پرش به محتوا

مخالفان امام علی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب'
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف')
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب')
خط ۲۰: خط ۲۰:
نگاهی به کارنامه [[اقتصادی]] سران [[فتنه]] [[جمل]] نیز به خوبی نشان می‌دهد که [[دنیاطلبی]] و [[اشرافی‌گری]]، نقش عمده‌ای در برافروختن [[آتش]] این [[جنگ]] داشته است. [[طلحة بن عبیدالله]] در سایه بخشش‌ها و [[عنایات]] [[خلیفه سوم]] به چنان ثروتی دست یافته بود که یکی از بزرگ‌ترین [[سرمایه‌داران]] آن [[روزگار]] به شمار می‌آمد<ref>ر. ک: ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۳، ص۱۰۲۰۔ ۱۰۲۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۵؛ الامینی عبدالحسین، الغدیر، ج۸، ص۲۸۳.</ref>. هدایای دریافتی وی از [[خلیفه]]، افزون بر درهم‌ها، شمش‌های طلا و باغ‌ها و زمین‌های پردرآمدی همچون نشاستج، دویست هزار دینار بوده است<ref>البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۶، ص۱۰۸.</ref>. [[زبیر بن عوام]] نه تنها در [[مدینه]] دارای [[زندگی]] تجملی و اشرافی بود، در شهرهای مختلف [[جهان اسلام]] مانند [[مصر]]، اسکندریه، [[کوفه]] و [[بصره]] نیز [[زمین‌ها]] و خانه‌هایی داشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۱۰.</ref>.
نگاهی به کارنامه [[اقتصادی]] سران [[فتنه]] [[جمل]] نیز به خوبی نشان می‌دهد که [[دنیاطلبی]] و [[اشرافی‌گری]]، نقش عمده‌ای در برافروختن [[آتش]] این [[جنگ]] داشته است. [[طلحة بن عبیدالله]] در سایه بخشش‌ها و [[عنایات]] [[خلیفه سوم]] به چنان ثروتی دست یافته بود که یکی از بزرگ‌ترین [[سرمایه‌داران]] آن [[روزگار]] به شمار می‌آمد<ref>ر. ک: ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۳، ص۱۰۲۰۔ ۱۰۲۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۵؛ الامینی عبدالحسین، الغدیر، ج۸، ص۲۸۳.</ref>. هدایای دریافتی وی از [[خلیفه]]، افزون بر درهم‌ها، شمش‌های طلا و باغ‌ها و زمین‌های پردرآمدی همچون نشاستج، دویست هزار دینار بوده است<ref>البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۶، ص۱۰۸.</ref>. [[زبیر بن عوام]] نه تنها در [[مدینه]] دارای [[زندگی]] تجملی و اشرافی بود، در شهرهای مختلف [[جهان اسلام]] مانند [[مصر]]، اسکندریه، [[کوفه]] و [[بصره]] نیز [[زمین‌ها]] و خانه‌هایی داشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۱۰.</ref>.


[[امام علی]] {{ع}} از همان آغاز [[خلافت]] خویش به [[صراحت]] اعلام داشت: «آن‌چه [[عثمان]] تیول برخی کرده و اموالی که به ناحق بخشیده است، به [[بیت المال]] باز خواهد گرداند»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۶۹.</ref>. کسانی چون [[طلحه]] و [[زبیر]] آن‌گاه به جدی بودن این هشدار پی بردند که در عمل دیدند [[امام]] میان آنان و دیگران فرقی نمی‌گذارد و همگان را به یکسان در بیت المال سهیم می‌کند. اینان که در [[زمان]] [[خلفا]] با شیوه‌ای دیگر خو گرفته و به بهانه مجاهدت‌های خود در [[صدر اسلام]] به امتیازهای ویژهای دست یافته بودند، به [[سیره]] [[عمر]] استناد می‌کردند و می‌گفتند: «عمر در [[تقسیم بیت المال]] این‌گونه عمل نمی‌کرد». امام علی {{ع}} در پاسخ، با یادآوری [[سنت رسول خدا]] {{صل}} فرمود: «آیا باید [[سنت رسول خدا]] را واگذاریم و [[سیره]] [[عمر]] را در پیش گیریم؟»<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۷۸؛ المجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۱۶.</ref>.
