پرش به محتوا

ام ایمن در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب'
جز (جایگزینی متن - 'پیوستن' به 'پیوستن')
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب')
خط ۲: خط ۲:


== [[شخصیت]] [[ام ایمن]] ==
== [[شخصیت]] [[ام ایمن]] ==
نام اصلی او "برکه" و بانویی با [[ایمان]] و [[فداکار]] بود<ref>برکه بنت ثعلبة بن عمرو بن حصن بن مالک بن سلمة بن عمرو بن النعمان. (تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج۱۲، ص۴۰۸؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۲۱.</ref>. او دختر [[ثعلبة بن عمرو]] حبشی و مادرش سلمه بود که با کنیه‌های [[ام ایمن]]، ام [[اسامه]]، ام الظباء و لقب‌های مولاة ([[کنیز]]) [[رسول خدا]] {{صل}}، حاضنة ([[سرپرست]]) [[رسول خدا]] {{صل}}، حاضنة [[اولاد]] [[رسول‌الله]]، أمة [[الله]] ([[کنیز]] [[خدا]]) و المبشرة بالجنة ([[بشارت]] داده شده به [[بهشت]]) نامیده می‌شد<ref>الأمالی، شیخ صدوق، ج۱، ص۷۶؛ تهذیب الکمال، مزی، ج۳۵، ص۳۲۵؛ الجرح و التعدیل، رازی، ج۹، ص۴۶۱؛ اسد الغابة، ابن ائیر، ج۶، ص۳۶؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۵، ص۳۴۶؛ مجمع البحرین، طریحی، ج۶، ص۳۳۵.</ref>. او از سیاه پوستان [[حبشه]] بود که با پنج شتر نر و چند گوسفند از [[عبدالله بن عبدالمطلب]] {{ع}} [[پدر]] گرامی [[رسول خدا]] {{صل}} بر جای ماند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۳؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۸؛ ج۱۱، ص۶۱۵؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۴، ص۶۳.</ref> و یکی از هفت [[کنیز]]<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۴۷؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۶۹.</ref> [[حضرت]] به حساب می‌آمد؛ از آنجا که غالباً با [[کنیزان]] مانند [[همسر]] [[رفتار]] می‌شد این مسئله باعث شده برخی [[ام ایمن]] را از جمله [[همسران پیامبر]] به حساب آورند.
نام اصلی او "برکه" و بانویی با [[ایمان]] و [[فداکار]] بود<ref>برکه بنت ثعلبة بن عمرو بن حصن بن مالک بن سلمة بن عمرو بن النعمان. (تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج۱۲، ص۴۰۸؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۲۱.</ref>. او دختر [[ثعلبة بن عمرو]] حبشی و مادرش سلمه بود که با کنیه‌های [[ام ایمن]]، ام [[اسامه]]، ام الظباء و لقب‌های مولاة ([[کنیز]]) [[رسول خدا]] {{صل}}، حاضنة ([[سرپرست]]) [[رسول خدا]] {{صل}}، حاضنة [[اولاد]] [[رسول‌الله]]، أمة [[الله]] ([[کنیز]] [[خدا]]) و المبشرة بالجنة ([[بشارت]] داده شده به [[بهشت]]) نامیده می‌شد<ref>الأمالی، شیخ صدوق، ج۱، ص۷۶؛ تهذیب الکمال، مزی، ج۳۵، ص۳۲۵؛ الجرح و التعدیل، رازی، ج۹، ص۴۶۱؛ اسد الغابة، ابن ائیر، ج۶، ص۳۶؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۵، ص۳۴۶؛ مجمع البحرین، طریحی، ج۶، ص۳۳۵.</ref>. او از سیاه پوستان [[حبشه]] بود که با پنج شتر نر و چند گوسفند از [[عبدالله بن عبدالمطلب]] {{ع}} [[پدر]] گرامی [[رسول خدا]] {{صل}} بر جای ماند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۳؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۸؛ ج۱۱، ص۶۱۵؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۴، ص۶۳.</ref> و یکی از هفت [[کنیز]]<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۴۷؛ مناقب آل ابی طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۱۶۹.</ref> [[حضرت]] به حساب می‌آمد؛ از آنجا که غالباً با [[کنیزان]] مانند [[همسر]] [[رفتار]] می‌شد این مسئله باعث شده برخی [[ام ایمن]] را از جمله [[همسران پیامبر]] به حساب آورند.


