۶۴٬۶۴۲
ویرایش
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۳) |
جز (جایگزینی متن - '↵::::::' به ' ') |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
'''سوم:''' آنچه مدنظر است، استفاده یا عدم استفاده امام از این شأن نیست، بلکه پرسش آن است که آیا امام بهطور کلی این شأن را دارد یا خیر؟ آیا خداوند این شأن را به او داده است یا خیر؟ | '''سوم:''' آنچه مدنظر است، استفاده یا عدم استفاده امام از این شأن نیست، بلکه پرسش آن است که آیا امام بهطور کلی این شأن را دارد یا خیر؟ آیا خداوند این شأن را به او داده است یا خیر؟ | ||
'''چهارم:''' برخی محققان کوشیدهاند تا به نوعی میان موافقان و مخالفان حق تشریع امامان{{عم}}، جمع کنند. به باور ایشان، اختلاف طرفداران و مخالفان حق تشریع امامان معصوم{{عم}}، تا حدی اختلاف لفظی و جمعشدنی است؛ بدین صورت که مقصود مخالفان، معنای حقیقی تشریع (استقلالی) و مقصود موافقان، تشریع طولی و کشفی است؛ بدین معنا که بنا به دلایلی، بیان همه احکام در قرآن به صورت تفصیلی و جزئی نیامده، بلکه بیان این امور با اتکا به علم لدنّی پیامبر و [[ائمه]] اطهار{{عم}}، به آنان واگذار شده است. در این صورت بیان احکام توسط آنان با تایید و اجازه الهی صورت میگیرد و همچنین از احکام واقعی کشف میکند که در واقع معصومان{{عم}} نه واضع و شارح، که کاشف و مبیّناند. به باور محقق یادشده، از آنجا که اینگونه تشریعات ظاهری [[ائمه]] اطهار{{عم}} با اجازه الهی و نبوی صورت گرفته، با اصل خاتمیت ناسازگار نیست؛ بلکه اصرار بر نفی مطلقِ هرگونه قانونگذاری و بسندگی به احکام موجود در قرآن و سنت پیامبر{{صل}} که برخی، به بهانه جامعیت و کمال دین نبوی به آن متوسل میشوند، با گوهر و روح دین خاتم و کامل که مدعی جاودانگی و پاسخگویی به مسائل دینی در هر عصری است، تعارض دارد و چه بسا موجب جمود شود. مخالفان حق تشریع پیامبر و امامان نیز متوجه این نکته بودند و تنها از باب احتیاط، به نفی نسبت تشریع به پیامبر یا امامان میپرداختند، یا آن را به نحوی، از باب بیان احکام دین از پیامبر و احکام جزئیة ولائیه، یا تطبیق عناوین ثانویه بر مصادیقش توجیه و تبیین میکردند.<ref>محمد حسن قدردان قراملکی، آیین خاتم، ص۵۲۳ و ۵۳۳؛ همو، امامت، ص۲۰۰ و ۲۰۱.</ref> | |||
در پاسخ به این سخن باید به سه نکته توجه داشت: | در پاسخ به این سخن باید به سه نکته توجه داشت: |