ضرورت ازدیاد علم امام در احادیث چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
ضرورت ازدیاد علم امام در احادیث چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۳:۵۳
، ۲۴ نوامبر ۲۰۲۲وظیفهٔ شمارهٔ ۳، بخش دوم
جز (جایگزینی متن - 'رده:(اا): پرسشهایی با ۱ پاسخ' به '') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات پرسش | {{جعبه اطلاعات پرسش | ||
| موضوع اصلی = [[علم معصوم (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم]] | | موضوع اصلی = [[علم معصوم (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم]] | ||
| تصویر = 7626626252.jpg | | تصویر = 7626626252.jpg | ||
| نمایه وابسته = [[کلیاتی از علم معصوم (نمایه)|کلیاتی از علم معصوم]] | | نمایه وابسته = [[کلیاتی از علم معصوم (نمایه)|کلیاتی از علم معصوم]] | ||
| مدخل اصلی = [[ضرورت افزایش علم معصوم در حدیث]] | | مدخل اصلی = [[ضرورت افزایش علم معصوم در حدیث]] | ||
خط ۱۴: | خط ۱۲: | ||
[[پرونده:1100761.jpg|بندانگشتی|راست|100px|[[محمد تقی یارمحمدیان]]]] | [[پرونده:1100761.jpg|بندانگشتی|راست|100px|[[محمد تقی یارمحمدیان]]]] | ||
حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد تقی یارمحمدیان|یارمحمدیان]]''' در کتاب ''«[[ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت (کتاب)|ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت]]»'' در اینباره گفتهاند: | حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد تقی یارمحمدیان|یارمحمدیان]]''' در کتاب ''«[[ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت (کتاب)|ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت]]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
* «'''یک: [[احادیث]] نفاد'''<ref>جمعی از اصحاب ائمه، الأصول الستة عشر، ص۲۴۰، ۲۷۰؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۳۰-۱۳۱، ۲۳۲، ۳۹۲-۳۹۶؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۴-۲۵۵؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۳۱۲-۳۱۳؛ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۴۰۹.</ref>: احادیث نفاد<ref>پیش از این، در عنوان «معناشناسی "ازدیاد" و واژگان مرتبط»، در صفحه ۱۱۵ توضیح دادیم که نفاد به معنای نابودی و از بین رفتن است.</ref>، احادیثی شاخص در بیان [[ضرورت]] [[ازدیاد علم امام]] میباشد. در این احادیث میخوانیم: {{متن حدیث|عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ{{ع}} يَقُولُ كَانَ جَعْفَرٌ{{ع}} يَقُولُ لَوْ لَا أَنَّا نُزَادُ لَأَنْفَدْنَا}}<ref>«صفوان بن یحیی گفت: شنیدم از امام کاظم (یا امام رضا{{ع}}) که همواره میفرمود: امام صادق (یا امام باقر){{عم}} همیشه میفرمود: چنانچه ما افزایش پیدا نکنیم، بدون شک از بین خواهیم رفت». صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۳۹۵؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۴.</ref>. | * «'''یک: [[احادیث]] نفاد'''<ref>جمعی از اصحاب ائمه، الأصول الستة عشر، ص۲۴۰، ۲۷۰؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۳۰-۱۳۱، ۲۳۲، ۳۹۲-۳۹۶؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۴-۲۵۵؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۳۱۲-۳۱۳؛ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۴۰۹.</ref>: احادیث نفاد<ref>پیش از این، در عنوان «معناشناسی "ازدیاد" و واژگان مرتبط»، در صفحه ۱۱۵ توضیح دادیم که نفاد به معنای نابودی و از بین رفتن است.</ref>، احادیثی شاخص در بیان [[ضرورت]] [[ازدیاد علم امام]] میباشد. در این احادیث میخوانیم: {{متن حدیث|عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ {{ع}} يَقُولُ كَانَ جَعْفَرٌ {{ع}} يَقُولُ لَوْ لَا أَنَّا نُزَادُ لَأَنْفَدْنَا}}<ref>«صفوان بن یحیی گفت: شنیدم از امام کاظم (یا امام رضا {{ع}}) که همواره میفرمود: امام صادق (یا امام باقر) {{عم}} همیشه میفرمود: چنانچه ما افزایش پیدا نکنیم، بدون شک از بین خواهیم رفت». صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۳۹۵؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۴.</ref>. | ||
