آیا رجعت امکان وقوع دارد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۳، بخش دوم
جز (جایگزینی متن - '== منبعشناسی جامع مهدویت ==↵{{منبع جامع}}↵* کتابشناسی مهدویت؛↵* مقالهشناسی مهدویت؛↵* پایاننامهشناسی مهدویت.↵{{پایان منبع جامع}}↵' به '') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات پرسش | {{جعبه اطلاعات پرسش | ||
| موضوع اصلی = [[مهدویت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت]] | | موضوع اصلی = [[مهدویت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت]] | ||
| تصویر = 7626626268.jpg | | تصویر = 7626626268.jpg | ||
| مدخل بالاتر = [[مهدویت]] / [[عصر پس از ظهور]] / [[رجعت]] | | مدخل بالاتر = [[مهدویت]] / [[عصر پس از ظهور]] / [[رجعت]] | ||
| مدخل اصلی = | | مدخل اصلی = | ||
خط ۲۱: | خط ۱۹: | ||
'''وقوع [[رجعت]] در گذشته''': پس از آن که ثابت شد از نظر [[عقل]]، [[رجعت]] امر ممکنی است، جای این سؤال است که آیا چنین امری اتفاق افتاده است؟ برای پاسخ به این سؤال از [[قرآن]] کمک میگیریم و آیاتی را مورد توجه قرار میدهیم که در مسئله مورد بحث کاملا صراحت داشته باشد. روشن است که اثبات [[قرآنی]] وقوع این رویداد بزرگ، علاوه بر این که پاسخی مناسب برای سؤال ما خواهد بود، دلیلی محکم بر اصل امکان [[رجعت]] نیز میباشد. زیرا محکمترین [[دلیل]] امکان تحقّق یک شیء، وقوع آن است؛ چنانکه گفتهاند: {{عربی|«أدلّ دلیل علی امکان الشیء وقوعه»}}. آیاتی که مورد اشاره قرار میگیرند به [[حیات]] دوباره یک موجود اعم از حیوان و [[انسان]] دلالت دارند و برای اثبات مطلب واضح و آشکارند که نیازی به توضیح و [[تفسیر]] نیست. | '''وقوع [[رجعت]] در گذشته''': پس از آن که ثابت شد از نظر [[عقل]]، [[رجعت]] امر ممکنی است، جای این سؤال است که آیا چنین امری اتفاق افتاده است؟ برای پاسخ به این سؤال از [[قرآن]] کمک میگیریم و آیاتی را مورد توجه قرار میدهیم که در مسئله مورد بحث کاملا صراحت داشته باشد. روشن است که اثبات [[قرآنی]] وقوع این رویداد بزرگ، علاوه بر این که پاسخی مناسب برای سؤال ما خواهد بود، دلیلی محکم بر اصل امکان [[رجعت]] نیز میباشد. زیرا محکمترین [[دلیل]] امکان تحقّق یک شیء، وقوع آن است؛ چنانکه گفتهاند: {{عربی|«أدلّ دلیل علی امکان الشیء وقوعه»}}. آیاتی که مورد اشاره قرار میگیرند به [[حیات]] دوباره یک موجود اعم از حیوان و [[انسان]] دلالت دارند و برای اثبات مطلب واضح و آشکارند که نیازی به توضیح و [[تفسیر]] نیست. | ||
'''۱. زنده شدن پرندگان با ندای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}''': {{متن قرآن| وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن ۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَىٰ كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا ۚ وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}؛ و یاد کن آنگاه را که [[ابراهیم]] گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده میسازی؟ فرمود: آیا [[ایمان]] نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد؛ فرمود: چهار پرنده برگزین و نزد خود پاره پاره گردان سپس هر پارهای از آنها را بر کوهی نه! آنگاه آنان را فرا خوان تا شتابان نزد تو آیند و بدان که [[خداوند]] پیروزمندی فرزانه است<ref>بقره / ۲۶۰.</ref>. | '''۱. زنده شدن پرندگان با ندای [[حضرت ابراهیم]] {{ع}}''': {{متن قرآن| وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن ۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَىٰ كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا ۚ وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}؛ و یاد کن آنگاه را که [[ابراهیم]] گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده میسازی؟ فرمود: آیا [[ایمان]] نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد؛ فرمود: چهار پرنده برگزین و نزد خود پاره پاره گردان سپس هر پارهای از آنها را بر کوهی نه! آنگاه آنان را فرا خوان تا شتابان نزد تو آیند و بدان که [[خداوند]] پیروزمندی فرزانه است<ref>بقره / ۲۶۰.</ref>. | ||
