۲.</ref>.


عده‌ای [[مکه]] را مترادف کلمه بکه به معنای ازدحام دانسته‌اند و علت نام‌گذاری‌اش را در این بیان کرده‌اند که [[مردم]]، هنگام [[حج]] در آن ازدحام می‌کنند<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۸۲ ابن فقیه، ابو عبدالله احمد بن محمد، البلدان، ص۷۴.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۲-۳۲۳.</ref>.
عده‌ای [[مکه]] را مترادف کلمه بکه به معنای ازدحام دانسته‌اند و علت نام‌گذاری‌اش را در این بیان کرده‌اند که [[مردم]]، هنگام [[حج]] در آن ازدحام می‌کنند<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۸۲ ابن فقیه، ابو عبدالله احمد بن محمد، البلدان، ص۷۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۲-۳۲۳.</ref>


== اوضاع [[سیاسی]] - [[اجتماعی]] [[مکه]] ==
== اوضاع [[سیاسی]] ـ [[اجتماعی]] [[مکه]] ==
در [[مکه]] نیز چونان دیگر نقاط [[شبه جزیره عربستان]]، اساس اجتماع بر [[نظام]] قبیلگی [[استوار]] بود. [[قریش]] در [[مکه]] با تیره‌ها و طوایفش، عمده ساکنان این [[شهر]] را تشکیل می‌دادند. [[همسایگی]] [[خانه خدا]] باعث حرمتشان نزد عموم [[قبایل]] [[عرب]] می‌شد و به آنان چنان [[امنیتی]] بخشیده بود که دیگر [[قبایل]] را از آن بهره‌ای نبود<ref>حمیری کلاعی، ابوالربیع الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله {{صل}} و الثلاثة الخلفاء ج۱، ص۶۲؛ احمد ابراهیم الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، ص۲۳۵.</ref>. [[مردم]] [[عرب]] [[قریش]] را، به دیده [[احترام]] و بزرگی می‌نگریستند و نزدشان به بسیاری از [[اختلافات]] خاتمه می‌دادند<ref>الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، ص۲۳۵.</ref>. [[احساس]] [[زعامت]] بر دیگر [[اعراف]]، [[انسجام]] بیشتری به طوایف [[قریش]] بخشیده بود، به طوری که تمام بطون و طوایفش، خود را ملزم به [[حفظ]] این [[اتحاد]] دانسته‌اند و ضمن [[پرهیز]] از [[اختلافات]] داخلی، می‌کوشیدند هیچ بطنی از دایره آن خارج نشود<ref>الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، ص۲۳۵.</ref>؛ چیزی که در سایر [[قبایل]]، امری رایج و عادی به حساب می‌آمد. همین [[وحدت]] و [[انسجام]] از [[قریش]]، چهر‌ه‌های پرقدرت و با [[صلابت]] در نظر سایر [[اعراب]] می‌ساخت و [[حس]] [[ریاست]] و سروری‌شان را بر خود تشدید می‌کرد<ref>الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، ص۲۳۶.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۳.</ref>.
در [[مکه]] نیز چونان دیگر نقاط [[شبه جزیره عربستان]]، اساس اجتماع بر [[نظام]] قبیلگی [[استوار]] بود. [[قریش]] در [[مکه]] با تیره‌ها و طوایفش، عمده ساکنان این [[شهر]] را تشکیل می‌دادند. [[همسایگی]] [[خانه خدا]] باعث حرمتشان نزد عموم [[قبایل]] [[عرب]] می‌شد و به آنان چنان [[امنیتی]] بخشیده بود که دیگر [[قبایل]] را از آن بهره‌ای نبود<ref>حمیری کلاعی، ابوالربیع الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله {{صل}} و الثلاثة الخلفاء ج۱، ص۶۲؛ احمد ابراهیم الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، ص۲۳۵.</ref>. [[مردم]] [[عرب]] [[قریش]] را، به دیده [[احترام]] و بزرگی می‌نگریستند و نزدشان به بسیاری از [[اختلافات]] خاتمه می‌دادند<ref>الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، ص۲۳۵.</ref>. [[احساس]] [[زعامت]] بر دیگر [[اعراف]]، [[انسجام]] بیشتری به طوایف [[قریش]] بخشیده بود، به طوری که تمام بطون و طوایفش، خود را ملزم به [[حفظ]] این [[اتحاد]] دانسته‌اند و ضمن [[پرهیز]] از [[اختلافات]] داخلی، می‌کوشیدند هیچ بطنی از دایره آن خارج نشود<ref>الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، ص۲۳۵.</ref>؛ چیزی که در سایر [[قبایل]]، امری رایج و عادی به حساب می‌آمد. همین [[وحدت]] و [[انسجام]] از [[قریش]]، چهر‌ه‌های پرقدرت و با [[صلابت]] در نظر سایر [[اعراب]] می‌ساخت و [[حس]] [[ریاست]] و سروری‌شان را بر خود تشدید می‌کرد<ref>الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، ص۲۳۶.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۳.</ref>


