آیا اندیشه عصمت برگرفته از آموزههای صوفیه است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
آیا اندیشه عصمت برگرفته از آموزههای صوفیه است؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۱:۰۴
، ۲۴ نوامبر ۲۰۲۲وظیفهٔ شمارهٔ ۳، بخش دوم
جز (جایگزینی متن - 'لیکن' به 'لکن') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع اصلی = [[عصمت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت]] | | موضوع اصلی = [[عصمت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت]] | ||
| تصویر = 110059.jpg | | تصویر = 110059.jpg | ||
| مدخل بالاتر = [[عصمت]] | | مدخل بالاتر = [[عصمت]] | ||
| مدخل اصلی = | | مدخل اصلی = | ||
| مدخل وابسته = | | مدخل وابسته = | ||
| تعداد پاسخ = ۱ | | تعداد پاسخ = ۱ | ||
خط ۲۲: | خط ۲۱: | ||
اما دکتر شیبی برای انتساب دیدگاه عصمت به صوفیه شاهدی آورده است و آن، حرف قشیری است و سخن قشیری در نفی عصمت از اقطاب صوفیه است و تصریح کرده است که اولیای [[صوفیه]] [[معصوم]] نیستند و چون این نقل خلاف مدعای او را [[اثبات]] میکند تنها نکتهای را که بر اخذ و اقتباس [[شیعه]] از صوفیه ذکر کرده است، استناد به یک مدلول التزامی است؛ شبیه همان مدلول التزامی که [[ابن تیمیه]] درباره [[عبدالله بن سبا]] آورده بود. با اینکه در مدلول مطابقی سخن قشیری [[نفی]] [[عصمت]] است، مدلول التزامی اثبات [[مقام]] [[اتصال به خداوند]] و [[اتحاد]] با او را اثبات [[مقام عصمت]] برای [[اولیا]] و اقطاب شمرده است. | اما دکتر شیبی برای انتساب دیدگاه عصمت به صوفیه شاهدی آورده است و آن، حرف قشیری است و سخن قشیری در نفی عصمت از اقطاب صوفیه است و تصریح کرده است که اولیای [[صوفیه]] [[معصوم]] نیستند و چون این نقل خلاف مدعای او را [[اثبات]] میکند تنها نکتهای را که بر اخذ و اقتباس [[شیعه]] از صوفیه ذکر کرده است، استناد به یک مدلول التزامی است؛ شبیه همان مدلول التزامی که [[ابن تیمیه]] درباره [[عبدالله بن سبا]] آورده بود. با اینکه در مدلول مطابقی سخن قشیری [[نفی]] [[عصمت]] است، مدلول التزامی اثبات [[مقام]] [[اتصال به خداوند]] و [[اتحاد]] با او را اثبات [[مقام عصمت]] برای [[اولیا]] و اقطاب شمرده است. | ||
[[استدلال]] [[شگفتی]] است! گویا دکتر شیبی [[کشف]] عجیبی انجام داده است که تنها [[عقل]] او توان [[درک]] آن را دارد. سؤال ما از شیبی این است که مقام اتصال و اثبات آن مگر تنها برای اقطاب صوفیه میباشد و اصلاً مقام اتصال به خداوند و اتحاد با او را مگر نخستین بار صوفیه گفتهاند که بعد از آن به اندیشههای [[شیعی]] [[نفوذ]] کرده باشد و سپس رقیقتر و به مقام عصمت و [[طهارت]] تبدیل شده باشد؟ | [[استدلال]] [[شگفتی]] است! گویا دکتر شیبی [[کشف]] عجیبی انجام داده است که تنها [[عقل]] او توان [[درک]] آن را دارد. سؤال ما از شیبی این است که مقام اتصال و اثبات آن مگر تنها برای اقطاب صوفیه میباشد و اصلاً مقام اتصال به خداوند و اتحاد با او را مگر نخستین بار صوفیه گفتهاند که بعد از آن به اندیشههای [[شیعی]] [[نفوذ]] کرده باشد و سپس رقیقتر و به مقام عصمت و [[طهارت]] تبدیل شده باشد؟ | ||
