پرش به محتوا

ابوجهم بن حذیفه عدوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'جمع آوری' به 'جمع‌آوری'
جز (جایگزینی متن - 'تجدید' به 'تجدید')
جز (جایگزینی متن - 'جمع آوری' به 'جمع‌آوری')
خط ۱۰: خط ۱۰:
ابوجهم در عصر [[رسول خدا]] {{صل}} به همراه و همسو با [[مخالفان]] آن [[حضرت]] بود و دیر [[اسلام]] پذیرفت. هنگامی که [[پیامبر]] در [[مکه]] بود، ابوجهم و [[عمر بن خطاب]] به قصد [[ترور]] آن حضرت شبانه راهی [[منزل]] وی شدند، ولی با شنیدن سوره‌هایی از [[قرآن]] که رسول خدا {{صل}} قرائت می‌کرد، از [[تصمیم]] خود منصرف شدند و بازگشتند<ref>قاضی عیاض، ج۱، ص۳۴۹؛ و نیز ر. ک: ابن حبیب، ص۲۹۵؛ بلاذری، ج۱۰، ص۴۸۴.</ref>. او در [[جنگ احد]] همراه [[مشرکان]] بود و چون از [[کوه]] بالا رفت، رسول خدا {{صل}} به [[زید بن خطاب]] [[دستور]] داد مانع از آمدن وی شود<ref>بلاذری، ج۱، ص۶۴ و ج۱۰، ص۴۶۵.</ref>. پس از [[صلح حدیبیه]]، چون عمر بن خطاب دو [[همسر]] [[مشرک]] خود را [[طلاق]] داد، وی که در آن هنگام مشرک بود، با یکی از آنان به نام [[ام کلثوم]] دختر جرول [[ازدواج]] کرد<ref>ابن هشام، ج۳، ص۳۴۱؛ واقدی، ج۲، ص۶۳۳؛ ابن سعد، ج۸، ص۹؛ ابن کثیر، ج۴، ص۳۷۶.</ref>.
ابوجهم در عصر [[رسول خدا]] {{صل}} به همراه و همسو با [[مخالفان]] آن [[حضرت]] بود و دیر [[اسلام]] پذیرفت. هنگامی که [[پیامبر]] در [[مکه]] بود، ابوجهم و [[عمر بن خطاب]] به قصد [[ترور]] آن حضرت شبانه راهی [[منزل]] وی شدند، ولی با شنیدن سوره‌هایی از [[قرآن]] که رسول خدا {{صل}} قرائت می‌کرد، از [[تصمیم]] خود منصرف شدند و بازگشتند<ref>قاضی عیاض، ج۱، ص۳۴۹؛ و نیز ر. ک: ابن حبیب، ص۲۹۵؛ بلاذری، ج۱۰، ص۴۸۴.</ref>. او در [[جنگ احد]] همراه [[مشرکان]] بود و چون از [[کوه]] بالا رفت، رسول خدا {{صل}} به [[زید بن خطاب]] [[دستور]] داد مانع از آمدن وی شود<ref>بلاذری، ج۱، ص۶۴ و ج۱۰، ص۴۶۵.</ref>. پس از [[صلح حدیبیه]]، چون عمر بن خطاب دو [[همسر]] [[مشرک]] خود را [[طلاق]] داد، وی که در آن هنگام مشرک بود، با یکی از آنان به نام [[ام کلثوم]] دختر جرول [[ازدواج]] کرد<ref>ابن هشام، ج۳، ص۳۴۱؛ واقدی، ج۲، ص۶۳۳؛ ابن سعد، ج۸، ص۹؛ ابن کثیر، ج۴، ص۳۷۶.</ref>.


