پرش به محتوا

اجتهاد: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۶۸۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۰ اکتبر ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
اجتهاد: استنباط احکام و وظایف عملی از ادله و اصول
*'''اجتهاد:''' استنباط احکام و وظایف عملی از ادله و اصول
این واژه در لغت به‌معنای سخت‌کوشی است[۱] و در اصطلاح از ۲ زاویه به آن نگریسته می‌شود:
*این واژه در لغت به‌معنای سخت‌کوشی است<ref>التحقیق، ج‌۲، ص‌۱۲۸، «جهد».</ref> و در اصطلاح از ۲ زاویه به آن نگریسته می‌شود:
۱.اجتهاد به‌معنای عام، بین فقیهان شیعه و اهل‌سنت، که برای آن تعاریف مختلفی شده است؛ برخی آن را به‌کارگیری نهایت کوشش برای تحصیل ظن به حکم شرعی[۲] یا  تحصیل حجت بر حکم شرعی یا تعیین وظیفه عملی دانسته‌اند.[۳] برخی دیگر اجتهاد را تلاشی علمی و روش‌مند جهت استنباط و استخراج حجت بر وظایف شرعی مربوط به موضوعات و پدیده‌های فرعی، از اصول و قواعد و منابع شرعی و عقلی می‌دانند.[۴]
#اجتهاد به‌معنای عام، بین فقیهان [[شیعه]] و [[اهل سنت]]، که برای آن تعاریف مختلفی شده است؛ برخی آن را به‌کارگیری نهایت کوشش برای تحصیل ظن به حکم شرعی<ref>موسوعة الفقه، ج‌۳، ص‌۵؛ المنار، ج‌۵، ص‌۲۰۴؛ الاحکام، آمدی، ج‌۴، ص‌۱۶۲.</ref> یا  تحصیل حجت بر حکم شرعی یا تعیین وظیفه عملی دانسته‌اند<ref>مصباح الاصول، ج‌۳، ص‌۴۳۴.</ref>. برخی دیگر اجتهاد را تلاشی علمی و روش‌مند جهت استنباط و استخراج حجت بر وظایف شرعی مربوط به موضوعات و پدیده‌های فرعی، از اصول و قواعد و منابع شرعی و عقلی می‌دانند<ref>آشنایی با علوم اسلامی، ج‌۳، ص‌۱۸؛ مجموعه آثار، ج‌۳، ص‌۱۹۶، «ختم نبوت».</ref>. کاربرد واژه اجتهاد در ملکه استنباط حکم‌شرعی و توان بر استنباط، بسیار رایج است<ref>کفایة‌الاصول، ص‌۴۶۳؛ زبدة‌الاصول، ص‌۱۵۹؛ خلاصة القوانین، ص‌۱۷۵.</ref>. و‌ کلمه مجتهد با همین نگرش، بر فقیه اطلاق‌ می‌شود؛ بنابراین، مجتهد کسی است که واجد ملکه  استنباط باشد؛ هر چند بالفعل به استنباط نپردازد. اجتهاد، چه از نوع ملکه استنباط و چه به‌معنای فعلیت آن، به ۲ قسم "اجتهاد مطلق و تجزّی در اجتهاد" تقسیم می‌شود<ref>کفایة‌الاصول، ص‌۴۶۴؛ الفصول، ج‌۲، ص‌۱۱۷‌ـ‌۱۱۹؛ الاصول العامه، ص‌۵۸۲.</ref>.
کاربرد واژه اجتهاد در ملکه استنباط حکم‌شرعی و توان بر استنباط، بسیار رایج است.[۵] و‌کلمه مجتهد با همین نگرش، بر فقیه اطلاق‌می‌شود؛ بنابراین، مجتهد کسی است که واجد ملکه  استنباط باشد؛ هر چند بالفعل به استنباط نپردازد.