{{متن حدیث|عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} ذَاتَ يَوْمٍ وَ كَانَ لَا يُكَنِّينِي قَبْلَ ذَلِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقُلْتُ لَبَّيْكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ إِنَّ لَنَا فِي كُلِّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ سُرُوراً قُلْتُ زَادَكَ اللَّهُ وَ مَا ذَاكَ قَالَ إِنَّهُ إِذَا كَانَ لَيْلَةُ الْجُمُعَةِ وَافَى رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} الْعَرْشَ وَ وَافَى الْأَئِمَّةُ مَعَهُ وَ وَافَيْنَا مَعَهُمْ فَلَا تُرَدُّ أَرْوَاحُنَا إِلَى أَبْدَانِنَا إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَادٍ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا}}<ref>«مفضل گزارش کرده که روزی حضرت امام صادق{{ع}} با من سخن گفت و تا آن روز، هیچگاه مرا با کنیه صدا نزده بود؛ فرمود: ای اباعبدالله! گفتم: بله! فرمود: قطعاً و بیشک برای ما در هر شب جمعهای شادی وجود دارد. عرض کردم: خدا سرورتان را افزایش دهد؛ این شادی از چیست؟ فرمود: هنگامی که شب جمعه فرا رسد، رسول الله{{صل}} به عرش الهی میرود. امامان{{عم}} نیز همراه او به عرش میروند. ما نیز همراه با آنان به عرش میرویم. پس روحهای ما به بدنهایمان باز نمیگردد، مگر همراه با علمی جدید و اگر این واقعه رخ ندهد، بدون شک از بین خواهیم رفت». صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۳۹۵؛ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۴۰۹.</ref>. | {{متن حدیث|عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} ذَاتَ يَوْمٍ وَ كَانَ لَا يُكَنِّينِي قَبْلَ ذَلِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقُلْتُ لَبَّيْكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ إِنَّ لَنَا فِي كُلِّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ سُرُوراً قُلْتُ زَادَكَ اللَّهُ وَ مَا ذَاكَ قَالَ إِنَّهُ إِذَا كَانَ لَيْلَةُ الْجُمُعَةِ وَافَى رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} الْعَرْشَ وَ وَافَى الْأَئِمَّةُ مَعَهُ وَ وَافَيْنَا مَعَهُمْ فَلَا تُرَدُّ أَرْوَاحُنَا إِلَى أَبْدَانِنَا إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَادٍ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا}}<ref>«مفضل گزارش کرده که روزی حضرت امام صادق {{ع}} با من سخن گفت و تا آن روز، هیچگاه مرا با کنیه صدا نزده بود؛ فرمود: ای اباعبدالله! گفتم: بله! فرمود: قطعاً و بیشک برای ما در هر شب جمعهای شادی وجود دارد. عرض کردم: خدا سرورتان را افزایش دهد؛ این شادی از چیست؟ فرمود: هنگامی که شب جمعه فرا رسد، رسول الله {{صل}} به عرش الهی میرود. امامان {{عم}} نیز همراه او به عرش میروند. ما نیز همراه با آنان به عرش میرویم. پس روحهای ما به بدنهایمان باز نمیگردد، مگر همراه با علمی جدید و اگر این واقعه رخ ندهد، بدون شک از بین خواهیم رفت». صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۳۹۵؛ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۴۰۹.</ref>. | ||
نفاد در احادیثی مانند [[حدیث]] نخست، مطلق و در احادیثی همچون حدیث دوم، [[مقید]] به [[علم]] است. در مباحث پیشین پیرامون [[احادیث]] صریح این مسئله توضیح دادیم<ref>صفحه ۱۱۹ تا ۱۲۳ از همین نوشتار.</ref> که در این گونه از [[روایات]]، مطلق بر مقید حمل میشود. از اینرو احادیث دسته نخست را به قرینه دسته دوم، به [[ضرورت]] [[ازدیاد علم]] و نفاد آن معنا میکنیم. | نفاد در احادیثی مانند [[حدیث]] نخست، مطلق و در احادیثی همچون حدیث دوم، [[مقید]] به [[علم]] است. در مباحث پیشین پیرامون [[احادیث]] صریح این مسئله توضیح دادیم<ref>صفحه ۱۱۹ تا ۱۲۳ از همین نوشتار.</ref> که در این گونه از [[روایات]]، مطلق بر مقید حمل میشود. از اینرو احادیث دسته نخست را به قرینه دسته دوم، به [[ضرورت]] [[ازدیاد علم]] و نفاد آن معنا میکنیم. | ||
خط ۲۸: | خط ۲۶: | ||
پاسخ آنکه ظاهراً هیچ یک از احتمالات پیشگفته صحیح نمیباشد چراکه این دو دسته [[حدیث]] همسو و هممعنا هستند و از این [[جهت]] تفاوتی با یکدیگر ندارند. توضیح اینکه، مجموع این احادیث ۲۹ حدیث است. در ۲۱ حدیث واژه {{متن حدیث|لَأَنْفَدْنَا}}، و در ۷ حدیث واژههای {{متن حدیث|لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا}} به کار گرفته شده است. همان طور که در کتب لغت نیز گفته شده است، “نفد” در باب إفعال به معنای نابودی شخص نمیباشد؛ بلکه نابودی [[مال]]، توشه و [[دارایی]] [[انسان]] است. بنابراین {{متن حدیث|لَأَنْفَدْنَا}}، و {{متن حدیث|لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا}} معادل یکدیگرند و از این جهت تفاوتی با یکدیگر ندارند. | پاسخ آنکه ظاهراً هیچ یک از احتمالات پیشگفته صحیح نمیباشد چراکه این دو دسته [[حدیث]] همسو و هممعنا هستند و از این [[جهت]] تفاوتی با یکدیگر ندارند. توضیح اینکه، مجموع این احادیث ۲۹ حدیث است. در ۲۱ حدیث واژه {{متن حدیث|لَأَنْفَدْنَا}}، و در ۷ حدیث واژههای {{متن حدیث|لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا}} به کار گرفته شده است. همان طور که در کتب لغت نیز گفته شده است، “نفد” در باب إفعال به معنای نابودی شخص نمیباشد؛ بلکه نابودی [[مال]]، توشه و [[دارایی]] [[انسان]] است. بنابراین {{متن حدیث|لَأَنْفَدْنَا}}، و {{متن حدیث|لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا}} معادل یکدیگرند و از این جهت تفاوتی با یکدیگر ندارند. | ||
