حقوق متقابل در خانواده به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
حقوق متقابل در خانواده به چه معناست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۳:۰۲
، ۲۴ نوامبر ۲۰۲۲وظیفهٔ شمارهٔ ۳، بخش دوم
جز (جایگزینی متن - 'رده:(اا): پرسشهایی با ۱ پاسخ' به '') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات پرسش | {{جعبه اطلاعات پرسش | ||
| موضوع اصلی = [[سیره خانوادگی معصومان (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ سیره خانوادگی معصومان]] | | موضوع اصلی = [[سیره خانوادگی معصومان (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ سیره خانوادگی معصومان]] | ||
| تصویر = 110066.jpg | | تصویر = 110066.jpg | ||
| نمایه وابسته = [[کلیاتی از سیره خانوادگی معصومان (نمایه)|کلیاتی از سیره خانوادگی معصومان]] | | نمایه وابسته = [[کلیاتی از سیره خانوادگی معصومان (نمایه)|کلیاتی از سیره خانوادگی معصومان]] | ||
| مدخل اصلی = [[حق در خانواده]] | | مدخل اصلی = [[حق در خانواده]] | ||
خط ۱۵: | خط ۱۳: | ||
آقای دکتر '''[[مصطفی دلشاد تهرانی]]''' در کتاب ''«[[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]»'' در اینباره گفته است: | آقای دکتر '''[[مصطفی دلشاد تهرانی]]''' در کتاب ''«[[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«[[حقوق]] در معنای مطالبات و طلبها کاملاً دوسویه و متقابل است. در این معنا حقوق یکطرفه، بیمعناست، و [[حق]] و [[تکلیف]]، و حقوق و حدود ملازم یکدیگرند. هیچکس دارای حق یکطرفه نیست، و بیمعناست که کسی حق داشته باشد و تکلیفی بر او نباشد، و یا تکلیفی بر کسی باشد و حقی نداشته باشد. اگر قرار باشد حق یکطرفه وجود داشته باشد، جز برای [[خدای متعال]] معنا ندارد، آن هم به سبب [[قدرت]] بیحد و لایزال و [[عدالت]] محض و فراگیر [[خداوند]] است که باوجود این، [[خدای رحمان]] از سر [[رحمت]] و [[بخشندگی]] و از باب [[کرامت]] و افزوندهی، آن را نیز دوطرفه قرار داده است<ref>مصطفی دلشاد تهرانی، تفسیر موضوعی نهج البلاغه، چاپ اول، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۳ ش. ص۱۴۸.</ref>. بیان پیشوای [[موحدان]]، [[علی]]{{ع}} در اینباره روشن و روشنگر است: {{متن حدیث|لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ وَ لَوْ كَانَ لِأَحَدٍ أَنْ يَجْرِيَ لَهُ وَ لَا يَجْرِيَ عَلَيْهِ لَكَانَ ذَلِكَ خَالِصاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لِعَدْلِهِ فِي كُلِّ مَا جَرَتْ عَلَيْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ وَ لَكِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ يُطِيعُوهُ وَ جَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَيْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلًا مِنْهُ وَ تَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ الْمَزِيدِ أَهْلُهُ}}<ref>«کسی را حقی نیست جز اینکه بر او نیز حقی است؛ و بر او حقی نیست، جز آنکه او را حقی بر دیگری است. و اگر کسی را حقی بُوَد که حقی بر او نَبُود، خدای سبحان است، نه دیگری از آفریدگان؛ زیرا او را توانایی بر بندگان است، و عدالت او نمایان است در هر چیز که گونهگون قضای او بر آن روان است. لکن خداوند حق خود را بر بندگان، اطاعت خویش قرار داده و پاداش آنان را در طاعت، دوچندان یا بیشتر نهاده، از در بخشندگی که او راست، و افزوندهی که وی را سزاست». نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.