[[امام علی]] {{ع}} از همان آغاز [[خلافت]] خویش به [[صراحت]] اعلام داشت: «آن‌چه [[عثمان]] تیول برخی کرده و اموالی که به ناحق بخشیده است، به [[بیت المال]] باز خواهد گرداند»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۶۹.</ref>. کسانی چون [[طلحه]] و [[زبیر]] آن‌گاه به جدی بودن این هشدار پی بردند که در عمل دیدند [[امام]] میان آنان و دیگران فرقی نمی‌گذارد و همگان را به یکسان در بیت المال سهیم می‌کند. اینان که در [[زمان]] [[خلفا]] با شیوه‌ای دیگر خو گرفته و به بهانه مجاهدت‌های خود در [[صدر اسلام]] به امتیازهای ویژهای دست یافته بودند، به [[سیره]] [[عمر]] استناد می‌کردند و می‌گفتند: «عمر در [[تقسیم بیت المال]] این‌گونه عمل نمی‌کرد». امام علی {{ع}} در پاسخ، با یادآوری [[سنت رسول خدا]] {{صل}} فرمود: «آیا باید [[سنت رسول خدا]] را واگذاریم و [[سیره]] [[عمر]] را در پیش گیریم؟»<ref>ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۷۸؛ المجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۱۶.</ref>.


[[دنیاطلبی]] گروه [[قاسطین]] نیز [[بی‌نیاز]] از بیان است. در ابتدای [[حکومت امام علی]] {{ع}}، [[عمرو بن عاص]] در نامه‌ای به [[معاویه]] نوشت: «هر کار که می‌توانی انجام ده؛ زیرا فرزند [[ابوطالب]]، چنان که چوب را پوست می‌کنند، تو را از هر [[مال]] و سرمایه‌ای که داری، جدا خواهد کرد»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۷۰.</ref>. خود عمرو بن عاص نیز در پاسخ به [[دعوت]] معاویه برای [[همکاری]] با وی اعلام داشت که [[دین]] خود را جز به بهای [[دنیایی]] آباد نمی‌فروشد؛ چنان که [[امام علی]] {{ع}} در این باره می‌فرماید: «او با معاویه [[بیعت]] نکرد، مگر بدان شرط که او را پاداشی رساند و در مقابل ترک دین خویش لقمه‌ای بدو خوراند»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۴، ص۶۶.</ref>. [[یاران]] [[آگاه]] و با [[بصیرت]] امام علی {{ع}} نیز به خوبی از انگیزه‌های [[دنیوی]] معاویه و لشکریانش [[آگاهی]] داشتند؛ چنان که یکی از آنان در [[جنگ صفین]] می‌گوید:
[[دنیاطلبی]] گروه [[قاسطین]] نیز [[بی‌نیاز]] از بیان است. در ابتدای [[حکومت امام علی]] {{ع}}، [[عمرو بن عاص]] در نامه‌ای به [[معاویه]] نوشت: «هر کار که می‌توانی انجام ده؛ زیرا فرزند [[ابوطالب]]، چنان که چوب را پوست می‌کنند، تو را از هر [[مال]] و سرمایه‌ای که داری، جدا خواهد کرد»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۷۰.</ref>. خود عمرو بن عاص نیز در پاسخ به [[دعوت]] معاویه برای [[همکاری]] با وی اعلام داشت که [[دین]] خود را جز به بهای [[دنیایی]] آباد نمی‌فروشد؛ چنان که [[امام علی]] {{ع}} در این باره می‌فرماید: «او با معاویه [[بیعت]] نکرد، مگر بدان شرط که او را پاداشی رساند و در مقابل ترک دین خویش لقمه‌ای بدو خوراند»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۴، ص۶۶.</ref>. [[یاران]] [[آگاه]] و با [[بصیرت]] امام علی {{ع}} نیز به خوبی از انگیزه‌های [[دنیوی]] معاویه و لشکریانش [[آگاهی]] داشتند؛ چنان که یکی از آنان در [[جنگ صفین]] می‌گوید:
خط ۸۱: خط ۸۱:
دریغ مخور که شمار مردانت کاسته می‌گردد و کمک‌شان گسسته... آنان مردم دنیایند؛ روی بدان نهاده و شتابان در پی‌اش افتاده. عدالت را شناختند و دیدند و شنیدند و به گوش کشیدند. و دانستند مردم به [[میزان]] عدالت در [[حق]] یکسانند، پس گریختند تا تنها خود را به نوایی برسانند<ref>نهج البلاغه، نامه ۷۰، ص۳۵۴- ۳۵۵؛ و ر. ک: البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۸۶؛ السید الرضی، خصائص الائمه {{عم}}، ص۱۱۳.</ref>.
