پرش به محتوا

جاهلیت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۷ اکتبر ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'شبه جزیره عربستان' به 'شبه جزیره عربستان'
جز (جایگزینی متن - 'ضمیر' به 'ضمیر')
جز (جایگزینی متن - 'شبه جزیره عربستان' به 'شبه جزیره عربستان')
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:
اشکال دیگر این کاربرد آن است که بر بسیاری از امور [[ناپسند]] عصر پیش از [[اسلام]]، [[جاهلیت]] اطلاق نشده است؛ مانند گرفتن [[ربا]]، [[ازدواج]] با بیش از ۴ [[همسر]] و [[پرستش]] [[بت]] ها. البته در سده‌های بعد برخی [[مفسران]]، شارحان و ناقلان، بنا به برداشت خود به بسیاری از عناصر [[تاریخی]] [[عرب پیش از اسلام]] صفت [[جاهلیت]] افزودند تا تصویری [[ناپسند]] از آن ارائه کنند؛ از جمله [[دعوت]] و تقاضای [[جاهلی]]<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۵۶؛ انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۴؛ المعرفة والتاریخ، ج ۳، ص ۱۷۷.</ref>، [[تکبر]] و [[تفاخر]] [[جاهلی]]<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۱۲؛ المغازی، ج ۲، ص ۸۳۶؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۶۱.</ref>، [[احوالپرسی]] [[جاهلی]]<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۴۰؛ الطبقات، ج ۶، ص ۴۵؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۹۸.</ref>، [[عزاداری]] یا [[تشییع جنازه]] [[جاهلی]] <ref>الطبقات، ج ۶، ص ۱۵۱،۱۶۴؛ المعرفة والتاریخ، ج ۳، ص ۱۷۷؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۴۹.</ref>، [[ازدواج]] [[جاهلی]]<ref> سبل الهدی والرشاد، ج ۱، ص ۲۳۶ - ۲۳۷؛ سنن الکبری، ج ۷، ص ۱۱۰.</ref>، [[اخلاق]] [[جاهلی]]<ref>المصنف، ج ۱۱، ص ۴۴۱؛ فتح الباری، ج ۱، ص ۷۹.</ref> و خرید و فروش [[جاهلی]]<ref>المکاسب، ج ۴، ص ۳۸۵؛ الفائق، ج ۱، ص ۲۵۱؛ فیض القدیر، ج ۶، ص ۴۲۹.</ref>.
اشکال دیگر این کاربرد آن است که بر بسیاری از امور [[ناپسند]] عصر پیش از [[اسلام]]، [[جاهلیت]] اطلاق نشده است؛ مانند گرفتن [[ربا]]، [[ازدواج]] با بیش از ۴ [[همسر]] و [[پرستش]] [[بت]] ها. البته در سده‌های بعد برخی [[مفسران]]، شارحان و ناقلان، بنا به برداشت خود به بسیاری از عناصر [[تاریخی]] [[عرب پیش از اسلام]] صفت [[جاهلیت]] افزودند تا تصویری [[ناپسند]] از آن ارائه کنند؛ از جمله [[دعوت]] و تقاضای [[جاهلی]]<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۵۶؛ انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۴؛ المعرفة والتاریخ، ج ۳، ص ۱۷۷.</ref>، [[تکبر]] و [[تفاخر]] [[جاهلی]]<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۱۲؛ المغازی، ج ۲، ص ۸۳۶؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۶۱.</ref>، [[احوالپرسی]] [[جاهلی]]<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۴۰؛ الطبقات، ج ۶، ص ۴۵؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۹۸.</ref>، [[عزاداری]] یا [[تشییع جنازه]] [[جاهلی]] <ref>الطبقات، ج ۶، ص ۱۵۱،۱۶۴؛ المعرفة والتاریخ، ج ۳، ص ۱۷۷؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۴۹.</ref>، [[ازدواج]] [[جاهلی]]<ref> سبل الهدی والرشاد، ج ۱، ص ۲۳۶ - ۲۳۷؛ سنن الکبری، ج ۷، ص ۱۱۰.</ref>، [[اخلاق]] [[جاهلی]]<ref>المصنف، ج ۱۱، ص ۴۴۱؛ فتح الباری، ج ۱، ص ۷۹.</ref> و خرید و فروش [[جاهلی]]<ref>المکاسب، ج ۴، ص ۳۸۵؛ الفائق، ج ۱، ص ۲۵۱؛ فیض القدیر، ج ۶، ص ۴۲۹.</ref>.


