پرش به محتوا

یاری خواستن امام علی از کوفیان‌: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '-،' به '-'
جز (جایگزینی متن - 'پیوستن' به 'پیوستن')
جز (جایگزینی متن - '-،' به '-')
خط ۹: خط ۹:
* [[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]- به [[نقل]] از [[یزید]] ضخم-: وقتی خبر [[عایشه]]، [[طلحه]] و [[زبیر]] به [[علی]] {{ع}} در [[مدینه]] رسید که آنان به سمت [[عراق]] حرکت کرده‌اند، با شتاب از [[مدینه]] بیرون رفت و [[امیدوار]] بود به آنان برسد و بازشان گردانَد. وقتی به [[ربذه]] رسید، به وی خبر دادند که آنها بسیار دور شده‌اند. چند روزی در [[ربذه]] اقامت گزید. از آنان خبر رسید که قصد [[بصره]] کرده‌اند. بیمش برطرف شد و فرمود: "به [[راستی]] که [[کوفیان]] به من علاقه‌مندترند و در میان آنان، سران [[عرب]] و شخصیت‌های برجسته‌ای هست". [و] از [[محمد بن عبد الرحمان بن ابی لیلی]]، از پدرش [[نقل]] است که می‌گوید: [[علی]] {{ع}} برای [[کوفیان]] نوشت: "به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[مهربان]]. پس از [[حمد]] و [[سپاس]] [[خداوند]]؛ به [[راستی]] که من شما را و اقامت در میان شما را برگزیدم؛ چون [[دوستی]] و [[مهرورزی]] شما را نسبت به [[خداوند]] عز و جل و [[پیامبر خدا]] می‌دانم. پس هرکه سوی من آید و مرا [[یاری]] دهد، به ندای حقْ پاسخ گفته و وظیفه‌اش را به انجام رسانده است"<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۴۷۷.</ref>.
* [[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]- به [[نقل]] از [[یزید]] ضخم-: وقتی خبر [[عایشه]]، [[طلحه]] و [[زبیر]] به [[علی]] {{ع}} در [[مدینه]] رسید که آنان به سمت [[عراق]] حرکت کرده‌اند، با شتاب از [[مدینه]] بیرون رفت و [[امیدوار]] بود به آنان برسد و بازشان گردانَد. وقتی به [[ربذه]] رسید، به وی خبر دادند که آنها بسیار دور شده‌اند. چند روزی در [[ربذه]] اقامت گزید. از آنان خبر رسید که قصد [[بصره]] کرده‌اند. بیمش برطرف شد و فرمود: "به [[راستی]] که [[کوفیان]] به من علاقه‌مندترند و در میان آنان، سران [[عرب]] و شخصیت‌های برجسته‌ای هست". [و] از [[محمد بن عبد الرحمان بن ابی لیلی]]، از پدرش [[نقل]] است که می‌گوید: [[علی]] {{ع}} برای [[کوفیان]] نوشت: "به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[مهربان]]. پس از [[حمد]] و [[سپاس]] [[خداوند]]؛ به [[راستی]] که من شما را و اقامت در میان شما را برگزیدم؛ چون [[دوستی]] و [[مهرورزی]] شما را نسبت به [[خداوند]] عز و جل و [[پیامبر خدا]] می‌دانم. پس هرکه سوی من آید و مرا [[یاری]] دهد، به ندای حقْ پاسخ گفته و وظیفه‌اش را به انجام رسانده است"<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۴۷۷.</ref>.
== فرستادن [[حسن بن علی]] {{ع}} به سوی کوفه‌==
== فرستادن [[حسن بن علی]] {{ع}} به سوی کوفه‌==
* [[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]- به‌نقل از [[ابو لیلی]]-: [[علی]] {{ع}}، [[حسن بن علی]] {{ع}} و [[عمار بن یاسر]] را فرستاد تا [[مردم]] را [[بسیج]] کنند و قُرظة بن کعب [[انصاری]] را به‌عنوان [[امیر]] [[کوفه]] فرستاد و نامه‌ای با وی برای [[ابو موسی]] فرستاد [بدین مضمون‌]: "پس از [[حمد]] و [[سپاس]] [[خداوند]]؛ به‌تحقیق که [[معتقد]] بودم دوری جستن تو از امر [حکومت‌]- که [[خداوند]] عز و جل برایت بهره‌ای در آن قرار نداده-، تو را از [[مخالفت]] با [[فرمان]] من باز دارد. من، [[حسن بن علی]] و [[عمار بن یاسر]] را برای [[بسیج]] [[مردم]] فرستادم و قُرظَة بن کعب را به عنوان فرماندار [[شهر]] گماشتم. تو با [[سرزنش]] و نکوهیدگی کنار برو و اگر چنین نکنی، به قُرظَة بن کعب [[دستور]] داده‌ام تو را طرد سازد و اگر تو او را طرد کردی و او بر تو [[پیروز]] گشت، تو را قطعه قطعه کند". وقتی [[نامه]] به [[ابو موسی]] رسید، کنار رفت. [[حسن]] و [[عمار]]، داخل [[مسجد]] شدند و گفتند: ای [[مردم]]! [[امیر مؤمنان]] می‌فرماید: "من در این حرکت یا ستمگرم یا ستمدیده. هر که به [[حق]] [[خدا]] پایبند است، [[خدا]] را در نظر آورد و بیاید، اگر ستمدیده‌ام، یاری‌ام کند و اگر ستمگرم، [[حق]] را از من باز ستانَد. به [[خدا]] [[سوگند]] که [[طلحه]] و [[زبیر]]، نخستین کسانی بودند که با من [[بیعت]] کردند و نخستین کسانی بودند که [[بیعت]] شکستند. آیا من ثروتی را به خود اختصاص داده‌ام یا حکمی را دگرگون ساخته‌ام؟ پس [[بسیج]] شوید و [[امر به معروف]] و از منکر [[نهی]] کنید"<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۴۹۹.</ref>.
* [[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]- به‌نقل از [[ابو لیلی]]-: [[علی]] {{ع}}، [[حسن بن علی]] {{ع}} و [[عمار بن یاسر]] را فرستاد تا [[مردم]] را [[بسیج]] کنند و قُرظة بن کعب [[انصاری]] را به‌عنوان [[امیر]] [[کوفه]] فرستاد و نامه‌ای با وی برای [[ابو موسی]] فرستاد [بدین مضمون‌]: "پس از [[حمد]] و [[سپاس]] [[خداوند]]؛ به‌تحقیق که [[معتقد]] بودم دوری جستن تو از امر [حکومت‌]- که [[خداوند]] عز و جل برایت بهره‌ای در آن قرار نداده- تو را از [[مخالفت]] با [[فرمان]] من باز دارد. من، [[حسن بن علی]] و [[عمار بن یاسر]] را برای [[بسیج]] [[مردم]] فرستادم و قُرظَة بن کعب را به عنوان فرماندار [[شهر]] گماشتم. تو با [[سرزنش]] و نکوهیدگی کنار برو و اگر چنین نکنی، به قُرظَة بن کعب [[دستور]] داده‌ام تو را طرد سازد و اگر تو او را طرد کردی و او بر تو [[پیروز]] گشت، تو را قطعه قطعه کند". وقتی [[نامه]] به [[ابو موسی]] رسید، کنار رفت. [[حسن]] و [[عمار]]، داخل [[مسجد]] شدند و گفتند: ای [[مردم]]! [[امیر مؤمنان]] می‌فرماید: "من در این حرکت یا ستمگرم یا ستمدیده. هر که به [[حق]] [[خدا]] پایبند است، [[خدا]] را در نظر آورد و بیاید، اگر ستمدیده‌ام، یاری‌ام کند و اگر ستمگرم، [[حق]] را از من باز ستانَد. به [[خدا]] [[سوگند]] که [[طلحه]] و [[زبیر]]، نخستین کسانی بودند که با من [[بیعت]] کردند و نخستین کسانی بودند که [[بیعت]] شکستند. آیا من ثروتی را به خود اختصاص داده‌ام یا حکمی را دگرگون ساخته‌ام؟ پس [[بسیج]] شوید و [[امر به معروف]] و از منکر [[نهی]] کنید"<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۴۹۹.</ref>.
== موضع [[ابو موسی]] در برابر فرستادگان [[امام علی]] {{ع}}‌==
== موضع [[ابو موسی]] در برابر فرستادگان [[امام علی]] {{ع}}‌==
* شرح [[نهج البلاغة]]- به [[نقل]] از [[ابو مخنف]]-: وقتی [[ابو موسی]]، [[سخنرانی]] [[حسن]] {{ع}} و [[عمار]] را شنید، به پا خاست و بر [[منبر]] رفت و گفت: سپاسْ از آنِ خدایی است که ما را به واسطه [[محمد]] {{صل}} گرامی داشت و پس از جدایی، ما را جمع کرد و پس از [[دشمنی]]، ما را [[برادر]] و [[دوستدار]] یکدیگر قرار داد و بر ما [[خون]] و [[ثروت]] یکدیگر را [[حرام]] گردانید. [[خداوند سبحان]] فرمود: "و اموالتان را میان خودتان به ناروا مخورید" و فرمود: "و هر کسی عمداً مؤمنی را بکشد، کیفرش [[دوزخ]] است که در آن، ماندگار خواهد بود". پس ای [[بندگان خدا]]! از [[خداوند]]، [[پروا]] کنید، سلاحتان را بر [[زمین]] گذارید و از کشتن برادرانتان خودداری ورزید<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۱۴، ص ۱۴.</ref>.
* شرح [[نهج البلاغة]]- به [[نقل]] از [[ابو مخنف]]-: وقتی [[ابو موسی]]، [[سخنرانی]] [[حسن]] {{ع}} و [[عمار]] را شنید، به پا خاست و بر [[منبر]] رفت و گفت: سپاسْ از آنِ خدایی است که ما را به واسطه [[محمد]] {{صل}} گرامی داشت و پس از جدایی، ما را جمع کرد و پس از [[دشمنی]]، ما را [[برادر]] و [[دوستدار]] یکدیگر قرار داد و بر ما [[خون]] و [[ثروت]] یکدیگر را [[حرام]] گردانید. [[خداوند سبحان]] فرمود: "و اموالتان را میان خودتان به ناروا مخورید" و فرمود: "و هر کسی عمداً مؤمنی را بکشد، کیفرش [[دوزخ]] است که در آن، ماندگار خواهد بود". پس ای [[بندگان خدا]]! از [[خداوند]]، [[پروا]] کنید، سلاحتان را بر [[زمین]] گذارید و از کشتن برادرانتان خودداری ورزید<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۱۴، ص ۱۴.</ref>.
۲۱۸٬۴۳۸

ویرایش