ابوجهم در [[فتح مکه]] اسلام آورد<ref>ابن سعد، ج۶، ص۸.</ref> و در شمار "[[مسلمة]] الفتح» قرار گرفت<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۶۱.</ref>. وی در [[نبرد حنین]] حضور یافت و [[مسئولیت]] [[حفظ]] [[غنایم]] را به عهده گرفت<ref>ابن عساکر، ج۳۸، ص۱۷۵.</ref>. ابوجهم از جمله قرشیانی بود که [[رسول خدا]] {{صل}} غنایمی از این [[نبرد]] را به آنان داد<ref>ابن هشام، ج۴، ص۱۳۸.</ref>. برخی [[روایات]] حاکی از آن است که وی وقتی از سوی [[پیامبر]] بر غنایم [[جنگ حنین]] گماشته شد، با [[خالد بن برصاء]] که [[مال]] ناچیزی از غنایم را برداشت، درگیر شد و به او آسیب زد. پیامبر برای آسیب دیده، پانزده شتر دیه معین کرد<ref>طبرانی، معجم کبیر، ج۲۴، ص۳۱۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۹۴.</ref> و در برابر تقاضای [[قصاص]]، حاضر به قصاص عامل خود نشد<ref>ابن عساکر، ج۳۸، ص۱۷۵.</ref>. در گزارش دیگری، وی از سوی رسول خدا {{صل}} برای جمع آوری [[زکات]] [[مأمور]] شد<ref>ابن حجر، تلخیص الحبیر، ج۵، ص۵۲۱.</ref> و چون با یکی از مؤدیان زکات از [[قبیله]] [[بنی لیث]] درگیر شد، بر سر وی جراحتی وارد کرد. [[قوم]] وی [[شکایت]] نزد رسول خدا {{صل}} برده و خواهان قصاص شدند، ولی آن [[حضرت]] با پیشنهاد مبلغی و افزایش آن برای دو بار، آنان را به [[صلح]] و گرفتن دیه [[راضی]] کرد<ref>عبدالرزاق صنعانی، ج۹، ص۴۶۳؛ احمد بن حنبل، ج۶، ص۲۳۲؛ ابن ماجه، ج۲، ص۸۸۱؛ نائی، ج۸، ص۳۵.</ref>. هر دو [[روایت]] یاد شده، به یک حادثه مربوط است که گاه به هم آمیخته و گاه به صورت جدا نقل شده است. [[رفتار پیامبر]] در این حادثه، به عنوان نمونه و منبعی برای صلح در موارد مشابه، مورد توجه [[فقها]] قرار گرفته است<ref>ابن حزم، محلی، ج۸، ص۱۶۸ و ص۱۰-۴۱۱.</ref>. او و [[معاویه]] از [[فاطمه دختر قیس]] که از همسرش جدا شده بود، همزمان [[خواستگاری]] کردند. [[فاطمه]] چون با رسول خدا {{صل}} [[مشورت]] کرد، آن حضرت، معاویه را [[فقیر]] بی‌مال (کسی که در هزینه مال سخت‌گیر است) و ابوجهم را کسی که عصایش از دوشش نمی‌افتد (کنایه از [[سخت‌گیری]] بر [[زنان]] و به‌کارگیری [[عصا]] برای [[تأدیب]] و [[ترساندن]] آنان) معرفی، و در نهایت او را به [[ازدواج]] با [[زید بن حارثه]] [[تشویق]] کرد <ref>ابن سعد، ج۸، ص۲۱۳؛ احمد بن حنبل، ج۶، ص۴۱۳؛ ابن راهویه، ج۲ف ص۲۳۰؛ طبرانی، معجم کبیر، ج۲۴، ص۳۶۸.</ref>.  
ابوجهم در [[فتح مکه]] اسلام آورد<ref>ابن سعد، ج۶، ص۸.</ref> و در شمار "[[مسلمة]] الفتح» قرار گرفت<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۶۱.</ref>. وی در [[نبرد حنین]] حضور یافت و [[مسئولیت]] [[حفظ]] [[غنایم]] را به عهده گرفت<ref>ابن عساکر، ج۳۸، ص۱۷۵.</ref>. ابوجهم از جمله قرشیانی بود که [[رسول خدا]] {{صل}} غنایمی از این [[نبرد]] را به آنان داد<ref>ابن هشام، ج۴، ص۱۳۸.</ref>. برخی [[روایات]] حاکی از آن است که وی وقتی از سوی [[پیامبر]] بر غنایم [[جنگ حنین]] گماشته شد، با [[خالد بن برصاء]] که [[مال]] ناچیزی از غنایم را برداشت، درگیر شد و به او آسیب زد. پیامبر برای آسیب دیده، پانزده شتر دیه معین کرد<ref>طبرانی، معجم کبیر، ج۲۴، ص۳۱۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۹۴.</ref> و در برابر تقاضای [[قصاص]]، حاضر به قصاص عامل خود نشد<ref>ابن عساکر، ج۳۸، ص۱۷۵.