قضاوت: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب'
جز (جایگزینی متن - 'خوشامد' به 'خوشآمد') |
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب') |
||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
== رعایت [[مساوات]] هنگام [[حکم]] کردن و [[اجرای احکام الهی]] == | == رعایت [[مساوات]] هنگام [[حکم]] کردن و [[اجرای احکام الهی]] == | ||
* [[رسول خدا]] {{صل}} در اجرای [[حکم]]، همگان را یکسان میدید و به [[مساوات]] عمل میکرد. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در توصیف آن [[حضرت]] چنین [[روایت]] کرده است: "در رعایت [[حق]]، همه نزد او مساوی بودند"<ref>{{متن حدیث|صَارُوا عِنْدَهُ فِي الْحَقِ سَوَاءً}}؛ قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۴۶؛ ابوعیسی ترمذی، الشمائل المحمدیه، ص ۱۹۳ و ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۹۰.</ref>؛ [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[اجرای قانون]] به هیچ کس اجازه نمیداد خود را فراتر از [[قانون]] بداند و [[قانون]] زیر پا گذاشته شود. نمونه این [[قاطعیت]] [[پیامبر]] {{صل}} در اجرای [[حکم]] [[الهی]]، ماجرای دزدی زنی از [[قبیله]] [[بنی مخزوم]] است. [[روایت]] کردهاند که پس از [[فتح مکه]]، زنی از اشراف [[قریش]] چیزی را دزدید و جرمش نیز ثابت شد. پس [[خاندان]] او به تکاپو افتادند تا [[رسول خدا]] {{صل}} را از اجرای این [[حکم]] منصرف سازند؛ و برای این کار با [[اسامة بن زید]] که نزد آن [[حضرت]] [[محبوبیت]] خاصی داشت، [[گفتگو]] کردند تا درباره آن [[زن]] [[شفاعت]] کند و [[بخشش]] او را از [[پیامبر]] {{صل}} بخواهد. [[اسامه]] چنین کرد؛ وقتی [[پیامبر خدا]] {{صل}} این حرف را شنید و تلاش [[خاندان]] [[بنیمخزوم]] را برای متوقف کردن [[حکم]] [[الهی]] دید، بسیار ناراحت شد و رنگش از [[خشم]] برافروخته شد و خطاب به [[اسامه]] فرمود: "آیا برای [[اجرا]] نشدن حدی از حدود [[خداوند]] وساطت میکنی؟"<ref>صحیح بخاری، ج ۴، ص ۱۵۰ - ۱۵۱؛ الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۵۲، صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۱۴ و مسند ابن راهویه، ج۲، ص۲۳۵-۲۳۶.</ref>. سپس برای روشن شدن [[افکار]] عمومی [[سخنرانی]] کرد و پس از [[حمد]] و [[[[ثنای الهی]]]] فرمود: "اما بعد؛ همانا ملتهای پیشین به این [[دلیل]] نابود شدند که چون شخص صاحبنسب و با نفوذی از میان آنان جرمی انجام میداد، او را رها کرده، از مجازات معاف میداشتند؛ اما چون شخص ضعیفی، جرمی انجام میداد، بر او حد جاری میساختند؛ به [[خدا]] [[سوگند]] [در [[اجرای قانون]] [[خدا]] درباره هیچ کس [[سستی]] و کوتاهی نمیکنم و] اگر [[فاطمه]] {{س}} دختر [[محمد]] {{صل}} هم دزدی کرده بود، [[دست]] او را میبریدم"<ref>صحیح بخاری، ج۴، ص ۱۵۱؛ دلائل النبوه، ج ۵، ص ۸۸؛ صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۱۴ و مسند ابن راهویه ج ۲، ص ۲۳۶.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۷-۵۶۸.</ref>. | * [[رسول خدا]] {{صل}} در اجرای [[حکم]]، همگان را یکسان میدید و به [[مساوات]] عمل میکرد. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در توصیف آن [[حضرت]] چنین [[روایت]] کرده است: "در رعایت [[حق]]، همه نزد او مساوی بودند"<ref>{{متن حدیث|صَارُوا عِنْدَهُ فِي الْحَقِ سَوَاءً}}؛ قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۴۶؛ ابوعیسی ترمذی، الشمائل المحمدیه، ص ۱۹۳ و ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۹۰.</ref>؛ [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[اجرای قانون]] به هیچ کس اجازه نمیداد خود را فراتر از [[قانون]] بداند و [[قانون]] زیر پا گذاشته شود. نمونه این [[قاطعیت]] [[پیامبر]] {{صل}} در اجرای [[حکم]] [[الهی]]، ماجرای دزدی زنی از [[قبیله]] [[بنی مخزوم]] است. [[روایت]] کردهاند که پس از [[فتح مکه]]، زنی از اشراف [[قریش]] چیزی را دزدید و جرمش نیز ثابت شد. پس [[خاندان]] او به تکاپو افتادند تا [[رسول خدا]] {{صل}} را از اجرای این [[حکم]] منصرف سازند؛ و برای این کار با [[اسامة بن زید]] که نزد آن [[حضرت]] [[محبوبیت]] خاصی داشت، [[گفتگو]] کردند تا درباره آن [[زن]] [[شفاعت]] کند و [[بخشش]] او را از [[پیامبر]] {{صل}} بخواهد. [[اسامه]] چنین کرد؛ وقتی [[پیامبر خدا]] {{صل}} این حرف را شنید و تلاش [[خاندان]] [[بنیمخزوم]] را برای متوقف کردن [[حکم]] [[الهی]] دید، بسیار ناراحت شد و رنگش از [[خشم]] برافروخته شد و خطاب به [[اسامه]] فرمود: "آیا برای [[اجرا]] نشدن حدی از حدود [[خداوند]] وساطت میکنی؟"<ref>صحیح بخاری، ج ۴، ص ۱۵۰ - ۱۵۱؛ الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۵۲، صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۱۴ و مسند ابن راهویه، ج۲، ص۲۳۵-۲۳۶.</ref>. سپس برای روشن شدن [[افکار]] عمومی [[سخنرانی]] کرد و پس از [[حمد]] و [[[[ثنای الهی]]]] فرمود: "اما بعد؛ همانا ملتهای پیشین به این [[دلیل]] نابود شدند که چون شخص صاحبنسب و با نفوذی از میان آنان جرمی انجام میداد، او را رها کرده، از مجازات معاف میداشتند؛ اما چون شخص ضعیفی، جرمی انجام میداد، بر او حد جاری میساختند؛ به [[خدا]] [[سوگند]] [در [[اجرای قانون]] [[خدا]] درباره هیچ کس [[سستی]] و کوتاهی نمیکنم و] اگر [[فاطمه]] {{س}} دختر [[محمد]] {{صل}} هم دزدی کرده بود، [[دست]] او را میبریدم"<ref>صحیح بخاری، ج۴، ص ۱۵۱؛ دلائل النبوه، ج ۵، ص ۸۸؛ صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۱۴ و مسند ابن راهویه ج ۲، ص ۲۳۶.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۷-۵۶۸.</ref>. | ||
* همچنین در روایتی دیگر [[نقل]] شده است که روزی مرد شکم گنده [[بیماری]] را که با زنی مریض [[زنا]] کرده بود، نزد آن [[حضرت]] آوردند و آن بزرگوار، با چوب خوشه خرما که [[صد]] سرشاخه داشت، برای [[اجرای حد]]، یک ضربه به او نواخت؛ زیرا خوش نداشت که حدی از حدود [[خدا]] را تعطیل کند<ref>الکافی، ج ۷، ص ۲۴۳ - ۲۴۴؛ من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۲۸؛ تهذیب الاحکام، ج ۱۰، ص ۳۲ و | * همچنین در روایتی دیگر [[نقل]] شده است که روزی مرد شکم گنده [[بیماری]] را که با زنی مریض [[زنا]] کرده بود، نزد آن [[حضرت]] آوردند و آن بزرگوار، با چوب خوشه خرما که [[صد]] سرشاخه داشت، برای [[اجرای حد]]، یک ضربه به او نواخت؛ زیرا خوش نداشت که حدی از حدود [[خدا]] را تعطیل کند<ref>الکافی، ج ۷، ص ۲۴۳ - ۲۴۴؛ من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۲۸؛ تهذیب الاحکام، ج ۱۰، ص ۳۲ و ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۲۶۹.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۸.</ref>. | ||
* [[رسول خدا]] {{صل}} از [[کیفر]] افراد در اموری که برای آنها در [[شرع]]، حد معین نشده بود، میگذشت <ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۷.</ref> و در قضاوتهای خود بر اساس [[ادله]] و [[ظواهر]] [[حکم]] میفرمود. در این باره روایاتی از منابع [[اهل سنت]] و [[امامیه]] [[نقل]] شده است که آن [[حضرت]] در هنگام اقامه دعوا به دو طرف [[نزاع]] میفرمود: "من مانند شما [[بشر]] هستم و بر اساس گفتههای شما قضاوت خواهم کرد و به هر یک از آن دو توصیه میکرد که [[حق]] و [[حقیقت]] را در نظر داشته باشد و در صورت ضایع شدن [[حق]] [[برادر دینی]] اش، خود، [[عدالت]] را [[اجرا]] کند"<ref>الکافی، ج ۷، ص ۴۱۴؛ تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۲۲۹؛ عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۲۴۰ - ۲۴۱؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۳۲، مسند احمد، ج ۶، ص ۲۰۳ و الطبرانی، مسند الشامیین، ج ۲، ص ۲۴۳.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۸.</ref>. | * [[رسول خدا]] {{صل}} از [[کیفر]] افراد در اموری که برای آنها در [[شرع]]، حد معین نشده بود، میگذشت <ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۷.</ref> و در قضاوتهای خود بر اساس [[ادله]] و [[ظواهر]] [[حکم]] میفرمود. در این باره روایاتی از منابع [[اهل سنت]] و [[امامیه]] [[نقل]] شده است که آن [[حضرت]] در هنگام اقامه دعوا به دو طرف [[نزاع]] میفرمود: "من مانند شما [[بشر]] هستم و بر اساس گفتههای شما قضاوت خواهم کرد و به هر یک از آن دو توصیه میکرد که [[حق]] و [[حقیقت]] را در نظر داشته باشد و در صورت ضایع شدن [[حق]] [[برادر دینی]] اش، خود، [[عدالت]] را [[اجرا]] کند"<ref>الکافی، ج ۷، ص ۴۱۴؛ تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۲۲۹؛ عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۲۴۰ - ۲۴۱؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۳۲، مسند احمد، ج ۶، ص ۲۰۳ و الطبرانی، مسند الشامیین، ج ۲، ص ۲۴۳.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۸.</ref>. | ||
* [[روایت]] شده است که روزی دو نفر از [[مسلمانان]] درباره [[ارث]] و مقداری اشیای فرسوده با هم [[اختلاف]] پیدا کردند و برای [[داوری]] نزد [[پیامبر]] {{صل}} رفتند؛ [[حضرت]] به آن دو فرمود: "ممکن است یکی از شما در [[اقامه حجت]] و آوردن [[دلیل]]، از دیگری زیان آورتر باشد؛ پس هر کس که من به نفع او [[حکم]] دهم، در [[حقیقت]]، تکهای از [[آتش]] را در اختیارش گذاشتهام". در این هنگام، هر کدام گفتند: "ای [[رسول خدا]] {{صل}}! من سهمم را به طرف مقابلم بخشیدم"؛ [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "نه؛ بلکه بروید و منصفانه" [[اموال]] را بین خود قسمت کنید و آنگاه قرعه بزنید و سپس یکدیگر را [[حلال]] کنید"<ref>تاج الدین شعیری، معانی الاخبار، ص ۲۷۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۳۷۵ و ج ۴، ص ۹۵ و مسند ابییعلی، ج ۱۲، ص ۵۶۸ - ۵۶۹.</ref>. | * [[روایت]] شده است که روزی دو نفر از [[مسلمانان]] درباره [[ارث]] و مقداری اشیای فرسوده با هم [[اختلاف]] پیدا کردند و برای [[داوری]] نزد [[پیامبر]] {{صل}} رفتند؛ [[حضرت]] به آن دو فرمود: "ممکن است یکی از شما در [[اقامه حجت]] و آوردن [[دلیل]]، از دیگری زیان آورتر باشد؛ پس هر کس که من به نفع او [[حکم]] دهم، در [[حقیقت]]، تکهای از [[آتش]] را در اختیارش گذاشتهام". در این هنگام، هر کدام گفتند: "ای [[رسول خدا]] {{صل}}! من سهمم را به طرف مقابلم بخشیدم"؛ [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "نه؛ بلکه بروید و منصفانه" [[اموال]] را بین خود قسمت کنید و آنگاه قرعه بزنید و سپس یکدیگر را [[حلال]] کنید"<ref>تاج الدین شعیری، معانی الاخبار، ص ۲۷۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۳۷۵ و ج ۴، ص ۹۵ و مسند ابییعلی، ج ۱۲، ص ۵۶۸ - ۵۶۹.</ref>. |