پرش به محتوا

گستره عصمت امام در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴۱: خط ۱۴۱:
[[امام]] {{ع}} در این عبارت، [[سهو پیامبر]] را به [[خدا]] نسبت می‌دهد و در ادامه [[روایت]] معروف «[[ذوالشمالین]]» (این روایت بیانگر چگونگی [[سهو پیامبر]] در [[نماز]] است) را بیان می‌کند و [[حکمت]] کار خدا را در این باره چنین تبیین می‌فرماید که به [[سهو]] انداختن [[پیامبر]]، رحمتی برای [[امت اسلام]] است؛ بدین معنا که اگر [[نماز صبح]] کسی فوت شد یا در نماز مرتکب سهو شد، با وجود سهو پیامبر، دیگر وی ملامت نمی‌شود<ref>{{متن حدیث|وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ بِهِ رَحْمَةً لِهَذِهِ الْأُمَّةِ لِئَلَّا يُعَيَّرَ الرَّجُلُ الْمُسْلِمُ إِذَا هُوَ نَامَ عَنْ صَلَاتِهِ أَوْ سَهَا فِيهَا فَيُقَالُ قَدْ أَصَابَ ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}}}}؛ محمدبن علی بن حسین (شیخ صدوق) من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۸-۳۶۰).</ref>.
[[امام]] {{ع}} در این عبارت، [[سهو پیامبر]] را به [[خدا]] نسبت می‌دهد و در ادامه [[روایت]] معروف «[[ذوالشمالین]]» (این روایت بیانگر چگونگی [[سهو پیامبر]] در [[نماز]] است) را بیان می‌کند و [[حکمت]] کار خدا را در این باره چنین تبیین می‌فرماید که به [[سهو]] انداختن [[پیامبر]]، رحمتی برای [[امت اسلام]] است؛ بدین معنا که اگر [[نماز صبح]] کسی فوت شد یا در نماز مرتکب سهو شد، با وجود سهو پیامبر، دیگر وی ملامت نمی‌شود<ref>{{متن حدیث|وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ بِهِ رَحْمَةً لِهَذِهِ الْأُمَّةِ لِئَلَّا يُعَيَّرَ الرَّجُلُ الْمُسْلِمُ إِذَا هُوَ نَامَ عَنْ صَلَاتِهِ أَوْ سَهَا فِيهَا فَيُقَالُ قَدْ أَصَابَ ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}}}}؛ محمدبن علی بن حسین (شیخ صدوق) من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۸-۳۶۰).</ref>.


[[ صدوق]] در پاسخ به این [[شبهه]] منکرین [[سهوالنبی]] {{صل}} که اگر سهو در نماز جایز باشد، در [[تبلیغ دین]] نیز جایز است و همچنین درباره اشکال [[ناشناخته بودن]] [[ذوالیدین]]<ref>البته آنچه در روایت آمد، ذوالشمالین بود؛ ولی از آنجا که یکی دیگر از القاب این راوی، ذوالیدین است،  صدوق نیز از وی با نام ذوالیدین یاد می‌کند. همچنین  سید مرتضی نیز – همان‌گونه که در آینده از وی نقل خواهیم کرد او را ذو الیدین می‌نامد.  خوبی وی را مجهول دانسته است. (درباره این شخصیت ر. ک: سیدابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج۲۴، ص۱۱۰؛ عزالدین علی بن محمد ابن اثیر الجزری، اسد الغابه، ج۲، ص۲۲-۲۸؛ احمد بن علی بن حجر عسقلانی، الاصابه، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، ج۲، ص۳۴۵).</ref> که ضمن روایت سعید اعرج آمده است، گفت:
[[شیخ صدوق]] در پاسخ به این [[شبهه]] منکرین [[سهوالنبی]] {{صل}} که اگر سهو در نماز جایز باشد، در [[تبلیغ دین]] نیز جایز است و همچنین درباره اشکال [[ناشناخته بودن]] [[ذوالیدین]]<ref>البته آنچه در روایت آمد، ذوالشمالین بود؛ ولی از آنجا که یکی دیگر از القاب این راوی، ذوالیدین است،  شیخ صدوق نیز از وی با نام ذوالیدین یاد می‌کند. همچنین  سید مرتضی نیز – همان‌گونه که در آینده از وی نقل خواهیم کرد او را ذو الیدین می‌نامد.  خوبی وی را مجهول دانسته است. (درباره این شخصیت ر. ک: سیدابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج۲۴، ص۱۱۰؛ عزالدین علی بن محمد ابن اثیر الجزری، اسد الغابه، ج۲، ص۲۲-۲۸؛ احمد بن علی بن حجر عسقلانی، الاصابه، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، ج۲، ص۳۴۵).</ref> که ضمن روایت سعید اعرج آمده است، گفت:
اولاً، [[تبلیغ]] از حالت‌های ویژه [[مقام نبوت]] است؛ برخلاف نماز که بین پیامبر و غیرپیامبر مشترک است. پس [[اشتباه]] و سهو در تبلیغ دین جایز نیست؛ ولی سهو در نماز جایز است؛
اولاً، [[تبلیغ]] از حالت‌های ویژه [[مقام نبوت]] است؛ برخلاف نماز که بین پیامبر و غیرپیامبر مشترک است. پس [[اشتباه]] و سهو در تبلیغ دین جایز نیست؛ ولی سهو در نماز جایز است؛
ثانیاً، اشتباه و سهو پیامبر از ناحیه [[خداوند]] است؛ ولی سهو ما از طرف [[شیطان]] است، و دلیل اینکه خداوند پیامبر را به سهو می‌اندازد، این است که [[مردم]] او را [[معبود]] ندانند، و از این راه، با [[حکم]] [[سهو]] نیز آشنا شوند؛
ثانیاً، اشتباه و سهو پیامبر از ناحیه [[خداوند]] است؛ ولی سهو ما از طرف [[شیطان]] است، و دلیل اینکه خداوند پیامبر را به سهو می‌اندازد، این است که [[مردم]] او را [[معبود]] ندانند، و از این راه، با [[حکم]] [[سهو]] نیز آشنا شوند؛
ثالثاً، ذوالیدینی که در [[روایت]] [[سهوالنبی]] {{صل}} است، همان [[محمد بن عمیر بن عبد عمرو]] است که [[راوی]] معروفی بوده است و [[شیعه]] و [[سنی]] از او روایت نقل کرده‌اند<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۹.</ref>.
ثالثاً، ذوالیدینی که در [[روایت]] [[سهوالنبی]] {{صل}} است، همان [[محمد بن عمیر بن عبد عمرو]] است که [[راوی]] معروفی بوده است و [[شیعه]] و [[سنی]] از او روایت نقل کرده‌اند<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۹.</ref>.
با توجه به نکته دوم معلوم می‌شود که [[ صدوق]] در پی [[اثبات]] [[نظریه]] سهوالنبی {{صل}} به طور مطلق نیست، بلکه در [[مقام اثبات]] آن است که صدور سهو از [[پیامبر]] در [[حقیقت]] همان «[[اسهاء]]» است؛ بدین معنا که اگر [[سهوی]] از پیامبر صادر شد، باید آن را مستند به [[خداوند متعال]] و [[حکیم]] و با توجه به حکمتی ویژه بدانیم<ref>تفاوت سهو با اسهاء آن است که «سهو» در جایی است که فرد به دلیل دل مشغولی به مسائل دنیوی از حال عبادت و واجب شرعی خارج و دچار اشتباه می‌شود؛ اما در نظریه اسهاء، صاحب نظریه بر این باور است که فرد مسهی به دلیل فعل خدا که ناشی از حکمت اوست، دچار اشتباه می‌شود. به دیگر بیان، ممکن است کسی هرگز دچار سهو در عبادت نشود؛ اما خداوند به مصلحتی او را به سهو بیندازد.</ref>.
با توجه به نکته دوم معلوم می‌شود که [[شیخ صدوق]] در پی [[اثبات]] [[نظریه]] سهوالنبی {{صل}} به طور مطلق نیست، بلکه در [[مقام اثبات]] آن است که صدور سهو از [[پیامبر]] در [[حقیقت]] همان «[[اسهاء]]» است؛ بدین معنا که اگر [[سهوی]] از پیامبر صادر شد، باید آن را مستند به [[خداوند متعال]] و [[حکیم]] و با توجه به حکمتی ویژه بدانیم<ref>تفاوت سهو با اسهاء آن است که «سهو» در جایی است که فرد به دلیل دل مشغولی به مسائل دنیوی از حال عبادت و واجب شرعی خارج و دچار اشتباه می‌شود؛ اما در نظریه اسهاء، صاحب نظریه بر این باور است که فرد مسهی به دلیل فعل خدا که ناشی از حکمت اوست، دچار اشتباه می‌شود. به دیگر بیان، ممکن است کسی هرگز دچار سهو در عبادت نشود؛ اما خداوند به مصلحتی او را به سهو بیندازد.</ref>.


چنان که گفته شد، یکی دیگر از مصداق‌های [[اشتباه]] در ادای [[تکالیف شرعی]]، [[قضا شدن نماز]] است.  [[شیخ صدوق]] در آثار خود به طور گذرا به مسئله [[خواب ماندن پیامبر]] [[اکرم]] {{صل}} از [[نماز]] پرداخته است. تنها عبارتی که از ایشان در این باره به ما رسیده، همان [[کلام]] مطرح شده در بحث [[سهو النبی]] {{صل}} در نماز است. بر اساس آن،  صدوق که به [[صراحت]] خواب ماندن پیامبر از نماز را [[باور]] دارد، [[استدلال]] می‌کند که نماز، عبادتی مشترک میان او و سایر [[بندگان]] است، و با [[خواب]] ماندن او از نماز، [[ربوبیت]]، ویژه خداوند می‌شود، و دیگر کسی نمی‌تواند پیامبر را تا حد خدایی بالا ببرد<ref>{{متن حدیث|وَ لَا يَجُوزُ أَنْ يَقَعَ عَلَيْهِ فِي التَّبْلِيغِ مَا يَقَعُ عَلَيْهِ فِي الصَّلَاةِ لِأَنَّهَا عِبَادَةٌ مَخْصُوصَةٌ وَ الصَّلَاةُ عِبَادَةٌ مُشْتَرَكَةٌ وَ بِهَا تَثْبُتُ لَهُ الْعُبُودِيَّةُ وَ بِإِثْبَاتِ النَّوْمِ لَهُ عَنْ خِدْمَةِ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ غَيْرِ إِرَادَةٍ لَهُ وَ قَصْدٍ مِنْهُ إِلَيْهِ نُفِيَ الرُّبُوبِيَّةُ عَنْهُ لِأَنَّ الَّذِي {{متن قرآن|لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ}} هُوَ اللَّهُ الْحَيُّ الْقَيُّومُ}}؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ح۱۰۳۱).</ref>.
چنان که گفته شد، یکی دیگر از مصداق‌های [[اشتباه]] در ادای [[تکالیف شرعی]]، [[قضا شدن نماز]] است.  [[شیخ صدوق]] در آثار خود به طور گذرا به مسئله [[خواب ماندن پیامبر]] [[اکرم]] {{صل}} از [[نماز]] پرداخته است. تنها عبارتی که از ایشان در این باره به ما رسیده، همان [[کلام]] مطرح شده در بحث [[سهو النبی]] {{صل}} در نماز است. بر اساس آن،  صدوق که به [[صراحت]] خواب ماندن پیامبر از نماز را [[باور]] دارد، [[استدلال]] می‌کند که نماز، عبادتی مشترک میان او و سایر [[بندگان]] است، و با [[خواب]] ماندن او از نماز، [[ربوبیت]]، ویژه خداوند می‌شود، و دیگر کسی نمی‌تواند پیامبر را تا حد خدایی بالا ببرد<ref>{{متن حدیث|وَ لَا يَجُوزُ أَنْ يَقَعَ عَلَيْهِ فِي التَّبْلِيغِ مَا يَقَعُ عَلَيْهِ فِي الصَّلَاةِ لِأَنَّهَا عِبَادَةٌ مَخْصُوصَةٌ وَ الصَّلَاةُ عِبَادَةٌ مُشْتَرَكَةٌ وَ بِهَا تَثْبُتُ لَهُ الْعُبُودِيَّةُ وَ بِإِثْبَاتِ النَّوْمِ لَهُ عَنْ خِدْمَةِ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ غَيْرِ إِرَادَةٍ لَهُ وَ قَصْدٍ مِنْهُ إِلَيْهِ نُفِيَ الرُّبُوبِيَّةُ عَنْهُ لِأَنَّ الَّذِي {{متن قرآن|لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ}} هُوَ اللَّهُ الْحَيُّ الْقَيُّومُ}}؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ح۱۰۳۱).</ref>.
افزون بر آن، وی در آثار [[روایی]] خود، احادیثی را نقل می‌کند که مضمون صریح آنها [[غفلت]] برخی [[پیامبران]] و اوصیای آنها از گذشت [[زمان]] [[نماز]] بوده است؛ تا اینکه بر اثر خارج شدن از وقت نماز، [[خداوند تبارک و تعالی]] در برخی از این موارد، [[خورشید]] را به بازگشتن امر کرده است تا [[پیامبر]]، نماز خود را خارج از وقت نخوانده باشد. چنین اتفاقی برای پیامبرانی همچون [[یوشع بن نون]] و [[سلیمان]] رخ داده است: «[[روایت]] شده است که [[خداوند]] خورشید را برای یوشع بن نون، [[وصی موسی]] {{ع}} برگرداند تا نمازی را که از او فوت شده بود، در وقت بخواند»<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۶۰۸. همچنین درباره همین مسئله حضرت سلیمان ر. ک: همان، ص۶۰۷. گفتنی است شیخ صدوق روایت مربوط به حضرت سلیمان را صحیح می‌داند. افزون بر این احادیث که در واقع موضوع آنها فوت شدن نماز واجب است، می‌توان به این نکته نیز اشاره کرد که در برخی روایات نقل شده به دست صدوق این مطلب تصریح شده که دست‌کم یک بار نماز شب پیامبر اکرم {{صل}} فوت شده است؛ حال آنکه بنا بر معروف، نماز شب، بر ایشان واجب بوده است (همو، الامالی، م ۷۱، ح۶، ص۴۶۵-۴۶۶).</ref>.
افزون بر آن، وی در آثار [[روایی]] خود، احادیثی را نقل می‌کند که مضمون صریح آنها [[غفلت]] برخی [[پیامبران]] و اوصیای آنها از گذشت [[زمان]] [[نماز]] بوده است؛ تا اینکه بر اثر خارج شدن از وقت نماز، [[خداوند تبارک و تعالی]] در برخی از این موارد، [[خورشید]] را به بازگشتن امر کرده است تا [[پیامبر]]، نماز خود را خارج از وقت نخوانده باشد. چنین اتفاقی برای پیامبرانی همچون [[یوشع بن نون]] و [[سلیمان]] رخ داده است: «[[روایت]] شده است که [[خداوند]] خورشید را برای یوشع بن نون، [[وصی موسی]] {{ع}} برگرداند تا نمازی را که از او فوت شده بود، در وقت بخواند»<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۶۰۸. همچنین درباره همین مسئله حضرت سلیمان ر. ک: همان، ص۶۰۷. گفتنی است شیخ صدوق روایت مربوط به حضرت سلیمان را صحیح می‌داند. افزون بر این احادیث که در واقع موضوع آنها فوت شدن نماز واجب است، می‌توان به این نکته نیز اشاره کرد که در برخی روایات نقل شده به دست شیخ صدوق این مطلب تصریح شده که دست‌کم یک بار نماز شب پیامبر اکرم {{صل}} فوت شده است؛ حال آنکه بنا بر معروف، نماز شب، بر ایشان واجب بوده است (همو، الامالی، م ۷۱، ح۶، ص۴۶۵-۴۶۶).</ref>.