تنها یک حدیث باقی میماند که با واژه {{متن حدیث|نَفَدْنَا}} نقل شده است<ref>صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۳۹۴.</ref> که معنای آن نابودی و فنای خود امام است! باید گفت “نفد” در این حدیث تصحیف<ref>تصحیف در متن حدیث یا سند آن، عبارت است از اینکه کلمهای از حدیث به کلمه دیگری که مشابه آن، یا نزدیک به آن است، تغییر کند؛ ر.ک: مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۱۸۷.</ref> شده و در اصل همان {{متن حدیث|لَأَنْفَدْنَا}}- باب [[افعال]]- بوده است و لام تأکید و همزه باب، سقط شده است. دلیل این ادعا آن است که اولاً، در این مجموعه [[حدیثی]]، فقط همین یک [[حدیث]] است که با واژه {{متن حدیث|نَفَدْنَا}} نقل شده است. ثانیاً، همین حدیث را مرحوم صفار، در دو صفحه قبل، با واژه {{متن حدیث|لَأَنْفَدْنَا}} نقل کرده و [[سند]] هر دو حدیث نیز یکی است. فقط مرحوم صفار ابتدای [[سند حدیث]] {{متن حدیث|لَأَنْفَدْنَا}}را با [[احمد بن محمد]] از [[احمد بن محمد بن أبی نصر]]... نقل میکند، ولی حدیث {{متن حدیث|نَفَدْنَا}} را از [[احمد بن موسی]]، از [[حسن بن علی بن نعمان]]، از احمد بن محمد بن أبی نصر... نقل میکند. ثالثاً، این حدیث در منابع دیگر نیز با واژه {{متن حدیث|لَأَنْفَدْنَا}} نقل شده است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۵؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۳۱۲.</ref>. رابعاً، در احادیثی تصریح شده است که [[اصحاب]] [[ائمه اطهار]]{{عم}} [[خدمت]] [[امام]] عرضه میدارند: بارها شما فرمودهاید: “اگر [[علم]] ما افزون نگردد، همه [[دارایی]] ما به فنا کشیده میشود...”<ref>{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ سَمِعْتُكَ وَ أَنْتَ تَقُولُ غَيْرَ مَرَّةٍ لَوْ لَا أَنَّا نُزَادُ لَأَنْفَدْنَا}}؛ از امام صادق{{ع}} سؤال کردم؛ پس به ایشان عرضه داشتم: در گذشته از شما شنیدم که شما بارها میفرمودند: چنانچه ما ازدیاد پیدا نکنیم، بدون شک از بین خواهیم رفت (صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۹۳). احادیث دیگری نیز وجود دارد که نشانگر تکرار این مسئله از سوی ائمه اطهار{{عم}} است؛ ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۵؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۳۱۳.</ref>. در این [[احادیث]] واژه {{متن حدیث|لَأَنْفَدْنَا}} را به امام نسبت میدادند، نه {{متن حدیث|نَفَدْنَا}}را. پس آن واژهای که بارها [[اصحاب]] شنیدهاند، {{متن حدیث|لَأَنْفَدْنَا}} است. [[امام]] نیز ردعی نفرمودهاند؛ در حالی که اگر این عبارت اشکالی داشت، امام [[اصلاح]] میفرمودند. | تنها یک حدیث باقی میماند که با واژه {{متن حدیث|نَفَدْنَا}} نقل شده است<ref>صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۳۹۴.</ref> که معنای آن نابودی و فنای خود امام است! باید گفت “نفد” در این حدیث تصحیف<ref>تصحیف در متن حدیث یا سند آن، عبارت است از اینکه کلمهای از حدیث به کلمه دیگری که مشابه آن، یا نزدیک به آن است، تغییر کند؛ ر.ک: مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۱۸۷.</ref> شده و در اصل همان {{متن حدیث|لَأَنْفَدْنَا}}- باب [[افعال]]- بوده است و لام تأکید و همزه باب، سقط شده است. دلیل این ادعا آن است که اولاً، در این مجموعه [[حدیثی]]، فقط همین یک [[حدیث]] است که با واژه {{متن حدیث|نَفَدْنَا}} نقل شده است. ثانیاً، همین حدیث را مرحوم صفار، در دو صفحه قبل، با واژه {{متن حدیث|لَأَنْفَدْنَا}} نقل کرده و [[سند]] هر دو حدیث نیز یکی است. فقط مرحوم صفار ابتدای [[سند حدیث]] {{متن حدیث|لَأَنْفَدْنَا}}را با [[احمد بن محمد]] از [[احمد بن محمد بن أبی نصر]]... نقل میکند، ولی حدیث {{متن حدیث|نَفَدْنَا}} را از [[احمد بن موسی]]، از [[حسن بن علی بن نعمان]]، از احمد بن محمد بن أبی نصر... نقل میکند. ثالثاً، این حدیث در منابع دیگر نیز با واژه {{متن حدیث|لَأَنْفَدْنَا}} نقل شده است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۵؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۳۱۲.