از سوی دیگر و همراه با همین کاربرد، برخی همچنان از این واژه برای بیان دوره پیش از [[اسلام]] استفاده کرده‌اند که در ساختار ترکیبی {{عربی|... في الجاهلية}}" به کار رفته است. کاربرد {{عربی|اهل الجاهلية}} برای [[مردمان]] پیش از [[اسلام]]<ref>الکافی، ج ۶، ص ۱۱۷؛ ج ۸، ص ۱۵۵، ۲۳۴؛ الاغانی، ج ۱، ص ۴۸.</ref>، {{عربی|ادرك الجاهلية}}<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۵۰؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۳۵۶، ۱۳۶۴؛ ج ۴، ص ۱۵۴۸.</ref> درباره کسانی که بخشی از [[حیات]] خود را پیش از [[اسلام]] گذرانده‌اند، {{عربی|ايام الجاهلية}}<ref> سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۲۵۷؛ ج ۱۱، ص ۷۷.</ref>، {{عربی|احاديث الجاهلية}}<ref>مجمع الزوائد، ج ۱۰، ص ۱۴۱.</ref>، {{عربی|اخبار الجاهلية}}<ref> تاریخ بغداد، ج ۱۲، ص ۵۵.</ref> و {{عربی|اشعار الجاهلية}}<ref>معجم البلدان، ج ۴، ص ۴۳.</ref> برای [[تاریخ]] و [[ادبیات]] [[عرب پیش از اسلام]]، {{عربی|مواسم الجاهلية}}<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۹؛ المغازی، ج ۱، ص ۴۴.</ref> برای گردهمایی‌های سالانه [[عرب]]، {{عربی|مثاقبل الجاهلية}}<ref>تاریخ طبری، ج ۶، ص ۲۵۶؛ الطبقات، ج ۵، ص ۱۷۷.</ref> برای واحدهای اندازه‌گیری پیش از [[اسلام]]، {{عربی|فرسان الجاهلية}}<ref>انساب الاشراف، ج ۱۲، ص ۳۰۷؛ الاصابه، ج ۱، ص ۳۳۵.</ref>، {{عربی|شعراء الجاهلية}}<ref>الاغانی، ج ۲، ص ۳۹۳، ۵۱۳.</ref>، {{عربی|اجواد الجاهلية}}<ref>العقد الفرید، ج ۵، ص ۲۴۱؛ المحبّر، ص ۱۳۷.</ref>، {{عربی|اشراف الجاهلية}}<ref>البلدان، ص ۲۵۹.</ref>، {{عربی|فتاك الجاهلية}}<ref>المحبّر، ص ۱۹۲.</ref> و امثال آنها از این نوع کاربردها و فاقد معنای منفی‌اند. کتاب [[طبقات الشعراء الجاهلیین (کتاب)|طبقات الشعراء الجاهلیین]] از [[محمد بن سلام جمحی]] نمونه ای از نخستین آثار دوره [[اسلامی]] است که براساس این کاربرد عنوان‌گذاری شده است. در میان معاصران، محققانی چون [[عمر فروخ]]<ref>تاریخ الجاهلیه.</ref> و [[حسین الحاج حسن]]<ref>حضارة العرب فی عصر الجاهلیه.</ref> نیز این گونه، عناوین آثار خود را [[تعیین]] و بر همین اساس جغرافیای [[جاهلیت]] را شبه [[جزیره عربستان]] تعریف کرده‌اند<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[جاهلیت (مقاله)|مقاله «جاهلیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>.