#اجتهاد به‌معنای خاص، که تنها در میان فقیهان [[اهل سنت]] مطرح است. این اصطلاح مرادف با رأی و عبارت از نوعی تشریع و جعل قانون از سوی فقیه در موارد فقدان نص و مصداق روشن آن قیاس است<ref>الاصول العامه، ص‌۳۸۵.</ref>؛
اجتهاد، چه از نوع ملکه استنباط و چه به‌معنای فعلیت آن، به ۲ قسم (اجتهاد مطلق و تجزّی در اجتهاد) تقسیم می‌شود.[۶]
بلکه شافعی آن را مرادف قیاس می‌داند<ref>الرساله، ص‌۴۷۷.</ref>. [[شیعه]] به جهت غنای فرهنگی و برخوردار بودن از روایات [[امامان]]{{عم}} که ابواب گوناگون فقه را پوشش داده، خود را از اجتهاد به‌معنای خاص، بی‌نیاز می‌داند  ولی اجتهاد به‌معنای عام را که در عصر معصومان نیز میان اصحاب ایشان رواج داشته، می‌پذیرد. به نظر برخی از فقیهان [[شیعه]]، اگر بعضی از منابع اجتهاد، مانند قیاس، از حوزه اجتهاد نظری حذف گردد، تعریف اجتهاد در میان [[شیعه]] و [[اهل سنت]] یکی می‌شود؛ چون اجتهاد بر اعتباراتی نظری مبتنی است که بیش‌تر از ظاهر نصوص مستفاد نیست<ref>معارج‌الاصول، ص‌۱۷۹‌ـ‌۱۸۰.</ref>.
۲. اجتهاد به‌معنای خاص، که تنها در میان فقیهان اهل‌سنت مطرح است. این اصطلاح مرادف با رأی و عبارت از نوعی تشریع و جعل قانون از سوی فقیه در موارد فقدان نص و مصداق روشن آن قیاس است؛[۷]بلکه شافعی آن را مرادف قیاس می‌داند.[۸] شیعه به جهت غنای فرهنگی و برخوردار بودن از روایات امامان معصوم(علیهم السلام) که ابواب گوناگون فقه را پوشش داده، خود را از اجتهاد به‌معنای خاص، بی‌نیاز می‌داند  ولی اجتهاد به‌معنای عام را که در عصر معصومان نیز میان اصحاب ایشان رواج داشته، می‌پذیرد. به نظر برخی از فقیهان شیعه، اگر بعضی از منابع اجتهاد، مانند قیاس، از حوزه اجتهاد نظری حذف گردد، تعریف اجتهاد در میان شیعه و اهل‌سنت یکی می‌شود؛ چون اجتهاد بر اعتباراتی نظری مبتنی است که بیش‌تر از ظاهر نصوص مستفاد نیست.[۹]
واژه اجتهاد در قرآن نیامده؛ ولی می‌توان واژه قرآنی «تفقه» را قریب به آن دانست؛ زیرا فقه در لغت به‌معنای فهم[۱۰] یا فهم دقیق[۱۱] است و در اصطلاح، به‌معنای فهم دین و شرع به‌کار می‌رود. فقه اکبر[۱۲] و  تفقّه همان فهم دقیق معارف دینی است، اعم از اصول و فروع[۱۳] و سنن یا آن‌چه به قرآن و علوم قرآن مربوط باشد؛[۱۴] ولی امروزه فقه را خصوص علم به احکام عملی براساس ادله تفصیلی می‌دانند.[۱۵] با  این تعریف، علم مقلّد به فتوای مجتهد از گردونه بحث خارج است.