</ref>. رابعاً، در احادیثی تصریح شده است که [[اصحاب]] [[ائمه اطهار]] {{عم}} [[خدمت]] [[امام]] عرضه میدارند: بارها شما فرمودهاید: “اگر [[علم]] ما افزون نگردد، همه [[دارایی]] ما به فنا کشیده میشود...”<ref>{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ سَمِعْتُكَ وَ أَنْتَ تَقُولُ غَيْرَ مَرَّةٍ لَوْ لَا أَنَّا نُزَادُ لَأَنْفَدْنَا}}؛ از امام صادق {{ع}} سؤال کردم؛ پس به ایشان عرضه داشتم: در گذشته از شما شنیدم که شما بارها میفرمودند: چنانچه ما ازدیاد پیدا نکنیم، بدون شک از بین خواهیم رفت (صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۹۳). احادیث دیگری نیز وجود دارد که نشانگر تکرار این مسئله از سوی ائمه اطهار {{عم}} است؛ ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۵؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۳۱۳.</ref>. در این [[احادیث]] واژه {{متن حدیث|لَأَنْفَدْنَا}} را به امام نسبت میدادند، نه {{متن حدیث|نَفَدْنَا}}را. پس آن واژهای که بارها [[اصحاب]] شنیدهاند، {{متن حدیث|لَأَنْفَدْنَا}} است. [[امام]] نیز ردعی نفرمودهاند؛ در حالی که اگر این عبارت اشکالی داشت، امام [[اصلاح]] میفرمودند. | ||
نتیجه اینکه، تمام این مجموعه [[حدیثی]] در صدد القای یک معنا به مخاطبان است و آن اینکه، اگر [[علم امام]] افزایش پیدا نکند، آنچه نزد امام است، فانی میشود، نه اینکه خود امام از بین میرود. | نتیجه اینکه، تمام این مجموعه [[حدیثی]] در صدد القای یک معنا به مخاطبان است و آن اینکه، اگر [[علم امام]] افزایش پیدا نکند، آنچه نزد امام است، فانی میشود، نه اینکه خود امام از بین میرود. | ||
خط ۳۴: | خط ۳۲: | ||
بعد از روشن شدن این مطلب، [[پرسش]] دیگری در [[ذهن]] [[انسان]] نقش میبندد و آن اینکه، آیا {{متن حدیث|مَا عِنْدَنَا}} عام است و شامل همه سرمایههای [[معنوی]] و مادی امام میگردد یا تنها [[علم]] مراد است؟ ظاهر گفتار مرحوم [[علامه مجلسی]] در پاسخ به این پرسش، تخصیص شمول {{متن حدیث|مَا عِنْدَنَا}} به علم است که وجه آن بیان نشده است<ref>مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۳، ص۱۰۵؛ همو، بحارالأنوار، ج۲۶، ص۸۹.</ref>. احتمال میرود، دلیل تخصیص را قرینه حالیه در [[مقام]] تخاطب پنداشته باشند؛ بدین معنا که چون عبارت آغازین [[حدیث]] راجع به علم بوده است، ایشان عمومیت {{متن حدیث|مَا عِنْدَنَا}} را به علم تخصیص زدهاند؛ یا شاید بازگشت همه [[صفات امام]] را به علم میدانند. به هر روی، مراد ایشان روشن نیست و درست آن است که گفته شود: {{عربی|و الله العالم بمراده}}. پاسخ مرحوم [[ملاصالح مازندرانی]] نیز [[ظهور]] در علم دارد. البته ایشان علم را به نحو مطلق نمیپذیرند و آن را منحصر در [[علوم]] بداپذیر میکنند<ref>مازندرانی، محمدصالح، شرح الکافی، ج۶، ص۲۴.</ref>. یعنی در صورت عدم افزایش، تنها علومی که حتمی نیستند و بداپذیرند، از امام [[قطع]] میشوند. ایشان دلیلی بر این تخصیص ارائه نمیفرمایند. | بعد از روشن شدن این مطلب، [[پرسش]] دیگری در [[ذهن]] [[انسان]] نقش میبندد و آن اینکه، آیا {{متن حدیث|مَا عِنْدَنَا}} عام است و شامل همه سرمایههای [[معنوی]] و مادی امام میگردد یا تنها [[علم]] مراد است؟ ظاهر گفتار مرحوم [[علامه مجلسی]] در پاسخ به این پرسش، تخصیص شمول {{متن حدیث|مَا عِنْدَنَا}} به علم است که وجه آن بیان نشده است<ref>مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۳، ص۱۰۵؛ همو، بحارالأنوار، ج۲۶، ص۸۹.</ref>. احتمال میرود، دلیل تخصیص را قرینه حالیه در [[مقام]] تخاطب پنداشته باشند؛ بدین معنا که چون عبارت آغازین [[حدیث]] راجع به علم بوده است، ایشان عمومیت {{متن حدیث|مَا عِنْدَنَا}} را به علم تخصیص زدهاند؛ یا شاید بازگشت همه [[صفات امام]] را به علم میدانند. به هر روی، مراد ایشان روشن نیست و درست آن است که گفته شود: {{عربی|و الله العالم بمراده}}. پاسخ مرحوم [[ملاصالح مازندرانی]] نیز [[ظهور]] در علم دارد. البته ایشان علم را به نحو مطلق نمیپذیرند و آن را منحصر در [[علوم]] بداپذیر میکنند<ref>مازندرانی، محمدصالح، شرح الکافی، ج۶، ص۲۴.</ref>. یعنی در صورت عدم افزایش، تنها علومی که حتمی نیستند و بداپذیرند، از امام [[قطع]] میشوند. ایشان دلیلی بر این تخصیص ارائه نمیفرمایند. | ||