[[ام ایمن]] [[سرپرستی]] و [[پرستاری]] آن [[حضرت]] را به صورت جدی از پنج سالگی برعهده گرفت. وی از آن دوران چنین یاد می‌کند: "حضانت آن [[حضرت]] با من بود و به من گفته شده بود از او چشم برندارم؛ چرا که یادگار [[عبدالله]] و [[آمنه]] برای [[عبدالمطلب]] بسیار [[عزیز]] و گرامی بود. هنگام [[غذا خوردن]] او را کنار خود می‌نشاند و نوازش می‌کرد. روزی از وی [[غافل]] شدم و هیچ خبری از او نداشتم، ناگهان [[عبدالمطلب]] را بالای سر خود دیدم که مرا صدا زد و فرمود: "آیا می‌دانی پسرم را کجا یافته‌ام؟! با چند پسر بچه نزدیک سدره! [[اهل کتاب]] می‌پندارند او [[پیامبر]] این [[امت]] است، دیگر از او [[غافل]] مشو که من از [[رفتار]] ایشان درباره او می‌ترسم"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۱۱۸؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۳، ص۸۵؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۲، ص۳۴۳؛ عیون الاثر، ابن سید الناس، ج۱، ص۵۶؛ سبل الهدی والرشاد، صالحی شامی، ص۱۲۰.</ref>.
[[ام ایمن]] [[سرپرستی]] و [[پرستاری]] آن [[حضرت]] را به صورت جدی از پنج سالگی برعهده گرفت. وی از آن دوران چنین یاد می‌کند: "حضانت آن [[حضرت]] با من بود و به من گفته شده بود از او چشم برندارم؛ چرا که یادگار [[عبدالله]] و [[آمنه]] برای [[عبدالمطلب]] بسیار [[عزیز]] و گرامی بود. هنگام [[غذا خوردن]] او را کنار خود می‌نشاند و نوازش می‌کرد. روزی از وی [[غافل]] شدم و هیچ خبری از او نداشتم، ناگهان [[عبدالمطلب]] را بالای سر خود دیدم که مرا صدا زد و فرمود: "آیا می‌دانی پسرم را کجا یافته‌ام؟! با چند پسر بچه نزدیک سدره! [[اهل کتاب]] می‌پندارند او [[پیامبر]] این [[امت]] است، دیگر از او [[غافل]] مشو که من از [[رفتار]] ایشان درباره او می‌ترسم"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۱۱۸؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۳، ص۸۵؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۲، ص۳۴۳؛ عیون الاثر، ابن سید الناس، ج۱، ص۵۶؛ سبل الهدی والرشاد، صالحی شامی، ص۱۲۰.</ref>.
خط ۱۶: خط ۱۶:
مؤرخان برای [[ام ایمن]] دو [[هجرت]] ذکر کرده‌اند؛ برخی نیز تصریح نموده‌اند آن دو [[هجرت]] به [[حبشه]] و [[مدینه]] بوده است<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۳؛ تهذیب الکمال، مزی، ج۳۵، ص۳۲۹؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۲۱؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۳۰۳؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۶، ص۳۷۶.</ref>. لکن چون [[اسامی]] کامل هشتاد و چند [[مهاجر]] [[حبشه]] در [[تاریخ]] [[ثبت]] شده است، نامی از [[ام ایمن]] یا برکه بنت ثعلبه به چشم نمی‌خورد و تنها نام برکه بنت [[یسار]]، [[خادم]] [[ام حبیبه]] دیده می‌شود که ظاهراً همین تشابه اسمی آن دو باعث این [[اشتباه]] شده است<ref>ابن کثیر در کتاب البدایة و النهایه (ج ۵، ص۳۴۷) از ابن حجر نقل کرده که مهاجرت‌ کننده به حبشه همان برکه بنت یسار بوده نه ام ایمن معروف.</ref>.
مؤرخان برای [[ام ایمن]] دو [[هجرت]] ذکر کرده‌اند؛ برخی نیز تصریح نموده‌اند آن دو [[هجرت]] به [[حبشه]] و [[مدینه]] بوده است<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۳؛ تهذیب الکمال، مزی، ج۳۵، ص۳۲۹؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۲۱؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۳۰۳؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۶، ص۳۷۶.</ref>. لکن چون [[اسامی]] کامل هشتاد و چند [[مهاجر]] [[حبشه]] در [[تاریخ]] [[ثبت]] شده است، نامی از [[ام ایمن]] یا برکه بنت ثعلبه به چشم نمی‌خورد و تنها نام برکه بنت [[یسار]]، [[خادم]] [[ام حبیبه]] دیده می‌شود که ظاهراً همین تشابه اسمی آن دو باعث این [[اشتباه]] شده است<ref>ابن کثیر در کتاب البدایة و النهایه (ج ۵، ص۳۴۷) از ابن حجر نقل کرده که مهاجرت‌ کننده به حبشه همان برکه بنت یسار بوده نه ام ایمن معروف.</ref>.