[[ صدوق]] پس از [[اثبات]] این مسئله درباره پیامبران، چنین سنتی را درباره [[امام علی]] {{ع}} نیز جاری دانسته است و به [[صراحت]] اعلام می‌کند که خورشید دوبار برای امام علی {{ع}} برگشت تا نمازش را بخواند<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ح۶۰۹.</ref>.
[[شیخ صدوق]] پس از [[اثبات]] این مسئله درباره پیامبران، چنین سنتی را درباره [[امام علی]] {{ع}} نیز جاری دانسته است و به [[صراحت]] اعلام می‌کند که خورشید دوبار برای امام علی {{ع}} برگشت تا نمازش را بخواند<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ح۶۰۹.</ref>.
بر اساس این عبارات و [[روایات]]، می‌توان گفت که از دیدگاه  [[شیخ صدوق]]، [[امام]] {{ع}}، نه تنها ضرورتاً از [[قضا شدن نماز]] خود [[معصوم]] نیست، بلکه چنین امری درباره برخی [[امامان]] [[پاک]] {{عم}} نیز رخ داده است.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۴۱.</ref>
بر اساس این عبارات و [[روایات]]، می‌توان گفت که از دیدگاه  [[شیخ صدوق]]، [[امام]] {{ع}}، نه تنها ضرورتاً از [[قضا شدن نماز]] خود [[معصوم]] نیست، بلکه چنین امری درباره برخی [[امامان]] [[پاک]] {{عم}} نیز رخ داده است.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۴۱.</ref>


پس از بررسی آراء صدوق حال عصمت امام در اشتباهاتی که به یک عمل قبیح منجر شود را با توجه به کلمات  [[شیخ مفید]] در دو موضوع پیگیری می‌کنیم
پس از بررسی آراء شیخ صدوق حال عصمت امام در اشتباهاتی که به یک عمل قبیح منجر شود را با توجه به کلمات  [[شیخ مفید]] در دو موضوع پیگیری می‌کنیم


اول - '''[[عصمت از اشتباه]] در نماز''': شیخ مفید در این باره با رد مستمسک [[شیخ صدوق]] ([[روایت]] [[ذوالشمالین]]) سهو النبی {{صل}} در نماز را به لحاظ [[عقلی]]، امری محال و غیر واقع می‌داند<ref>برهان‌های شیخ مفید بر این مسئله را در آینده بیان خواهیم کرد.</ref>. افزون بر رساله مزبور، وی در دیگر آثار خود نیز این نظریه را تثبیت کرده است<ref>محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۰۴.</ref>.
اول - '''[[عصمت از اشتباه]] در نماز''': شیخ مفید در این باره با رد مستمسک [[شیخ صدوق]] ([[روایت]] [[ذوالشمالین]]) سهو النبی {{صل}} در نماز را به لحاظ [[عقلی]]، امری محال و غیر واقع می‌داند<ref>برهان‌های شیخ مفید بر این مسئله را در آینده بیان خواهیم کرد.</ref>. افزون بر رساله مزبور، وی در دیگر آثار خود نیز این نظریه را تثبیت کرده است<ref>محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۰۴.</ref>.
خط ۱۸۳: خط ۱۸۳:
اشتباهی که به یک عمل قبیح در [[جهان]] بینجامد: مانند اینکه کسی بدون [[علم]] یا [[اختیار]]، مرتکب عمل شراب‌خواری شود که به این قسم گناه سهوی گفته می‌شود. با این حال به نظر می‌رسد عملی را می‌توان گناه نامید که مرتکب آن [[مکلف]] باشد و از روی [[علم]] و عمد آن را انجام داده باشد و در غیر این صورت نمی‌توان او را [[گناهکار]] نامید. با این توضیح روشن می‌شود که اساساً «[[گناه سهوی]]» مفهوم روشنی ندارد. تنها تصویری که از «گناه سهوی» به [[ذهن]] می‌رسد این است که عملی ـ مانند شراب‌خواری یا [[قتل]] ـ در متن واقع [[قبیح]] باشد و شخص بدون علم به موضوع یا [[حکم]] و یا بدون قصد آن را انجام دهد. حال هرچند مرتکب این عمل را نمی‌توان گناهکار به شمار آورد، نفس عمل، قبیح بوده است. از این‌رو، باید اصطلاح گناه سهوی را با همان [[اشتباه]] در مرحله عمل به [[دین]] تطبیق کنیم؛ آن اشتباهی که به وقوع یک عمل قبیح در خارج بینجامد. حال وقتی می‌گوییم [[امام]] از گناه سهوی [[معصوم]] است، بدین معناست که هیچ عمل قبیحی، حتی بدون علم و [[اختیار]] نیز از او صادر نمی‌شود<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۹ و ۳۸.</ref>.
اشتباهی که به یک عمل قبیح در [[جهان]] بینجامد: مانند اینکه کسی بدون [[علم]] یا [[اختیار]]، مرتکب عمل شراب‌خواری شود که به این قسم گناه سهوی گفته می‌شود. با این حال به نظر می‌رسد عملی را می‌توان گناه نامید که مرتکب آن [[مکلف]] باشد و از روی [[علم]] و عمد آن را انجام داده باشد و در غیر این صورت نمی‌توان او را [[گناهکار]] نامید. با این توضیح روشن می‌شود که اساساً «[[گناه سهوی]]» مفهوم روشنی ندارد. تنها تصویری که از «گناه سهوی» به [[ذهن]] می‌رسد این است که عملی ـ مانند شراب‌خواری یا [[قتل]] ـ در متن واقع [[قبیح]] باشد و شخص بدون علم به موضوع یا [[حکم]] و یا بدون قصد آن را انجام دهد. حال هرچند مرتکب این عمل را نمی‌توان گناهکار به شمار آورد، نفس عمل، قبیح بوده است. از این‌رو، باید اصطلاح گناه سهوی را با همان [[اشتباه]] در مرحله عمل به [[دین]] تطبیق کنیم؛ آن اشتباهی که به وقوع یک عمل قبیح در خارج بینجامد. حال وقتی می‌گوییم [[امام]] از گناه سهوی [[معصوم]] است، بدین معناست که هیچ عمل قبیحی، حتی بدون علم و [[اختیار]] نیز از او صادر نمی‌شود<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۹ و ۳۸.</ref>.


تا پیش از [[ صدوق]]، [[متکلمان امامیه]] اشاره یا تصریحی به [[عصمت امام]] از چنین گناهانی نداشته‌اند. صدوق با ارائه این معیار که [[پیامبر]] و به تبع آن [[امام]] در غیر [[تبلیغ دین]]، [[معصوم]] نیستند عملا به [[ضرورت]] نداشتن عصمت امام از چنین گناهانی البته در قالب نظریه [[سهو النبی]] ملتزم شده است<ref>شاهد بر این سخن روایاتی است که صدوق آنها را نقل نموده و ملتزم به صحت آنها شده است. این روایات متضمن جواز سهو و نیز وقوع آن توسط نبی و امام است. به عنوان نمونه: ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}ج، ج۲، ص۲۰۳. علاوه بر اینکه وی در جایی پس از نقل روایتی که متضمن اشتباه پیامبر خاتم{{صل}} است، منکر سهو النبی را غالی و از مفوضه دانسته و آنها را لعن نموده است. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.</ref>.
تا پیش از [[شیخ صدوق]]، [[متکلمان امامیه]] اشاره یا تصریحی به [[عصمت امام]] از چنین گناهانی نداشته‌اند. شیخ صدوق با ارائه این معیار که [[پیامبر]] و به تبع آن [[امام]] در غیر [[تبلیغ دین]]، [[معصوم]] نیستند عملا به [[ضرورت]] نداشتن عصمت امام از چنین گناهانی البته در قالب نظریه [[سهو النبی]] ملتزم شده است<ref>شاهد بر این سخن روایاتی است که شیخ صدوق آنها را نقل نموده و ملتزم به صحت آنها شده است. این روایات متضمن جواز سهو و نیز وقوع آن توسط نبی و امام است. به عنوان نمونه: ر.ک: شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}ج، ج۲، ص۲۰۳. علاوه بر اینکه وی در جایی پس از نقل روایتی که متضمن اشتباه پیامبر خاتم{{صل}} است، منکر سهو النبی را غالی و از مفوضه دانسته و آنها را لعن نموده است. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.</ref>.


این در حالی است که  [[شیخ مفید]] به [[صراحت]] امام را از چنین گناهانی معصوم می‌داند<ref> صدوق در رد نظریه سهو النبی و الامام رساله‌ای با عنوان رسالة فی عدم سهو النبی{{صل}} نوشته است. همچنین ر.ک: مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۵-۱۰۴؛ همو، المسائل العشر فی الغیبة، ص۶۱.</ref>. البته می‌توان همین نظریه را در صورتی که صدور آن [[گناهان]] موجب رویگردانی [[مردم]] از امام شود به  [[سید مرتضی]] نیز نسبت داد. در میان [[شاگردان]]  [[سید]] ـ یعنی [[حلبی]]، [[کراجکی]] و [[شیخ طوسی]] ـ تنها شیخ طوسی به صراحت [[نظریه]] عصمت امام از این گناهان را مطرح می‌کند<ref>ر.ک: طوسی محمدبن حسن، الاقتصاد، ص۱۶۱؛ همو، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۱۰۶؛ همو، العدة فی اصول الفقه، تحقیق محمدجواد انصاری، ج۲، ص۵۶۸-۵۶۶ و ج۱، ص۴۸.</ref> و این نظریه پس از وی نیز تا به امروز نظریه غالب [[شیعه امامیه]] به شمار می‌آید.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۳.</ref>.
این در حالی است که  [[شیخ مفید]] به [[صراحت]] امام را از چنین گناهانی معصوم می‌داند<ref> شیخ صدوق در رد نظریه سهو النبی و الامام رساله‌ای با عنوان رسالة فی عدم سهو النبی{{صل}} نوشته است. همچنین ر.ک: مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۵-۱۰۴؛ همو، المسائل العشر فی الغیبة، ص۶۱.</ref>. البته می‌توان همین نظریه را در صورتی که صدور آن [[گناهان]] موجب رویگردانی [[مردم]] از امام شود به  [[سید مرتضی]] نیز نسبت داد. در میان [[شاگردان]]  [[سید]] ـ یعنی [[حلبی]]، [[کراجکی]] و [[شیخ طوسی]] ـ تنها شیخ طوسی به صراحت [[نظریه]] عصمت امام از این گناهان را مطرح می‌کند<ref>ر.ک: طوسی محمدبن حسن، الاقتصاد، ص۱۶۱؛ همو، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۱۰۶؛ همو، العدة فی اصول الفقه، تحقیق محمدجواد انصاری، ج۲، ص۵۶۸-۵۶۶ و ج۱، ص۴۸.</ref> و این نظریه پس از وی نیز تا به امروز نظریه غالب [[شیعه امامیه]] به شمار می‌آید.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۳.</ref>.


با آنکه  شیخ صدوق به [[صراحت]] درباره این مسئله سخنی نگفته است، درباره نظریه وی به دو صورت می‌توان [[داوری]] کرد:
با آنکه  شیخ صدوق به [[صراحت]] درباره این مسئله سخنی نگفته است، درباره نظریه وی به دو صورت می‌توان [[داوری]] کرد:
از یک سو، با توجه به معیار عام وی که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} تنها در امور مربوط به [[تبلیغ دین]] معصوم است و در دیگر امور مانند دیگران است، باید مدعی شد که امام {{ع}} از [[ارتکاب گناه]] [[سهوی]] معصوم نیست؛
از یک سو، با توجه به معیار عام وی که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} تنها در امور مربوط به [[تبلیغ دین]] معصوم است و در دیگر امور مانند دیگران است، باید مدعی شد که امام {{ع}} از [[ارتکاب گناه]] [[سهوی]] معصوم نیست؛
از سوی دیگر، با توجه به اینکه محور بحث [[ صدوق]]، [[اشتباه]] در [[نماز]] و عبادت‌های مشترک میان [[پیامبر]] و [[مردم]] است، ممکن است بگوییم که وی نظری به بحث گناه سهوی نداشته و تنها به [[عبادت‌ها]] و [[واجبات]] [[شرعی]] مشترک میان پیامبر و مردم توجه کرده است.
از سوی دیگر، با توجه به اینکه محور بحث [[شیخ صدوق]]، [[اشتباه]] در [[نماز]] و عبادت‌های مشترک میان [[پیامبر]] و [[مردم]] است، ممکن است بگوییم که وی نظری به بحث گناه سهوی نداشته و تنها به [[عبادت‌ها]] و [[واجبات]] [[شرعی]] مشترک میان پیامبر و مردم توجه کرده است.
به نظر می‌رسد اگرچه [[انتخاب]] راه اول با اصول و ضوابط هم‌نواتر است، با توجه به [[اعتقاد]] صدوق که [[سهو پیامبر]] از سوی [[خدا]] صورت می‌گیرد، دیدگاه وی آن است که [[خداوند]] [[حجت]] و [[خلیفه]] خود را به گناه سهوی نمی‌اندازد. از این رو، نمی‌توان به قطع و [[یقین]] گفت که شیخ صدوق، [[عصمت امام]] از گناه سهوی را ضروری نمی‌داند.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۴۵.</ref>
به نظر می‌رسد اگرچه [[انتخاب]] راه اول با اصول و ضوابط هم‌نواتر است، با توجه به [[اعتقاد]] شیخ صدوق که [[سهو پیامبر]] از سوی [[خدا]] صورت می‌گیرد، دیدگاه وی آن است که [[خداوند]] [[حجت]] و [[خلیفه]] خود را به گناه سهوی نمی‌اندازد. از این رو، نمی‌توان به قطع و [[یقین]] گفت که شیخ شیخ صدوق، [[عصمت امام]] از گناه سهوی را ضروری نمی‌داند.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۴۵.</ref>