اهمیت اجتهاد:
*واژه اجتهاد در [[قرآن]] نیامده؛ ولی می‌توان واژه قرآنی "تفقه" را قریب به آن دانست؛ زیرا فقه در لغت به‌معنای فهم<ref>ترتیب العین، ص‌۶۳۴‌؛ النهایه، ج‌۳، ص‌۴۶۵.</ref> یا فهم دقیق<ref>التحریروالتنویر، ج‌۱۱، ص‌۶۱‌.</ref> است و در اصطلاح، به‌معنای فهم دین و شرع به‌کار می‌رود. فقه اکبر<ref>الفرقان، ج‌۱۰‌ـ‌۱۱، ص‌۳۴۰.</ref> و  تفقّه همان فهم دقیق معارف دینی است، اعم از اصول و فروع<ref>المیزان، ج‌۹، ص‌۴۰۴؛ التحریروالتنویر، ج‌۱۱، ص‌۶۲‌.</ref> و سنن یا آن‌چه به [[قرآن]] و [[علوم قرآن]] مربوط باشد<ref>مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۱۲۶.</ref>؛ ولی امروزه فقه را خصوص علم به احکام عملی براساس ادله تفصیلی می‌دانند<ref>الفصول‌الغرویه، ص۲؛ مصباح‌الاصول، ج۳، ص‌۴۳۶؛ مفردات، ص‌۶۴۲‌.</ref>. با  این تعریف، علم مقلّد به فتوای مجتهد از گردونه بحث خارج است.
اسلام مکتبی جامع و منطبق با سرشت آدمی است که در همه عصرها قدرت پاسخ گویی به نیازهای انسان را دارد. آموزه‌های اسلامی در ۳ بُعد عقاید، اخلاق و احکام خلاصه می‌شود. این تعالیم هر کدام در حوزه خود نیازهای انسان را تأمین و هدایت او را تضمین می‌کنند. فقه و احکام آن در مقام عمل متکفّل شناخت راه صحیح از سقیم و تبیین کننده عمل خوب از بد، براساس مصالح و مفاسد است.
 
هر انسانی به حکم عبودیت و بندگی، در برابر احکام الهی مسؤولیت دارد و باید رفتار خود را در همه مراحل زندگی با قوانین و دستورهای الهی هماهنگ سازد؛ ازاین‌رو لازم است موضع عملی خویش را در برابر هر رویدادی براساس خواست شارع مقدّس تعیین کند.
==اهمیت اجتهاد==
انجام تکالیف، جز با معرفت و شناخت ممکن نیست، و یگانه راه شناخت و معرفت تکالیف ـ‌با‌توجه به صعوبت احتیاط در همه امور ـ اجتهاد و فقاهت است. اگر احکام شرعی در همه موضوعات، روشن بود، هر مکلّفی می‌توانست حکم را به سادگی شناسایی کند و عمل خویش را بر آن منطبق سازد و نیازی به کاوش و تحقیق نداشت؛ ولی عواملی گوناگون از‌جمله فاصله زمانی ما با زمان تشریع و نقش علوم گوناگون دیگر، سبب ابهام در شناخت احکام شده است و همین امر سبب پیدایش و گسترش علم فقه شده تا با استنباط و اجتهاد، احکام و وظایف مکلّفان مشخّص شود و آنان بتوانند اعمال خود را در عبادات، معاملات، سیاسات و امور کیفری بر شریعت منطبق سازند و چون این کار، امری نظری و نیازمند صرف وقت برای تعلّم است و اگر همه افراد به تحصیل ملکه اجتهاد و فقاهت بپردازند، نظام معیشتی جامعه مختل می‌شود، تنها گروهی به آن اقدام می‌کنند و دیگران به آنان مراجعه و احکام را از آنان فرامی‌گیرند.
*[[اسلام]] مکتبی جامع و منطبق با سرشت آدمی است که در همه عصرها قدرت پاسخ‌گویی به نیازهای [[انسان]] را دارد. آموزه‌های اسلامی در ۳ بُعد عقاید، اخلاق و احکام خلاصه می‌شود. این تعالیم هر کدام در حوزه خود نیازهای [[انسان]] را تأمین و [[هدایت]] او را تضمین می‌کنند. فقه و احکام آن در مقام عمل متکفّل شناخت راه صحیح از سقیم و تبیین کننده عمل خوب از بد، براساس مصالح و مفاسد است.