=== بطون [[قریش]] ===
=== بطون [[قریش]] ===
گفته می‌شود که در زمان [[ظهور اسلام]]، [[قریش]] مشتمل بر ۲۵ [[طایفه]] بوده است که عبارت بودند از:[[بنی‌هاشم بن عبدمناف]]، [[بنی‌مطلب بن عبدمناف]]، [[بنی‌حارث بن عبدالمطلب]]، [[بنی امیة بن عبدشمس]]، [[بنی‌نوفل بن عبدمناف]]، [[بنی‌حارث بن فهر]]، [[بنی‌اسد بن عبدالعزی]]، [[بنی‌عبدالدار بن قصی]]، [[بنی‌زهرة بن کلاب]]، [[بنی‌تیم بن مرّه]]، [[بنی‌مخزوم بن یقظه]]، [[بنی‌یقظة بن مره]]، [[بنی‌مرة بن کعب]]، [[بنی‌عدی بن کعب]]، [[بنی‌سهم بن عمرو]]، [[بنی‌جمع بن عمرو]]، [[بنی‌مالک بن حنبل]]، [[بنی‌معیط بن عامر بن‌نزار بن عامر]]، [[بنی‌سامة بن لؤی]]، [[بنی‌ادرم تیم بن غالب بن فهر]]، [[بنی‌محارب بن فهر]]، [[بنی‌حارث بن عبدالله بن کنانه]]، [[بنی‌نباته]] و [[بنی‌عائذه]]. سپس [[مسعودی]] می‌افزاید: از [[بنی‌هاشم]] تا بنی‌جمح جزء بطون "[[قریش]] بطاح"<ref>علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۶۹.</ref> و از [[بنی‌مالک]] تا به آخر، جزء بطون "[[قریش]] [[ظواهر]] است"<ref>علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۶۹.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۴.</ref>.
گفته می‌شود که در زمان [[ظهور اسلام]]، [[قریش]] مشتمل بر ۲۵ [[طایفه]] بوده است که عبارت بودند از:[[بنی‌هاشم بن عبدمناف]]، [[بنی‌مطلب بن عبدمناف]]، [[بنی‌حارث بن عبدالمطلب]]، [[بنی امیة بن عبدشمس]]، [[بنی‌نوفل بن عبدمناف]]، [[بنی‌حارث بن فهر]]، [[بنی‌اسد بن عبدالعزی]]، [[بنی‌عبدالدار بن قصی]]، [[بنی‌زهرة بن کلاب]]، [[بنی‌تیم بن مرّه]]، [[بنی‌مخزوم بن یقظه]]، [[بنی‌یقظة بن مره]]، [[بنی‌مرة بن کعب]]، [[بنی‌عدی بن کعب]]، [[بنی‌سهم بن عمرو]]، [[بنی‌جمع بن عمرو]]، [[بنی‌مالک بن حنبل]]، [[بنی‌معیط بن عامر بن‌نزار بن عامر]]، [[بنی‌سامة بن لؤی]]، [[بنی‌ادرم تیم بن غالب بن فهر]]، [[بنی‌محارب بن فهر]]، [[بنی‌حارث بن عبدالله بن کنانه]]، [[بنی‌نباته]] و [[بنی‌عائذه]]. سپس [[مسعودی]] می‌افزاید: از [[بنی‌هاشم]] تا بنی‌جمح جزء بطون "[[قریش]] بطاح"<ref>علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۶۹.</ref> و از [[بنی‌مالک]] تا به آخر، جزء بطون "[[قریش]] [[ظواهر]] است"<ref>علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۶۹.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۴.</ref>


=== [[دین]] [[مردم]] [[مکه]] ===
=== [[دین]] [[مردم]] [[مکه]] ===
خط ۴۰: خط ۳۹:
با این حال، [[مکه]] از خداپرستانی که از [[پرستش]] بتان، سر باز زده بودند و حنیفی یا [[نصرانی]] شده بودند، خالی نبود. در بین [[قریش]]، به ویژه در [[طایفه]] [[بنی‌هاشم]]، [[آیین حنیف]] [[ابراهیم]] {{ع}} پیروانی داشت.
با این حال، [[مکه]] از خداپرستانی که از [[پرستش]] بتان، سر باز زده بودند و حنیفی یا [[نصرانی]] شده بودند، خالی نبود. در بین [[قریش]]، به ویژه در [[طایفه]] [[بنی‌هاشم]]، [[آیین حنیف]] [[ابراهیم]] {{ع}} پیروانی داشت.


