پرش به محتوا

تفسیر عصر حضور امامان معصوم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب')
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = دانش تفسیر
| موضوع مرتبط = تفسیر
| عنوان مدخل  = [[تفسیر عصر حضور امامان معصوم]]
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط = [[تفسیر عصر حضور امامان معصوم در علوم قرآنی]] - [[تفسیر عصر حضور امامان معصوم در تاریخ اسلامی]]
| مداخل مرتبط =  
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
خط ۱۰۵: خط ۱۰۵:
{{پایان فهرست اثر}}
{{پایان فهرست اثر}}


== مآخذ و مستندات [[تفسیر]] در [[عصر حضور]] ==
== مآخذ و مستندات [[تفسیر]] در عصر حضور ==
منظور از مآخذ و مستندات تفسیر در عصر حضور اموری است که در عصر حضور [[امامان معصوم]] {{عم}} معنای [[آیات]] به کمک آنها یا با استناد به آنها بیان می‌شده و به تعبیر دیگر، تفسیر و [[ظهور]] آیات از آنها نشأت می‌گرفته است، اعم از اینکه آن امور مورد استناد [[مفسران]] برگزیدۀ [[خدا]] قرار گرفته باشد یا مورد استناد مفسران [[صحابه]] و [[تابعین]] یا مورد استناد سایر مفسران آن عصر.
منظور از مآخذ و مستندات تفسیر در عصر حضور اموری است که در عصر حضور [[امامان معصوم]] {{عم}} معنای [[آیات]] به کمک آنها یا با استناد به آنها بیان می‌شده و به تعبیر دیگر، تفسیر و [[ظهور]] آیات از آنها نشأت می‌گرفته است، اعم از اینکه آن امور مورد استناد [[مفسران]] برگزیدۀ [[خدا]] قرار گرفته باشد یا مورد استناد مفسران [[صحابه]] و [[تابعین]] یا مورد استناد سایر مفسران آن عصر.


با نگاهی به [[آثار تفسیری]] عصر حضور به‌دست می‌آید که بیشتر تفسیرهای آن عصر بیان معنا بدون استناد به چیزی است، ولی با این حال، در میان آنها کم‌وبیش استناد به اموری مانند [[قرآن]]، [[روایات نبوی]]، [[روایات]] نقل شده از امامان معصوم و... دیده می‌شود که می‌توان آن امور را به‌عنوان مآخذ تفسیر معرفی کرد.
با نگاهی به [[آثار تفسیری]] عصر حضور به‌دست می‌آید که بیشتر تفسیرهای آن عصر بیان معنا بدون استناد به چیزی است، ولی با این حال، در میان آنها کم‌وبیش استناد به اموری مانند [[قرآن]]، روایات نبوی، [[روایات]] نقل شده از امامان معصوم و... دیده می‌شود که می‌توان آن امور را به‌عنوان مآخذ تفسیر معرفی کرد.


