پرش به محتوا

حضور امام علی در غزوات: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب'
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب')
خط ۶۵: خط ۶۵:
جنگجویان [[هوازن]] که قبلاً در شیارها و پشت سنگ‌ها و پیچ و خم‌های دره [[حنین]] پنهان شده بودند، ناگهان از مخفیگاه بیرون آمده، بر [[مسلمانان]] تاختند. به دنبال آن سواره [[نظام]] [[بنی سلیم]] از هم پاشیده شد و آنها عقب‌نشینی کردند و به دنبال آنها، [[اهل مکه]] و به [[پیروی]] از آنها همه [[مردم]] عقب نشستند و به پشت سر خود هم نگاه نکردند و تنها [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} با تعداد کمی در [[دفاع]] از [[رسول خدا]] {{صل}} باقی ماندند <ref>تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، ج۱، ص۲۸۷.</ref>. یکی از افراد [[قبیله]] [[هوازن]] بر شتری سرخ رنگ سوار بود و نیزه‌ای بلند در [[دست]] داشت که پرچمی سیاه رنگ بر آن بسته بود. او پیش می‌رفت و [[پرچم]] را برافراشته نگاه می‌داشت تا [[مشرکان]] به دنبال او پیشروی کنند. او وقتی دید که پیروزی‌هایی [[دست]] یافته‌اند، بر [[مسلمانان]]، حمله‌ور شد.
جنگجویان [[هوازن]] که قبلاً در شیارها و پشت سنگ‌ها و پیچ و خم‌های دره [[حنین]] پنهان شده بودند، ناگهان از مخفیگاه بیرون آمده، بر [[مسلمانان]] تاختند. به دنبال آن سواره [[نظام]] [[بنی سلیم]] از هم پاشیده شد و آنها عقب‌نشینی کردند و به دنبال آنها، [[اهل مکه]] و به [[پیروی]] از آنها همه [[مردم]] عقب نشستند و به پشت سر خود هم نگاه نکردند و تنها [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} با تعداد کمی در [[دفاع]] از [[رسول خدا]] {{صل}} باقی ماندند <ref>تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، ج۱، ص۲۸۷.</ref>. یکی از افراد [[قبیله]] [[هوازن]] بر شتری سرخ رنگ سوار بود و نیزه‌ای بلند در [[دست]] داشت که پرچمی سیاه رنگ بر آن بسته بود. او پیش می‌رفت و [[پرچم]] را برافراشته نگاه می‌داشت تا [[مشرکان]] به دنبال او پیشروی کنند. او وقتی دید که پیروزی‌هایی [[دست]] یافته‌اند، بر [[مسلمانان]]، حمله‌ور شد.


پس از آنکه [[علی]] {{ع}} [[ابو جرول]] را کشت، قومش پراکنده و [[مسلمانان]] همه باهم بر آنها حمله‌ور شدند که [[علی]] {{ع}} در پیشاپیش آنها حرکت می‌کرد و به [[تنهایی]] [[چهل]] نفر را کشت<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج۲، ص۳۳۱.</ref>. به دنبال کشته [[ابو جرول]] و [[چهل]] نفر از [[مشرکان]] به [[دست]] [[علی]] {{ع}}، [[نظم]] و آرایش و [[اتحاد]] [[مشرکان]] متلاشی و همین مسئله باعث [[شکست]] آنها و [[پیروزی]] [[مسلمانان]] شد <ref>الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۴۴.</ref>.
پس از آنکه [[علی]] {{ع}} [[ابو جرول]] را کشت، قومش پراکنده و [[مسلمانان]] همه باهم بر آنها حمله‌ور شدند که [[علی]] {{ع}} در پیشاپیش آنها حرکت می‌کرد و به [[تنهایی]] [[چهل]] نفر را کشت<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۲، ص۳۳۱.</ref>. به دنبال کشته [[ابو جرول]] و [[چهل]] نفر از [[مشرکان]] به [[دست]] [[علی]] {{ع}}، [[نظم]] و آرایش و [[اتحاد]] [[مشرکان]] متلاشی و همین مسئله باعث [[شکست]] آنها و [[پیروزی]] [[مسلمانان]] شد <ref>الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۴۴.</ref>.