[[ورقة بن نوفل بن اسد]] از جمله کسانی بود که از [[پرستش]] [[بت‌ها]] سر باز زد و [[آیین مسیحیت]] [[اختیار]] کرد<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۵۹؛ اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۳، ص۱۱۹.</ref>. [[زید بن نفیل]] نیز با [[پرهیز]] از [[پرستش]] بتان، به دنبال [[دین]] بود تا اینکه در [[شام]]، به دست [[مسیحیان]] کشته شد<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۵۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۷؛ اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۳، ص۱۲۳.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۴-۳۲۶.</ref>.
[[ورقة بن نوفل بن اسد]] از جمله کسانی بود که از [[پرستش]] [[بت‌ها]] سر باز زد و [[آیین مسیحیت]] [[اختیار]] کرد<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۵۹؛ اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۳، ص۱۱۹.</ref>. [[زید بن نفیل]] نیز با [[پرهیز]] از [[پرستش]] بتان، به دنبال [[دین]] بود تا اینکه در [[شام]]، به دست [[مسیحیان]] کشته شد<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۵۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۷؛ اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۳، ص۱۲۳.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۴-۳۲۶.</ref>


=== [[مناصب]] و تشکیلات [[اداری]] [[مکه]] ===
=== [[مناصب]] و تشکیلات [[اداری]] [[مکه]] ===
[[دارالندوه]]، محل بررسی امور مهم و اساسی [[مکه]] بود؛ البته برخی مسائل روزمرّه، همچون [[ازدواج]]، حرکت کاروان‌های تجاری و... نیز در آن انجام می‌شد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۴۰.</ref>. این مجلس مختص [[فرزندان]] بنی‌قصی بود<ref>شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، ج۱، ص۱۵۵؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه ج۲، ص۳۴.</ref>؛ اما غیر از بنی‌قصی، تنها صاحب‌ نظرانی امکان حضور در آن را داشتند که [[چهل]] سال از عمرشان گذشته باشد<ref>شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، ج۱، ص۱۵۵.</ref>.
[[دارالندوه]]، محل بررسی امور مهم و اساسی [[مکه]] بود؛ البته برخی مسائل روزمرّه، همچون [[ازدواج]]، حرکت کاروان‌های تجاری و... نیز در آن انجام می‌شد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۴۰.</ref>. این مجلس مختص [[فرزندان]] بنی‌قصی بود<ref>شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، ج۱، ص۱۵۵؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه ج۲، ص۳۴.</ref>؛ اما غیر از بنی‌قصی، تنها صاحب‌ نظرانی امکان حضور در آن را داشتند که [[چهل]] سال از عمرشان گذشته باشد<ref>شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، ج۱، ص۱۵۵.</ref>.


[[قریش]] برای [[اداره امور]] [[مکه]]، [[مناصب]] و تشکیلاتی را به وجود آوردند؛ عمده [[مناصب]] این [[شهر]]؛ سقایت، رفادت، سدانت، حجابت و لواء بود<ref>احمد بن یحی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۳، محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۵۸؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۰. سقایت، مسئول دادن آب به حاجیان، رفادت، مسئول مهمانداری از حجاج، سدانت، خادمی و پرده‌داری خانه خدا، حجابت، دربانی و کلیدداری کعبه و لوا پرچمدار مکه بودند.</ref>. و در کنار این [[مناصب]]؛ ایسار، تحجیر اموال، [[شورا]]، اشناق، [[عقاب]]، [[قبه]]، اعنه و [[سفارت]]<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۱۶-۲۱۷؛ ابن عبد ربه، عقد الفرید، ج۳، ص۲۶۷-۲۶۸. ایسار تولیت چوبه‌های تیر قرعه‌کشی، تحجیر اموال مسئول نذورات بتان، اشناق تعیین کننده میزان دیه و ضررهای مالی، عقاب پرچمدار ملی، قبه و اعنه مسئول رزم آرایی و حرکت لشکر و سفارت نماینده قریش در امور پیش آمده بین قبیلگی بود.</ref> نیز از دیگر مسئولیت‌هایی بود که تا قبل از ورود [[اسلام]] در این [[شهر]]، مرسوم بوده است و آن را از یکدیگر به [[ارث]] می‌بردند.<ref>ابن عبد ربه، عقد الفرید، ج۳، ص۲۶۸؛ سید علی حسنی الندوی، السیرة النبویه، ص۱۳۹.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۶-۳۲۷.</ref>.
[[قریش]] برای [[اداره امور]] [[مکه]]، [[مناصب]] و تشکیلاتی را به وجود آوردند؛ عمده [[مناصب]] این [[شهر]]؛ سقایت، رفادت، سدانت، حجابت و لواء بود<ref>احمد بن یحی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۳، محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۵۸؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۰. سقایت، مسئول دادن آب به حاجیان، رفادت، مسئول مهمانداری از حجاج، سدانت، خادمی و پرده‌داری خانه خدا، حجابت، دربانی و کلیدداری کعبه و لوا پرچمدار مکه بودند.</ref>. و در کنار این [[مناصب]]؛ ایسار، تحجیر اموال، [[شورا]]، اشناق، [[عقاب]]، [[قبه]]، اعنه و [[سفارت]]<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۱۶-۲۱۷؛ ابن عبد ربه، عقد الفرید، ج۳، ص۲۶۷-۲۶۸. ایسار تولیت چوبه‌های تیر قرعه‌کشی، تحجیر اموال مسئول نذورات بتان، اشناق تعیین کننده میزان دیه و ضررهای مالی، عقاب پرچمدار ملی، قبه و اعنه مسئول رزم آرایی و حرکت لشکر و سفارت نماینده قریش در امور پیش آمده بین قبیلگی بود.</ref> نیز از دیگر مسئولیت‌هایی بود که تا قبل از ورود [[اسلام]] در این [[شهر]]، مرسوم بوده است و آن را از یکدیگر به [[ارث]] می‌بردند.<ref>ابن عبد ربه، عقد الفرید، ج۳، ص۲۶۸؛ سید علی حسنی الندوی، السیرة النبویه، ص۱۳۹.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۶-۳۲۷.</ref>


