حرص در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - '-،' به '-'
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف') |
جز (جایگزینی متن - '-،' به '-') |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
* به هر روی این [[رذیلت]] [[صاحب]] خود را همچون جهنّم میگرداند، که هیچگاه سیری نیافته دائماً در پی طعمهای [[جدید]] است!؛ | * به هر روی این [[رذیلت]] [[صاحب]] خود را همچون جهنّم میگرداند، که هیچگاه سیری نیافته دائماً در پی طعمهای [[جدید]] است!؛ | ||
* افسوس آنکه هر [[قدر]] بر [[عمر]] [[انسان]] حریص افزوده شود، بر [[حرص]] او نیز افزوده میشود. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در این زمینه میفرمایند: "آدمیزاد پیر میشود امّا دو صفت در او [[جوان]] و فعّال میماند: [[حرص]] و [[آرزو]] داشتن" <ref>{{متن حدیث| يَهْرَمُ ابْنُ آدَمَ وَ تَشِبُّ مِنْهُ اثْنَتَانِ الْحِرْصُ وَ الْأَمَلُ}}؛ تحف العقول، ص۴۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۲۸۹.</ref>. | * افسوس آنکه هر [[قدر]] بر [[عمر]] [[انسان]] حریص افزوده شود، بر [[حرص]] او نیز افزوده میشود. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در این زمینه میفرمایند: "آدمیزاد پیر میشود امّا دو صفت در او [[جوان]] و فعّال میماند: [[حرص]] و [[آرزو]] داشتن" <ref>{{متن حدیث| يَهْرَمُ ابْنُ آدَمَ وَ تَشِبُّ مِنْهُ اثْنَتَانِ الْحِرْصُ وَ الْأَمَلُ}}؛ تحف العقول، ص۴۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۲۸۹.</ref>. | ||
* [[محقق نراقی]] دوّم در این زمینه حکایتی سخت تأمّل برانگیز و شگفتیآور آورده است. بنا بر این حکایت، پیرمردی فرتوت که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را دیده بود و تا زمان [[خلیفه عباسی]] [[هارون]] همچنان زنده بود را، به محضر [[هارون]] آوردند. [[خلیفه]] از آن پیرمرد- که بر روی تختْ خوابیده و به همان حالت حرکتش میدادند - | * [[محقق نراقی]] دوّم در این زمینه حکایتی سخت تأمّل برانگیز و شگفتیآور آورده است. بنا بر این حکایت، پیرمردی فرتوت که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را دیده بود و تا زمان [[خلیفه عباسی]] [[هارون]] همچنان زنده بود را، به محضر [[هارون]] آوردند. [[خلیفه]] از آن پیرمرد- که بر روی تختْ خوابیده و به همان حالت حرکتش میدادند - درخواست کرد که [[حدیثی]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را که خود از ایشان شنیده باشد، برایش بازگوید؛ پیرمرد نیز همین حدیثِ [[جوان]] شدن [[آرزوها]] در [[قلب]] [[پیران]] را برایش بازگفت. [[هارون]] نیز [[دستور]] داد تا یکصد هزار درهم بهعنوان [[پاداش]] به او دهند. در این لحظه، حاملان تخت آن پیرمرد به حرکت درآمدند و او را بیرون بردند، امّا لحظاتی نگذشته بود که پیرمرد [[دستور]] داد تا او را به مجلس [[خلیفه]] برگردانند؛ [[هارون]] نخست پنداشت که پیرمرد [[حدیثی]] دیگر به یاد آورده است، امّا با تعجّب دریافت علّت بازگشت پیرمرد آن است که بپرسد: "این هدیه فقط مخصوص امسال است یا هر سال تکرار خواهد شد؟"؛ [[هارون]] با دیدن [[حرص]] پیرمرد به خنده درآمد و گفت: [[پیامبر اکرم]] {{صل}} چه درست فرمود! آنگاه [[وعده]] داد که این هدیه را هر سال به او پرداخت نمایند. پیرمرد نیز [[دستور]] داد تا او را خارج کنند؛ و عجیب آنکه هنوز لحظاتی از خروجش نگذشته بود که بانگ و غوغای همراهانش، [[خلیفه]] را از [[مرگ]] او مطّلع ساخت!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۲۹۰.</ref>. | ||
