حبیب نباجی: تفاوت میان نسخهها
←آشنایی اجمالی
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵: | خط ۵: | ||
ابوحبیب گوید: در [[خواب]] دیدم [[حضرت رسول]]{{صل}} به نباج تشریف آوردند و در مسجدی که [[حاجیان]] در آن فرود میآیند منزل کردند، من [[خدمت]] آن جناب رسیدم و [[سلام]] کردم، در مقابل [[رسول اکرم]] یک طبق خرما از خرماهای [[مدینه]] بود که به آن صیحانی میگفتند، حضرت رسول یک مشت از آن خرماها را به من دادند، من شمردم هیجده دانه بود. | ابوحبیب گوید: در [[خواب]] دیدم [[حضرت رسول]]{{صل}} به نباج تشریف آوردند و در مسجدی که [[حاجیان]] در آن فرود میآیند منزل کردند، من [[خدمت]] آن جناب رسیدم و [[سلام]] کردم، در مقابل [[رسول اکرم]] یک طبق خرما از خرماهای [[مدینه]] بود که به آن صیحانی میگفتند، حضرت رسول یک مشت از آن خرماها را به من دادند، من شمردم هیجده دانه بود. | ||
در روایت دیگری آمده که بیست و یک دانه بود، من از خواب بیدار شدم و خواب خود را چنین تعبیر کردم که من بیست و یک سال دیگر [[عمر]] خواهم | در روایت دیگری آمده که بیست و یک دانه بود، من از خواب بیدار شدم و خواب خود را چنین تعبیر کردم که من بیست و یک سال دیگر [[عمر]] خواهم کرد، یکی از روزها در مزرعه خود بودم و [[کارگران]] مشغول [[زراعت]] بودند، در این هنگام شخصی نزد من آمد و گفت: [[ابوالحسن رضا]]{{ع}} از مدینه آمده و در [[مسجد]] نباج [[نزول]] فرمودهاند، و [[مردم]] دسته دسته به دیدن او میروند. | ||
من هم حرکت کردم و به طرف مسجد رفتم، دیدم او در جایی نشسته که حضرت رسول{{صل}} در آنجا نشسته بودند، او روی حصیری قرار گرفته و یک طبق خرمای صیحانی در مقابلشان بود، من جلو رفتم و سلام کردم، او مرا نزد خود فرا خواند و یک مشت از آن خرماها را به من [[مرحمت]] کرد، من خرماها را شمردم به همان تعدادی بود که [[رسول خدا]]{{صل}} به من داده بودند. | من هم حرکت کردم و به طرف مسجد رفتم، دیدم او در جایی نشسته که حضرت رسول{{صل}} در آنجا نشسته بودند، او روی حصیری قرار گرفته و یک طبق خرمای صیحانی در مقابلشان بود، من جلو رفتم و سلام کردم، او مرا نزد خود فرا خواند و یک مشت از آن خرماها را به من [[مرحمت]] کرد، من خرماها را شمردم به همان تعدادی بود که [[رسول خدا]]{{صل}} به من داده بودند. |