|
|
خط ۷: |
خط ۷: |
|
| |
|
| == مقدمه == | | == مقدمه == |
| کلمه [[جاهلیت]] از ریشه [[جهل]] گرفته شده است به معنای حالت و کیفیت [[جاهل]]، [[نادانی]] دوره پیش از [[اسلام]]، [[عرب]] [[عهد]] [[بتپرستی]]<ref>محمد معین، فرهنگ معین، ص۵۲۳.</ref>.
| | مصدر صناعی، از ریشه «جَهَلَ» و ترکیبی از «الجاهل» و پسوند «یت» است. مصدر فعل «جَهَلَ»، «جَهْل» و «[[جاهلی]]» صفت نسبی، منسوب به [[جاهل]] است. این واژه نخستین بار در [[قرآن کریم]] به کار رفته است<ref>آلوسی بغدادی، بلوغ الإرب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۱۵؛ جواد علی، المفضل فی التاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۳۷.</ref>. مقصود از جاهلیت را به [[اختلاف]]: برخوردار نبودن از [[حلم]]<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۸۱.</ref>؛ نابرخورداری از علم و [[دانش]] و بیخبری ([[نادانی]] و [[حماقت]])<ref>فراهیدی، العین، ذیل واژه جهل، ج۳، ص۲۹۰؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۴۰.</ref>؛ [[بیخردی]] و خیرهسری و [[ستیزهجویی]] (مقابل [[خوشرفتاری]] و [[نرمخویی]])<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۱۲۹.</ref>؛ حالت و کیفیت [[جاهل]]، [[نادانی]] دوره پیش از [[اسلام]]، [[عرب]] [[عهد]] [[بتپرستی]]<ref>محمد معین، فرهنگ معین، ص۵۲۳.</ref>؛ باورهای [[باطل]] و رفتارهای غیرمنطقی و تعصبآمیز<ref>بلاشر، تاریخ الادب العربی، ج۱، ص۴۷؛ شاهد بر این معنا، ابوجهل است که با وجود زیرکی در میان قریش و شهرت او به ابوالحکم، رسول خدا{{صل}} وی را «ابوجهل» نامید.</ref> گفتهاند. |
| | |
| راغب اصفهانی [[معتقد]] است جهل سه گونه است:
| |
| | |
| یکم: خالی بودن نفس و خاطر [[انسان]] از [[علم]] و [[دانش]] که بعضی از [[متکلمان]] معنای اولیه جهل را مقتضی و مناسب کارهایی میدانند که با [[بینظمی]] جریان دارد؛
| |
| | |
| دوم: [[اعتقاد]] و [[باور]] داشتن به چیزی برخلاف آنچه که هست؛
| |
| | |
| سوم: انجام کاری برخلاف آنچه باید انجام شود، خواه درباره آن اعتقاد درست داشته باشد یا [[اعتقادی]] نادرست و [[فاسد]]<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ترجمه و تحقیق سید غلامرضا خسروی حسینی، ج۱، ص۳۲۶.</ref>.<ref>[[سید صفیه میرحسینی|میرحسینی]] و [[ابراهیم فلاح|فلاح]]، [[شیوههای مبارزه پیامبر با فرهنگ جاهلی (کتاب)|شیوههای مبارزه پیامبر با فرهنگ جاهلی]]، ص ۱۷.</ref>
| |
| | |
| ==[[جاهلیت]]==
| |
| مصدر صناعی، از ریشه «جَهَلَ» و ترکیبی از «الجاهل» و پسوند «یت» است. مصدر فعل «جَهَلَ» «جَهْل» و «[[جاهلی]]» صفت نسبی، منسوب به [[جاهل]] است. این واژه نخستین بار در [[قرآن کریم]] به کار رفته است<ref>آلوسی بغدادی، بلوغ الإرب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۱۵؛ جواد علی، المفضل فی التاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۳۷.</ref>. مقصود از جاهلیت را به [[اختلاف]]: برخوردار نبودن از [[حلم]]<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۸۱.