در حالی [[پیروزی]] از [[آسمان]] نازل شد که [[هوازن]] صدای ضربات شمشیرها را در هوا می‌شنیدند. به دنبال آن، [[شکست]] خورده، به هر طرف فرار کردند. [[خداوند]] در این باره این [[آیه]] را نازل فرمود: {{متن قرآن|لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ}}<ref>«بی‌گمان خداوند در نبردهایی بسیار و در روز (جنگ) «حنین» شما را یاری کرده است» سوره توبه، آیه ۲۵.</ref>. [[لشکر]] [[اسلام]] در این [[نبرد]] مبارزان [[حنین]] را تا [[طائف]] تعقیب کرد و قلعه محکمی را که [[مالک بن عوف]] و [[قبایل]] دیگر در آن [[پناه]] گرفته بودند، به محاصره خود درآورد. در مدتی که آنها در محاصره بودند، [[پیامبر]] {{صل}} [[امام علی]] {{ع}} را [[مأمور]] ساخت که همه بت‌های موجود در اطراف [[طائف]] را شکسته و آثار [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] را نابود کند<ref>تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، ج۱، ص۲۸۸.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} در بین [[راه]] به افرادی از [[قبیله خثعم]] برخورد. از میان آنها مردی به نام شهاب بیرون آمد و مبارز ‌طلبید اما کسی برای [[جنگ]] با او جلو نرفت. [[امام علی]] {{ع}} خواست تا با او بجنگد؛ [[ابوالعاص بن ربیع]]، داماد [[رسول خدا]] {{صل}} که در میان همراهان [[امام]] بود، پیش آمد و گفت: "یا [[علی]]! دیگران این کار را خواهند کرد شما نجنگید" حضرت فرمود: "من به [[جنگ]] او می‌روم، ولی اگر کشته شدم تو [[فرمانده لشکر]] باش". سپس مقابل آن مرد قرار گرفت. [[علی]] {{ع}} به او حمله کرد و آن مرد را کشت و به [[سفر]] خود ادامه داد. و پس از [[شکستن بت‌ها]] و انجام [[مأموریت]]، به نزد [[رسول خدا]] {{صل}} بازگشت در حالی که هنوز محاصره [[طائف]] ادامه داشت. همین که [[رسول خدا]] {{صل}} [[علی]] {{ع}} را دید [[تکبیر]] گفت و [[دست]] او را گرفته و به کناری برد و با وی [[خلوت]] کرد و به [[گفتگو]] پرداخت. کسی نمی‌دانست آنها درباره چه صحبت میکنند و چون صحبت‌شان طولانی شد، [[عمر بن خطاب]] پیش آمد و به [[پیامبر]] {{صل}} گفت: "آیا با وی به طور خصوصی سخن می‌گویی؟ [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: "ای [[عمر]]! من با او خصوصی سخن نگفتم بلکه [[خداوند]] بود که با او خصوصی سخن می‌گفت"<ref>سنن الترمذی، ترمذی، ج۵، ص۳۰۳؛ الامالی، شیخ طوسی، ص۳۳۱.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۳.</ref>
در حالی [[پیروزی]] از [[آسمان]] نازل شد که [[هوازن]] صدای ضربات شمشیرها را در هوا می‌شنیدند. به دنبال آن، [[شکست]] خورده، به هر طرف فرار کردند. [[خداوند]] در این باره این [[آیه]] را نازل فرمود: {{متن قرآن|لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ}}<ref>«بی‌گمان خداوند در نبردهایی بسیار و در روز (جنگ) «حنین» شما را یاری کرده است» سوره توبه، آیه ۲۵.</ref>. [[لشکر]] [[اسلام]] در این [[نبرد]] مبارزان [[حنین]] را تا [[طائف]] تعقیب کرد و قلعه محکمی را که [[مالک بن عوف]] و [[قبایل]] دیگر در آن [[پناه]] گرفته بودند، به محاصره خود درآورد. در مدتی که آنها در محاصره بودند، [[پیامبر]] {{صل}} [[امام علی]] {{ع}} را [[مأمور]] ساخت که همه بت‌های موجود در اطراف [[طائف]] را شکسته و آثار [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] را نابود کند<ref>تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، ج۱، ص۲۸۸.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} در بین [[راه]] به افرادی از [[قبیله خثعم]] برخورد. از میان آنها مردی به نام شهاب بیرون آمد و مبارز ‌طلبید اما کسی برای [[جنگ]] با او جلو نرفت. [[امام علی]] {{ع}} خواست تا با او بجنگد؛ [[ابوالعاص بن ربیع]]، داماد [[رسول خدا]] {{صل}} که در میان همراهان [[امام]] بود، پیش آمد و گفت: "یا [[علی]]! دیگران این کار را خواهند کرد شما نجنگید" حضرت فرمود: "من به [[جنگ]] او می‌روم، ولی اگر کشته شدم تو [[فرمانده لشکر]] باش". سپس مقابل آن مرد قرار گرفت. [[علی]] {{ع}} به او حمله کرد و آن مرد را کشت و به [[سفر]] خود ادامه داد. و پس از [[شکستن بت‌ها]] و انجام [[مأموریت]]، به نزد [[رسول خدا]] {{صل}} بازگشت در حالی که هنوز محاصره [[طائف]] ادامه داشت. همین که [[رسول خدا]] {{صل}} [[علی]] {{ع}} را دید [[تکبیر]] گفت و [[دست]] او را گرفته و به کناری برد و با وی [[خلوت]] کرد و به [[گفتگو]] پرداخت. کسی نمی‌دانست آنها درباره چه صحبت میکنند و چون صحبت‌شان طولانی شد، [[عمر بن خطاب]] پیش آمد و به [[پیامبر]] {{صل}} گفت: "آیا با وی به طور خصوصی سخن می‌گویی؟ [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: "ای [[عمر]]! من با او خصوصی سخن نگفتم بلکه [[خداوند]] بود که با او خصوصی سخن می‌گفت"<ref>سنن الترمذی، ترمذی، ج۵، ص۳۰۳؛ الامالی، شیخ طوسی، ص۳۳۱.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۳.</ref>
۲۱۸٬۸۳۴

ویرایش