|
|
خط ۱۱۵: |
خط ۱۱۵: |
| این آیات از نخستین حالات انسان در هنگامه قیامت یاد میکند و این در حالی است که بسیاری از انسانها پیش از این، نسبت به قیامت دچار تردید بوده و گاه با شگفتی میپرسیدند که آیا پس از مرگ، دوباره زندگی خواهم داشت{{متن قرآن|وَيَقُولُ الإِنسَانُ أَئِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا }}<ref> و آدمی میگوید: آیا چون مردم به زودی زنده (از خاک) بیرونم میآورند؟؛ سوره مریم، آیه۶۶.</ref> و خداوند هشدارهای لازم را در دنیا درباره سرانجام داشتن انسان و بیهوده رها نشدن او داده بود{{متن قرآن|أَيَحْسَبُ الإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدًى}}<ref> آیا آدمی میپندارد که بیهوده وانهاده میشود؛ سوره قیامت، آیه ۳۶.</ref> و سپس با بیان پیشینه وجودی انسان و سیر تحول طبیعی او از ضعیفترین مرحله تا مرتبه کمال بدنی فرمود: آیا خداوندی که چنان کرد، دگر بار به زنده ساختن مردگان توانایی ندارد؟ و در همین سوره است که با بیان گوشهای از مقدمات قیامت و بر چیدن نظام طبیعت و بساط ماه و خورشید و... ، به جستوجوی انسان از گریزگاه اشاره کرده و میفرماید: {{متن قرآن|يَقُولُ الإِنسَانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ }}<ref> در آن روز آدمی میگوید: گریزگاه کجاست؟؛ سوره قیامت، آیه۱۰.</ref>، آنگاه پاسخ میدهد که در این روز هیچ پناهگاهی وجود ندارد و قرارگاه همه انسانها به سوی خدا تعیین شده است: {{متن قرآن|كَلاَّ لا وَزَرَ إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ }}<ref>هرگز! پناهگاهی نیست. در آن روز تنها قرارگاه، نزد پروردگار توست؛ سوره قیامت، آیه ۱۱- ۱۲.</ref> و در ادامه حالات آدمی در قیامت، میفرماید: انسان در این روز از گذشتههای دور و نزدیک خود آگاه میشود، اگرچه او بر نفس خویش بسیار آگاه است {{متن قرآن|يُنَبَّأُ الإِنسَانُ يَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ بَلِ الإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ}}<ref> در آن روز آدمی را از آنچه کرده یا نکرده است، آگاه میکنند. آری، (آن روز) آدمی بر خویشتن گواهی بیناست. هر چند بهانههایش را پیش آورد؛ سوره قیامت، آیه ۱۳- ۱۵.</ref> ملاقات انسان با کتاب اعمال خود نیز از شمار حقایق آخرت است که قرآن از آن سخن گفته و با تشبیه کارهای نیک و بد آدمی به پرندهای که از نزد او پرواز کرده است<ref>مفردات، ص ۵۲۹، «طیر».</ref> میفرماید: کارنامه هر انسانی را برگردن او قرار دادیم و در قیامت حاضر میسازیم تا آن را به گونه کتابی گشوده، ملاقات کند: {{متن قرآن|وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنشُورًا}}<ref> و کارنگاشت هر انسانی را به گردن وی بربستهایم و روز رستخیز برای او کارنامهای برمیآوریم که آن را برگشوده میبیند؛ سوره اسراء، آیه۱۳.</ref> و گویی این همان یاد آوری انسان به تلاش دنیایی خویش است که در جای دیگری میفرماید: در هنگامه بزرگ قیامت، انسان آنچه را بدان کوشیده است، به یاد میآورد{{متن قرآن|فَإِذَا جَاءَتِ الطَّامَّةُ الْكُبْرَى يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الإِنسَانُ مَا سَعَى}}<ref> پس چون آن هنگامه بزرگتر فرا رسد، روزی که انسان آنچه کوشیده است، به یاد میآورد؛ سوره نازعات، آیه ۳۴- ۳۵.</ref>؛ اما قرآن کریم این تذکر را برای اهل آتش، دیر هنگام و بیفایده میداند و در جای دیگری چنین میفرماید: {{متن قرآن|وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الإِنسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى}}<ref> و در آن روز دوزخ را (به میان) آورند، آن روز، آدمی پند میگیرد اما (دیگر) پند او را چه سود خواهد داشت؟؛ سوره فجر، آیه۲۳.</ref> و به هر روی، سرنوشت همه انسانها را در قیامت به جهنم یا بهشت، منتهی ساخته است: {{متن قرآن|فَأَمَّا مَن طَغَى وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى }}<ref> اما آنکه سرکشی کرده باشد، و زندگی این جهان را برگزیده باشد، تنها دوزخ جایگاه اوست. و اما آنکه از ایستادن در پیشگاه پروردگارش پروا کرده و روان خود را از خواهش (ناروا) بازداشته باشد؛ تنها بهشت جایگاه اوست؛ سوره نازعات، آیه ۳۷- ۴۱.</ref> آسودگیها و سختیهای انسان در بهشت و جهنم و حالتهای ویژه آدمی در هر یک از این دو در آیات فراوان قرآن کریم به تفصیل بیان شده است<ref>[[غلام علی امین|امین غلام علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۴۹۹ - ۵۰۰.</ref>. | | این آیات از نخستین حالات انسان در هنگامه قیامت یاد میکند و این در حالی است که بسیاری از انسانها پیش از این، نسبت به قیامت دچار تردید بوده و گاه با شگفتی میپرسیدند که آیا پس از مرگ، دوباره زندگی خواهم داشت{{متن قرآن|وَيَقُولُ الإِنسَانُ أَئِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا }}<ref> و آدمی میگوید: آیا چون مردم به زودی زنده (از خاک) بیرونم میآورند؟؛ سوره مریم، آیه۶۶.</ref> و خداوند هشدارهای لازم را در دنیا درباره سرانجام داشتن انسان و بیهوده رها نشدن او داده بود{{متن قرآن|أَيَحْسَبُ الإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدًى}}<ref> آیا آدمی میپندارد که بیهوده وانهاده میشود؛ سوره قیامت، آیه ۳۶.</ref> و سپس با بیان پیشینه وجودی انسان و سیر تحول طبیعی او از ضعیفترین مرحله تا مرتبه کمال بدنی فرمود: آیا خداوندی که چنان کرد، دگر بار به زنده ساختن مردگان توانایی ندارد؟ و در همین سوره است که با بیان گوشهای از مقدمات قیامت و بر چیدن نظام طبیعت و بساط ماه و خورشید و... ، به جستوجوی انسان از گریزگاه اشاره کرده و میفرماید: {{متن قرآن|يَقُولُ الإِنسَانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ }}<ref> در آن روز آدمی میگوید: گریزگاه کجاست؟؛ سوره قیامت، آیه۱۰.</ref>، آنگاه پاسخ میدهد که در این روز هیچ پناهگاهی وجود ندارد و قرارگاه همه انسانها به سوی خدا تعیین شده است: {{متن قرآن|كَلاَّ لا وَزَرَ إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ }}<ref>هرگز! پناهگاهی نیست. در آن روز تنها قرارگاه، نزد پروردگار توست؛ سوره قیامت، آیه ۱۱- ۱۲.</ref> و در ادامه حالات آدمی در قیامت، میفرماید: انسان در این روز از گذشتههای دور و نزدیک خود آگاه میشود، اگرچه او بر نفس خویش بسیار آگاه است {{متن قرآن|يُنَبَّأُ الإِنسَانُ يَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ بَلِ الإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ}}<ref> در آن روز آدمی را از آنچه کرده یا نکرده است، آگاه میکنند. آری، (آن روز) آدمی بر خویشتن گواهی بیناست. هر چند بهانههایش را پیش آورد؛ سوره قیامت، آیه ۱۳- ۱۵.</ref> ملاقات انسان با کتاب اعمال خود نیز از شمار حقایق آخرت است که قرآن از آن سخن گفته و با تشبیه کارهای نیک و بد آدمی به پرندهای که از نزد او پرواز کرده است<ref>مفردات، ص ۵۲۹، «طیر».</ref> میفرماید: کارنامه هر انسانی را برگردن او قرار دادیم و در قیامت حاضر میسازیم تا آن را به گونه کتابی گشوده، ملاقات کند: {{متن قرآن|وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنشُورًا}}<ref> و کارنگاشت هر انسانی را به گردن وی بربستهایم و روز رستخیز برای او کارنامهای برمیآوریم که آن را برگشوده میبیند؛ سوره اسراء، آیه۱۳.