*هر انسانی به حکم عبودیت و بندگی، در برابر احکام الهی مسؤولیت دارد و باید رفتار خود را در همه مراحل زندگی با قوانین و دستورهای الهی هماهنگ سازد؛ ازاین‌رو لازم است موضع عملی خویش را در برابر هر رویدادی براساس خواست شارع مقدّس تعیین کند.
*انجام تکالیف، جز با معرفت و شناخت ممکن نیست، و یگانه راه شناخت و معرفت تکالیف ـ‌ با‌توجه به صعوبت احتیاط در همه امور ـ اجتهاد و فقاهت است. اگر احکام شرعی در همه موضوعات، روشن بود، هر مکلّفی می‌توانست حکم را به سادگی شناسایی کند و عمل خویش را بر آن منطبق سازد و نیازی به کاوش و تحقیق نداشت؛ ولی عواملی گوناگون از‌ جمله فاصله زمانی ما با زمان تشریع و نقش علوم گوناگون دیگر، سبب ابهام در شناخت احکام شده است و همین امر سبب پیدایش و گسترش علم فقه شده تا با استنباط و اجتهاد، احکام و وظایف مکلّفان مشخّص شود و آنان بتوانند اعمال خود را در عبادات، معاملات، سیاسات و امور کیفری بر شریعت منطبق سازند و چون این کار، امری نظری و نیازمند صرف وقت برای تعلّم است و اگر همه افراد به تحصیل ملکه اجتهاد و فقاهت بپردازند، نظام معیشتی جامعه مختل می‌شود، تنها گروهی به آن اقدام می‌کنند و دیگران به آنان مراجعه و احکام را از آنان فرامی‌گیرند.
در سایر علوم نیز چنین است که برای رفع نیاز جامعه افرادی با صرف وقت و تعلیم و تعلّم، نیازهای هم‌نوعان خود را برطرف می‌سازند و مردم نیز در رشته‌های غیر تخصّصی خود به متخصّص آن مراجعه می‌کنند، تا آن‌جا که رجوع غیرمتخصّص به متخصّص، سیره عقلایی شناخته شده است.
در سایر علوم نیز چنین است که برای رفع نیاز جامعه افرادی با صرف وقت و تعلیم و تعلّم، نیازهای هم‌نوعان خود را برطرف می‌سازند و مردم نیز در رشته‌های غیر تخصّصی خود به متخصّص آن مراجعه می‌کنند، تا آن‌جا که رجوع غیرمتخصّص به متخصّص، سیره عقلایی شناخته شده است.


تاریخ اجتهاد:
==تاریخ اجتهاد==
تاریخ اجتهاد را به ۳‌عصر می‌توان تقسیم کرد: عصر تشریع، عصر‌حضور امامان معصوم(علیهم السلام) و عصر غیبت.
*تاریخ اجتهاد را به ۳‌ عصر می‌توان تقسیم کرد: عصر تشریع، عصر‌ حضور [[امامان]]{{عم}} و عصر غیبت.
 
۱. اجتهاد در عصر تشریع:
مقصود از عصر‌تشریع*، زمان حیات پیغمبر(صلی الله علیه وآله) و هنگام دریافت وحی است. در این عصر، احکام الهی به‌وسیله قرآن و سنّت بیان شده است.