شیخ مفید در بحث عصمت از گناه سهوی بر این [[باور]] است که صدور چنین اشتباهی از [[پیامبر]] و [[امام]] منتفی است. وی با بیان عبارتی مطلق می‌گوید: «از [[پیامبران]] گناهی با عنوان ترک [[واجب]] صادر نمی‌شود، و اشتباه در آن نیز برای آنان ممکن نیست، و نیز [[سهوی]] که موجب وقوع آنها در این [[گناه]] شود نیز برای آنان جایز نیست»<ref>{{عربی|...لا يقع من الانبياء {{عم}} ذنب بترك واجب مفترض و لا يجوز عليهم خطاء في ذلك و لا سهو يوقعهم فيه...}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۰۴-۱۰۵. نیز ر. ک: همو، المسائل العشر فی الغیبة، ص۶۱).</ref>؛<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۸۴.</ref>
شیخ مفید در بحث عصمت از گناه سهوی بر این [[باور]] است که صدور چنین اشتباهی از [[پیامبر]] و [[امام]] منتفی است. وی با بیان عبارتی مطلق می‌گوید: «از [[پیامبران]] گناهی با عنوان ترک [[واجب]] صادر نمی‌شود، و اشتباه در آن نیز برای آنان ممکن نیست، و نیز [[سهوی]] که موجب وقوع آنها در این [[گناه]] شود نیز برای آنان جایز نیست»<ref>{{عربی|...لا يقع من الانبياء {{عم}} ذنب بترك واجب مفترض و لا يجوز عليهم خطاء في ذلك و لا سهو يوقعهم فيه...}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۰۴-۱۰۵. نیز ر. ک: همو، المسائل العشر فی الغیبة، ص۶۱).</ref>؛<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۸۴.</ref>
خط ۲۱۶: خط ۲۱۶:


===== [[عصمت از سهو]] =====
===== [[عصمت از سهو]] =====
[[ صدوق]] به همراه استاد خود ابن ولید، با ادعای وجود [[روایات]] فراوانی مبنی بر وقوع [[سهو]] و به تعبیر دقیق‌تر، [[اسهاء]] از [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، [[ضرورت عصمت]] آن حضرت از اشتباه در [[نماز]]<ref>ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۰۳.</ref> و نیز [[خواب]] ماندن از نماز<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.</ref> را [[نفی]] می‌کند. اما پس از او  [[شیخ مفید]] قاطعانه امکان [[اشتباه]] [[امام]] در نماز<ref>مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۴.</ref> و به طور کلی عمل به [[دین]] را رد نموده و امام را از چنین اشتباهاتی [[معصوم]] می‌داند. هر چند ایشان امکان [[عقلی]] قضا شدن نماز به واسطه [[خواب ماندن پیامبر]] و امام را می‌پذیرد<ref>مفید، محمد بن محمد بن نعمان، رسالة فی عدم سهو النبی، ص۲۸.</ref>. بر این اساس اگر اشتباه در ادای [[واجبات]] را موجب رویگردانی [[مردم]] از [[پیامبر]] یا امام بدانیم، می‌توانیم  [[سید مرتضی]] را نیز با استادش شیخ مفید هم [[عقیده]] بدانیم<ref>سیدمرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمة، ص۲۲.</ref>.
[[شیخ صدوق]] به همراه استاد خود ابن ولید، با ادعای وجود [[روایات]] فراوانی مبنی بر وقوع [[سهو]] و به تعبیر دقیق‌تر، [[اسهاء]] از [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، [[ضرورت عصمت]] آن حضرت از اشتباه در [[نماز]]<ref>ر.ک: شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۰۳.</ref> و نیز [[خواب]] ماندن از نماز<ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.</ref> را [[نفی]] می‌کند. اما پس از او  [[شیخ مفید]] قاطعانه امکان [[اشتباه]] [[امام]] در نماز<ref>مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۴.</ref> و به طور کلی عمل به [[دین]] را رد نموده و امام را از چنین اشتباهاتی [[معصوم]] می‌داند. هر چند ایشان امکان [[عقلی]] قضا شدن نماز به واسطه [[خواب ماندن پیامبر]] و امام را می‌پذیرد<ref>مفید، محمد بن محمد بن نعمان، رسالة فی عدم سهو النبی، ص۲۸.</ref>. بر این اساس اگر اشتباه در ادای [[واجبات]] را موجب رویگردانی [[مردم]] از [[پیامبر]] یا امام بدانیم، می‌توانیم  [[سید مرتضی]] را نیز با استادش شیخ مفید هم [[عقیده]] بدانیم<ref>سیدمرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمة، ص۲۲.</ref>.


اگر چه نظریه‌ای از [[ حلبی]] و [[کراجکی]] در این باره نیافتیم، اما  [[شیخ طوسی]] را باید از جمله [[معتقدان]] به [[ضرورت عصمت امام]] از اشتباه در نماز دانست؛ هر چند وی خواب ماندن از نماز را امری ممکن می‌داند<ref>طوسی، محمدبن حسن، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۴۶، ح۲۶؛ همو، الاستبصار، ج۱، ص۳۶۹، ح۱۶ و ص۳۷۰، ح۴؛ همان، ج۲، ص۳۴۶، ح۵ و ص۳۵۲، ح۴۹ و ص۳۴۹، ح۳۷.</ref>. بدین‌سان باید مدعی شد در اواخر [[قرن پنجم هجری]]، عموما [[نظریه]] [[سهو النبی]]{{صل}}، نظریه‌ای مردود بوده است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۳ ۴۱۴.</ref>.
اگر چه نظریه‌ای از [[ حلبی]] و [[کراجکی]] در این باره نیافتیم، اما  [[شیخ طوسی]] را باید از جمله [[معتقدان]] به [[ضرورت عصمت امام]] از اشتباه در نماز دانست؛ هر چند وی خواب ماندن از نماز را امری ممکن می‌داند<ref>طوسی، محمدبن حسن، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۴۶، ح۲۶؛ همو، الاستبصار، ج۱، ص۳۶۹، ح۱۶ و ص۳۷۰، ح۴؛ همان، ج۲، ص۳۴۶، ح۵ و ص۳۵۲، ح۴۹ و ص۳۴۹، ح۳۷.</ref>. بدین‌سان باید مدعی شد در اواخر [[قرن پنجم هجری]]، عموما [[نظریه]] [[سهو النبی]]{{صل}}، نظریه‌ای مردود بوده است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۳ ۴۱۴.</ref>.
خط ۲۳۵: خط ۲۳۵:
با توجه به اینکه  [[شیخ مفید]] در بحث [[عصمت]] از [[گناه کبیره]] و [[صغیره]]، پیش از [[تصدی منصب امامت]]، با وجود [[روایت]] یا روایاتی که دال بر صادر نشدن [[گناه]] از [[پیامبر]] و [[امام]] بودند، نخست از [[حکم]] کردن در این باره توقف داشت، اما در عبارتی دیگر صدور برخی [[گناهان]] صغیره را از آنان جایز دانست، این [[پرسش]] پیش می‌آید که چگونه در اینجا این نظر را پیدا می‌کند که [[امامان]] [[پاک]] {{عم}} حتی از ترک [[مستحبات]] نیز معصوم‌اند؟<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۸۲.</ref>
با توجه به اینکه  [[شیخ مفید]] در بحث [[عصمت]] از [[گناه کبیره]] و [[صغیره]]، پیش از [[تصدی منصب امامت]]، با وجود [[روایت]] یا روایاتی که دال بر صادر نشدن [[گناه]] از [[پیامبر]] و [[امام]] بودند، نخست از [[حکم]] کردن در این باره توقف داشت، اما در عبارتی دیگر صدور برخی [[گناهان]] صغیره را از آنان جایز دانست، این [[پرسش]] پیش می‌آید که چگونه در اینجا این نظر را پیدا می‌کند که [[امامان]] [[پاک]] {{عم}} حتی از ترک [[مستحبات]] نیز معصوم‌اند؟<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۸۲.</ref>


[[سید مرتضی]] هنگامی که در پی [[تنزیه]] [[حضرت یعقوب]] {{ع}} از برخی [[عیوب]]، همچون [[ناشکیبایی]] آن [[حضرت]] پس از رفتن [[حضرت یوسف]] {{ع}} است، نظریه‌ای را مطرح می‌کند که نشان [[اعتقاد]] نداشتن او به [[لزوم عصمت پیامبران]] از ترک مستحبات است. ایشان پس از آنکه [[بردباری]] در برابر [[مصائب]] و [[فروبردن خشم]] و [[اندوه]] را از مستحبات می‌داند، می‌نویسد: «[[پیامبران]]، از بسیاری از مستحبات طاقت‌فرسا [[عدول]] می‌کردند؛ اگرچه بسیاری از مستحبات را نیز انجام می‌دادند»<ref>{{عربی|قد يعدل الأنبياء عن كثير من المندوبات الشاقة و أن كانوا يفعلون من ذلك الكثير}}؛ (سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۷۱).</ref>.
[[سید مرتضی]] هنگامی که در پی [[تنزیه]] [[حضرت یعقوب]] {{ع}} از برخی [[عیوب]]، همچون [[ناشکیبایی]] آن [[حضرت]] پس از رفتن [[حضرت یوسف]] {{ع}} است، نظریه‌ای را مطرح می‌کند که نشان [[اعتقاد]] نداشتن او به [[لزوم عصمت پیامبران]] از ترک مستحبات است. ایشان پس از آنکه [[بردباری]] در برابر [[مصائب]] و [[فروبردن خشم]] و [[اندوه]] را از مستحبات می‌داند، می‌نویسد: «[[پیامبران]]، از بسیاری از مستحبات طاقت‌فرسا [[عدول]] می‌کردند؛ اگرچه بسیاری از مستحبات را نیز انجام می‌دادند»<ref>{{عربی|قد يعدل الأنبياء عن كثير من المندوبات الشاقة و أن كانوا يفعلون من ذلك الكثير}}؛ (سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۷۱).</ref>.
نیز در جای دیگری درباره تنزیه [[حضرت رسول اکرم]] {{صل}} از اجازه دادن به [[منافقان]] در [[تخلف از جهاد]] می‌گوید: {{عربی|فان الانبياء يجوز ان يتركوا من النوافل كثيرا}}<ref>سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۱۶۰.</ref>.
نیز در جای دیگری درباره تنزیه [[حضرت رسول اکرم]] {{صل}} از اجازه دادن به [[منافقان]] در [[تخلف از جهاد]] می‌گوید: {{عربی|فان الانبياء يجوز ان يتركوا من النوافل كثيرا}}<ref>سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۱۶۰.</ref>.


خط ۲۴۱: خط ۲۴۱:
بنابراین می‌توان گفت که از دیدگاه  [[سید]]، پیامبران و به تبع آن، [[امامان]]، لزوماً از ترک مستحبات [[معصوم]] نیستند.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۱۴.</ref>
بنابراین می‌توان گفت که از دیدگاه  [[سید]]، پیامبران و به تبع آن، [[امامان]]، لزوماً از ترک مستحبات [[معصوم]] نیستند.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۱۴.</ref>


شیخ طوسی درباره [[عصمت پیامبر]] یا امام از ترک مستحبات، به [[صراحت]] نظریه‌پردازی نکرده است؛ ولی می‌توان از برخی کلماتش به اندیشه وی در این باره دست یافت:
شیخ طوسی درباره [[عصمت پیامبر]] یا امام از ترک مستحبات، به [[صراحت]] نظریه‌پردازی نکرده است؛ ولی می‌توان از برخی کلماتش به اندیشه وی در این باره دست یافت:
اولاً، او ناقل روایتی است که بر اساس آن، امام {{ع}} عملی مستحبی را ترک کرده است. بر اساس این [[روایت]]، [[روزه]] [[روز عرفه]] برابر یک سال روزه [[ثواب]] دارد. با وجود این، [[امام حسن]] {{ع}}، علی‌رغم [[امام حسین]] {{ع}} روزه آن [[روز]] را به جا نیاورد<ref>{{عربی|عن عبدالرحمن بن ابی عبدالله عن ابی الحسن {{ع}} قال: صوم یوم عرفة یعدل السنة و قال: لم یصمه الحسن {{ع}} و صامه الحسین {{ع}}}}؛ (محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، تحقیق سیدحسن خراسانی، ج۴، ص۲۹۸).</ref>.
اولاً، او ناقل روایتی است که بر اساس آن، امام {{ع}} عملی مستحبی را ترک کرده است. بر اساس این [[روایت]]، [[روزه]] [[روز عرفه]] برابر یک سال روزه [[ثواب]] دارد. با وجود این، [[امام حسن]] {{ع}}، علی‌رغم [[امام حسین]] {{ع}} روزه آن [[روز]] را به جا نیاورد<ref>{{عربی|عن عبدالرحمن بن ابی عبدالله عن ابی الحسن {{ع}} قال: صوم یوم عرفة یعدل السنة و قال: لم یصمه الحسن {{ع}} و صامه الحسین {{ع}}}}؛ (محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، تحقیق سیدحسن خراسانی، ج۴، ص۲۹۸).</ref>.
با وجود اینکه این روایت، آشکارا وقوع ترک اولی یا ترک [[مستحب]] امام را گزارش می‌دهد، به این دلیل که  شیخ، برداشت خود را از این روایت اعلام نکرده است، نمی‌توان بر اساس آن، با [[اطمینان]] نظریه‌ای را به وی نسبت داد؛
با وجود اینکه این روایت، آشکارا وقوع ترک اولی یا ترک [[مستحب]] امام را گزارش می‌دهد، به این دلیل که  شیخ، برداشت خود را از این روایت اعلام نکرده است، نمی‌توان بر اساس آن، با [[اطمینان]] نظریه‌ای را به وی نسبت داد؛
خط ۲۶۱: خط ۲۶۱:
آنچه مورد اتفاق است، عصمت از اشتباه در تبیین دین پس از تصدی منصب نبوت یا امامت است اما درباره [[عصمت پیامبر]] یا امام از اشتباه در تبیین دین پیش از تصدی منصب نبوت یا امامت باید گفت: این مسأله در منابع [[اندیشمندان]] [[شیعه]] در پنج [[قرن نخست هجری]] مطرح نشده است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۵.</ref>.
آنچه مورد اتفاق است، عصمت از اشتباه در تبیین دین پس از تصدی منصب نبوت یا امامت است اما درباره [[عصمت پیامبر]] یا امام از اشتباه در تبیین دین پیش از تصدی منصب نبوت یا امامت باید گفت: این مسأله در منابع [[اندیشمندان]] [[شیعه]] در پنج [[قرن نخست هجری]] مطرح نشده است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۵.</ref>.