از سوی دیگر و همراه با همین کاربرد، برخی همچنان از این واژه برای بیان دوره پیش از [[اسلام]] استفاده کرده‌اند که در ساختار ترکیبی {{عربی|... في الجاهلية}}" به کار رفته است. کاربرد {{عربی|اهل الجاهلية}} برای [[مردمان]] پیش از [[اسلام]]<ref>الکافی، ج ۶، ص ۱۱۷؛ ج ۸، ص ۱۵۵، ۲۳۴؛ الاغانی، ج ۱، ص ۴۸.</ref>، {{عربی|ادرك الجاهلية}}<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۵۰؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۳۵۶، ۱۳۶۴؛ ج ۴، ص ۱۵۴۸.</ref> درباره کسانی که بخشی از [[حیات]] خود را پیش از [[اسلام]] گذرانده‌اند، {{عربی|ايام الجاهلية}}<ref> سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۲۵۷؛ ج ۱۱، ص ۷۷.</ref>، {{عربی|احاديث الجاهلية}}<ref>مجمع الزوائد، ج ۱۰، ص ۱۴۱.</ref>، {{عربی|اخبار الجاهلية}}<ref> تاریخ بغداد، ج ۱۲، ص ۵۵.</ref> و {{عربی|اشعار الجاهلية}}<ref>معجم البلدان، ج ۴، ص ۴۳.</ref> برای [[تاریخ]] و [[ادبیات]] [[عرب پیش از اسلام]]، {{عربی|مواسم الجاهلية}}<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۹؛ المغازی، ج ۱، ص ۴۴.</ref> برای گردهمایی‌های سالانه [[عرب]]، {{عربی|مثاقبل الجاهلية}}<ref>تاریخ طبری، ج ۶، ص ۲۵۶؛ الطبقات، ج ۵، ص ۱۷۷.</ref> برای واحدهای اندازه‌گیری پیش از [[اسلام]]، {{عربی|فرسان الجاهلية}}<ref>انساب الاشراف، ج ۱۲، ص ۳۰۷؛ الاصابه، ج ۱، ص ۳۳۵.</ref>، {{عربی|شعراء الجاهلية}}<ref>الاغانی، ج ۲، ص ۳۹۳، ۵۱۳.</ref>، {{عربی|اجواد الجاهلية}}<ref>العقد الفرید، ج ۵، ص ۲۴۱؛ المحبّر، ص ۱۳۷.</ref>، {{عربی|اشراف الجاهلية}}<ref>البلدان، ص ۲۵۹.</ref>، {{عربی|فتاك الجاهلية}}<ref>المحبّر، ص ۱۹۲.</ref> و امثال آنها از این نوع کاربردها و فاقد معنای منفی‌اند. کتاب [[طبقات الشعراء الجاهلیین (کتاب)|طبقات الشعراء الجاهلیین]] از [[محمد بن سلام جمحی]] نمونه ای از نخستین آثار دوره [[اسلامی]] است که براساس این کاربرد عنوان‌گذاری شده است. در میان معاصران، محققانی چون [[عمر فروخ]]<ref>تاریخ الجاهلیه.</ref> و [[حسین الحاج حسن]]<ref>حضارة العرب فی عصر الجاهلیه.</ref> نیز این گونه، عناوین آثار خود را [[تعیین]] و بر همین اساس جغرافیای [[جاهلیت]] را [[شبه جزیره عربستان]] تعریف کرده‌اند<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[جاهلیت (مقاله)|مقاله «جاهلیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>.


== خصوصیات [[عصر جاهلیت]] ==
== خصوصیات [[عصر جاهلیت]] ==
خط ۱۹۰: خط ۱۹۰:


==== [[معابد]] و [[مناسک]] ====
==== [[معابد]] و [[مناسک]] ====
بیابانی بودن عمده مناطق شبه [[جزیره عربستان]]، بیشتر [[مردم]] آنجا را به [[جوامع]] [[قبیله]] ای و کوچ نشین سوق داده بود و معدود شهرهای آن نیز جمعیت چندانی نداشتند. در این [[جوامع]] بیابان نشین، [[معابد]] بزرگی درون [[شهرها]] شکل نگرفتند؛ به عنوان نمونه به رغم کثرت اطلاعات درباره یثرب، هیچ معبدی در آن ثبت نشده است. وجود بت‌های متعدد و اختصاصی [[قبایل]]، بیانگر وجود [[معابد]] اختصاصی و گوناگون در دوره پیش از [[اسلام]] است. طبیعی است که در میان [[قبایل]] کوچ نشین، [[معابد]] در خیمه‌هایی ویژه [[عبادت]] شکل گرفته باشند و با انتقال فصلی [[قبایل]] از منطقه ای به منطقه دیگر [[معبد]] و متولی آن نیز همراه با [[قبیله]] منتقل شوند. افزون بر [[معابد]]، خانه‌ها محلی برای [[عبادت]] داشت که بت‌های کوچک خود را در آن قرار می‌‌دادند. [[مسجد]] مکان [[سجده]] ([[خم]] شدن و [[کرنش]] کردن) و [[عبادت]] بود<ref> مقاییس اللغه، ج ۳، ص ۱۳۳، «سجد».</ref> و محل قرار گرفتن چیزی در آن را [[بیت]] می‌‌گفتند؛ مانند [[بیت]] اللّه، [[بیت]] ریام و [[بیت]] الربه<ref> مفردات، ص ۱۵۱، «بیت»؛ الاصنام، ج ۶۸. </ref> و در صورت چهارگوش بودن، آن را [[کعبه]] می‌‌خواندند<ref> لسان العرب، ج ۱، ص ۷۱۸، «کعب».</ref>. افزون بر [[کعبه]] [[مکه]]، کعبه‌های دیگری چون [[کعبه]] سنداد متعلق به قبایلی چون [[ربیعه]] شناخته شده اند<ref> الاصنام، ص ۴۵؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۸۸؛ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۵۵. </ref>.