=== [[فجار]] [[مکه]] ===
=== [[فجار]] [[مکه]] ===
با اینکه [[جامعه]] [[مدنی]] [[مکه]] تا حدودی از [[روحیات]] و [[خلق و خوی]] [[خشن]] بدوی‌گری فاصله گرفته بود؛ اما این امر، [[مانع]] از ورود آنان به جنگ‌های [[جاهلی]] نشده بود.
با اینکه [[جامعه]] [[مدنی]] [[مکه]] تا حدودی از [[روحیات]] و [[خلق و خوی]] [[خشن]] بدوی‌گری فاصله گرفته بود؛ اما این امر، [[مانع]] از ورود آنان به جنگ‌های [[جاهلی]] نشده بود.


مشهورترین این [[جنگ‌ها]] [[جنگ]] [[فجار القرد]]<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶ ص۱۰۴؛ معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۰۵؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۶۰.</ref>، [[فجار الرجل]]<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۰۳؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۶۱ به بعد.</ref>، [[فجار المرأه]]<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۰۲ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۰۴؛ ابن عبد ربه، عقد الفرید، ج۶ ص۱۰۲.</ref> و [[فجار براض]]<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۶۴ به بعد.</ref> بود که [[فجار براض]]، خود پنج فجره را شامل می‌شد: [[یوم النخله]]<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۱۰۲؛ و احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷؛ سید علی حسنی الندوی، السیرة النبویه، ص۱۸۶؛ معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۰۶.</ref>، [[یوم الشمطه]]<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۳۳۱؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۶۹.</ref>، [[یوم العبلاء]]<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۷.</ref>، [[یوم الشرب]]<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۷؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۳۲۲.</ref> و یوم‌الحریره<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۲۴؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۲۵۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۷.</ref>.
مشهورترین این [[جنگ‌ها]] [[جنگ]] [[فجار القرد]]<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶ ص۱۰۴؛ معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۰۵؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۶۰.</ref>، [[فجار الرجل]]<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۰۳؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۶۱ به بعد.</ref>، [[فجار المرأه]]<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۰۲ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۰۴؛ ابن عبد ربه، عقد الفرید، ج۶ ص۱۰۲.</ref> و [[فجار براض]]<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۶۴ به بعد.</ref> بود که [[فجار براض]]، خود پنج فجره را شامل می‌شد: [[یوم النخله]]<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۱۰۲؛ و احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷؛ سید علی حسنی الندوی، السیرة النبویه، ص۱۸۶؛ معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۰۶.</ref>، [[یوم الشمطه]]<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۳۳۱؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۶۹.</ref>، [[یوم العبلاء]]<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۷.</ref>، [[یوم الشرب]]<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۷؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۳۲۲.</ref> و یوم‌الحریره<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۲۴؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۲۵۰.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۷.</ref>