صدوق در موارد متعددی به [[عصمت امامان]] از [[سهو]] و [[نسیان]] در امور مربوط به تبلیغ دین تصریح می‌کند: «پیامبر و دیگر [[امامان]] پس از ایشان، به [[قرآن]] و [[سنت]] عالم‌اند، و ممکن نیست در [[کتاب و سنت]] دچار اشتباه و فراموشی شوند»<ref>{{متن حدیث|أن النبي {{صل}} و سائر الأئمة {{عم}} بعده عالمون بالكتاب و السنة و لا يجوز عليهم في شي‌ء من ذلك الغلط و لا النسيان‌...}}؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ص۶۱، ۹۲، ۹۵).</ref>.
شیخ صدوق در موارد متعددی به [[عصمت امامان]] از [[سهو]] و [[نسیان]] در امور مربوط به تبلیغ دین تصریح می‌کند: «پیامبر و دیگر [[امامان]] پس از ایشان، به [[قرآن]] و [[سنت]] عالم‌اند، و ممکن نیست در [[کتاب و سنت]] دچار اشتباه و فراموشی شوند»<ref>{{متن حدیث|أن النبي {{صل}} و سائر الأئمة {{عم}} بعده عالمون بالكتاب و السنة و لا يجوز عليهم في شي‌ء من ذلك الغلط و لا النسيان‌...}}؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ص۶۱، ۹۲، ۹۵).</ref>.
افزون بر آن، از برهان‌هایی که در [[آینده]] از صدوق درباره عصمت امامان مطرح خواهیم کرد، روشن می‌شود بنا بر نظریه ایشان، [[هدف]] از [[نصب امام]] تبیین دین است، و تجویز اشتباه و نسیان در تبلیغ دین، با این غرض ناسازگار است.
افزون بر آن، از برهان‌هایی که در [[آینده]] از شیخ صدوق درباره عصمت امامان مطرح خواهیم کرد، روشن می‌شود بنا بر نظریه ایشان، [[هدف]] از [[نصب امام]] تبیین دین است، و تجویز اشتباه و نسیان در تبلیغ دین، با این غرض ناسازگار است.
بنابراین می‌توان مدعی شد که در [[اندیشه]] صدوق، امام ضرورتاً از سهو و نسیان در [[تبیین دین]] [[معصوم]] است.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۴۹.</ref>
بنابراین می‌توان مدعی شد که در [[اندیشه]] شیخ صدوق، امام ضرورتاً از سهو و نسیان در [[تبیین دین]] [[معصوم]] است.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۴۹.</ref>


[[طبری]] شرط دوم از [[شرایط امامت]] را [[علم امام]] به آنچه [[مردم]] بدان احتیاج پیدا می‌کنند، می‌داند؛ وگرنه تفاوتی میان او و دیگران نیست. وی در این باره می‌گوید: «دوم، [[علم]] به نیازهای مردم؛ چون [[امامت]] برای نیازهای مردم قرار داده شده است؛ چون اگر او به آنچه مردم به آن نیاز دارند، علم نداشته باشد، در [[جهل]]، همچون یکی از مردم است»<ref>{{عربی|و الثانية العلم بحاجة الناس، إذ كان قد وضعه لحاجتهم لانه إن لم يكن عنده علم ما تحتاج إليه الأمة كان كأحدهم في الجهل}}؛ (محمد بن جریر بن رستم طبری، المسترشد، تحقیق احمد محمودی، ص۵۷۱).</ref>.
[[طبری]] صاحب المسترشد، شرط دوم از [[شرایط امامت]] را [[علم امام]] به آنچه [[مردم]] بدان احتیاج پیدا می‌کنند، می‌داند؛ وگرنه تفاوتی میان او و دیگران نیست. وی در این باره می‌گوید: «دوم، [[علم]] به نیازهای مردم؛ چون [[امامت]] برای نیازهای مردم قرار داده شده است؛ چون اگر او به آنچه مردم به آن نیاز دارند، علم نداشته باشد، در [[جهل]]، همچون یکی از مردم است»<ref>{{عربی|و الثانية العلم بحاجة الناس، إذ كان قد وضعه لحاجتهم لانه إن لم يكن عنده علم ما تحتاج إليه الأمة كان كأحدهم في الجهل}}؛ (محمد بن جریر بن رستم طبری، المسترشد، تحقیق احمد محمودی، ص۵۷۱).</ref>.
[[ابن جریر]]، صاحب المسترشد، در [[کلام]] خود، علم امام را [[مقید]] به علم [[دین]] نکرده است. از این رو، می‌توان مدعی شد که در اندیشه او امام به همه [[علوم]] عالم است.
[[ابن جریر]]، صاحب المسترشد، در [[کلام]] خود، علم امام را [[مقید]] به علم [[دین]] نکرده است. از این رو، می‌توان مدعی شد که در اندیشه او امام به همه [[علوم]] عالم است.


خط ۲۷۳: خط ۲۷۳:
ممکن است گفته شود که این عبارت‌ها [[نفی]] کننده امکان [[فراموشی]] و [[سهو]] [[امام]] در بیان [[علوم]] خود نیست. در اینجا عبارت نخست صاحب المسترشد نیز نفی کننده این احتمال است که به طور مطلق می‌گوید: {{عربی|معصوما عن الخطأ و الزلل}}<ref>محمد بن جریر بن رستم طبری، المسترشد، تحقیق احمد محمودی، ص۵۷۱.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۷۲.</ref>
ممکن است گفته شود که این عبارت‌ها [[نفی]] کننده امکان [[فراموشی]] و [[سهو]] [[امام]] در بیان [[علوم]] خود نیست. در اینجا عبارت نخست صاحب المسترشد نیز نفی کننده این احتمال است که به طور مطلق می‌گوید: {{عربی|معصوما عن الخطأ و الزلل}}<ref>محمد بن جریر بن رستم طبری، المسترشد، تحقیق احمد محمودی، ص۵۷۱.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۷۲.</ref>


شیخ مفید، هم‌نوا با دیگر [[متکلمان]]، امام را مانند [[پیامبران]] از [[اشتباه]] و فراموشی در [[تبلیغ دین]] [[معصوم]] می‌داند: {{عربی|انه لا يجوز منهم سهو في شيء في الدين و لا ينسون شيئاً من الاحكام و على هذا مذهب سائر الامامية الا من شذ منهم}}<ref>{{متن حدیث|أنهم [الانبياء] كانوا معصومين من الخطإ موفقين للصواب صادقين عن الله تعالى في جميع ما أدوه إلى العباد و في كل شي‌ء أخبروا به على جميع الأحوال}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المقنعه، ص۳۱-۳۲).</ref>.
شیخ مفید، هم‌نوا با دیگر [[متکلمان]]، امام را مانند [[پیامبران]] از [[اشتباه]] و فراموشی در [[تبلیغ دین]] [[معصوم]] می‌داند: {{عربی|انه لا يجوز منهم سهو في شيء في الدين و لا ينسون شيئاً من الاحكام و على هذا مذهب سائر الامامية الا من شذ منهم}}<ref>{{متن حدیث|أنهم [الانبياء] كانوا معصومين من الخطإ موفقين للصواب صادقين عن الله تعالى في جميع ما أدوه إلى العباد و في كل شي‌ء أخبروا به على جميع الأحوال}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المقنعه، ص۳۱-۳۲).</ref>.
البته درباره اینکه آیا امام {{ع}} پیش از تصدی منصب امامت نیز از اشتباه در تبیین دین معصوم است یا نه،  شیخ نظر ویژه‌ای مطرح نکرده است.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۸۳.</ref>
البته درباره اینکه آیا امام {{ع}} پیش از تصدی منصب امامت نیز از اشتباه در تبیین دین معصوم است یا نه،  شیخ نظر ویژه‌ای مطرح نکرده است.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۸۳.</ref>


خط ۲۸۰: خط ۲۸۰:
اما آیا نظریات [[دینی]] امام {{ع}}، پیش از [[تصدی منصب امامت]] نیز عاری از اشتباه است، و او در آن دوره نیز از اشتباه معصوم است؟ همان‌گونه که پیش‌تر نیز بیان شد، ثمره این بحث زمانی روشن می‌شود که روایتی از امام، پیش از تصدی منصب امامت به ما برسد. آیا می‌توان آن را [[حجت]] و [[مطابق با واقع]] تلقی کرد یا نه؟
اما آیا نظریات [[دینی]] امام {{ع}}، پیش از [[تصدی منصب امامت]] نیز عاری از اشتباه است، و او در آن دوره نیز از اشتباه معصوم است؟ همان‌گونه که پیش‌تر نیز بیان شد، ثمره این بحث زمانی روشن می‌شود که روایتی از امام، پیش از تصدی منصب امامت به ما برسد. آیا می‌توان آن را [[حجت]] و [[مطابق با واقع]] تلقی کرد یا نه؟


[[سید مرتضی]] نیز در این باره معتقد است که امام {{ع}}، پیش از تصدی منصب امامت، نه تنها به همه [[علوم]]، که حتی به همه [[احکام دین]] نیز اشراف و [[آگاهی]] ندارد<ref>{{عربی|و كما أن الرسول قبل تكامل الشرع لم يكن عنده العلم بسائر الأحكام كذلك الإمام قبل حال إمامته لم يكن عالما...}}؛ (سید مرتضی علم الهدی، الشافی، ج۲، ص۳۰. نیز ر. ک: همو، تنزیه الانبیاء، ص۲۰۶).</ref>.
[[سید مرتضی]] نیز در این باره معتقد است که امام {{ع}}، پیش از تصدی منصب امامت، نه تنها به همه [[علوم]]، که حتی به همه [[احکام دین]] نیز اشراف و [[آگاهی]] ندارد<ref>{{عربی|و كما أن الرسول قبل تكامل الشرع لم يكن عنده العلم بسائر الأحكام كذلك الإمام قبل حال إمامته لم يكن عالما...}}؛ (سید مرتضی علم الهدی، الشافی، ج۲، ص۳۰. نیز ر. ک: همو، تنزیه الانبیاء، ص۲۰۶).</ref>.
ایشان همچنین درباره روایتی که در آن [[امام علی]] {{ع}}، [[حکم]] [[طهارت]] و [[نجاست]] «مذی» را نمی‌دانست و [[سلمان فارسی]] را برای گرفتن آن حکم نزد [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرستاد، می‌گوید: «این [[روایت]]، مخالف [[باورهای اعتقادی]] ما نیست؛ زیرا امام {{ع}}، پیش از تصدی منصب امامت، لزوماً به جمیع [[احکام شریعت]] عالم نیست»<ref>{{عربی|أما خبر المذي و رجوع امير المؤمنين {{ع}} في الحكم إلى مراسلة النبي {{صل}} بالمقداد على ما ثبت به الرواية، فلا شبهة في أنه ليس بقادح فيما ذهبنا إليه من كونه عالما بجميع الأحكام، لأنه لا نوجب ذلك في الإمام من لدن خلقه و كمال عقله، و إنما نوجبه في الحال التي يكون فيها إماما، و سؤال أمير المؤمنين {{ع}} في المذي إنما كان في زمان الرسول {{صل}} و في تلك الحال لم يكن إماما فيجب أن يكون محيطا بجميع الأحكام}}؛ (سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامه، ج۲، ص۳۶).</ref>.
ایشان همچنین درباره روایتی که در آن [[امام علی]] {{ع}}، [[حکم]] [[طهارت]] و [[نجاست]] «مذی» را نمی‌دانست و [[سلمان فارسی]] را برای گرفتن آن حکم نزد [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرستاد، می‌گوید: «این [[روایت]]، مخالف [[باورهای اعتقادی]] ما نیست؛ زیرا امام {{ع}}، پیش از تصدی منصب امامت، لزوماً به جمیع [[احکام شریعت]] عالم نیست»<ref>{{عربی|أما خبر المذي و رجوع امير المؤمنين {{ع}} في الحكم إلى مراسلة النبي {{صل}} بالمقداد على ما ثبت به الرواية، فلا شبهة في أنه ليس بقادح فيما ذهبنا إليه من كونه عالما بجميع الأحكام، لأنه لا نوجب ذلك في الإمام من لدن خلقه و كمال عقله، و إنما نوجبه في الحال التي يكون فيها إماما، و سؤال أمير المؤمنين {{ع}} في المذي إنما كان في زمان الرسول {{صل}} و في تلك الحال لم يكن إماما فيجب أن يكون محيطا بجميع الأحكام}}؛ (سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامه، ج۲، ص۳۶).</ref>.
  [[سید]] فرقی میان [[حکم]] مذی و غیرمذی نگذاشته و بر این [[باور]] است که [[امام علی]] {{ع}} [[احکام]] را از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌آموخته است<ref>{{عربی|و لا فرق بين حكم المذي الذي لم يعرفه ثم عرفه، و بين غيره من الأحكام التي استفادها من جهة النبي {{صل}} و علمها بعد أن لم يكن عالما بها}}؛ (سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامه، ج۲، ص۳۶).</ref>.
  [[سید]] فرقی میان [[حکم]] مذی و غیرمذی نگذاشته و بر این [[باور]] است که [[امام علی]] {{ع}} [[احکام]] را از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌آموخته است<ref>{{عربی|و لا فرق بين حكم المذي الذي لم يعرفه ثم عرفه، و بين غيره من الأحكام التي استفادها من جهة النبي {{صل}} و علمها بعد أن لم يكن عالما بها}}؛ (سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامه، ج۲، ص۳۶).</ref>.
خط ۲۸۶: خط ۲۸۶:
ممکن است کسی [[تصور]] کند که لازمه [[عرفی]] دیدگاه [[سید مرتضی]] این است که نظریات [[دینی]] [[امام]]، پیش از [[تصدی منصب امامت]]، لزوماً [[مطابق با واقع]] نباشد؛ اما چنین لازمه‌ای این گونه دفع می‌شود که هر امامی، پیش از [[امامت]] خود، هم دوره [[پیامبر]] یا امام پیشین بوده است. بنابراین همه احکام را از منبع [[وحیانی]] دریافت می‌کرده، آن‌گاه به اظهار نظر می‌پرداخته است.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۲۱.</ref>
ممکن است کسی [[تصور]] کند که لازمه [[عرفی]] دیدگاه [[سید مرتضی]] این است که نظریات [[دینی]] [[امام]]، پیش از [[تصدی منصب امامت]]، لزوماً [[مطابق با واقع]] نباشد؛ اما چنین لازمه‌ای این گونه دفع می‌شود که هر امامی، پیش از [[امامت]] خود، هم دوره [[پیامبر]] یا امام پیشین بوده است. بنابراین همه احکام را از منبع [[وحیانی]] دریافت می‌کرده، آن‌گاه به اظهار نظر می‌پرداخته است.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۲۱.</ref>


حلبی نیز در مواردی نظریه خود را درباره عصمت امام از [[اشتباه]] در بیان مطالب مربوط به [[دین]] این‌گونه بیان کرده است: «امامان ما [[حافظان]] شریعت‌اند و به [[دلیل عصمت]]، از [[خطا]] مصون‌اند»<ref>ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۵۰۶.</ref>.
حلبی نیز در مواردی نظریه خود را درباره عصمت امام از [[اشتباه]] در بیان مطالب مربوط به [[دین]] این‌گونه بیان کرده است: «امامان ما [[حافظان]] شریعت‌اند و به [[دلیل عصمت]]، از [[خطا]] مصون‌اند»<ref>ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۵۰۶.</ref>.
بر اساس این عبارت و نیز برهان‌های وی، می‌توان امام را از نظر  حلبی از اشتباه در تبیین دین معصوم دانست.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۴۰.</ref>
بر اساس این عبارت و نیز برهان‌های وی، می‌توان امام را از نظر  حلبی از اشتباه در تبیین دین معصوم دانست.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۴۰.</ref>