</ref>؛ نا [[برخورداری از علم]] و [[دانش]] و بیخبری ([[نادانی]] و [[حماقت]])<ref>فراهیدی، العین، ذیل واژه جهل، ج۳، ص۲۹۰؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۴۰.</ref>؛ [[بیخردی]] و خیرهسری و [[ستیزهجویی]] (مقابل [[خوشرفتاری]] و [[نرمخویی]])<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۱۲۹.</ref>، باورهای [[باطل]] و رفتارهای غیرمنطقی و تعصبآمیز<ref>بلاشر، تاریخ الادب العربی، ج۱، ص۴۷؛ شاهد بر این معنا، ابوجهل است که با وجود زیرکی در میان قریش و شهرت او به ابوالحکم، رسول خدا{{صل}} وی را «ابوجهل» نامید.</ref> گفتهاند. | |
|
| |
|
| راغب [[اصفهانی]]، [[جهل]] را به معنای نادانی گرفته و برای آن سه معنا ذکر کرده است: | | راغب [[اصفهانی]]، [[جهل]] را به معنای نادانی گرفته و برای آن سه معنا ذکر کرده است: |
| #{{عربی|خُلُوُّ النَّفْسِ مِنَ الْعِلْمِ}}؛ (تهی بودن [[انسان]] از [[علم]] و دانش)؛ | | #{{عربی|خُلُوُّ النَّفْسِ مِنَ الْعِلْمِ}}؛ (تهی بودن [[انسان]] از [[علم]] و دانش)؛ |
| #{{عربی|اعْتِقَادُ الشَّيْءِ بِخِلَافِ مَا هُوَ عَلَيْهِ}}؛ ([[باور]] داشتن چیزی بر خلاف آنچه که هست)؛ | | #{{عربی|اعْتِقَادُ الشَّيْءِ بِخِلَافِ مَا هُوَ عَلَيْهِ}}؛ ([[باور]] داشتن چیزی بر خلاف آنچه که هست)؛ |
| #{{عربی|فِعْلُ الشَّيْءِ بِخِلَافِ مَا حَقّهُ أَنْ يُفْعَلَ}}؛ (انجام کاری بر خلاف آنچه که باید انجام شود). | | #{{عربی|فِعْلُ الشَّيْءِ بِخِلَافِ مَا حَقّهُ أَنْ يُفْعَلَ}}؛ (انجام کاری بر خلاف آنچه که باید انجام شود)<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ترجمه و تحقیق سید غلامرضا خسروی حسینی، ج۱، ص۳۲۶.</ref>.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام ج۱ (کتاب)|تاریخ اسلام]]، ج۱، ص ۱۶؛ [[سید صفیه میرحسینی|میرحسینی]] و [[ابراهیم فلاح|فلاح]]، [[شیوههای مبارزه پیامبر با فرهنگ جاهلی (کتاب)|شیوههای مبارزه پیامبر با فرهنگ جاهلی]]، ص ۱۷.</ref> |
| شواهد و قرائن بیانگر آن هستند که جاهلیت در مقابل حلم (یعنی [[بردباری]] و [[چشمپوشی]] از [[انتقام]]) است، نه عدم العلم؛ شواهدی نیز وجود دارد که علم، هر چند در برخی موارد، در [[عصر جاهلی]] بوده است چنان که براساس گزارشهای [[تاریخی]] عدهای پیش از [[اسلام]] دارای سواد [[خواندن و نوشتن]] بودند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۴۳، ۳۵۴ و ۳۷۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۸۲۷؛ ج۴، ص۱۷۰۹؛ ابن اثیر، اسدالغابة، ج۵، ص۲۰۳؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۳، ص۶۷.</ref>؛
| |
| # [[تحدی قرآن]] نیز که فرموده: {{متن قرآن|قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ}}<ref>«بگو اگر راست میگویید ده سورهای بربافته مانند آن بیاورید» سوره هود، آیه ۱۳.</ref>. [[شاهد]] دیگری بر آن است که [[جاهلیت]] در مقابل [[علم]] نیست. اگر در میان آنان علم رواج نداشت، این [[تحدی]] نیز بیمعنا میشد.