== اوضاع [[اقتصادی]] [[مکه]] ==
== اوضاع [[اقتصادی]] [[مکه]] ==
خط ۶۱: خط ۶۰:
مهم‌ترین کالای [[تجارت]] [[قریش]]، پوست دباغی شده<ref>احمد ابراهیم الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیة و عهد الرسول، ص۳۰۷.</ref> و نقره بود که به [[شام]] [[تجارت]] می‌شد<ref>احمد ابراهیم الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیة و عهد الرسول، ص۳۰۸.</ref>. عمده‌ترین کالای تجاری مکیان که از [[شام]] به [[مکه]] می‌آوردند، روغن بود<ref>احمد ابراهیم الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیة و عهد الرسول، ص۲۹۳.</ref>؛ علاوه بر آن، [[قریش]] در [[مکه]]، اجتماعات و بازارچه‌هایی مانند [[عکاظ]] برپا می‌کرد<ref>شوقی ضیف، عصر جاهلی، ص۸۷.</ref> که تمام [[قبایل]] شمال و جنوب غربی همچنین [[قبایل]] نجد، برای [[تجارت]] در این بازار جمع می‌شدند. راه‌های تجاری [[یمن]]، [[شام]]، خلیج [[فارس]] و [[بابل]] نیز از آن می‌گذشت<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۲، ص۳۸۲.</ref> این، بزرگ‌ترین بازار [[عرب]] نزدیک [[عرفات]]، از نیمه ذی‌القعده تا آخر این [[ماه]] تشکیل می‌شد<ref>زکریا بن محمد قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد، ص۸۵؛ محمد بن عبدالله ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۳۸۲.</ref>.
مهم‌ترین کالای [[تجارت]] [[قریش]]، پوست دباغی شده<ref>احمد ابراهیم الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیة و عهد الرسول، ص۳۰۷.</ref> و نقره بود که به [[شام]] [[تجارت]] می‌شد<ref>احمد ابراهیم الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیة و عهد الرسول، ص۳۰۸.</ref>. عمده‌ترین کالای تجاری مکیان که از [[شام]] به [[مکه]] می‌آوردند، روغن بود<ref>احمد ابراهیم الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیة و عهد الرسول، ص۲۹۳.</ref>؛ علاوه بر آن، [[قریش]] در [[مکه]]، اجتماعات و بازارچه‌هایی مانند [[عکاظ]] برپا می‌کرد<ref>شوقی ضیف، عصر جاهلی، ص۸۷.</ref> که تمام [[قبایل]] شمال و جنوب غربی همچنین [[قبایل]] نجد، برای [[تجارت]] در این بازار جمع می‌شدند. راه‌های تجاری [[یمن]]، [[شام]]، خلیج [[فارس]] و [[بابل]] نیز از آن می‌گذشت<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۲، ص۳۸۲.</ref> این، بزرگ‌ترین بازار [[عرب]] نزدیک [[عرفات]]، از نیمه ذی‌القعده تا آخر این [[ماه]] تشکیل می‌شد<ref>زکریا بن محمد قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد، ص۸۵؛ محمد بن عبدالله ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۳۸۲.</ref>.


[[ربا]] نیز جزئی از [[حیات]] [[اقتصادی]] [[مکه]] و از مظاهر حرکت [[اقتصادی]] و تجاری آنجا به شمار می‌آمد. در این [[شهر]]، بسیاری از تجار، به واسطه [[ربا]]، [[ثروت]] روی [[ثروت]] می‌انباشتند<ref>احمد ابراهیم الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، ص۲۱۳.</ref>. [[نزول آیات]] فراوان درباره [[تحریم]] [[ربا]] در قبل و بعد از [[فتح مکه]]، از شیوع آن در [[مکه]] و دیگر شهرهای [[عربستان]] آن روز، حکایت می‌کند <ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۸-۳۲۹.</ref>.
[[ربا]] نیز جزئی از [[حیات]] [[اقتصادی]] [[مکه]] و از مظاهر حرکت [[اقتصادی]] و تجاری آنجا به شمار می‌آمد. در این [[شهر]]، بسیاری از تجار، به واسطه [[ربا]]، [[ثروت]] روی [[ثروت]] می‌انباشتند<ref>احمد ابراهیم الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، ص۲۱۳.</ref>. [[نزول آیات]] فراوان درباره [[تحریم]] [[ربا]] در قبل و بعد از [[فتح مکه]]، از شیوع آن در [[مکه]] و دیگر شهرهای [[عربستان]] آن روز، حکایت می‌کند<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۸-۳۲۹.</ref>.
 
==[[مکه]]==
مکه، [[بیت الله الحرام]]، [[حرم امن الهی]]، [[ام القری]]، محل [[نزول وحی]] و [[مبعث]] [[خیر البشر]]{{صل}} است. این [[شهر]] را اقلیم شناسان قدیم در اقلیم دوم دانسته،<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۸۱.</ref> در وجه [[تسمیه]] آن بدین نام [[دلایل]] متعدی ذکر شده است. از جمله این که: به این [[شهر مکه]] گفته‌اند چون «تمکّ الجبارین؛ [[کبر]] و [[نخوت]] را در گردنکشان از بین می‌برد»<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۸۱.</ref> برخی نیز ازدحام [[مردم]] در آن را علت نامیده شدنش به مکه عنوان کرده،<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۸۱.</ref> بعضی واقع شدن این شهر بین دو [[کوه]] بلند را دلیل این نامگذاری گفته‌اند.<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۸۲.</ref> ضمن این که برخی هم رسم [[اعراب جاهلی]] در کامل ندانستن [[حج]] خود مگر با استلام و دست کشیدن به مکان [[کعبه]] (یمکّوا فیه) را دلیل این نامگذاری دانسته‌اند.<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۸۱.</ref> مکه در طول [[تاریخ]]، به نام‌های گوناگونی معروف بوده که از جمله آن می‌توان به: [[بکه]]، النسّاسه، ام رحم، [[الم]] [[القری]]، الحاطمه، بلد الأمین، المقدسه و... اشاره کرد.<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۸۲.</ref>.<ref>[[عاتق بن غيث بلادی|بلادی، عاتق بن غيث]]، [[معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة (کتاب)|معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة]] ص۳۰۱.</ref>
 