بیابانی بودن عمده مناطق [[شبه جزیره عربستان]]، بیشتر [[مردم]] آنجا را به [[جوامع]] [[قبیله]] ای و کوچ نشین سوق داده بود و معدود شهرهای آن نیز جمعیت چندانی نداشتند. در این [[جوامع]] بیابان نشین، [[معابد]] بزرگی درون [[شهرها]] شکل نگرفتند؛ به عنوان نمونه به رغم کثرت اطلاعات درباره یثرب، هیچ معبدی در آن ثبت نشده است. وجود بت‌های متعدد و اختصاصی [[قبایل]]، بیانگر وجود [[معابد]] اختصاصی و گوناگون در دوره پیش از [[اسلام]] است. طبیعی است که در میان [[قبایل]] کوچ نشین، [[معابد]] در خیمه‌هایی ویژه [[عبادت]] شکل گرفته باشند و با انتقال فصلی [[قبایل]] از منطقه ای به منطقه دیگر [[معبد]] و متولی آن نیز همراه با [[قبیله]] منتقل شوند. افزون بر [[معابد]]، خانه‌ها محلی برای [[عبادت]] داشت که بت‌های کوچک خود را در آن قرار می‌‌دادند. [[مسجد]] مکان [[سجده]] ([[خم]] شدن و [[کرنش]] کردن) و [[عبادت]] بود<ref> مقاییس اللغه، ج ۳، ص ۱۳۳، «سجد».</ref> و محل قرار گرفتن چیزی در آن را [[بیت]] می‌‌گفتند؛ مانند [[بیت]] اللّه، [[بیت]] ریام و [[بیت]] الربه<ref> مفردات، ص ۱۵۱، «بیت»؛ الاصنام، ج ۶۸. </ref> و در صورت چهارگوش بودن، آن را [[کعبه]] می‌‌خواندند<ref> لسان العرب، ج ۱، ص ۷۱۸، «کعب».</ref>. افزون بر [[کعبه]] [[مکه]]، کعبه‌های دیگری چون [[کعبه]] سنداد متعلق به قبایلی چون [[ربیعه]] شناخته شده اند<ref> الاصنام، ص ۴۵؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۸۸؛ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۵۵. </ref>.


[[حرم]] که [[معبد]] را در برمی گرفت، سرزمینی [[مقدس]] بود و حد و مرز آن با نشان‌هایی معین می‌‌شد. انجام برخی [[اعمال]] درون [[حرم]] [[ممنوع]] بود و [[انسان‌ها]] درون آن از هر گزندی در [[امان]] بودند<ref> العین، ج ۳، ص ۲۲۱؛ الصحاح، ج ۵، ص ۱۸۹۵، «حرم».</ref>. [[تقرب]] به [[خدایان]] و بهره‌مندی از حمایت‌های ایشان [[مناسک]] متعددی داشت. معمولاً در هر معبدی، محلی وجود داشت تا [[پیروان]]، بخور خود را برای [[تقرب]] به [[خدایان]] آنجا بسوزانند<ref>کتاب مقدس، ارمیا ۱۱: ۱۲ -۱۳؛ خروج ۲۰.</ref>. همه [[معابد]] قربانگاه داشتند. در [[کعبه]] کنار [[بت‌ها]] سنگ‌هایی [[نصب]] شده بودند که [[قربانی]] روی آنها یا در برابر آنها انجام می‌‌گرفت<ref> البحرالمحیط، ج ۴، ص ۳۵۶ - ۳۵۷؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۴، ص ۱۱۹۸؛ المحرر الوجیز، ج ۲، ص ۱۵۲. </ref> و [[قرآن]] نیز [[مؤمنان]] را از [[قربانی]] کردن روی آنها برحذر داشته است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آن‌ها دوری گزینید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۹۰.</ref>. در برخی موارد به آن مَنْحَر یا غَبْغَب گفته می‌‌شد<ref> الاصنام، ص ۲۰؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۸۴. </ref>. تقدیم [[قربانی]] بیشترین اثر را در [[تقرب]] به [[خدایان]] داشت، چنان که از نام آن چنین برمی‌آید که [[قربانی]] باعث [[تقرب]] می‌‌شود<ref> العین، ج ۵، ص ۱۵۳؛ الصحاح، ج ۱، ص ۱۹۹، «قرب».