'''۲. زنده شدن هفتاد نفر از [[بنی اسرائیل]]''': {{متن قرآن| وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَىٰ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّىٰ نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}؛ و یاد کنید آنگاه را که گفتید: ای [[موسی]]! ما تا [[خداوند]] را آشکارا نبینیم، به تو [[ایمان]] نمیآوریم و در حالی که خود مینگریستید آذرخش شما را فرا گرفت. باز، از پس مرگتان شما را برانگیختیم، باشد که [[سپاس]] بگزارید<ref>بقره / ۵۵ – ۵۶.</ref>. در مورد این [[آیه]] مطالب دقیقی در [[روایات]] ذکر شده است.<ref>عیون أخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۰۰.</ref>. | '''۲. زنده شدن هفتاد نفر از [[بنی اسرائیل]]''': {{متن قرآن| وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَىٰ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّىٰ نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}؛ و یاد کنید آنگاه را که گفتید: ای [[موسی]]! ما تا [[خداوند]] را آشکارا نبینیم، به تو [[ایمان]] نمیآوریم و در حالی که خود مینگریستید آذرخش شما را فرا گرفت. باز، از پس مرگتان شما را برانگیختیم، باشد که [[سپاس]] بگزارید<ref>بقره / ۵۵ – ۵۶.</ref>. در مورد این [[آیه]] مطالب دقیقی در [[روایات]] ذکر شده است.<ref>عیون أخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۰۰.</ref>. | ||
'''۳. زنده شدن کشته [[بنی اسرائیل]]''': {{متن قرآن| إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا ۚ كَذَٰلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَىٰ وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}؛ و یاد کنید آنگاه را که انسانی را کشتید و در آن -با هم- به ستیزه برخاستید و [[خداوند]] چیزی را که پنهان میکردید آشکار کرد. باری، گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید،این چنین [[خداوند]] مردگان را زنده میکند و نشانههای خود را به شما نشان میدهد، باشد که [[خرد]] ورزید<ref>بقره / ۷۲ – ۷۳.</ref>. [[احمد بن ابی نصر بزنطی]] [[روایت]] کرده که گفت: از [[امام رضا]] {{ع}} شنیدم فرمود: مردی از [[بنی اسرائیل]] یکی از [[خویشان]] خود را کشت، سپس جنازه مقتول را در سر راه [[بهترین]] تیره از تیرههای [[بنی اسرائیل]] انداخت، آنگاه خود مطالبه [[خون]] او را از دیگران مینمود. [[بنی اسرائیل]] به [[موسی]] {{ع}} گفتند: فلان [[قبیله]] (همان که مقتول در راهشان افتاده بود) فلان کس را کشتهاند، به ما بگو چه کسی از آنان [[قاتل]] اوست؟ [[حضرت موسی]]{{ع}} فرمود: گاوی بیاورید، گفتند: ما را دست انداختهای؟ گفت: [[پناه]] میبرم به [[خدا]] از اینکه از جهال باشم. آنگاه [[امام]] فرمود: اگر اینان به [[دستور]] [[حضرت موسی|موسی]]{{ع}} عمل میکردند و گاوی میآوردند کار تمام بود و [[قاتل]] پیدا میشد سخت گرفتند پس [[خدا]] هم برایشان سخت گرفت. گفتند: از خدایت بخواه خصوصیات گاو را مشخص کند. [[موسی]] گفت: [[خدا]] میفرماید: آن گاوی است نه چندان بزرگ از کار افتاده و نه کوچک و [[جوان]] به حدّ کار نرسیده، بلکه میانه این دو میباشد. و چنان که آنان چنین گاوی آورده بودند از ایشان پذیرفته میشد، ولکن کار را بر خود تنگ گرفتند و باز گفتند: از [[خداوند]] بخواه برای ما معین کند که رنگش چه باشد؟ [[موسی]] در پاسخ گفت: [[خدا]] میفرماید: آن گاویست سخت زرد رنگ و [[خالص]]، و شاد کننده بینندگان. و اگر آنان چنین گاوی میآوردند قبول میشد، و لکن در ضلال خود سماجت کردند و [[خداوند]] هم بر آنها سخت گرفت. به [[موسی]] گفتند: از خدایت بپرس این چگونه گاوی باشد؟ امر بر ما مشکل شده، اگر [[خدا]] بخواهد ما را [[راهنمائی]] خواهد کرد. [[حضرت موسی|موسی]] {{ع}} گفت: [[خدا]] میفرماید: آن گاویست که نه رام است که زمینی را شخم زند و یا با او اب از [[چاه]] کشند و زراعت را [[آب]] دهند، و دارای رنگ [[خالص]] یک دست. گفتند: اکنون صفاتش چنان که رفع [[شبهه]] بشود بیان کردی. پس جستجو کردند و آن را با چنین خصوصیات نزد [[جوانی]] [[اسرائیلی]] یافتند. لکن [[جوان]] گفت: آن را نمیفروشم مگر به قیمت اینکه پوست آن را پر از طلا کنید، [[بنی اسرائیل]] نزد [[موسی]] آمده این خبر را به او گزارش دادند. [[حضرت موسی|موسی]]{{ع}} فرمود: چارهای نیست آن را بخرید. ناچار آن را خریدند و [[دستور]] داد آن را [[ذبح]] کردند، آنگاه [[دستور]] داد که دم آن گاو را به [[بدن]] مقتول بزنند و چون چنین کردند زنده شد و گفت: ای فرستاده [[خدا]]! پسر عمویم مرا به [[قتل]] رسانده، نه آن کس که او را متّهم کردهاند، و بدین سبب قاتلش را شناختند<ref>عیون أخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۴.</ref>. | '''۳. زنده شدن کشته [[بنی اسرائیل]]''': {{متن قرآن| إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا ۚ كَذَٰلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَىٰ وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}؛ و یاد کنید آنگاه را که انسانی را کشتید و در آن -با هم- به ستیزه برخاستید و [[خداوند]] چیزی را که پنهان میکردید آشکار کرد. باری، گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید،این چنین [[خداوند]] مردگان را زنده میکند و نشانههای خود را به شما نشان میدهد، باشد که [[خرد]] ورزید<ref>بقره / ۷۲ – ۷۳.</ref>. [[احمد بن ابی نصر بزنطی]] [[روایت]] کرده که گفت: از [[امام رضا]] {{ع}} شنیدم فرمود: مردی از [[بنی اسرائیل]] یکی از [[خویشان]] خود را کشت، سپس جنازه مقتول را در سر راه [[بهترین]] تیره از تیرههای [[بنی اسرائیل]] انداخت، آنگاه خود مطالبه [[خون]] او را از دیگران مینمود. [[بنی اسرائیل]] به [[موسی]] {{ع}} گفتند: فلان [[قبیله]] (همان که مقتول در راهشان افتاده بود) فلان کس را کشتهاند، به ما بگو چه کسی از آنان [[قاتل]] اوست؟ [[حضرت موسی]] {{ع}} فرمود: گاوی بیاورید، گفتند: ما را دست انداختهای؟ گفت: [[پناه]] میبرم به [[خدا]] از اینکه از جهال باشم. آنگاه [[امام]] فرمود: اگر اینان به [[دستور]] [[حضرت موسی|موسی]] {{ع}} عمل میکردند و گاوی میآوردند کار تمام بود و [[قاتل]] پیدا میشد سخت گرفتند پس [[خدا]] هم برایشان سخت گرفت. گفتند: از خدایت بخواه خصوصیات گاو را مشخص کند. [[موسی]] گفت: [[خدا]] میفرماید: آن گاوی است نه چندان بزرگ از کار افتاده و نه کوچک و [[جوان]] به حدّ کار نرسیده، بلکه میانه این دو میباشد. و چنان که آنان چنین گاوی آورده بودند از ایشان پذیرفته میشد، ولکن کار را بر خود تنگ گرفتند و باز گفتند: از [[خداوند]] بخواه برای ما معین کند که رنگش چه باشد؟ [[موسی]] در پاسخ گفت: [[خدا]] میفرماید: آن گاویست سخت زرد رنگ و [[خالص]]، و شاد کننده بینندگان. و اگر آنان چنین گاوی میآوردند قبول میشد، و لکن در ضلال خود سماجت کردند و [[خداوند]] هم بر آنها سخت گرفت. به [[موسی]] گفتند: از خدایت بپرس این چگونه گاوی باشد؟ امر بر ما مشکل شده، اگر [[خدا]] بخواهد ما را [[راهنمائی]] خواهد کرد. [[حضرت موسی|موسی]] {{ع}} گفت: [[خدا]] میفرماید: آن گاویست که نه رام است که زمینی را شخم زند و یا با او اب از [[چاه]] کشند و زراعت را [[آب]] دهند، و دارای رنگ [[خالص]] یک دست. گفتند: اکنون صفاتش چنان که رفع [[شبهه]] بشود بیان کردی. پس جستجو کردند و آن را با چنین خصوصیات نزد [[جوانی]] [[اسرائیلی]] یافتند. لکن [[جوان]] گفت: آن را نمیفروشم مگر به قیمت اینکه پوست آن را پر از طلا کنید، [[بنی اسرائیل]] نزد [[موسی]] آمده این خبر را به او گزارش دادند. [[حضرت موسی|موسی]] {{ع}} فرمود: چارهای نیست آن را بخرید. ناچار آن را خریدند و [[دستور]] داد آن را [[ذبح]] کردند، آنگاه [[دستور]] داد که دم آن گاو را به [[بدن]] مقتول بزنند و چون چنین کردند زنده شد و گفت: ای فرستاده [[خدا]]! پسر عمویم مرا به [[قتل]] رسانده، نه آن کس که او را متّهم کردهاند، و بدین سبب قاتلش را شناختند<ref>عیون أخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۴.</ref>. | ||
'''۴. زنده شدن هزاران نفر''': {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ}}؛ آیا در (کار) کسانی ننگریستهای که از [[بیم]] [[مرگ]] از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و [[خداوند]] به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بیگمان [[خداوند]] دارای [[بخشش]] بر [[مردم]] است اما بیشتر [[مردم]] [[سپاس]] نمیگزارند<ref>بقره / ۲۴۳.</ref>. از [[امام صادق]] {{ع}} در ذیل [[آیه]] [[نقل]] شده است: [[خداوند]] گروه بیشماری که از [[ترس]] [[طاعون]] از شهر خود گریخته بودند را برای مدّتی طولانی میراند تا اینکه استخوانهایشان پوسیده و اجسامشان متلاشی و [[خاک]] شدند، و [[خداوند]] در زمانی که مایل بود [[قدرت]] خود را به مخلوقات نشان دهد رسولی به نام [[حزقیل]] را [[مبعوث]] فرمود، او نیز همه را خواند بیدرنگ همه اعضا و جوارحشان جمع شد، و [[روح]] به اجسام بازگشت، و مانند همان روز که مردند ایستادند، و بیآنکه فردی از عددشان کم شده باشد برای مدتی طویل [[زندگی]] کردند<ref>احتجاج، ج ۲، ص ۳۴۴.</ref>. | '''۴. زنده شدن هزاران نفر''': {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ}}؛ آیا در (کار) کسانی ننگریستهای که از [[بیم]] [[مرگ]] از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و [[خداوند]] به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بیگمان [[خداوند]] دارای [[بخشش]] بر [[مردم]] است اما بیشتر [[مردم]] [[سپاس]] نمیگزارند<ref>بقره / ۲۴۳.</ref>. از [[امام صادق]] {{ع}} در ذیل [[آیه]] [[نقل]] شده است: [[خداوند]] گروه بیشماری که از [[ترس]] [[طاعون]] از شهر خود گریخته بودند را برای مدّتی طولانی میراند تا اینکه استخوانهایشان پوسیده و اجسامشان متلاشی و [[خاک]] شدند، و [[خداوند]] در زمانی که مایل بود [[قدرت]] خود را به مخلوقات نشان دهد رسولی به نام [[حزقیل]] را [[مبعوث]] فرمود، او نیز همه را خواند بیدرنگ همه اعضا و جوارحشان جمع شد، و [[روح]] به اجسام بازگشت، و مانند همان روز که مردند ایستادند، و بیآنکه فردی از عددشان کم شده باشد برای مدتی طویل [[زندگی]] کردند<ref>احتجاج، ج ۲، ص ۳۴۴.</ref>. | ||