| |
| # [[هدف از بعثت]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[تزکیه]]، [[تعلیم]] و به [[کمال رساندن]] [[مکارم اخلاق]] بیان شده است نه فقط به دست آوردن علم<ref>بقره، ۱۲۹ و همینگونه سخن رسول خدا{{صل}} که فرمود: {{متن حدیث|إِنِّي بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ}}؛ (طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۸).</ref>؛
| |
| # [[معجزه]] [[بلاغت]] و [[فصاحت قرآن]] [[کریم]] نیز متناسب با فضای [[نزول قرآن]] و حکایت از وجود بلاغت و [[فصاحت]] در میان [[اعراب جاهلی]] دارد.
| |
| | |
| اما واژه «جاهلیت» در اصطلاح به دوره قبل از [[اسلام]] اطلاق میشود از این رو، رسول خدا{{صل}} به کسی که دیگری را به خاطر مادرش [[سرزنش]] کرد، فرمود: {{متن حدیث|انك امرئ فيك جاهلية}}<ref>ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۱، ص۳۲۳.</ref>؛ ابن منظور و برخی دیگر با توجه به [[حدیث]] یاد شده، جاهلیت را حالتی دانستهاند که [[عرب پیش از اسلام]]، دچار آن بودند<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۱۳۰؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۲، ص۲۴۳.</ref>. [[جواد]] علی میگوید: قبل از اسلام [[مسیحیان]] نیز [[روزگار]] قبل از [[مسیح]] را جاهلیت مینامیدند و از این طریق [[مردم]] [[بت]] پرست قبل از [[نصرانیت]] را که از روی [[نادانی]] دست به خطاهایی میزدند، [[خوار]] میشمردند و [[تحقیر]] میکردند<ref>جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۳۸.</ref>.
| |
| واژه جاهلیت چهار بار در [[قرآن کریم]] تکرار شده و ویژگیهای [[جاهلی]] در آنها آمده است که عبارتاند از:
| |
| #{{متن قرآن|يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ}}<ref>«با پنداری جاهلی به خداوند گمان نادرست بردند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.</ref>.
| |
| #{{متن قرآن|أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ}}<ref>«آیا داوری (دوره) «جاهلیّت» را میجویند؟» سوره مائده، آیه ۵۰.</ref>.
| |
| #{{متن قرآن|إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند» سوره فتح، آیه ۲۶.</ref>.
| |
| #{{متن قرآن|وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى}}<ref>«و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>.
| |
| این [[آیات]] در صدد بیان چهار ویژگی [[عصر جاهلی]] و [[مذمت]] آنها هستند؛ [[آیه]] نخست ناظر به [[اعتقادات]] و باروهای [[جاهلی]] است؛ [[منافقان]] پس از [[شکست]] [[مسلمانان]] در [[جنگ احد]] به [[خدای تعالی]] [[گمان بد]] بردند که [[خداوند]] این [[گمان]] را برخاسته از همان پندارهای [[باطل]] جاهلی دانسته است. آیه دوم ناظر به تقاضای [[یهود]] از [[رسول خدا]]{{صل}}، در [[تبعیض]] میان اشراف و بزرگان و [[ضعیفان]] و زیردستان (در [[اجرای حدود الهی]]) است، که خداوند این تقاضای یهود را [[حکم]] جاهلی خوانده و آنان را به [[تبعیت]] از [[تعالیم]] [[عدالتگستر]] [[اسلام]] [[دعوت]] کرده است<ref>ر.ک: طباطبایی، تفسیر المیزان (ترجمه صالحی) ج۵، ص۵۴۶-۵۴۴.</ref>. آیه سوم به حالت [[خشم]] و [[تعصب]] غیر منطقی رایج در عصر جاهلی که از حرارت [[غضب]] بر میخواست و مانع از [[پذیرش حق]] بود، اشاره دارد<ref>ر.ک: طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶۲، ص۶۵ به بعد.</ref>. و سرانجام آیه چهارم، به نشانههایی از [[آداب و رسوم]] جاهلی که به جنبههای [[رفتاری]] و کنشهای ظاهری و مربوط به [[خودنمایی زنان]] با پوششهای نامناسب و در مقابل مردان است، میپردازد و این [[رفتار]] [[زنان]] را در [[جامعه]]، بدترین شیوه حضور زنان جاهلی میداند<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۷.