</ref>. [[عرب جاهلی]] با [[خون]] [[قربانی]]، [[بیت]] [[الله]] را بزرگ می‌‌داشت<ref> جامع البیان، ج ۶، ص ۴۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص ۲۸۵؛ التبیان، ج ۳، ص ۴۳۳. </ref> و [[خون]] [[قربانی]] را بر [[بت]] می‌‌ریخت<ref> العین، ج ۲، ص ۶۵ - ۶۶؛ الصحاح، ج ۲، ص ۷۳۶، «عتر».</ref> و دستان [[خون]] آلود خود را به [[بیت]] می‌‌کشید<ref> المحرر الوجیز، ج ۴، ص ۱۲۳؛ التسهیل، ج ۳، ص ۴۲. </ref> نخستین بچه هر چارپایی را [[قربانی]] می‌‌کردند و نام آن را فَرْع می‌‌نهادند<ref> فتح الباری، ج ۹، ص ۵۱۵؛ سنن ابی داود، ج ۱، ص ۶۴۷. </ref>؛ همچنین اگر شمار شتران کسی به ۱۰۰ نفر می‌‌رسید گوسفندی را [[قربانی]] می‌‌کرد<ref> تاج العروس، ج ۷، ص ۱۸۵، «قرب».</ref>.
[[حرم]] که [[معبد]] را در برمی گرفت، سرزمینی [[مقدس]] بود و حد و مرز آن با نشان‌هایی معین می‌‌شد. انجام برخی [[اعمال]] درون [[حرم]] [[ممنوع]] بود و [[انسان‌ها]] درون آن از هر گزندی در [[امان]] بودند<ref> العین، ج ۳، ص ۲۲۱؛ الصحاح، ج ۵، ص ۱۸۹۵، «حرم».</ref>. [[تقرب]] به [[خدایان]] و بهره‌مندی از حمایت‌های ایشان [[مناسک]] متعددی داشت. معمولاً در هر معبدی، محلی وجود داشت تا [[پیروان]]، بخور خود را برای [[تقرب]] به [[خدایان]] آنجا بسوزانند<ref>کتاب مقدس، ارمیا ۱۱: ۱۲ -۱۳؛ خروج ۲۰.</ref>. همه [[معابد]] قربانگاه داشتند. در [[کعبه]] کنار [[بت‌ها]] سنگ‌هایی [[نصب]] شده بودند که [[قربانی]] روی آنها یا در برابر آنها انجام می‌‌گرفت<ref> البحرالمحیط، ج ۴، ص ۳۵۶ - ۳۵۷؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۴، ص ۱۱۹۸؛ المحرر الوجیز، ج ۲، ص ۱۵۲. </ref> و [[قرآن]] نیز [[مؤمنان]] را از [[قربانی]] کردن روی آنها برحذر داشته است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آن‌ها دوری گزینید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۹۰.</ref>. در برخی موارد به آن مَنْحَر یا غَبْغَب گفته می‌‌شد<ref> الاصنام، ص ۲۰؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۸۴. </ref>. تقدیم [[قربانی]] بیشترین اثر را در [[تقرب]] به [[خدایان]] داشت، چنان که از نام آن چنین برمی‌آید که [[قربانی]] باعث [[تقرب]] می‌‌شود<ref> العین، ج ۵، ص ۱۵۳؛ الصحاح، ج ۱، ص ۱۹۹، «قرب».</ref>. [[عرب جاهلی]] با [[خون]] [[قربانی]]، [[بیت]] [[الله]] را بزرگ می‌‌داشت<ref> جامع البیان، ج ۶، ص ۴۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص ۲۸۵؛ التبیان، ج ۳، ص ۴۳۳. </ref> و [[خون]] [[قربانی]] را بر [[بت]] می‌‌ریخت<ref> العین، ج ۲، ص ۶۵ - ۶۶؛ الصحاح، ج ۲، ص ۷۳۶، «عتر».</ref> و دستان [[خون]] آلود خود را به [[بیت]] می‌‌کشید<ref> المحرر الوجیز، ج ۴، ص ۱۲۳؛ التسهیل، ج ۳، ص ۴۲. </ref> نخستین بچه هر چارپایی را [[قربانی]] می‌‌کردند و نام آن را فَرْع می‌‌نهادند<ref> فتح الباری، ج ۹، ص ۵۱۵؛ سنن ابی داود، ج ۱، ص ۶۴۷. </ref>؛ همچنین اگر شمار شتران کسی به ۱۰۰ نفر می‌‌رسید گوسفندی را [[قربانی]] می‌‌کرد<ref> تاج العروس، ج ۷، ص ۱۸۵، «قرب».</ref>.