==[[مکه]]، مرکز تجمع [[ناکثین]]==
[[طلحه]] و [[زبیر]]، [[آگاه]] شدند که [[عایشه]] در مکه [[مردم]] را به [[طلب]] [[خون عثمان]] برانگیخته است و [[کارگزاران]] و امرای [[عثمان]] در شهرستان‌ها با اموالی که از [[بیت‌المال]] [[مسلمانان]] برداشته‌اند، از [[بیم]] [[امام علی]]{{ع}} و [[مهاجران]] و [[انصاری]] که با او [[بیعت]] کرده‌اند، به مکه گریخته‌اند و همگی در صدد فتنه‌انگیزی‌اند؛ از این رو نزد [[امیر مؤمنان]]{{ع}} آمدند و از ایشان به بهانه رفتن به [[عمره]] [[اجازه]] خواستند، [[امام]] فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]! قصد عمره ندارید؛ آهنگ [[غدر]] و [[مکر]] دارید و [[بصره]] را می‌خواهید. آنان [[انکار]] کردند و امام فرمود: به [[خدای بزرگ]] سوگند بخورید که کار مسلمانان را برای من تباه نمی‌سازید و بیعت مرا نمی‌شکنید و در هیچ فتنه‌ای [[کوشش]] نمی‌کنید و گام در آن نمی‌نهید. آنان سوگندهای [[استوار]] بر زبان آوردند و به هرچه [[امیرمؤمنان]] سوگندشان داد، سوگند خوردند. پس از اینکه آن دو از [[خانه امام]] خارج شدند، [[ابن عباس]] نزد امام رفت. امام فرمود: ای ابن عباس، به خدا سوگند! می‌دانم که که آنان هدفی جز [[فتنه‌انگیزی]] ندارند و گویی هم‌اکنون آن دو را می‌بینم که به مکه می‌روند تا در مورد [[جنگ]] با من اقدام کنند و به زودی این دو مرد در کار من اختلال می‌کنند و [[تباهی]] به بار می‌آورند و خون‌های [[شیعیان]] و [[انصار]] مرا می‌ریزند. [[عبدالله بن عباس]] گفت: ای امیرمؤمنان، حال که این موضوع برایتان این چنین معلوم است، چرا به آنان اجازه دادی و آیا بهتر نیست که آن دو را به زنجیر کشی و [[زندانی]] کنی و [[شر]] آن دو را از مسلمانان دور گردانی؟
 