برای پی بردن به اینکه در آن عصر در بیان معنا به چه اموری استناد می‌شده، راهی جز تتبع در آثار تفسیری باقی‌مانده از آن عصر و یا [[روایت]] و اثری که بیانگر شیوۀ [[تفسیری]] و امور مورد استناد مفسران آن عصر باشد، به نظر نمی‌رسد و باتوجه به اینکه همۀ آثار تفسیری آن عصر به ما نرسیده است و همۀ آثار موجود نیز [[سند معتبر]] ندارند، نمی‌توان ادعا کرد مآخذ تفسیری آن عصر عینا همین مآخذی است که از آثار تفسیری موجود به‌دست می‌آید، ولی چون راه دیگری وجود ندارد، اموری را که در آثار تفسیری باقی‌مانده از آن عصر مورد استناد قرار گرفته و معنای آیات با استناد به آنها بیان شده است، مآخذ تفسیر در عصر حضور معرفی می‌کنیم. این معرفی هرچند در مورد همۀ آن مآخذ براساس [[علم]] یا روایت و اثری که سند آن معتبر باشد، نیست و مآخذ تفسیر بودن همۀ آنها در آن عصر [[قطعی]] نمی‌باشد، باتوجه به اینکه مأخذ بودن آن امور در [[تفسیر آیات]] با سیرۀ عقلا در [[فهم]] متون مطابقت دارد و عقلا نیز در [[فهم]] معنای [[کلام]] آنها را مأخذ قرار می‌دهند، [[صحت]] مأخذ قرار گرفتن آنها در [[عصر حضور]] بعید نمی‌باشد. در هرصورت، اموری که در [[آثار تفسیری]] آن عصر مورد استناد قرار گرفته برخی پیوسته و همراه با [[آیات]] و برخی گسسته و جدای از آیات است؛ ازاین‌رو، می‌توان آنها را به دو دستۀ متصل و منفصل تقسیم و در دو عنوان «مآخذ و مستندات متصل» و «مآخذ و مستندات منفصل» بیان کرد.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۰۱-۴۰۲.</ref>
برای پی بردن به اینکه در آن عصر در بیان معنا به چه اموری استناد می‌شده، راهی جز تتبع در آثار تفسیری باقی‌مانده از آن عصر و یا [[روایت]] و اثری که بیانگر شیوۀ [[تفسیری]] و امور مورد استناد مفسران آن عصر باشد، به نظر نمی‌رسد و باتوجه به اینکه همۀ آثار تفسیری آن عصر به ما نرسیده است و همۀ آثار موجود نیز [[سند معتبر]] ندارند، نمی‌توان ادعا کرد مآخذ تفسیری آن عصر عینا همین مآخذی است که از آثار تفسیری موجود به‌دست می‌آید، ولی چون راه دیگری وجود ندارد، اموری را که در آثار تفسیری باقی‌مانده از آن عصر مورد استناد قرار گرفته و معنای آیات با استناد به آنها بیان شده است، مآخذ تفسیر در عصر حضور معرفی می‌کنیم. این معرفی هرچند در مورد همۀ آن مآخذ براساس [[علم]] یا روایت و اثری که سند آن معتبر باشد، نیست و مآخذ تفسیر بودن همۀ آنها در آن عصر [[قطعی]] نمی‌باشد، باتوجه به اینکه مأخذ بودن آن امور در [[تفسیر آیات]] با سیرۀ عقلا در [[فهم]] متون مطابقت دارد و عقلا نیز در [[فهم]] معنای [[کلام]] آنها را مأخذ قرار می‌دهند، [[صحت]] مأخذ قرار گرفتن آنها در [[عصر حضور]] بعید نمی‌باشد. در هرصورت، اموری که در [[آثار تفسیری]] آن عصر مورد استناد قرار گرفته برخی پیوسته و همراه با [[آیات]] و برخی گسسته و جدای از آیات است؛ ازاین‌رو، می‌توان آنها را به دو دستۀ متصل و منفصل تقسیم و در دو عنوان «مآخذ و مستندات متصل» و «مآخذ و مستندات منفصل» بیان کرد.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۰۱-۴۰۲.</ref>
خط ۲۴۳: خط ۲۴۳:
در بین [[آثار تفسیری]] [[عصر حضور]] گاهی استناد به [[اجماع امت]] نیز دیده می‌شود؛ برای مثال، از [[امام]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}} نقل شده است که در [[مقام]] [[استدلال]] به [[آیه مباهله]] بر اینکه وی و [[پدران]] بزرگوارش [[فرزندان رسول خدا]] {{صل}} هستند، با استناد به اجماع امت بر اینکه در وقت [[مباهله]] کسی جز [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} همراه [[پیامبر]] نبوده‌اند، دلالت {{متن قرآن|أَبْنَائِنَا}}را بر اینکه [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} [[پسران]] [[رسول خدا]] {{صل}} بوده‌اند، آشکار کرده و از آن نتیجه گرفته است که وی و سایر [[امامان معصوم]] که از [[فرزندان]] و [[نوادگان]] [[امام حسین]] {{ع}} می‌باشند، فرزندان [[رسول خدا]] {{صل}} هستند<ref>این استدلال در پاسخ اعتراض هارون به اینکه چرا شیعیانتان را از اینکه به شما می‌گویند یابن رسول الله بازنمی‌دارید، بوده است (ر. ک: همین کتاب، ص۷۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۴۸، ص۱۲۲، ۱۲۳ و ۱۲۸ و ج۹۶، ص۲۴۱).</ref>.