کراجکی، در عبارت‌های متعدد خود، ضمن بیان اینکه [[امامان]] [[جانشین پیامبر اکرم]] {{صل}} هستند، آنها را به هر آنچه مورد نیاز [[مردم]] است، عالم می‌داند. حداقل برداشت از این عبارات، [[عصمت امام]] از [[اشتباه]] در امور مربوط به [[دین]] است. وی در این باره می‌نویسد: «تمام [[حجت‌های خداوند]] متعالی به همه آنچه مورد نیاز مردم است، [[احاطه علمی]] دارند و از اشتباه و [[لغزش]] معصوم‌اند»<ref>ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۱۰.</ref>.
کراجکی، در عبارت‌های متعدد خود، ضمن بیان اینکه [[امامان]] [[جانشین پیامبر اکرم]] {{صل}} هستند، آنها را به هر آنچه مورد نیاز [[مردم]] است، عالم می‌داند. حداقل برداشت از این عبارات، [[عصمت امام]] از [[اشتباه]] در امور مربوط به [[دین]] است. وی در این باره می‌نویسد: «تمام [[حجت‌های خداوند]] متعالی به همه آنچه مورد نیاز مردم است، [[احاطه علمی]] دارند و از اشتباه و [[لغزش]] معصوم‌اند»<ref>ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۱۰.</ref>.
البته ظاهر این عبارت، عصمت امام از اشتباه در [[امور دینی]] و غیردینی است. حال باید دید در دیگر کلمات کراجکی نظریه‌ای خلاف این اطلاق دیده می‌شود یا نه؟<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۵۶.</ref>
البته ظاهر این عبارت، عصمت امام از اشتباه در [[امور دینی]] و غیردینی است. حال باید دید در دیگر کلمات کراجکی نظریه‌ای خلاف این اطلاق دیده می‌شود یا نه؟<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۵۶.</ref>


خط ۳۰۰: خط ۳۰۰:
# علومی که از امامان {{عم}} به ما رسیده است، به دو دسته کلی بخش پذیرند:
# علومی که از امامان {{عم}} به ما رسیده است، به دو دسته کلی بخش پذیرند:
## [[علوم]] مربوط به [[دین]]؛
## [[علوم]] مربوط به [[دین]]؛
## علوم عادی، مانند [[پزشکی]] و [[کشاورزی]]. [[ صدوق]] از هر دو دسته این علوم، در کتب خود به طور گسترده روایاتی را نقل کرده است<ref>درباره روایات مربوط به علم دینی ر. ک: محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، صفحات مختلف؛ همو، المقنع، صفحات مختلف و.... نیز درباره روایات مربوط به علم غیردینی ر. ک: همو، الخصال، ج۲، ص۴۸۹-۴۹۱، ص۵۱۱-۵۱۴؛ همو، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۲، ص۲۸۱.</ref>
## علوم عادی، مانند [[پزشکی]] و [[کشاورزی]]. [[شیخ صدوق]] از هر دو دسته این علوم، در کتب خود به طور گسترده روایاتی را نقل کرده است<ref>درباره روایات مربوط به علم دینی ر. ک: محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، صفحات مختلف؛ همو، المقنع، صفحات مختلف و.... نیز درباره روایات مربوط به علم غیردینی ر. ک: همو، الخصال، ج۲، ص۴۸۹-۴۹۱، ص۵۱۱-۵۱۴؛ همو، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۲، ص۲۸۱.</ref>


امروزه [[روایات]] فراوانی از [[پیامبر خاتم]]{{صل}} و [[امامان معصوم]] در امور غیر [[دینی]] در [[اختیار]] داریم و [[تاریخ]] نیز [[شاهد]] این مدعاست که حضرات [[معصومان]]{{ع}} آن هنگام که فضای [[حاکم]] بر [[جامعه]] مساعد بود، به [[تربیت]] شاگردانی در حوزه [[علوم غیر دینی]] نیز [[همت]] می‌گماشتند، با وجود به نظر می‌رسد به بحث از اینکه آیا متصدی [[منصب امامت]] و [[نبوت]] در نظریات غیر دینی خود ـ همچون نظریات دینی ـ از [[اشتباه]] [[معصوم]] است یا نه، در عصر [[امام]] توجه نمی‌شده است.
امروزه [[روایات]] فراوانی از [[پیامبر خاتم]]{{صل}} و [[امامان معصوم]] در امور غیر [[دینی]] در [[اختیار]] داریم و [[تاریخ]] نیز [[شاهد]] این مدعاست که حضرات [[معصومان]]{{ع}} آن هنگام که فضای [[حاکم]] بر [[جامعه]] مساعد بود، به [[تربیت]] شاگردانی در حوزه [[علوم غیر دینی]] نیز [[همت]] می‌گماشتند، با وجود به نظر می‌رسد به بحث از اینکه آیا متصدی [[منصب امامت]] و [[نبوت]] در نظریات غیر دینی خود ـ همچون نظریات دینی ـ از [[اشتباه]] [[معصوم]] است یا نه، در عصر [[امام]] توجه نمی‌شده است.
خط ۳۰۶: خط ۳۰۶:
با وجود این، اگر چه غالب [[متکلمان امامیه]] در پنج [[قرن نخست]]، به [[صراحت]] درباره این مسأله نظریه پردازی نکرده‌اند، از نظریات آنان درباره مسأله [[علم امام]] دست کم می‌توان به لوازم نظریه‌شان در این بخش نیز دست یافت.  
با وجود این، اگر چه غالب [[متکلمان امامیه]] در پنج [[قرن نخست]]، به [[صراحت]] درباره این مسأله نظریه پردازی نکرده‌اند، از نظریات آنان درباره مسأله [[علم امام]] دست کم می‌توان به لوازم نظریه‌شان در این بخش نیز دست یافت.  


# اگرچه از عبارات صدوق در آثار مختلف ایشان می‌توان به این نتیجه رسید که وی به دو گونه [[علم]] و [[آگاهی]] برای [[امام]] قایل بوده است، هیچ ملاک و معیاری برای تفکیک میان این دو علم در آثار ایشان دیده نمی‌شود؛
# اگرچه از عبارات شیخ صدوق در آثار مختلف ایشان می‌توان به این نتیجه رسید که وی به دو گونه [[علم]] و [[آگاهی]] برای [[امام]] قایل بوده است، هیچ ملاک و معیاری برای تفکیک میان این دو علم در آثار ایشان دیده نمی‌شود؛
# از نظر [[شیخ صدوق]] در اینکه امام {{ع}} علم خود را به گونه‌ای [[غیرطبیعی]] از [[خدا]] و [[پیامبر اکرم]] {{صل}} دریافت کرده است، شبهه‌ای نیست؛ زیرا می‌نویسد: «پس همه [[علم امامت]] از [[خداوند]] و [[رسول]] اوست»<ref>{{عربی|فعلم الإمامة كله من الله عز و جل و من رسول الله {{صل}}}}؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۶۶۰، ذیل ح۳). بعید نیست صدوق در این دیدگاه، از روایاتی متأثر باشد که در آثارش دیده می‌شود: {{متن حدیث|عَنِ الرِّضَا {{ع}}:... قَالَ فِي الْأَئِمَّةِ إِنَّهُمْ عُلَمَاءُ صَادِقُونَ مُفَهَّمُونَ مُحَدَّثُونَ‌...}}؛ (همو، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ب ۳۰، ح۴۴)، نیز {{متن حدیث|...عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} يَقُولُ إِنَّ الْأَرْضَ لَا تُتْرَكُ إِلَّا بِعَالِمٍ يَعْلَمُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ مَا يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ وَ لَا يَحْتَاجُ إِلَى النَّاسِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ عَلِمَ مَا ذَا [بِمَا ذَا] قَالَ وِرَاثَةً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ عَلِيٍّ {{ع}}}}؛ (همو، کمال الدین، ج۱، ص۲۲۳).</ref>؛
# از نظر [[شیخ صدوق]] در اینکه امام {{ع}} علم خود را به گونه‌ای [[غیرطبیعی]] از [[خدا]] و [[پیامبر اکرم]] {{صل}} دریافت کرده است، شبهه‌ای نیست؛ زیرا می‌نویسد: «پس همه [[علم امامت]] از [[خداوند]] و [[رسول]] اوست»<ref>{{عربی|فعلم الإمامة كله من الله عز و جل و من رسول الله {{صل}}}}؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۶۶۰، ذیل ح۳). بعید نیست شیخ صدوق در این دیدگاه، از روایاتی متأثر باشد که در آثارش دیده می‌شود: {{متن حدیث|عَنِ الرِّضَا {{ع}}:... قَالَ فِي الْأَئِمَّةِ إِنَّهُمْ عُلَمَاءُ صَادِقُونَ مُفَهَّمُونَ مُحَدَّثُونَ‌...}}؛ (همو، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ب ۳۰، ح۴۴)، نیز {{متن حدیث|...عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} يَقُولُ إِنَّ الْأَرْضَ لَا تُتْرَكُ إِلَّا بِعَالِمٍ يَعْلَمُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ مَا يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ وَ لَا يَحْتَاجُ إِلَى النَّاسِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ عَلِمَ مَا ذَا [بِمَا ذَا] قَالَ وِرَاثَةً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ عَلِيٍّ {{ع}}}}؛ (همو، کمال الدین، ج۱، ص۲۲۳).</ref>؛
# محل [[نزاع]] اینجاست که آیا [[امام]] {{ع}} تنها دسته اول از [[علوم]] خود را از ناحیه [[خداوند]] دریافت کرده است یا همه آن را؟
# محل [[نزاع]] اینجاست که آیا [[امام]] {{ع}} تنها دسته اول از [[علوم]] خود را از ناحیه [[خداوند]] دریافت کرده است یا همه آن را؟
اگر بگوییم امام {{ع}} همه علوم خود را از خداوند دریافت کرده است، می‌توانیم نظریات [[علمی]] ایشان را نیز [[مطابق با واقع]] و مصون از [[اشتباه]] قلمداد کنیم؛ در غیر این صورت باید بگوییم که به مقتضای [[حکم عقل]]، امکان اشتباه در نظریات علمی امام هست.
اگر بگوییم امام {{ع}} همه علوم خود را از خداوند دریافت کرده است، می‌توانیم نظریات [[علمی]] ایشان را نیز [[مطابق با واقع]] و مصون از [[اشتباه]] قلمداد کنیم؛ در غیر این صورت باید بگوییم که به مقتضای [[حکم عقل]]، امکان اشتباه در نظریات علمی امام هست.


حال با توجه به این مقدمات باید گفت: اولاً، [[ صدوق]] چنان که گذشت، تصریح دارد که اشتباه و [[فراموشی]] در زمینه [[علوم دینی]] برای امام {{ع}} ممکن نیست<ref>{{متن حدیث|أن... الأئمة {{عم}}... عالمون بالكتاب و السنة و لا يجوز عليهم في شي‌ء من ذلك الغلط و لا النسيان‌...}}؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۹۲).</ref>؛
حال با توجه به این مقدمات باید گفت: اولاً، [[شیخ صدوق]] چنان که گذشت، تصریح دارد که اشتباه و [[فراموشی]] در زمینه [[علوم دینی]] برای امام {{ع}} ممکن نیست<ref>{{متن حدیث|أن... الأئمة {{عم}}... عالمون بالكتاب و السنة و لا يجوز عليهم في شي‌ء من ذلك الغلط و لا النسيان‌...}}؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۹۲).</ref>؛
ثانیاً، درباره اینکه امام {{ع}} در نظریات علمی خود در علومی که با [[کتاب و سنت]] ارتباطی ندارد، از اشتباه [[معصوم]] است یا نه، نظریه روشنی از صدوق [[مشاهده]] نمی‌شود؛ اما شاید بتوان از برخی قراین که درباره [[قلمرو علم امام]] است، نظریه ایشان را در این مسئله به دست آورد. از سخنان ایشان مقدمات زیر برمی‌آید:
ثانیاً، درباره اینکه امام {{ع}} در نظریات علمی خود در علومی که با [[کتاب و سنت]] ارتباطی ندارد، از اشتباه [[معصوم]] است یا نه، نظریه روشنی از شیخ صدوق [[مشاهده]] نمی‌شود؛ اما شاید بتوان از برخی قراین که درباره [[قلمرو علم امام]] است، نظریه ایشان را در این مسئله به دست آورد. از سخنان ایشان مقدمات زیر برمی‌آید:
# شرط و لازمه [[منصب امامت]]، [[علم به دین]] و [[احکام الهی]] است: «...امر [[امامت]] تمام نمی‌شود مگر با علم به دین و [[معرفت]] به [[احکام]] خداوند و [[تأویل]] [[کتاب خدا]]»<ref>{{متن حدیث|و الإمامة لا يتم امرها الا بالعلم بالدين و المعرفة باحكام رب العالمين و بتأويل كتابه...}}؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۹۹).</ref>؛
# شرط و لازمه [[منصب امامت]]، [[علم به دین]] و [[احکام الهی]] است: «...امر [[امامت]] تمام نمی‌شود مگر با علم به دین و [[معرفت]] به [[احکام]] خداوند و [[تأویل]] [[کتاب خدا]]»<ref>{{متن حدیث|و الإمامة لا يتم امرها الا بالعلم بالدين و المعرفة باحكام رب العالمين و بتأويل كتابه...}}؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۹۹).</ref>؛
# [[ صدوق]] در مواردی که در [[مقام]] بیان [[عظمت]] [[علمی]] [[امامان]] است، تنها از [[لزوم]] واقف بودن امامان به [[احکام الهی]] و [[تفسیر]]، [[تأویل]]، [[ناسخ]]، [[منسوخ]]، [[محکم و متشابه]] [[قرآن]] سخن به میان آورده است<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۶۶۰۰، ذیل ح۳.</ref>؛
# [[شیخ صدوق]] در مواردی که در [[مقام]] بیان [[عظمت]] [[علمی]] [[امامان]] است، تنها از [[لزوم]] واقف بودن امامان به [[احکام الهی]] و [[تفسیر]]، [[تأویل]]، [[ناسخ]]، [[منسوخ]]، [[محکم و متشابه]] [[قرآن]] سخن به میان آورده است<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۶۶۰۰، ذیل ح۳.</ref>؛
# صدوق در یک مورد پا را فراتر نهاده و سخن [[ابن قبه رازی]] را نقل می‌کند که [[امام]] {{ع}} به هیچ یک از روایاتی که به [[دروغ]] به ایشان و [[پدران]] بزرگوارشان نسبت داده می‌شود، [[آگاه]] نیست؛ زیرا او [[عالم به غیب]] نیست و تنها [[بنده]] صالحی است که [[کتاب و سنت]] و [[اخبار]] [[شیعیان]] را که به او می‌رسد، می‌داند<ref>{{متن حدیث|و الإمام أيضا لم يقف على كل هذه التخاليط التي رويت لأنه لا يعلم الغيب و إنما هو عبد صالح يعلم الكتاب و السنة و يعلم من أخبار شيعته ما ينهى إليه}}؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۱۱۰).</ref>. گفتنی است [[شیخ صدوق]] تعرضی به [[کلام]] این [[قبه]] ندارد؛
# شیخ صدوق در یک مورد پا را فراتر نهاده و سخن [[ابن قبه رازی]] را نقل می‌کند که [[امام]] {{ع}} به هیچ یک از روایاتی که به [[دروغ]] به ایشان و [[پدران]] بزرگوارشان نسبت داده می‌شود، [[آگاه]] نیست؛ زیرا او [[عالم به غیب]] نیست و تنها [[بنده]] صالحی است که [[کتاب و سنت]] و [[اخبار]] [[شیعیان]] را که به او می‌رسد، می‌داند<ref>{{متن حدیث|و الإمام أيضا لم يقف على كل هذه التخاليط التي رويت لأنه لا يعلم الغيب و إنما هو عبد صالح يعلم الكتاب و السنة و يعلم من أخبار شيعته ما ينهى إليه}}؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۱۱۰).</ref>. گفتنی است [[شیخ صدوق]] تعرضی به [[کلام]] این [[قبه]] ندارد؛
# صدوق در مواردی حتی [[پیامبران]] را نیز [[ناآگاه]] از برخی مسائل دانسته است؛ مانند اینکه [[موسی]] {{ع}} معنی کارهای [[خضر]] را نمی‌دانست<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۶۲.</ref>.
# شیخ صدوق در مواردی حتی [[پیامبران]] را نیز [[ناآگاه]] از برخی مسائل دانسته است؛ مانند اینکه [[موسی]] {{ع}} معنی کارهای [[خضر]] را نمی‌دانست<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۶۲.</ref>.


