۶۴٬۶۴۲
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رده:(اا): پرسشهایی با ۱ پاسخ' به '') |
جز (جایگزینی متن - '↵::::::' به ' ') |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
'''در تحلیل و نقد ادّعای فوق نکات ذیل در خور تأمّل است:''' | '''در تحلیل و نقد ادّعای فوق نکات ذیل در خور تأمّل است:''' | ||
'''۱. ادعای بدون دلیل:''' | |||
چنانکه در پاسخ تو هم ناسازگاری [[عصمت]] با اصل [[خاتمیت]] ذکر شد، [[عصمت]] در آن بحث و مفترض الطاعه و [[حجت]] با اصل [[نبوت]] و [[خاتمیت]] منافات ندارد. به دیگر سخن، مدّعی تنافی نخست باید ادّعای خود یعنی تنافی [[واجب الاطاعة]] و [[حجت]] بودن [[امام]]{{ع}} با [[نبوت]] و اصل [[خاتمیت]] را ثابت کند؛ در حالیکه به صرف ادّعا بسنده نموده است. افزون بر این ما در نکات بعدی عکس ادّعای فوق را ثابت خواهیم کرد. | |||
'''۲. [[حجت]] و مفترض الطّاعه لازمهٔ [[عصمت]]:''' | '''۲. [[حجت]] و مفترض الطّاعه لازمهٔ [[عصمت]]:''' | ||
پیشتر [[عصمت]] امامان{{ع}} با ادلّهٔ عقلی و نقلی ثابت شد، حال به این نکته اشاره میکنیم که با [[وجود امام]] و شخص [[معصوم]] در [[جامعه]] و اعلام و [[تأیید]] آن توسط [[قرآن]] و [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} آیا مقصود از آن اعلام و [[تأیید]] و سفارشهای مکرر در [[اطاعت]] از آن، [[وجوب اطاعت]] و [[پیروی]] از آن نیست؟ آیا لازمهٔ [[عصمت]] این نیست که حرف و عمل، مواضع و تکالیفش، مفترض الطاعه و مطابق واقع و برای دیگران [[حجت]] و معیار باشد؟ اگر بر [[عصمت]] [[امامان]] خدشه وارد شود و مورد انکار قرار گیرد، برای طرح [[شبهه]] فوق (انکار [[لزوم اطاعت]] و [[حجیت]] اقوال امامان) مجالی باقی میماند، امّا با فرض [[عصمت]]، [[شبهه]] از بن ناموجّه است؛ چراکه در آن به معنا و لازمهٔ [[عصمت]] توجّه نشده است. | |||
'''۳. سفارش [[قرآن]] به [[اطاعت]] و [[جعل]] حجّیت:''' | '''۳. سفارش [[قرآن]] به [[اطاعت]] و [[جعل]] حجّیت:''' | ||
[[قرآن کریم]] [[اطاعت]] {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} را هم طراز و هم ردیف [[اطاعت]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] ذکر کرده است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً }}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref>. در این [[آیه شریفه]] با یک امر {{متن قرآن|أَطِيعُواْ}} از [[مردم]] خواسته که از [[پیامبر]] و {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} [[اطاعت]] و [[پیروی]] کنند، در حقیقت [[اطاعت]] {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} [[اطاعت]] [[پیامبر]] تلقّی شده است. اینکه در [[شبهه]] گفته شده [[اطاعت]] به [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} اختصاص دارد با صریح آیهٔ شریفه ناسازگار است. البتّه در [[تفسیر]] {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} بحث است که آیا آن به [[امام]] معصوم{{ع}} اختصاص دارد یا به غیر آن نیز شامل میشود؟ [[شیعه]] و [[سنی]] در شمول آن بر [[رهبر]] واجد شرایط دینی اتّفاق نظر دارند <ref>«الامامة هی خلافة الرسول فی اقامة الدین بحیث یجب اتباعه علی کافة الأمة»، (شرح مواقف، ج ۸، ص ۳۴۵ و نیز: سیف الدین آمدی، ابکار الأفکار فی اصول الدّین، ج ۳، ص ۴۱۶).</ref> که مصداق بارز آن [[ائمه اطهار]] هستند، که [[روایات]] مختلفی از [[فریقین]] وارد شده است <ref>ر. ک: شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۱ و [[تفاسیر]] [[اهل سنت]] و [[شیعه]]، ذیل آیهٔ فوق.</ref> امّا [[اهل تسنن]] آن را به هر [[حاکم]] و [[رهبری]] تعمیم داده و چهبسا بعضیشان آن را شامل [[حاکم]] فاسق نیز میدانند <ref>ر .ک: تفتازانی، شرح المقاصد، ج ۳، ص ۴۶۹.</ref> پس "مفترض الطاعه" نه به [[شیعه]] اختصاص دارد و نه با اصل [[خاتمیت]] تعارض پیدا میکند. چراکه [[خاتمیت]] تنها در قلمرو [[نبوت]] و نزول [[وحی]] و [[شریعت]] جدید معنا و مفهوم پیدا میکند و آن با ظهور [[انسان]]های [[معصوم]]، مفترض الطاعه و [[حجت الهی]] تهافتی ندارد. | |||
'''۴. [[جعل]] [[حجیت]] توسّط [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}:''' | '''۴. [[جعل]] [[حجیت]] توسّط [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}:''' | ||
مدّعی تئوری فوق میکوشید که با توسّل به خاتمیّت، تنها و آخرین [[حجت الهی]] و آسمانی را [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} معرفی کند و از آن طریق [[شأن]] و مرتبهٔ خاصّ [[ائمه اطهار]]{{ع}} را به حدّ [[انسان]]های عادی فرو کاسته بود، لکن اگر منتقد محترم به تئوری فوق باور دارد و میپذیرد که حداقل [[حضرت محمد]]{{صل}} یک شخصیّت حقوقی دارد که باید آن حضرت را [[حجت الهی]] قلمداد کرد و کلام و نظر ایشان را به تعبیر خود بدون مطالبه دلیل پذیرفت، باید به لازمهٔ ادّعای خود نیز ملتزم باشد، یعنی [[روایات]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در حقّ [[امام علی]]{{ع}} و [[منزلت]] و [[مقام]] آن حضرت و دیگر [[امامان]] را بپذیرد. با این پیش فرض، وقتی به [[روایات]] حضرت [[پیامبر]] در حقّ [[امام علی|علی]]{{ع}} نیمنگاهی میاندازیم، که پی میبریم که [[حضرت علی]]{{ع}} توسّط [[پیامبر]] و خداوند، دارای یک شخصیّت حقوقی در [[اسلام]] میباشد که لازمهٔ آن [[جعل]] [[حجیت]] و [[مقام ولایت]] - نه [[نبوت]] - برای [[حضرت علی]]{{ع}} میباشد. چنانکه در شرح [[حدیث منزلت]] گفته شد، [[پیامبر اسلام]] با [[حدیث منزلت]] و دیگر [[روایات]] و همچنین [[آیات]] متعدّد [[مقام امامت]] به معنای [[مرجعیت علمی]] و [[مرجعیت دینی|دینی]] و [[جانشینی]] [[پیامبر]] در [[شئون دینی]] را به [[حضرت علی]]{{ع}} [[تفویض]] کرده است که لازمهٔ آن [[حجیت]] اقوال و افعال حضرت برای [[مسلمانان]] و [[اعتبار روایات]] و [[تفاسیر]] [[امام]]{{ع}} در [[معرفت دینی]] است. [[آیات]] و [[روایات]] متعدّدی در این باب از [[فریقین]] گزارش شده است که ما در اینجا به اشاره بسنده میکنیم: | |||
# '''[[امام علی|علی]]{{ع}} حجت خدا:''' [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بارها به [[مقام]] و [[منزلت امام]] [[امام علی|علی]]{{ع}} به عنوان برگزیده و [[حجت الهی]] تصریح داشته است، چنانکه خطاب به یکی از [[اصحاب]] خویش با اشاره به آن حضرت فرمود:{{عربی|"يَا أَنَسُ أَنَا وَ هَذَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِه"}} <ref>تاریخ میدنة دمشق، ج ۴۲، ص ۳۰۴.</ref>. نکتهٔ قابل تأمّل در این [[حدیث]] توصیف [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[حضرت علی]]{{ع}} را به [[حجت الهی]] مانند خودش میباشد، [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} گویا [[حجت خدا]] بودن هر درویشان را به یک سیاق [[تفسیر]] میکند. از [[حضرت علی]]{{ع}} روایاتی بر استمرار [[حجت الهی]] بعد از [[خاتمیت]] وارد شده است که در ذیل نقد دلیل نقلی [[شبهه]] فوق خواهد آمد. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} همچنین فرمود:{{عربی|"إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ عَلِيّاً وَ زَوْجَتَهُ وَ أَبْنَاءَهُ حُجَجَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِه"}}<ref>«خداى سبحان؛ على عليه السّلام و همسر و فرزندانش را حجّتهاى خود بر [[مردم]] قرار داده است» شواهد التنزیل، ج۱، ص۷۶. </ref> | # '''[[امام علی|علی]]{{ع}} حجت خدا:''' [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بارها به [[مقام]] و [[منزلت امام]] [[امام علی|علی]]{{ع}} به عنوان برگزیده و [[حجت الهی]] تصریح داشته است، چنانکه خطاب به یکی از [[اصحاب]] خویش با اشاره به آن حضرت فرمود:{{عربی|"يَا أَنَسُ أَنَا وَ هَذَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِه"}} <ref>تاریخ میدنة دمشق، ج ۴۲، ص ۳۰۴.</ref>. نکتهٔ قابل تأمّل در این [[حدیث]] توصیف [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[حضرت علی]]{{ع}} را به [[حجت الهی]] مانند خودش میباشد، [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} گویا [[حجت خدا]] بودن هر درویشان را به یک سیاق [[تفسیر]] میکند. از [[حضرت علی]]{{ع}} روایاتی بر استمرار [[حجت الهی]] بعد از [[خاتمیت]] وارد شده است که در ذیل نقد دلیل نقلی [[شبهه]] فوق خواهد آمد. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} همچنین فرمود:{{عربی|"إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ عَلِيّاً وَ زَوْجَتَهُ وَ أَبْنَاءَهُ حُجَجَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِه"}}<ref>«خداى سبحان؛ على عليه السّلام و همسر و فرزندانش را حجّتهاى خود بر [[مردم]] قرار داده است» شواهد التنزیل، ج۱، ص۷۶. </ref> | ||
# '''[[امام علی|علی]]{{ع}} [[واجب الاطاعة]]:''' آیهٔ ذیل [[مؤمنان]] را به [[اطاعت از خداوند]] و [[رسول]]ش و[[أولی الأمر]] امر میکند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً }}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref>. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در [[روایات]] متعدّد {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} را - که [[اطاعت]] آن [[اطاعت]] از [[رسول]] است - بر [[حضرت علی]]{{ع}} [[تفسیر]] میکند<ref>موسوعه الامام علی، ج ۲، صص ۱۲۹ و ۱۶۹.</ref>. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در [[روایات]] دیگر به تصدیق و [[اطاعت]] حضرت امر مینمایند:{{عربی|"إِنَّ إِمَامَكُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَنَاصِحُوهُ وَ صَدِّقُوهُ"}} <ref>«امام شما على بن ابى طالب است، پس او را تصديق كرده و با او اخلاص ورزيد» شرح [[نهج البلاغه]] این ابی الحدید، ج ۳، ص ۹۸؛ شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۲۲۵.</ref>؛ {{عربی|"إِنَّ هَذَا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَزِيرِي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا"}}<ref>«اين برادر و وصى و وزير و جانشين من در ميان شما است، سخن او را بشنويد و فرمان بريد» همان، ج۱۳، ص ۲۴۴؛ ج۲، ص ۱۴۵؛ تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۴۸. </ref> | # '''[[امام علی|علی]]{{ع}} [[واجب الاطاعة]]:''' آیهٔ ذیل [[مؤمنان]] را به [[اطاعت از خداوند]] و [[رسول]]ش و[[أولی الأمر]] امر میکند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً }}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref>. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در [[روایات]] متعدّد {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} را - که [[اطاعت]] آن [[اطاعت]] از [[رسول]] است - بر [[حضرت علی]]{{ع}} [[تفسیر]] میکند<ref>موسوعه الامام علی، ج ۲، صص ۱۲۹ و ۱۶۹.</ref>. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در [[روایات]] دیگر به تصدیق و [[اطاعت]] حضرت امر مینمایند:{{عربی|"إِنَّ إِمَامَكُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَنَاصِحُوهُ وَ صَدِّقُوهُ"}} <ref>«امام شما على بن ابى طالب است، پس او را تصديق كرده و با او اخلاص ورزيد» شرح [[نهج البلاغه]] این ابی الحدید، ج ۳، ص ۹۸؛ شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۲۲۵.</ref>؛ {{عربی|"إِنَّ هَذَا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَزِيرِي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا"}}<ref>«اين برادر و وصى و وزير و جانشين من در ميان شما است، سخن او را بشنويد و فرمان بريد» همان، ج۱۳، ص ۲۴۴؛ ج۲، ص ۱۴۵؛ تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۴۸. </ref> | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
'''۵. [[حجیت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} در طول [[حجیت]] [[پیامبر]] و خدا:''' | '''۵. [[حجیت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} در طول [[حجیت]] [[پیامبر]] و خدا:''' | ||
نکته قابل اشاره اینکه از منظر [[شیعه]] [[حجیت]] و [[اطاعت امام]]{{ع}} در طول [[حجیت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} و [[خداوند]] است و [[شیعه]] نیز بر ارجاع [[حجیت]] قول [[امام]] به [[پیامبر]] و [[خداوند]] اذعان دارد، لکن از آنجا که بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} آخرین [[حجت]] آسمانی از جنس [[نبوت]] خاتمه یافته است، [[حجت]] آسمانی از جنس [[امامت]] و [[ولایت]] جایگزین آن میشود و مطابق [[روایات]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}، [[امام]]{{ع}} در همهٔ [[شئون]] [[نبوت]] - مانند [[مرجعیت]]، [[تفسیر دین]] و [[لزوم اطاعت]] - به انجام [[وظیفه]] خواهد پرداخت و کلام آن مانند کلام [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} برای دیگران [[حجت]] و ملاک حق خواهد بود و اینکه [[حجت]] [[امام]] از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} اخذ شده است، موجب سلب و بی اعتباری [[حجیت]] [[کلام امام]]{{ع}} نمیشود، چنانکه منتقد محترم توهم کرده بود. [[علامه طباطبایی]] با اشاره و تمسّک به [[روایات]] متعدّد [[پیامبر]] مانند احادیث: [[حدیث غدیر|غدیر]]، [[حدیث سفینه|سفینه]]، [[حدیث ثقلین|ثقلین]]، [[حدیث حق|حق]]، [[حدیث منزلت|منزلت]] و [[حدیث انذار|انذار]] مینویسد:با [[تواتر]] قطعی از آن حضرت رسیده است که بیان [[اهل بیت]] وی مانند بیان خودش میباشد. و به موجب این [[حدیث]] و [[احادیث نبوی]] قطعی دیگر بیان [[اهل بیت]] تالی بیان [[پیامبر خاتم|پیغمبر]]{{صل}} میباشد و [[اهل بیت]] در [[اسلام]] سمت [[مرجعیت علمی]] داشته، در [[بیان معارف]] و [[احکام]] [[اسلام]] هرگز [[خطا]] نمیکنند و بیانشان به طریق مشافهه یا نقل قابل اعتماد و [[حجت]] است <ref>شیعه در اسلام، صص ۷۸ و ۱۷۷.</ref> | |||
'''۶. دلالت [[قرآن]] بر [[خاتمیت]] [[حجت الهی]]؟ !''' | '''۶. دلالت [[قرآن]] بر [[خاتمیت]] [[حجت الهی]]؟ !''' | ||
یکی از طرّاحان [[شبهه]] با فحص زیاد توانسته است یک آیه پیدا کند که در آن به زعم خود بر نفی [[حجت]] بعد از [[پیامبران]] اشاره دارد که عبارت است از: {{متن قرآن|رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا }}<ref> پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره نساء، آیه:۱۶۵.</ref> | |||
مستشکل آیه را چنین ترجمه و معنی میکند: پس از رسولان الهی کسی را [[خدا]] [[حجت]] قرار نداده است... در [[دین اسلام]] به حکم آیه، پس از انبیا کس دیگر [[حجت]] نیست و جز انبیا به کسی [[وحی]] نمیشود، ولی در مذهب، هر امامی [[حجت]] و هر ملّائی [[حجت]] الاسلام و قول هر [[قطب]] و پیشوا [[حجت]] است <ref>ابوالفضل برقعی، تضاد مفاتیح با قرآن، صص ۱۵-۱۹۶ و ۲۵. </ref> | مستشکل آیه را چنین ترجمه و معنی میکند: پس از رسولان الهی کسی را [[خدا]] [[حجت]] قرار نداده است... در [[دین اسلام]] به حکم آیه، پس از انبیا کس دیگر [[حجت]] نیست و جز انبیا به کسی [[وحی]] نمیشود، ولی در مذهب، هر امامی [[حجت]] و هر ملّائی [[حجت]] الاسلام و قول هر [[قطب]] و پیشوا [[حجت]] است <ref>ابوالفضل برقعی، تضاد مفاتیح با قرآن، صص ۱۵-۱۹۶ و ۲۵. </ref> | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
'''۷. [[کلام امام]]{{ع}} در [[خاتمیت]] [[حجت الهی]]؟ !''' | '''۷. [[کلام امام]]{{ع}} در [[خاتمیت]] [[حجت الهی]]؟ !''' | ||
دلیل دوّم طرّاح [[شبهه]] استناد به یک فراز [[نهج البلاغه]] است که [[حضرت علی]]{{ع}} فرمود:{{عربی|"تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ{{صل}} حُجَّتُهُ"}} <ref>«به وسيله پيامبر ما محمّد {{صل}} حجّتش تمام شد» فیض الاسلام، نهج البلاغه، [[خطبه]] ۹۰، ش ۴۸، ص ۲۶۲.</ref>. همو در معنای کلام حضرت میگوید: "حجت خدایی با آمدن [[پیامبر خاتم|محمّد]] تمام شد و کسی پس از او [[حجت]] نیست" <ref>برقعی، تضاد مفاتیح با قرآن، صص ۱۵، ۲۵ و ۱۹۶. </ref> | |||
در نقد این دلیل نیز به نکاتی چند اشاره میشود: | در نقد این دلیل نیز به نکاتی چند اشاره میشود: | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
'''۸. انحصار [[حجت]] به [[پیامبر]] و عقل:''' | '''۸. انحصار [[حجت]] به [[پیامبر]] و عقل:''' | ||
مستشکل به [[روایت]] دیگر از [[امام صادق]]{{ع}} تمسّک کرده که در آن [[حجت]] به دو [[حجت]] یعنی "[[پیامبر]]" و "عقل" بسنده و منحصر شده است <ref>ابوالفضل برقعی، تضاد مفاتیح الجنان با قرآن، ص ۱۹۶.</ref> | |||
{{عربی|"حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ النَّبِيُّ وَ الْحُجَّةُ فِيمَا بَيْنَ الْعِبَادِ وَ بَيْنَ اللَّهِ الْعَقْلُ"}}ظاهر [[روایت]] انحصار [[حجت]] به دو [[حجت]] [[پیامبر]] و عقل است و اگر [[امام]] نیز جزء [[حجت]] بود، در [[روایت]] ذکر میشد <ref>«[[حجت خدا]] بر بندگان پيغمبر است و [[حجت]] ميان بندگان و [[خدا]] عقل است» کافی، ج ۱، کتاب العقل و الجهل، ح ۲۲، ص ۲۵.</ref>. | {{عربی|"حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ النَّبِيُّ وَ الْحُجَّةُ فِيمَا بَيْنَ الْعِبَادِ وَ بَيْنَ اللَّهِ الْعَقْلُ"}}ظاهر [[روایت]] انحصار [[حجت]] به دو [[حجت]] [[پیامبر]] و عقل است و اگر [[امام]] نیز جزء [[حجت]] بود، در [[روایت]] ذکر میشد <ref>«[[حجت خدا]] بر بندگان پيغمبر است و [[حجت]] ميان بندگان و [[خدا]] عقل است» کافی، ج ۱، کتاب العقل و الجهل، ح ۲۲، ص ۲۵.</ref>. |