در بین [[آثار تفسیری]] [[عصر حضور]] گاهی استناد به [[اجماع امت]] نیز دیده می‌شود؛ برای مثال، از [[امام]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}} نقل شده است که در [[مقام]] [[استدلال]] به [[آیه مباهله]] بر اینکه وی و [[پدران]] بزرگوارش [[فرزندان رسول خدا]] {{صل}} هستند، با استناد به اجماع امت بر اینکه در وقت [[مباهله]] کسی جز [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} همراه [[پیامبر]] نبوده‌اند، دلالت {{متن قرآن|أَبْنَائِنَا}}را بر اینکه [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} [[پسران]] [[رسول خدا]] {{صل}} بوده‌اند، آشکار کرده و از آن نتیجه گرفته است که وی و سایر [[امامان معصوم]] که از [[فرزندان]] و [[نوادگان]] [[امام حسین]] {{ع}} می‌باشند، فرزندان [[رسول خدا]] {{صل}} هستند<ref>این استدلال در پاسخ اعتراض هارون به اینکه چرا شیعیانتان را از اینکه به شما می‌گویند یابن رسول الله بازنمی‌دارید، بوده است (ر. ک: همین کتاب، ص۷۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۴۸، ص۱۲۲، ۱۲۳ و ۱۲۸ و ج۹۶، ص۲۴۱).</ref>.


البته در بین آثار تفسیری عصر حضور موارد استناد به اجماع امت اندک است و تاکنون جز به همین یک موردی که به آن اشاره شد، [[دست]] نیافته‌ام.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۲۰-۴۲۱.</ref>
البته در بین آثار تفسیری عصر حضور موارد استناد به اجماع امت اندک است و تاکنون جز به همین یک موردی که به آن اشاره شد، دست نیافته‌ام.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۲۰-۴۲۱.</ref>
==== محاورات عرفی و اشعار [[عرب]] ====
==== محاورات عرفی و اشعار [[عرب]] ====
در مواردی از آثار تفسیری عصر حضور دیده می‌شود که معنای کلمه یا آیه‌ای از [[قرآن]] با استناد به جمله‌ای که در محاورات عرف عرب به کار می‌رفته یا معنایی که عرف عرب از آن کلمه می‌فهمیده، بیان شده است؛ برای نمونه:
در مواردی از آثار تفسیری عصر حضور دیده می‌شود که معنای کلمه یا آیه‌ای از [[قرآن]] با استناد به جمله‌ای که در محاورات عرف عرب به کار می‌رفته یا معنایی که عرف عرب از آن کلمه می‌فهمیده، بیان شده است؛ برای نمونه:
خط ۳۱۱: خط ۳۱۱:
«اسرائیلیات» جمع «اسرائیلیّه» و اسرائیلیّه منسوب به [[اسرائیل]] است<ref>ر. ک: لغت‌نامه دهخدا، ج۲، ص۱۹۲۴ (کلمه «اسرائیلیّه»).</ref>. «اسرائیل» [[لقب]] [[حضرت یعقوب]] فرزند [[حضرت اسحاق]] است<ref>طوسی در [[تفسیر آیه]] ۹۳ [[آل عمران]] که کلمه «اسرائیل» را دربر دارد، گفته است: {{عربی|و کان اسرائیل و هو یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم نذر...}} (التبیان فی [[تفسیر القرآن]]، ج۲، ص۵۳۲) در تفسیر آیه ۴۰ [[سوره بقره]] در توضیح کلمه اسرائیل گفته است: به [[زبان عربی]] «[[اسرا]]» به‌معنای [[عبد]] و «ئیل» به‌معنای [[الله]] است، پس [کلمه اسرائیل] مانند عبد الله [مضاف و مضاف الیه] می‌باشد (التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۸۰). در لغت‌نامۀ دهخدا در کلمۀ «[[بنی اسرائیل]]» آمده است:
«اسرائیلیات» جمع «اسرائیلیّه» و اسرائیلیّه منسوب به [[اسرائیل]] است<ref>ر. ک: لغت‌نامه دهخدا، ج۲، ص۱۹۲۴ (کلمه «اسرائیلیّه»).</ref>. «اسرائیل» [[لقب]] [[حضرت یعقوب]] فرزند [[حضرت اسحاق]] است<ref>طوسی در [[تفسیر آیه]] ۹۳ [[آل عمران]] که کلمه «اسرائیل» را دربر دارد، گفته است: {{عربی|و کان اسرائیل و هو یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم نذر...}} (التبیان فی [[تفسیر القرآن]]، ج۲، ص۵۳۲) در تفسیر آیه ۴۰ [[سوره بقره]] در توضیح کلمه اسرائیل گفته است: به [[زبان عربی]] «[[اسرا]]» به‌معنای [[عبد]] و «ئیل» به‌معنای [[الله]] است، پس [کلمه اسرائیل] مانند عبد الله [مضاف و مضاف الیه] می‌باشد (التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۸۰). در لغت‌نامۀ دهخدا در کلمۀ «[[بنی اسرائیل]]» آمده است:


اسرائیل به [[زبان عبری]] لقب [[یعقوب]] {{ع}} است و «اسرا» به‌معنای [[برگزیده]] و «ئیل» اسم [[حق‌تعالی]] و بعضی گفته‌اند اسرائیل به‌معنای [[بنده]] [[خدا]] است (لغت‌نامه دهخدا، ج۳، ص۴۳۸۱) و در کلمه «اسرائیل» از «[[سفر]] پیدایش» نقل کرده که «اسرائیل در [[عبری]] به‌معنای کسی است که بر خدا مظفر گشت و آن لقب [[یعقوب بن اسحاق]] است که در هنگام مصارعه با [[فرشته]] خدا در فنیئل بدان ملقب گردید» (لغت‌نامه دهخدا، ج۳، ج۲، ص۱۹۲۱).</ref>. و حضرت یعقوب یکی از پیامبرانی می‌باشد که نامش در [[قرآن]] بارها آمده است<ref>نام یعقوب ۱۶ بار در قرآن ذکر شده است؛ از جمله در آیه ۱۳۶ بقره و آیه ۴۵ سوره ص.</ref>. [[بنی‌اسرائیل]] به‌معنای [[پسران یعقوب]] است، ولی به [[یهودیان]] (چه آنها که نسبشان به حضرت یعقوب می‌رسد و چه غیر آنان) به لحاظ‍ اینکه خود را از [[پیروان]] [[حضرت موسی]] - علی نبینا و آله و {{ع}} - می‌دانند و حضرت موسی از [[نوادگان]] حضرت یعقوب می‌باشد، بنی اسرائیل و [[اسرائیلی]] گفته می‌شود<ref>طوسی در تفسیر آیه ۴۰ سوره بقره که مشتمل بر کلمۀ «بنی اسرائیل» است: {{عربی|قال اکثر المفسرین ان المعنی یا بنی اسرائیل، احبار الیهود الذین کانوا بین ظهرانی مهاجر رسول الله {{صل}} و هو المحکی عن ابن عباس، و قال الجبائی: المعنی به بنو اسرائیل من الیهود و النصاری و نسبهم الاب الاعلی کما قال: {{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ}}}} (التبیان، ج۱، ص۱۸۱) امین الاسلام طبرسی نیز در تفسیر «یا بنی اسرائیل» گفته است: {{عربی|یعنی یا بنی یعقوب، نسبهم الی الاب الاعلی کما قال: یا بنی آدم و الخطاب للیهود و النصاری و قیل هو خطاب للیهود الذین کانوا بالمدینة و ما حولها عن ابن عباس}}؛ (مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۷).