خط ۲۰۶: خط ۲۰۶:
=== دوم: [[فرهنگ جاهلی|فرهنگ]] و [[جامعه جاهلی]] ===
=== دوم: [[فرهنگ جاهلی|فرهنگ]] و [[جامعه جاهلی]] ===
==== [[علم]] و [[دانش]] در [[عصر جاهلیت]] ====
==== [[علم]] و [[دانش]] در [[عصر جاهلیت]] ====
اغلب انسان‌های دوره کهن، سواد [[خواندن و نوشتن]] نداشتند. در شبه [[جزیره عربستان]] که عمده ساکنان آن کوچ نشین بودند، سطح سواد نسبت به دیگر مناطق پایین‌تر بود؛ اما شمار افراد باسواد هر [[شهر]]، [[طایفه]] یا [[قبیله]] قابل توجه بود.
اغلب انسان‌های دوره کهن، سواد [[خواندن و نوشتن]] نداشتند. در [[شبه جزیره عربستان]] که عمده ساکنان آن کوچ نشین بودند، سطح سواد نسبت به دیگر مناطق پایین‌تر بود؛ اما شمار افراد باسواد هر [[شهر]]، [[طایفه]] یا [[قبیله]] قابل توجه بود.


در [[مدینه]] افرادی که [[لقب]] کامل داشتند، سواد می‌‌دانستند. [[سعدبن عباده]]، حضیر و پسرش اسید، [[سوید بن صامت]]، [[اوس بن خولی]]، [[عبدالله بن ابی]] و [[رافع بن مالک]] از این دسته بودند؛ همچنین [[سعد بن زراره]]، [[منذر بن عمرو]]، [[ابی بن کعب]]، [[زید بن ثابت]]، [[رافع بن مالک]]، [[معن بن عدی علوی]]، [[سعد بن ربیع]]، [[عبدالرحمن بن جبر]]، [[زید بن ثابت]]، [[بشیر بن سعید]]، [[اوس بن خولی]]، [[منذربن عمرو]]، [[ابوجبیرة بن ضحاک]]، [[قیس بن نشبه]] و... [[خواندن و نوشتن]] می‌‌دانستند.
در [[مدینه]] افرادی که [[لقب]] کامل داشتند، سواد می‌‌دانستند. [[سعدبن عباده]]، حضیر و پسرش اسید، [[سوید بن صامت]]، [[اوس بن خولی]]، [[عبدالله بن ابی]] و [[رافع بن مالک]] از این دسته بودند؛ همچنین [[سعد بن زراره]]، [[منذر بن عمرو]]، [[ابی بن کعب]]، [[زید بن ثابت]]، [[رافع بن مالک]]، [[معن بن عدی علوی]]، [[سعد بن ربیع]]، [[عبدالرحمن بن جبر]]، [[زید بن ثابت]]، [[بشیر بن سعید]]، [[اوس بن خولی]]، [[منذربن عمرو]]، [[ابوجبیرة بن ضحاک]]، [[قیس بن نشبه]] و... [[خواندن و نوشتن]] می‌‌دانستند.
خط ۲۲۸: خط ۲۲۸:
در برخی منابع مفهوم [[عرب]] متمایز از [[اعراب]] دانسته شده و [[اعراب]] به بیابان نشینان و [[عرب]] به یکجانشینان اطلاق شده است<ref>الصحاح، ج ۱، ص ۱۷۸، «عرب».</ref>.
در برخی منابع مفهوم [[عرب]] متمایز از [[اعراب]] دانسته شده و [[اعراب]] به بیابان نشینان و [[عرب]] به یکجانشینان اطلاق شده است<ref>الصحاح، ج ۱، ص ۱۷۸، «عرب».</ref>.


