پرش به محتوا

اجتهاد: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۵۲۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۰ اکتبر ۲۰۱۸
خط ۳۲: خط ۳۲:
*در فقه گفته شده که تحصیل ملکه اجتهاد و نیز استنباط احکام بر مکلّفان واجب است و این وجوب نه به جهت لزوم تطبیق عمل شخص مکلّف بر شریعت است، زیرا وی می‌تواند مقلّد یا محتاط باشد، بلکه به جهت زنده نگه داشتن شریعت و احکام آن است؛ بدین سبب این وجوب، کفایی است؛ یعنی در هر زمان گروهی باید به آن اقدام کنند و در این صورت تکلیف از دیگران ساقط می‌شود. برای وجوب تحصیل اجتهاد، به آیاتی از [[قرآن]] استدلال شده است:
*در فقه گفته شده که تحصیل ملکه اجتهاد و نیز استنباط احکام بر مکلّفان واجب است و این وجوب نه به جهت لزوم تطبیق عمل شخص مکلّف بر شریعت است، زیرا وی می‌تواند مقلّد یا محتاط باشد، بلکه به جهت زنده نگه داشتن شریعت و احکام آن است؛ بدین سبب این وجوب، کفایی است؛ یعنی در هر زمان گروهی باید به آن اقدام کنند و در این صورت تکلیف از دیگران ساقط می‌شود. برای وجوب تحصیل اجتهاد، به آیاتی از [[قرآن]] استدلال شده است:
#'''آیه نَفْر:''' خداوند متعالی می‌فرماید: چرا از هر گروهی از مؤمنان، طایفه‌ای کوچ نمی‌کنند، تا از [[دین]]  آگاهی یابند و هنگام بازگشت به‌سوی قوم خود، آن‌ها را بیم دهند؟! شاید از مخالفت فرمان پروردگار بترسند، و خودداری کنند!{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَافَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ}}﴾}}<ref> و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند؛ سوره توبه، آیه:۱۲۲.</ref>. کلمه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| لَوْلاَ }}﴾}} برای تحضیض و تحریک است و از آن لزوم و وجوب کوچ برای تحصیل علم، استفاده می‌شود. از تعبیر {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ}}﴾}} نیز کفایی بودن این وجوب فهمیده می‌شود <ref>اطیب‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۳۳۳؛ مبادی الوصول، ص‌۲۴۷؛ الکشاف، ج‌۲، ص‌۳۲۳؛ التحریر والتنویر، ج‌۱۱، ص‌۶۱‌.</ref>. عقل  نیز به وجوب کفایی حکم می‌کند؛ زیرا اگر همه مردم در همه امور، احتیاط را شیوه کار خویش قرار دهند یا به دنبال استدلال‌های فقهی احکام بروند، نظام زندگی مختلّ خواهد شد؛ از این‌رو، عقل، وجوب اجتهاد را به‌صورت طریقی برای تحقّق امتثال احکام الهی،  بر برخی از مردم لازم می‌بیند<ref>الاجتهاد و التقلید، صدر، ص‌۳۳.</ref>.
#'''آیه نَفْر:''' خداوند متعالی می‌فرماید: چرا از هر گروهی از مؤمنان، طایفه‌ای کوچ نمی‌کنند، تا از [[دین]]  آگاهی یابند و هنگام بازگشت به‌سوی قوم خود، آن‌ها را بیم دهند؟! شاید از مخالفت فرمان پروردگار بترسند، و خودداری کنند!{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَافَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ}}﴾}}<ref> و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند؛ سوره توبه، آیه:۱۲۲.</ref>. کلمه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| لَوْلاَ }}﴾}} برای تحضیض و تحریک است و از آن لزوم و وجوب کوچ برای تحصیل علم، استفاده می‌شود. از تعبیر {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ}}﴾}} نیز کفایی بودن این وجوب فهمیده می‌شود <ref>اطیب‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۳۳۳؛ مبادی الوصول، ص‌۲۴۷؛ الکشاف، ج‌۲، ص‌۳۲۳؛ التحریر والتنویر، ج‌۱۱، ص‌۶۱‌.</ref>. عقل  نیز به وجوب کفایی حکم می‌کند؛ زیرا اگر همه مردم در همه امور، احتیاط را شیوه کار خویش قرار دهند یا به دنبال استدلال‌های فقهی احکام بروند، نظام زندگی مختلّ خواهد شد؛ از این‌رو، عقل، وجوب اجتهاد را به‌صورت طریقی برای تحقّق امتثال احکام الهی،  بر برخی از مردم لازم می‌بیند<ref>الاجتهاد و التقلید، صدر، ص‌۳۳.</ref>.