نتیجه‌ای که می‌توان از عبارات بالا گرفت، این است که در [[اندیشه]] شیخ صدوق اولاً، لازمه مقام و [[منصب امامت]]، [[علم]] به کتاب و سنت است، نه بیشتر؛ ثانیاً، امام {{ع}} واجد همه [[علوم]] و [[آگاهی‌ها]] نیست؛ ثالثاً، لازمه دو سخن فوق این است که اگر امام {{ع}} سخنی غیر از [[احکام دین]] بیان فرمود، دو احتمال وجود دارد:
نتیجه‌ای که می‌توان از عبارات بالا گرفت، این است که در [[اندیشه]] شیخ صدوق اولاً، لازمه مقام و [[منصب امامت]]، [[علم]] به کتاب و سنت است، نه بیشتر؛ ثانیاً، امام {{ع}} واجد همه [[علوم]] و [[آگاهی‌ها]] نیست؛ ثالثاً، لازمه دو سخن فوق این است که اگر امام {{ع}} سخنی غیر از [[احکام دین]] بیان فرمود، دو احتمال وجود دارد:
خط ۳۲۳: خط ۳۲۳:
دقت در این مسئله بسیار لازم است که وقتی می‌گوییم امام {{ع}} موضوعات غیردینی را نمی‌داند، بنابراین ممکن است در نظریات غیردینی خود مرتکب [[اشتباه]] شود، به این معنا نیست که وی با وجود ندانستن یک موضوع، درباره آن اظهار نظر کرده است و در نتیجه ممکن است اشتباه کند، بلکه به این معنا است که وی از ناحیه [[خداوند]] به این موضوعات [[علم]] پیدا نکرده است؛ ولی ممکن است از راه‌های عادی از این [[علوم]] [[آگاه]] شده و بر اساس همین علوم نیز اظهار نظر کرده باشد، و از آنجا که منشأ و خاستگاه نظریه [[امام]] در مسئله غیردینی، علوم بشری – و نه علم اعطاشده از جانب خداوند - است، مانند هر [[کلام]] بشری، امکان اشتباه در آن هست.
دقت در این مسئله بسیار لازم است که وقتی می‌گوییم امام {{ع}} موضوعات غیردینی را نمی‌داند، بنابراین ممکن است در نظریات غیردینی خود مرتکب [[اشتباه]] شود، به این معنا نیست که وی با وجود ندانستن یک موضوع، درباره آن اظهار نظر کرده است و در نتیجه ممکن است اشتباه کند، بلکه به این معنا است که وی از ناحیه [[خداوند]] به این موضوعات [[علم]] پیدا نکرده است؛ ولی ممکن است از راه‌های عادی از این [[علوم]] [[آگاه]] شده و بر اساس همین علوم نیز اظهار نظر کرده باشد، و از آنجا که منشأ و خاستگاه نظریه [[امام]] در مسئله غیردینی، علوم بشری – و نه علم اعطاشده از جانب خداوند - است، مانند هر [[کلام]] بشری، امکان اشتباه در آن هست.


البته از آنجاکه [[ صدوق]] هیچ یک از دو احتمال بالا را بیان نکرده است، نمی‌توان نظریه‌ای را به او نسبت داد؛ ضمن آنکه اساساً وی می‌تواند بگوید با وجود آنکه امام {{ع}} واجد همه علوم نیست، خداوند می‌تواند مانع از اشتباه وی هنگام اظهار نظر در مسائل غیردینی شود.
البته از آنجاکه [[شیخ صدوق]] هیچ یک از دو احتمال بالا را بیان نکرده است، نمی‌توان نظریه‌ای را به او نسبت داد؛ ضمن آنکه اساساً وی می‌تواند بگوید با وجود آنکه امام {{ع}} واجد همه علوم نیست، خداوند می‌تواند مانع از اشتباه وی هنگام اظهار نظر در مسائل غیردینی شود.
تأکید دوباره بر این مطلب لازم است که وقتی صدوق مدعی است لازمه [[مقام امامت]]، تنها علم به [[کتاب و سنت]] است، نباید [[تصور]] کرد که وی [[امامان معصوم]] [[مذهب امامیه]] را لزوماً [[جاهل]] به دیگر علوم می‌داند، بلکه مراد این است که لازمه مقام امامت، علم به کتاب و سنت است؛ اما دیگر علوم را نیز امام - همه [[امامان]] یا برخی از آنها - می‌تواند داشته باشد و حتی می‌تواند آنها را از خداوند نیز به نحو [[لطف]] و [[تفضل]] گرفته باشد. [[شیخ صدوق]] خود ناقل روایت‌هایی است که در آنها امام {{ع}} نظریاتی [[علمی]] در زمینه [[طب]] و [[نجوم]] بیان کرده است<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۸؛ ج۲، ص۵۹۳-۵۹۸.</ref>؛ به ویژه آنکه - چنان که گذشت - وی امامان [[پاک]] {{عم}} را از همه [[پیامبران الهی]] [[برتر]] می‌داند. از این رو، نمی‌توان با ملاحظه حال [[حضرت موسی]] {{ع}}، [[حکم]] وی را درباره امامان پاک {{عم}} جاری کرد. وجود [[روایت]] زیر از [[امام علی]] {{ع}} که در کتاب‌های [[شیخ صدوق]] به چشم می‌خورد، و ظاهر در [[عالم بودن]] ایشان به همه [[علوم]] است نیز منافاتی ندارد: «... از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست بدهید. پس به [[خدا]] [[سوگند]] چیزی از من نمی‌پرسید، مگر آنکه شما را به آن [[آگاه]] می‌کنم»<ref>{{متن حدیث|... سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ اللَّهِ لَا تَسْأَلُونِّي عَنْ شَيْ‌ءٍ يَكُونُ إِلَّا نَبَّأْتُكُمْ بِهِ}}؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرایع، الامالی، ص۱۳۳).</ref>.
تأکید دوباره بر این مطلب لازم است که وقتی شیخ صدوق مدعی است لازمه [[مقام امامت]]، تنها علم به [[کتاب و سنت]] است، نباید [[تصور]] کرد که وی [[امامان معصوم]] [[مذهب امامیه]] را لزوماً [[جاهل]] به دیگر علوم می‌داند، بلکه مراد این است که لازمه مقام امامت، علم به کتاب و سنت است؛ اما دیگر علوم را نیز امام - همه [[امامان]] یا برخی از آنها - می‌تواند داشته باشد و حتی می‌تواند آنها را از خداوند نیز به نحو [[لطف]] و [[تفضل]] گرفته باشد. [[شیخ صدوق]] خود ناقل روایت‌هایی است که در آنها امام {{ع}} نظریاتی [[علمی]] در زمینه [[طب]] و [[نجوم]] بیان کرده است<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۸؛ ج۲، ص۵۹۳-۵۹۸.</ref>؛ به ویژه آنکه - چنان که گذشت - وی امامان [[پاک]] {{عم}} را از همه [[پیامبران الهی]] [[برتر]] می‌داند. از این رو، نمی‌توان با ملاحظه حال [[حضرت موسی]] {{ع}}، [[حکم]] وی را درباره امامان پاک {{عم}} جاری کرد. وجود [[روایت]] زیر از [[امام علی]] {{ع}} که در کتاب‌های [[شیخ صدوق]] به چشم می‌خورد، و ظاهر در [[عالم بودن]] ایشان به همه [[علوم]] است نیز منافاتی ندارد: «... از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست بدهید. پس به [[خدا]] [[سوگند]] چیزی از من نمی‌پرسید، مگر آنکه شما را به آن [[آگاه]] می‌کنم»<ref>{{متن حدیث|... سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ اللَّهِ لَا تَسْأَلُونِّي عَنْ شَيْ‌ءٍ يَكُونُ إِلَّا نَبَّأْتُكُمْ بِهِ}}؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرایع، الامالی، ص۱۳۳).</ref>.
البته در پایان نباید از این نکته [[غفلت]] کرد که عمومیت [[نظریه]] [[سهو النبی]] {{صل}} را می‌توان در این موارد نیز [[حاکم]] دانست.
البته در پایان نباید از این نکته [[غفلت]] کرد که عمومیت [[نظریه]] [[سهو النبی]] {{صل}} را می‌توان در این موارد نیز [[حاکم]] دانست.
خلاصه نظریات [[ صدوق]] در بحث [[قلمرو عصمت]] عبارت است از:
خلاصه نظریات [[شیخ صدوق]] در بحث [[قلمرو عصمت]] عبارت است از:
# [[امام]] {{ع}} از [[ارتکاب گناه]] [[کبیره]] پیش از [[تصدی منصب امامت]]، ضرورتاً [[معصوم]] است؛
# [[امام]] {{ع}} از [[ارتکاب گناه]] [[کبیره]] پیش از [[تصدی منصب امامت]]، ضرورتاً [[معصوم]] است؛
# امام {{ع}} از ارتکاب همه [[گناهان]] [[صغیره]] پیش از تصدی منصب امامت، ضرورتاً معصوم نیست؛
# امام {{ع}} از ارتکاب همه [[گناهان]] [[صغیره]] پیش از تصدی منصب امامت، ضرورتاً معصوم نیست؛
خط ۳۳۲: خط ۳۳۲:
# امام {{ع}} از [[سهو]] و [[نسیان]] در [[تبلیغ دین]]، ضرورتاً معصوم است؛
# امام {{ع}} از [[سهو]] و [[نسیان]] در [[تبلیغ دین]]، ضرورتاً معصوم است؛
# امام {{ع}} از سهو و نسیان در امور غیر مربوط به تبلیغ دین، مانند سهو در [[نماز]]، [[قضا شدن نماز]] و نیز امور عادی [[زندگی]]، ضرورتاً معصوم نیست؛
# امام {{ع}} از سهو و نسیان در امور غیر مربوط به تبلیغ دین، مانند سهو در [[نماز]]، [[قضا شدن نماز]] و نیز امور عادی [[زندگی]]، ضرورتاً معصوم نیست؛
همچنین لازمه [[کلام]] صدوق که البته خود وی به آن [[اذعان]] نکرده است، و از این رو نمی‌توان نظریه‌ای را به وی نسبت داد، این است که امکان [[اشتباه]] امام {{ع}} در نظریات [[علمی]] هست.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۵۰.</ref>
همچنین لازمه [[کلام]] شیخ صدوق که البته خود وی به آن [[اذعان]] نکرده است، و از این رو نمی‌توان نظریه‌ای را به وی نسبت داد، این است که امکان [[اشتباه]] امام {{ع}} در نظریات [[علمی]] هست.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۵۰.</ref>