</ref>. | «[[حقوق]] در معنای مطالبات و طلبها کاملاً دوسویه و متقابل است. در این معنا حقوق یکطرفه، بیمعناست، و [[حق]] و [[تکلیف]]، و حقوق و حدود ملازم یکدیگرند. هیچکس دارای حق یکطرفه نیست، و بیمعناست که کسی حق داشته باشد و تکلیفی بر او نباشد، و یا تکلیفی بر کسی باشد و حقی نداشته باشد. اگر قرار باشد حق یکطرفه وجود داشته باشد، جز برای [[خدای متعال]] معنا ندارد، آن هم به سبب [[قدرت]] بیحد و لایزال و [[عدالت]] محض و فراگیر [[خداوند]] است که باوجود این، [[خدای رحمان]] از سر [[رحمت]] و [[بخشندگی]] و از باب [[کرامت]] و افزوندهی، آن را نیز دوطرفه قرار داده است<ref>مصطفی دلشاد تهرانی، تفسیر موضوعی نهج البلاغه، چاپ اول، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۳ ش. ص۱۴۸.</ref>. بیان پیشوای [[موحدان]]، [[علی]] {{ع}} در اینباره روشن و روشنگر است: {{متن حدیث|لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ وَ لَوْ كَانَ لِأَحَدٍ أَنْ يَجْرِيَ لَهُ وَ لَا يَجْرِيَ عَلَيْهِ لَكَانَ ذَلِكَ خَالِصاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لِعَدْلِهِ فِي كُلِّ مَا جَرَتْ عَلَيْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ وَ لَكِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ يُطِيعُوهُ وَ جَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَيْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلًا مِنْهُ وَ تَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ الْمَزِيدِ أَهْلُهُ}}<ref>«کسی را حقی نیست جز اینکه بر او نیز حقی است؛ و بر او حقی نیست، جز آنکه او را حقی بر دیگری است. و اگر کسی را حقی بُوَد که حقی بر او نَبُود، خدای سبحان است، نه دیگری از آفریدگان؛ زیرا او را توانایی بر بندگان است، و عدالت او نمایان است در هر چیز که گونهگون قضای او بر آن روان است. لکن خداوند حق خود را بر بندگان، اطاعت خویش قرار داده و پاداش آنان را در طاعت، دوچندان یا بیشتر نهاده، از در بخشندگی که او راست، و افزوندهی که وی را سزاست». نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.</ref>. | ||
بنابراین، هیچکس را [[حق]] یکطرفه بر دیگری نیست، چنانکه در [[خانواده]] نیز [[روابط]] و مناسبات کاملاً مبتنی بر [[حقوق]] و حدود، و حق و [[تکلیف]] است؛ و اینگونه نیست که مرد در [[خانه]] از حقوق برخوردار باشد و [[زن]] [[مکلف]] به انجام دادن [[تکالیف]]، یا بالعکس، بلکه همه اعضای خانواده دارای حقوق و تکالیفی هستند که [[سلامت]] و [[صلابت]] و [[سعادت]] خانواده در گرو [[شناخت]] این حقوق و تکالیف و رعایت و پاسداشت آنها است؛ و نمیتوان با زیر پا گذاشتن حقوق و تکالیف و یکسویه کردن روابط و مناسبات دوسویه، [[انتظار]] [[نشاط]] در [[زندگی]] و حرکت مناسب در روند زندگی [[خانوادگی]] را داشت. عمل کردن به تکالیف زندگی خانوادگی از سوی زن و مرد، معطوف به رعایت نمودن حقوق زندگی خانوادگی از سوی