به نظر میرسد پاسخ این دو دانشمند [[فرهیخته]] [[جهان تشیع]]، قابل [[تأمل]] است؛ زیرا “مَا” در این [[احادیث]] عام است و شامل هر آن چه نزد امام است، از [[مقامات]]، [[فضائل]]، [[مناصب]]، و صفات عالیه میشود. در [[خانواده]] حدیثی مورد بحث نیز نه مخصِّصی وجود دارد و نه قرینه قطعیهای تا این عام را به علم یا صفت دیگری تخصیص بزنیم. علاوه بر اینکه، در کنار هم قرار گرفتن {{متن حدیث|مَا عِنْدَنَا}} و {{متن حدیث|لَنَفِدَ}} و همچنین استفاده از {{متن حدیث|لَأَنْفَدْنَا}} به جای {{متن حدیث|لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا}}، تأکید بیشتری بر عمومیت دارد؛ چراکه در واقع دو عموم در این ترکیب به کار رفته است: یکی واژه “مَا” و دیگری واژه {{متن حدیث|نَفِدَ}}. در واژهشناسی “نفد” گفته شد که این واژه، به معنای فنایی است که چیزی باقی نمیگذارد. نیز وقتی در باب إفعال استعمال میشود، نشاندهنده آن است که شخص، تمام [[سرمایه]] و داراییاش نابود گردیده است. بنابراین اگرامام علمش افزون نگردد، همه چیز خود را از دست میدهد؛ به ویژه اگر [[معتقد]] باشیم که تمام صفات، [[مناقب]] و [[مناصب]] [[امام]] به [[علم]] او بازمیگردد. در این صورت حتی اگر بگوییم {{متن حدیث|مَا عِنْدَنَا}} به علم تخصیص میخورد، با از دست دادن علم، همه چیز از دست میرود و امام مانند دیگر [[انسانها]] میشود. {{متن حدیث|عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} وَ هُوَ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ لَا يَكِلُنَا إِلَى أَنْفُسِنَا وَ لَوْ وَكَلَنَا إِلَى أَنْفُسِنَا لَكُنَّا كَعَرْضِ النَّاسِ...}}<ref>صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۲۵، ح۲ و ص۴۶۶، ح۸.</ref>. [[محمد بن نعمان]] از [[امام صادق]]{{ع}} گزارش کرده که [[حضرت]] میفرمود: بیشک [[خداوند]] ما را به حال خود رها نمیکند، و بر فرض محال، اگر ما را به خودمان وانهد، قطعاً ما نیز مانند سایر [[مردم]] خواهیم شد.... | به نظر میرسد پاسخ این دو دانشمند [[فرهیخته]] [[جهان تشیع]]، قابل [[تأمل]] است؛ زیرا “مَا” در این [[احادیث]] عام است و شامل هر آن چه نزد امام است، از [[مقامات]]، [[فضائل]]، [[مناصب]]، و صفات عالیه میشود. در [[خانواده]] حدیثی مورد بحث نیز نه مخصِّصی وجود دارد و نه قرینه قطعیهای تا این عام را به علم یا صفت دیگری تخصیص بزنیم. علاوه بر اینکه، در کنار هم قرار گرفتن {{متن حدیث|مَا عِنْدَنَا}} و {{متن حدیث|لَنَفِدَ}} و همچنین استفاده از {{متن حدیث|لَأَنْفَدْنَا}} به جای {{متن حدیث|لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا}}، تأکید بیشتری بر عمومیت دارد؛ چراکه در واقع دو عموم در این ترکیب به کار رفته است: یکی واژه “مَا” و دیگری واژه {{متن حدیث|نَفِدَ}}. در واژهشناسی “نفد” گفته شد که این واژه، به معنای فنایی است که چیزی باقی نمیگذارد. نیز وقتی در باب إفعال استعمال میشود، نشاندهنده آن است که شخص، تمام [[سرمایه]] و داراییاش نابود گردیده است. بنابراین اگرامام علمش افزون نگردد، همه چیز خود را از دست میدهد؛ به ویژه اگر [[معتقد]] باشیم که تمام صفات، [[مناقب]] و [[مناصب]] [[امام]] به [[علم]] او بازمیگردد. در این صورت حتی اگر بگوییم {{متن حدیث|مَا عِنْدَنَا}} به علم تخصیص میخورد، با از دست دادن علم، همه چیز از دست میرود و امام مانند دیگر [[انسانها]] میشود. {{متن حدیث|عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} وَ هُوَ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ لَا يَكِلُنَا إِلَى أَنْفُسِنَا وَ لَوْ وَكَلَنَا إِلَى أَنْفُسِنَا لَكُنَّا كَعَرْضِ النَّاسِ...}}<ref>صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۲۵، ح۲ و ص۴۶۶، ح۸.</ref>. [[محمد بن نعمان]] از [[امام صادق]] {{ع}} گزارش کرده که [[حضرت]] میفرمود: بیشک [[خداوند]] ما را به حال خود رها نمیکند، و بر فرض محال، اگر ما را به خودمان وانهد، قطعاً ما نیز مانند سایر [[مردم]] خواهیم شد.... | ||
به قرینه [[احادیث]] دیگر، جمله {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ لَا يَكِلُنَا إِلَى أَنْفُسِنَا}} به معنای عدم افزایش نیافتن [[علم امام]] است<ref>صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۲۵، ح۲ و ص۴۶۶، ح۸.</ref>. | به قرینه [[احادیث]] دیگر، جمله {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ لَا يَكِلُنَا إِلَى أَنْفُسِنَا}} به معنای عدم افزایش نیافتن [[علم امام]] است<ref>صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۲۵، ح۲ و ص۴۶۶، ح۸.</ref>. | ||