</ref>. در برخی دیگر از آیات نیز که مشتقات دیگر [[جهل]] به کار رفتهاند، همراه با مذمتاند<ref>مثل: {{متن قرآن|جَاهِلُونَ}}، سوره یوسف، آیه ۱۲ و ۸۹؛ {{متن قرآن|تَجْهَلُونَ}}، سوره نمل، آیه ۲۷، ۵۴ و ۵۵؛ {{متن قرآن|يَجْهَلُونَ}}، سوره انعام، آیه ۶، ۱۱۱ و ۱۴۰ و....</ref>. با توجه به تعبیری که در آیه آخر {{متن قرآن|الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى}} آمده است، معلوم میشود در مقابل [[جاهلیت]] نخستین باید جاهلیت دیگری نیز باشد که در برخی [[روایات]]، جاهلیت اُولی را همان جاهلیت جَهلاء نامیده و گفتهاند: جاهلیت جَهلاء یا جاهلیت اُولی، زمانی است که زنان لباسهایی از لؤلؤ پوشیده و خود را بر مردان عرضه میکردند<ref>نحاس، اعراب القرآن، ج۳، ص۲۱۵؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۴۶۴-۴۶۶؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۲، ص۲۷۸: {{عربی|وَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولى هِيَ الْقَدِيمَةُ الَّتِي يُقَالُ لَهَا الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلَاءُ...}}.</ref>. [[تفسیر نمونه]]، ضمن تطبیق [[جاهلیت اولی]] با [[زمان]] [[پیش از بعثت]] [[رسول خدا]]{{صل}} گفته است:
| |
| به طوری که در [[تواریخ]] آمده در آن موقع [[زنان]] [[حجاب]] [[درستی]] نداشتند، و دنباله روسریهای خود را به پشت سر میانداختند به طوری که گلو و قسمتی از سینه و گردنبند و گوشوارههای آنها نمایان بود، و به این ترتیب، [[قرآن]] [[همسران پیامبر]]{{صل}} را از این گونه [[اعمال]] باز میدارد<ref>مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۲۹۰.</ref>. [[مفسران]]<ref>طبری، جامع البیان، ج۲۲، ص۴؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ج۸، ص۳۵؛ طوسی، التبیان، ج۸، ص۳۳۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۸.</ref> در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى}} بدون اینکه دلیلی اقامه کنند، برای [[زمان جاهلیت]] اُولی احتمالاتی را نقل کردهاند که عبارت است از: زمان بین [[آدم]]{{ع}} و نوح{{ع}}؛ بین [[ادریس]]{{ع}} و نوح{{ع}} [[داوود]]{{ع}} و [[سلیمان]]{{ع}}، زمان ولادت [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}، [[زمان فترت]] مابین [[حضرت عیسی]]{{ع}} و [[رسول]]{{صل}}<ref>به نقل از: طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۳۵۶.</ref>.
| |
| | |
| گویی که این گروه از مفسران [[باور]] نمیکردند که [[بعد از ظهور اسلام]]، نوعی دیگری از [[جاهلیت]] در [[جهان]] پا به عرصه وجود خواهد گذاشت که جاهلیت [[عرب پیش از اسلام]] در مقابل آن، موضوع کماهمیتی خواهد بود. امروز این امر برای ما که [[شاهد]] مظاهر جاهلیت وحشتناک قرن بیستم هستیم، به طور کامل حل شده است و باید آن را به حساب یکی از پیشگوییهای [[اعجازآمیز]] [[قرآن مجید]] گذارد. اگر [[عرب]] در [[عصر جاهلیت]] اُولی، [[جنگ]] و [[غارتگری]] داشت و به کشته شدن عدهای منجر میشد، در جاهلیت عصر ما جنگهای جهانی رخ میدهد که گاه بیست میلیون نفر در آن [[قربانی]] و بیش از آن مجروح و ناقص الخلقه میشوند. اگر در جاهلیت عرب زنان،"[[تبرج]] به [[زینت]]" میکردند، و روسریهای خود را کنار میزدند به گونهای که مقداری از سینه و گلو و گردنبند و گوشواره آنها نمایان میگشت، در عصر ما کلوپهایی تشکیل میشود به نام کلوپ برهنگان که نمونه آن در [[انگلستان]] معروف است<ref>مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۳۰۶.</ref>.
