|
|
خط ۳۱۳: |
خط ۳۱۳: |
|
| |
|
| پس اگر این مرجعیّت علمی برای احدی از [[امت]] ثابت شود، [[علم]] به [[فراغ ذمّه]] از [[تکالیف شرعی]] حاصل نمیشود جز با مراجعه به آنها و اخذ [[احکام]] از آنها؛ زیرا فقط آنها [[حجّت]] در [[بیان احکام]] هستند. پس [[عقل]] به جهت دفع ضرر احتمالی [[حکم]] به [[وجوب]] قطع به فراغ ذمّه از تکالیف شرعی میکند، و قطع به فراغ ذمّه هم حاصل نمیشود مگر با [[رجوع]] کردن به کسانی که قطع به فراغ ذمّه در [[اتّباع]] آنها داریم. پس فحص و نظر از کسانی که ما [[مأمور]] به اتّباع آنها هستیم، [[واجب عقلی]] است و ما ادّعا میکنیم و معتقدیم که [[ائمه اطهار]] {{عم}} بعد از [[رسول خدا]] {{صل}}خلیفههای [[خداوند]] در [[زمین]] و اُمناء او بر احکام هستند، پس اگر [[ولایت]] و [[امامت]] آنها بر [[مخالفان]] [[حق]] ثابت نشده است، چرا فحص و نظر نکردهاند تا آثار آنها را اخذ نمایند با این که [[مرجعیت علمی اهل بیت]] {{عم}} به [[روایات]] متواتره مسلّم بین [[فریقین]] ثابت است، چنان که [[حدیث متواتر ثقلین]] و [[حدیث سفینه|سفینه]] و.... بر آن دلالت دارد<ref>[[سید قاسم علیاحمدی|علیاحمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]] ص ۶۸.</ref>. | | پس اگر این مرجعیّت علمی برای احدی از [[امت]] ثابت شود، [[علم]] به [[فراغ ذمّه]] از [[تکالیف شرعی]] حاصل نمیشود جز با مراجعه به آنها و اخذ [[احکام]] از آنها؛ زیرا فقط آنها [[حجّت]] در [[بیان احکام]] هستند. پس [[عقل]] به جهت دفع ضرر احتمالی [[حکم]] به [[وجوب]] قطع به فراغ ذمّه از تکالیف شرعی میکند، و قطع به فراغ ذمّه هم حاصل نمیشود مگر با [[رجوع]] کردن به کسانی که قطع به فراغ ذمّه در [[اتّباع]] آنها داریم. پس فحص و نظر از کسانی که ما [[مأمور]] به اتّباع آنها هستیم، [[واجب عقلی]] است و ما ادّعا میکنیم و معتقدیم که [[ائمه اطهار]] {{عم}} بعد از [[رسول خدا]] {{صل}}خلیفههای [[خداوند]] در [[زمین]] و اُمناء او بر احکام هستند، پس اگر [[ولایت]] و [[امامت]] آنها بر [[مخالفان]] [[حق]] ثابت نشده است، چرا فحص و نظر نکردهاند تا آثار آنها را اخذ نمایند با این که [[مرجعیت علمی اهل بیت]] {{عم}} به [[روایات]] متواتره مسلّم بین [[فریقین]] ثابت است، چنان که [[حدیث متواتر ثقلین]] و [[حدیث سفینه|سفینه]] و.... بر آن دلالت دارد<ref>[[سید قاسم علیاحمدی|علیاحمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]] ص ۶۸.</ref>. |
|
| |
| == تجلی [[توحید]] در [[نظام امامت]] ==
| |
| چون [[خداوند]] موجودی ادراک نشدنی است و با کسی روبهرو و طرف [[گفتوگو]] نمیشود، پس ناگزیر کسانی از خود [[مردم]] را بر آنان میگمارد تا به جای خودِ او با [[مردم]] گفتوشنود کنند و [[حقّ حاکمیت]] و فرماندهی [[خداوند]] را به مرحله [[اجرا]] و تحقق برسانند و فرستادن آنها [[لطف]]<ref>علامه حلی در این باره میفرمایند: {{عربی|الإمام لطف فيجب نصبه على الله تعالى تحصيلا للغرض}}. [وجود] امام لطف است؛ پس نصب او بر خدای متعال واجب است، برای آنکه غرض (و هدف الهی از هدایت بندگان) حاصل گردد، ر.ک: علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۵۹-۶۰.</ref> و [[مهربانی]] از سوی او به [[مردم]] است<ref>نشریه همشهری، شماره ۸، اردیبهشت ۱۳۷۷، مقاله امامت در چشمانداز کلام شیعی برگرفته از کتاب جستاری در فلسفه امامت، نوشته اصغر دادبه.</ref>، لذا [[ولایت]] [[نبویه]] به نوعی [[ولایت]] الهیه است و [[ولایت]] [[امامیه]] نیز استمرار [[ولایت]] [[نبویه]] است.