* '''دو: احادیث افتراض [[طاعت امام]]''': دومین دسته از احادیثی که بر [[ضرورت]] [[ازدیاد علم امام]] دلالت دارد، احادیث افتراض [[طاعت]] است. در این احادیث بین [[وجوب طاعت امام]] و [[افزایش علم امام]] تلازم برقرار شده است؛ نگاه کنید: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} يَقُولُ وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ عَالِمٌ جَاهِلًا أَبَداً عَالِمٌ بِشَيْءٍ جَاهِلٌ بِشَيْءٍ ثُمَّ قَالَ اللَّهُ أَجَلُّ وَ أَعَزُّ وَ أَعْظَمُ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يَفْرِضَ طَاعَةَ عَبْدٍ يَحْجُبُ عَنْهُ عِلْمَ سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ ثُمَّ قَالَ لَا يَحْجُبُ ذَلِكَ عَنْهُ}}<ref>«ابوحمزه از امام صادق{{ع}} گزارش کرده که حضرت میفرمود: به خدا قسم امام عالِم هیچگاه جاهل نیست به گونهای که به یک چیز علم داشته باشد و نسبت به چیز دیگری جهل داشته باشد. آنگاه فرمود: خداوند بزرگوارتر، نفوذناپذیرتر، بزرگتر و کریمتر از آن است که اطاعت بندهای را که علم آسمان و زمینش را از او دریغ میدارد، واجب کند. سپس حضرت فرمود: هرگز خداوند علم آسمان و زمین را از امام پنهان نمیکند». صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۱۲۴.</ref>. | * '''دو: احادیث افتراض [[طاعت امام]]''': دومین دسته از احادیثی که بر [[ضرورت]] [[ازدیاد علم امام]] دلالت دارد، احادیث افتراض [[طاعت]] است. در این احادیث بین [[وجوب طاعت امام]] و [[افزایش علم امام]] تلازم برقرار شده است؛ نگاه کنید: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} يَقُولُ وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ عَالِمٌ جَاهِلًا أَبَداً عَالِمٌ بِشَيْءٍ جَاهِلٌ بِشَيْءٍ ثُمَّ قَالَ اللَّهُ أَجَلُّ وَ أَعَزُّ وَ أَعْظَمُ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يَفْرِضَ طَاعَةَ عَبْدٍ يَحْجُبُ عَنْهُ عِلْمَ سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ ثُمَّ قَالَ لَا يَحْجُبُ ذَلِكَ عَنْهُ}}<ref>«ابوحمزه از امام صادق {{ع}} گزارش کرده که حضرت میفرمود: به خدا قسم امام عالِم هیچگاه جاهل نیست به گونهای که به یک چیز علم داشته باشد و نسبت به چیز دیگری جهل داشته باشد. آنگاه فرمود: خداوند بزرگوارتر، نفوذناپذیرتر، بزرگتر و کریمتر از آن است که اطاعت بندهای را که علم آسمان و زمینش را از او دریغ میدارد، واجب کند. سپس حضرت فرمود: هرگز خداوند علم آسمان و زمین را از امام پنهان نمیکند». صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۱۲۴.</ref>. | ||
تلازم بدین صورت است که لازمه افتراض [[طاعت امام]]، ازدیاد دائمی [[علم]] او است. ذیل این [[احادیث]]، اشارهای به دلیل تلازم شده و به گونهای افزایش ندادن [[علم امام]] بر [[خداوند]] [[قبیح]] شمرده شده است. از اینرو [[ازدیاد علم امام]] ضروری است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۶۱.</ref>. | تلازم بدین صورت است که لازمه افتراض [[طاعت امام]]، ازدیاد دائمی [[علم]] او است. ذیل این [[احادیث]]، اشارهای به دلیل تلازم شده و به گونهای افزایش ندادن [[علم امام]] بر [[خداوند]] [[قبیح]] شمرده شده است. از اینرو [[ازدیاد علم امام]] ضروری است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۶۱.</ref>. | ||
* '''سه: احادیث شراکت [[امام]] در علم [[رسول الله]]{{صل}}'''<ref>در احادیثی، ائمه اطهار{{عم}} به عنوان شریک علمی رسول الله{{صل}} معرفی شدهاند؛ ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۶۳.</ref>: در این احادیث، چنین میآموزیم: [[حمران]] از [[امام صادق]]{{ع}} گزارش میدهد که فرمود: [[جبرئیل]]{{ع}} دو انار [[خدمت]] [[پیامبر]]{{صل}} آورد. پیامبر{{صل}} یکی را خوردند و دیگری را به دو نیم کرده، نصفش را خورده و نیم دیگر را به [[حضرت علی]]{{ع}} [[اطعام]] فرمودند. سپس فرمودند: ای برادرم! آیا میدانی این دو انار چیست؟ عرض کردند: نه! فرمودند: نخستین انار [[نبوت]] بود که تو سهمی در آن نداری و دیگری علم است که تو در آن [[شریک]] من هستی. حمران گفت: از امام پرسیدم: چگونه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در علم شریک [[پیامبران]] است؟ فرمود: خداوند هیچ [[علمی]] را به پیامبر{{صل}} [[تعلیم]] نداده، مگر آنکه به او [[دستور]] داده است که آن را به حضرت علی{{ع}} تعلیم دهد.