* عجیب آن که گاه حریص محبّتی از [[دنیا]] نیز در [[دل]] ندارد، امّا نسبت به آن [[حرص]] میورزد. از این رو، به نظر ما سخن مشهور در میان اخلاقیان که: "[[حرص]] بر [[دنیا]] از مصادیق [[محبّت]] آن است"، صحیح نمینماید؛ چه میبینیم که کسانی که اهتمامی به [[دنیا]] نمینمایند و یا حتّی قدرتی بر اهتمام به آن ندارند نیز، گه گاه سخت بر آن [[حرص]] میورزند؛ حریص تنها به جمعآوری [[ثروت]] و یا بهدست آوردن [[قدرت]] و [[مقام]] میاندیشد، هر چند سرانجام از حفظ آن [[ناتوان]] باشد. تجربه نیز این سخن را تأیید مینماید؛ از این رو، حریص تنها مانند مورچه است که جمع دانه میکند و یا مانند جهنّم است که هر لحظه طعمهای [[جدید]] میطلبد. | * عجیب آن که گاه حریص محبّتی از [[دنیا]] نیز در [[دل]] ندارد، امّا نسبت به آن [[حرص]] میورزد. از این رو، به نظر ما سخن مشهور در میان اخلاقیان که: "[[حرص]] بر [[دنیا]] از مصادیق [[محبّت]] آن است"، صحیح نمینماید؛ چه میبینیم که کسانی که اهتمامی به [[دنیا]] نمینمایند و یا حتّی قدرتی بر اهتمام به آن ندارند نیز، گه گاه سخت بر آن [[حرص]] میورزند؛ حریص تنها به جمعآوری [[ثروت]] و یا بهدست آوردن [[قدرت]] و [[مقام]] میاندیشد، هر چند سرانجام از حفظ آن [[ناتوان]] باشد. تجربه نیز این سخن را تأیید مینماید؛ از این رو، حریص تنها مانند مورچه است که جمع دانه میکند و یا مانند جهنّم است که هر لحظه طعمهای [[جدید]] میطلبد. | ||
* [[امام صادق]] {{ع}} در این زمینه میفرمایند: "اگر آدمیزاد را دو وادی باشد که طلا و نقره از آن به جریان میافتد، وادی سوّمی نیز در کنار آن دو میطلبد... تنها [[خاک]] است که [[آدمی]] را از طلب باز میدارد" <ref>{{متن حدیث| لَوْ أَنَّ لِابْنِ آدَمَ وَادِيَيْنِ يَسِيلَانِ ذَهَباً وَ فِضَّةً لَابْتَغَى إِلَيْهِمَا ثَالِثاً ... لَا يَمْلَأُهُ شَيْءٌ إِلَّا التُّرَابُ}}؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۰۰.</ref>. | * [[امام صادق]] {{ع}} در این زمینه میفرمایند: "اگر آدمیزاد را دو وادی باشد که طلا و نقره از آن به جریان میافتد، وادی سوّمی نیز در کنار آن دو میطلبد... تنها [[خاک]] است که [[آدمی]] را از طلب باز میدارد" <ref>{{متن حدیث| لَوْ أَنَّ لِابْنِ آدَمَ وَادِيَيْنِ يَسِيلَانِ ذَهَباً وَ فِضَّةً لَابْتَغَى إِلَيْهِمَا ثَالِثاً ... لَا يَمْلَأُهُ شَيْءٌ إِلَّا التُّرَابُ}}؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۰۰.</ref>. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
# قانع با استفاده از گنج [[قناعت]] در [[ثروت]] میزید، و حریص از فقرِ [[حرص]] همیشه در [[رنج]] است؛ | # قانع با استفاده از گنج [[قناعت]] در [[ثروت]] میزید، و حریص از فقرِ [[حرص]] همیشه در [[رنج]] است؛ | ||
# قانع از خطر [[طغیان]] در برابر [[حضرت حق]] در [[امان]] است، و حریص همیشه در خطر این سقوط بسر میبرد؛ | # قانع از خطر [[طغیان]] در برابر [[حضرت حق]] در [[امان]] است، و حریص همیشه در خطر این سقوط بسر میبرد؛ | ||
# قانع در [[پناه]] [[قناعت]] - که همچون سدّی [[استوار]] است- | # قانع در [[پناه]] [[قناعت]] - که همچون سدّی [[استوار]] است- از [[انحرافات]] [[مالی]] به دور خواهد بود، و حریص در بیابان خطر [[انحرافات]] [[مالی]] این سو و آن سو میشود، تا سرانجام به بیابان بیانتها و سوزان جهنّم واصل شود<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۲۹۷-۲۹۸.</ref>. | ||
* در این زمینه روایتی زیبا، در کتاب "مصباح الشَّریعة" آمده است. از آنجا که [[روایات]] ما سراسر [[نور]] است، و این [[روایت]] نیز میتواند در شمار درخشانترین [[احادیث]] قرار گیرد<ref>پر واضح است که این سخن، ارتباطی با صحّت اسناد کتاب "مصباح الشّریعه" به [[امام صادق]] {{ع}} و یا عدم صحّت آن اسناد نخواهد داشت؛ چه در هر حال گویا عارفی آن را از احادیث و یا مضامین احادیث امام صادق {{ع}} نقل کرده است.</ref>، ما در اینجا به [[نقل]] تمامی آن [[حدیث]] پرداخته، زان پس آفات و نتائجی که در آن برای [[حرص]] ذکر شده است را، بر میشماریم: [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: حریص مباش به چیزی که اگر آن را ترک کرده و تعقیب نکنی، هرآینه به تو رسیده و در پیشگاه [[خداوند متعال]] در [[خوشی]] و [[آسایش]] [[فکری]] بوده و مورد توجّه و [[لطف]] او قرار خواهی گرفت؛ و در صورتی که از خود [[حرص]] نشان دادی، از سه جهت نزد [[خداوند متعال]] مورد مؤاخذه خواهی شد: شتاب کردن و [[حرص]] داشتن در تحصیل چیزی که نباید شتاب کرد؛ در موردی که باید به [[خدا]] واگذاشت ترک [[توکل]] کردن؛ به قسمت و داده [[خدا]] [[راضی]] نشدن. و متوجّه باش که [[دنیا]] به منزله سایه تو است، و همین طوری که سایه پیوسته در پیرو و تبع تو بوده و خواه و ناخواه از تو جدا نگشته و نباید تو تابع و در پی او باشی، [[زندگی]] و معیشت [[دنیوی]] نیز چنین است. [[رسول اکرم]] {{صل}} فرمود: "شخص حریص بالأخره [[محروم]] میشود". آری! [[آدمی]] که حریص است گذشته از آنکه با محرومیّت به سر میبرد، نزد [[پروردگار متعال]] نیز در هر موردی صورت گیرد مذموم و [[ناپسند]] است؛ زیرا این [[آدم]] از قرار و [[پیمان الهی]] [[تجاوز]] کرده و برخلاف فرموده [[خدا]] [[رفتار]] میکند. [[خداوند متعال]] میفرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ}}<ref>«خداوند همان است که شما را آفرید سپس به شما روزی داد آنگاه شما را میمیراند پس از آن زنده میگرداند» سوره روم، آیه ۴۰.</ref>. | * در این زمینه روایتی زیبا، در کتاب "مصباح الشَّریعة" آمده است. از آنجا که [[روایات]] ما سراسر [[نور]] است، و این [[روایت]] نیز میتواند در شمار درخشانترین [[احادیث]] قرار گیرد<ref>پر واضح است که این سخن، ارتباطی با صحّت اسناد کتاب "مصباح الشّریعه" به [[امام صادق]] {{ع}} و یا عدم صحّت آن اسناد نخواهد داشت؛ چه در هر حال گویا عارفی آن را از احادیث و یا مضامین احادیث امام صادق {{ع}} نقل کرده است.</ref>، ما در اینجا به [[نقل]] تمامی آن [[حدیث]] پرداخته، زان پس آفات و نتائجی که در آن برای [[حرص]] ذکر شده است را، بر میشماریم: [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: حریص مباش به چیزی که اگر آن را ترک کرده و تعقیب نکنی، هرآینه به تو رسیده و در پیشگاه [[خداوند متعال]] در [[خوشی]] و [[آسایش]] [[فکری]] بوده و مورد توجّه و [[لطف]] او قرار خواهی گرفت؛ و در صورتی که از خود [[حرص]] نشان دادی، از سه جهت نزد [[خداوند متعال]] مورد مؤاخذه خواهی شد: شتاب کردن و [[حرص]] داشتن در تحصیل چیزی که نباید شتاب کرد؛ در موردی که باید به [[خدا]] واگذاشت ترک [[توکل]] کردن؛ به قسمت و داده [[خدا]] [[راضی]] نشدن. و متوجّه باش که [[دنیا]] به منزله سایه تو است، و همین طوری که سایه پیوسته در پیرو و تبع تو بوده و خواه و ناخواه از تو جدا نگشته و نباید تو تابع و در پی او باشی، [[زندگی]] و معیشت [[دنیوی]] نیز چنین است. [[رسول اکرم]] {{صل}} فرمود: "شخص حریص بالأخره [[محروم]] میشود". آری! [[آدمی]] که حریص است گذشته از آنکه با محرومیّت به سر میبرد، نزد [[پروردگار متعال]] نیز در هر موردی صورت گیرد مذموم و [[ناپسند]] است؛ زیرا این [[آدم]] از قرار و [[پیمان الهی]] [[تجاوز]] کرده و برخلاف فرموده [[خدا]] [[رفتار]] میکند. [[خداوند متعال]] میفرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ}}<ref>«خداوند همان است که شما را آفرید سپس به شما روزی داد آنگاه شما را میمیراند پس از آن زنده میگرداند» سوره روم، آیه ۴۰.</ref>. | ||
* شخص حریص در مقابل هفت آفت و گرفتاری نگران است: | * شخص حریص در مقابل هفت آفت و گرفتاری نگران است: | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
* پُر واضح است که جدائی [[رذیلت]] [[حرص]] از این پیامدها، بسیار نادر و دشوار بوده، و هرچند حریصان بکوشند تا در آن عواقب سرنگون نگردند، [[عاقبت]] نادانسته به آن [[مبتلا]] خواهند شد. [[دنیادوستی]]، [[ریاستطلبی]] و قدرتپرستی، در شمار دامهائی است که حریص بدون تردید در آن سقوط خواهد کرد. | * پُر واضح است که جدائی [[رذیلت]] [[حرص]] از این پیامدها، بسیار نادر و دشوار بوده، و هرچند حریصان بکوشند تا در آن عواقب سرنگون نگردند، [[عاقبت]] نادانسته به آن [[مبتلا]] خواهند شد. [[دنیادوستی]]، [[ریاستطلبی]] و قدرتپرستی، در شمار دامهائی است که حریص بدون تردید در آن سقوط خواهد کرد. | ||
* بیباکی در انجام [[گناهان]] نیز در شمار همین عواقب است. حریص از دستدرازی به [[اموال]] [[مردم]] و بالاتر از آن، [[شرافت]] و آبروی آنان اِبائی نخواهد داشت؛ آری! اینان برای برآوردن آرزوهای حریصانه خود، از درافتادن در [[چاه]] ظلمانی [[کفر]] نیز پروائی ندارند؛ تا [[تکلیف]] [[جان]] و [[مال]] [[مردمان]] در این میانه چه باشد!.[[طمع]] نیز در همین شمار است، و -همانگونه که پس از این خواهیم دید. - [[رذیلت اخلاقی]] [[طمع]]، خود دهها [[رذیلت]] دیگر را از پی خواهد آورد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۳۰۳.</ref>. | * بیباکی در انجام [[گناهان]] نیز در شمار همین عواقب است. حریص از دستدرازی به [[اموال]] [[مردم]] و بالاتر از آن، [[شرافت]] و آبروی آنان اِبائی نخواهد داشت؛ آری! اینان برای برآوردن آرزوهای حریصانه خود، از درافتادن در [[چاه]] ظلمانی [[کفر]] نیز پروائی ندارند؛ تا [[تکلیف]] [[جان]] و [[مال]] [[مردمان]] در این میانه چه باشد!.[[طمع]] نیز در همین شمار است، و -همانگونه که پس از این خواهیم دید. - [[رذیلت اخلاقی]] [[طمع]]، خود دهها [[رذیلت]] دیگر را از پی خواهد آورد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۳۰۳.</ref>. | ||
* فریبکاری و [[حیله]]گری - که از مشخصههای بارز [[شیطان]] است، و [[نفاق]] از [[دل]] آن زاده میشود- | * فریبکاری و [[حیله]]گری - که از مشخصههای بارز [[شیطان]] است، و [[نفاق]] از [[دل]] آن زاده میشود- نیز در همین شمار است. از همین روست که حریصان به [[نفاق]] نیز [[مبتلا]] شده، همچون [[شیطان]] از ظاهری دیگر و [[باطنی]] دیگر برخوردار میشوند. | ||
* [[شجاعت]] بیهوده و [[ترس]] بیسبب نیز در همین شمار است. حریص از سوئی برای برآوردن غریزۀ [[حرص]]، دست به [[شجاعت]] بیهوده میزند؛ و از سوئی دیگر سخت بر آنچه در دست دارد ترسان است و خوفناک، از این رو یا به تهوّر [[پناه]] میبرد تا بر آنچه دارد بیفزاید، و یا به [[ترس]] چنگ میزند تا آنچه را دارد نگاه دارد. | * [[شجاعت]] بیهوده و [[ترس]] بیسبب نیز در همین شمار است. حریص از سوئی برای برآوردن غریزۀ [[حرص]]، دست به [[شجاعت]] بیهوده میزند؛ و از سوئی دیگر سخت بر آنچه در دست دارد ترسان است و خوفناک، از این رو یا به تهوّر [[پناه]] میبرد تا بر آنچه دارد بیفزاید، و یا به [[ترس]] چنگ میزند تا آنچه را دارد نگاه دارد. | ||
* پستهمّتی و بیغیرتی نیز در همین شمارند؛ چه بسا حریصانِ متشخّصِ نامبردار که برای برآوردن غریزۀ خویش تن به بیهمّتیای میدهند، که پستترین [[مردمان]] از آن اجتناب میورزند. | * پستهمّتی و بیغیرتی نیز در همین شمارند؛ چه بسا حریصانِ متشخّصِ نامبردار که برای برآوردن غریزۀ خویش تن به بیهمّتیای میدهند، که پستترین [[مردمان]] از آن اجتناب میورزند. |