اما با بررسی [[زندگی]] پر [[افتخار]] این بانو، می‌توان گفت او دارای دو [[هجرت]] است، هجرتی به [[مدینه]] و هجرتی به [[مکه]] که این [[هجرت]]، پس از [[شهادت]] [[زهرای مرضیه]] {{س}}، به عنوان [[اعتراض]] به [[حکومت]] [[ابوبکر]] و اینکه نمی‌توانست جای خالی آن بانوی بزرگوار را [[تحمل]] کند صورت گرفت. در همین [[سفر]] بود که [[تشنگی]] بر او غالب شد و او را تا حد [[مرگ]] پیش برد ولی آن بانوی دلسوختۀ [[زهرا]] [[اطهر]] {{س}} به [[درگاه الهی]] عرضه داشت؛ {{متن حدیث|یا رب انا جاریة فاطمه تقتلنی عطشا؟!}}؛ خدایا من [[کنیز]] [[فاطمه]] زهرایم، آیا می‌خواهی مرا [[تشنه]] بمیرانی؟! که ناگهان دلوی پر از آب گوارا در [[آسمان]] ظاهر شد و او پس از آن [[سیراب]] شد. به [[برکت]] آن [[مائده]] آسمانی تا هفت سالی که زنده بود دیگر احتیاجی به آب و [[غذا]] پیدا نکرد! خود او می‌گوید: "در روزهای گرم و سخت تابستان [[روزه]] می‌گرفتم و کار می‌کردم اما [[تشنه]] نمی‌شدم"<ref>الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج۲، ص۵۳۰؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۳۸.</ref><ref>[[علی گروسی|گروسی، علی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۳؛ [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۲۰؛ [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۱۰۲.</ref>.
اما با بررسی [[زندگی]] پر [[افتخار]] این بانو، می‌توان گفت او دارای دو [[هجرت]] است، هجرتی به [[مدینه]] و هجرتی به [[مکه]] که این [[هجرت]]، پس از [[شهادت]] [[زهرای مرضیه]] {{س}}، به عنوان [[اعتراض]] به [[حکومت]] [[ابوبکر]] و اینکه نمی‌توانست جای خالی آن بانوی بزرگوار را [[تحمل]] کند صورت گرفت. در همین [[سفر]] بود که [[تشنگی]] بر او غالب شد و او را تا حد [[مرگ]] پیش برد ولی آن بانوی دلسوختۀ [[زهرا]] [[اطهر]] {{س}} به [[درگاه الهی]] عرضه داشت؛ {{متن حدیث|یا رب انا جاریة فاطمه تقتلنی عطشا؟!}}؛ خدایا من [[کنیز]] [[فاطمه]] زهرایم، آیا می‌خواهی مرا [[تشنه]] بمیرانی؟! که ناگهان دلوی پر از آب گوارا در [[آسمان]] ظاهر شد و او پس از آن [[سیراب]] شد. به [[برکت]] آن [[مائده]] آسمانی تا هفت سالی که زنده بود دیگر احتیاجی به آب و [[غذا]] پیدا نکرد! خود او می‌گوید: "در روزهای گرم و سخت تابستان [[روزه]] می‌گرفتم و کار می‌کردم اما [[تشنه]] نمی‌شدم"<ref>الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج۲، ص۵۳۰؛ مناقب آل ابی طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۳۳۸.</ref><ref>[[علی گروسی|گروسی، علی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۳؛ [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۲۰؛ [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۱۰۲.</ref>.