از دیدگاه صدوق که بگذریم،  شیخ مفید هر چند به طور مستقیم به این مسئله رسیدگی نکرده است، می‌توان با توجه به نظریات ایشان در بحث [[علم امام]]، همان نظر را در اینجا به وی نسبت داد.
از دیدگاه شیخ صدوق که بگذریم،  شیخ مفید هر چند به طور مستقیم به این مسئله رسیدگی نکرده است، می‌توان با توجه به نظریات ایشان در بحث [[علم امام]]، همان نظر را در اینجا به وی نسبت داد.
نظریات  [[شیخ مفید]] در مسئله علم امام را می‌توان در چند گزاره این گونه بیان کرد:
نظریات  [[شیخ مفید]] در مسئله علم امام را می‌توان در چند گزاره این گونه بیان کرد:
# [[امامیه]] هم داستان‌اند که امام باید پس از تصدی منصب امامت، به [[احکام]] و [[معارف دین]] عالم باشد<ref>{{عربی|انه يجب ان يكون عالما بجميع ما يحتاج اليه الامة في الاحكام}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل الجارودیة، ص۴۵). نیز به این عبارت توجه کنید: {{عربی|واتفقت الإمامية على أن إمام الدين لا يكون إلا معصوما من الخلاف الله تعالى عالما بجميع علوم الدين}} (همو، اوائل المقالات، ص۳۹).</ref>؛
# [[امامیه]] هم داستان‌اند که امام باید پس از تصدی منصب امامت، به [[احکام]] و [[معارف دین]] عالم باشد<ref>{{عربی|انه يجب ان يكون عالما بجميع ما يحتاج اليه الامة في الاحكام}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل الجارودیة، ص۴۵). نیز به این عبارت توجه کنید: {{عربی|واتفقت الإمامية على أن إمام الدين لا يكون إلا معصوما من الخلاف الله تعالى عالما بجميع علوم الدين}} (همو، اوائل المقالات، ص۳۹).</ref>؛
خط ۳۵۱: خط ۳۵۱:
در همین راستا  مفید درباره آشنایی امام با همه صنایع و نیز همه لغات بر این [[باور]] است که به لحاظ [[عقلی]] چنین چیزی اگرچه ممتنع نیست، عقلاً برای امام [[واجب]] نبوده، ضرورتی ندارد، و روایاتی نیز که در این باره رسیده است، مفید قطع نیستند<ref>{{عربی|القول في معرفة الأئمة بجميع الصنايع و سائر اللغات اقول انه ليس يمتنع ذلك و لا واجب من جهة العقل و النقل و القياس و قد جائت اخبار عمن يجب تصديقه بان ائمة آل محمد {{صل}} قد كانوا يعملون ذلك، فان ثبت وجب القطع به من جهتها على الثبات ولي في قلع به منها نظر}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۶۶-۶۷).</ref>.
در همین راستا  مفید درباره آشنایی امام با همه صنایع و نیز همه لغات بر این [[باور]] است که به لحاظ [[عقلی]] چنین چیزی اگرچه ممتنع نیست، عقلاً برای امام [[واجب]] نبوده، ضرورتی ندارد، و روایاتی نیز که در این باره رسیده است، مفید قطع نیستند<ref>{{عربی|القول في معرفة الأئمة بجميع الصنايع و سائر اللغات اقول انه ليس يمتنع ذلك و لا واجب من جهة العقل و النقل و القياس و قد جائت اخبار عمن يجب تصديقه بان ائمة آل محمد {{صل}} قد كانوا يعملون ذلك، فان ثبت وجب القطع به من جهتها على الثبات ولي في قلع به منها نظر}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۶۶-۶۷).</ref>.
توجه به این نکته لازم است که اشاره  مفید به [[روایات]]، بیانگر فرق نگذاشتن میان [[حکم]] متصدی [[منصب امامت]] و [[امامان]] [[پاک]] {{عم}} با عنوان‌های معین آنان نزد وی است. به بیان دیگر،  مفید در آثار خود بر آن نیست که مقامی را از متصدی منصب امامت سلب و برای امامان پاک {{عم}} [[اثبات]] کند. به بیان روشن‌تر، اشاره و توجه  [[شیخ مفید]] به روایات، نشان می‌دهد که اگر وی متصدی منصب امامت را بر اساس برهان‌های [[عقلی]] لزوماً عالم به همه [[علوم]] نمی‌داند، در روایات نیز مطلبی پیدا نکرده است تا بر اساس آنها بر این [[باور]] باشد که حضرات امامان {{عم}} با [[فضل الهی]] به طور بالفعل به همه امور و علوم عالم‌اند<ref>برای توضیح و تفصیل بیشتر درباره این قسمت ر. ک: همین مسئله در بحث از نظریات  شیخ صدوق.</ref>.
توجه به این نکته لازم است که اشاره  مفید به [[روایات]]، بیانگر فرق نگذاشتن میان [[حکم]] متصدی [[منصب امامت]] و [[امامان]] [[پاک]] {{عم}} با عنوان‌های معین آنان نزد وی است. به بیان دیگر،  مفید در آثار خود بر آن نیست که مقامی را از متصدی منصب امامت سلب و برای امامان پاک {{عم}} [[اثبات]] کند. به بیان روشن‌تر، اشاره و توجه  [[شیخ مفید]] به روایات، نشان می‌دهد که اگر وی متصدی منصب امامت را بر اساس برهان‌های [[عقلی]] لزوماً عالم به همه [[علوم]] نمی‌داند، در روایات نیز مطلبی پیدا نکرده است تا بر اساس آنها بر این [[باور]] باشد که حضرات امامان {{عم}} با [[فضل الهی]] به طور بالفعل به همه امور و علوم عالم‌اند<ref>برای توضیح و تفصیل بیشتر درباره این قسمت ر. ک: همین مسئله در بحث از نظریات  شیخ صدوق.</ref>.
مفید در برخی دیگر از آثار خود، [[علم]] به همه امور و نیز [[علم به باطن]] امور را شرط [[نبوت]] ندانسته است و برای اثبات نظریه خود، [[آگاه]] نبودن [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[علم نجوم]] و نیز [[امی بودن]] او را مثال می‌زند<ref>{{متن حدیث|ليس من شرط الأنبياء {{عم}} أن يحيطوا بكل علم و لا أن يقفوا على باطن كل ظاهر و قد كان نبينا محمد {{صل}} أفضل النبيين و أعلم المرسلين و لم يكن محيطا بعلم النجوم و... كان أميا بنص التنزيل و لم يتعاط معرفة الصنائع و لما أراد المدينة استأجر دليلا على سنن الطريق و كان يسأل عن الأخبار و يخفى عليه منها ما لم يأت به إليه صادق من الناس}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل العکبریة، ص۳۴).</ref>.
شیخ مفید در برخی دیگر از آثار خود، [[علم]] به همه امور و نیز [[علم به باطن]] امور را شرط [[نبوت]] ندانسته است و برای اثبات نظریه خود، [[آگاه]] نبودن [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[علم نجوم]] و نیز [[امی بودن]] او را مثال می‌زند<ref>{{متن حدیث|ليس من شرط الأنبياء {{عم}} أن يحيطوا بكل علم و لا أن يقفوا على باطن كل ظاهر و قد كان نبينا محمد {{صل}} أفضل النبيين و أعلم المرسلين و لم يكن محيطا بعلم النجوم و... كان أميا بنص التنزيل و لم يتعاط معرفة الصنائع و لما أراد المدينة استأجر دليلا على سنن الطريق و كان يسأل عن الأخبار و يخفى عليه منها ما لم يأت به إليه صادق من الناس}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل العکبریة، ص۳۴).</ref>.
افزون بر این موارد،  مفید در برخی از آثار خود، این امر را ممکن می‌داند که [[امام]] بر اثر نداشتن [[علم به مغیبات]]، در موارد [[قضاوت]] و [[داوری]] میان [[مردم]]، بر اساس ظاهر [[حکم]] کند و مرتکب خلاف واقع شود؛ اگرچه این امر را نیز ممکن - نه [[واجب]] - دانسته است که در این امور [[خداوند]] بر اساس [[لطف]] خود وی را از این [[اشتباه]] برهاند<ref>{{عربی|اقول: ان للامام ان يحكم بعلمه كما يحكم بظاهر الشهادات و من عرف من المشهود عليه ضد ما تضمنته الشهادة ابطل ذلك شهادة من شهد عليه و حكم فيه بما اعلمه الله تعالى و قد يجوز عندي ان تغيب عنه بواطن الامور فيحكم فيها بالظواهر و ان كانت على خلاف الحقيقة عند الله تعالى و يجوز أن يدله الله تعالى على الفرق بين الصادقين من الشهود و بين الكاذبين فلا يغيب عنه حقيقة الحال و الامور في هذا الباب متعلقة بالالطاف و المصالح التي لا يعلمها على كل حال الا الله عز و جل}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۶۶).</ref>.
افزون بر این موارد،  مفید در برخی از آثار خود، این امر را ممکن می‌داند که [[امام]] بر اثر نداشتن [[علم به مغیبات]]، در موارد [[قضاوت]] و [[داوری]] میان [[مردم]]، بر اساس ظاهر [[حکم]] کند و مرتکب خلاف واقع شود؛ اگرچه این امر را نیز ممکن - نه [[واجب]] - دانسته است که در این امور [[خداوند]] بر اساس [[لطف]] خود وی را از این [[اشتباه]] برهاند<ref>{{عربی|اقول: ان للامام ان يحكم بعلمه كما يحكم بظاهر الشهادات و من عرف من المشهود عليه ضد ما تضمنته الشهادة ابطل ذلك شهادة من شهد عليه و حكم فيه بما اعلمه الله تعالى و قد يجوز عندي ان تغيب عنه بواطن الامور فيحكم فيها بالظواهر و ان كانت على خلاف الحقيقة عند الله تعالى و يجوز أن يدله الله تعالى على الفرق بين الصادقين من الشهود و بين الكاذبين فلا يغيب عنه حقيقة الحال و الامور في هذا الباب متعلقة بالالطاف و المصالح التي لا يعلمها على كل حال الا الله عز و جل}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۶۶).</ref>.


خط ۳۵۹: خط ۳۵۹:
البته با توجه به اینکه وی در دیگر آثار خود، عملی را که موجب [[استخفاف]] [[امام]] شود، از وی دور کرده است، باید  شیخ را بر این [[باور]] دانست که اگر در موردی وقوع [[اشتباه]] از امام موجب استخفاف شود، چنین عملی به [[برهان عقلی]] از امام {{ع}} صادر نخواهد شد. روشن است که با این توضیح و با توجه به [[عظمت]] [[مقام امامت]]، نمی‌توان صدور هر اشتباهی را از امام روا و ممکن دانست.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۸۶۴.</ref>
البته با توجه به اینکه وی در دیگر آثار خود، عملی را که موجب [[استخفاف]] [[امام]] شود، از وی دور کرده است، باید  شیخ را بر این [[باور]] دانست که اگر در موردی وقوع [[اشتباه]] از امام موجب استخفاف شود، چنین عملی به [[برهان عقلی]] از امام {{ع}} صادر نخواهد شد. روشن است که با این توضیح و با توجه به [[عظمت]] [[مقام امامت]]، نمی‌توان صدور هر اشتباهی را از امام روا و ممکن دانست.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۸۶۴.</ref>


سید مرتضی نیز هر چند به وضوح به این مسئله نپرداخته است، اما شاید بتوان با توجه به آرای وی در بحث [[قلمرو علم امام]]، به نظریه‌ای در این باره دست یافت.
سید مرتضی نیز هر چند به وضوح به این مسئله نپرداخته است، اما شاید بتوان با توجه به آرای وی در بحث [[قلمرو علم امام]]، به نظریه‌ای در این باره دست یافت.
  سید در برخی از آثار [[ارزشمند]] خود به طور کلی و مطلق، امام را از هر گونه اشتباهی مصون و معصوم می‌داند، و ظاهر عبارت نیز - با توجه به کاربرد واژه «غیر جائز» - به گونه‌ای است که این نظریه را به اقتضای [[حکم عقل]] دانسته است. برای نمونه به این عبارت توجه کنید: {{عربی|السهو... غير جائز عندنا عليهم في كل شيء}}<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامه، ج۱، ص۱۳۸.</ref>.
  سید در برخی از آثار [[ارزشمند]] خود به طور کلی و مطلق، امام را از هر گونه اشتباهی مصون و معصوم می‌داند، و ظاهر عبارت نیز - با توجه به کاربرد واژه «غیر جائز» - به گونه‌ای است که این نظریه را به اقتضای [[حکم عقل]] دانسته است. برای نمونه به این عبارت توجه کنید: {{عربی|السهو... غير جائز عندنا عليهم في كل شيء}}<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامه، ج۱، ص۱۳۸.</ref>.
با وجود این، به نظر می‌رسد رسیدن به نظریه  [[سید]] در این باره، نیازمند یافتن [[اندیشه]] وی در باب [[علم امام]] است.
با وجود این، به نظر می‌رسد رسیدن به نظریه  [[سید]] در این باره، نیازمند یافتن [[اندیشه]] وی در باب [[علم امام]] است.
خط ۳۷۲: خط ۳۷۲:
در اندیشه  [[سید مرتضی]]، آنچه برای امام لازم است، [[علم به احکام شریعت]] و سیاست است، و بیش از آن عقلاً لازم نیست. به دیگر بیان، امام، [[رئیس جامعه]] است، و باید هر آنچه برای [[ریاست]] یک [[رئیس]] نیاز است، داشته باشد، و [[عالم بودن]] امام به علومی غیر از [[علم شریعت]] و سیاست، از شرایط لازم برای امام به شمار نمی‌آید<ref>{{عربی|و ليس يلزم على ما اوجبناه من علمه باحكام الشرائع ان يكون عالما بالصنائع و المهن و تركيب الادوية و عقد الحلوى لان ذلك كله مما لا تعلق له بما كان رئيسا فیه و لا يوجب رياسته العلم به}}؛ (سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، ص۴۳۰؛ همو، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۶۳-۱۶۴).</ref>.
در اندیشه  [[سید مرتضی]]، آنچه برای امام لازم است، [[علم به احکام شریعت]] و سیاست است، و بیش از آن عقلاً لازم نیست. به دیگر بیان، امام، [[رئیس جامعه]] است، و باید هر آنچه برای [[ریاست]] یک [[رئیس]] نیاز است، داشته باشد، و [[عالم بودن]] امام به علومی غیر از [[علم شریعت]] و سیاست، از شرایط لازم برای امام به شمار نمی‌آید<ref>{{عربی|و ليس يلزم على ما اوجبناه من علمه باحكام الشرائع ان يكون عالما بالصنائع و المهن و تركيب الادوية و عقد الحلوى لان ذلك كله مما لا تعلق له بما كان رئيسا فیه و لا يوجب رياسته العلم به}}؛ (سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، ص۴۳۰؛ همو، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۶۳-۱۶۴).</ref>.
ایشان بر این [[باور]] است که اساساً هیچ یک از افراد [[امت اسلامی]]، چه امام و چه [[مأموم]]، تکلیفی وجوبی یا استحبابی برای [[آموختن]] این علوم ندارند: {{عربی|فأين هذا من العلم بالحرف و المهن و القيم و الأروش و كل ذلك مما لا تعلق له بالشريعة و لا كلف أحد من الأمة إماما كان أو مأموما العلم به لا على سبيل الندب و لا الايجاب؟}}<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۶۵؛ همو، الرسائل، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۷.</ref>.
ایشان بر این [[باور]] است که اساساً هیچ یک از افراد [[امت اسلامی]]، چه امام و چه [[مأموم]]، تکلیفی وجوبی یا استحبابی برای [[آموختن]] این علوم ندارند: {{عربی|فأين هذا من العلم بالحرف و المهن و القيم و الأروش و كل ذلك مما لا تعلق له بالشريعة و لا كلف أحد من الأمة إماما كان أو مأموما العلم به لا على سبيل الندب و لا الايجاب؟}}<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۶۵؛ همو، الرسائل، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۷.</ref>.
[[سید]] بر این [[باور]] است که [[امام]] باید در این گونه [[علوم]] به متخصص [[رجوع]] کند<ref>{{عربی|و إنما تكليفهم المتعلق بالشريعة في ذلك أن يرجعوا إلى أهل القيم و المعرفة بالصناعات، لا أن يقوموا ذلك بأنفسهم}}؛ (سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۶۵).</ref>. با وجود این، وی تصریح می‌کند که [[خداوند متعال]]، می‌تواند علوم دیگری بیش از [[علم شریعت]] را نیز از باب فضل و [[لطف]] به متصدی [[منصب امامت]] عطا کند، که [[روایت]] {{متن حدیث|سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‌}} بیانگر بهره‌مندی [[امام علی]] {{ع}} از علومی فراتر از [[علوم لازم]] برای [[تصدی منصب امامت]] است<ref>سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۱، ص۳۹۱-۳۹۵. متن کامل عبارت چنین است: {{عربی|إعلم أن قول أمير المؤمنين {{ع}} قال: سلوني قبل أن تفقدوني فإن بين جنبي علما جما لو وجدت له حملة يدل على اشتماله على علوم الدين دقيقها و جليلها و على كل ما يجوز ان يسأل عنه سائل و يسترشد اليه جاهل... و تأويل هذا الخبر الذي يرفع الشبهة فيه أن الإمام في كل زمان إنما يجب بحكم إمامته أن يكون عالما بجميع علوم الدين، حتى لا يشذ منه شاذ و ليس يجب بحكم الإمامة أن يكون عالما بالغائبات و الكائنات من ماضيات و مستقبلات و إذا خص الله تعالى الإمام بشيء من هذه العلوم، فعلى سبيل الكرامة و التفصيل و التعظيم}}؛ (سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۱، ص۳۹۴).</ref>؛
[[سید]] بر این [[باور]] است که [[امام]] باید در این گونه [[علوم]] به متخصص [[رجوع]] کند<ref>{{عربی|و إنما تكليفهم المتعلق بالشريعة في ذلك أن يرجعوا إلى أهل القيم و المعرفة بالصناعات، لا أن يقوموا ذلك بأنفسهم}}؛ (سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۶۵).</ref>. با وجود این، وی تصریح می‌کند که [[خداوند متعال]]، می‌تواند علوم دیگری بیش از [[علم شریعت]] را نیز از باب فضل و [[لطف]] به متصدی [[منصب امامت]] عطا کند، که [[روایت]] {{متن حدیث|سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‌}} بیانگر بهره‌مندی [[امام علی]] {{ع}} از علومی فراتر از [[علوم لازم]] برای [[تصدی منصب امامت]] است<ref>سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۱، ص۳۹۱-۳۹۵. متن کامل عبارت چنین است: {{عربی|إعلم أن قول أمير المؤمنين {{ع}} قال: سلوني قبل أن تفقدوني فإن بين جنبي علما جما لو وجدت له حملة يدل على اشتماله على علوم الدين دقيقها و جليلها و على كل ما يجوز ان يسأل عنه سائل و يسترشد اليه جاهل... و تأويل هذا الخبر الذي يرفع الشبهة فيه أن الإمام في كل زمان إنما يجب بحكم إمامته أن يكون عالما بجميع علوم الدين، حتى لا يشذ منه شاذ و ليس يجب بحكم الإمامة أن يكون عالما بالغائبات و الكائنات من ماضيات و مستقبلات و إذا خص الله تعالى الإمام بشيء من هذه العلوم، فعلى سبيل الكرامة و التفصيل و التعظيم}}؛ (سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۱، ص۳۹۴).</ref>؛