نخستین کسانی که در [[جامعه اسلامی]] و در [[اسلام]] تعبیر اتصال به خداوند و [[عظمت]] او را ذکر کردهاند، همان [[ائمه معصوم]] و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بودهاند. در [[مناجات شعبانیه]] که تمامی [[معصومان]] آن را قرائت میکردهاند، اینگونه آمده است: | نخستین کسانی که در [[جامعه اسلامی]] و در [[اسلام]] تعبیر اتصال به خداوند و [[عظمت]] او را ذکر کردهاند، همان [[ائمه معصوم]] و [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بودهاند. در [[مناجات شعبانیه]] که تمامی [[معصومان]] آن را قرائت میکردهاند، اینگونه آمده است: | ||
{{متن حدیث|إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ}}. | {{متن حدیث|إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ}}. | ||
بنابراین اگر قرار بر اخذ و اقتباس باشد، این صوفیه بودهاند که تعبیر اتصال و اتحاد را از ائمه معصوم{{عم}} و شیعه گرفتهاند و در قالبهای نظری و [[عرفانی]] خود درآوردهاند. اگر در صدد استقصای مواردی از [[آیات]] و [[روایات]] باشیم که میتواند منشأ [[الهام]] صوفیه در تعابیر و اصطلاحات عرفانی خاص به آنها باشد، مقال و مجال مفصّلتری را میطلبد. | بنابراین اگر قرار بر اخذ و اقتباس باشد، این صوفیه بودهاند که تعبیر اتصال و اتحاد را از ائمه معصوم {{عم}} و شیعه گرفتهاند و در قالبهای نظری و [[عرفانی]] خود درآوردهاند. اگر در صدد استقصای مواردی از [[آیات]] و [[روایات]] باشیم که میتواند منشأ [[الهام]] صوفیه در تعابیر و اصطلاحات عرفانی خاص به آنها باشد، مقال و مجال مفصّلتری را میطلبد. | ||
جای [[تعجب]] است که دکتر شیبی چگونه میان عصمتی که مورد ادعای صوفیان است و عصمتی که مورد [[اعتقاد شیعه]] است، [[ارتباط]] برقرار کرده است؟ دکتر شیبی [[عصمت پیامبران]] را که [[مورد اتفاق]] همه [[مسلمانان]] است و منشأ و اساس [[اعتقاد شیعه]] به [[عصمت ائمه]]{{عم}} است، نادیده انگاشته است؛ با اینکه او میداند اتفاق [[شیعه]] بر این است که [[پیامبران]]{{عم}} در همه احوال معصوماند، در صورتی که دیگران [[عصمت]] آنها را در حدّ معینی محدود میکنند و اگر شیعه [[معتقد]] نبود که [[خلافت]] به وسیله [[نصّ]] از سوی [[خداوند]] تعیین میگردد و [[خلیفه]] مقاصد [[پیامبر]] را دنبال میکند و راهی را که او آغاز کرده است به انجام میرساند و [[احکام الهی]] و [[شرایع]] او را در همه زمینهها به [[اجرا]] در میآورد، برای [[اعتقاد]] آنها به عصمت ائمه{{عم}} دلیل معقول و مقبولی وجود نداشت. | جای [[تعجب]] است که دکتر شیبی چگونه میان عصمتی که مورد ادعای صوفیان است و عصمتی که مورد [[اعتقاد شیعه]] است، [[ارتباط]] برقرار کرده است؟ دکتر شیبی [[عصمت پیامبران]] را که [[مورد اتفاق]] همه [[مسلمانان]] است و منشأ و اساس [[اعتقاد شیعه]] به [[عصمت ائمه]] {{عم}} است، نادیده انگاشته است؛ با اینکه او میداند اتفاق [[شیعه]] بر این است که [[پیامبران]] {{عم}} در همه احوال معصوماند، در صورتی که دیگران [[عصمت]] آنها را در حدّ معینی محدود میکنند و اگر شیعه [[معتقد]] نبود که [[خلافت]] به وسیله [[نصّ]] از سوی [[خداوند]] تعیین میگردد و [[خلیفه]] مقاصد [[پیامبر]] را دنبال میکند و راهی را که او آغاز کرده است به انجام میرساند و [[احکام الهی]] و [[شرایع]] او را در همه زمینهها به [[اجرا]] در میآورد، برای [[اعتقاد]] آنها به عصمت ائمه {{عم}} دلیل معقول و مقبولی وجود نداشت. | ||