[[جامعه]] از واحدهای کوچکی به نام [[قبیله]] و [[قبیله]] از مجموعه افرادی تشکیل می‌‌شد که با یکدیگر رابطه خونی و جدی مشترک داشتند. میان اعضای [[قبیله]] [[همبستگی]] شدیدی موسوم به [[عصبیت]] [[حاکم]] بود که [[آداب و رسوم]] [[قبیله]] ضامن آن بود، [[پایبندی]] به [[آداب و رسوم]] و [[سنن]] [[قبیله]]، از اصول [[زندگی]] [[قبیله]] ای است و اعضا مایل نیستند آن را تغییر دهند. [[حق]] در این [[نظام]] همیشه با اعضای [[قبیله]] خودی است، حتی اگر متجاوز باشد. [[تعدی]] به هر عضو [[قبیله]] به معنای شکسته شدن [[حریم]] [[قبیله]] است و در این صورت همه خود را موظف به [[حمایت]] از [[قبیله]] می‌‌دانند. قالب قبیله‌ای [[جامعه]] شبه [[جزیره عربستان]]، به سبب اقلیم خشک و بیابانی آن همواره باز تولید می‌‌شد<ref>المفصل، ج ۴، ص ۳۱۳ - ۳۲۰.</ref>. بیابان نشینان، [[زندگی]] در بیابان‌های گرم و خشک را بر [[شهر]] و روستا ترجیح می‌‌دادند و به آن خو کرده و عمده [[حیات]] خود را در پی [[آب]]، علوفه و چراگاه سپری می‌‌کردند تا در برابر تهدیدهای طبیعی، [[خشکسالی]] و [[قحطی]] [[مقاومت]] کرده، بقای خود را تضمین کنند. دشواری تحصیل [[مال]] برای بیابان نشین و [[فقر]] [[طبیعت]] او را منفعت‌جو، منتگذار و طمعکار کرده بود و به سبب [[نگرانی]] از [[فقر]]، دختر خود را زنده به [[گور]] می‌‌کرد که [[قرآن]] از این کار [[نهی]] کرد {{متن قرآن|وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ}}<ref>«و آنگاه که از دختر زنده در گور نهاده، بپرسند:» سوره تکویر، آیه ۸.</ref>. گسترش تقاضا بر اثر زاد و ولد و افزایش جمعیت و نیز محدود بودن امکانات طبیعی، موجب رقابت و حمله مجموعه‌های [[قوی]] به ضعیف می‌‌شد و این امر تهدیدی دیگر بود که هر [[قبیله]] با آن روبه رو می‌‌شد. [[همبستگی]] و [[عصبیت]] اعضای [[قبیله]] نسبت به [[هویت]] و حیثیت آن و از سوی دیگر [[حمایت]] [[قبیله]] از اعضای خود رابطه دوسویه و مداومی را میان آنها پدید می‌‌آورد. افراد، با [[پیمان]] ([[بیعت]]) با [[رهبر]] [[قبیله]] [[تبعیت]] خود را از او برای [[حفظ]] کیان [[قبیله]] اعلام می‌‌کردند، بر این اساس [[تعدی]] به هر فرد، [[تعدی]] به [[قبیله]] او به شمار می‌‌آمد و [[تعدی]] به [[قبیله]] برای اعضای آن خطایی نابخشودنی بود. در سطوح بالاتر معمولاً میان مجموعه‌های گوناگون [[منافع]] مشترک و رقبای مشترکی پدید می‌‌آمد که [[پیمان‌ها]] و [[اتحادیه]] (حلف) [[قبایل]] را صورت می‌‌داد که بسته به نوع [[منفعت]] و دوام آن تفاوت داشت.