#'''آیات ۱۷‌ـ‌۱۸ سوره زمر:''' خداوند در این آیه، هدف از شنیدن آرا و انظار را دست‌یابی به بهترین آن‌ها و پیروی "در مقام اعتقاد و عمل<ref>مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۷۷۰.</ref>" قرار داده است: «فَبَشِّر عِباد * اَلَّذینَ یستَمِعونَ القَولَ فَیتَّبِعونَ اَحسَنَهُ» ، و  این جز با استدلال و اجتهاد حاصل نمی‌شود؛[۲۸] ولی استفاده وجوب اجتهاد از این آیات دشوار است؛ زیرا صرفاً بر ترغیب دلالت می‌کند؛ افزون بر آن که دست‌یابی به بهترین آرا، تنها با اجتهاد تحقق پیدا نمی‌کند؛ بلکه به‌گونه‌ای دیگر نیز میسّر است.
#'''آیات ۱۷‌ـ‌۱۸ سوره زمر:''' خداوند در این آیه، هدف از شنیدن آرا و انظار را دست‌یابی به بهترین آن‌ها و پیروی "در مقام اعتقاد و عمل<ref>مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۷۷۰.</ref>" قرار داده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ}}﴾}}<ref> و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیده‌اند و به درگاه خداوند بازگشته‌اند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده!کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند؛ سوره زمر، آیه: ۱۷- ۱۸.</ref>، و  این جز با استدلال و اجتهاد حاصل نمی‌شود<ref>الفرقان، ج۲۲‌ـ‌۲۳، ص۳۱۲‌ـ‌۳۱۴؛ التفسیرالکبیر، ج‌۲۶، ص‌۲۶۱.</ref>؛ ولی استفاده وجوب اجتهاد از این آیات دشوار است؛ زیرا صرفاً بر ترغیب دلالت می‌کند؛ افزون بر آن که دست‌یابی به بهترین آرا، تنها با اجتهاد تحقق پیدا نمی‌کند؛ بلکه به‌گونه‌ای دیگر نیز میسّر است.
۳. آیات ۱۶۸‌ـ‌۱۷۰ بقره: خداوند در این آیات با سیاق واحد، ابتدا از پیروی شیطان و سپس از تقلید* کورکورانه پدران منع کرده و این نشان می‌دهد که بین پیروی از شیطان و تقلید کورکورانه فرقی نیست. به تعبیر فخررازی، آیات پیشین قوی‌ترین دلیل بر وجوب اجتهاد و نظر است؛[۲۹] ولی این آیه نیز بر وجوب اجتهاد دلالت نمی‌کند؛ زیرا می‌گوید: اگر می‌خواهید نظری ارائه دهید، باید بی‌دلیل نباشد؛ امّا این‌که به‌طور حتم باید نظر داد یا نه، از  آیه استفاده نمی‌شود. در مرحله عمل نیز انسان می‌تواند با احتیاط یا تقلید از فقیه اعلم، به‌واقع برسد؛ بدون آن که به اجتهاد و نظر نیازی داشته باشد؛ زیرا آن‌چه آیه نفی می‌کند، تقلید کورکورانه است، نه عمل به احتیاط یا تقلید آگاهانه و عقلایی.
#'''آیات ۱۶۸‌ـ‌۱۷۰ سوره بقره:''' خداوند در این آیات با سیاق واحد، ابتدا از پیروی شیطان و سپس از تقلید کورکورانه پدران منع کرده و این نشان می‌دهد که بین پیروی از شیطان و تقلید کورکورانه فرقی نیست. به تعبیر فخررازی، آیات پیشین قوی‌ترین دلیل بر وجوب اجتهاد و نظر است<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۵، ص‌۷.</ref>؛ ولی این آیه نیز بر وجوب اجتهاد دلالت نمی‌کند؛ زیرا می‌گوید: اگر می‌خواهید نظری ارائه دهید، باید بی‌دلیل نباشد؛ امّا این‌که به‌طور حتم باید نظر داد یا نه، از  آیه استفاده نمی‌شود. در مرحله عمل نیز انسان می‌تواند با احتیاط یا تقلید از فقیه اعلم، به‌واقع برسد؛ بدون آن که به اجتهاد و نظر نیازی داشته باشد؛ زیرا آن‌چه آیه نفی می‌کند، تقلید کورکورانه است، نه عمل به احتیاط یا تقلید آگاهانه و عقلایی.