اما صوفیان از اینکه اولیای خود را [[معصوم]] معرفی کنند، اجتناب میورزند و - چنان که گفته شد - در رسالة قشیریه آمده است که برخی از آنان، عصمت را از آنها [[نفی]] میکنند؛ اما آنکه این [[فرقه]] برای [[اولیا]] و قطبهای خود، مرتبهای بالاتر و [[برتر]] از عصمت قایلاند. این مرتبه عبارت است از: [[اتصال به خداوند]] و رسیدن به [[مقام]] [[اتحاد]] با او و صوفیانی که قایل به [[وحدت]] وجودند، ادعا میکنند که [[اعمال]] و [[افعال]] آنها هرچه باشد برای [[خدا]] و از خداست؛ زیرا وجودی جز او نیست و حتی آنانی که اعتقاد خود را به اتحاد و [[وحدت وجود]] ظاهر نمیکنند، به اولیا و اقطاب خود نسبت [[گناه]] نمیدهند و [[صدور معصیت]] را از آنها ناشی از قضای حتمی خداوند به حساب میآورند که [[مسئولیت]] آن را بر عهده ندارند؛ زیرا در برابر [[قضا و قدر الهی]] کسی را قدرتی نیست. | اما صوفیان از اینکه اولیای خود را [[معصوم]] معرفی کنند، اجتناب میورزند و - چنان که گفته شد - در رسالة قشیریه آمده است که برخی از آنان، عصمت را از آنها [[نفی]] میکنند؛ اما آنکه این [[فرقه]] برای [[اولیا]] و قطبهای خود، مرتبهای بالاتر و [[برتر]] از عصمت قایلاند. این مرتبه عبارت است از: [[اتصال به خداوند]] و رسیدن به [[مقام]] [[اتحاد]] با او و صوفیانی که قایل به [[وحدت]] وجودند، ادعا میکنند که [[اعمال]] و [[افعال]] آنها هرچه باشد برای [[خدا]] و از خداست؛ زیرا وجودی جز او نیست و حتی آنانی که اعتقاد خود را به اتحاد و [[وحدت وجود]] ظاهر نمیکنند، به اولیا و اقطاب خود نسبت [[گناه]] نمیدهند و [[صدور معصیت]] را از آنها ناشی از قضای حتمی خداوند به حساب میآورند که [[مسئولیت]] آن را بر عهده ندارند؛ زیرا در برابر [[قضا و قدر الهی]] کسی را قدرتی نیست. | ||
از جنید نقل شده است که کسی از او درباره [[ولیّ]] پرسید: آیا او [[زنا]] میکند یا نه، جنید مدتی سر به زیر انداخت، سپس سر برداشت و گفت: {{متن قرآن|وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَقْدُورًا}}<ref>«و فرمان خداوند دارای اندازهای سنجیده است» سوره احزاب، آیه ۳۸.</ref>. پاسخ او تقریباً [[صراحت]] دارد بر اینکه گاهی این را [[خداوند]] بر آنان مقدّر میکند؛ لکن در افعالی که از آنها صادر میشود، [[اراده]] آنها دخالتی ندارد؛ بنابراین اگر [[ولیّ]] [[صوفی]] [[مرتکب معصیت]] یا منکری شد، خداوند آن را بر او مقدر کرده است و به ارتکاب آن ناگزیر است. | از جنید نقل شده است که کسی از او درباره [[ولیّ]] پرسید: آیا او [[زنا]] میکند یا نه، جنید مدتی سر به زیر انداخت، سپس سر برداشت و گفت: {{متن قرآن|وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَقْدُورًا}}<ref>«و فرمان خداوند دارای اندازهای سنجیده است» سوره احزاب، آیه ۳۸.</ref>. پاسخ او تقریباً [[صراحت]] دارد بر اینکه گاهی این را [[خداوند]] بر آنان مقدّر میکند؛ لکن در افعالی که از آنها صادر میشود، [[اراده]] آنها دخالتی ندارد؛ بنابراین اگر [[ولیّ]] [[صوفی]] [[مرتکب معصیت]] یا منکری شد، خداوند آن را بر او مقدر کرده است و به ارتکاب آن ناگزیر است. | ||
