نسبیت عدالت: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'خوشامد' به 'خوشآمد'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'خوشامد' به 'خوشآمد') |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
در این حالت، عدالت با توجه به شرایط و مقتضیات و ذهنیات افراد و بر اساس [[عقل جمعی]] و ضروریات زمانه، تعریف، ارزیابی و باز تعریف میشود؛ پس عدالت، قابل [[تغییر]] است و نه [[ثابت]] و [[لا یتغیر]]. هنگامی که در تحلیل عدالت، بر سودآوری یا سودبخشی، تأکید شود، طبعاً در زمانها و [[جوامع]] مختلف، معنا و برداشتهایی متفاوت خواهد داشت. در [[فلسفه]] یونان گفته میشد همه [[فضایل]] برای دارندهاش سودمند است، اما ظاهراً عدالت فضیلتی است که به سود دیگران تمام میشود و نه به نفع عامل آن؛ اما نظریه قراردادی عدالت از قرن هفدهم به بعد رواج یافت. از این دیدگاه، عدالت، [[دوراندیشی]] و عمل [[عقلانی]] برای [[حفظ]] [[منافع]] فردی است که به [[شناسایی]] منافع دیگران هم نیاز دارد. عدالت، محدودیتی است که افرادی ذینفع به خود [[تحمیل]] میکنند تا [[همکاری]] دیگران را جلب نمایند. افراد، خواه و ناخواه در پی منافع خود هستند و عمل عادلانه هم ممکن نیست مغایر با منافع فردی باشد وگرنه بیاثر خواهد بود. عدالت هم به سود عامل آن است و هم به سود دیگران یا عموم [[مردم]]. هابز و هیوم مهمترین [[نمایندگان]] این نظریه بودند. به نظر هابز [[عدالت]] عبارت بود از عمل به تعهداتی که فرد از سر نفعطلبی به آنها [[رضایت]] داده است، پس اساس عدالت، [[قرارداد]] است. هیوم که متأثر از [[اندیشه]] هابز<ref>Thomas Hobbes..</ref> (۱۵۸۸-۱۶۷۹) و الهامبخش [[مکتب]] اصالت فایده بود، عدالت را [[تأمین منافع]] متقابل میدید. مسئله عدالت اصلاً در شرایطی پدید میآید که احتمال [[اختلاف]] [[منافع]] در کار باشد؛ از همین روی [[مردم]] میتوانند درباره عمل عادلانه به توافق و وضع قرارداد برسند. چنین قراردادی باید با توجه به نفع فردی، عادلانه باشد<ref>حسین بشیریه، عقل در سیاست، ص۱۰۲.</ref>. از دیگر سو، مکتب سودانگاری، عدالت، در حوزه سود و زیان معنادار میشود، “دیوید هیوم”<ref>David Hume..</ref> (۱۷۱۱- ۱۷۷۶) پافشاری داشت که [[انسان]] باید سود ببرد و بر این [[باور]] بود که [[قوانین]] عمومی برای [[رفاه]] و [[شادی]] افراد، اموری لازم و ضروریاند. در [[نظام سیاسی]] با [[ثبات]]، فرد، خود را صاحب سود میپندارد. هر عضو [[جامعه]]، در مورد این منافع، حساس است و به نحوی عمل میکند که دیگران نیز مانند او عمل کنند<ref>sce: David Hume; "A Treatise of Human Nature"; Bk, III, Pt. II, Section II, paragraph ,۲۲. | در این حالت، عدالت با توجه به شرایط و مقتضیات و ذهنیات افراد و بر اساس [[عقل جمعی]] و ضروریات زمانه، تعریف، ارزیابی و باز تعریف میشود؛ پس عدالت، قابل [[تغییر]] است و نه [[ثابت]] و [[لا یتغیر]]. هنگامی که در تحلیل عدالت، بر سودآوری یا سودبخشی، تأکید شود، طبعاً