خط ۳۸: | خط ۳۶: | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمد جواد فاضلیان]]'''، در مقاله ''«[[قیام (مقاله)|قیام]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمد جواد فاضلیان]]'''، در مقاله ''«[[قیام (مقاله)|قیام]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«[[بهترین]] [[دلیل]] بر امکان تحقق این پدیده، وقوع آن در امتهای گذشته است. [[قرآن کریم]] در موارد متعدد از بازگشت مردگان به این [[جهان]] سخن میگوید و راه هرگونه [[تردید]] را فرو میبندد؛ برای مثال، درباره گروهی از [[بنی اسرائیل]] که خواستار رؤیت [[حضرت]] باری تعالی بودند و به وسیله [[صاعقه]] درگذشتند، میفرماید: {{متن قرآن|ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>سپس شما را بعد از مرگتان، [[حیات]] بخشیدیم؛ شاید شکر [نعمت او را] به جا آورید؛ سوره بقره، آیه:۵۶.</ref>. [[قرآن کریم]] هم چنین درباره گروهی که به سبب [[ترس]] از [[مرگ]]، از شرکت در [[جهاد]] خودداری میکردند، میفرماید: {{متن قرآن|فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ }}؛<ref> خداوند به آنها گفت:«بمیرید!» سپس خدا آنها را زنده کرد [تا ترس از مرگ از جانشان بیرون رود. سوره بقره، آیه: ۲۴۳.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} [[اعتقاد]] به [[رجعت]] را از نشانههای [[ایمان]] میداند و میفرماید: {{عربی|"أَيَّامُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلاَثَةٌ يَوْمَ يَقُومُ اَلْقَائِمُ وَ يَوْمَ اَلْكَرَّةِ وَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ"}}<ref>روزهای الهی سه روز است: روز قیام [[حضرت مهدی]]{{ع}}، روز [[رجعت]] و روز سرای آخرت؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج ۴، ص ۴۸ و [[شیخ صدوق]]، خصال، ص ۱۰۸.</ref>. ایشان همچنین فرمودند: "آن که [[رجعت]] ما را [[باور]] ندارد، از ما نیست»<ref> بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۱.</ref>»<ref>[[سید محمد جواد فاضلیان|فاضلیان، سید محمد جواد]]؛ [[قیام (مقاله)|قیام]]، ص ۳۰۳ تا ۳۰۴.</ref>. | «[[بهترین]] [[دلیل]] بر امکان تحقق این پدیده، وقوع آن در امتهای گذشته است. [[قرآن کریم]] در موارد متعدد از بازگشت مردگان به این [[جهان]] سخن میگوید و راه هرگونه [[تردید]] را فرو میبندد؛ برای مثال، درباره گروهی از [[بنی اسرائیل]] که خواستار رؤیت [[حضرت]] باری تعالی بودند و به وسیله [[صاعقه]] درگذشتند، میفرماید: {{متن قرآن|ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>سپس شما را بعد از مرگتان، [[حیات]] بخشیدیم؛ شاید شکر [نعمت او را] به جا آورید؛ سوره بقره، آیه:۵۶.</ref>. [[قرآن کریم]] هم چنین درباره گروهی که به سبب [[ترس]] از [[مرگ]]، از شرکت در [[جهاد]] خودداری میکردند، میفرماید: {{متن قرآن|فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ }}؛<ref> خداوند به آنها گفت:«بمیرید!» سپس خدا آنها را زنده کرد [تا ترس از مرگ از جانشان بیرون رود. سوره بقره، آیه: ۲۴۳.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} [[اعتقاد]] به [[رجعت]] را از نشانههای [[ایمان]] میداند و میفرماید: {{عربی|"أَيَّامُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلاَثَةٌ يَوْمَ يَقُومُ اَلْقَائِمُ وَ يَوْمَ اَلْكَرَّةِ وَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ"}}<ref>روزهای الهی سه روز است: روز قیام [[حضرت مهدی]] {{ع}}، روز [[رجعت]] و روز سرای آخرت؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج ۴، ص ۴۸ و [[شیخ صدوق]]، خصال، ص ۱۰۸.</ref>. ایشان همچنین فرمودند: "آن که [[رجعت]] ما را [[باور]] ندارد، از ما نیست»<ref> بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۱.</ref>»<ref>[[سید محمد جواد فاضلیان|فاضلیان، سید محمد جواد]]؛ [[قیام (مقاله)|قیام]]، ص ۳۰۳ تا ۳۰۴.</ref>. | ||
}} | }} | ||