پرش به محتوا

بنی‌کلب در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:
بنی کلب قبیله‌ای است بزرگ و مشهور از قبائل [[عرب]] و از شاخه‌های [[قبیله قضاعه]].<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۰۳.</ref> این قبیله دارای بطون بزرگ بسیاری است از این رو بسیاری از [[نسب‌شناسان]] از آن به عنوان یکی از جَمَاجِم عرب<ref> جماجم عرب، سران عرب و همه ی پسران یک پدرند که برای آنها عزت و شرف باشد. (ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ۲۸۹ و ج۱۲، ص۱۱۰) از این جهت به آنها «جماجم» گفته می‌‌شود که به منزله جمجه و سر نسبت به انسان هستند بدین معنا که از قبائل اصلی دوره ی پیشا اسلامی بوده‌اند. (جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۷، ص۳۳۴)</ref> یاد کرده و [[ابن خلدون]] [[قضاعه]] ر ا در کنار عدنان وقحطان، جداگانه ذکر کرده است.<ref>ابن خلدون، العبر، ج۲، ص۲۹۶.</ref> در این که نسب [[قضاعه]] به [[معد بن عدنان]] بر می‌‌گردد یا به [[حمیر]] [[اختلاف]] است. باوجود مناقشه در [[قحطانی]] یا [[عدنانی]] بودن قضاعیان<ref> اوبنهام، البدو، ج۲، ص۵۰۷.</ref> به نظر می‌‌رسد قول جنوبی بودن قضاعه در دوره‌ی [[امویان]] ارجح باشد و [[تواتر]] [[اهل یمن]] در قحطانی دانستن قضاعیان مؤیدی برآن است<ref> باشمیل، العرب فی بلاد الشام قبل الاسلام، ص۱۵۱.</ref> بدین ترتیب قضاعه و کلب مجموعه [[قبایل]] وابسته به جنوب [[عربستان]] ([[یمن]]) بودند که خود را به [[قحطان بن یعرب]] منتسب می‌‌کردند. <ref> فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جنگ، مقاله «بررسی مواجهه نظامی قبیله کلب با جنبشهای اعتقادی و چالشهای سیاسی و اقتصادی دوره اموی(۴۱-۱۳۲ هجری)، تألیف میثم حبیبی کیان؛ مهران اسماعیلی، ص۷۷.</ref> بر این اساس نسب این قبیله به [[کلبِ بن وَبْرة بن تغلب بن حُلوان بن عِمران بن الحافِ بن قُضاعه]] بر می‌‌گردد. لفظ «کَلْب» در لسان عرب به هر [[حیوان]] درنده گزنده گفته می‌‌شود و از آنجا که کلب بن وبره دارای برادرانی بوده که برخی از آنان به نام حیوانات درنده مانند [[اسد]] (شیر)، نَمِر (پلنگ) و ثعلب (شغال) نامگذاری شده بودند از این رو به مادرشان «أمّ الأَسْبُع» می‌‌گفتند و به محل سکونتشان «[[وادی]] السّباع». [[نسب‌شناسان]] [[قبیله بنی کلب]] را از [[جماجم]] [[عرب]] برشمرده‌اند و تعداد افراد [[بادیه نشین]] شان را به [[تنهایی]] از کل افراد [[قبایل]] قیس و [[خندف]] که در [[بادیه]] و [[شهرها]] [[زندگی]] می‌‌کنند، بیشتر دانسته‌اند.
بنی کلب قبیله‌ای است بزرگ و مشهور از قبائل [[عرب]] و از شاخه‌های [[قبیله قضاعه]].<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۰۳.</ref> این قبیله دارای بطون بزرگ بسیاری است از این رو بسیاری از [[نسب‌شناسان]] از آن به عنوان یکی از جَمَاجِم عرب<ref> جماجم عرب، سران عرب و همه ی پسران یک پدرند که برای آنها عزت و شرف باشد. (ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ۲۸۹ و ج۱۲، ص۱۱۰) از این جهت به آنها «جماجم» گفته می‌‌شود که به منزله جمجه و سر نسبت به انسان هستند بدین معنا که از قبائل اصلی دوره ی پیشا اسلامی بوده‌اند. (جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۷، ص۳۳۴)</ref> یاد کرده و [[ابن خلدون]] [[قضاعه]] ر ا در کنار عدنان وقحطان، جداگانه ذکر کرده است.<ref>ابن خلدون، العبر، ج۲، ص۲۹۶.</ref> در این که نسب [[قضاعه]] به [[معد بن عدنان]] بر می‌‌گردد یا به [[حمیر]] [[اختلاف]] است. باوجود مناقشه در [[قحطانی]] یا [[عدنانی]] بودن قضاعیان<ref> اوبنهام، البدو، ج۲، ص۵۰۷.</ref> به نظر می‌‌رسد قول جنوبی بودن قضاعه در دوره‌ی [[امویان]] ارجح باشد و [[تواتر]] [[اهل یمن]] در قحطانی دانستن قضاعیان مؤیدی برآن است<ref> باشمیل، العرب فی بلاد الشام قبل الاسلام، ص۱۵۱.</ref> بدین ترتیب قضاعه و کلب مجموعه [[قبایل]] وابسته به جنوب [[عربستان]] ([[یمن]]) بودند که خود را به [[قحطان بن یعرب]] منتسب می‌‌کردند. <ref> فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جنگ، مقاله «بررسی مواجهه نظامی قبیله کلب با جنبشهای اعتقادی و چالشهای سیاسی و اقتصادی دوره اموی(۴۱-۱۳۲ هجری)، تألیف میثم حبیبی کیان؛ مهران اسماعیلی، ص۷۷.</ref> بر این اساس نسب این قبیله به [[کلبِ بن وَبْرة بن تغلب بن حُلوان بن عِمران بن الحافِ بن قُضاعه]] بر می‌‌گردد. لفظ «کَلْب» در لسان عرب به هر [[حیوان]] درنده گزنده گفته می‌‌شود و از آنجا که کلب بن وبره دارای برادرانی بوده که برخی از آنان به نام حیوانات درنده مانند [[اسد]] (شیر)، نَمِر (پلنگ) و ثعلب (شغال) نامگذاری شده بودند از این رو به مادرشان «أمّ الأَسْبُع» می‌‌گفتند و به محل سکونتشان «[[وادی]] السّباع». [[نسب‌شناسان]] [[قبیله بنی کلب]] را از [[جماجم]] [[عرب]] برشمرده‌اند و تعداد افراد [[بادیه نشین]] شان را به [[تنهایی]] از کل افراد [[قبایل]] قیس و [[خندف]] که در [[بادیه]] و [[شهرها]] [[زندگی]] می‌‌کنند، بیشتر دانسته‌اند.


این [[قبیله]] به کثرت [[نسل]] [[شهرت]] دارد. سرعت [[رشد]] و تکثیر نسل در این قبیله به حدی بود که برخی از نسابه‌ها قبیله «[[کلب بن وبره]]» را {{عربی|"الحمقی الـمُنْجِبین"}}؛ «دیوانه بچه دار شدن» [[لقب]] داده‌اند. [[بنی کلب]] دارای بطون بسیاری است که از جمله آنان [[بنی جَنَاب بن هُبَل]] است که خود دارای بطون عدیده‌ای چون [[بنی عُلَیْم بن جَنَاب]] و [[بنی عَدِیِّ بن جَناب]] و... می‌‌باشد. [[بنو عامر الأکبر بن عوف]] هم از دیگر بطون [[بنی کلب]] است. وی [[برادر]] [[مادری]] [[عامر بن صَعْصْعه]] و بطنی بسیار بزرگ به شمار می‌‌رود که از لحاظ تعداد نفرات در عرب بی‌نظیرند به طوری که هنگام [[مرگ]] [[هشام بن عبدالملک]] نام چهل هزار تن از آنان در دفتر [[دیوان]] [[حکومتی]] به ثبت رسیده بود.<ref> الموسوعه العربیه، مقاله «کَلْبُ بْنُ وَبْره»، محمد شفیق البیطار.</ref> [[بنی کنانة بن بکر بن عوف بن عذره]]،<ref> عمر کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۹۹۶.</ref> [[بنی مزینه]]،<ref> عمر کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ۱۰۸۳.</ref> النخابقه،<ref> عمر کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۱۷۵.</ref> الاسبع،<ref> عمر کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۹.</ref> بنی ثور<ref> عمر کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱،ص۱۵۴.</ref> و... هم از دیگر تیره‌ها و [[طوایف]] این قبیله بزرگ به شمار آمده‌اند<ref> برای مطالعه بیشتر در باب تیره‌ها و طوایف بنی کلب ر. ک. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۵۵-۴۶۲.</ref>.
این [[قبیله]] به کثرت [[نسل]] [[شهرت]] دارد. سرعت [[رشد]] و تکثیر نسل در این قبیله به حدی بود که برخی از نسابه‌ها قبیله «[[کلب بن وبره]]» را {{عربی|"الحمقی الـمُنْجِبین"}}؛ «دیوانه بچه دار شدن» [[لقب]] داده‌اند. [[بنی کلب]] دارای بطون بسیاری است که از جمله آنان [[بنی جَنَاب بن هُبَل]] است که خود دارای بطون عدیده‌ای چون [[بنی عُلَیْم بن جَنَاب]] و [[بنی عَدِیِّ بن جَناب]] و... می‌‌باشد. [[بنو عامر الأکبر بن عوف]] هم از دیگر بطون [[بنی کلب]] است. وی [[برادر]] [[مادری]] [[عامر بن صَعْصْعه]] و بطنی بسیار بزرگ به شمار می‌‌رود که از لحاظ تعداد نفرات در عرب بی‌نظیرند به طوری که هنگام [[مرگ]] [[هشام بن عبدالملک]] نام چهل هزار تن از آنان در دفتر [[دیوان]] [[حکومتی]] به ثبت رسیده بود.<ref> الموسوعه العربیه، مقاله «کَلْبُ بْنُ وَبْره»، محمد شفیق البیطار.</ref> [[بنی کنانة بن بکر بن عوف بن عذره]]،<ref> عمر کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۹۹۶.</ref> [[بنی مزینه]]،<ref> عمر کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ۱۰۸۳.</ref> النخابقه،<ref> عمر کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۱۷۵.</ref> الاسبع،<ref> عمر کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۹.</ref> بنی ثور<ref> عمر کحاله، معجم قبائل العرب،
ج۱،ص۱۵۴.</ref> و... هم از دیگر تیره‌ها و [[طوایف]] این قبیله بزرگ به شمار آمده‌اند<ref> برای مطالعه بیشتر در باب تیره‌ها و طوایف بنی کلب ر. ک. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۵۵-۴۶۲.</ref>.


== منازل قبیله ==
== منازل قبیله ==
خط ۲۲: خط ۲۳:
بنابراین آنها مقارن با [[طلوع اسلام]] مالک سرزمین‌های وسیع در شام بودند و همپیمان [[حکومت اموی]] گردیدند لکن در [[قرن دوم هجری]] پس از [[ضعف]] [[بنی امیه]] به شمال [[آفریقا]]، خلیج [[قسطنطنیه]] و بلاد [[مصر]] کوچ کردند.<ref> فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جنگ، مقاله «بررسی مواجهه نظامی قبیله کلب با جنبش‌های اعتقادی و چالش‌های سیاسی و اقتصادی دوره اموی، تألیف [[میثم حبیبی کیان]]؛ [[مهران اسماعیلی]]، ص۷۷-۷۸.</ref> عقدة الجوف، الشریه، قراقر و نیز سواحل خلیج قسطنطنیه را از مواطن و آبادی‌های کلبی‌ها گفته‌اند<ref> عمر کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۹۹۱.</ref> ضمن این که «المِزّه» از قرای ایشان بود و از این جهت به «مِزّةِ کلب» [[شهرت]] داشت. همچنین بسیاری از آنان در بِقاع لُبنان اقامت گزیدند و از این جهت به نام «بِقاع کلب» شناخته می‌‌شد. گروهی از [[بنی عامر الأکبر]] هم در «حُوّارین» نزدیک «القریتَیْن» و در «تدمر» و حوالی آن ساکن گردیدند. از دیگر [[شهرها]] و آبادی‌هایی که در آن بطون کلب اقامت داشتند می‌‌توان به «سَلَمْیه»، [[حمص]]، «حماه»، «شَیْزَر»، «مَـنْبِج» و «حومه حلب» اشاره کرد. برخی نیز در مَنْفَلُوط در [[صعید]] مصر و الدَّقَهْلیّه و الشرقیّه [[منزل]] گزیدند.<ref> الموسوعه العربیه، مقاله «کَلْبُ بْنُ وَبْره»، محمد شفیق البیطار.</ref> ضمن این که بسیاری از ایشان پس از [[فتوحات]] [[اندلس]]، به این [[سرزمین]] رفتند و علاوه بر عهده داری [[منصب]] [[امارت]] در این سرزمین از سوی برخی از آنان، فرزندانشان نیز در شهرهایی نظیر اشبیلیه جایگاهی داشتند<ref> ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۵۷.</ref>.
بنابراین آنها مقارن با [[طلوع اسلام]] مالک سرزمین‌های وسیع در شام بودند و همپیمان [[حکومت اموی]] گردیدند لکن در [[قرن دوم هجری]] پس از [[ضعف]] [[بنی امیه]] به شمال [[آفریقا]]، خلیج [[قسطنطنیه]] و بلاد [[مصر]] کوچ کردند.<ref> فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جنگ، مقاله «بررسی مواجهه نظامی قبیله کلب با جنبش‌های اعتقادی و چالش‌های سیاسی و اقتصادی دوره اموی، تألیف [[میثم حبیبی کیان]]؛ [[مهران اسماعیلی]]، ص۷۷-۷۸.</ref> عقدة الجوف، الشریه، قراقر و نیز سواحل خلیج قسطنطنیه را از مواطن و آبادی‌های کلبی‌ها گفته‌اند<ref> عمر کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۹۹۱.</ref> ضمن این که «المِزّه» از قرای ایشان بود و از این جهت به «مِزّةِ کلب» [[شهرت]] داشت. همچنین بسیاری از آنان در بِقاع لُبنان اقامت گزیدند و از این جهت به نام «بِقاع کلب» شناخته می‌‌شد. گروهی از [[بنی عامر الأکبر]] هم در «حُوّارین» نزدیک «القریتَیْن» و در «تدمر» و حوالی آن ساکن گردیدند. از دیگر [[شهرها]] و آبادی‌هایی که در آن بطون کلب اقامت داشتند می‌‌توان به «سَلَمْیه»، [[حمص]]، «حماه»، «شَیْزَر»، «مَـنْبِج» و «حومه حلب» اشاره کرد. برخی نیز در مَنْفَلُوط در [[صعید]] مصر و الدَّقَهْلیّه و الشرقیّه [[منزل]] گزیدند.<ref> الموسوعه العربیه، مقاله «کَلْبُ بْنُ وَبْره»، محمد شفیق البیطار.</ref> ضمن این که بسیاری از ایشان پس از [[فتوحات]] [[اندلس]]، به این [[سرزمین]] رفتند و علاوه بر عهده داری [[منصب]] [[امارت]] در این سرزمین از سوی برخی از آنان، فرزندانشان نیز در شهرهایی نظیر اشبیلیه جایگاهی داشتند<ref> ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۵۷.</ref>.


== تاریخ جاهلی قبیله==
== تاریخ جاهلی قبیله ==
قبیله کلب در ایام جاهلی از بُعد [[اجتماعی]] با تکیه بر پیشه [[دامداری]] و [[زندگی]] کوچ‌روی و سپس با زیاد شدن جمعیتش از دیگر [[قبایل]] [[قضاعة]] مستقل شد و بالاخره به [[زعامت]] قضاعیان رسید.
قبیله کلب در ایام جاهلی از بُعد [[اجتماعی]] با تکیه بر پیشه [[دامداری]] و [[زندگی]] کوچ‌روی و سپس با زیاد شدن جمعیتش از دیگر [[قبایل]] [[قضاعة]] مستقل شد و بالاخره به [[زعامت]] قضاعیان رسید.


خط ۳۳: خط ۳۴:
کلبیان همچنین، به همراه اقوامی دیگر، از "محلّون" در [[جاهلیت]] به شمار می‌‌رفتند. "محلون" کسانی بودند که در بازارهای [[جاهلی]] حاضر می‌‌شدند و [[ستمگری]] روا می‌‌داشتند و از این رو به آنان "محلون" یعنی "[[حلال]] شمارندگان" می‌‌گفتند<ref> یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۷۱.</ref>.
کلبیان همچنین، به همراه اقوامی دیگر، از "محلّون" در [[جاهلیت]] به شمار می‌‌رفتند. "محلون" کسانی بودند که در بازارهای [[جاهلی]] حاضر می‌‌شدند و [[ستمگری]] روا می‌‌داشتند و از این رو به آنان "محلون" یعنی "[[حلال]] شمارندگان" می‌‌گفتند<ref> یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۷۱.</ref>.


== [[ادیان]] جاهلی [[بنی کلب]] ==
=== ادیان جاهلی بنی کلب ===
[[اعتقادات دینی]] کلبی‌ها به حسب موقعیت جغرافیایی‌شان از [[سرزمین‌ها]] و [[اقوام]] اطراف شان متأثر بود؛ ازاین رو طایفه‌های مستقر در مرکز و شمال جزیرةالعرب، قبل از [[اسلام]] و اندکی پس از آن، به علت نزدیکی به محل [[بت پرستان]]، [[بت]] می‌‌پرستیدند و برخی [[طوایف]] دیگر به سبب همجواری، کارگری<ref> ابن خلدون، العبر، ج۲، ص۵۲۰.</ref> و [[تجارت]]<ref> ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۷۲۷.</ref> با غَسانیان و [[رومیان]]، به [[دین]] [[نصرانیت]] وارد شده بودند. با این وصف، [[اخبار]] کلب بر این مطلب تأکید دارند که [[بت پرستی]] به مانند دیگر قبائل [[عرب]] در [[جاهلیت]] [[دین]] غالب در میان [[بنی کلب]] بود. آنان در دُومةِ الجندل بتی داشتند به نام «وَدّ»، که از [[تعظیم]] و پاسبانی از آن فروگذار نمی‌کردند تا این که [[خالد بن ولید]] در [[سال هشتم هجری]] آن را به [[فرمان]] [[رسول خدا]]{{صل}} نابود کرد. آنان همچنان که از اسامی شان پیداست، بت‌هایی چون [[منات]]، [[لات]]، [[عُزّی]]، یغوثَ، رُضَی، فَلْس، عَـمْرَه، عَبْعب، أُقَیْصِرَ و... را بزرگ می‌‌شمردند.
[[اعتقادات دینی]] کلبی‌ها به حسب موقعیت جغرافیایی‌شان از [[سرزمین‌ها]] و [[اقوام]] اطراف شان متأثر بود؛ ازاین رو طایفه‌های مستقر در مرکز و شمال جزیرةالعرب، قبل از [[اسلام]] و اندکی پس از آن، به علت نزدیکی به محل [[بت پرستان]]، [[بت]] می‌‌پرستیدند و برخی [[طوایف]] دیگر به سبب همجواری، کارگری<ref> ابن خلدون، العبر، ج۲، ص۵۲۰.</ref> و [[تجارت]]<ref> ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۷۲۷.</ref> با غَسانیان و [[رومیان]]، به [[دین]] [[نصرانیت]] وارد شده بودند. با این وصف، [[اخبار]] کلب بر این مطلب تأکید دارند که [[بت پرستی]] به مانند دیگر قبائل [[عرب]] در [[جاهلیت]] [[دین]] غالب در میان [[بنی کلب]] بود. آنان در دُومةِ الجندل بتی داشتند به نام «وَدّ»، که از [[تعظیم]] و پاسبانی از آن فروگذار نمی‌کردند تا این که [[خالد بن ولید]] در [[سال هشتم هجری]] آن را به [[فرمان]] [[رسول خدا]]{{صل}} نابود کرد. آنان همچنان که از اسامی شان پیداست، بت‌هایی چون [[منات]]، [[لات]]، [[عُزّی]]، یغوثَ، رُضَی، فَلْس، عَـمْرَه، عَبْعب، أُقَیْصِرَ و... را بزرگ می‌‌شمردند.


در اواخر [[عصر جاهلی]]، [[آیین نصرانیت]] به مانند اکثر قبائل [[عرب]] ساکن در [[شام]] و [[عراق]] و مناطق اطراف آنان به [[قبیله کلب]] وارد شد. از جمله کسانی که [[دین]] [[نصرانی]] برگزیده بودند، [[بنی عدسه]] بودند که در [[حیره]] ساکن بودند. پسر دایی‌های آنها [[بنی مدره]] هم از دیگر [[اقوام]] کلب بودند که به [[آیین مسیحیت]] گرویده بودند. به گفته [[ابن کلبی]] [[پس از ظهور اسلام]]، تمامی [[طوایف]] کلب [[اسلام]] پذیرفته بودند جز [[طایفه]] بنی مدره که همچنان بر آیین مسیحیت باقی مانده بودند. در منابع از بزرگانی از این [[قوم]] نام برده شده که بر [[آیین نصرانی]] بودند که جمله آنان [[فَرَافِصة بن أحوص]] است. از دیگر افراد بنام این قوم که با [[ظهور اسلام]]، در جرگه [[مسلمین]] در آمدند می‌‌توان از مُدْرِکٌ و [[نائله]] [[همسر]] [[عثمان بن عفان]] و [[امرؤ القیس بن عدیّ]] که در [[زمان]] [[خلافت عمر]] اسلام آورد و دخترانش را به [[عقد]] علی{{ع}} و [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} در آورد، نام برد<ref> الموسوعه العربیه، مقاله «کَلْبُ بْنُ وَبْره»، محمد شفیق البیطار.</ref>.
در اواخر [[عصر جاهلی]]، [[آیین نصرانیت]] به مانند اکثر قبائل [[عرب]] ساکن در [[شام]] و [[عراق]] و مناطق اطراف آنان به [[قبیله کلب]] وارد شد. از جمله کسانی که [[دین]] [[نصرانی]] برگزیده بودند، [[بنی عدسه]] بودند که در [[حیره]] ساکن بودند. پسر دایی‌های آنها [[بنی مدره]] هم از دیگر [[اقوام]] کلب بودند که به [[آیین مسیحیت]] گرویده بودند. به گفته [[ابن کلبی]] [[پس از ظهور اسلام]]، تمامی [[طوایف]] کلب [[اسلام]] پذیرفته بودند جز [[طایفه]] بنی مدره که همچنان بر آیین مسیحیت باقی مانده بودند. در منابع از بزرگانی از این [[قوم]] نام برده شده که بر [[آیین نصرانی]] بودند که جمله آنان [[فَرَافِصة بن أحوص]] است. از دیگر افراد بنام این قوم که با [[ظهور اسلام]]، در جرگه [[مسلمین]] در آمدند می‌‌توان از مُدْرِکٌ و [[نائله]] [[همسر]] [[عثمان بن عفان]] و [[امرؤ القیس بن عدیّ]] که در [[زمان]] [[خلافت عمر]] اسلام آورد و دخترانش را به [[عقد]] علی{{ع}} و [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} در آورد، نام برد<ref> الموسوعه العربیه، مقاله «کَلْبُ بْنُ وَبْره»، محمد شفیق البیطار.</ref>.


== [[اسلام]] بنی کلب ==
== ورود به اسلام و نقش تاریخی قبیله ==
پس از [[بعثت]] [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}}، [[زید بن حارثه کلبی]] -که به او [[زید بن محمد]] می‌‌گفتند- اولین شخص از [[قبیله بنی کلب]] بود که اسلام پذیرفت. پس از او، [[سعد بن خُولیّ کلبیّ]] [[مسلمان]] شد. سعد که از ساکنان [[مکه]] بود، سپس به [[مدینه]] [[مهاجرت]] کرد و در [[احد]] به [[شهادت]] رسید. [[دِحْیَة بن خَلِیفه کلبیّ]] – فرستاده و حامل [[نامه]] رسول خدا{{صل}} نزد [[قیصر روم]]- هم از جمله کسانی بود که بعد از [[هجرت پیامبر]]{{صل}}، به [[آیین اسلام]] در آمد. در [[سال ششم هجری]] و در پی [[سریه]] [[عبدالرحمن بن عوف]] به [[دومة الجندل]]، [[أصبغُ بن عمرو]] بزرگ کلبیان در منطقه دُومةِ الجندل [[اسلام]] آورد<ref> واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱-۵۶۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۹.</ref> و به همراه او جمع زیادی از [[مردم]] کلب اسلام پذیرفتند.<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۲، ص۱۴۰.</ref> سپس را همراه نامه‌ای همراه با مردی از [[قبیله جهینه]] به [[مدینه]] فرستادند.<ref> واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱-۵۶۲.</ref> [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز، [[امرؤالقیس بن اصبغ]] را عامل خود در [[بنی کلب]] قرار داد. وی در واقعه موسوم به رده بر اسلام و [[حکومت مدینه]] [[وفادار]] ماند و با کسانی که بر اسلام خود [[ثابت قدم]] بودند به مقابله با [[اهل]] رده پرداخت. <ref> ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۰۵؛الموسوعه العربیه، مقاله «کَلْبُ بْنُ وَبْره»، محمد شفیق البیطار.</ref> در وفدی دیگر فردی به نام [[عبد عمرو بن جبلة بن وائل بن جلاح]] همراه با مردی به نام [[عاصم]] از [[خاندان]] [[بنی رقاش]] از [[بنی عامر]] از موطن خود خارج شدند و به حضور [[رسول مکرم اسلام]]{{صل}} رسیدند. [[حضرت]] ضمن سخنانی، اسلام را بر ایشان عرضه داشت و آنان هم اسلام پذیرفتند و عبد عمرو در این باب اشعاری سرود.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۲؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۴۰۱.</ref> نیز در روایتی دیگر [[حارثة بن قطن]] و [[حمل بن سعدانه]] [[خدمت]] [[پیامبر]]{{صل}} شرفیاب شدند و [[مسلمان]] شدند. حضرت برای حارثة به قطن فرمانی نوشت و برای حمل بن سعدانه پرچمی بست که او بعدها با همین [[پرچم]] همراه با [[معاویه]] علیه [[جانشین]] بحق [[رسول خدا]]{{صل}} در [[صفین]] شرکت کرد<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۲.</ref>.
پس از [[بعثت]] [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}}، [[زید بن حارثه کلبی]] -که به او [[زید بن محمد]] می‌‌گفتند- اولین شخص از [[قبیله بنی کلب]] بود که اسلام پذیرفت. پس از او، [[سعد بن خُولیّ کلبیّ]] [[مسلمان]] شد. سعد که از ساکنان [[مکه]] بود، سپس به [[مدینه]] [[مهاجرت]] کرد و در [[احد]] به [[شهادت]] رسید. [[دِحْیَة بن خَلِیفه کلبیّ]] – فرستاده و حامل [[نامه]] رسول خدا{{صل}} نزد [[قیصر روم]]- هم از جمله کسانی بود که بعد از [[هجرت پیامبر]]{{صل}}، به [[آیین اسلام]] در آمد. در [[سال ششم هجری]] و در پی [[سریه]] [[عبدالرحمن بن عوف]] به [[دومة الجندل]]، [[أصبغُ بن عمرو]] بزرگ کلبیان در منطقه دُومةِ الجندل [[اسلام]] آورد<ref> واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱-۵۶۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۹.</ref> و به همراه او جمع زیادی از [[مردم]] کلب اسلام پذیرفتند.<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۲، ص۱۴۰.</ref> سپس را همراه نامه‌ای همراه با مردی از [[قبیله جهینه]] به [[مدینه]] فرستادند.<ref> واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱-۵۶۲.</ref> [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز، [[امرؤالقیس بن اصبغ]] را عامل خود در [[بنی کلب]] قرار داد. وی در واقعه موسوم به رده بر اسلام و [[حکومت مدینه]] [[وفادار]] ماند و با کسانی که بر اسلام خود [[ثابت قدم]] بودند به مقابله با [[اهل]] رده پرداخت. <ref> ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۰۵؛الموسوعه العربیه، مقاله «کَلْبُ بْنُ وَبْره»، محمد شفیق البیطار.</ref> در وفدی دیگر فردی به نام [[عبد عمرو بن جبلة بن وائل بن جلاح]] همراه با مردی به نام [[عاصم]] از [[خاندان]] [[بنی رقاش]] از [[بنی عامر]] از موطن خود خارج شدند و به حضور [[رسول مکرم اسلام]]{{صل}} رسیدند. [[حضرت]] ضمن سخنانی، اسلام را بر ایشان عرضه داشت و آنان هم اسلام پذیرفتند و عبد عمرو در این باب اشعاری سرود.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۲؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۴۰۱.</ref> نیز در روایتی دیگر [[حارثة بن قطن]] و [[حمل بن سعدانه]] [[خدمت]] [[پیامبر]]{{صل}} شرفیاب شدند و [[مسلمان]] شدند. حضرت برای حارثة به قطن فرمانی نوشت و برای حمل بن سعدانه پرچمی بست که او بعدها با همین [[پرچم]] همراه با [[معاویه]] علیه [[جانشین]] بحق [[رسول خدا]]{{صل}} در [[صفین]] شرکت کرد<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۲.</ref>.


== بنی کلب و نقش آفرینی در حوادث صدر [[اسلام]] ==
=== نقش‌آفرینی در حوادث صدر اسلام ===
کلبیانی که اسلام پذیرفته بودند، نقش فعالی در عرصه‌های مختلف دوران [[حکومت نبوی]]{{صل}} ایفا نمودند که از جمله این موارد می‌‌توان به حضور پر رنگ ایشان در [[غزوات]] و سرایای دوران آن [[حضرت]] اشاره کرد.<ref> از جمله آنها دحیة بن خلیفه کلبی بود که در احد و دیگر جنگ‌های دوران رسول خدا{{صل}} حضور داشت. (ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲ ص۴۶۱) از سعد بن خولی کلبی (ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۴۵) و زید بن حارثه (ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۵۴۶) هم در شمار حاضران برخی از جنگ‌ها از جمله احد یاد شده است.</ref> بی‌شک [[زید بن حارثه]] از مشهورترین این افراد بود که به [[فرمان]] [[نبی اکرم]]{{صل}}، در رأس سپاهی جهت [[نبرد با رومیان]] به [[شام]] رفته بود. [[زید]] در این [[نبرد]] که به [[جنگ موته]] شناخته می‌‌شود به [[شهادت]] رسید. نقل است که [[رسول خدا]]{{صل}} سپاهی را نمی‌فرستاد که در آن زید بود مگر این که زید را [[فرمانده]] آنان قرار می‌‌داد. پسرش [[اسامه]] هم در آخرین سپاهی که رسول خدا{{صل}} برای نبرد با رومیان [[تجهیز]] کرد به [[فرماندهی]] برگزیده شده بود. [[ضحاک بن سفیان بن عوف کلبی]]<ref> ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۷۴۲.</ref> و [[غالب بن عبدالله لیثی]] از [[بنی کلب]]<ref> واقدی، مغازی، ج۲، ص۷۵۰؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۴، ص۲۹۵-۲۹۶</ref> هم از دیگر شخصیت‌های کلبی بودند که [[پیامبر]]{{صل}} آنها را فرماندهی داد و همراه با جمعی از [[مسلمین]] به یکی از [[سرایا]] فرستاد. علاوه بر [[فرماندهی سپاه]]، [[سفارت]] رسول خدا{{صل}} هم از دیگر عرصه‌های فعالیت برخی از چهره‌های [[مسلمان]] کلبی برشمرده شده است. گفته شده که حضرت، دِحْـیَة کلبیّ را در سال ششم و در جریان ارسال [[نامه]] به [[ملوک]] و [[پادشاهان]] عالم و [[دعوت]] آنان به [[اسلام]]، همراه با نامه ای نزد [[قیصر روم]] فرستاد.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۶۴۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۷.</ref> از [[امرؤالقیس بن اصبغ کلبی]] هم در شمار عمال [[رسول خدا]]{{صل}} و عامل [[حضرت]] بر [[بنی کلب]] نام برده شده است<ref> ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۰۵</ref>.
کلبیانی که اسلام پذیرفته بودند، نقش فعالی در عرصه‌های مختلف دوران [[حکومت نبوی]]{{صل}} ایفا نمودند که از جمله این موارد می‌‌توان به حضور پر رنگ ایشان در [[غزوات]] و سرایای دوران آن [[حضرت]] اشاره کرد.<ref> از جمله آنها دحیة بن خلیفه کلبی بود که در احد و دیگر جنگ‌های دوران رسول خدا{{صل}} حضور داشت. (ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲ ص۴۶۱) از سعد بن خولی کلبی (ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۴۵) و زید بن حارثه (ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۵۴۶) هم در شمار حاضران برخی از جنگ‌ها از جمله احد یاد شده است.</ref> بی‌شک [[زید بن حارثه]] از مشهورترین این افراد بود که به [[فرمان]] [[نبی اکرم]]{{صل}}، در رأس سپاهی جهت [[نبرد با رومیان]] به [[شام]] رفته بود. [[زید]] در این [[نبرد]] که به [[جنگ موته]] شناخته می‌‌شود به [[شهادت]] رسید. نقل است که [[رسول خدا]]{{صل}} سپاهی را نمی‌فرستاد که در آن زید بود مگر این که زید را [[فرمانده]] آنان قرار می‌‌داد. پسرش [[اسامه]] هم در آخرین سپاهی که رسول خدا{{صل}} برای نبرد با رومیان [[تجهیز]] کرد به [[فرماندهی]] برگزیده شده بود. [[ضحاک بن سفیان بن عوف کلبی]]<ref> ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۷۴۲.</ref> و [[غالب بن عبدالله لیثی]] از [[بنی کلب]]<ref> واقدی، مغازی، ج۲، ص۷۵۰؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۴، ص۲۹۵-۲۹۶</ref> هم از دیگر شخصیت‌های کلبی بودند که [[پیامبر]]{{صل}} آنها را فرماندهی داد و همراه با جمعی از [[مسلمین]] به یکی از [[سرایا]] فرستاد. علاوه بر [[فرماندهی سپاه]]، [[سفارت]] رسول خدا{{صل}} هم از دیگر عرصه‌های فعالیت برخی از چهره‌های [[مسلمان]] کلبی برشمرده شده است. گفته شده که حضرت، دِحْـیَة کلبیّ را در سال ششم و در جریان ارسال [[نامه]] به [[ملوک]] و [[پادشاهان]] عالم و [[دعوت]] آنان به [[اسلام]]، همراه با نامه ای نزد [[قیصر روم]] فرستاد.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۶۴۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۷.</ref> از [[امرؤالقیس بن اصبغ کلبی]] هم در شمار عمال [[رسول خدا]]{{صل}} و عامل [[حضرت]] بر [[بنی کلب]] نام برده شده است<ref> ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۰۵</ref>.


خط ۵۱: خط ۵۲:
بودند در ایام [[حکومت علی]]{{ع}} و در پی وقوع [[جنگ صفین]]، کلبیان از جمله برخی چهره‌های مشهور آنان همچون [[اسامة بن زید]]<ref> ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۷۷.</ref> و نیز کلبیان ساکن دُومةِ الجندل از دو طرف [[جنگ]] کناره گرفتند و ضمن عدم همراهی با [[امام علی]]{{ع}}، از [[معاویه]] نیز حمایتی به عمل نیاوردند؛<ref> الموسوعه العربیه، مقاله «کَلْبُ بْنُ وَبْره»، محمد شفیق البیطار.</ref> برای همین در جریان حادثه [[حکمیت]]، [[دومة الجندل]] محلی برای گفتگوهای [[صلح]] بین این دو گروه [[متخاصم]] شد.
بودند در ایام [[حکومت علی]]{{ع}} و در پی وقوع [[جنگ صفین]]، کلبیان از جمله برخی چهره‌های مشهور آنان همچون [[اسامة بن زید]]<ref> ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۷۷.</ref> و نیز کلبیان ساکن دُومةِ الجندل از دو طرف [[جنگ]] کناره گرفتند و ضمن عدم همراهی با [[امام علی]]{{ع}}، از [[معاویه]] نیز حمایتی به عمل نیاوردند؛<ref> الموسوعه العربیه، مقاله «کَلْبُ بْنُ وَبْره»، محمد شفیق البیطار.</ref> برای همین در جریان حادثه [[حکمیت]]، [[دومة الجندل]] محلی برای گفتگوهای [[صلح]] بین این دو گروه [[متخاصم]] شد.


== [[بنی کلب]] و نقش آنان در روی کار آمدن و تثبیت [[امویان]] ==
== نقش قبیله در پیدایش و تثبیت حکومت اموی ==
[[قبیله]]  کلب با تکیه بر [[عصبیت]] قومی، گستردگی مناطق تحت [[نفوذ]] و [[مصلحت اندیشی]]، منشأ بسیاری از رخدادها و حوادث مهم در [[سرزمین شام]] بود که در [[ارتباط]] عمیق با [[بنی امیه]] به عنصری فعال و تأثیرگذار در تحولات [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] دو سده  نخست [[هجری]] بدل شد. معاویه به عنوان اولین [[حاکم]] [[دولت]] نوپای [[اموی]]، که با [[زیرکی]] از تمام ظرفیت‌های پیرامون خویش برای رسیدن به اهداف سیاسی خود بهره می‌‌برد،<ref> ابن طقطقی، تاریخ فخری درآداب ملکداری و دولتهای اسلامی، ص۱۴۳. </ref> با [[آگاهی]] از نقش [[قبایل]] در عرصه‌های سیاسی، [[اقتصادی]] و اجتماعی منطقه [[شام]]، همپیمان قبایل نیرومند گردید و کوشید پایه‌های حکومتش را [[استوار]] سازد. ازاین رو با پی بردن به نیروی رو به [[رشد]] کلبیان در اواخر عصر [[خلفای راشدین]]، توانست از نفوذ و [[قدرت]] آنها در تأسیس دولتش بهره برد. دیگر [[حکام اموی]] نیز در طول [[حکومت]] شان برای تثبیت موقعیت و رسیدن به اهداف خویش به کلبیان به عنوان مخلص‌ترین و [[وفادارترین]] قبیله [[اعتماد]] و تکیّه کردند تا جائی که گفته می‌‌شود: «مانند کلب کسی [[بنی امیّه]] را [[تأیید]] نکرد».<ref> ابن خلکان،؛ وفیات الاعیان و أنباء أبناء الزمان، ج۷، ص۱۰۸.</ref> در این [[زمان]] رویکرد [[جامعه اسلامی]] در مواجهه با [[سلطنت]] [[امویان]] متفاوت بود. [[شیعیان]]، رقیب اصلی امویان بودند که [[حکومت]] را [[حقّ]] [[سیاسی]] و [[دینی]] [[اهل بیت]]{{عم}} می‌دانستند.
[[قبیله]]  کلب با تکیه بر [[عصبیت]] قومی، گستردگی مناطق تحت [[نفوذ]] و [[مصلحت اندیشی]]، منشأ بسیاری از رخدادها و حوادث مهم در [[سرزمین شام]] بود که در [[ارتباط]] عمیق با [[بنی امیه]] به عنصری فعال و تأثیرگذار در تحولات [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] دو سده  نخست [[هجری]] بدل شد. معاویه به عنوان اولین [[حاکم]] [[دولت]] نوپای [[اموی]]، که با [[زیرکی]] از تمام ظرفیت‌های پیرامون خویش برای رسیدن به اهداف سیاسی خود بهره می‌‌برد،<ref> ابن طقطقی، تاریخ فخری درآداب ملکداری و دولتهای اسلامی، ص۱۴۳. </ref> با [[آگاهی]] از نقش [[قبایل]] در عرصه‌های سیاسی، [[اقتصادی]] و اجتماعی منطقه [[شام]]، همپیمان قبایل نیرومند گردید و کوشید پایه‌های حکومتش را [[استوار]] سازد. ازاین رو با پی بردن به نیروی رو به [[رشد]] کلبیان در اواخر عصر [[خلفای راشدین]]، توانست از نفوذ و [[قدرت]] آنها در تأسیس دولتش بهره برد. دیگر [[حکام اموی]] نیز در طول [[حکومت]] شان برای تثبیت موقعیت و رسیدن به اهداف خویش به کلبیان به عنوان مخلص‌ترین و [[وفادارترین]] قبیله [[اعتماد]] و تکیّه کردند تا جائی که گفته می‌‌شود: «مانند کلب کسی [[بنی امیّه]] را [[تأیید]] نکرد».<ref> ابن خلکان،؛ وفیات الاعیان و أنباء أبناء الزمان، ج۷، ص۱۰۸.</ref> در این [[زمان]] رویکرد [[جامعه اسلامی]] در مواجهه با [[سلطنت]] [[امویان]] متفاوت بود. [[شیعیان]]، رقیب اصلی امویان بودند که [[حکومت]] را [[حقّ]] [[سیاسی]] و [[دینی]] [[اهل بیت]]{{عم}} می‌دانستند.


خط ۶۶: خط ۶۷:
مقابل [[دشمنان]] از جمله [[اهالی عراق]] ایستادند ولی در مورد ولی‌عهدی یزید به پیش زمینه [[ذهنی]] سلطنت‌گرا و فارغ از [[حاکمیت دینی]]<ref> Theocracy</ref> [[رجوع]] کردند که بر پایه [[مصالح]] قبیله و [[نظم]] و اطلاعت پذیری از [[حکومت]] [[استوار]] بود<ref> ولهاوزن، تاریخ الدولة العربیة من ظهور الاسلام الی نهایة الدولة الأمویه، ص۵۶-۵۷.</ref> حاصل اینکه [[دولت]] [[امویان]]، به [[لطف]] [[دفاع]] و مشارکت فعال پیاده [[نظام]] و سوارکاران قبیله کلب که در راستای [[باورهای دینی]] [[سیاسی]] و [[منافع]] قبیلگی خود در کنار [[بنی امیه]] بودند، [[رشد]] نمود و تثبیت گردید و بدین ترتیب [[بنی کلب]] به نیروی اصلی مدافع [[خلفای اموی]] نه تنها در [[شام]] بلکه در گستره خلافت تبدیل شد<ref> فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جنگ، مقاله «بررسی مواجهه نظامی قبیله کلب با جنبش‌های اعتقادی و چالش‌های سیاسی و اقتصادی دوره اموی(۴۱-۱۳۲ هجری)، تألیف میثم حبیبی کیان؛ مهران اسماعیلی، ص۷۹-۸۲.</ref>.
مقابل [[دشمنان]] از جمله [[اهالی عراق]] ایستادند ولی در مورد ولی‌عهدی یزید به پیش زمینه [[ذهنی]] سلطنت‌گرا و فارغ از [[حاکمیت دینی]]<ref> Theocracy</ref> [[رجوع]] کردند که بر پایه [[مصالح]] قبیله و [[نظم]] و اطلاعت پذیری از [[حکومت]] [[استوار]] بود<ref> ولهاوزن، تاریخ الدولة العربیة من ظهور الاسلام الی نهایة الدولة الأمویه، ص۵۶-۵۷.</ref> حاصل اینکه [[دولت]] [[امویان]]، به [[لطف]] [[دفاع]] و مشارکت فعال پیاده [[نظام]] و سوارکاران قبیله کلب که در راستای [[باورهای دینی]] [[سیاسی]] و [[منافع]] قبیلگی خود در کنار [[بنی امیه]] بودند، [[رشد]] نمود و تثبیت گردید و بدین ترتیب [[بنی کلب]] به نیروی اصلی مدافع [[خلفای اموی]] نه تنها در [[شام]] بلکه در گستره خلافت تبدیل شد<ref> فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جنگ، مقاله «بررسی مواجهه نظامی قبیله کلب با جنبش‌های اعتقادی و چالش‌های سیاسی و اقتصادی دوره اموی(۴۱-۱۳۲ هجری)، تألیف میثم حبیبی کیان؛ مهران اسماعیلی، ص۷۹-۸۲.</ref>.


== عملکرد بنی کلب در چالش‌های [[امنیتی]] نظامی و دفع قیام‌های ضد [[اموی]] ==
== عملکرد قبیله در دفع قیام‌های ضد اموی ==
=== رویارویی بنی کلب با جنبش‌های [[اعتقادی]] ===
=== رویارویی با جنبش‌های اعتقادی ===
پس از ماجرای [[صلح امام حسن]]{{ع}} بود که کار [[بنی امیّه]] بالا گرفت و [[معاویه]] به دلیل [[اشرافیت]]، [[تعصب]] عربیّت و [[خلافت]] مورد پذیرش [[قبایل]] [[شام]] قرارگرفت<ref> ولهاوزن، تاریخ الدولة العربیة من ظهور الاسلام الی نهایة الدولة الأمویه، ص۱۲۷.</ref> لکن [[امویان]] هنوز در دیگر مناطق [[جهان اسلام]] از [[مقبولیت]] و [[نفوذ]] [[سیاسی]] برخوردار نبودند، ازاین رو با [[اعتراضات]] پراکنده ای از سوی [[خوارج]] و [[شیعیان]] روبرو شدند. در این برهه از [[تاریخ]] همچنان کلبیان شام با [[باور]] به [[حقانیّت]] [[بنی امیه]] در درجه اول و [[تمایل]] به [[سیطره]] سیاسی امویان در مرتبه دوم، در تمامی صحنه‌های سیاسی و نبردهای نظامی در صف اول [[مبارزه]] با [[مخالفان]] امویان قرار داشتند به‌ویژه زمانی که قسمت اعظمی از [[جامعه]] [[اسلامی]]، [[خلافت یزید]] را برنتافتند و اساساً [[اعتقاد]] داشتند که او به ناحقّ بر [[منصب خلافت]] است. نقطه عطف این [[جنبش‌ها]]، [[قیام حسین بن علی]]{{ع}} بر علیه [[یزید]] است لکن گزارش دقیقی از نقش کلبیان در [[سپاه عمر بن سعد]] در دست نیست چراکه [[اکثریت]] [[لشکر]] حاضر در [[کربلا]] را [[کوفیان]] تشکیل می‌‌دادند و حضور قبایل شامی دور از [[ذهن]] است. با این حال از میان کلبیان ساکن در [[عراق]] بودند جمعی از ایشان که علیه [[سید]] و [[سالار شهیدان]]{{ع}} وارد [[کارزار]] شدند که از جمله آنان می‌‌توان به [[ابو عزه ضبابی]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، صص۴۳۸- ۴۳۹؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۰۵؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، صص۶۹-۷۰.</ref> و [[مسلم بن عبدالله بن ضبابی]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۳۵-۴۳۶؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۷-۶۸.</ref> و در رأس آنان [[شمر بن ذی الجوشن ضبابی کلابی]] –از [[فرماندهان]] اصلی [[سپاه کوفه]]-<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۳۶۹-۴۵۶؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۵۲-۱۱۳.</ref> و نیز [[بَحدل بن سُلیم]] که به [[طمع]] انگشتری، انگشت آن [[حضرت]] را قطع کرد،<ref> ابن نما، مثیرالأحزان، ص۷۶؛ ابن طاووس، الملهو ف علی قتلی الطّفوف، ص۱۷۸.</ref> اشاره کرد. در آن سوی میدان و در میان [[سپاه]] اندک [[امام حسین]]{{ع}} هم، علاوه بر [[همراهی]] بانوی گرانقدر [[اسلام]] [[رباب]] دختر [[امرء القیس]] –همسر بزرگوار [[اباعبدالله الحسین]]{{ع}}- <ref>در برخی از منابع از او به عنوان "رباب بنت انیف" یاد شده است. ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۰۹؛ ابن‌سعد، الطبقات الکبری، خامسه۱، ص۴۷۹؛ سید بن طاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۸۲. سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ص۲۳۳-۲۳۴.</ref>، از [[عبدالله بن عمیر کلبی]] و همسرش [[امّ‌وهب]]،<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، صص۴۲۹-۴۳۸؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۵-۶۹.</ref> [[عبدالاعلی بن یزید کلبی]]،<ref>السید البراقی، تاریخ الکوفه، ص۳۳۴. نیز ر. ک. ابومخنف الازدی، مقتل الحسین{{ع}}، ص۵۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۳۷۰-۳۷۹.</ref> [[وهب بن عبدالله بن حباب کلبی]]<ref>برخی از منابع او را "وهب بن جناح کلبی" معرفی کرده‌اند. سید بن طاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۰۵؛ الموفق بن احمد الخوارزمی، مقتل الحسین{{ع}}، ج ۲، ص۱۳؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۰۱.</ref>، [[سالم بن عمرو بن عبدالله]] مولای بنی‌مدینه از تیره‌های [[قبیله کلب]]،<ref> محمد السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین{{ع}}، ص۱۸۲.</ref> به عنوان چهره‌های شناخته شده قبیله کلب یاد شده که در [[کربلا]] حضور یافتند و همگی به [[فیض]] [[شهادت]] رسیدند.
پس از ماجرای [[صلح امام حسن]]{{ع}} بود که کار [[بنی امیّه]] بالا گرفت و [[معاویه]] به دلیل [[اشرافیت]]، [[تعصب]] عربیّت و [[خلافت]] مورد پذیرش [[قبایل]] [[شام]] قرارگرفت<ref> ولهاوزن، تاریخ الدولة العربیة من ظهور الاسلام الی نهایة الدولة الأمویه، ص۱۲۷.</ref> لکن [[امویان]] هنوز در دیگر مناطق [[جهان اسلام]] از [[مقبولیت]] و [[نفوذ]] [[سیاسی]] برخوردار نبودند، ازاین رو با [[اعتراضات]] پراکنده ای از سوی [[خوارج]] و [[شیعیان]] روبرو شدند. در این برهه از [[تاریخ]] همچنان کلبیان شام با [[باور]] به [[حقانیّت]] [[بنی امیه]] در درجه اول و [[تمایل]] به [[سیطره]] سیاسی امویان در مرتبه دوم، در تمامی صحنه‌های سیاسی و نبردهای نظامی در صف اول [[مبارزه]] با [[مخالفان]] امویان قرار داشتند به‌ویژه زمانی که قسمت اعظمی از [[جامعه]] [[اسلامی]]، [[خلافت یزید]] را برنتافتند و اساساً [[اعتقاد]] داشتند که او به ناحقّ بر [[منصب خلافت]] است. نقطه عطف این [[جنبش‌ها]]، [[قیام حسین بن علی]]{{ع}} بر علیه [[یزید]] است لکن گزارش دقیقی از نقش کلبیان در [[سپاه عمر بن سعد]] در دست نیست چراکه [[اکثریت]] [[لشکر]] حاضر در [[کربلا]] را [[کوفیان]] تشکیل می‌‌دادند و حضور قبایل شامی دور از [[ذهن]] است. با این حال از میان کلبیان ساکن در [[عراق]] بودند جمعی از ایشان که علیه [[سید]] و [[سالار شهیدان]]{{ع}} وارد [[کارزار]] شدند که از جمله آنان می‌‌توان به [[ابو عزه ضبابی]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، صص۴۳۸- ۴۳۹؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۰۵؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، صص۶۹-۷۰.</ref> و [[مسلم بن عبدالله بن ضبابی]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۳۵-۴۳۶؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۷-۶۸.</ref> و در رأس آنان [[شمر بن ذی الجوشن ضبابی کلابی]] –از [[فرماندهان]] اصلی [[سپاه کوفه]]-<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۳۶۹-۴۵۶؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۵۲-۱۱۳.</ref> و نیز [[بَحدل بن سُلیم]] که به [[طمع]] انگشتری، انگشت آن [[حضرت]] را قطع کرد،<ref> ابن نما، مثیرالأحزان، ص۷۶؛ ابن طاووس، الملهو ف علی قتلی الطّفوف، ص۱۷۸.</ref> اشاره کرد. در آن سوی میدان و در میان [[سپاه]] اندک [[امام حسین]]{{ع}} هم، علاوه بر [[همراهی]] بانوی گرانقدر [[اسلام]] [[رباب]] دختر [[امرء القیس]] –همسر بزرگوار [[اباعبدالله الحسین]]{{ع}}- <ref>در برخی از منابع از او به عنوان "رباب بنت انیف" یاد شده است. ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۰۹؛ ابن‌سعد، الطبقات الکبری، خامسه۱، ص۴۷۹؛ سید بن طاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۸۲. سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ص۲۳۳-۲۳۴.</ref>، از [[عبدالله بن عمیر کلبی]] و همسرش [[امّ‌وهب]]،<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، صص۴۲۹-۴۳۸؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۵-۶۹.</ref> [[عبدالاعلی بن یزید کلبی]]،<ref>السید البراقی، تاریخ الکوفه، ص۳۳۴. نیز ر. ک. ابومخنف الازدی، مقتل الحسین{{ع}}، ص۵۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۳۷۰-۳۷۹.</ref> [[وهب بن عبدالله بن حباب کلبی]]<ref>برخی از منابع او را "وهب بن جناح کلبی" معرفی کرده‌اند. سید بن طاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۰۵؛ الموفق بن احمد الخوارزمی، مقتل الحسین{{ع}}، ج ۲، ص۱۳؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۰۱.</ref>، [[سالم بن عمرو بن عبدالله]] مولای بنی‌مدینه از تیره‌های [[قبیله کلب]]،<ref> محمد السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین{{ع}}، ص۱۸۲.</ref> به عنوان چهره‌های شناخته شده قبیله کلب یاد شده که در [[کربلا]] حضور یافتند و همگی به [[فیض]] [[شهادت]] رسیدند.


خط ۸۴: خط ۸۵:
کلبیان پس ازآن نیز به [[حمایت]] از اقدام [[بنی امیه]] در [[سرکوب]] [[قیام]] ادامه دادند که جلوه ی آن در سروده‌هایشان بود. [[اصبغ بن ذواله]] به مشارکت [[بنی کلب]] در [[قتل]] زید [[افتخار]] کرده<ref> ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۶۰۶.</ref> و [[حکیم بن عیاش]] مشهور به [[أعور کلبی]]، از شعرای هتاک [[اموی]]، به بهانه [[قیام زید بن علی]] به هجو [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} پرداخت<ref> زید را روی تنه درخت خرما به صلیب کشیدیم... و احمقانه عثمان را با علی مقایسه کردی ولی عثمان از علی بهتر است. اصفهانی، الاغانی، ج۱۷، ص۳۶.</ref> که مورد [[نفرین]] [[امام صادق]]{{ع}} قرار گرفت.<ref> یوسفی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۷، ص۱۳۳.</ref> به نظر می‌‌رسد وی جزء کلبیان [[عثمانی مذهب]] باشد که تا آن [[زمان]] برپای [[عقاید]] خویش ایستاده بودند. کُمیتِ [[شاعر]] نیز در واکنش به این [[تفکر]] و در پاسخ به [[اعور]]، کلبیان را [[هوادار]] و پیرو بنی امیه و [[دشمنان علی]]{{ع}} معرفی کرده است.<ref> اصفهانی، الاغانی، ج۱۷، ص۳۷-۳۸.</ref> بنابراین [[اعتقاد]] به امویان و [[دشمنی]] با [[اهل بیت]]{{عم}}از سوی برخی کلبی‌ها فقط در میدان [[نبرد]] نبود بلکه در [[جامعه]] کلبیان شام [[رسوخ]] کرده بود و در لابلای اشعار و تفاخرهای قبیلگی قابل [[مشاهده]] بود. نهایتاً همان طور که [[شیعیان]] [[معتقد]] به [[حقانیت اهل بیت]]{{عم}} بودند، کلبیان هم [[ایمان]] به [[قداست]] و [[خلافت بنی امیه]] داشتند و با بکار بستن این [[باور]] به [[کارزار]] [[مخالفان]] امویان وارد می‌‌شدند<ref>فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جنگ، مقاله «بررسی مواجهه نظامی قبیله کلب با جنبشهای اعتقادی و چالشهای سیاسی و اقتصادی دوره اموی(۴۱-۱۳۲ هجری)، تألیف میثم حبیبی کیان؛ مهران اسماعیلی، ص۸۶.</ref>.
کلبیان پس ازآن نیز به [[حمایت]] از اقدام [[بنی امیه]] در [[سرکوب]] [[قیام]] ادامه دادند که جلوه ی آن در سروده‌هایشان بود. [[اصبغ بن ذواله]] به مشارکت [[بنی کلب]] در [[قتل]] زید [[افتخار]] کرده<ref> ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۶۰۶.</ref> و [[حکیم بن عیاش]] مشهور به [[أعور کلبی]]، از شعرای هتاک [[اموی]]، به بهانه [[قیام زید بن علی]] به هجو [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} پرداخت<ref> زید را روی تنه درخت خرما به صلیب کشیدیم... و احمقانه عثمان را با علی مقایسه کردی ولی عثمان از علی بهتر است. اصفهانی، الاغانی، ج۱۷، ص۳۶.</ref> که مورد [[نفرین]] [[امام صادق]]{{ع}} قرار گرفت.<ref> یوسفی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۷، ص۱۳۳.</ref> به نظر می‌‌رسد وی جزء کلبیان [[عثمانی مذهب]] باشد که تا آن [[زمان]] برپای [[عقاید]] خویش ایستاده بودند. کُمیتِ [[شاعر]] نیز در واکنش به این [[تفکر]] و در پاسخ به [[اعور]]، کلبیان را [[هوادار]] و پیرو بنی امیه و [[دشمنان علی]]{{ع}} معرفی کرده است.<ref> اصفهانی، الاغانی، ج۱۷، ص۳۷-۳۸.</ref> بنابراین [[اعتقاد]] به امویان و [[دشمنی]] با [[اهل بیت]]{{عم}}از سوی برخی کلبی‌ها فقط در میدان [[نبرد]] نبود بلکه در [[جامعه]] کلبیان شام [[رسوخ]] کرده بود و در لابلای اشعار و تفاخرهای قبیلگی قابل [[مشاهده]] بود. نهایتاً همان طور که [[شیعیان]] [[معتقد]] به [[حقانیت اهل بیت]]{{عم}} بودند، کلبیان هم [[ایمان]] به [[قداست]] و [[خلافت بنی امیه]] داشتند و با بکار بستن این [[باور]] به [[کارزار]] [[مخالفان]] امویان وارد می‌‌شدند<ref>فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جنگ، مقاله «بررسی مواجهه نظامی قبیله کلب با جنبشهای اعتقادی و چالشهای سیاسی و اقتصادی دوره اموی(۴۱-۱۳۲ هجری)، تألیف میثم حبیبی کیان؛ مهران اسماعیلی، ص۸۶.</ref>.


=== رویارویی [[بنی کلب]] با چالش‌های [[سیاسی]] و [[اقتصادی]] ===
=== رویارویی یا چالش‌های سیاسی و اقتصادی ===
[[کناره‌گیری]] [[معاویة بن یزید]] از [[خلافت]] پس از [[مرگ]] پدرش، [[بیعت]] برخی از شهرهای [[شام]] با [[عبدالله بن زبیر]]،<ref> ضحاک بن قیس فهری به عنوان نماینده ی ابن زبیر در شام، از برخی مردم این منطقه بیعت گرفت. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۴۷.</ref> [[رقابت]] دو گروه قیسی و [[یمنی]] و [[دودستگی]] [[مردم]] در امر [[بیعت با خلیفه]] بعدی، [[دولت]] نوپای [[امویان]] را با چالش جدّی روبرو کرد. در این [[زمان]] حساس، [[حسان بن مالک]]، [[زعیم]] [[قبیله]] کلب مهمترین چهره سیاسی شام بود که توانست [[بحران]] [[جانشینی]] امویان را [[مدیریت]] کند و به طور موقت اداره [[حکومت]] را به‌دست گیرد<ref> ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۴، ص۱۴۷.</ref> تا اینکه سرانجام بزرگان [[بنی امیه]] برای [[انتخاب خلیفه]] در [[جابیه]] به [[شور]] نشستند. [[رئیس]] [[کنگره]] [[حسان بن مالک کلبی]] بود و برخلافت [[خالد بن یزید]] [[برادر]] [[خلیفه]] مستعفی [[اموی]] پافشاری می‌‌کرد ولی [[مروان بن حکم]] به دلیل [[تجربه]] از اقبال بیشتری برخوردار بود و با [[پذیرفتن]] اصلی‌ترین شرط کلبیان مبنی بر [[ولی‌عهدی]] خالد بن یزید به عنوان [[رئیس حکومت]] [[انتخاب]] شد.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۶۱۰.</ref> در نتیجه این [[حمایت]] سیاسی بزرگان کلب، بقای دولت بنی امیه تضمین شد، اگرچه [[قدرت]] از شاخه [[سفیانی]] به [[مروانی]] منتقل گردید.
[[کناره‌گیری]] [[معاویة بن یزید]] از [[خلافت]] پس از [[مرگ]] پدرش، [[بیعت]] برخی از شهرهای [[شام]] با [[عبدالله بن زبیر]]،<ref> ضحاک بن قیس فهری به عنوان نماینده ی ابن زبیر در شام، از برخی مردم این منطقه بیعت گرفت. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۴۷.</ref> [[رقابت]] دو گروه قیسی و [[یمنی]] و [[دودستگی]] [[مردم]] در امر [[بیعت با خلیفه]] بعدی، [[دولت]] نوپای [[امویان]] را با چالش جدّی روبرو کرد. در این [[زمان]] حساس، [[حسان بن مالک]]، [[زعیم]] [[قبیله]] کلب مهمترین چهره سیاسی شام بود که توانست [[بحران]] [[جانشینی]] امویان را [[مدیریت]] کند و به طور موقت اداره [[حکومت]] را به‌دست گیرد<ref> ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۴، ص۱۴۷.</ref> تا اینکه سرانجام بزرگان [[بنی امیه]] برای [[انتخاب خلیفه]] در [[جابیه]] به [[شور]] نشستند. [[رئیس]] [[کنگره]] [[حسان بن مالک کلبی]] بود و برخلافت [[خالد بن یزید]] [[برادر]] [[خلیفه]] مستعفی [[اموی]] پافشاری می‌‌کرد ولی [[مروان بن حکم]] به دلیل [[تجربه]] از اقبال بیشتری برخوردار بود و با [[پذیرفتن]] اصلی‌ترین شرط کلبیان مبنی بر [[ولی‌عهدی]] خالد بن یزید به عنوان [[رئیس حکومت]] [[انتخاب]] شد.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۶۱۰.</ref> در نتیجه این [[حمایت]] سیاسی بزرگان کلب، بقای دولت بنی امیه تضمین شد، اگرچه [[قدرت]] از شاخه [[سفیانی]] به [[مروانی]] منتقل گردید.


خط ۱۲۱: خط ۱۲۲:
از شاخه کلبیان ساکن در [[عراق]] بسیاری از ایشان در جرگه [[اصحاب]] و روات [[ائمه اطهار]]{{ع}} در آمدند که از جمله آنان می‌‌توان از [[محمد بن مروان کلبی]]،<ref>شیخ طوسی، رجال، ص۱۴۴.</ref> [[محمد بن سائب کلبی]]<ref> شیخ طوسی، رجال، ص۱۴۵.</ref> از اصحاب [[امام محمد باقر]]{{ع}} نام برد. از اصحاب و [[راویان]] بسیار [[امام جعفر صادق]]{{ع}} نیز می‌‌توان از شخصیت‌های بزرگی چون [[عمر بن ابان کلبی]]،<ref> نجاشی، رجال، ص۲۸۵؛ ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص۱۲۰.</ref> [[حسین بن علوان کلبی]]،<ref> نجاشی، رجال، ص۵۲.</ref> [[یحیی بن علیم کلبی،<ref> نجاشی، رجال، ص۴۴۱.</ref> [[انس بن اسود کلبی کوفی]]،<ref> شیخ طوسی، رجال، ص۱۶۵.</ref> [[حفص بن حبیب کلبی کوفی]]،<ref> شیخ طوسی، رجال، ص۱۸۹.</ref> [[رزین بن انس کلبی]]،<ref> شیخ طوسی، رجال، ص۲۰۶.</ref> [[عبدالرحمن بن سوید کوفی]]،<ref> شیخ طوسی، رجال، ص۲۳۷.</ref> [[غالب بن سهل کلبی کوفی]]<ref> شیخ طوسی، رجال، ص۲۶۷.</ref> و.... یاد کرد.
از شاخه کلبیان ساکن در [[عراق]] بسیاری از ایشان در جرگه [[اصحاب]] و روات [[ائمه اطهار]]{{ع}} در آمدند که از جمله آنان می‌‌توان از [[محمد بن مروان کلبی]]،<ref>شیخ طوسی، رجال، ص۱۴۴.</ref> [[محمد بن سائب کلبی]]<ref> شیخ طوسی، رجال، ص۱۴۵.</ref> از اصحاب [[امام محمد باقر]]{{ع}} نام برد. از اصحاب و [[راویان]] بسیار [[امام جعفر صادق]]{{ع}} نیز می‌‌توان از شخصیت‌های بزرگی چون [[عمر بن ابان کلبی]]،<ref> نجاشی، رجال، ص۲۸۵؛ ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص۱۲۰.</ref> [[حسین بن علوان کلبی]]،<ref> نجاشی، رجال، ص۵۲.</ref> [[یحیی بن علیم کلبی،<ref> نجاشی، رجال، ص۴۴۱.</ref> [[انس بن اسود کلبی کوفی]]،<ref> شیخ طوسی، رجال، ص۱۶۵.</ref> [[حفص بن حبیب کلبی کوفی]]،<ref> شیخ طوسی، رجال، ص۱۸۹.</ref> [[رزین بن انس کلبی]]،<ref> شیخ طوسی، رجال، ص۲۰۶.</ref> [[عبدالرحمن بن سوید کوفی]]،<ref> شیخ طوسی، رجال، ص۲۳۷.</ref> [[غالب بن سهل کلبی کوفی]]<ref> شیخ طوسی، رجال، ص۲۶۷.</ref> و.... یاد کرد.


== [[تاریخ]] [[بنی کلب]] در قرون متأخر ==
== تاریخ بنی کلب در قرون متأخر==
بنی کلب، قرن‌ها بعد از [[ازدواج]] [[معاویه]] با [[مادر]] [[یزید]]، به [[فرقه]] «[[دروزی]]» گرویدند.<ref> مجتبی السادة، کتاب شش ماه پایانی (الفجر المقدس المهدی{{ع}} و ارهاصات الیوم الموعود)، ص۱۲۳ و ۱۲۴.</ref> گرچه این [[فرقه]] ادعا می‌‌کند که یکی از [[فرق اسلامی]] است، اما عقایدی کاملاً [[انحرافی]] دارد. افراد این فرقه، پیرو شخصی به نام «درزی» هستند و عنوان [[طریقت]] خود را موحدون نامیده‌اند که اساس عقیده‌شان بر [[حلول]] و [[تناسخ]] [[روح]] است. مسئله‌ای که از نظر [[اسلام]] کاملاً مطرود و بی‌اساس است.<ref> مجتبی السادة، کتاب شش ماه پایانی (الفجر المقدس المهدی{{ع}} و ارهاصات الیوم الموعود)، ص۱۲۳ و ۱۲۴.</ref> این [[طایفه]] مدت زمانی پیرو [[خلفای فاطمی]] [[مصر]] بودند تا اینکه در ایام [[خلیفه]] ششم فاطمی به [[دعوت]] «نشتگین [[دروزی]]» به [[باطنیه]] ملحق شدند.  
بنی کلب، قرن‌ها بعد از [[ازدواج]] [[معاویه]] با [[مادر]] [[یزید]]، به [[فرقه]] «[[دروزی]]» گرویدند.<ref> مجتبی السادة، کتاب شش ماه پایانی (الفجر المقدس المهدی{{ع}} و ارهاصات الیوم الموعود)، ص۱۲۳ و ۱۲۴.</ref> گرچه این [[فرقه]] ادعا می‌‌کند که یکی از [[فرق اسلامی]] است، اما عقایدی کاملاً [[انحرافی]] دارد. افراد این فرقه، پیرو شخصی به نام «درزی» هستند و عنوان [[طریقت]] خود را موحدون نامیده‌اند که اساس عقیده‌شان بر [[حلول]] و [[تناسخ]] [[روح]] است. مسئله‌ای که از نظر [[اسلام]] کاملاً مطرود و بی‌اساس است.<ref> مجتبی السادة، کتاب شش ماه پایانی (الفجر المقدس المهدی{{ع}} و ارهاصات الیوم الموعود)، ص۱۲۳ و ۱۲۴.</ref> این [[طایفه]] مدت زمانی پیرو [[خلفای فاطمی]] [[مصر]] بودند تا اینکه در ایام [[خلیفه]] ششم فاطمی به [[دعوت]] «نشتگین [[دروزی]]» به [[باطنیه]] ملحق شدند.  


۱۱۲٬۶۳۷

ویرایش