</ref> و از اینجا کلمۀ اسرائیلیّه با کلمۀ «[[یهودیّت]]» مرادف شده است، و در اصطلاح [[حدیث]] به [[روایات]] و اخباری که از [[دانشمندان]] یا کتاب‌های [[یهود]] به‌دست آمده باشد، [[اسرائیلیات]] گفته می‌شود<ref>دهخدا گفته است: «اسرائیلیات روایات و اخباری است که از بنی اسرائیل در اخبار اسلامی آورده‌اند، تاریخ، اخبار و قصصی که از طریقۀ یهود داخل اسلام شده و غالباً خرافی دروغ و بی‌بنیان است» (لغت‌نامه دهخدا، ج۲، ص۱۹۲۴، کلمه «اسرائیلیات»).</ref> و گاهی از باب تغلیب، این عنوان را به روایات و اخباری که از دانشمندان یا کتاب‌های [[مسیحیان]] دریافت شده باشد نیز تعمیم می‌دهند و از «اسرائیلیات» مطلق [[اخبار]] دریافت شده از دانشمندان یا کتاب‌های [[یهودیان]] و مسیحیان را [[اراده]] می‌کنند<ref>ر. ک: موسوی بجنوردی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ص۲۹۰.</ref> و مقصود از آن در عنوان فوق نیز همین معنا است.
اسرائیل به [[زبان عبری]] لقب [[یعقوب]] {{ع}} است و «اسرا» به‌معنای [[برگزیده]] و «ئیل» اسم [[حق‌تعالی]] و بعضی گفته‌اند اسرائیل به‌معنای [[بنده خدا]] است (لغت‌نامه دهخدا، ج۳، ص۴۳۸۱) و در کلمه «اسرائیل» از «[[سفر]] پیدایش» نقل کرده که «اسرائیل در [[عبری]] به‌معنای کسی است که بر خدا مظفر گشت و آن لقب [[یعقوب بن اسحاق]] است که در هنگام مصارعه با [[فرشته]] خدا در فنیئل بدان ملقب گردید» (لغت‌نامه دهخدا، ج۳، ج۲، ص۱۹۲۱).</ref>. و حضرت یعقوب یکی از پیامبرانی می‌باشد که نامش در [[قرآن]] بارها آمده است<ref>نام یعقوب ۱۶ بار در قرآن ذکر شده است؛ از جمله در آیه ۱۳۶ بقره و آیه ۴۵ سوره ص.</ref>. [[بنی‌اسرائیل]] به‌معنای [[پسران یعقوب]] است، ولی به [[یهودیان]] (چه آنها که نسبشان به حضرت یعقوب می‌رسد و چه غیر آنان) به لحاظ‍ اینکه خود را از [[پیروان]] [[حضرت موسی]] - علی نبینا و آله و {{ع}} - می‌دانند و حضرت موسی از [[نوادگان]] حضرت یعقوب می‌باشد، بنی اسرائیل و [[اسرائیلی]] گفته می‌شود<ref>طوسی در تفسیر آیه ۴۰ سوره بقره که مشتمل بر کلمۀ «بنی اسرائیل» است: {{عربی|قال اکثر المفسرین ان المعنی یا بنی اسرائیل، احبار الیهود الذین کانوا بین ظهرانی مهاجر رسول الله {{صل}} و هو المحکی عن ابن عباس، و قال الجبائی: المعنی به بنو اسرائیل من الیهود و النصاری و نسبهم الاب الاعلی کما قال: {{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ}}}} (التبیان، ج۱، ص۱۸۱) امین الاسلام طبرسی نیز در تفسیر «یا بنی اسرائیل» گفته است: {{عربی|یعنی یا بنی یعقوب، نسبهم الی الاب الاعلی کما قال: یا بنی آدم و الخطاب للیهود و النصاری و قیل هو خطاب للیهود الذین کانوا بالمدینة و ما حولها عن ابن عباس}}؛ (مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۷).