زن و مرد و بالعکس است. این انتظار از سوی زن و مرد که در صورت رعایت نکردن حقوق و تکالیف نسبت به یکدیگر، زندگی خانوادگی حرکتی به سامان و مناسب داشته باشد، انتظاری دور از واقع است. [[خداوند]] حقوق و تکالیف را متقابل نهاده و از همگان خواسته که خود را پایبند به رعایت آن کنند. {{متن حدیث|ثُمَّ جَعَلَ سُبْحَانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً افْتَرَضَهَا لِبَعْضِ النَّاسِ عَلَى بَعْضٍ فَجَعَلَهَا تَتَكَافَأُ فِي وُجُوهِهَا وَ يُوجِبُ بَعْضُهَا بَعْضاً وَ لَا يُسْتَوْجَبُ بَعْضُهَا إِلَّا بِبَعْضٍ}}<ref>«پس خدای سبحان برخی از حقهای خود را برای بعض مردم واجب داشت، و آن حقها را برابر هم نهاده و واجب شدن حقی را مقابل گزاردن حقی گذاشت؛ و حقی بر کسی واجب نبود مگر حقی که برابر آن است گزارده شود». نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.</ref>. | بنابراین، هیچکس را [[حق]] یکطرفه بر دیگری نیست، چنانکه در [[خانواده]] نیز [[روابط]] و مناسبات کاملاً مبتنی بر [[حقوق]] و حدود، و حق و [[تکلیف]] است؛ و اینگونه نیست که مرد در [[خانه]] از حقوق برخوردار باشد و [[زن]] [[مکلف]] به انجام دادن [[تکالیف]]، یا بالعکس، بلکه همه اعضای خانواده دارای حقوق و تکالیفی هستند که [[سلامت]] و [[صلابت]] و [[سعادت]] خانواده در گرو [[شناخت]] این حقوق و تکالیف و رعایت و پاسداشت آنها است؛ و نمیتوان با زیر پا گذاشتن حقوق و تکالیف و یکسویه کردن روابط و مناسبات دوسویه، [[انتظار]] [[نشاط]] در [[زندگی]] و حرکت مناسب در روند زندگی [[خانوادگی]] را داشت. عمل کردن به تکالیف زندگی خانوادگی از سوی زن و مرد، معطوف به رعایت نمودن حقوق زندگی خانوادگی از سوی زن و مرد و بالعکس است. این انتظار از سوی زن و مرد که در صورت رعایت نکردن حقوق و تکالیف نسبت به یکدیگر، زندگی خانوادگی حرکتی به سامان و مناسب داشته باشد، انتظاری دور از واقع است. [[خداوند]] حقوق و تکالیف را متقابل نهاده و از همگان خواسته که خود را پایبند به رعایت آن کنند. {{متن حدیث|ثُمَّ جَعَلَ سُبْحَانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً افْتَرَضَهَا لِبَعْضِ النَّاسِ عَلَى بَعْضٍ فَجَعَلَهَا تَتَكَافَأُ فِي وُجُوهِهَا وَ يُوجِبُ بَعْضُهَا بَعْضاً وَ لَا يُسْتَوْجَبُ بَعْضُهَا إِلَّا بِبَعْضٍ}}<ref>«پس خدای سبحان برخی از حقهای خود را برای بعض مردم واجب داشت، و آن حقها را برابر هم نهاده و واجب شدن حقی را مقابل گزاردن حقی گذاشت؛ و حقی بر کسی واجب نبود مگر حقی که برابر آن است گزارده شود». نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.</ref>. | ||
خط ۲۱: | خط ۱۹: | ||
در خانواده نیز شناخت [[حقوق متقابل]] و [[پایبندی]] در رعایت آن ضامن زندگی سالم و مطلوب است؛ و این معنا در [[جامعه]] آن [[روز]] [[عرب]] برای نخستینبار به وسیله [[قرآن کریم]] مطرح شد. [[کتاب الهی]] چنین [[آموزش]] داد: {{متن قرآن|وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ}}<ref>«و زنان را بر مردان، حقّ شایستهای است چنان که مردان را بر زنان» سوره بقره، آیه ۲۲۸.</ref>. | در خانواده نیز شناخت [[حقوق متقابل]] و [[پایبندی]] در رعایت آن ضامن زندگی سالم و مطلوب است؛ و این معنا در [[جامعه]] آن [[روز]] [[عرب]] برای نخستینبار به وسیله [[قرآن کریم]] مطرح شد. [[کتاب الهی]] چنین [[آموزش]] داد: {{متن قرآن|وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ}}<ref>«و زنان را بر مردان، حقّ شایستهای است چنان که مردان را بر زنان» سوره بقره، آیه ۲۲۸.</ref>. | ||
