رضایت از تقدیر الهی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - '-،' به '-'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - '-،' به '-') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
* با این همه [[قرآن کریم]] بر آن است که تمامی [[مؤمنان]] میباید به این مرتبه برسند، و نهال آن [[فضیلت]] [[عظیم]] را در [[جان]] خود بارور سازند: {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۶.</ref>. | * با این همه [[قرآن کریم]] بر آن است که تمامی [[مؤمنان]] میباید به این مرتبه برسند، و نهال آن [[فضیلت]] [[عظیم]] را در [[جان]] خود بارور سازند: {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۶.</ref>. | ||
* گذشته از همه اینها، این [[فضیلت]] بزرگ با فضائلی چند ملازمت و [[همراهی]] داشته؛ و رذائلی چند را نیز از [[جان]] [[آدمی]] میزداید. حبّ [[خداوند متعال]]، [[توکّل]] و [[اعتماد]] بر او، سپاسداشت نعمتهایش، [[حمد]] او، [[خضوع]] و [[خشوع]] در برابرش، [[زهد]]، [[قناعت]]، [[بخشش]] و... در این شمار است. | * گذشته از همه اینها، این [[فضیلت]] بزرگ با فضائلی چند ملازمت و [[همراهی]] داشته؛ و رذائلی چند را نیز از [[جان]] [[آدمی]] میزداید. حبّ [[خداوند متعال]]، [[توکّل]] و [[اعتماد]] بر او، سپاسداشت نعمتهایش، [[حمد]] او، [[خضوع]] و [[خشوع]] در برابرش، [[زهد]]، [[قناعت]]، [[بخشش]] و... در این شمار است. | ||
* در عین حال اگر این [[فضیلت]] بزرگ هیچ رذیلتای جز از حبّ [[دنیا]] را از [[جان]] [[آدمی]] نمیزدود، باز کافی بود تا سالکان، آن را [[برترین]] [[فضائل]] دانسته همّتی به کار برند تا آن را به دست آورند. این در حالی است که مراتب [[برتر]] [[رضا]] ۔ که [[تسلیم]] خوانده میشود- | * در عین حال اگر این [[فضیلت]] بزرگ هیچ رذیلتای جز از حبّ [[دنیا]] را از [[جان]] [[آدمی]] نمیزدود، باز کافی بود تا سالکان، آن را [[برترین]] [[فضائل]] دانسته همّتی به کار برند تا آن را به دست آورند. این در حالی است که مراتب [[برتر]] [[رضا]] ۔ که [[تسلیم]] خوانده میشود- میتواند رذائلی دیگر همچون [[حسد]]، [[کینه]]، [[ریاء]] و [[پستی]] طبع را از [[نفس]] [[انسان]] زدوده، او را از شرّ این صفات [[پست]] آسوده سازد. | ||
* جالب توجّه آنکه [[رضایت]] به [[قضای الهی]] و [[تسلیم]] بودن در برابر آن، همچون دو سدّ محکم هستند که از فروافتادن در [[گناهان]] و محرّمات، به ویژه آنچه مربوط به [[حقّ]] الناس است، جلوگیری میکنند؛ از این رو این [[فضیلت]] از این جهت نیز در شمار [[برترین]] [[فضائل]] قرار دارد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۷.</ref>. | * جالب توجّه آنکه [[رضایت]] به [[قضای الهی]] و [[تسلیم]] بودن در برابر آن، همچون دو سدّ محکم هستند که از فروافتادن در [[گناهان]] و محرّمات، به ویژه آنچه مربوط به [[حقّ]] الناس است، جلوگیری میکنند؛ از این رو این [[فضیلت]] از این جهت نیز در شمار [[برترین]] [[فضائل]] قرار دارد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۷.</ref>. | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
# در برخی از حکایات [[قرآنی]]، بهگونهای به آن امر فرموده که گویا متّصف شدن [[مؤمنان]] به این اوصاف، در شمار اهداف آن حکایات بوده است. این مطلب بهویژه در داستان [[حضرت ابراهیم]] {{ع}}- که ما مأموریم تا روش [[سلوک]] [[توحیدی]] را از او بیاموزیم - به چشم میآید: {{متن قرآن|رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ}}<ref>«پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّهای کشتناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.</ref>؛ {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب میبینم که تو را سر میبرم پس بنگر که چه میبینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان مییابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۸-۴۹.</ref>. | # در برخی از حکایات [[قرآنی]]، بهگونهای به آن امر فرموده که گویا متّصف شدن [[مؤمنان]] به این اوصاف، در شمار اهداف آن حکایات بوده است. این مطلب بهویژه در داستان [[حضرت ابراهیم]] {{ع}}- که ما مأموریم تا روش [[سلوک]] [[توحیدی]] را از او بیاموزیم - به چشم میآید: {{متن قرآن|رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ}}<ref>«پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّهای کشتناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.</ref>؛ {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب میبینم که تو را سر میبرم پس بنگر که چه میبینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان مییابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۸-۴۹.</ref>. | ||
* نیازی به توضیح ندارد که این نوع از [[رضایت]] و [[تسلیم]]، بهشدّت مشکل بوده و در هر روزگاری تنها انگشتشماری از مردان مرد، میتوانند بدان دست یابند. | * نیازی به توضیح ندارد که این نوع از [[رضایت]] و [[تسلیم]]، بهشدّت مشکل بوده و در هر روزگاری تنها انگشتشماری از مردان مرد، میتوانند بدان دست یابند. | ||
* آوردهاند که غلامی ادّعا میکرد که رسم [[بندگی]] و روش بندهپروری را به [[نیکی]] میشناسد. ارباب او تا او را بیازماید، فرمود تا به بندش کشند و در آن حال با تازیانه بر پشتش بنوازند. آن [[غلام]] امّا [[سکوت]] کرده بود و هرچند بر شدّت تازیانهها میافزودند، او هیچ شکایت و فریادی از خود ظاهر نمیکرد. [[مولی]] که از [[سکوت]] او تعجّب کرده بود، علّت آن را از او باز پرسید؛ و [[غلام]] - که بهحقیقت رسم [[بندگی]] و مولایی را میشناخت - | * آوردهاند که غلامی ادّعا میکرد که رسم [[بندگی]] و روش بندهپروری را به [[نیکی]] میشناسد. ارباب او تا او را بیازماید، فرمود تا به بندش کشند و در آن حال با تازیانه بر پشتش بنوازند. آن [[غلام]] امّا [[سکوت]] کرده بود و هرچند بر شدّت تازیانهها میافزودند، او هیچ شکایت و فریادی از خود ظاهر نمیکرد. [[مولی]] که از [[سکوت]] او تعجّب کرده بود، علّت آن را از او باز پرسید؛ و [[غلام]] - که بهحقیقت رسم [[بندگی]] و مولایی را میشناخت - پاسخ داد: من [[بنده]] تواَم، از این رو [[صلاح]] و [[فلاح]] من به دست توست، اگر مرا بنوازی [[صلاح]] من در آن است و اگر مرا به تازیانه کِشی باز [[صلاح]] من در همان است، از این رو فریاد و [[ناراحتی]] من در مقابل شلاقهای تو تنها میتواند از سر بیادبی صورت گیرد، ورنه تو خود به حال من واقفی و [[صلاح]] مرا [[نیک]] میدانی!. | ||
* [[آیات]] و روایاتی که پیش از این [[نقل]] نمودیم نیز، بر همین مطلب دلالت مینماید. | * [[آیات]] و روایاتی که پیش از این [[نقل]] نمودیم نیز، بر همین مطلب دلالت مینماید. | ||
* [[اهل دل]] نیز [[ناراحتی]] و فریادهای [[مردمان]] به هنگام بروز مشکلات و [[سختیها]] را، تنها و تنها از سر بیادبی با او و [[پستی]] [[نفس]] [[بنده]] میدانند و بس؛ [[حضرت حق]] نیز خود میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا * وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا * إِلَّا الْمُصَلِّينَ}}<ref>«بیگمان انسان را آزمندی بیشکیب آفریدهاند * چون شرّی بدو رسد بیتاب است * و چون خیری بدو رسد بازدارنده است * جز نمازگزاران» سوره معارج، آیه ۱۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۹-۵۰.</ref>. | * [[اهل دل]] نیز [[ناراحتی]] و فریادهای [[مردمان]] به هنگام بروز مشکلات و [[سختیها]] را، تنها و تنها از سر بیادبی با او و [[پستی]] [[نفس]] [[بنده]] میدانند و بس؛ [[حضرت حق]] نیز خود میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا * وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا * إِلَّا الْمُصَلِّينَ}}<ref>«بیگمان انسان را آزمندی بیشکیب آفریدهاند * چون شرّی بدو رسد بیتاب است * و چون خیری بدو رسد بازدارنده است * جز نمازگزاران» سوره معارج، آیه ۱۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۹-۵۰.</ref>. |