<ref>{{متن حدیث|حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: إِنَّ جَبْرَئِيلَ{{ع}} أَتَى رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} بِرُمَّانَتَيْنِ فَأَكَلَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} إِحْدَاهُمَا وَ كَسَرَ الْأُخْرَى بِنِصْفَيْنِ فَأَكَلَ نِصْفاً وَ أَطْعَمَ عَلِيّاً{{ع}} نِصْفاً ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يَا أَخِي هَلْ تَدْرِي مَا هَاتَانِ الرُّمَّانَتَانِ قَالَ لَا قَالَ أَمَّا الْأُولَى فَالنُّبُوَّةُ لَيْسَ لَكَ فِيهَا نَصِيبٌ وَ أَمَّا الْأُخْرَى فَالْعِلْمُ أَنْتَ شَرِيكِي فِيهِ فَقُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ كَيْفَ كَانَ يَكُونُ شَرِيكَهُ فِيهِ قَالَ لَمْ يُعَلِّمِ اللَّهُ مُحَمَّداً{{صل}} عِلْماً إِلَّا وَ أَمَرَهُ أَنْ يُعَلِّمَهُ عَلِيّاً{{ع}}}} کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۶۳.</ref>. | * '''سه: احادیث شراکت [[امام]] در علم [[رسول الله]] {{صل}}'''<ref>در احادیثی، ائمه اطهار {{عم}} به عنوان شریک علمی رسول الله {{صل}} معرفی شدهاند؛ ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۶۳.</ref>: در این احادیث، چنین میآموزیم: [[حمران]] از [[امام صادق]] {{ع}} گزارش میدهد که فرمود: [[جبرئیل]] {{ع}} دو انار [[خدمت]] [[پیامبر]] {{صل}} آورد. پیامبر {{صل}} یکی را خوردند و دیگری را به دو نیم کرده، نصفش را خورده و نیم دیگر را به [[حضرت علی]] {{ع}} [[اطعام]] فرمودند. سپس فرمودند: ای برادرم! آیا میدانی این دو انار چیست؟ عرض کردند: نه! فرمودند: نخستین انار [[نبوت]] بود که تو سهمی در آن نداری و دیگری علم است که تو در آن [[شریک]] من هستی. حمران گفت: از امام پرسیدم: چگونه [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در علم شریک [[پیامبران]] است؟ فرمود: خداوند هیچ [[علمی]] را به پیامبر {{صل}} [[تعلیم]] نداده، مگر آنکه به او [[دستور]] داده است که آن را به حضرت علی {{ع}} تعلیم دهد.<ref>{{متن حدیث|حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: إِنَّ جَبْرَئِيلَ {{ع}} أَتَى رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} بِرُمَّانَتَيْنِ فَأَكَلَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} إِحْدَاهُمَا وَ كَسَرَ الْأُخْرَى بِنِصْفَيْنِ فَأَكَلَ نِصْفاً وَ أَطْعَمَ عَلِيّاً {{ع}} نِصْفاً ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} يَا أَخِي هَلْ تَدْرِي مَا هَاتَانِ الرُّمَّانَتَانِ قَالَ لَا قَالَ أَمَّا الْأُولَى فَالنُّبُوَّةُ لَيْسَ لَكَ فِيهَا نَصِيبٌ وَ أَمَّا الْأُخْرَى فَالْعِلْمُ أَنْتَ شَرِيكِي فِيهِ فَقُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ كَيْفَ كَانَ يَكُونُ شَرِيكَهُ فِيهِ قَالَ لَمْ يُعَلِّمِ اللَّهُ مُحَمَّداً {{صل}} عِلْماً إِلَّا وَ أَمَرَهُ أَنْ يُعَلِّمَهُ عَلِيّاً {{ع}}}} کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۶۳.</ref>. | ||
[[ازدیاد علم امام]] در حدی پیشگفته از منظر دیگری [[واجب]] و ضروری است؛ در [[احادیث]] شراکت، [[رسول]] الله{{صل}} از طرف [[خداوند متعال]] [[مأموریت]] یافتهاند که هر آنچه [[خداوند]] به ایشان [[تعلیم]] میدهد، به [[امام]] تعلیم فرمایند. از آنجا که [[علم]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} همواره در حال افزایش است، بر اساس مأموریت شراکتی که دارند، [[علم امام]] نیز ضرورتاً در حال افزایش است. | [[ازدیاد علم امام]] در حدی پیشگفته از منظر دیگری [[واجب]] و ضروری است؛ در [[احادیث]] شراکت، [[رسول]] الله{{صل}} از طرف [[خداوند متعال]] [[مأموریت]] یافتهاند که هر آنچه [[خداوند]] به ایشان [[تعلیم]] میدهد، به [[امام]] تعلیم فرمایند. از آنجا که [[علم]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} همواره در حال افزایش است، بر اساس مأموریت شراکتی که دارند، [[علم امام]] نیز ضرورتاً در حال افزایش است. | ||
* '''چهار: در برخی از احادیث'''، دریافت علم افزون که [[الهام]] [[روح]] است، با واژه “أوجب” توصیف شده است: [[ابوحمزه]] گزارش داده است که از [[امام صادق]]{{ع}} راجع به علم امام پرسیدم، آیا علم امام [[علمی]] است که [[عالمان]] آن را از دهان مردان فرا میگیرند یا [[کتابی]] که نزد شما است را میخوانید، آنگاه از آن علم را فرا میگیرید؟ [[حضرت]] فرمودند: علم امام بسیار فراتر و ضروریتر از این حرفها است. آیا این [[آیه]] را نشنیدهای که خداوند متعال فرمود: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ}}<ref>«و بدینگونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمیدانستی کتاب و ایمان چیست» سوره شوری، آیه ۵۲.</ref> سپس امام فرمود: همراهان شما درباره این آیه چه [[اعتقادی]] دارند؟ گفتم: نمیدانم چه میگویند، فدایت شوم. حضرت فرمودند: آری، [[پیامبر]]{{صل}} در حالی بود که نمیدانست کتاب و [[ایمان]] چیست تا آنکه خداوند آن [[روحی]] که در [[قرآن]] ذکر کرده را به سوی او فرستاد. پس هنگامی که [[روح]] را به او [[وحی]] کرد، [[علم]] و [[فهم]] را به او [[تعلیم]] داد؛ و آن، [[روحی]] است که [[خداوند]] آن را به هر بندهای که خواسته، [[عطا]] میکند. پس هنگامی که آن را به بندهای عطا کرد، خود به او فهم را تعلیم میدهد.<ref>{{متن حدیث|مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}}عَنِ الْعِلْمِ أَ هُوَ عِلْمٌ يَتَعَلَّمُهُ الْعَالِمُ مِنْ أَفْوَاهِ الرِّجَالِ أَمْ فِي الْكِتَابِ عِنْدَكُمْ تَقْرَءُونَهُ فَتَعْلَمُونَ مِنْهُ قَالَ الْأَمْرُ أَعْظَمُ مِنْ ذَلِكَ وَ أَوْجَبُ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ-}} {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ}} {{متن حدیث|ثُمَّ قَالَ أَيَّ شَيْءٍ يَقُولُ أَصْحَابُكُمْ فِي هَذِهِ الْآيَةِ أَ يُقِرُّونَ أَنَّهُ كَانَ فِي حَالٍ لَا يَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَ لَا الْإِيمَانُ فَقُلْتُ لَا أَدْرِي جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا يَقُولُونَ فَقَالَ لِي بَلَى قَدْ كَانَ فِي حَالٍ لَا يَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَ لَا الْإِيمَانُ حَتَّى بَعَثَ اللَّهُ تَعَالَى الرُّوحَ الَّتِي ذُكِرَ فِي الْكِتَابِ فَلَمَّا أَوْحَاهَا إِلَيْهِ عَلَّمَ بِهَا الْعِلْمَ وَ الْفَهْمَ وَ هِيَ الرُّوحُ الَّتِي يُعْطِيهَا اللَّهُ تَعَالَى مَنْ شَاءَ فَإِذَا أَعْطَاهَا عَبْداً عَلَّمَهُ الْفَهْمَ}}کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۷۴.</ref>. | * '''چهار: در برخی از احادیث'''، دریافت علم افزون که [[الهام]] [[روح]] است، با واژه “أوجب” توصیف شده است: [[ابوحمزه]] گزارش داده است که از [[امام صادق]] {{ع}} راجع به علم امام پرسیدم، آیا علم امام [[علمی]] است که [[عالمان]] آن را از دهان مردان فرا میگیرند یا [[کتابی]] که نزد شما است را میخوانید، آنگاه از آن علم را فرا میگیرید؟ [[حضرت]] فرمودند: علم امام بسیار فراتر و ضروریتر از این حرفها است. آیا این [[آیه]] را نشنیدهای که خداوند متعال فرمود: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ}}<ref>«و بدینگونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمیدانستی کتاب و ایمان چیست» سوره شوری، آیه ۵۲.</ref> سپس امام فرمود: همراهان شما درباره این آیه چه [[اعتقادی]] دارند؟ گفتم: نمیدانم چه میگویند، فدایت شوم. حضرت فرمودند: آری، [[پیامبر]] {{صل}} در حالی بود که نمیدانست کتاب و [[ایمان]] چیست تا آنکه خداوند آن [[روحی]] که در [[قرآن]] ذکر کرده را به سوی او فرستاد. پس هنگامی که [[روح]] را به او [[وحی]] کرد، [[علم]] و [[فهم]] را به او [[تعلیم]] داد؛ و آن، [[روحی]] است که [[خداوند]] آن را به هر بندهای که خواسته، [[عطا]] میکند. پس هنگامی که آن را به بندهای عطا کرد، خود به او فهم را تعلیم میدهد.<ref>{{متن حدیث|مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}}عَنِ الْعِلْمِ أَ هُوَ عِلْمٌ يَتَعَلَّمُهُ الْعَالِمُ مِنْ أَفْوَاهِ الرِّجَالِ أَمْ فِي الْكِتَابِ عِنْدَكُمْ تَقْرَءُونَهُ فَتَعْلَمُونَ مِنْهُ قَالَ الْأَمْرُ أَعْظَمُ مِنْ ذَلِكَ وَ أَوْجَبُ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ-}} {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ}} {{متن حدیث|ثُمَّ قَالَ أَيَّ شَيْءٍ يَقُولُ أَصْحَابُكُمْ فِي هَذِهِ الْآيَةِ أَ يُقِرُّونَ أَنَّهُ كَانَ فِي حَالٍ لَا يَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَ لَا الْإِيمَانُ فَقُلْتُ لَا أَدْرِي جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا يَقُولُونَ فَقَالَ لِي بَلَى قَدْ كَانَ فِي حَالٍ لَا يَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَ لَا الْإِيمَانُ حَتَّى بَعَثَ اللَّهُ تَعَالَى الرُّوحَ الَّتِي ذُكِرَ فِي الْكِتَابِ فَلَمَّا أَوْحَاهَا إِلَيْهِ عَلَّمَ بِهَا الْعِلْمَ وَ الْفَهْمَ وَ هِيَ الرُّوحُ الَّتِي يُعْطِيهَا اللَّهُ تَعَالَى مَنْ شَاءَ فَإِذَا أَعْطَاهَا عَبْداً عَلَّمَهُ الْفَهْمَ}}کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۷۴.</ref>. | ||
واژه “أوجب” اشاره دارد به اینکه [[افزایش علم]] از حد امکان خارج است و این علم برای [[امام]] ضروری است و بلکه ضروریترین علم برای او محسوب میشود. | واژه “أوجب” اشاره دارد به اینکه [[افزایش علم]] از حد امکان خارج است و این علم برای [[امام]] ضروری است و بلکه ضروریترین علم برای او محسوب میشود. |