در زمانها و [[جوامع]] مختلف، معنا و برداشتهایی متفاوت خواهد داشت. در [[فلسفه]] یونان گفته میشد همه [[فضایل]] برای دارندهاش سودمند است، اما ظاهراً عدالت فضیلتی است که به سود دیگران تمام میشود و نه به نفع عامل آن؛ اما نظریه قراردادی عدالت از قرن هفدهم به بعد رواج یافت. از این دیدگاه، عدالت، [[دوراندیشی]] و عمل [[عقلانی]] برای [[حفظ]] [[منافع]] فردی است که به [[شناسایی]] منافع دیگران هم نیاز دارد. عدالت، محدودیتی است که افرادی ذینفع به خود [[تحمیل]] میکنند تا [[همکاری]] دیگران را جلب نمایند. افراد، خواه و ناخواه در پی منافع خود هستند و عمل عادلانه هم ممکن نیست مغایر با منافع فردی باشد وگرنه بیاثر خواهد بود. عدالت هم به سود عامل آن است و هم به سود دیگران یا عموم [[مردم]]. هابز و هیوم مهمترین [[نمایندگان]] این نظریه بودند. به نظر هابز [[عدالت]] عبارت بود از عمل به تعهداتی که فرد از سر نفعطلبی به آنها [[رضایت]] داده است، پس اساس عدالت، [[قرارداد]] است. هیوم که متأثر از [[اندیشه]] هابز<ref>Thomas Hobbes..</ref> (۱۵۸۸-۱۶۷۹) و الهامبخش [[مکتب]] اصالت فایده بود، عدالت را [[تأمین منافع]] متقابل میدید. مسئله عدالت اصلاً در شرایطی پدید میآید که احتمال [[اختلاف]] [[منافع]] در کار باشد؛ از همین روی [[مردم]] میتوانند درباره عمل عادلانه به توافق و وضع قرارداد برسند. چنین قراردادی باید با توجه به نفع فردی، عادلانه باشد<ref>حسین بشیریه، عقل در سیاست، ص۱۰۲.</ref>. از دیگر سو، مکتب سودانگاری، عدالت، در حوزه سود و زیان معنادار میشود، “دیوید هیوم”<ref>David Hume..</ref> (۱۷۱۱- ۱۷۷۶) پافشاری داشت که [[انسان]] باید سود ببرد و بر این [[باور]] بود که [[قوانین]] عمومی برای [[رفاه]] و [[شادی]] افراد، اموری لازم و ضروریاند. در [[نظام سیاسی]] با [[ثبات]]، فرد، خود را صاحب سود میپندارد. هر عضو [[جامعه]]، در مورد این منافع، حساس است و به نحوی عمل میکند که دیگران نیز مانند او عمل کنند<ref>sce: David Hume; "A Treatise of Human Nature"; Bk, III, Pt. II, Section II, paragraph ,۲۲. | ||
.</ref>. با این موضع، عدالت، امری پسینی است که تابع خواست و [[اراده]] افراد و جامعه است. گویی امور با قرارداد افراد، عادلانه میشوند و با بدآمد و | .</ref>. با این موضع، عدالت، امری پسینی است که تابع خواست و [[اراده]] افراد و جامعه است. گویی امور با قرارداد افراد، عادلانه میشوند و با بدآمد و خوشآمد آنان، معنادار. در نگرش لیبرالی به ویژه دوره معاصر، اصولاً عدالت، [[فضیلت]] به شمار نمیآید، بلکه تلاش عامدانه [[حکومت]] برای افزایش [[نظارت]] حکومت و دخالت در [[زندگی]] [[شهروندان]] است؛ هرچند بسیاری از مکتبها و [[اندیشوران]] عرصه [[اجتماع]] و [[سیاست]]، آن را فضیلتی [[استوار]] و خیری [[اجتماعی]] میدانند.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۱۲۹.</ref> | ||
== پیامدهای عدالت نسبی == | == پیامدهای عدالت نسبی == |