پرش به محتوا

رحلت یا شهادت پیامبر خاتم در معارف و سیره فاطمی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۴ نوامبر ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۸: خط ۴۸:
دختر گرامی و یگانه یادگار [[پیامبر]]، [[فاطمه زهرا]] {{س}}، در کنار بستر پدر نشسته بود و بر چهره [[نورانی]] او نظاره می‌کرد. او می‌دید که عرق [[مرگ]]، بسان دانه‌های مروارید از پیشانی و صورت پدرش سرازیر می‌گردد. زهرا {{س}} با [[قلبی]] فشرده و دیدگانی پر از [[اشک]] و گلوی گرفته، [[شعر]] زیر را که سروده‌ای از [[ابوطالب]] درباره پیامبر عالی قدر بود، زمزمه می‌کرد و می‌گفت: {{عربی|وَ أَبْيَضَ يُسْتَسْقَى الْغَمَامُ بِوَجْهِهِ ثِمَالُ الْيَتَامَى عِصْمَةٌ لِلْأَرَامِلِ‌}}.
دختر گرامی و یگانه یادگار [[پیامبر]]، [[فاطمه زهرا]] {{س}}، در کنار بستر پدر نشسته بود و بر چهره [[نورانی]] او نظاره می‌کرد. او می‌دید که عرق [[مرگ]]، بسان دانه‌های مروارید از پیشانی و صورت پدرش سرازیر می‌گردد. زهرا {{س}} با [[قلبی]] فشرده و دیدگانی پر از [[اشک]] و گلوی گرفته، [[شعر]] زیر را که سروده‌ای از [[ابوطالب]] درباره پیامبر عالی قدر بود، زمزمه می‌کرد و می‌گفت: {{عربی|وَ أَبْيَضَ يُسْتَسْقَى الْغَمَامُ بِوَجْهِهِ ثِمَالُ الْيَتَامَى عِصْمَةٌ لِلْأَرَامِلِ‌}}.


چهره روشنی که به [[احترام]] آن، [[باران]] از [[ابر]] درخواست می‌شود، شخصیتی که [[پناهگاه]] [[یتیمان]] و [[نگهبان]] [[بیوه]] [[زنان]] است. در این هنگام، پیامبر دیدگان خود را گشود و با صدای آهسته به دختر خود فرمود: این شعری است که ابوطالب درباره من سروده است، ولی [[شایسته]] است به جای آن [[آیه]] زیر را [[تلاوت]] نمایید: {{متن قرآن|وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ}}<ref>«و محمد جز فرستاده‌ای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشته‌اند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز می‌گردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمی‌رساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.</ref><ref>ارشاد القلوب، ابو محمد حسن بن محمد دیلمی، ص۹۸؛ صحیح بخاری، شهاب الدین بن حجر عسقلانی، ج۲۱، ص۵.</ref>.
چهره روشنی که به [[احترام]] آن، [[باران]] از [[ابر]] درخواست می‌شود، شخصیتی که [[پناهگاه]] [[یتیمان]] و [[نگهبان]] [[بیوه]] [[زنان]] است. در این هنگام، پیامبر دیدگان خود را گشود و با صدای آهسته به دختر خود فرمود: این شعری است که ابوطالب درباره من سروده است، ولی [[شایسته]] است به جای آن [[آیه]] زیر را [[تلاوت]] نمایید: {{متن قرآن|وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ}}<ref>«و محمد جز فرستاده‌ای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشته‌اند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز می‌گردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمی‌رساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.</ref>.<ref>ارشاد القلوب، ابو محمد حسن بن محمد دیلمی، ص۹۸؛ صحیح بخاری، شهاب الدین بن حجر عسقلانی، ج۲۱، ص۵.</ref>


در آخرین لحظه‌های [[زندگی]]، [[رسول الله]] چشمان خود را باز کرد و گفت: برادرم را صدا بزنید تا بیاید در کنار بستر من بنشیند، همه فهمیدند مقصودش علی {{ع}} است. [[حضرت علی]] {{ع}} در کنار بستر وی نشست، ولی [[احساس]] کرد که پیامبر می‌خواهد از بستر برخیزد. علی {{ع}}، پیامبر را از بستر بلند نمود و به سینه خود تکیه داد<ref>طبقات الکبری، محمد بن سعد ابن سعد، ج۲، ص۲۴۷.</ref>.
در آخرین لحظه‌های [[زندگی]]، [[رسول الله]] چشمان خود را باز کرد و گفت: برادرم را صدا بزنید تا بیاید در کنار بستر من بنشیند، همه فهمیدند مقصودش علی {{ع}} است. [[حضرت علی]] {{ع}} در کنار بستر وی نشست، ولی [[احساس]] کرد که پیامبر می‌خواهد از بستر برخیزد. علی {{ع}}، پیامبر را از بستر بلند نمود و به سینه خود تکیه داد<ref>طبقات الکبری، محمد بن سعد ابن سعد، ج۲، ص۲۴۷.</ref>.
۱۰۷٬۱۸۸

ویرایش