| |
| در نظر [[علامه طباطبایی]] نیز {{متن قرآن|الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى}} همان [[جاهلیت]] [[قبل از بعثت]] دانسته شده است که<ref>طباطبایی، تفسیر المیزان (ترجمه موسوی همدانی)، ج۱۶، ص۴۶۲.</ref> در این صورت تفاوتی بین نظر [[علامه]] و نظر [[تفسیر نمونه]] دیده نمیشود.
| |
| | |
| [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} ویژگیهای جاهلیت [[پیش از بعثت]] را چنین توصیف میکند<ref>سیدرضی، نهج البلاغه (ترجمه شهیدی)، خطبه ۸۹.</ref>: «او [[رسول خدا]]{{صل}} را هنگامی فرستاد که [[پیامبران]] نبودند. [[مردمان]] در خوابی دراز به سر میبردند. اسب [[فتنه]] در جَوَلان، [[کارها]] پریشان، [[آتش]] [[جنگها]] فروزان، [[جهان]] تیره، [[فریب]] [[دنیا]] بر همه چیره، باغ آن افسرده، برگ آن زرد و پژمرده، از میوهاش [[ناامید]]، آبش در [[دل]] [[زمین]] ناپدید، نشانههای [[رستگاری]] [[ناپیدا]]، علامتهای [[گمراهی]] هویدا، دنیا با [[مردم]] خود ناخوشروی و با خواهنده خویش ترش ابروی، بارش [[محنت]] و [[آزار]]، خوردنی آن مردار، درونش [[بیم]]، برونش تیغ مرگبار بود<ref>افزون بر نهج البلاغه برای مطالعه اصل خطبه، ر.ک: ابن قتیبه، الإمامة و السیاسة، ج۱، ص۱۷۵.</ref>.
| |
| علی{{ع}} در کلمات دیگری در اوصاف جاهلیت میفرماید: {{متن حدیث|أَرْسَلَهُ وَ أَعْلَامُ الْهُدَى دَارِسَةٌ وَ مَنَاهِجُ الدِّينِ طَامِسَةٌ}}<ref>سیدرضی، نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه ۱۹۵؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۰، ص۱۷۰.</ref>؛ [[خداوند]] او را فرستاد در حالی که نشانههای [[هدایت]] از یاد رفته و راههای [[دین]] ویران شده بودند». همچنین فرمود: {{متن حدیث|دَعْوَةٍ مُتَلَافِيَةٍ أَظْهَرَ بِهِ الشَّرَائِعَ الْمَجْهُولَةَ وَ قَمَعَ بِهِ الْبِدَعَ الْمَدْخُولَةَ}}<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۲۳۷.</ref>؛ از این جملات [[حضرت]] برمیآید که در [[جاهلی]]، [[ادیان الهی]] دیگر ناشناخته مانده، و [[بدعتها]] در [[ادیان]] راه یافته بودند.
| |
| مهمترین مشکل [[عرب جاهلی]]، نداشتن [[تفکر]] و [[اندیشه]] بود. به جهت اینکه [[تعقل]] و اندیشه برای آنان اصالتی نداشت و [[هوسها]] و [[احساسات]] بر خردهایشان [[چیرگی]] یافته و آنان را از تفکر و [[خرد]] تهی ساخته بود. با اینکه [[استعداد]] [[پذیرفتن]] و تعقل و تفکر در میان آنان بود، اما [[تعصب جاهلی]] مانع از [[خردپذیری]] آنان میشد. از این رو، در بسیاری از [[باورها]] و رفتارهای [[جاهلی]] نوعی [[کژی]] و [[کاستی]] وجود داشت و [[سفاهت]]، [[حماقت]] و [[خشم]] بر رفتارهای آنان سایه انداخته بود.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام ج۱ (کتاب)|تاریخ اسلام]]، ج۱، ص ۱۶.</ref>
| |
|
| |
|
| == منابع == | | == منابع == |