اما دکتر شیبی از اینکه جنید دیری سر به زیر انداخته و در پاسخ درنگ کرده است، میگوید که آنها این کار را بر صوفی روا نمیدارند و مرتکب [[زنا]] نمیشوند. آنگاه شیبی [[معتقد]] است [[عصمت]] [[اولیا]] را نباید با [[عصمت پیامبران]] مقایسه کرد. [[صوفیه]] به [[پیامبران]] از زاویه عصمت نمینگرند؛ بلکه آنها نظر به [[ائمه]] دوختهاند؛ زیرا ائمه در نظر صوفیه [[مَثَل]] اعلا و [[برترین]] نمونهاند؛ ازاین رو او اضافه میکند که [[غالیان]] [[شیعه]] پیامبران را [[خدا]] ندانستهاند، لکن برای ائمه مرتبه [[الوهیت]] قایل شدهاند. همچنین صوفیه [[دانش]] خود را از ائمه اخذ کردهاند و به [[پیروی]] از صفات آنان که [[پاک]] از هر شایبه و [[آلودگی]] است، [[گرایش]] دارند؛ لکن آنچه از سرگذشت [[پیامبران در قرآن]] آمده است، حاکی از صدور گناهانی برای آنهاست که خداوند از آنها در گذشته و بخشیده است. اما اینکه شیبی خواسته است دیدگاه [[غلات شیعه]] را به پای خود شیعه بگذارد و نتیجه بگیرد که عصمت صوفیه همان عصمت شیعه است که قایل به الوهیت ائمه میباشند، [[بیانصافی]] و دغل کاری است. عدهای از غالیان که در کتب فرق و [[ادیان]] از فرق شیعه شمرده شدهاند مانند خطّابیه<ref>پیروان ابوالخطاب محمد بن ابی زینب اسدی که خود را از سوی امام صادق{{ع}} نبی مرسل خواند و مورد لعن آن حضرت قرار گرفت.</ref>، بزیعیّه<ref>منسوب به بزیع بن موسی الحائک که امام صادق{{ع}} او و پیروانش را لعنت کرد.</ref>، جناحیه<ref>پیروان عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب میباشند که به ذوجناحین ملقب بوده است.</ref> و [[کیسانیه]]<ref>پیروان محمد بن حنفیه که قایل به امامت و غیبت او بعد از مرگش شدند.</ref>، [[صفات خداوند]] را به [[امامان]] نسبت میدهند و به [[حلول]] و [[اتحاد]] معتقدند. امامان{{عم}} و [[شیعیان]] [[امامیه]] این [[منحرفان]] را [[تکفیر]] و از خود دور کردند و حتی [[ائمه]] دستور دادند آنها را از [[شهر]] بیرون راندند تا [[حقیقت]] آنها برای همه [[مردم]] آشکار شود. حال اگر صوفیان و [[غالیان]] در برخی از [[اندیشهها]] و [[گرایشها]] با یکدیگر [[هماهنگی]] داشتهاند آیا درست است که [[عقیده]] آنها را [[عقیده شیعه]] بداند؛ از طرف دیگر اکثر فرقههای [[صوفیه]] وابسته به [[اهل]] سنتاند؛ اما غالیان را نمیتوان به هیچ فرقهای منسوب کرد، بلکه [[مسلمان]] بودن آنها زیر سؤال است. | اما دکتر شیبی از اینکه جنید دیری سر به زیر انداخته و در پاسخ درنگ کرده است، میگوید که آنها این کار را بر صوفی روا نمیدارند و مرتکب [[زنا]] نمیشوند. آنگاه شیبی [[معتقد]] است [[عصمت]] [[اولیا]] را نباید با [[عصمت پیامبران]] مقایسه کرد. [[صوفیه]] به [[پیامبران]] از زاویه عصمت نمینگرند؛ بلکه آنها نظر به [[ائمه]] دوختهاند؛ زیرا ائمه در نظر صوفیه [[مَثَل]] اعلا و [[برترین]] نمونهاند؛ ازاین رو او اضافه میکند که [[غالیان]] [[شیعه]] پیامبران را [[خدا]] ندانستهاند، لکن برای ائمه مرتبه [[الوهیت]] قایل شدهاند. همچنین صوفیه [[دانش]] خود را از ائمه اخذ کردهاند و به [[پیروی]] از صفات آنان که [[پاک]] از هر شایبه و [[آلودگی]] است، [[گرایش]] دارند؛ لکن آنچه از سرگذشت [[پیامبران در قرآن]] آمده است، حاکی از صدور گناهانی برای آنهاست که خداوند از آنها در گذشته و بخشیده است. اما اینکه شیبی خواسته است دیدگاه [[غلات شیعه]] را به پای خود شیعه بگذارد و نتیجه بگیرد که عصمت صوفیه همان عصمت شیعه است که قایل به الوهیت ائمه میباشند، [[بیانصافی]] و دغل کاری است. عدهای از غالیان که در کتب فرق و [[ادیان]] از فرق شیعه شمرده شدهاند مانند خطّابیه<ref>پیروان ابوالخطاب محمد بن ابی زینب اسدی که خود را از سوی امام صادق {{ع}} نبی مرسل خواند و مورد لعن آن حضرت قرار گرفت.</ref>، بزیعیّه<ref>منسوب به بزیع بن موسی الحائک که امام صادق {{ع}} او و پیروانش را لعنت کرد.</ref>، جناحیه<ref>پیروان عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب میباشند که به ذوجناحین ملقب بوده است.</ref> و [[کیسانیه]]<ref>پیروان محمد بن حنفیه که قایل به امامت و غیبت او بعد از مرگش شدند.</ref>، [[صفات خداوند]] را به [[امامان]] نسبت میدهند و به [[حلول]] و [[اتحاد]] معتقدند. امامان {{عم}} و [[شیعیان]] [[امامیه]] این [[منحرفان]] را [[تکفیر]] و از خود دور کردند و حتی [[ائمه]] دستور دادند آنها را از [[شهر]] بیرون راندند تا [[حقیقت]] آنها برای همه [[مردم]] آشکار شود. حال اگر صوفیان و [[غالیان]] در برخی از [[اندیشهها]] و [[گرایشها]] با یکدیگر [[هماهنگی]] داشتهاند آیا درست است که [[عقیده]] آنها را [[عقیده شیعه]] بداند؛ از طرف دیگر اکثر فرقههای [[صوفیه]] وابسته به [[اهل]] سنتاند؛ اما غالیان را نمیتوان به هیچ فرقهای منسوب کرد، بلکه [[مسلمان]] بودن آنها زیر سؤال است. | ||
از سوی دیگر در مقابل شیبی باید گفت مقامهای اتحاد، اتصال و فنا که به صوفیه نسبت داده میشود، غیر از [[مقام عصمت]] است و مفهوم این مقامها برای اهل این معانی میسّر است و خلاصه اینکه چیزی را که نفهمیده است و معنای آن برای او مشخص نیست به صرف اینکه [[مقام]] اتحاد با [[خدا]] و [[الوهیت]] بالاتر از [[عصمت]] است، به سبب [[کینه]] و عداوتی که با [[شیعه]] داشته است طرف مقایسه عصمت قرار داده است. | از سوی دیگر در مقابل شیبی باید گفت مقامهای اتحاد، اتصال و فنا که به صوفیه نسبت داده میشود، غیر از [[مقام عصمت]] است و مفهوم این مقامها برای اهل این معانی میسّر است و خلاصه اینکه چیزی را که نفهمیده است و معنای آن برای او مشخص نیست به صرف اینکه [[مقام]] اتحاد با [[خدا]] و [[الوهیت]] بالاتر از [[عصمت]] است، به سبب [[کینه]] و عداوتی که با [[شیعه]] داشته است طرف مقایسه عصمت قرار داده است. | ||