تا پیش از این در [[جامعه]] آن [[روز]]، مردان صاحب [[حقوق]] بودند و [[زنان]] عهدهدار [[تکالیف]]؛ و [[حقوق متقابل]] امری بیمعنا بود و [[زن]] از طبیعیترین حقوق خویش [[محروم]] بود. این سخن [[قرآن کریم]]، انقلابی در [[روابط]] زن و مرد و [[حقوق خانواده]] بود. و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[جهت]] تبیین و [[تحکیم]] آن تلاش بسیار کرد، ولی جامعه آن روز در قبال آن سخت [[مقاومت]] میکرد. [[رسول خدا]]{{صل}} در آموزهای والا در جمع [[مردمان]] فرمود: {{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِنِسَائِكُمْ عَلَيْكُمْ حَقّاً وَ لَكُمْ عَلَيْهِنَّ حَقّاً}}<ref>«مردم، بیگمان زنانتان بر شما حقوقی دارند و شما بر آنان حقوقی دارید». أبوعثمان عمرو بن بحر الجاحظ، البیان و التبیین، تحقیق علی أبوملحم، الطبعة الثانیة، دار و مکتبة الهلال، بیروت، ۱۴۱۲ ق. ج۲، ص۲۳.</ref>. | تا پیش از این در [[جامعه]] آن [[روز]]، مردان صاحب [[حقوق]] بودند و [[زنان]] عهدهدار [[تکالیف]]؛ و [[حقوق متقابل]] امری بیمعنا بود و [[زن]] از طبیعیترین حقوق خویش [[محروم]] بود. این سخن [[قرآن کریم]]، انقلابی در [[روابط]] زن و مرد و [[حقوق خانواده]] بود. و [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[جهت]] تبیین و [[تحکیم]] آن تلاش بسیار کرد، ولی جامعه آن روز در قبال آن سخت [[مقاومت]] میکرد. [[رسول خدا]] {{صل}} در آموزهای والا در جمع [[مردمان]] فرمود: {{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِنِسَائِكُمْ عَلَيْكُمْ حَقّاً وَ لَكُمْ عَلَيْهِنَّ حَقّاً}}<ref>«مردم، بیگمان زنانتان بر شما حقوقی دارند و شما بر آنان حقوقی دارید». أبوعثمان عمرو بن بحر الجاحظ، البیان و التبیین، تحقیق علی أبوملحم، الطبعة الثانیة، دار و مکتبة الهلال، بیروت، ۱۴۱۲ ق. ج۲، ص۲۳.</ref>. | ||
در بیان قرآن کریم و در آموزه بلند پیامبر اکرم{{صل}} [[حقوق زنان]] مقدم بر حقوق مردان آمده است، و هرچند که در اینجا سخن از حقوق متقابل است، اما این تقدم در بیان، خود بیانگر نگرش قرآن کریم و رسول خدا{{صل}} به این حقوق و [[جایگاه زن]] در حقوق متقابل است. | در بیان قرآن کریم و در آموزه بلند پیامبر اکرم {{صل}} [[حقوق زنان]] مقدم بر حقوق مردان آمده است، و هرچند که در اینجا سخن از حقوق متقابل است، اما این تقدم در بیان، خود بیانگر نگرش قرآن کریم و رسول خدا {{صل}} به این حقوق و [[جایگاه زن]] در حقوق متقابل است. | ||