دریغ مخور که شمار مردانت کاسته می‌گردد و کمک‌شان گسسته... آنان مردم دنیایند؛ روی بدان نهاده و شتابان در پی‌اش افتاده. عدالت را شناختند و دیدند و شنیدند و به گوش کشیدند. و دانستند مردم به [[میزان]] عدالت در [[حق]] یکسانند، پس گریختند تا تنها خود را به نوایی برسانند<ref>نهج البلاغه، نامه ۷۰، ص۳۵۴- ۳۵۵؛ و ر. ک: البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۸۶؛ السید الرضی، خصائص الائمه {{عم}}، ص۱۱۳.</ref>.


ب. '''[[مصادره]] ثروت‌های [[نامشروع]]''': نکته دیگری که [[امام علی]] {{ع}} بر آن پای می‌فشارد، [[مصادره اموال]] نامشروع و غیرقانونی است. بر اساس [[فرمان امام]]، همه اموالی که در گذشته به ناحق [[بذل و بخشش]] شده‌اند، حتی اگر به کابین [[زنان]] رفته باشد، می‌بایست به [[بیت المال]] بازگردد: «به [[خدا]] اگر ببینم که به مَهر زنان یا بهای [[کنیزکان]] رفته باشد، آن را باز می‌گردانم؛ که در [[عدالت]] [[گشایش]] است و آن‌که عدالت را بر نتابد، [[ستم]] را سخت‌تر یابد»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵، ص۱۶؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۷۷؛ و ر. ک: ابوحنیفة المغربی، النعمان، شرح الاخبار، ج۱، ص۳۷۳؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۶۹-۲۷۰.</ref>. در واکنش به این [[تصمیم]]، برخی از کسانی که در [[زمان عثمان]] به نان و نوایی رسیده بودند، به تکاپو افتاده، از [[امام]] خواستند که گذشته را نادیده انگارد و از مصادره اموالی که در [[زمان]] [[خلفا]] برای آنان فراهم آمده است، درگذرد. اینان به [[صراحت]] اعلام داشتند: «ما امروز به شرطی با تو [[بیعت]] می‌کنیم که اموالی را که در زمان عثمان به دست آورده‌ایم، برای ما بگذاری»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۹.</ref>. اما پاسخ امام به آنان این بود: «گذشت زمان [[حقوق الهی]] را از میان نمی‌برد»: {{متن حدیث|فإنّ الحقّ القديم لا يبطله شي‌ء}}<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۶۹؛ ابوحنیفة المغربی، النعمان، شرح الاخبار، ج۱، ص۳۷۳.</ref>.
ب. '''[[مصادره]] ثروت‌های [[نامشروع]]''': نکته دیگری که [[امام علی]] {{ع}} بر آن پای می‌فشارد، [[مصادره اموال]] نامشروع و غیرقانونی است. بر اساس [[فرمان امام]]، همه اموالی که در گذشته به ناحق [[بذل و بخشش]] شده‌اند، حتی اگر به کابین [[زنان]] رفته باشد، می‌بایست به [[بیت المال]] بازگردد: «به [[خدا]] اگر ببینم که به مَهر زنان یا بهای [[کنیزکان]] رفته باشد، آن را باز می‌گردانم؛ که در [[عدالت]] [[گشایش]] است و آن‌که عدالت را بر نتابد، [[ستم]] را سخت‌تر یابد»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵، ص۱۶؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۷۷؛ و ر. ک: ابوحنیفة المغربی، النعمان، شرح الاخبار، ج۱، ص۳۷۳؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۶۹-۲۷۰.</ref>. در واکنش به این [[تصمیم]]، برخی از کسانی که در [[زمان عثمان]] به نان و نوایی رسیده بودند، به تکاپو افتاده، از [[امام]] خواستند که گذشته را نادیده انگارد و از مصادره اموالی که در [[زمان]] [[خلفا]] برای آنان فراهم آمده است، درگذرد. اینان به [[صراحت]] اعلام داشتند: «ما امروز به شرطی با تو [[بیعت]] می‌کنیم که اموالی را که در زمان عثمان به دست آورده‌ایم، برای ما بگذاری»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۹.</ref>. اما پاسخ امام به آنان این بود: «گذشت زمان [[حقوق الهی]] را از میان نمی‌برد»: {{متن حدیث|فإنّ الحقّ القديم لا يبطله شي‌ء}}<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۶۹؛ ابوحنیفة المغربی، النعمان، شرح الاخبار، ج۱، ص۳۷۳.</ref>.


ج. '''[[اجرای احکام]] و [[حدود الهی]]''': یکی دیگر از عوامل [[مخالفت با امام علی]] {{ع}}، اجرای دقیق و بی‌مجامله حدود الهی به دست ایشان بود. شواهد نشان می‌دهد که بر اثر سیاست‌های نادرست خلفای پیشین، برخی چنین پنداشتند که [[خلیفه]] [[اسلامی]] می‌تواند به [[صلاح]] دید خود حدود الهی را تعطیل کند یا از اجرای آن در [[حق]] افراد خاصی درگذرد؛ چنان که [[عثمان]] از [[قصاص]] فرزند [[خلیفه دوم]] خودداری ورزید و فشار [[افکار عمومی]] و درخواست [[صحابه]] بزرگ [[پیامبر]] را در این باره نادیده گرفت. [[عبیدالله بن عمر]] که چند نفر را بدون آن‌که نقش آنان در کشتن [[عمر]] [[اثبات]] شده باشد، به [[قتل]] رسانده بود، نه تنها از دام [[مجازات]] [[رهایی]] یافت، بلکه [[خلیفه]] وقت، [[زمین]] بزرگ و حاصل‌خیزی را در اطراف [[کوفه]] بدو بخشید که به «کوفه کوچک ابن عمر»<ref>ر. ک: الحموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۴۹۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۶۱.</ref> مشهور گشت. [[امام]] از همان [[زمان]] اعلام کرد که اگر بر وی دست یابد، او را قصاص خواهد کرد<ref>البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۶، ص۱۰۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۷.</ref>. از این رو، پس از [[بیعت]] [[مردم مدینه]] با امام، عبیدالله بی‌درنگ به سوی [[شام]] گریخت و یکی از [[فرماندهان سپاه]] [[معاویه]] شد<ref>المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۰۶.</ref>. معاویه نیز [[نیک]] می‌دانست که آن‌چه عبیدالله را به سوی او کشانده، چیزی جز فرار از مجازات نبوده است<ref>المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۸۲-۸۳؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۱۰۱؛ المجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۳۸۳.</ref>.
ج. '''[[اجرای احکام]] و [[حدود الهی]]''': یکی دیگر از عوامل [[مخالفت با امام علی]] {{ع}}، اجرای دقیق و بی‌مجامله حدود الهی به دست ایشان بود. شواهد نشان می‌دهد که بر اثر سیاست‌های نادرست خلفای پیشین، برخی چنین پنداشتند که [[خلیفه]] [[اسلامی]] می‌تواند به [[صلاح]] دید خود حدود الهی را تعطیل کند یا از اجرای آن در [[حق]] افراد خاصی درگذرد؛ چنان که [[عثمان]] از [[قصاص]] فرزند [[خلیفه دوم]] خودداری ورزید و فشار [[افکار عمومی]] و درخواست [[صحابه]] بزرگ [[پیامبر]] را در این باره نادیده گرفت. [[عبیدالله بن عمر]] که چند نفر را بدون آن‌که نقش آنان در کشتن [[عمر]] [[اثبات]] شده باشد، به [[قتل]] رسانده بود، نه تنها از دام [[مجازات]] [[رهایی]] یافت، بلکه [[خلیفه]] وقت، [[زمین]] بزرگ و حاصل‌خیزی را در اطراف [[کوفه]] بدو بخشید که به «کوفه کوچک ابن عمر»<ref>ر. ک: الحموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۴۹۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۶۱.</ref> مشهور گشت. [[امام]] از همان [[زمان]] اعلام کرد که اگر بر وی دست یابد، او را قصاص خواهد کرد<ref>البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۶، ص۱۰۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۷.</ref>. از این رو، پس از [[بیعت]] [[مردم مدینه]] با امام، عبیدالله بی‌درنگ به سوی [[شام]] گریخت و یکی از [[فرماندهان سپاه]] [[معاویه]] شد<ref>المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۰۶.</ref>. معاویه نیز [[نیک]] می‌دانست که آن‌چه عبیدالله را به سوی او کشانده، چیزی جز فرار از مجازات نبوده است<ref>المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۸۲-۸۳؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۱۰۱؛ المجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۳۸۳.</ref>.
۲۱۸٬۱۴۷

ویرایش