</ref> و از اینجا کلمۀ اسرائیلیّه با کلمۀ «[[یهودیّت]]» مرادف شده است، و در اصطلاح [[حدیث]] به [[روایات]] و اخباری که از [[دانشمندان]] یا کتاب‌های [[یهود]] به‌دست آمده باشد، [[اسرائیلیات]] گفته می‌شود<ref>دهخدا گفته است: «اسرائیلیات روایات و اخباری است که از بنی اسرائیل در اخبار اسلامی آورده‌اند، تاریخ، اخبار و قصصی که از طریقۀ یهود داخل اسلام شده و غالباً خرافی دروغ و بی‌بنیان است» (لغت‌نامه دهخدا، ج۲، ص۱۹۲۴، کلمه «اسرائیلیات»).</ref> و گاهی از باب تغلیب، این عنوان را به روایات و اخباری که از دانشمندان یا کتاب‌های [[مسیحیان]] دریافت شده باشد نیز تعمیم می‌دهند و از «اسرائیلیات» مطلق [[اخبار]] دریافت شده از دانشمندان یا کتاب‌های [[یهودیان]] و مسیحیان را [[اراده]] می‌کنند<ref>ر. ک: موسوی بجنوردی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ص۲۹۰.</ref> و مقصود از آن در عنوان فوق نیز همین معنا است.


از آنجا که [[قرآن کریم]] کتاب [[حکمت]] و [[هدایت]] است و در بیان مطالب به مقداری که برای هدایت و پندگیری [[انسان]] ضروری باشد، اکتفا می‌کند، بسیاری از داستان‌های [[پیامبران]] و [[امت‌های پیشین]] را موجز و سربسته یادآور شده است. کنجکاوی [[مسلمانان]] برای پی بردن به تفصیل و جزئیات آن داستان‌ها از یک‌سو و ایجاد موانع برای آشنایی و ارتباط‍ مسلمانان با [[اهل بیت]] خاص [[پیامبر]] {{صل}} که [[مفسران]] برگزیدۀ [[خدا]] بوده‌اند، از سوی دیگر و [[گمان]] برخی [[صحابه]] و [[تابعین]] به اینکه کتاب‌ها و [[دانشمندان یهودی]] و [[مسیحی]] منبعی برای [[شناخت]] جزئیات و تفصیل آن داستان‌ها است، از سوی سوم، موجب شد که برخی [[مسلمانان]] برای پی بردن به تفصیل و جزئیات آن داستان‌ها به [[دانشمندان یهودی]] و [[مسیحی]] و کتاب‌های آنان روی آورند و از این راه، [[اسرائیلیات]] به کتاب‌های مسلمانان وارد شود. در [[عصر رسالت]] به واسطۀ حضور [[پیامبر]] {{صل}} در بین مسلمانان و [[نهی]] آن [[حضرت]] از [[رجوع]] به [[اهل کتاب]]، [[تفسیر قرآن]] از آمیخته شدن به اسرائیلیات مصون ماند، ولی پس از [[رحلت]] آن حضرت با فاصله گرفتن مسلمانان از عصر رسالت و فراموش شدن نهی آن حضرت و [[اسلام آوردن]] برخی [[دانشمندان]] [[اهل کتاب]] و حضور آنان در بین مسلمانان، زمینه برای ورود اسرائیلیات به حوزۀ [[تفسیر]] فراهم شد. در آغاز به وسیلۀ برخی [[صحابه]] باب [[رجوع به دانشمندان]] اهل کتاب گشوده شد و سپس در عصر [[تابعین]]، استفادۀ از آنان گسترش یافت و به‌تدریج بخش زیادی از اسرائیلیات به [[روایات]] و [[کتاب‌های تفسیری]] راه یافت و این را نیز یکی از تحوّلات [[تفسیر در عصر تابعین]] که برهه‌ای از حضور [[امامان معصوم]] {{عم}} است، می‌توان به شمار آورد. اینک برخی روایات و شواهد [[تاریخی]] را که بر مطالب یادشده دلالت دارد، ذیل چند عنوان یادآور می‌شویم<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۳۱-۴۳۲.</ref>:
از آنجا که [[قرآن کریم]] کتاب [[حکمت]] و [[هدایت]] است و در بیان مطالب به مقداری که برای هدایت و پندگیری [[انسان]] ضروری باشد، اکتفا می‌کند، بسیاری از داستان‌های [[پیامبران]] و [[امت‌های پیشین]] را موجز و سربسته یادآور شده است. کنجکاوی [[مسلمانان]] برای پی بردن به تفصیل و جزئیات آن داستان‌ها از یک‌سو و ایجاد موانع برای آشنایی و ارتباط‍ مسلمانان با [[اهل بیت]] خاص [[پیامبر]] {{صل}} که [[مفسران]] برگزیدۀ [[خدا]] بوده‌اند، از سوی دیگر و [[گمان]] برخی [[صحابه]] و [[تابعین]] به اینکه کتاب‌ها و [[دانشمندان یهودی]] و [[مسیحی]] منبعی برای [[شناخت]] جزئیات و تفصیل آن داستان‌ها است، از سوی سوم، موجب شد که برخی [[مسلمانان]] برای پی بردن به تفصیل و جزئیات آن داستان‌ها به [[دانشمندان یهودی]] و [[مسیحی]] و کتاب‌های آنان روی آورند و از این راه، [[اسرائیلیات]] به کتاب‌های مسلمانان وارد شود. در [[عصر رسالت]] به واسطۀ حضور [[پیامبر]] {{صل}} در بین مسلمانان و [[نهی]] آن [[حضرت]] از [[رجوع]] به [[اهل کتاب]]، [[تفسیر قرآن]] از آمیخته شدن به اسرائیلیات مصون ماند، ولی پس از [[رحلت]] آن حضرت با فاصله گرفتن مسلمانان از عصر رسالت و فراموش شدن نهی آن حضرت و [[اسلام آوردن]] برخی [[دانشمندان]] [[اهل کتاب]] و حضور آنان در بین مسلمانان، زمینه برای ورود اسرائیلیات به حوزۀ [[تفسیر]] فراهم شد. در آغاز به وسیلۀ برخی [[صحابه]] باب [[رجوع به دانشمندان]] اهل کتاب گشوده شد و سپس در عصر [[تابعین]]، استفادۀ از آنان گسترش یافت و به‌تدریج بخش زیادی از اسرائیلیات به [[روایات]] و [[کتاب‌های تفسیری]] راه یافت و این را نیز یکی از تحوّلات [[تفسیر در عصر تابعین]] که برهه‌ای از حضور [[امامان معصوم]] {{عم}} است، می‌توان به شمار آورد. اینک برخی روایات و شواهد [[تاریخی]] را که بر مطالب یادشده دلالت دارد، ذیل چند عنوان یادآور می‌شویم<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۳۱-۴۳۲.</ref>:
خط ۳۶۸: خط ۳۶۸:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


{{تفسیر}}
[[رده:تفسیر عصر رسالت]]
[[رده:تفسیر]]
[[رده:تفسیر]]
۱۱۳٬۰۷۵

ویرایش