۴. از‌جمله آیاتی که برای وجوب اجتهاد به آن تمسّک شده، آیه‌۸۳ نساءاست: «ولَو رَدّوهُ اِلَی الرَّسولِ و اِلی اُولِی الاَمرِ مِنهُم لَعَلِمَهُ الَّذینَ یستَنـبِطونَهُ مِنهُم». در این  آیه از افشای آن‌چه به امور مسلمانان تعلّق دارد (به صرف اطلاع و شنیدن) نهی می‌کند و دستور می‌دهد که آن امر باید به صاحبان بصیرت ارجاع داده شود که امکان تحقیق و استنباط از مصادر برای آن‌ها فراهم است، تا تدبیر کنند که آیا افشای آن به صلاح مسلمانان هست یا نه.[۳۰] در این‌که مراد از «الَّذینَ یستَنـبِطونَهُ» چیست و مستنبطان چه کسانی هستند، ۲ احتمال وجود دارد:
#از‌ جمله آیاتی که برای وجوب اجتهاد به آن تمسّک شده، آیه‌ ۸۳ سوره نساء است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً}}﴾}}<ref> و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید؛ سوره نساء، آیه:۸۳.</ref> در این  آیه از افشای آن‌چه به امور مسلمانان تعلّق دارد نهی می‌کند و دستور می‌دهد که آن امر باید به صاحبان بصیرت ارجاع داده شود که امکان تحقیق و استنباط از مصادر برای آن‌ها فراهم است، تا تدبیر کنند که آیا افشای آن به صلاح مسلمانان هست یا نه<ref>المیزان، ج‌۵، ص‌۱۸‌ـ‌۱۹.</ref> در این‌که مراد از {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ}}﴾}} چیست و مستنبطان چه کسانی هستند، ۲ احتمال وجود دارد: '''الف.''' مقصود، [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} و [[امامان]]اند{{صل}}<ref>تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۲۶۰.</ref>. ولی با توجّه به این‌که آنان به احکام علم دارند و اجتهاد درباره آنان معنا ندارد، آیه  به اجتهاد ربطی نخواهد داشت، مگر بنابر نظر [[اهل سنت]] که [[اولواالامر]] در آیه را اهل علم و فقه ملازم با [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} دانسته و نیز بنابر نظر بیش‌تر آن‌ها که به اجتهاد [[پیامبر]]{{صل}} معتقد هستند<ref>المنار، ج‌۵، ص‌۲۹۹؛ تفسیر قرطبی، ج‌۵، ص‌۱۸۸؛ مجمع‌البیان، ج۳، ص‌۱۲۶؛ المیزان، ج‌۵، ص‌۲۲.</ref>. '''ب.''' مقصود، مراجعه‌کنندگان به [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} و [[اولواالامر]] است؛ بدین معنا که موضوعات را به کتاب و سنّت "[[رسول]] و اولی‌الامر" ارجاع، و از طریق آن‌ها استنباط حاصل شود<ref>الفرقان، ج‌۵‌ـ‌۶‌، ص‌۲۰۵؛ المیزان، ج‌۵، ص‌۲۲؛ مجمع‌البیان، ج۳، ص‌۱۲۶.</ref>. در این صورت، استنباط معنای اصطلاحی خود را خواهد داشت. این نظر را کلمه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَعَلِمَهُ}}﴾}} نیز تأیید می‌کند که لازمه آن، جهل پیش از استنباط است و [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} از آن بدورند<ref>الفرقان، ج‌۵‌ـ‌۶‌، ص‌۲۰۶.</ref>. دلالت این  آیه نیز ناتمام است؛ زیرا اوّلاً آیه بر فرض تصمیم به اظهارنظر، مراجعه به کتاب و سنّت را لازم می‌کند؛ پس وجوب اجتهاد از آیه استفاده نمی‌شود. ثانیاً آیه به پخش شایعات درباره پیروزی یا شکست مسلمانان در جنگ مربوط است<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۱۹۸.</ref>.
الف. مقصود، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام)اند.[۳۱] ولی با توجّه به این‌که آنان به احکام علم دارند و اجتهاد درباره آنان معنا ندارد، آیه  به اجتهاد ربطی نخواهد داشت، مگر بنابرنظر اهل‌سنّت که اولواالامر در آیه را اهل علم و فقه ملازم با پیغمبر(صلی الله علیه وآله)دانسته و نیز بنابر نظر بیش‌تر آن‌ها که به اجتهاد پیامبر(صلی الله علیه وآله) معتقد هستند.[۳۲]
ب. مقصود، مراجعه‌کنندگان به رسول خدا و اولواالامر است؛ بدین معنا که موضوعات را به کتاب و سنّت (رسول و اولی‌الامر) ارجاع، و از طریق آن‌ها استنباط حاصل شود.[۳۳] در این صورت، استنباط معنای اصطلاحی خود را خواهد داشت. این نظر را کلمه «لَعَلِمَهُ» نیز تأیید می‌کند که لازمه آن، جهل پیش از استنباط است و پیغمبر(صلی الله علیه وآله) و امام(علیه السلام) از آن بدورند.[۳۴] دلالت این  آیه نیز ناتمام است؛ زیرا اوّلاً آیه بر فرض تصمیم به اظهارنظر، مراجعه به کتاب و سنّت را لازم می‌کند؛ پس وجوب اجتهاد از آیه استفاده نمی‌شود. ثانیاً آیه به پخش شایعات درباره پیروزی یا شکست مسلمانان در جنگ مربوط است.[۳۵]


حجیت فتوای مجتهد:
==حجیت فتوای مجتهد==
فقیهان در حجّیت فتوای مجتهد بر فرد عامی، به آیاتی استدلال‌کرده‌اند:
فقیهان در حجّیت فتوای مجتهد بر فرد عامی، به آیاتی استدلال‌کرده‌اند:
۱. «و‌ما‌کانَ المُؤمِنونَ لِینفِروا کافَّةً فَلَولا نَفَرَ مِن کلِّ فِرقَة مِنهُم طَـائِفَةٌ لِیتَفَقَّهوا فِی الدّینِ ولِینذِروا قَومَهُم اِذا رَجَعوا اِلَیهِم لَعَلَّهُم یحذَرون» (توبه/۹،۱۲۲) خداوند در این آیه، با کلمه «لولا»  مؤمنان را برانگیخته است که باید گروهی از ایشان در دین تفقّه و پس از بازگشت، دیگران را انذار کنند؛ سپس برای این انذار واجب، غایتی را ذکر کرده و آن ترس انذارشدگان از مخالفت است. اگر غایت و غرضِ عملی واجب، (تفقّه در دین و انذار قوم) فعلی از  افعال اختیاری انسان (برحذر بودن قوم از مخالفت) باشد، متفاهم عرفی آن کلام، این است که آن عمل هم، واجب است و لازمه وجوب تحذیر از مخالفت، حجّیت و اعتبار قول منذِر و بیم دهنده است و هنگامی که مجتهد به وجوب یا حرمت عملی فتوا می‌دهد، مدلول التزامی آن این است که در ترک عملِ واجب یا انجام عملِ حرام مجازات وجود دارد؛ پس نفسِ افتا، مصداق انذار و بیم دادن می‌شود، و خوف عملی مکلّف، آن است که واجب را بیاورد و حرام را ترک کند. وقتی خداوند می‌فرماید: بر انذار شده لازم است از مخالفت خودداری کند، مدلول التزامی آن، حجّیت و اعتبار فتوا و گزارش فقیه از احکام الهی است. این ادّعا که لزوم خودداری از مخالفت، مختصّ مورد حصول قطع یا اطمینان برای شخص تحذیر شده است،[۳۶] با ظاهر آیه مخالف است؛ زیرا در آیه، لزوم حذر و خوف، به حصول قطع یا اطمینان مقید نشده است.[۳۷]
۱. «و‌ما‌کانَ المُؤمِنونَ لِینفِروا کافَّةً فَلَولا نَفَرَ مِن کلِّ فِرقَة مِنهُم طَـائِفَةٌ لِیتَفَقَّهوا فِی الدّینِ ولِینذِروا قَومَهُم اِذا رَجَعوا اِلَیهِم لَعَلَّهُم یحذَرون» (توبه/۹،۱۲۲) خداوند در این آیه، با کلمه «لولا»  مؤمنان را برانگیخته است که باید گروهی از ایشان در دین تفقّه و پس از بازگشت، دیگران را انذار کنند؛ سپس برای این انذار واجب، غایتی را ذکر کرده و آن ترس انذارشدگان از مخالفت است. اگر غایت و غرضِ عملی واجب، (تفقّه در دین و انذار قوم) فعلی از  افعال اختیاری انسان (برحذر بودن قوم از مخالفت) باشد، متفاهم عرفی آن کلام، این است که آن عمل هم، واجب است و لازمه وجوب تحذیر از مخالفت، حجّیت و اعتبار قول منذِر و بیم دهنده است و هنگامی که مجتهد به وجوب یا حرمت عملی فتوا می‌دهد، مدلول التزامی آن این است که در ترک عملِ واجب یا انجام عملِ حرام مجازات وجود دارد؛ پس نفسِ افتا، مصداق انذار و بیم دادن می‌شود، و خوف عملی مکلّف، آن است که واجب را بیاورد و حرام را ترک کند. وقتی خداوند می‌فرماید: بر انذار شده لازم است از مخالفت خودداری کند، مدلول التزامی آن، حجّیت و اعتبار فتوا و گزارش فقیه از احکام الهی است. این ادّعا که لزوم خودداری از مخالفت، مختصّ مورد حصول قطع یا اطمینان برای شخص تحذیر شده است،[۳۶] با ظاهر آیه مخالف است؛ زیرا در آیه، لزوم حذر و خوف، به حصول قطع یا اطمینان مقید نشده است.[۳۷]
۱۱۵٬۲۱۳

ویرایش