علی{{ع}} فرمود: ای پسر عباس، آیا به من پیشنهاد می‌کنی که آغازگر [[ستم]] و [[بدی]] باشم پیش از آن‌که [[نیکی]] کنم و با [[گمان]] و [[تهمت]]، [[معاقبه]] کنم و به جرمی پیش از آن‌که [[جامه]] عمل بپوشد کسی را فرو گیرم؟ نه، سوگند به خدا که هرگز از پیمانی که [[خداوند]] برای [[حکومت]] و [[عدالت]] از من گرفته است، [[عدول]] نمی‌کنم و آغازگر جدایی نخواهم شد. ای پسر عباس، من به آن دو [[اجازه]] دادم و می‌دانم که چه کاری از آن دو سر خواهد زد. [[سوگند]] به [[خدا]] هر دو کشته می‌شوند و [[گمان]] ایشان [[باطل]] خواهد بود و به آرزوی خود نخواهند رسید و خداوند آن دو را به [[ظلم و ستم]] و [[پیمان‌شکنی]] و فسادی که نسبت به من می‌‌کنند، خواهد گرفت<ref>ر.ک: شیخ مفید، نبرد جمل (ترجمة الجمل)، ترجمه و تحشیه محمود مهدوی دامغانی، ص۹۹ و ۱۰۰.</ref>.
نیروهای [[ناکثین]]، از ائتلافی ناهمگون و متضاد تشکیل شده بودند. [[ائتلاف]] از دو نیرویی که تا چندی قبل در [[انقلاب]] بر ضد [[عثمان]] رو در روی هم به [[سختی]] [[مبارزه]] می‌کردند؛ یعنی [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] از سویی و نیروهای [[اموی]] از دیگر سو. اما رخداد [[سیاسی]] جدید و [[حاکمیت]] دولتِ [[حق]] [[علوی]] و به خطر افتادن [[منافع مادی]] و [[خواهش‌های نفسانی]] دنیاگرایانه آنان، مخالفان دیروز را در [[صفی]] واحد قرار داده بود<ref>ر.ک: حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج۱، ص۲۱۸.</ref>. نقطه آغاز این [[قیام]] و [[بسیج نیروها]]، از [[شهر مکه]] انجام گرفت<ref>ر.ک: طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۴۴۹؛ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۳۶۶؛ دینوری، ابن قتیبه، الامامة والسیاسه، تحقیق طه محمد الزینی، ج۱، ص۵۷.  </ref>.
از شخصیت‌های مشهور اموی و عمال عثمان که به سوی [[مکه]] رهسپار گشته یا گریخته بودند، می‌توان از: [[عبدالله بن عامر]] ([[حاکم بصره]])، [[مروان بن حکم]]، [[یعلی بن منیه]]، [[عبدالله بن ابی‌ربیعه]] ([[حاکمان یمن]] و [[صنعا]])، [[مغیرة بن شیعه]]، [[ولید بن عقبه]] و [[سعید بن عاص]] نام برد<ref>ر.ک: شیخ مفید، الجمل، ص۲۳۱ و ۲۳۲؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۴۵۰ و ۴۵۲.</ref>.
فراریان و مخالفان [[امیر مؤمنان]]{{ع}} در مکه، تحرکات گسترده‌ای را در زمینه‌های سیاسی، [[تبلیغاتی]] و [[بسیج]] [[نیروهای نظامی]] آغاز نمودند. همراه کردن عایشه با ناکثین، از نخستین کوشش‌های آنان بود<ref>در برخی از متون تاریخی، همانند شرح نهج البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج۶، ص۲۱۶ آمده است: طلحه و زبیر نامه‌ای برای عایشه که در مکه بود نوشتند و آن را همراه خواهرزاده‌اش، عبدالله بن زبیر برای وی فرستادند که مردم را وادار به ترک بیعت با علی نماید و خون‌خواهی عثمان را آشکار سازد. زمانی که عایشه نامه را خواند عنادش را ظاهر ساخت و آشکارا به خون‌خواهی عثمان پرداخت.</ref>. تلاش‌های [[عایشه]] برای همراه کردن [[ام سلمه]]، [[همسر]] دیگر [[پیامبر]] ناکام ماند<ref>ر.ک: ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۲۱۷ - ۲۱۸؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه مستوفی هروی، ص۴۰۷ – ۴۰۹.</ref>.
 
جلسه طرح‌ریزی و [[رایزنی]] این [[مبارزه سیاسی]] و نظامی، در [[خانه]] عایشه در [[مکه]] برگزار شد. پس از ساعتی [[گفت‌وگو]] و تبادل نظر به این نتیجه رسیدند به سوی [[بصره]] و [[کوفه]] روند<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه پاینده، ج۶، ص۲۳۵۹.</ref>.
[[انتخاب]] [[مدینه]] و [[شام]] برای [[ناکثین]] ممکن نبود. در کوفه نیز هواداران علی{{ع}} زیاد بودند<ref>ر.ک: دینوری، ابن قتیبه، الامامة والسیاسه، ج۱، ص۵۹: قیس بن سعد بن عباده، خطاب به علی{{ع}} عرض می‌کند: تمام مردم کوفه هواخواه تو هستند و همه مردم بصره هواخواه ناکثین نیستند.</ref>؛ وانگهی این [[شهر]] [[هدف]] دوم آنان، پس از بصره بود. از طرفی، یکی از بزرگان ناکثین، [[عبدالله بن عامر]] [[حاکم]] فراری بصره بود که با [[وعده]] کمک‌های همه‌جانبه و اِخبار از [[بسیج]] صدهزار نیرو از بصره و فارس و نواحی شرقی، توانست سران [[ائتلاف]] غائله [[جمل]] را در [[عزم]] برای گسیل به سوی بصره متقاعد سازد<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه مستوفی هروی، ص۴۰۷.</ref>. افزون بر این، بخشی از [[مردم بصره]]، از
هواخواهان [[عثمان]] بودند<ref>ر.ک: شیخ مفید، الجمل، ص۲۳۵.</ref>. در تعداد گروه [[پیمان‌شکنان]] که از مکه به سوی بصره حرکت کردند، اقوال مختلفی آمده است؛ ششصد، هفتصد، هزار، و بعضی نیز سه هزار نفر گفته‌اند.
 