| |
|
| |
| برحسب [[عقیده]] [[توحید]]، [[حکومت]] و [[ولایت]] و [[مالکیت]] حقیقیّه مطلقه، مختص به خداست و [[حق]] و [[حقیقت]] این صفات، بنابر [[آیات قرآنی]]: {{متن قرآن|فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ}}<ref> «اما خداوند است که سرور (راستین) است» سوره شوری، آیه ۹.</ref> فقط برای او ثابت است<ref>آیت الله جوادی آملی در کتاب شمیم ولایت، ص۹۴-۱۰۰ انحصار ولایت را برای خداوند با ادله عقلی و نقلی اثبات میکند.</ref>. و هیچ کس در عوض [[خدا]]، حتی بر نفس خود، نه [[سلطنت]] و [[ولایت تکوینی]] دارد و نه [[ولایت تشریعی]]؛ تا چه رسد به اینکه بر دیگری [[ولایت]] و [[حکومت]] داشته باشد، یا مالک امر او باشد<ref>لطفالله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ج۱، ص۹۶.</ref>.
| |
|
| |
| بنابراین، [[ولایت]] [[حقیقی]]، اوّلاً و بالذّات از آنِ خداست و [[ولایت]] و [[حکومت]] و مالکیتی که به [[اذن خدا]] برای بعضی از بندگانش اعتبار میشود، اعتباری و قراردادی بوده و [[حقیقی]] نیست<ref>عبدالله جوادی آملی، شمیم ولایت، ص۱۰۵-۱۰۶.</ref>. لذا به [[عزل]] و اسباب دیگر، قابل زوال و انتقال است. این [[ولایت]] از نوع [[ولایت]] و [[حکومت]] الهیه نیست، چون [[حکومت]] و [[ولایت]] [[خدا]] [[حقیقی]] و خودبهخود و دائم و [[ابدی]] است و مقتضای [[ارتباط]] و تعلق مخلوق به [[خالق]]، [[حکومت]] و [[ولایت]] و [[مالکیت]] [[حقیقی]] [[خالق]] است. مخلوق، هویتش مملوکیت و [[نیازمندی]] و [[فرمانپذیری]] و عنایتخواهی است، نه مملوکیت [[بنده]] و تحت [[ولایت]] [[خدا]] بودن او قابل سلب شدن است، چون ذات او، هویتش و واقعیتش همین است؛ و نه [[مالکیت]] و [[حکومت]] و [[ولایت]] [[خدا]] بر بندگانش قابل سلب و اعطا و انتزاع است<ref>لطفالله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ج۱، ص۹۸.</ref>.
| |
|
| |
| خلاصه اینکه [[تصرف در امور]] [[عامه]] و رتق و فتق امور و حلّ و فصل [[کارها]] و اِعمال [[ولایت]] بر خلقالله، اگرچه یک نفر هم باشد، [[تصرف]] در [[سلطنت الهی]] و [[مُلک]] خدایی است که باید به اِذن [[خدا]] باشد؛ چنانکه برحسب [[آیات قرآن کریم]]<ref>مانند آیات ولایت، اولوالامر و تطهیر.</ref> و [[احادیث متواتر]]<ref>برای نمونه ر.ک: اصول کافی، کتاب الحجه، ج۱.</ref> که از طریق [[شیعه]] و [[سنّی]] [[روایت]] شده است، در [[امت]] این برنامه انجام شده و [[حضرت رسول]] {{صل}} [[نظام امامت]] را به [[مردم]] [[ابلاغ]] کرده و "اولوالامری" که تا [[روز قیامت]] عهدهدار این منصباند و دوازده نفرند، به [[امت]] معرفی شدهاند<ref>لطفالله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ج۱، ص۱۰۱.</ref>.
| |
|
| |
| از بیانات پیشین میتوان نتیجه گرفت که رابطه بین [[شناخت امام]] و [[یگانگی خداوند]] [[متعال]] رابطهای دو طرفه است، زیرا از طرفی باید [[توحید خداوند]] و [[حاکمیت]] مطلق باریتعالی را پذیرفت و از طرفی نیز باید [[ایمان]] که [[معرفت خداوند]] فقط در پرتو [[شناخت]] و [[پیروی]] از [[ائمه اطهار]] {{عم}} امکانپذیر است. در لسان [[روایات]] این مطلب به صراحت مطرح شده است؛ چنانکه [[ابوحمزه]] میگوید: [[امام باقر]] {{ع}} به من فرمود: "[[خدا]] را یقیناً کسی پرستد که او را بشناسد و کسی که به [[خدا]] [[معرفت]] پیدا نکند او را گمراهانه میپرستد". عرض کردم: فدایت شَوم؛ [[معرفت خدا]] چیست؟ فرمود: "[[باور]] داشتن [[خدای متعال]] و [[باور]] داشتن [[پیغمبر]] {{صل}} و [[دوست داشتن علی]] و [[پیروی]] از او و [[ائمه اطهار]] {{عم}} و [[بیزاری جستن]] به [[خدای سبحان]] از [[دشمن]] آنان. این چنین شناخته میشود [[خدای عزوجل]]"<ref>کلینی، اصول کافی، کتاب الحجه، بابُ معرفة الإمام و الرَّد إلیه.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۶۵-۶۸.</ref>
| |
|
| |
|
| == پرسشهای وابسته == | | == پرسشهای وابسته == |