== [[ام ایمن]] و [[جهاد]] ==
== [[ام ایمن]] و [[جهاد]] ==
خط ۳۹: خط ۳۹:


== [[ام ایمن]] و [[ازدواج فاطمه]] زهرا {{س}} ==
== [[ام ایمن]] و [[ازدواج فاطمه]] زهرا {{س}} ==
هنگام خواستگاری از زهرا {{س}} [[ام ایمن]] به [[عقیل]] و [[علی]] {{ع}} گفت: اجازه دهید من صحبت کنم که حرف [[زنان]] مؤثرتر است و هنگام [[عروسی]]، [[ام ایمن]] [[علی]] {{ع}} را نزد [[پیامبر]] {{صل}} حاضر کرد<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۵۳؛ کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۳۶۰.</ref>. [[انس بن مالک]] گوید: "وقتی [[علی]] {{ع}} [[زره]] خود را فروخت چهارصد و هشتاد [[درهم]] نزد [[رسول خدا]] {{صل}} آورد. [[حضرت]] سه مشت از آن را به [[ام ایمن]] داد تا [[عطر]] و متاع مورد نیاز [[زنان]] را برای [[زهرای مرضیه]] {{س}} تهیه کند <ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۵۳؛ کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۳۶۹؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج۲۲، ص۴۰۹؛ المحلی، ابن حزم، ج۹، ص۴۹۰؛ سبل الهدی والرشاد، صالحی شامی، ج۴۰، ص۱۱؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۹، ص۲۰۶.</ref>.
هنگام خواستگاری از زهرا {{س}} [[ام ایمن]] به [[عقیل]] و [[علی]] {{ع}} گفت: اجازه دهید من صحبت کنم که حرف [[زنان]] مؤثرتر است و هنگام [[عروسی]]، [[ام ایمن]] [[علی]] {{ع}} را نزد [[پیامبر]] {{صل}} حاضر کرد<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۳۵۳؛ کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۳۶۰.</ref>. [[انس بن مالک]] گوید: "وقتی [[علی]] {{ع}} [[زره]] خود را فروخت چهارصد و هشتاد [[درهم]] نزد [[رسول خدا]] {{صل}} آورد. [[حضرت]] سه مشت از آن را به [[ام ایمن]] داد تا [[عطر]] و متاع مورد نیاز [[زنان]] را برای [[زهرای مرضیه]] {{س}} تهیه کند <ref>مناقب آل ابی طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۳۵۳؛ کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۳۶۹؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج۲۲، ص۴۰۹؛ المحلی، ابن حزم، ج۹، ص۴۹۰؛ سبل الهدی والرشاد، صالحی شامی، ج۴۰، ص۱۱؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۹، ص۲۰۶.</ref>.


وقتی [[نبی اکرم]] {{صل}} [[مراسم]] [[عروسی]] [[فاطمه]] {{س}} را برگزار کرد، فرمود: "دست نگهدارید تا من بیایم". پس به [[ام ایمن]] فرمود: "ظرف آبی بیاور"؛ سپس آن را متبرک نمود و فرمود: "عروس و داماد را بیاورید و قدری از آب ظرف را به آنان خورانید و قدری هم بر سر و صورت و سینه آنها پاشید. سپس دست به [[دعا]] برداشت و فرمود: {{متن حدیث|اللهم إنهما منی و أنا منها فکما أذهبت عنی الرجس و طهرتنی تطهیرا فطهرهما}}؛ خدایا اینها از منند و من از اینها هستم، پس همان‌گونه که هر [[پلیدی]] را از من دور گردانیدی و مرا [[پاک]] قرار دادی اینها را نیز [[پاک]] و [[پاکیزه]] قرار ده"<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۲، ص۲۱۵.</ref><ref>[[علی گروسی|گروسی، علی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۸.</ref>.
وقتی [[نبی اکرم]] {{صل}} [[مراسم]] [[عروسی]] [[فاطمه]] {{س}} را برگزار کرد، فرمود: "دست نگهدارید تا من بیایم". پس به [[ام ایمن]] فرمود: "ظرف آبی بیاور"؛ سپس آن را متبرک نمود و فرمود: "عروس و داماد را بیاورید و قدری از آب ظرف را به آنان خورانید و قدری هم بر سر و صورت و سینه آنها پاشید. سپس دست به [[دعا]] برداشت و فرمود: {{متن حدیث|اللهم إنهما منی و أنا منها فکما أذهبت عنی الرجس و طهرتنی تطهیرا فطهرهما}}؛ خدایا اینها از منند و من از اینها هستم، پس همان‌گونه که هر [[پلیدی]] را از من دور گردانیدی و مرا [[پاک]] قرار دادی اینها را نیز [[پاک]] و [[پاکیزه]] قرار ده"<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۲، ص۲۱۵.</ref><ref>[[علی گروسی|گروسی، علی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۸.</ref>.
۲۱۸٬۸۳۴

ویرایش