</ref> و گویی این همان یاد آوری انسان به تلاش دنیایی خویش است که در جای دیگری میفرماید: در هنگامه بزرگ قیامت، انسان آنچه را بدان کوشیده است، به یاد میآورد{{متن قرآن|فَإِذَا جَاءَتِ الطَّامَّةُ الْكُبْرَى يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الإِنسَانُ مَا سَعَى}}<ref> پس چون آن هنگامه بزرگتر فرا رسد، روزی که انسان آنچه کوشیده است، به یاد میآورد؛ سوره نازعات، آیه ۳۴- ۳۵.</ref>؛ اما قرآن کریم این تذکر را برای اهل آتش، دیر هنگام و بیفایده میداند و در جای دیگری چنین میفرماید: {{متن قرآن|وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الإِنسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى}}<ref> و در آن روز دوزخ را (به میان) آورند، آن روز، آدمی پند میگیرد اما (دیگر) پند او را چه سود خواهد داشت؟؛ سوره فجر، آیه۲۳.</ref> و به هر روی، سرنوشت همه انسانها را در قیامت به جهنم یا بهشت، منتهی ساخته است: {{متن قرآن|فَأَمَّا مَن طَغَى وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى }}<ref> اما آنکه سرکشی کرده باشد، و زندگی این جهان را برگزیده باشد، تنها دوزخ جایگاه اوست. و اما آنکه از ایستادن در پیشگاه پروردگارش پروا کرده و روان خود را از خواهش (ناروا) بازداشته باشد؛ تنها بهشت جایگاه اوست؛ سوره نازعات، آیه ۳۷- ۴۱.</ref> آسودگیها و سختیهای انسان در بهشت و جهنم و حالتهای ویژه آدمی در هر یک از این دو در آیات فراوان قرآن کریم به تفصیل بیان شده است<ref>[[غلام علی امین|امین غلام علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۴۹۹ - ۵۰۰.</ref>. |
|
| |
|
| == پیامبر و انسان در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم == | | == [[آیات قرآن]] و انسان == |
| از جمله آیاتی که نگاه [[وحی]] [[پیامبر]] را نسبت به انسان نشان میدهد و نوعی [[جهانبینی]] [[وحی]] محمدی را در باره [[جایگاه]] و شخصیت [[الهی]] انسان را ترسیم میکند. | | از جمله آیاتی که نگاه [[وحی]] [[پیامبر]] را نسبت به انسان نشان میدهد و نوعی [[جهانبینی]] [[وحی]] محمدی را درباره [[جایگاه]] و شخصیت [[الهی]] انسان را ترسیم میکند. |
| *{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم؛ فرمود: من چیزی میدانم که» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>
| | #{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم؛ فرمود: من چیزی میدانم که» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>. نکته: توصیف انسان، [[جانشینی]] [[خداوند]] در روی [[زمین]] شدن است. این [[جانشینی]] اولاً اختصاص به [[آدم]] ندارد و شامل همه [[انسانها]] است. ثانیاً، حکایت از [[مقام]]، [[ارزش]] و [[جایگاه]] [[تکوینی]] در [[نظام هستی]] است: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم؛ فرمود: من چیزی میدانم که» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> در این [[آیه]] [[خداوند]] با «اذ» که ناظر به واقعیت پیشینی و ذکر خاطره است میگوید: به خاطر بیاور آن هنگامی که پروردگارت به [[فرشتگان]] گفت: من در روی [[زمین]] [[جانشینی]] قرار خواهم داد و جالب اینکه [[فرشتگان]] میگویند با وجود آنکه ما [[تسبیح]] و [[حمد]] تو را به جای میآوریم و تو را [[تقدیس]] میکنیم، آیا باز لازم است که موجوداتی را [[خلیفه]] خود قرار دهی؟ که [[خداوند]] گویی وقتی با [[ملائکه]] سخن میگوید به صراحت مرتبهای بالاتر از آنها را یادآوری میکند و آن [[خلیفه]] شدن است. خلیفهای که گاهی [[تقدیس]] و [[تسبیح]] میکند و گاهی نمیکند و چه بسا [[فساد]] و [[خونریزی]] هم میکند، در صورتی که [[فرشتگان]] همگی و همواره [[تسبیح]] و [[تقدیس]] میکنند. در این [[آیه]] [[خداوند]] [[استدلال]] [[فرشتگان]] را رد نمیکند، بلکه میگوید در [[خلیفه]] قرار دادن این موجود [[راز]] و رمزی است: {{متن قرآن|إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم؛ فرمود: من چیزی میدانم که» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> |
| * '''نکته''': توصیف انسان، [[جانشینی]] [[خداوند]] در روی [[زمین]] شدن است. این [[جانشینی]] اولاً اختصاص به [[آدم]] ندارد و شامل همه [[انسانها]] است. ثانیاً، حکایت از [[مقام]]، [[ارزش]] و [[جایگاه]] [[تکوینی]] در [[نظام هستی]] است: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم؛ فرمود: من چیزی میدانم که» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> در این [[آیه]] [[خداوند]] با «اذ» که ناظر به واقعیت پیشینی و ذکر خاطره است میگوید: به خاطر بیاور آن هنگامی که پروردگارت به [[فرشتگان]] گفت: من در روی [[زمین]] [[جانشینی]] قرار خواهم داد و جالب اینکه [[فرشتگان]] میگویند با وجود آنکه ما [[تسبیح]] و [[حمد]] تو را به جای میآوریم و تو را [[تقدیس]] میکنیم، آیا باز لازم است که موجوداتی را [[خلیفه]] خود قرار دهی؟ که [[خداوند]] گویی وقتی با [[ملائکه]] سخن میگوید به صراحت مرتبهای بالاتر از آنها را یادآوری میکند و آن [[خلیفه]] شدن است. خلیفهای که گاهی [[تقدیس]] و [[تسبیح]] میکند و گاهی نمیکند و چه بسا [[فساد]] و [[خونریزی]] هم میکند، در صورتی که [[فرشتگان]] همگی و همواره [[تسبیح]] و [[تقدیس]] میکنند. در این [[آیه]] [[خداوند]] [[استدلال]] [[فرشتگان]] را رد نمیکند، بلکه میگوید در [[خلیفه]] قرار دادن این موجود [[راز]] و رمزی است: {{متن قرآن|إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم؛ فرمود: من چیزی میدانم که» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>
| | # {{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ * قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ}}<ref>«و همه نامها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید نامهای اینان را به من بگویید * گفتند: پاکاکه تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموختهای، نداریم، بیگمان تویی که دانای فرزانهای * فرمود: ای آدم! آنان را از نامهای اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نامهای اینان آگاهانید فرمود» سوره بقره، آیه ۳۱الی۳۳.</ref>. نکته: از نظر [[قرآن]] انسان دارای [[علم]] ویژهای است که [[خداوند]] به انسان داده و او به [[ملائکه]] عرضه کرده و زمینه پذیرش و [[خضوع]] [[ملائکه]] شده است: ۱) [[تحمل]] [[علم به اسماء]] آنهم اسمایی که در توان [[تعلیم]] [[ملائکه]] نیست، اختصاص به [[آدم]] نداشت و همان موجودی که [[خلیفه]] شده بود و [[ملائکه]] [[اعتراض]] داشتند که او سفک دماء میکند، و [[خداوند]] آن را رد نکرد، مسجود [[ملائکه]] واقع شدند. ۲) اینکه [[تعلیم]] به [[آدم]]، تنها [[تعلیم]] به نامها نبوده و از چیزهایی نبوده که ملائک میدانستهاند، و گرنه برای [[آدم]] کرامتی نبود. |
| *{{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ * قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ}}<ref>«و همه نامها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید نامهای اینان را به من بگویید * گفتند: پاکاکه تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموختهای، نداریم، بیگمان تویی که دانای فرزانهای * فرمود: ای آدم! آنان را از نامهای اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نامهای اینان آگاهانید فرمود» سوره بقره، آیه ۳۱الی۳۳.</ref>
| | # {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ * فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ * فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بر آنم بشری از گلی خشک برآمده از لایی بویناک، بیافرینم؛ * پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید! * آنگاه همه فرشتگان، همگان فروتنی کردند؛» سوره حجر، آیه ۲۸الی۳۰.</ref>. نکته: [[خداوند]] در آغاز [[انسانها]] را آفریده، سپس به او صورت انسانی داده و در همین صورتگری بوده است که خواسته او را [[خلیفه]] در روی [[زمین]] قرار دهد. و آنگاه به ملائک [[دستور]] داده تا انسان را [[سجده]] کنند، از این [[آیه]] نه تنها استفاده میشود که انسان و نه [[آدم]] دارای [[مقام]] والا و متعالی است، بلکه [[برتری]] انسان بر [[ملائکه]] نیز استفاده میشود، زیرا اگر موجودی کاملتر از [[ملائکه]] و [[افضل]] بر آنها نبود، درست نبود که وجود کامل بر وجود ناقص [[خضوع]] و کرنش کند. |
| * '''نکته''': از نظر [[قرآن]] انسان دارای [[علم]] ویژهای است که [[خداوند]] به انسان داده و او به [[ملائکه]] عرضه کرده و زمینه پذیرش و [[خضوع]] [[ملائکه]] شده است: ۱) [[تحمل]] [[علم به اسماء]] آنهم اسمایی که در توان [[تعلیم]] [[ملائکه]] نیست، اختصاص به [[آدم]] نداشت و همان موجودی که [[خلیفه]] شده بود و [[ملائکه]] [[اعتراض]] داشتند که او سفک دماء میکند، و [[خداوند]] آن را رد نکرد، مسجود [[ملائکه]] واقع شدند. ۲) اینکه [[تعلیم]] به [[آدم]]، تنها [[تعلیم]] به نامها نبوده و از چیزهایی نبوده که ملائک میدانستهاند، و گرنه برای [[آدم]] کرامتی نبود.
| | # {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}}<ref>«ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بیگمان او ستمکارهای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.</ref>. نکته: انسان را [[امانتدار]] [[خداوند]] معرفی میکند و این مسئله را با ذکر مقدمهای بیان میکند و میگوید: این [[امانت]] را بر [[آسمان]] به [[زمین]] و کوهها عرضه کرد، ولی آنان از حمل آن سر بر تافتند و از آن هراسیدند، اما انسان آن را بر دوش کشید: {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}}<ref>«ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بیگمان او ستمکارهای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.</ref> از این تعبیرها استفاده میشود که پذیرفتن [[امانت]] از ویژگیهای انسان است که همه موجودات [[جهان آفرینش]] از پذیرش آن سر باز زدهاند. لذا سخن در باره معنای [[امانت]] و ارتباط آن با [[کرامت]] انسان است. بیگمان وقتی گفته میشود برانسان عرضه شد، منظور این نیست که به صورت [[تشریعی]] و عرضه بر یکایک انسان، آنها پذیرفتند، چون میدانیم که چنین چیزی اتفاق نیافتاده است. پس باید منظور از عرضه، نهادن در خمیرمایه و [[فطرت]] انسان باشد، چیزی که میتواند مایه امتیاز انسان از موجودات دیگر به لحاظ ساختار وجودی باشد: با [[عقل]]، [[اختیار]] و [[اراده]] که انسان را از سایر موجودات [[برتری]] ببخشد و روشن است که این [[آیه]] در [[مقام]] بیان خبر از [[مقام]] و ارزشگزاری است. |
| *{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ * فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ * فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بر آنم بشری از گلی خشک برآمده از لایی بویناک، بیافرینم؛ * پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید! * آنگاه همه فرشتگان، همگان فروتنی کردند؛» سوره حجر، آیه ۲۸الی۳۰.</ref>
| | # {{متن قرآن|وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَارَ * وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنِ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ * وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ}}<ref>«خداوند است که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزی بر آورد و کشتی را برای شما رام کرد تا به فرمان او در دریا روان گردد و رودها را برای شما رام گردانید* و خورشید و ماه را که همواره روانند و نیز شب و روز را رام شما کرد* و از هر چه خواستید به شما داده است و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمیتوانید شمار کرد؛ بیگمان انسان ستمکارهای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۲الی ۳۴.</ref>. نکته: انسان از دیدگاه [[قرآن]] از آن چنان [[ارزش]] و مقامی برخوردار است که به [[فرمان خداوند]] همه موجودات [[جهان آفرینش]] در تسخیر او هستند و [[خداوند]] ظرفیت وجودی او را به گونهای آفریده که [[توانایی]] بهکارگیری موجودات [[جهان]] را به نفع خود دارد و میتواند از [[خورشید]]، ماه، [[ستارگان]]، حیوانات، جمادات و [[امور غیبی]] به نفع خود استفاده کند، بلکه آنها را به تسخیر در آورد. در این باره [[قرآن]] از تسخیر [[خورشید و ماه]]، دریاها، رودها، شب و روز بلکه آنچه در روی [[زمین]]، بلکه آنچه در [[آسمان]] و [[زمین]] برای انسان سخن میگوید و این را به عنوان [[ارزش]] و [[برتری]] و [[نعمت]] برای انسان بر میشمارد: {{متن قرآن|وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنِ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ}}<ref>«و خورشید و ماه را که همواره روانند و نیز شب و روز را رام شما کرد» سوره ابراهیم، آیه ۳۳.</ref> {{متن قرآن|وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَارَ}}<ref>«خداوند است که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزی بر آورد و کشتی را برای شما رام کرد تا به فرمان او در دریا روان گردد و رودها را برای شما رام گردانید» سوره ابراهیم، آیه ۳۲.</ref> {{متن قرآن|وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ}}<ref>«و شب و روز و خورشید و ماه را رام شما گردانید و ستارگان رامشدگانی به فرمان اویند، به راستی در آن برای گروهی که خرد میورزند نشانههایی است» سوره نحل، آیه ۱۲.</ref> {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا}}<ref>«و اوست که دریا را رام (شما) کرد تا از آن گوشتیتر و تازه بخورید و از آن زیوری (چون مروارید) بیرون آورید که آن را میپوشید و کشتیها را در آن مینگری که آب شکافاند و (چنین کرد) تا از بخشش او (روزی خود را) فرا چنگ آورید و باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۱۴.</ref> {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ}}<ref>«آیا ندیدهاید که خداوند آنچه را در آسمانها و در زمین است برای شما رام کرد و نعمتهای آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟ و برخی از مردم بیهیچ دانش و رهنمود و کتاب روشنی درباره خدا چالش میورزند» سوره لقمان، آیه ۲۰.</ref> {{متن قرآن|وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا}}<ref>«و آنچه را در آسمانها و در زمین است که همه از اوست برای شما رام کرد؛ بیگمان در این نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند» سوره جاثیه، آیه ۱۳.</ref>. |
| * '''نکته''': [[خداوند]] در آغاز [[انسانها]] را آفریده، سپس به او صورت انسانی داده و در همین صورتگری بوده است که خواسته او را [[خلیفه]] در روی [[زمین]] قرار دهد. و آنگاه به ملائک [[دستور]] داده تا انسان را [[سجده]] کنند، از این [[آیه]] نه تنها استفاده میشود که انسان و نه [[آدم]] دارای [[مقام]] والا و متعالی است، بلکه [[برتری]] انسان بر [[ملائکه]] نیز استفاده میشود، زیرا اگر موجودی کاملتر از [[ملائکه]] و [[افضل]] بر آنها نبود، درست نبود که وجود کامل بر وجود ناقص [[خضوع]] و کرنش کند.
| | # {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا}}<ref>«و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشتهایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کردهایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی دادهایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریدهایم، نیک برتری بخشیدهایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.</ref> و به [[راستی]] ما [[فرزندان آدم]] را گرامی داشتیم. و او را در خشکی و دریا به حرکت در آوردیم و به آنها از روزیهای [[پاکیزه]] بخشیدیم و بر بسیاری از آفریدههای خود [[برتری]] دادیم. نکته: در این [[آیه]] چند نکته بیان شده است: ۱) این [[کرامت]] از آن [[فرزندان آدم]] است و شامل همه آنان میشود. قید [[مؤمن]]، [[مسلمان]]، حتی انسان را نمیآورد. ۲) برای این موجود گرامی داشته شده، امکانات، وسائل، [[فرصت]] حرکت و جابجایی و [[رزق]] [[پاکیزه]] بخشیده است. ۳) به جز گرامی داشتن، بر بسیاری از آفریدهها [[برتری]] داده است که نشان میدهد [[کرامت]] به جز [[برتری]] است. |
| *{{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}}<ref>«ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بیگمان او ستمکارهای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.</ref>
| | #{{متن قرآن|مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ}}<ref>«به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را- جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بیگمان پیامبران ما برای آنان برهانها (ی روشن)» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref>. نکته: از نظر [[قرآن]]، انسان دارای آن چنان ارزشی است که حیات یک انسان مساوی با حیات همه [[انسانها]]، و [[مرگ]] او مساوی است با [[مرگ]] همه [[انسانها]]. اگر کسی انسانی را بدون [[دلیل]] بکشد گویی که [[انسانها]] را کشته است و اگر فردی را زنده کند، گویی همه انسانها را زنده کرده است: {{متن قرآن|مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا}}<ref>«به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را- جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بیگمان پیامبران ما برای آنان برهانها (ی روشن)» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref>. از دیدگاه [[قرآن]] حیات انسان مهم است، از این رو کیفیت مهم است، حیات یک انسان و به خطر افتادن [[جان]] یک انسان آن چنان اهمیت دارد که گوشزد میکند: حیات یک انسان برابر حیات همه [[انسانها]] و [[مرگ]] او برابر با [[مرگ]] همه [[انسانها]] میباشد. چون [[انسانیت]] حقیقتی است که در همه [[انسانها]] مشترک است و اگر فردی را بدون جهت بکشد، آن [[حقیقت]] مشترک را از بین برده و [[انسانیت]] را لگدکوب و بیارزش کرده است، هر چند [[جان]] یک انسان بوده است از سوی دیگر میتوان گفت در [[فرهنگ قرآن]]، چون انسان [[مظهر]] [[اسامی]] [[خداوند]] و [[روح]] و [[خلیفه خداوند]] و مسجود [[ملائکه]] است، کشتن یک انسان بیگناه، اهانت به [[مقام]] شامخ ربوبی و اهانت به [[آفریدگار]] هستی است که با عظمتترین آفریدهایش نابوده شده است.. نمونهای دیگر از [[حق حیات]] [[معنوی]] [[نهی]] و [[مذمت]] و [[ستم]] کردن، [[تهمت]] زدن، [[افشاگری]] کردن است. {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«بیگمان کسانی که دوست دارند درباره مؤمنان، (تهمت) کار زشت شایع شود عذابی دردناک در این جهان و در جهان واپسین خواهند داشت و خداوند میداند و شما نمیدانید» سوره نور، آیه ۱۹.</ref> پشت سر افراد [[بدگویی]] کردن و به اصطلاح [[قرآن]] [[غیبت]] است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! از بسیاری از گمانها دوری کنید که برخی از گمانها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست میدارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند میدارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبهپذیری» سوره حجرات، آیه ۱۲.</ref>[[آیات]] [[نهی]] از [[ستمگری]] و [[مذمت]] [[ستمکاران]] آن چنان بسیار است <ref>فانی، کامران، فرهنگ موضوعی قرآن مجید: ۲۶</ref> و دارای ابعاد زیادی است و ناظر به هر گونه [[ستمگری]] و ضایع کردن [[حقوق]] انسان و از آن جمله [[حقوق]] [[معنوی]] است. تمام این نکات در توصیف [[جایگاه]] انسان و [[دفاع]] از [[حریم]]، موضع [[پیامبر]] را بیان میکند و [[جهانبینی]] و موقعیت و [[مقام]] انسان را در آموزه [[وحی]] به صورت غیبی ترسیم میکند و نشان میدهد که تفاوت او با سایر موجودات، از جماد، بنات، حیوانات و حتی موجودات عرشی با همه مسائلی که انسان دارد و [[آفریدگار]] [[جهان]] از آن با خبر است، چقدر است و نشان از چیز دیگری میدهد، گویی [[خداوند]] انسان را با همین واقعیتهای موجودش پذیرفته و بر اساس آن [[پیامبران]] را فرستاده و از آنها با [[حق]] [[انتخاب]]، توقعاتی را بیان کرده است<ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۱۹۲.</ref>. |
| * '''نکته''': انسان را [[امانتدار]] [[خداوند]] معرفی میکند و این مسئله را با ذکر مقدمهای بیان میکند و میگوید: این [[امانت]] را بر [[آسمان]] به [[زمین]] و کوهها عرضه کرد، ولی آنان از حمل آن سر بر تافتند و از آن هراسیدند، اما انسان آن را بر دوش کشید: {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}}<ref>«ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بیگمان او ستمکارهای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.</ref> از این تعبیرها استفاده میشود که پذیرفتن [[امانت]] از ویژگیهای انسان است که همه موجودات [[جهان آفرینش]] از پذیرش آن سر باز زدهاند. لذا سخن در باره معنای [[امانت]] و ارتباط آن با [[کرامت]] انسان است. بیگمان وقتی گفته میشود برانسان عرضه شد، منظور این نیست که به صورت [[تشریعی]] و عرضه بر یکایک انسان، آنها پذیرفتند، چون میدانیم که چنین چیزی اتفاق نیافتاده است. پس باید منظور از عرضه، نهادن در خمیرمایه و [[فطرت]] انسان باشد، چیزی که میتواند مایه امتیاز انسان از موجودات دیگر به لحاظ ساختار وجودی باشد: با [[عقل]]، [[اختیار]] و [[اراده]] که انسان را از سایر موجودات [[برتری]] ببخشد و روشن است که این [[آیه]] در [[مقام]] بیان خبر از [[مقام]] و ارزشگزاری است.
| |
| *{{متن قرآن|وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَارَ * وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنِ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ * وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ}}<ref>«خداوند است که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزی بر آورد و کشتی را برای شما رام کرد تا به فرمان او در دریا روان گردد و رودها را برای شما رام گردانید* و خورشید و ماه را که همواره روانند و نیز شب و روز را رام شما کرد* و از هر چه خواستید به شما داده است و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمیتوانید شمار کرد؛ بیگمان انسان ستمکارهای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۲الی ۳۴.</ref>
| |
| * '''نکته''': انسان از دیدگاه [[قرآن]] از آن چنان [[ارزش]] و مقامی برخوردار است که به [[فرمان خداوند]] همه موجودات [[جهان آفرینش]] در تسخیر او هستند و [[خداوند]] ظرفیت وجودی او را به گونهای آفریده که [[توانایی]] بهکارگیری موجودات [[جهان]] را به نفع خود دارد و میتواند از [[خورشید]]، ماه، [[ستارگان]]، حیوانات، جمادات و [[امور غیبی]] به نفع خود استفاده کند، بلکه آنها را به تسخیر در آورد. در این باره [[قرآن]] از تسخیر [[خورشید و ماه]]، دریاها، رودها، شب و روز بلکه آنچه در روی [[زمین]]، بلکه آنچه در [[آسمان]] و [[زمین]] برای انسان سخن میگوید و این را به عنوان [[ارزش]] و [[برتری]] و [[نعمت]] برای انسان بر میشمارد: {{متن قرآن|وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنِ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ}}<ref>«و خورشید و ماه را که همواره روانند و نیز شب و روز را رام شما کرد» سوره ابراهیم، آیه ۳۳.</ref> {{متن قرآن|وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَارَ}}<ref>«خداوند است که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزی بر آورد و کشتی را برای شما رام کرد تا به فرمان او در دریا روان گردد و رودها را برای شما رام گردانید» سوره ابراهیم، آیه ۳۲.</ref> {{متن قرآن|وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ}}<ref>«و شب و روز و خورشید و ماه را رام شما گردانید و ستارگان رامشدگانی به فرمان اویند، به راستی در آن برای گروهی که خرد میورزند نشانههایی است» سوره نحل، آیه ۱۲.</ref> {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا}}<ref>«و اوست که دریا را رام (شما) کرد تا از آن گوشتیتر و تازه بخورید و از آن زیوری (چون مروارید) بیرون آورید که آن را میپوشید و کشتیها را در آن مینگری که آب شکافاند و (چنین کرد) تا از بخشش او (روزی خود را) فرا چنگ آورید و باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۱۴.</ref> {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ}}<ref>«آیا ندیدهاید که خداوند آنچه را در آسمانها و در زمین است برای شما رام کرد و نعمتهای آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟ و برخی از مردم بیهیچ دانش و رهنمود و کتاب روشنی درباره خدا چالش میورزند» سوره لقمان، آیه ۲۰.</ref> {{متن قرآن|وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا}}<ref>«و آنچه را در آسمانها و در زمین است که همه از اوست برای شما رام کرد؛ بیگمان در این نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند» سوره جاثیه، آیه ۱۳.</ref>
| |
| *{{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا}}<ref>«و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشتهایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کردهایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی دادهایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریدهایم، نیک برتری بخشیدهایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.</ref> و به [[راستی]] ما [[فرزندان آدم]] را گرامی داشتیم. و او را در خشکی و دریا به حرکت در آوردیم و به آنها از روزیهای [[پاکیزه]] بخشیدیم و بر بسیاری از آفریدههای خود [[برتری]] دادیم. نکته: در این [[آیه]] چند نکته بیان شده است: ۱) این [[کرامت]] از آن [[فرزندان آدم]] است و شامل همه آنان میشود. قید [[مؤمن]]، [[مسلمان]]، حتی انسان را نمیآورد. ۲) برای این موجود گرامی داشته شده، امکانات، وسائل، [[فرصت]] حرکت و جابجایی و [[رزق]] [[پاکیزه]] بخشیده است. ۳) به جز گرامی داشتن، بر بسیاری از آفریدهها [[برتری]] داده است که نشان میدهد [[کرامت]] به جز [[برتری]] است.
| |
| *{{متن قرآن|مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ}}<ref>«به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را- جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بیگمان پیامبران ما برای آنان برهانها (ی روشن)» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref>
| |
| * '''نکته''' از نظر [[قرآن]]، انسان دارای آن چنان ارزشی است که حیات یک انسان مساوی با حیات همه [[انسانها]]، و [[مرگ]] او مساوی است با [[مرگ]] همه [[انسانها]]. اگر کسی انسانی را بدون [[دلیل]] بکشد گویی که [[انسانها]] را کشته است و اگر فردی را زنده کند، گویی همه [[انسانها]] را زنده کرده است: {{متن قرآن|مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا}}<ref>«به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را- جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بیگمان پیامبران ما برای آنان برهانها (ی روشن)» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref>. از دیدگاه [[قرآن]] حیات انسان مهم است، از این رو کیفیت مهم است، حیات یک انسان و به خطر افتادن [[جان]] یک انسان آن چنان اهمیت دارد که گوشزد میکند: حیات یک انسان برابر حیات همه [[انسانها]] و [[مرگ]] او برابر با [[مرگ]] همه [[انسانها]] میباشد. چون [[انسانیت]] حقیقتی است که در همه [[انسانها]] مشترک است و اگر فردی را بدون جهت بکشد، آن [[حقیقت]] مشترک را از بین برده و [[انسانیت]] را لگدکوب و بیارزش کرده است، هر چند [[جان]] یک انسان بوده است از سوی دیگر میتوان گفت در [[فرهنگ قرآن]]، چون انسان [[مظهر]] [[اسامی]] [[خداوند]] و [[روح]] و [[خلیفه خداوند]] و مسجود [[ملائکه]] است، کشتن یک انسان بیگناه، اهانت به [[مقام]] شامخ ربوبی و اهانت به [[آفریدگار]] هستی است که با عظمتترین آفریدهایش نابوده شده است.. نمونهای دیگر از [[حق حیات]] [[معنوی]] [[نهی]] و [[مذمت]] و [[ستم]] کردن، [[تهمت]] زدن، [[افشاگری]] کردن است. {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«بیگمان کسانی که دوست دارند درباره مؤمنان، (تهمت) کار زشت شایع شود عذابی دردناک در این جهان و در جهان واپسین خواهند داشت و خداوند میداند و شما نمیدانید» سوره نور، آیه ۱۹.</ref> پشت سر افراد [[بدگویی]] کردن و به اصطلاح [[قرآن]] [[غیبت]] است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! از بسیاری از گمانها دوری کنید که برخی از گمانها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست میدارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند میدارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبهپذیری» سوره حجرات، آیه ۱۲.</ref>[[آیات]] [[نهی]] از [[ستمگری]] و [[مذمت]] [[ستمکاران]] آن چنان بسیار است <ref>فانی، کامران، فرهنگ موضوعی قرآن مجید: ۲۶</ref> و دارای ابعاد زیادی است و ناظر به هر گونه [[ستمگری]] و ضایع کردن [[حقوق]] انسان و از آن جمله [[حقوق]] [[معنوی]] است. تمام این نکات در توصیف [[جایگاه]] انسان و [[دفاع]] از [[حریم]]، موضع [[پیامبر]] را بیان میکند و [[جهانبینی]] و موقعیت و [[مقام]] انسان را در آموزه [[وحی]] به صورت غیبی ترسیم میکند و نشان میدهد که تفاوت او با سایر موجودات، از جماد، بنات، حیوانات و حتی موجودات عرشی با همه مسائلی که انسان دارد و [[آفریدگار]] [[جهان]] از آن با خبر است، چقدر است و نشان از چیز دیگری میدهد، گویی [[خداوند]] انسان را با همین واقعیتهای موجودش پذیرفته و بر اساس آن [[پیامبران]] را فرستاده و از آنها با [[حق]] [[انتخاب]]، توقعاتی را بیان کرده است<ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۱۹۲.</ref>.
| |
|
| |
|
| == بشر بودن پیامبر در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم == | | == بشر بودن پیامبر == |
| از جمله آیاتی که در مقابل کسانی که مطرح میکردند که [[فرستاده خدا]] باید از [[ملائکه]] باشد؛ بر [[بشر بودن پیامبر]] تأکید میشود. از سوی دیگر این [[بشر]] بودن به این معنا است که صفات و خصوصیات انسانی و ناسوتی دارد و [[دینی]] که او عرضه میکند، جنبه بشری و زمینی و توجه به واقعیات و نیازهای بشری را توجه دارد. | | از جمله آیاتی که در مقابل کسانی که مطرح میکردند که [[فرستاده خدا]] باید از [[ملائکه]] باشد؛ بر [[بشر بودن پیامبر]] تأکید میشود. از سوی دیگر این [[بشر]] بودن به این معنا است که صفات و خصوصیات انسانی و ناسوتی دارد و [[دینی]] که او عرضه میکند، جنبه بشری و زمینی و توجه به واقعیات و نیازهای بشری را توجه دارد. |
| *{{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ}}<ref>«بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی میشود که خدای شما خدایی یگانه است؛ پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد» سوره کهف، آیه ۱۱۰.</ref>
| | #{{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ}}<ref>«بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی میشود که خدای شما خدایی یگانه است؛ پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد» سوره کهف، آیه ۱۱۰.</ref>. |
| *{{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ}}<ref>«بگو: من تنها بشری همانند شمایم، به من وحی میشود که خدای شما خدایی یگانه است پس به او رو آورید و از او آمرزش بخواهید و وای بر مشرکان!» سوره فصلت، آیه ۶.</ref>
| | #{{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ}}<ref>«بگو: من تنها بشری همانند شمایم، به من وحی میشود که خدای شما خدایی یگانه است پس به او رو آورید و از او آمرزش بخواهید و وای بر مشرکان!» سوره فصلت، آیه ۶.</ref>. |
| *{{متن قرآن|وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ}}<ref>«و ما پیش از تو نیز برای هیچ بشری جاودانگی ننهادیم، آیا اگر تو بمیری آنان جاودان میمانند؟» سوره انبیاء، آیه ۳۴.</ref>
| | #{{متن قرآن|وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ}}<ref>«و ما پیش از تو نیز برای هیچ بشری جاودانگی ننهادیم، آیا اگر تو بمیری آنان جاودان میمانند؟» سوره انبیاء، آیه ۳۴.</ref>. |
| *{{متن قرآن|وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا}}<ref>«و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمهای فرا جوشانی* یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابهلای آن جویبارهایی، نیک روان سازی* یا چنان که میپنداری، آسمان را پارهپاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری* یا خانهای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشتهای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۰الی۹۳.</ref>
| | #{{متن قرآن|وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا}}<ref>«و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمهای فرا جوشانی* یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابهلای آن جویبارهایی، نیک روان سازی* یا چنان که میپنداری، آسمان را پارهپاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری* یا خانهای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشتهای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۰الی۹۳.</ref>. |
| *{{متن قرآن|إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ}}<ref>«این جز گفتار آدمی نیست» سوره مدثر، آیه ۲۵.</ref>
| | #{{متن قرآن|إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ}}<ref>«این جز گفتار آدمی نیست» سوره مدثر، آیه ۲۵.</ref>. |
| * '''نتیجه''': در این [[آیات]] این محورها مطرح گردیده است
| |
| # تأکید بر [[بشر بودن پیامبر]]، با همه ویژگیهای بشری، با این تفاوت که به او [[وحی]] میشود. «{{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ}}<ref>«بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی میشود که خدای شما خدایی یگانه است؛ پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد» سوره کهف، آیه ۱۱۰.</ref> | |
| # تأکید بر مساوی بودن او با دیگران و چشیدن [[مرگ]] برای [[پیامبر]] همانند انسانهای دیگر. {{متن قرآن|وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ}}<ref>«و ما پیش از تو نیز برای هیچ بشری جاودانگی ننهادیم، آیا اگر تو بمیری آنان جاودان میمانند؟» سوره انبیاء، آیه ۳۴.</ref>
| |
| # در مقابل بهانهجوئیها و مطرح کردن خواستهای [[خارقالعاده]]: [[خداوند]] به [[پیامبر]] میفرماید به آنها بگو آیا من جز بشری [[فرستاده خدا]] هستم. {{متن قرآن|وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا}}<ref>«و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمهای فرا جوشانی» سوره اسراء، آیه ۹۰.</ref>... {{متن قرآن|قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا}}<ref>«یا خانهای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشتهای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۳.</ref>
| |
| # [[مخالفان]] [[دعوت]] و [[مستکبران]] [[وحی]] بودن [[قرآن]] را [[انکار]] میکنند و میگویند این گفته بشری ساحراست: «{{متن قرآن|إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ}}<ref>«این جز گفتار آدمی نیست» سوره مدثر، آیه ۲۵.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۲۲۹.</ref>.
| |
|
| |
|
| == انسان [[قرآن]] == | | === نکات === |
| انسان قرآن، موجودی است وابسته به [[ایمان]] و [[وارسته]] از هر چیز دیگر. این موجود وابسته به ایمان برای [[نجات]] ایمان خود [[هجرت]] میکند و برای نجات ایمان [[جامعه]] و در [[حقیقت]] برای نجات جامعه از چنگال [[اهریمن]] [[بیایمانی]] [[جهاد]] مینماید<ref>قیام و انقلاب مهدی، ص۸۷.</ref>.
| | در این [[آیات]] این محورها مطرح گردیده است |
| انسان از نظر قرآن نفخه [[روح الهی]] است و خواه ناخواه به سوی خدای خودش بازگشت میکند<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۲۱۶.</ref>. قرآن انسان را موجودی میداند که علیالدوام در [[تغییر]] و [[تحول]] است و [[قلب]] انسان را که قلب میگویند (لتقلبه) چون زیر و زبر میگردد. و البته ناگفته پیداست که مراد از قلب این [[جسم]] گوشتی صنوبری شکل طرف چپ [[بدن]] نیست؛ بلکه منظور همان [[روح]] و روان [[انسانی]] است که هر لحظهای حالت جدیدی به خود میگیرد<ref>آشنایی با قرآن، جلد اول و دوم، ص۱۴۵.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۵۹.</ref>
| | # تأکید بر [[بشر بودن پیامبر]]، با همه ویژگیهای بشری، با این تفاوت که به او [[وحی]] میشود. «{{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ}}<ref>«بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی میشود که خدای شما خدایی یگانه است؛ پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد» سوره کهف، آیه ۱۱۰.</ref>. |
| | | # تأکید بر مساوی بودن او با دیگران و چشیدن [[مرگ]] برای [[پیامبر]] همانند انسانهای دیگر. {{متن قرآن|وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ}}<ref>«و ما پیش از تو نیز برای هیچ بشری جاودانگی ننهادیم، آیا اگر تو بمیری آنان جاودان میمانند؟» سوره انبیاء، آیه ۳۴.</ref>. |
| == انسان در ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ==
| | # در مقابل بهانهجوئیها و مطرح کردن خواستهای [[خارقالعاده]]: [[خداوند]] به [[پیامبر]] میفرماید به آنها بگو آیا من جز بشری [[فرستاده خدا]] هستم. {{متن قرآن|وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا}}<ref>«و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمهای فرا جوشانی» سوره اسراء، آیه ۹۰.</ref>... {{متن قرآن|قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا}}<ref>«یا خانهای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشتهای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۳.</ref>. |
| تفاوت اساسی [[انسان]] با سایر موجودات، ذومراتب بودن نفس او است؛ که [[استعداد]] قرار گرفتن در تمام مراتب عالم امکان، از فرش تا [[عرش]] و از ادنی مرتبه [[ملک]] تا اعلی مرتبه [[ملکوت]] را به وی داده است. یکی از [[راز]] و رمزهای خطابهای گوناگون [[پروردگار]] در [[قرآن]] به انسان، در همین نکته [[مستتر]] است؛ [[خداوند]]، گاه او را به حیوان و حتی [[پستتر]] از آن [[تشبیه]] مینماید و میفرماید: | | # [[مخالفان]] [[دعوت]] و [[مستکبران]] [[وحی]] بودن [[قرآن]] را [[انکار]] میکنند و میگویند این گفته بشری ساحراست: «{{متن قرآن|إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ}}<ref>«این جز گفتار آدمی نیست» سوره مدثر، آیه ۲۵.</ref>.<ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۲۲۹.</ref> |
| {{متن قرآن|أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}}<ref>«آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.</ref>.
| |
| | |
| او «[[بلعم باعورا]]» را که از [[مؤمنین]] و علمای [[بنیاسرائیل]] بود، ولی به [[حضرت موسی]] {{ع}} پشت کرد و جانب [[دشمنان]] را گرفت - به سگی تشبیه مینماید و میفرماید:
| |
| {{متن قرآن|وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذَلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«و اگر میخواستیم (جایگاه) او را با آن آیات فرا میبردیم اما او به دنیاگرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد؛ از این رو داستان او چون داستان سگ است که اگر به او بتازی لهله میزند و اگر او را وانهی (باز) لهله میزند؛ این داستان گروهی است که آیات ما را در» سوره اعراف، آیه ۱۷۶.</ref>. | |
| از سوی دیگر، هنگامی که [[آدمی]] در مسیر [[تعبد]] و [[بندگی]] پروردگار حرکت میکند، [[حقیقت]] [[انسانی]] خود را در مراتب عالم، از مرتبه خاکی و مادی به سوی ملکوت [[سیر]] میدهد و در این مسیر، آن چنان از مرتبه [[نفس اماره]] و حیوانی فاصله میگیرد و از [[نفس لوامه]] نیز عبور میکند و مراتب [[قرب]] را تا [[نفس مطمئنه]] و استقرار در [[ملأ اعلی]] طی مینماید، که خداوند تعابیری فوق ملائک را برای او ذکر میکند:
| |
| {{متن قرآن|ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى}}<ref>«سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیکتر رسید» سوره نجم، آیه ۸-۹.</ref>
| |
| | |
| گاه او را با وصف «[[صدیق]]» در جوار خود مینامد و میفرماید:
| |
| {{متن قرآن|إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ * فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ}}<ref>«بیگمان پرهیزگاران در بوستانها و (کنار) جویبارانند * در جایگاهی راستین نزد فرمانفرمایی توانمند» سوره قمر، آیه ۵۴-۵۵.</ref>.
| |
| و گاه [[انسان]] را با اوصافی مانند [[بهترین]] [[مخلوقات]] و [[بندگان خاص]] [[خداوند]] میستاید و میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ}}<ref>«بیگمان آنانکه ایمان آوردهاند و کردارهایی شایسته کردهاند، بهترین آفریدگانند» سوره بینه، آیه ۷.</ref>.
| |
| {{متن قرآن|يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي}}<ref>«ای روان آرمیده! * به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد! * آنگاه، در جرگه بندگان من درآی * و به بهشت من پا بگذار!» سوره فجر، آیه ۲۷-۳۰. </ref>. | |
| | |
| تا تعابیر بلندی که خداوند درباره [[رسول]] خویش {{صل}} و [[اولیاء الهی]] {{عم}} بیان میدارد<ref>خداوند خطاب به رسول خویش {{صل}}، از تعبیر مقام محمود استفاده کرده و میفرماید: {{متن قرآن|وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا}} [«و پارهای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد» سوره اسراء، آیه ۷۹]. همچنین بنا بر آیات قرآن، نزدیکترین مقامات که مرتبه ولایت باشد، اختصاص به اولیاء الهی {{عم}} دارد: {{متن قرآن|إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ}} [«بیگمان سرپرست من خداوند است که این کتاب (آسمانی) را فرو فرستاده است و او شایستگان را سرپرستی میکند» سوره اعراف، آیه ۱۹۶].</ref>.
| |
| | |
| بنابراین، آنچه [[انسانها]] را در بادی امر، تحت یک نوع قرار میدهد، صورت مادی آنها است. از آنجا که همه [[بشر]] ظاهراً، در [[خلقت]] مادی یکسانند و در این جهت اوصاف واحدی دارند، مثلاً همگی سخن میگویند و یا به واسطه [[قوه عاقله]]، [[ادراک کلیات]] میکنند و بدین ترتیب، جریان [[علم]] و [[تمدن بشری]] به حرکت درمی آید، پس طبعاً در این نگاه، [[انسان]] را به حیوان [[ناطق]] و یا [[عاقل]] معرفی کردهاند. ولی در [[جهانبینی]] [[قرآنی]]، انسان کَون جامعی است که میتواند همه مراتب عالم، از [[ملک]] تا [[ملکوت]] را درنوردد؛ اگر او به سوی [[زشتیها]] رود، در مراتب [[پستی]]، در مقامی قرار میگیرد که حتی از حیوانات و یا جمادات نیز [[پستتر]] است؛ تا به آنجا که [[خداوند]]، او را زشتترین [[مخلوقات]] خود مینامد<ref>{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أُولَئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ}} [«کافران از اهل کتاب و مشرکان در آتش دوزخاند، جاودانه در آنند، آنانند که بدترین آفریدگانند» سوره بینه، آیه ۶].</ref>. در این صورت، فصل اخیر انسان، [[عقل]] نیست؛ بلکه عقل، تحت [[خدمت]] به هوی و هوسهای حیوانی قرار گرفته؛ چنان که امیرالمؤمنین علی {{ع}} میفرمایند:
| |
| {{متن حدیث|كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ هَوًى أَمِيرٍ}}<ref>نهج البلاغة (للصبحی صالح) (ط. هجرت، ۱۴۱۴ ه. ق)، ص۵۰۶، کلام ۲۱۱.</ref>.
| |
| | |
| در این صورت، فصل اخیر و صورت [[حقیقی]] انسان، آن [[ملکه]] [[رذیله]] و [[مقام]] حیوانی و نفس امارهای است که در آن میاندیشد و هدفداری میکند.
| |
| | |
| نکته مهم در این تقسیمات قرآنی آن است که خطابهای [[پروردگار]] در [[قرآن]]، مانند خطابهای عرفی در میان [[مردم]] نیست که نسبتهای آن اعتباری است و [[عزت]] و یا [[ذلت]] آنها، بسته به اعتبارات [[اجتماعی]] بوده و بعد از مدتی زائل شود؛ بلکه بیان حقایقی است که انکشاف آنها در [[عوالم]] بعد روشن میشود؛ اگرچه هم اکنون نیز وجود دارد. مثلاً اگر مردم به کسی نسبتی بد یا خوب بدهند، این [[واقعیت]] را [[تغییر]] نمیدهد و چه بسیار زشتکارانی که در طول [[تاریخ]] با زیباترین لقبها نامیده شدند و یا بالعکس؛ اما این [[القاب]]، [[حقیقت]] آنها را تغییر نداد. ولی اگر خداوند در [[کلام]] خود، از طوائف مختلف [[انسانی]] با [[القاب]] مختلف یاد مینماید، این خبر از [[واقعیت]] [[باطنی]] آنها میدهد که در [[عوالم]] بعد آشکار میشود؛ چنان که در [[قیامت]]، خطاب به [[اهل]] [[محشر]] گفته میشود:
| |
| {{متن قرآن|لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ}}<ref>«به راستی تو از این غافل بودی پس ما پرده را از (پیش چشم) تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزنگر است» سوره ق، آیه ۲۲.</ref>.
| |
| | |
| یکی از اسامی قیامت، [[روز]] آشکار شدن باطنها است<ref>خداوند درباره روز قیامت میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ * يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ}} «بیگمان او بر بازگرداندن وی تواناست * روزی که رازهای نهان، آشکار گردد» سوره طارق، آیه ۸-۹.</ref>. بنابراین، اگر در [[دنیا]] همه [[انسانها]] یک شکل هستند، ولی همگونی ظاهری، دلیل بر یکسانی [[نفوس]] و مراتب ذات آنها که بیان کننده [[حقیقت]] آنهاست- نمیباشد، بلکه در همین عالم، انسانها در مراتب مختلف کمالی قرار دارند که بستگی به [[مراتب ایمان]] و [[یقین]] به [[توحید]] و [[قرب]] و بعد ایشان به [[پروردگار]] دارد و حقیقت آنها در [[عالم آخرت]] آشکار میشود؛ چنان که [[خداوند]] اعراضکنندگان از [[قرآن]] را به درازگوشانی [[تشبیه]] مینماید که ذلیلانه از مقابل شیر میگریزند:
| |
| {{متن قرآن|فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ * كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ * فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ}}<ref>«آنان را چه میشود که از این یادکرد رویگردانند؟ * گویی گورخرانی رمندهاند * که از شیری گریخته باشند» سوره مدثر، آیه ۴۹-۵۱.</ref>. | |
| | |
| خداوند برخی را به [[پستتر]] از حیوانات تشبیه نموده و میفرماید:
| |
| {{متن قرآن|أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا * أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را خدای خویش گرفته است؟ و آیا تو بر او مراقب میتوانی بود؟ * آیا گمان میکنی که بیشتر آنان میشنوند یا خرد میورزند؟ آنها جز همگون چارپایان نیستند بلکه گمراهترند» سوره فرقان، آیه ۴۳-۴۴.</ref>.
| |
| | |
| این تنزّل رتبه تا به آنجا پیش میرود که [[خداوند]]، [[قلوب]] برخی [[انسانها]] را، در [[درک]] و [[شعور]]، نادانتر و [[پستتر]] از جمادات خطاب میکند؛ مثلاً درباره [[منافقین]] از [[اهل کتاب]] میفرماید:
| |
| {{متن قرآن|ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref>«باز از پس آن، دلهایتان به سختیگرایید چونان سنگها بلکه سختتر زیرا بیگمان از برخی سنگها جویبارها فرا میجوشد و برخی میشکافد و از آن آب بیرون میزند و برخی از بیم خداوند فرو میغلتد و خداوند از آنچه انجام میدهید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۷۴.</ref>. | |
| | |
| کار [[انسان]] در [[تباهی]] به آنجا میرسد که نه تنها گرفتار [[عذاب الهی]] در [[جهنم]] میشود، بلکه خود، آتشگیر جهنم در کنارسنگهای [[دوزخ]] است:
| |
| {{متن قرآن|فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ}}<ref>«و اگر چنین نکردید- که هرگز نمیتوانید کرد- پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ برای کافران آماده شده است» سوره بقره، آیه ۲۴.</ref>.
| |
| [[آیات]] فراوان دیگری که در اوصاف [[متقین]] و یا [[فاسقین]] بیان شده، بیانگر مراتب [[حقیقی]] آنها در عالم معنا است که به حسب منطقی، منوِّع [[نفوس]] [[انسانی]] است. | |
| | |
| نتیجه آنکه: انسان در [[فرهنگ قرآن]]، نوع واحد نیست و فصل اخیر او، اوصاف غالبی است که در طول [[حیات دنیوی]] کسب کرده است. در چنین [[جهانبینی]]، تفاوت انسانها با یکدیگر، نه با صورتهای مادی است؛ بلکه «حیوان [[عاقل]]» جنس انسان است که با فصلهای فراوان دیگر، به انواع مختلف در جهات مثبت و یا منفی تعریف میشود؛ مثلاً اگر در جهت حیوانی [[رشد]] کند، در تعریف او گفته میشود: «الانسان حیوان عاقل مذنب و یا [[فاسق]] و یا [[کافر]]». آن هنگامی است که [[عقل]] در تحت [[هوای نفس]] [[مدیریت]] میشود و وصف غالب و اخیر چنین انسانی، در حیوانیت ظاهر میشود و تنها صورتی [[انسانی]] دارد.
| |
| | |
| از سوی دیگر، برای [[انسان]] [[موحد]]، بنا بر مرتبه [[ایمانی]] که دارد، تعابیر دیگری در [[قرآن]] به کار میرود؛ از قبیل: «الانسان حیوان موحد و [[متعبد]] و یا [[عبد]] شکور و مخلِص» و در مراتب بالاتر: «[[عبد مخلَص]] و [[صدّیق]]». در این صورت، [[عقل]] در [[خدمت]] مدارج عالی انسانی قرار گرفته است. به این ترتیب، انسان کون جامعی است که مدار [[سیر]] او از [[ملک]] تا [[ملکوت]] میباشد؛ هرچند که در صورت مادی، همه [[آدمیان]] [[متحد]] الشکلاند.
| |
| | |
| در چنین [[جهانبینی]]، تفاوت [[انسانها]] با یکدیگر، از تفاوت انواع نبات وحیوان نیز گستردهتر است و هرگز انسانهای طالح و [[صالح]]، تحت یک نوع قرار نمیگیرند<ref>شواهد [[نقلی]] این مطلب فراوان است؛ ر. ک: [[عیون أخبار الرضا]] {{ع}} (ط. [[جهان]]، ۱۳۷۸ ه. ش)، ج۲، ص۱۱: درباره اصناف [[زنان]] [[گناهکار]] [[امت]]؛ همچنین برای مطالعه بیشتر، [[رجوع]] کنید به: [[علل الشرایع]] (ط۔ کتابفروشی [[داوری]]، ۱۳۸۵ ه. ش)، ج۲، ص۴۴۸. برای نمونه، در اینجا به یک [[روایت]] اشاره میشود:
| |
| {{متن حدیث|عَنْ مُعَاذٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} قَالَ يَا مُعَاذُ سَأَلْتَ عَنْ أَمْرٍ عَظِيمٍ مِنَ الْأُمُورِ ثُمَّ أَرْسَلَ عَيْنَيْهِ وَ قَالَ يُحْشَرُ عَشَرَةُ أَصْنَافٍ مِنْ أُمَّتِي بَعْضُهُمْ عَلَى صُورَةِ الْقِرَدَةِ وَ بَعْضُهُمْ عَلَى صُورَةِ الْخِنْزِيرِ وَ بَعْضُهُمْ عَلَى وُجُوهِهِمْ مُنَكَّسُونَ أَرْجُلُهُمْ فَوْقَ رُءُوسِهِمْ يُسْحَبُونَ عَلَيْهَا وَ بَعْضُهُمْ عُمْياً [عُمْيٌ] وَ بَعْضُهُمْ صُمّاً [صُمٌ] وَ بُكْماً [بُكْمٌ] وَ بَعْضُهُمْ يَمْضَغُونَ أَلْسِنَتَهُمْ فَهِيَ مدلات [مُدْلَاةٌ] عَلَى صُدُورِهِمْ يَسِيلُ الْقَيْحُ يَتَقَذَّرُهُمْ أَهْلُ الْجَمْعِ وَ بَعْضُهُمْ مُصَلَّبُونَ عَلَى جُذُوعٍ مِنَ النَّارِ وَ بَعْضُهُمْ أَشَدُّ نَتْناً مِنَ الْجِيفَةِ وَ بَعْضُهُمْ مُلْبَسُونَ جِبَاباً سَائِغَةً مِنْ قَطِرَانٍ لَازِقَةٍ بِجُلُودِهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ عَلَى صُورَةِ الْقِرَدَةِ فَالْقَتَّابُ مِنَ النَّاسِ وَ أَمَّا الَّذِينَ عَلَى صُورَةِ الْخَنَازِيرِ فَأَهْلُ السُّحْتِ وَ أَمَّا الْمُنَكَّسُونَ عَلَى وُجُوهِهِمْ فَآكِلَةُ الرِّبَا وَ أَمَّا الْعُمْيُ فَالَّذِينَ يَجُورُونَ فِي الْحُكْمِ وَ أَمَّا الصُّمُّ وَ الْبُكْمُ فَالْمُعْجَبُونَ بِأَعْمَالِهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ قُطِّعَتْ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ فَهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْجِيرَانَ وَ أَمَّا الْمُصَلَّبُونَ عَلَى جُذُوعٍ مِنْ نَارٍ فَالسُّعَاةُ بِالنَّاسِ لِسُلْطَانٍ وَ أَمَّا الَّذِينَ أَشَدُّ نَتْناً مِنَ الْجِيَفِ فَالَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ وَ مَنَعُوا حَقَّ اللَّهِ فِي أَمْوَالِهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ يُلْبَسُونَ الْجِبَابَ أَهْلُ الْكِبْرِ وَ الْفُجُورِ وَ الْبُخَلَاءُ}} (جامع الأخبار للشعیری (ط. مطبعة حیدریة، بیتا)، ص۱۷۷).</ref>؛ و به طریق اولی، [[اولیاء الهی]] {{عم}} در ردیف سایر [[انسانها]] نیستند.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳]] ص ۳۲۲.</ref>
| |
|
| |
|
| == منابع == | | == منابع == |