آیه‌۱۲۲ توبه/۹ «لِیتفقَّهوا فِی الدّینِ و لِینذِروا قَومَهُم» بر جواز و وجود اجتهاد در این عصر دلالت دارد؛[۱۶] هرچند برخی، با استدلال به امکان تحصیل یقین به احکام از طریق وحی، اجتهاد در این عصر را جایز نمی‌دانند.[۱۷]
 
۲. اجتهاد در عصر حضور امامان معصوم:
عصمت امامان(علیهم السلام)تبعیت از سنّت آنان را واجب می‌کند و براساس این اعتقاد، فقه شیعه پویا و غنی است. در این عصر، چنان‌که در برخی از روایات نیز آمده، شیعیان با تشویق امامان(علیهم السلام) به اجتهاد صحیح روی آوردند[۱۸]و امامان معصوم(علیهم السلام) برای حفظ مواریث فقهی و کلامی، ضمن تأکید بر اجتهاد، پیروان خود را از خلط آرای شخصی با احادیث، باز‌داشتند، و بر حفظ، کتابت و نقل صحیح آن ترغیب کرده،[۱۹] هم‌زمان،  اجتهادات فقیهان اهل‌سنّت را که براساس قیاس و استحسان و اجتهاد به رأی بوده، مردود دانسته‌اند.[۲۰]


۳. اجتهاد در عصر غیبت:
#'''اجتهاد در عصر تشریع:''' مقصود از عصر‌ تشریع، زمان حیات [[پیامبر خاتم|پیغمبر]]{{صل}} و هنگام دریافت [[وحی]] است. در این عصر، احکام الهی به‌ وسیله [[قرآن]] و سنّت بیان شده است. آیه‌ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَافَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ}}﴾}}<ref> و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند؛ سوره توبه، آیه:۱۲۲.</ref> بر جواز و وجود اجتهاد در این عصر دلالت دارد<ref>روح‌المعانی، مج‌۷، ج‌۱۱، ص‌۷۰.</ref>؛  هرچند برخی، با استدلال به امکان تحصیل یقین به احکام از طریق [[وحی]]، اجتهاد در این عصر را جایز نمی‌دانند<ref>حاشیة‌البنائی، ج‌۲، ص‌۳۸۷؛ الاحکام، آمدی، ج‌۴، ص‌۴۰۷‌ـ‌۴۰۸.</ref>.
در حدیثی، امام‌زمان(علیه السلام) مرجع دست‌یابی اهل دین به احکام، در عصر غیبت را فقیهان می‌داند.[۲۱] با توجّه به این بیان، رهبری فکری و مرجعیت دینی در عصر غیبت از امامان معصوم(علیهم السلام)به فقیهان جامع شرایط سپرده شده است.
#'''اجتهاد در عصر حضور [[امامان]]{{عم}}:''' [[عصمت]] [[امامان]]{{عم}} تبعیت از سنّت آنان را واجب می‌کند و براساس این اعتقاد، فقه [[شیعه]] پویا و غنی است. در این عصر، چنان‌که در برخی از روایات نیز آمده، شیعیان با تشویق [[امامان]]{{عم}} به اجتهاد صحیح روی آوردند<ref>وسائل‌الشیعه، ج‌۲۷، ص‌۶۱‌ـ‌۶۲.</ref> و [[امامان]]{{عم}} برای حفظ مواریث فقهی و کلامی، ضمن تأکید بر اجتهاد، پیروان خود را از خلط آرای شخصی با احادیث، باز‌داشتند، و بر حفظ، کتابت و نقل صحیح آن ترغیب کرده<ref>وسائل‌الشیعه، ج‌۲۷، ص‌۷۹ و ۸۱‌.</ref>، هم‌زمان، اجتهادات فقیهان [[اهل سنت]] را که بر اساس قیاس و استحسان و اجتهاد به رأی بوده، مردود دانسته‌اند<ref>وسائل‌الشیعه، ج‌۲۷، ص‌۴۱؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۱۸.</ref>.
در عصر غیبت، اجتهاد فراز و نشیب‌ها و تطوراتی را پشت سر گذاشته است:
#'''اجتهاد در عصر غیبت:''' در حدیثی، [[امام مهدی|امام‌ زمان]]{{ع}} مرجع دست‌یابی اهل دین به احکام، در عصر غیبت را فقیهان می‌داند<ref>وسائل‌الشیعه، ج‌۲۷، ص‌۱۴۰.</ref>. با توجّه به این بیان، رهبری فکری و مرجعیت دینی در عصر غیبت از [[امامان]]{{عم}} به فقیهان جامع شرایط سپرده شده است.