[[عالمان شیعه]] و [[سنی]] [[روایت]] کردهاند که در [[حجة الوداع]] در ایام تشریق<ref>ایام تشریق نام سه روز آخر مراسم حج، یعنی روزهای یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ذیالحجه است. در این سه روز حاجیان پس از انجام دادن قربانی در روز دهم (روز عید قربان) و ختم اعمال و مناسک حج در صحرای منی اقامت میکنند و به رمی جمرات میپردازند. این ایام را ایام تشریق نامیدهاند ازاینرو که حاجیان گوشتهای قربانی رای تکهتکه کرده و در تابش خورشید خشک میکردهاند؛ و یا از اینرو تشریق نامیدهاند که ذبح قربانی با برآمدن خورشید جایز میشود. ر.ک: النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۲، ص۴۶۴؛ منصور بن یونس بن صلاح الدین البهوتی الحنبلی، کشف القناع، تحقیق أبوعبدالله محمد حسن، تقدیم کمال عبدالعظیم العنانی، الطبعة الاولی، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۸ ق. ج۲، ص۶۶؛ فخرالدین بن محمد الطریحی، مجمع البحرین، المکتبة المرتضویة، طهران، ۱۳۶۵ ش. ج۵، ص۱۹۱-۱۹۲؛ حسین بن جمال الدین محمد بن الحسین (المحقق الخوانساری)، مشارق الشموس، الطبعة الاولی، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، بیروت، ج۲، ص۳۹۲.</ref>[[سوره]] {{متن قرآن|إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ}}<ref>«چون یاری خداوند و پیروزی (بر مکّه) فرا رسد،» سوره نصر، آیه ۱.</ref> بر [[پیامبر]] نازل شد و آن [[حضرت]] دانست که [[رحلت]] خواهد کرد. پس درحالیکه بر شتر [[غضباء]] سوار بود خطبهای ایراد کرد؛ آخرین خطبههای [[رسول خدا]]{{صل}} با مردمش. پیامبر در این [[خطبه]] اساسی آخرین سفارشهای خود را در جمع [[مردم]] [[مکه]] و [[جمعیت]] عظیمی که در [[مراسم حج]] شرکت نموده بودند بیان کرد و از جمله فرمود: {{متن حدیث|... أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ النِّسَاءَ عِنْدَكُمْ عَوَانٍ لَا يَمْلِكْنَ لِأَنْفُسِهِنَّ ضَرّاً وَ لَا نَفْعاً أَخَذْتُمُوهُنَّ بِأَمَانَةِ اللَّهِ وَ اسْتَحْلَلْتُمْ فُرُوجَهُنَّ بِكَلِمَاتِ اللَّهِ فَلَكُمْ عَلَيْهِنَّ حَقٌّ وَ لَهُنَّ عَلَيْكُمْ حَقٌّ}}<ref>«مردم! زنانتان در بند شمایند، آنان را به عنوان امانت خدا برگرفتید و با حکم خدا بر شما حلال شدهاند. پس شما را بر ایشان حقوقی است و آنان را بر شما حقوقی است». منتخب مسند عبد بن حمید، ص۲۷۱؛ أبوجعفر محمد بن جریر الطبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن (تفسیر الطبری)، الطبعة الاولی، بولاق، مصر، ۱۳۲۳ ق. افست دارالمعرفة، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ج۴، ص۲۱۲؛ الخصال، ج۲، ص۴۸۷؛ البدایة و النهایة، ج۵، ص۲۲۲؛ سیرة ابن کثیر، ج۲، ص۴۳۹؛ مجمع الزوائد، ج۳، ص۲۶۷؛ الدر المنثور، ج۲، ص۱۳۲؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۳۷۸؛ بحار الانوار، ج۲۱، ص۳۸۱.</ref>. | [[عالمان شیعه]] و [[سنی]] [[روایت]] کردهاند که در [[حجة الوداع]] در ایام تشریق<ref>ایام تشریق نام سه روز آخر مراسم حج، یعنی روزهای یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ذیالحجه است. در این سه روز حاجیان پس از انجام دادن قربانی در روز دهم (روز عید قربان) و ختم اعمال و مناسک حج در صحرای منی اقامت میکنند و به رمی جمرات میپردازند. این ایام را ایام تشریق نامیدهاند ازاینرو که حاجیان گوشتهای قربانی رای تکهتکه کرده و در تابش خورشید خشک میکردهاند؛ و یا از اینرو تشریق نامیدهاند که ذبح قربانی با برآمدن خورشید جایز میشود. ر.ک: النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۲، ص۴۶۴؛ منصور بن یونس بن صلاح الدین البهوتی الحنبلی، کشف القناع، تحقیق أبوعبدالله محمد حسن، تقدیم کمال عبدالعظیم العنانی، الطبعة الاولی، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۸ ق. ج۲، ص۶۶؛ فخرالدین بن محمد الطریحی، مجمع البحرین، المکتبة المرتضویة، طهران، ۱۳۶۵ ش. ج۵، ص۱۹۱-۱۹۲؛ حسین بن جمال الدین محمد بن الحسین (المحقق الخوانساری)، مشارق الشموس، الطبعة الاولی، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، بیروت، ج۲، ص۳۹۲.</ref>[[سوره]] {{متن قرآن|إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ}}<ref>«چون یاری خداوند و پیروزی (بر مکّه) فرا رسد،» سوره نصر، آیه ۱.</ref> بر [[پیامبر]] نازل شد و آن [[حضرت]] دانست که [[رحلت]] خواهد کرد. پس درحالیکه بر شتر [[غضباء]] سوار بود خطبهای ایراد کرد؛ آخرین خطبههای [[رسول خدا]] {{صل}} با مردمش. پیامبر در این [[خطبه]] اساسی آخرین سفارشهای خود را در جمع [[مردم]] [[مکه]] و [[جمعیت]] عظیمی که در [[مراسم حج]] شرکت نموده بودند بیان کرد و از جمله فرمود: {{متن حدیث|... أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ النِّسَاءَ عِنْدَكُمْ عَوَانٍ لَا يَمْلِكْنَ لِأَنْفُسِهِنَّ ضَرّاً وَ لَا نَفْعاً أَخَذْتُمُوهُنَّ بِأَمَانَةِ اللَّهِ وَ اسْتَحْلَلْتُمْ فُرُوجَهُنَّ بِكَلِمَاتِ اللَّهِ فَلَكُمْ عَلَيْهِنَّ حَقٌّ وَ لَهُنَّ عَلَيْكُمْ حَقٌّ}}<ref>«مردم! زنانتان در بند شمایند، آنان را به عنوان امانت خدا برگرفتید و با حکم خدا بر شما حلال شدهاند. پس شما را بر ایشان حقوقی است و آنان را بر شما حقوقی است». منتخب مسند عبد بن حمید، ص۲۷۱؛ أبوجعفر محمد بن جریر الطبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن (تفسیر الطبری)، الطبعة الاولی، بولاق، مصر، ۱۳۲۳ ق. افست دارالمعرفة، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ج۴، ص۲۱۲؛ الخصال، ج۲، ص۴۸۷؛ البدایة و النهایة، ج۵، ص۲۲۲؛ سیرة ابن کثیر، ج۲، ص۴۳۹؛ مجمع الزوائد، ج۳، ص۲۶۷؛ الدر المنثور، ج۲، ص۱۳۲؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۳۷۸؛ بحار الانوار، ج۲۱، ص۳۸۱.</ref>. | ||
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} در این خطبه مهمترین سفارشهای خود را به [[امت]] خویش بیان کرد، و مشخص است که [[حقوق متقابل]] در [[خانواده]] تا چه پایه نزد آن حضرت اهمیت داشته است که در آن جمع و در آن شرایط اینگونه از آن سخن رانده است. | [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در این خطبه مهمترین سفارشهای خود را به [[امت]] خویش بیان کرد، و مشخص است که [[حقوق متقابل]] در [[خانواده]] تا چه پایه نزد آن حضرت اهمیت داشته است که در آن جمع و در آن شرایط اینگونه از آن سخن رانده است. | ||
در این عرصه آنچه خانواده را بسامان میکند و [[روابط]] میان اعضای خانواده را به [[درستی]] تنظیم مینماید و این مجموعه را به سوی اهدافش پیش میبرد [[شناخت]] اقسام [[حقوق]] و [[پایبندی]] به آنهاست»<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۱۲۶.</ref> | در این عرصه آنچه خانواده را بسامان میکند و [[روابط]] میان اعضای خانواده را به [[درستی]] تنظیم مینماید و این مجموعه را به سوی اهدافش پیش میبرد [[شناخت]] اقسام [[حقوق]] و [[پایبندی]] به آنهاست»<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۱۲۶.</ref> |