</ref>. در گزارش دیگری، وی از سوی رسول خدا {{صل}} برای جمع‌آوری [[زکات]] [[مأمور]] شد<ref>ابن حجر، تلخیص الحبیر، ج۵، ص۵۲۱.</ref> و چون با یکی از مؤدیان زکات از [[قبیله]] [[بنی لیث]] درگیر شد، بر سر وی جراحتی وارد کرد. [[قوم]] وی [[شکایت]] نزد رسول خدا {{صل}} برده و خواهان قصاص شدند، ولی آن [[حضرت]] با پیشنهاد مبلغی و افزایش آن برای دو بار، آنان را به [[صلح]] و گرفتن دیه [[راضی]] کرد<ref>عبدالرزاق صنعانی، ج۹، ص۴۶۳؛ احمد بن حنبل، ج۶، ص۲۳۲؛ ابن ماجه، ج۲، ص۸۸۱؛ نائی، ج۸، ص۳۵.</ref>. هر دو [[روایت]] یاد شده، به یک حادثه مربوط است که گاه به هم آمیخته و گاه به صورت جدا نقل شده است. [[رفتار پیامبر]] در این حادثه، به عنوان نمونه و منبعی برای صلح در موارد مشابه، مورد توجه [[فقها]] قرار گرفته است<ref>ابن حزم، محلی، ج۸، ص۱۶۸ و ص۱۰-۴۱۱.</ref>. او و [[معاویه]] از [[فاطمه دختر قیس]] که از همسرش جدا شده بود، همزمان [[خواستگاری]] کردند. [[فاطمه]] چون با رسول خدا {{صل}} [[مشورت]] کرد، آن حضرت، معاویه را [[فقیر]] بی‌مال (کسی که در هزینه مال سخت‌گیر است) و ابوجهم را کسی که عصایش از دوشش نمی‌افتد (کنایه از [[سخت‌گیری]] بر [[زنان]] و به‌کارگیری [[عصا]] برای [[تأدیب]] و [[ترساندن]] آنان) معرفی، و در نهایت او را به [[ازدواج]] با [[زید بن حارثه]] [[تشویق]] کرد <ref>ابن سعد، ج۸، ص۲۱۳؛ احمد بن حنبل، ج۶، ص۴۱۳؛ ابن راهویه، ج۲ف ص۲۳۰؛ طبرانی، معجم کبیر، ج۲۴، ص۳۶۸.</ref>.  


در گزارش دیگری، [[رسول خدا]] {{صل}} گروهی را برای نبردی فرستاد که مرکب یکی از آنان در [[راه]] ماند. رسول خدا {{صل}} درخواست خرید مرکبی از [[ابوجهم بن حذیفه]] کرد. وی که با فروش موافق نبود، مرکب را به آن [[حضرت]] داد تا پس از رفع نیاز بدو بازگرداند<ref>احمد بن حنبل، ج۵، ص۲۲۰؛ ابن عساکر، ج۱، ص۳۸۷؛ ابن حجر، فتح، ج۴، ص۸۰.</ref>. چون مقوقس، [[پادشاه]] اسکندریه برای [[پیامبر]] سه [[کنیز]] فرستاد، آن حضرت یکی را برای خود برداشت، یکی را به ابوجهم و دیگری را به [[حسان بن ثابت]] داد<ref>ابن عساکر، ج۳۴، ص۲۸۱؛ ابن کثیر، ج۴، ص۳۱۰؛ متقی هندی، ج۱۰، ص۶۰۴ به نقل از ابونعیم که در معرفة الصحابه بافت نشد. در صورت صحت گزارش یاد شده، قاعدتا این حادثه پس از فتح مکه بوده است؛ زیرا اسلام ابو جهم در این زمان است. گزارش دیگر به جای ابوجهم، جهم بن قیس عبدی را آورده است: ابن سید الناس، ج۲، ص۳۹۹.</ref>.
در گزارش دیگری، [[رسول خدا]] {{صل}} گروهی را برای نبردی فرستاد که مرکب یکی از آنان در [[راه]] ماند. رسول خدا {{صل}} درخواست خرید مرکبی از [[ابوجهم بن حذیفه]] کرد. وی که با فروش موافق نبود، مرکب را به آن [[حضرت]] داد تا پس از رفع نیاز بدو بازگرداند<ref>احمد بن حنبل، ج۵، ص۲۲۰؛ ابن عساکر، ج۱، ص۳۸۷؛ ابن حجر، فتح، ج۴، ص۸۰.</ref>. چون مقوقس، [[پادشاه]] اسکندریه برای [[پیامبر]] سه [[کنیز]] فرستاد، آن حضرت یکی را برای خود برداشت، یکی را به ابوجهم و دیگری را به [[حسان بن ثابت]] داد<ref>ابن عساکر، ج۳۴، ص۲۸۱؛ ابن کثیر، ج۴، ص۳۱۰؛ متقی هندی، ج۱۰، ص۶۰۴ به نقل از ابونعیم که در معرفة الصحابه بافت نشد. در صورت صحت گزارش یاد شده، قاعدتا این حادثه پس از فتح مکه بوده است؛ زیرا اسلام ابو جهم در این زمان است. گزارش دیگر به جای ابوجهم، جهم بن قیس عبدی را آورده است: ابن سید الناس، ج۲، ص۳۹۹.</ref>.
۲۱۷٬۴۹۱

ویرایش