[[جامعه]] از واحدهای کوچکی به نام [[قبیله]] و [[قبیله]] از مجموعه افرادی تشکیل می‌‌شد که با یکدیگر رابطه خونی و جدی مشترک داشتند. میان اعضای [[قبیله]] [[همبستگی]] شدیدی موسوم به [[عصبیت]] [[حاکم]] بود که [[آداب و رسوم]] [[قبیله]] ضامن آن بود، [[پایبندی]] به [[آداب و رسوم]] و [[سنن]] [[قبیله]]، از اصول [[زندگی]] [[قبیله]] ای است و اعضا مایل نیستند آن را تغییر دهند. [[حق]] در این [[نظام]] همیشه با اعضای [[قبیله]] خودی است، حتی اگر متجاوز باشد. [[تعدی]] به هر عضو [[قبیله]] به معنای شکسته شدن [[حریم]] [[قبیله]] است و در این صورت همه خود را موظف به [[حمایت]] از [[قبیله]] می‌‌دانند. قالب قبیله‌ای [[جامعه]] [[شبه جزیره عربستان]]، به سبب اقلیم خشک و بیابانی آن همواره باز تولید می‌‌شد<ref>المفصل، ج ۴، ص ۳۱۳ - ۳۲۰.</ref>. بیابان نشینان، [[زندگی]] در بیابان‌های گرم و خشک را بر [[شهر]] و روستا ترجیح می‌‌دادند و به آن خو کرده و عمده [[حیات]] خود را در پی [[آب]]، علوفه و چراگاه سپری می‌‌کردند تا در برابر تهدیدهای طبیعی، [[خشکسالی]] و [[قحطی]] [[مقاومت]] کرده، بقای خود را تضمین کنند. دشواری تحصیل [[مال]] برای بیابان نشین و [[فقر]] [[طبیعت]] او را منفعت‌جو، منتگذار و طمعکار کرده بود و به سبب [[نگرانی]] از [[فقر]]، دختر خود را زنده به [[گور]] می‌‌کرد که [[قرآن]] از این کار [[نهی]] کرد {{متن قرآن|وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ}}<ref>«و آنگاه که از دختر زنده در گور نهاده، بپرسند:» سوره تکویر، آیه ۸.</ref>. گسترش تقاضا بر اثر زاد و ولد و افزایش جمعیت و نیز محدود بودن امکانات طبیعی، موجب رقابت و حمله مجموعه‌های [[قوی]] به ضعیف می‌‌شد و این امر تهدیدی دیگر بود که هر [[قبیله]] با آن روبه رو می‌‌شد. [[همبستگی]] و [[عصبیت]] اعضای [[قبیله]] نسبت به [[هویت]] و حیثیت آن و از سوی دیگر [[حمایت]] [[قبیله]] از اعضای خود رابطه دوسویه و مداومی را میان آنها پدید می‌‌آورد. افراد، با [[پیمان]] ([[بیعت]]) با [[رهبر]] [[قبیله]] [[تبعیت]] خود را از او برای [[حفظ]] کیان [[قبیله]] اعلام می‌‌کردند، بر این اساس [[تعدی]] به هر فرد، [[تعدی]] به [[قبیله]] او به شمار می‌‌آمد و [[تعدی]] به [[قبیله]] برای اعضای آن خطایی نابخشودنی بود. در سطوح بالاتر معمولاً میان مجموعه‌های گوناگون [[منافع]] مشترک و رقبای مشترکی پدید می‌‌آمد که [[پیمان‌ها]] و [[اتحادیه]] (حلف) [[قبایل]] را صورت می‌‌داد که بسته به نوع [[منفعت]] و دوام آن تفاوت داشت.


[[اخلاق]] بیابان نشینان [[عرب]] متأثر از اقلیم و [[نظام اجتماعی]] آنان بود. از سویی ارتباط‌های آنان عمدتاً به اعضای [[قبیله]] و [[همسایگان]] خود محدود بود و در نتیجه کمتر [[اندیشه]] خود را به کار می‌‌گرفتند و به [[ساده لوحی]]، خرافه‌گرایی و [[تعصب]] کور متمایل می‌‌شدند و از سویی دیگر بر اثر [[وضع اجتماعی]] و تهدیدهای فرارو از آنان افرادی [[خشن]]، [[عبوس]] و تندخو ساخته بود که [[قبیله]]، نیاکان و هرآنچه را به [[قبیله]] آنان تعلق داشت [[برتر]] می‌‌دانستند<ref>نک: الطبقات، ج ۲، ص ۱۰۸؛ الکامل، ج ۳، ص ۱۴۰؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۵۳.</ref> و به آنان [[فخر]] می‌‌فروختند و در برابر حمله دیگران [[کینه]] توز و انتقامجو بودند.
[[اخلاق]] بیابان نشینان [[عرب]] متأثر از اقلیم و [[نظام اجتماعی]] آنان بود. از سویی ارتباط‌های آنان عمدتاً به اعضای [[قبیله]] و [[همسایگان]] خود محدود بود و در نتیجه کمتر [[اندیشه]] خود را به کار می‌‌گرفتند و به [[ساده لوحی]]، خرافه‌گرایی و [[تعصب]] کور متمایل می‌‌شدند و از سویی دیگر بر اثر [[وضع اجتماعی]] و تهدیدهای فرارو از آنان افرادی [[خشن]]، [[عبوس]] و تندخو ساخته بود که [[قبیله]]، نیاکان و هرآنچه را به [[قبیله]] آنان تعلق داشت [[برتر]] می‌‌دانستند<ref>نک: الطبقات، ج ۲، ص ۱۰۸؛ الکامل، ج ۳، ص ۱۴۰؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۵۳.</ref> و به آنان [[فخر]] می‌‌فروختند و در برابر حمله دیگران [[کینه]] توز و انتقامجو بودند.
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش