فلسفه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - '، -' به ' -'
جز (جایگزینی متن - 'بکار ببن' به 'بهکار ببن') |
جز (جایگزینی متن - '، -' به ' -') |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
* تعریفی که از "سی. کلیمررودی"<ref>C. Clymer Rodee.</ref> در کتاب مقدمهای بر [[علوم سیاسی]] [[نقل]] شده نیز، قریب به همین معناست: "هر [[عمل]] [[سیاسی]]، مستلزم ارزشهای [[سیاسی]] اساسی میباشد. پس [[بدیهی]] است که [[اندیشمندان]] [[سیاسی]] از [[افلاطون]] تاکنون به ارزشهایی که مبنای جامعۀ خوب و عادلانهاند بیاندیشند. [[فلسفۀ سیاسی]] از جامعۀ خوب، [[عدالت]] و مسائلی از این قبیل بحث میکند"<ref>سید صادق حقیقت، چیستی و گونههای فلسفۀ سیاسی، نامۀ مفید، سال هشتم، شماره بیست و پنجم (به نقل از: Introduction to political science.)</ref>. | * تعریفی که از "سی. کلیمررودی"<ref>C. Clymer Rodee.</ref> در کتاب مقدمهای بر [[علوم سیاسی]] [[نقل]] شده نیز، قریب به همین معناست: "هر [[عمل]] [[سیاسی]]، مستلزم ارزشهای [[سیاسی]] اساسی میباشد. پس [[بدیهی]] است که [[اندیشمندان]] [[سیاسی]] از [[افلاطون]] تاکنون به ارزشهایی که مبنای جامعۀ خوب و عادلانهاند بیاندیشند. [[فلسفۀ سیاسی]] از جامعۀ خوب، [[عدالت]] و مسائلی از این قبیل بحث میکند"<ref>سید صادق حقیقت، چیستی و گونههای فلسفۀ سیاسی، نامۀ مفید، سال هشتم، شماره بیست و پنجم (به نقل از: Introduction to political science.)</ref>. | ||
* این معنا از [[فلسفۀ سیاسی]] تا زمانی رواج کامل داشت که به تعبیر برخی [[دانشمندان]] [[علوم سیاسی]] معاصر "با سوژه گرایی مدرن دکارتی و ذره گرایی طبیعت انگارانۀ هابزی، فرایند جداسازی [[اخلاق]] از اجتماعیات آغاز شد و هگل نتوانست از این روند جلوگیری کند. با طرح نظریات کارکرد گرایانه و سیستمی، حذف کامل [[عقل عملی]] از عرصۀ اجتماعیات محقق شد و نهایتاً در عصر پیش از نیچه، اساساً هرگونه [[اعتقادی]] به [[حجیت عقل]] در [[حیات انسانی]]، مورد سؤال و [[نفی]] واقع شد"<ref>سید صادق حقیقت، چیستی و گونههای فلسفۀ سیاسی، نامۀ مفید، سال هشتم، شماره بیست و پنجم (به نقل از: فلسفه سیاسى در روایتى پارادایمى، عباس منوچهرى، نامۀ فرهنگ، (پاییز ۱۳۷۸)، به نقل از: J.Habermas. Between Facts and Norms (London Polity Press, ۱۹۹۲) pp.۲-۱۰).</ref>. | * این معنا از [[فلسفۀ سیاسی]] تا زمانی رواج کامل داشت که به تعبیر برخی [[دانشمندان]] [[علوم سیاسی]] معاصر "با سوژه گرایی مدرن دکارتی و ذره گرایی طبیعت انگارانۀ هابزی، فرایند جداسازی [[اخلاق]] از اجتماعیات آغاز شد و هگل نتوانست از این روند جلوگیری کند. با طرح نظریات کارکرد گرایانه و سیستمی، حذف کامل [[عقل عملی]] از عرصۀ اجتماعیات محقق شد و نهایتاً در عصر پیش از نیچه، اساساً هرگونه [[اعتقادی]] به [[حجیت عقل]] در [[حیات انسانی]]، مورد سؤال و [[نفی]] واقع شد"<ref>سید صادق حقیقت، چیستی و گونههای فلسفۀ سیاسی، نامۀ مفید، سال هشتم، شماره بیست و پنجم (به نقل از: فلسفه سیاسى در روایتى پارادایمى، عباس منوچهرى، نامۀ فرهنگ، (پاییز ۱۳۷۸)، به نقل از: J.Habermas. Between Facts and Norms (London Polity Press, ۱۹۹۲) pp.۲-۱۰).</ref>. | ||
* بر مبنای چنین تعریفی از [[فلسفۀ سیاسی]] | * بر مبنای چنین تعریفی از [[فلسفۀ سیاسی]] - تعریف [[فلسفۀ سیاسی]] به [[حکمت عملی]] در حوزۀ سیاست مدن - [[فلسفۀ سیاسی]]، وجه [[عقلی]] همان [[فقه سیاسی]] است؛ همانگونه که [[فقه سیاسی]]، وجه [[شرعی]] [[فلسفۀ سیاسی]] و [[حکمت عملی]] [[سیاسی]] است. | ||
* بر همین اساس است که [[غزالی]] سیاست را چنین تعریف میکند: مقصود من از "سیاست" تلاش برای [[اصلاح]] [[مردم]] از طریق [[ارشاد]] آنان به [[صراط مستقیم]] [[نجات]] بخش در [[دنیا]] و [[آخرت]] است<ref>{{عربی|وأعني بالسياسة استصلاح الخلق بإرشادهم إلی الطريق المستقيم المنجي في الدنيا و الآخرة}}؛ محمد عبدالمعز نصر، فلسفة السیاسة عند الغزالی، ص۴۵۵، به نقل از: فاتحة العلوم (محمد بن محمد غزالی).</ref>. سپس میگوید: "پس [[فقیه]]، دانای به [[قانون]] سیاست است و واسطهای است که بین [[مردم]] در منازعاتی که به [[حکم]] شهوتهایشان میانشان رخ میدهد میانجیگری میکند. پس [[فقیه]]، [[معلم]] [[سلطان]] و مرشد اوست به روش سیاست [[مردم]]، تا در امور دنیای خویش راه راست درپیش گیرند"<ref>{{عربی|فالفقيه هو العالم بقانون السياسة و طريق التوسط بين الخلق إذا تنازعوا بحكم الشهوات، فالفقيه هو معلم السلطان و مرشده إلی طريق سياسة الخلق لينتظم باستقامتهم أمورهم في الدنيا}}؛ محمد عبدالمعز نصر، فلسفة السیاسة عند الغزالی، ص۴۵۷.</ref>. | * بر همین اساس است که [[غزالی]] سیاست را چنین تعریف میکند: مقصود من از "سیاست" تلاش برای [[اصلاح]] [[مردم]] از طریق [[ارشاد]] آنان به [[صراط مستقیم]] [[نجات]] بخش در [[دنیا]] و [[آخرت]] است<ref>{{عربی|وأعني بالسياسة استصلاح الخلق بإرشادهم إلی الطريق المستقيم المنجي في الدنيا و الآخرة}}؛ محمد عبدالمعز نصر، فلسفة السیاسة عند الغزالی، ص۴۵۵، به نقل از: فاتحة العلوم (محمد بن محمد غزالی).</ref>. سپس میگوید: "پس [[فقیه]]، دانای به [[قانون]] سیاست است و واسطهای است که بین [[مردم]] در منازعاتی که به [[حکم]] شهوتهایشان میانشان رخ میدهد میانجیگری میکند. پس [[فقیه]]، [[معلم]] [[سلطان]] و مرشد اوست به روش سیاست [[مردم]]، تا در امور دنیای خویش راه راست درپیش گیرند"<ref>{{عربی|فالفقيه هو العالم بقانون السياسة و طريق التوسط بين الخلق إذا تنازعوا بحكم الشهوات، فالفقيه هو معلم السلطان و مرشده إلی طريق سياسة الخلق لينتظم باستقامتهم أمورهم في الدنيا}}؛ محمد عبدالمعز نصر، فلسفة السیاسة عند الغزالی، ص۴۵۷.</ref>. | ||
* بنابراین، در نظر غزالی، سیاستشناسی کار [[فقیه]] است و این سیاست، همان [[زندگی اجتماعی]] خوب است که وجه [[عقلی]] آن، [[حکمت عملی]] و وجه [[شرعی]] آن، [[فقه سیاسی]] است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص:۴۳-۵۰.</ref> | * بنابراین، در نظر غزالی، سیاستشناسی کار [[فقیه]] است و این سیاست، همان [[زندگی اجتماعی]] خوب است که وجه [[عقلی]] آن، [[حکمت عملی]] و وجه [[شرعی]] آن، [[فقه سیاسی]] است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص:۴۳-۵۰.</ref> |