[[اخبار]] خروج پیمان‌گسلان از مکه به سوی بصره برای [[حضرت امیر]]{{ع}} در [[مدینه]] فرستاده شد. [[تاریخ‌نگاران]]، نام و [[نامه]] چهار نفر را در این باره ذکر کرده‌اند: [[ام سلمه]]، [[ام الفضل]] - بنت حارث - [[قثم بن عباس]] و [[عقیل بن ابی‌طالب]].<ref>[[علی ملکی میانجی|ملکی میانجی، علی]]، [[ناکثین (مقاله)| مقاله «ناکثین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۶۴.</ref>
 
==حرکت [[لشکر]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} از مدینه==
هنگامی که از [[حضرت امیر]]{{ع}} خواستند که [[طلحه]] و [[زبیر]] را تعقیب نکند و با آنان نجنگد، چنین فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]! من همچون کفتار نیستم که با ضربات آرام و ملایم بر در لانه‌اش به [[خواب]] رود و ناگهان دستگیرش سازند؛ بلکه من با [[شمشیر]] برنده علاقه‌مندان به [[حق]]، کار آنان را که به حق پشت کرده‌اند، خواهم ساخت و با دستیاری [[فرمانبرداران]] [[مطیع]]، [[عاصیان]] و تردیدکنندگان در حق را برای همیشه کنار خواهم زد...<ref>نهج البلاغه، خطبه ۶.</ref>.
در بخش پایانی خطبه‌ای از علی{{ع}} که [[ابن ابی‌الحدید]] از کتاب [[الجمل]] [[ابی مخنف]] نقل کرده، آمده است: همانا فتنه‌ای به پا شد که گروه [[ستم‌گر]] در آنند. بازدارندگان از [[گناه]] کجایند؟ [[مؤمنان]] و گروندگان کجایند؟ این چه [[گرفتاری]] است که با [[قریش]] دارم؟ همانا به خدا سوگند در آن حال که [[کافر]] بودند، با آنان [[جنگ]] کردم و اینک نیز در حالی که به [[فتنه]] درافتاده‌اند باید با آنان جنگ کنم. ما نسبت به [[عایشه]] گناهی نکرده‌ایم، جز اینکه او را در [[پناه]] و [[امان]] خویش قرار داده‌ایم؛ و به خدا سوگند چنان [[باطل]] را خواهم [[درید]] که حق از تهیگاهش آشکار شود و به قریش بگو ناله کننده‌اش ناله برآرد<ref>ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۳۳؛ جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۱۰.</ref>.
 
[[امام]] به [[مردم]] ندا داد که آماده برای حرکت شوید که طلحه و زبیر [[بیعت]] شکسته‌اند و [[عهد]] و [[پیمان]] گسسته، عایشه را از [[خانه]] خود بیرون آورده‌اند و آهنگ [[بصره]] دارند تا در آنجا [[فتنه‌انگیزی]] کنند و [[خون]] [[مسلمانان]] را بریزند. آن‌گاه دست‌های خویش را به [[آسمان]] بلند کرد و عرضه داشت: پروردگارا، این دو مرد بر من [[ستم]] روا داشتند و عهدم را شکستند و پیمانم را گسستند و بدون اینکه حقی داشته باشند، با من به [[ستیز]] پرداختند. پروردگارا، آن دو را به ستمی که کردند بگیر و مرا بر آن دو [[یاری]] کن و [[پیروز]] نمای.
سپس همراه هفتصد تن از [[مهاجران]] و [[انصار]] بیرون آمد. [[تمام بن عباس]]<ref>در برخی مصادر تاریخی آمده است: علی{{ع}} سهل بن حنیف را حاکم مدینه ساخت. ر.ک: مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۳۶۷.</ref>را بر [[مدینه]] گماشت و [[قثم]] پسر دیگر عباس را به [[مکه]] روانه کرد و تصمیم گرفت در تعقیب گروه [[ناکثین]] برآید<ref>شیخ مفید، نبرد جمل، ترجمه مهدوی دامغانی، ص۱۴۶.</ref>.
 
خروج [[امام]] از مدینه در پایان ماه [[ربیع الاول]] یا به قولی دیگر، پایان ماه [[ربیع الثانی]] سال ۳۶ صورت گرفته است. تعداد [[سپاهیان امام]] را نهصد نفر نوشته‌اند<ref>ر.ک: ابن اثیر، الکامل، ترجمه سید حسین روحانی، ج۴، ص۱۷۷۹.</ref>. دیگران رقم‌های دیگری نیز ذکر کرده‌اند.<ref>[[علی ملکی میانجی|ملکی میانجی، علی]]، [[ناکثین (مقاله)| مقاله «ناکثین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۶۷.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲''']]
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲''']]
# [[پرونده:IM010527.jpg|22px]] [[عاتق بن غيث بلادی|بلادی، عاتق بن غيث]]، [[معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة (کتاب)|'''معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة''']]
# [[پرونده:1368107.jpg|22px]] [[علی ملکی میانجی|ملکی میانجی، علی]]، [[ناکثین (مقاله)| مقاله «ناکثین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۹''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۷۱: خط ۹۸:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[مکه]]
[[رده:مکه]]
۱۱۳٬۰۷۵

ویرایش