الف. مرحله جمع‌آوری و تنظیم احادیث و تألیف کتاب‌های فقهی به‌صورت روایی با حذف سند؛[۲۲]کتاب‌هایی نظیر مقنع صدوق و مقنعه مفید و نهایه شیخ به همین شکل تألیف شد.
*در عصر غیبت، اجتهاد فراز و نشیب‌ها و تطوراتی را پشت سر گذاشته است:
ب. مرحله کمال اجتهاد و تدوین مستقلّ کتاب‌های فقهی نظیر مبسوط شیخ طوسی.
#مرحله جمع‌آوری و تنظیم احادیث و تألیف کتاب‌های فقهی به‌صورت روایی با حذف سند<ref>تاریخ فقه وفقها، ص۱۲۸‌ـ‌۱۴۰، ۲۲۳، ۲۲۷، ۲۳۷ و ۲۴۰‌ـ‌۲۴۲؛ مناهج‌الوصول، ج‌۱، ص‌۱۴‌ـ‌۱۵.</ref>؛ کتاب‌هایی نظیر مقنع [[شیخ صدوق]] و مقنعه [[شیخ مفید]] و نهایه شیخ به همین شکل تألیف شد.
ج. رکود اجتهاد در فقه شیعه. در این مرحله، اجتهاد شیعه از پویایی و حرکت باز‌ایستاد و با اثرپذیری غالب فقیهان از آرای شیخ طوسی، اجتهاد در عمل تعطیل شد.
#مرحله کمال اجتهاد و تدوین مستقلّ کتاب‌های فقهی نظیر مبسوط [[شیخ طوسی]].
د. مرحله حرکت و رشد مجدّد اجتهاد.
#رکود اجتهاد در فقه [[شیعه]]. در این مرحله، اجتهاد [[شیعه]] از پویایی و حرکت باز‌ایستاد و با اثرپذیری غالب فقیهان از آرای [[شیخ طوسی]]، اجتهاد در عمل تعطیل شد.
هـ. پیدایش اخباری‌گری که انزوای اجتهاد مبتنی بر اصول را سبب شد.
#مرحله حرکت و رشد مجدّد اجتهاد.
و. مرحله احیای دوباره اجتهاد و افول تفکر اخباری‌گری.
#پیدایش اخباری‌گری که انزوای اجتهاد مبتنی بر اصول را سبب شد.
#مرحله احیای دوباره اجتهاد و افول تفکر اخباری‌گری.


مقدمات اجتهاد:
==مقدمات اجتهاد==
اجتهاد در عصر حضور، بر استفاده حکم از کلام پیامبر و امامان معصوم(علیهم السلام)اطلاق می‌شد؛ ازاین‌رو بر فراگیری علوم پیش‌نیاز متوقف نبود؛ ولی در عصر غیبت، بر شناخت مجموعه‌ای از علوم، مانند: صرف، نحو، لغت، منطق، رجال، اصول و آشنایی با کتاب و سنّت و محاورات عرفی و‌... موقوف است. در مقدار لازم هر یک از این علوم پیش‌نیاز بحث است؛[۲۳] ولی  در حقیقت اجتهاد، که همان ردّ فرع به اصل است، تفاوتی میان عصر حضور و عصر غیبت نیست.[۲۴]
اجتهاد در عصر حضور، بر استفاده حکم از کلام پیامبر و امامان معصوم(علیهم السلام)اطلاق می‌شد؛ ازاین‌رو بر فراگیری علوم پیش‌نیاز متوقف نبود؛ ولی در عصر غیبت، بر شناخت مجموعه‌ای از علوم، مانند: صرف، نحو، لغت، منطق، رجال، اصول و آشنایی با کتاب و سنّت و محاورات عرفی و‌... موقوف است. در مقدار لازم هر یک از این علوم پیش‌نیاز بحث است؛[۲۳] ولی  در حقیقت اجتهاد، که همان ردّ فرع به اصل است، تفاوتی میان عصر حضور و عصر غیبت نیست.[۲۴]


۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش