پرش به محتوا

مقام تبیین دین به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '↵::::::' به ' '
جز (جایگزینی متن - 'پیامبرخاتم' به 'پیامبر خاتم')
جز (جایگزینی متن - '↵::::::' به ' ')
خط ۳۱: خط ۳۱:
بنابر آنچه گذشت، روشن می‌شود که اولاً، اولی‌الامر بر امامان معصوم{{عم}} تطبیق شده؛ و ثانیاً، اولی‌الامر شأن مرجعیت دینی را نیز دارند.(...)
بنابر آنچه گذشت، روشن می‌شود که اولاً، اولی‌الامر بر امامان معصوم{{عم}} تطبیق شده؛ و ثانیاً، اولی‌الامر شأن مرجعیت دینی را نیز دارند.(...)


::::::چنان‌که گذشت، پیامبران می‌آیند تا دین خدا را بر مردم عرضه کرده، راه سعادت را بشناسانند که در این صورت مردم بر خداوند متعال حجتی نخواهند داشت. این آموزه در روایات نیز تبیین شده است؛ چنان‌که ابوبصیر نقل می‌کند که شخصی از [[امام صادق]]{{ع}} پرسید: به چه دلیل خداوند پیامبران و رسولان را به سوی مردم فرستاده است؟ امام{{ع}} فرمود: "تا پس از آن، برای مردم حجتی بر خداوند نباشد و تا نگویند که بشیر و نذیری به سوی ما نیامد".<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ص۱۲۰ و ۱۲۱. گفتنی است در‌این‌باره دست‌کم پنج روایت دیگر نیز وجود دارد. از‌این‌رو، این روایت مستفيض است (همان).</ref> در روایت صحیح دیگری، [[امام باقر]]{{ع}} از نقش هدایتی امام و حجت خدا از دوران [[حضرت آدم]]{{ع}} سخن به میان آورده، می‌فرماید: "به خدا سوگند، زمین از زمانی که خداوند، جان آدم را گرفت، رها نشده است؛ مگر آنکه در آن، امامی بوده که مردم به وسیله او به سوی خدا هدایت شده‌اند و او حجت خدا بر مردم است...".<ref>محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۸۵؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸ و ۱۷۹؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۰۵؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۳۸.</ref> لزوم وجود حجت میان بندگان، چنان مسلّم است که در روایات پرشماری آمده که اگر تنها دو نفر در عالم هستی وجود داشته باشند، باید یکی از آن دو امام باشد تا دیگری نتواند در قیامت علیه خداوند احتجاج کند. از‌این‌روست که آخرین نفری که از دنیا می‌رود، امام است.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۰؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۹۶؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۴۰. گفتنی است در‌این‌باره چهار روایت دیگر نیز وجود دارد که برخی از آنها معتبر به شمار می‌آیند (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۹ و ۱۸۰).</ref> همچنین داود رقّی در روایتی صحیح از [[امام کاظم]]{{ع}} سخنی به همین مضمون نقل می‌کند.<ref>{{عربی|"إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَتَّى يُعْرَفَ‏"}}؛ همو، الکافی، ج۱، ص۱۷۷. نظیر این روایت را حسن بن على وشاء در روایتی صحیح از امام رضا{{ع}} نیز نقل می‌کند (همان).</ref>
چنان‌که گذشت، پیامبران می‌آیند تا دین خدا را بر مردم عرضه کرده، راه سعادت را بشناسانند که در این صورت مردم بر خداوند متعال حجتی نخواهند داشت. این آموزه در روایات نیز تبیین شده است؛ چنان‌که ابوبصیر نقل می‌کند که شخصی از [[امام صادق]]{{ع}} پرسید: به چه دلیل خداوند پیامبران و رسولان را به سوی مردم فرستاده است؟ امام{{ع}} فرمود: "تا پس از آن، برای مردم حجتی بر خداوند نباشد و تا نگویند که بشیر و نذیری به سوی ما نیامد".<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ص۱۲۰ و ۱۲۱. گفتنی است در‌این‌باره دست‌کم پنج روایت دیگر نیز وجود دارد. از‌این‌رو، این روایت مستفيض است (همان).</ref> در روایت صحیح دیگری، [[امام باقر]]{{ع}} از نقش هدایتی امام و حجت خدا از دوران [[حضرت آدم]]{{ع}} سخن به میان آورده، می‌فرماید: "به خدا سوگند، زمین از زمانی که خداوند، جان آدم را گرفت، رها نشده است؛ مگر آنکه در آن، امامی بوده که مردم به وسیله او به سوی خدا هدایت شده‌اند و او حجت خدا بر مردم است...".<ref>محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۸۵؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸ و ۱۷۹؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۰۵؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۳۸.</ref> لزوم وجود حجت میان بندگان، چنان مسلّم است که در روایات پرشماری آمده که اگر تنها دو نفر در عالم هستی وجود داشته باشند، باید یکی از آن دو امام باشد تا دیگری نتواند در قیامت علیه خداوند احتجاج کند. از‌این‌روست که آخرین نفری که از دنیا می‌رود، امام است.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۰؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۹۶؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۴۰. گفتنی است در‌این‌باره چهار روایت دیگر نیز وجود دارد که برخی از آنها معتبر به شمار می‌آیند (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۹ و ۱۸۰).</ref> همچنین داود رقّی در روایتی صحیح از [[امام کاظم]]{{ع}} سخنی به همین مضمون نقل می‌کند.<ref>{{عربی|"إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَتَّى يُعْرَفَ‏"}}؛ همو، الکافی، ج۱، ص۱۷۷. نظیر این روایت را حسن بن على وشاء در روایتی صحیح از امام رضا{{ع}} نیز نقل می‌کند (همان).</ref>


* '''[[تبیین معارف]]:''' چنان‌که گفته شد، دین مجموعه‌ای از عقاید و قوانین و مقررات مربوط به رفتار انسان است. نگاهی کلی به مجموعه روایات موجود در متون حدیثی نشان از این واقعیت دارد که پیشوایان حقیقی دین اسلام سخنان فراوانی درباره هر دو قسمت (عقاید و مقررات) داشته‌اند. چنان‌که محدثان شیعی به‌طور ویژه نیز به ضبط روایات اعتقادی، فقهی و اخلاقی امامان معصوم{{عم}} پرداخته‌اند. برای نمونه کتاب التوحید شیخ صدوق دربردارنده روایات اعتقادی در باب توحید است. کتاب‌هایی همچون فروع کافی، من لا یحضره الفقیه، تهذیب و استبصار همگی درباره روایات فقهی است و کتاب‌هایی همچون الزهد، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، الخصال و مکارم الاخلاق به‌طور عمده دربردارنده روایات اخلاقی است. افزون بر آن، [[ائمه]] اطهار{{عم}} نیز گاه به نقش خود در این سه بُعد، به ویژه در احکام فقهی تأکید کرده‌اند. برای نمونه، در روایات متعددی از پاسخ‌گویی امام نسبت به حلال و حرام مردم سخن به میان آمده است. چنان‌که عبدالله بن سلیمان عامری از [[امام صادق]]{{ع}} نقل می‌کند که فرمود: "همواره زمین به‌گونه‌ای است که برای خداوند در آن حجتی است که حلال و حرام را شناسانده، مردم را به سوی راه خدا دعوت می‌کند".<ref>همان، ص۱۷۸؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۳۸. گفتنی است تمام راویان این حدیث، ثقه‌اند و تنها سخن در عبدالله بن سليمان عامری است که مرحوم خویی او را توثیق کرده است (ر.ک: سید ابوالقاسم موسوی خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۲۰۱). افزون بر آن، روایات دیگری نیز به همین مضمون وجود دارد (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین، ص۲۲۳).</ref> در‌این‌باره روایات مستفیض دیگری نیز وجود دارد.<ref>برای نمونه، ر.ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۳۴؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۳.</ref> نکته مهمی که نباید از آن غفلت کرد آن است که امامان{{عم}} بارها تأکید کردند که اگرچه علم به حلال و حرام نزد آنهاست، چنان نیست که همواره موظف به پاسخ‌گویی به پرسش‌های فقهی مردم باشند. چنان‌که صفوان بن یحیی در روایتی صحیح از [[امام کاظم]]{{ع}} می‌پرسد که آیا ممکن است از امام{{ع}} چیزی درباره حلال و حرام پرسیده شود و پاسخ آن نزد امام نباشد؟ امام{{ع}} فرمودند: "نه، اما گاهی نزد او پاسخ وجود دارد و جواب نمی‌دهد".<ref>{{عربی|"قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ{{ع}} يَكُونُ الْإِمَامُ فِي حَالٍ يُسْأَلُ عَنِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الَّذِي يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ فَلَا يَكُونُ عِنْدَهُ شَيْ‏ءٌ. قَالَ: لَا، وَ لَكِنْ قَدْ يَكُونُ عِنْدَهُ وَ لَا يُجِيبُ"}} (همو، بصائر الدرجات، ص۴۴).</ref> تحلیل چرایی این پاسخ، چندان دشوار نیست و به احتمال فراوان می‌توان گفت دلیل این امر می‌تواند مربوط به شرایط آن روز جامعه و لزوم تقیه از سوی امامان باشد یا آنکه خود پرسشگر به لحاظ فکری، توانایی پذیرش پاسخ حقیقی را نداشته باشد.
* '''[[تبیین معارف]]:''' چنان‌که گفته شد، دین مجموعه‌ای از عقاید و قوانین و مقررات مربوط به رفتار انسان است. نگاهی کلی به مجموعه روایات موجود در متون حدیثی نشان از این واقعیت دارد که پیشوایان حقیقی دین اسلام سخنان فراوانی درباره هر دو قسمت (عقاید و مقررات) داشته‌اند. چنان‌که محدثان شیعی به‌طور ویژه نیز به ضبط روایات اعتقادی، فقهی و اخلاقی امامان معصوم{{عم}} پرداخته‌اند. برای نمونه کتاب التوحید شیخ صدوق دربردارنده روایات اعتقادی در باب توحید است. کتاب‌هایی همچون فروع کافی، من لا یحضره الفقیه، تهذیب و استبصار همگی درباره روایات فقهی است و کتاب‌هایی همچون الزهد، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، الخصال و مکارم الاخلاق به‌طور عمده دربردارنده روایات اخلاقی است. افزون بر آن، [[ائمه]] اطهار{{عم}} نیز گاه به نقش خود در این سه بُعد، به ویژه در احکام فقهی تأکید کرده‌اند. برای نمونه، در روایات متعددی از پاسخ‌گویی امام نسبت به حلال و حرام مردم سخن به میان آمده است. چنان‌که عبدالله بن سلیمان عامری از [[امام صادق]]{{ع}} نقل می‌کند که فرمود: "همواره زمین به‌گونه‌ای است که برای خداوند در آن حجتی است که حلال و حرام را شناسانده، مردم را به سوی راه خدا دعوت می‌کند".<ref>همان، ص۱۷۸؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۳۸. گفتنی است تمام راویان این حدیث، ثقه‌اند و تنها سخن در عبدالله بن سليمان عامری است که مرحوم خویی او را توثیق کرده است (ر.ک: سید ابوالقاسم موسوی خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۲۰۱). افزون بر آن، روایات دیگری نیز به همین مضمون وجود دارد (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین، ص۲۲۳).</ref> در‌این‌باره روایات مستفیض دیگری نیز وجود دارد.<ref>برای نمونه، ر.ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۳۴؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۳.</ref> نکته مهمی که نباید از آن غفلت کرد آن است که امامان{{عم}} بارها تأکید کردند که اگرچه علم به حلال و حرام نزد آنهاست، چنان نیست که همواره موظف به پاسخ‌گویی به پرسش‌های فقهی مردم باشند. چنان‌که صفوان بن یحیی در روایتی صحیح از [[امام کاظم]]{{ع}} می‌پرسد که آیا ممکن است از امام{{ع}} چیزی درباره حلال و حرام پرسیده شود و پاسخ آن نزد امام نباشد؟ امام{{ع}} فرمودند: "نه، اما گاهی نزد او پاسخ وجود دارد و جواب نمی‌دهد".<ref>{{عربی|"قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ{{ع}} يَكُونُ الْإِمَامُ فِي حَالٍ يُسْأَلُ عَنِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الَّذِي يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ فَلَا يَكُونُ عِنْدَهُ شَيْ‏ءٌ. قَالَ: لَا، وَ لَكِنْ قَدْ يَكُونُ عِنْدَهُ وَ لَا يُجِيبُ"}} (همو، بصائر الدرجات، ص۴۴).</ref> تحلیل چرایی این پاسخ، چندان دشوار نیست و به احتمال فراوان می‌توان گفت دلیل این امر می‌تواند مربوط به شرایط آن روز جامعه و لزوم تقیه از سوی امامان باشد یا آنکه خود پرسشگر به لحاظ فکری، توانایی پذیرش پاسخ حقیقی را نداشته باشد.