٣. امام {{ع}}، ضرورتاً به [[باطن]] امور [[آگاه]] نیست<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۳۱ و ۴۰.</ref>. به بیان  سید، لازم نیست امام {{ع}} [[غیب]] داشته باشد. وی درباره [[علم غیب امام]] {{ع}} بر این باور است که [[شرط امامت]]، اِخبار از [[امور غیبی]] نیست؛ اما خداوند متعال بر اساس فضل خود، آنان را از [[امور غیبی]] نیز مطلع کرده است<ref>{{عربی|ليس من شرط الإمامة الإخبار عن الشيء قبل كونه، لأن ذلك معجز و قد يجوز إظهار المعجزات على أيدي الأئمة {{عم}} و قد يجوز ألا يظهر على أيديهم إلا أنا قد علمنا بالأخبار الشائعة أنهم {{عم}} أخبروا بالغائبات فعلمنا أن الله تعالى قد أطلعهم على ذلك}}؛ (سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۱، ص۲۸۲، ۳۹۱-۳۹۵؛ ج۳، ص۱۳۰).</ref>.
٣. امام {{ع}}، ضرورتاً به [[باطن]] امور [[آگاه]] نیست<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۳۱ و ۴۰.</ref>. به بیان  سید، لازم نیست امام {{ع}} [[غیب]] داشته باشد. وی درباره [[علم غیب امام]] {{ع}} بر این باور است که [[شرط امامت]]، اِخبار از [[امور غیبی]] نیست؛ اما خداوند متعال بر اساس فضل خود، آنان را از [[امور غیبی]] نیز مطلع کرده است<ref>{{عربی|ليس من شرط الإمامة الإخبار عن الشيء قبل كونه، لأن ذلك معجز و قد يجوز إظهار المعجزات على أيدي الأئمة {{عم}} و قد يجوز ألا يظهر على أيديهم إلا أنا قد علمنا بالأخبار الشائعة أنهم {{عم}} أخبروا بالغائبات فعلمنا أن الله تعالى قد أطلعهم على ذلك}}؛ (سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۱، ص۲۸۲، ۳۹۱-۳۹۵؛ ج۳، ص۱۳۰).</ref>.
خط ۴۱۱: خط ۴۱۱:
در ادامه با تفصیل بیشتری به بررسی دیدگاه متکلمان در این خصوص می‌پردازیم
در ادامه با تفصیل بیشتری به بررسی دیدگاه متکلمان در این خصوص می‌پردازیم


صدوق در آثار خود به طور مستقیم به بحث عصمت امام از اشتباه نپرداخته است؛ ولی پس از آنکه دانستیم ایشان امام را از [[سهو]] و به تعبیر دقیق‌تر، [[اسهاء]] و [[نسیان]] در عمل به فرمان‌های [[دین]] [[معصوم]] نمی‌داند، شاید بتوان مدعی شد که وی [[امام]] را از [[سهو]] و نسیان در امور عادی مربوط به [[زندگی شخصی]] و [[اجتماعی]] که ارتباطی با دین ندارد نیز نباید معصوم بداند. روایاتی که ایشان در آثار خود نقل می‌کند نیز می‌توانند این نظریه را [[تأیید]] کنند. می‌توان روایت‌هایی را که [[ صدوق]] نقل کرده است، به دو دسته تقسیم کرد: [[روایات]] مربوط به دوران پیش از [[تصدی منصب امامت]]؛ روایت‌های مربوط به دوران پس از [[تصدی]] این [[منصب]].
شیخ صدوق در آثار خود به طور مستقیم به بحث عصمت امام از اشتباه نپرداخته است؛ ولی پس از آنکه دانستیم ایشان امام را از [[سهو]] و به تعبیر دقیق‌تر، [[اسهاء]] و [[نسیان]] در عمل به فرمان‌های [[دین]] [[معصوم]] نمی‌داند، شاید بتوان مدعی شد که وی [[امام]] را از [[سهو]] و نسیان در امور عادی مربوط به [[زندگی شخصی]] و [[اجتماعی]] که ارتباطی با دین ندارد نیز نباید معصوم بداند. روایاتی که ایشان در آثار خود نقل می‌کند نیز می‌توانند این نظریه را [[تأیید]] کنند. می‌توان روایت‌هایی را که [[شیخ صدوق]] نقل کرده است، به دو دسته تقسیم کرد: [[روایات]] مربوط به دوران پیش از [[تصدی منصب امامت]]؛ روایت‌های مربوط به دوران پس از [[تصدی]] این [[منصب]].
  [[شیخ صدوق]] روایتی را از دسته اول نقل می‌کند که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} با دادن چند درهم به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} از وی خواست به بازار برود و لباسی برای وی خریداری کند. [[امیرمؤمنان]] {{ع}} لباسی را خرید و به [[پیامبر]] تقدیم کرد. چشمان پیامبر اکرم {{صل}} [[تمایل]] نداشتن وی به آن [[لباس]] را نشان می‌داد، و فرمود: آیا [[گمان]] می‌کنی فروشنده، آن را از ما پس بگیرد؟ [[حضرت علی]] {{ع}} ابراز بی‌اطلاعی کرد<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الامالی، ص۲۳۸ و ۲۳۹؛ همو، الخصال، ج۲، ص۴۹۱.</ref>.
  [[شیخ صدوق]] روایتی را از دسته اول نقل می‌کند که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} با دادن چند درهم به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} از وی خواست به بازار برود و لباسی برای وی خریداری کند. [[امیرمؤمنان]] {{ع}} لباسی را خرید و به [[پیامبر]] تقدیم کرد. چشمان پیامبر اکرم {{صل}} [[تمایل]] نداشتن وی به آن [[لباس]] را نشان می‌داد، و فرمود: آیا [[گمان]] می‌کنی فروشنده، آن را از ما پس بگیرد؟ [[حضرت علی]] {{ع}} ابراز بی‌اطلاعی کرد<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الامالی، ص۲۳۸ و ۲۳۹؛ همو، الخصال، ج۲، ص۴۹۱.</ref>.


بر اساس این [[روایت]]، می‌توان گفت که اولاً، [[امام علی]] {{ع}} در خریدن لباس مطابق سلیقه پیامبر اکرم {{صل}} [[اشتباه]] کرده است؛ ثانیاً، به اینکه فروشنده فسخ [[معامله]] را می‌پذیرد یا نه، [[آگاه]] نبوده است، و هر دو نکته برآمده از این روایت بیانگر [[عصمت]] نداشتن امام {{ع}} از اشتباه در امور عادی، پیش از تصدی منصب امامت است.
بر اساس این [[روایت]]، می‌توان گفت که اولاً، [[امام علی]] {{ع}} در خریدن لباس مطابق سلیقه پیامبر اکرم {{صل}} [[اشتباه]] کرده است؛ ثانیاً، به اینکه فروشنده فسخ [[معامله]] را می‌پذیرد یا نه، [[آگاه]] نبوده است، و هر دو نکته برآمده از این روایت بیانگر [[عصمت]] نداشتن امام {{ع}} از اشتباه در امور عادی، پیش از تصدی منصب امامت است.
در روایت دیگری که صدوق نقل کرده، چنین آمده است که [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}}، زمانی از [[خانه]] خود دور شدند و راه خانه را گم کردند که این امر سبب [[نگرانی]] [[حضرت زهرا]] {{س}} شد<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الامالی، ص۴۴۳-۴۴۶.</ref>.
در روایت دیگری که شیخ صدوق نقل کرده، چنین آمده است که [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}}، زمانی از [[خانه]] خود دور شدند و راه خانه را گم کردند که این امر سبب [[نگرانی]] [[حضرت زهرا]] {{س}} شد<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الامالی، ص۴۴۳-۴۴۶.</ref>.
مفهوم این روایت آن است که امام {{ع}}، پیش از تصدی منصب امامت، در امور عادی دچار اشتباه می‌شود.
مفهوم این روایت آن است که امام {{ع}}، پیش از تصدی منصب امامت، در امور عادی دچار اشتباه می‌شود.
از روایت‌های دسته دوم، در آثار  شیخ صدوق روایتی را که بر اساس آن بتوان گفت [[امام]] {{ع}}، پس از [[تصدی منصب امامت]] در امور عادی مرتکب [[اشتباه]] شده است، پیدا نکردیم؛ اما از آنجا که این مسئله [[ارتباط]] تنگاتنگی با [[علم امام]] دارد، ممکن است بتوان با توجه به [[روایات]] واردشده در مسئله علم امام (در آثار [[شیخ صدوق]])، به دیدگاه او دست یافت.
از روایت‌های دسته دوم، در آثار  شیخ صدوق روایتی را که بر اساس آن بتوان گفت [[امام]] {{ع}}، پس از [[تصدی منصب امامت]] در امور عادی مرتکب [[اشتباه]] شده است، پیدا نکردیم؛ اما از آنجا که این مسئله [[ارتباط]] تنگاتنگی با [[علم امام]] دارد، ممکن است بتوان با توجه به [[روایات]] واردشده در مسئله علم امام (در آثار [[شیخ صدوق]])، به دیدگاه او دست یافت.


[[ صدوق]] روایات فراوانی را در آثار خود نقل می‌کند که بیانگر [[علم غیب امام]] به مسائل عادی زندگی‌اند<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۲، ص۲۰۲؛ همو، عیون اخبارالرضا {{ع}}، ج۲، ص۱۳۶ و ۱۳۷ و ج۲، ص۲۵۶؛ همو، کمال الدین، ج۲، ص۴۲۴، و ج۲، ص۶۴۹؛ همو، معانی الاخبار، ص۳۵۰ و....</ref>، که بر اساس آن می‌توان [[حکم]] به خطاناپذیری این [[علوم]] کرد؛ اما نمی‌توان از روایات متعددی نیز که امام {{ع}} در آنها از دیگران درباره موضوعات مربوط به [[زندگی]] عادی، آن هم پس از تصدی منصب امامت می‌پرسد و ظاهر آنها از [[ناآگاهی]] امام {{ع}} از آن امور حکایت می‌کند، گذشت.
[[شیخ صدوق]] روایات فراوانی را در آثار خود نقل می‌کند که بیانگر [[علم غیب امام]] به مسائل عادی زندگی‌اند<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۲، ص۲۰۲؛ همو، عیون اخبارالرضا {{ع}}، ج۲، ص۱۳۶ و ۱۳۷ و ج۲، ص۲۵۶؛ همو، کمال الدین، ج۲، ص۴۲۴، و ج۲، ص۶۴۹؛ همو، معانی الاخبار، ص۳۵۰ و....</ref>، که بر اساس آن می‌توان [[حکم]] به خطاناپذیری این [[علوم]] کرد؛ اما نمی‌توان از روایات متعددی نیز که امام {{ع}} در آنها از دیگران درباره موضوعات مربوط به [[زندگی]] عادی، آن هم پس از تصدی منصب امامت می‌پرسد و ظاهر آنها از [[ناآگاهی]] امام {{ع}} از آن امور حکایت می‌کند، گذشت.
[[امام سجاد]] {{ع}} نقل می‌کند هنگامی که [[امام حسین]] {{ع}} متولد شد، [[جبرائیل]] نازل شد و فرمود: [[خدا]] دستور داده است نام فرزند [[هارون]] را بر این فرزند بگذارید. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌پرسد: نام وی چه بوده است و در [[عربی]] چیست؟ جبرائیل جواب می‌دهد: «[[شبیر]]» که در عربی «حسین» است<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۳۷-۱۳۸، گفتنی است که روایات این موضوع بسیار فراوان‌تر از موارد یادشده است (برای آگاهی بیشتر، ر. ک: همو، ثواب الاعمال، ج۱، ص۹۷؛ همو، الامالی، ص۲۹۷، ص۳۵۴، ص۴۶۷-۴۷۱، ص۶۳۳-۶۳۸، ص۶۵۸ و ۶۵۹؛ همو، الخصال، ج۲، ص۴۴۰ و...).</ref>.
[[امام سجاد]] {{ع}} نقل می‌کند هنگامی که [[امام حسین]] {{ع}} متولد شد، [[جبرائیل]] نازل شد و فرمود: [[خدا]] دستور داده است نام فرزند [[هارون]] را بر این فرزند بگذارید. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌پرسد: نام وی چه بوده است و در [[عربی]] چیست؟ جبرائیل جواب می‌دهد: «[[شبیر]]» که در عربی «حسین» است<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۳۷-۱۳۸، گفتنی است که روایات این موضوع بسیار فراوان‌تر از موارد یادشده است (برای آگاهی بیشتر، ر. ک: همو، ثواب الاعمال، ج۱، ص۹۷؛ همو، الامالی، ص۲۹۷، ص۳۵۴، ص۴۶۷-۴۷۱، ص۶۳۳-۶۳۸، ص۶۵۸ و ۶۵۹؛ همو، الخصال، ج۲، ص۴۴۰ و...).</ref>.
حداقل نتیجه‌ای که از این [[روایت]] گرفته می‌شود، این است که [[پیامبر]] همه علوم را به صورت یکجا در [[اختیار]] ندارد.
حداقل نتیجه‌ای که از این [[روایت]] گرفته می‌شود، این است که [[پیامبر]] همه علوم را به صورت یکجا در [[اختیار]] ندارد.
خط ۴۳۲: خط ۴۳۲:
با وجود این، نظریه معروف «[[سهوالنبی]]» حکایت دیگری دارد و بر چنین تحلیل‌هایی [[حاکم]] است؛ زیرا شیخ صدوق در آنجا بر آن شد که در امور بی‌ارتباط با [[تبلیغ دین]] و مشترک میان [[مردم]] و [[پیامبر]]، خداوند می‌تواند [[نبی]] خود را بر اساس حکمتی ویژه، به اشتباه بیندازد؛ چنان که درباره [[نماز]] چنین کاری کرده است. حال اگر شیخ صدوق در مسئله‌ای مانند نماز چنین نظری دارد، ظاهراً به طریق اولی باید در مسائل مربوط به امور عادی نیز همان دیدگاه را داشته باشد.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۴۶.</ref>
با وجود این، نظریه معروف «[[سهوالنبی]]» حکایت دیگری دارد و بر چنین تحلیل‌هایی [[حاکم]] است؛ زیرا شیخ صدوق در آنجا بر آن شد که در امور بی‌ارتباط با [[تبلیغ دین]] و مشترک میان [[مردم]] و [[پیامبر]]، خداوند می‌تواند [[نبی]] خود را بر اساس حکمتی ویژه، به اشتباه بیندازد؛ چنان که درباره [[نماز]] چنین کاری کرده است. حال اگر شیخ صدوق در مسئله‌ای مانند نماز چنین نظری دارد، ظاهراً به طریق اولی باید در مسائل مربوط به امور عادی نیز همان دیدگاه را داشته باشد.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۴۶.</ref>


ابن قبه رازی به [[صراحت]] در این باره نظریه‌پردازی نکرده است؛ اما از برخی اشارات وی می‌توان به نظریه‌اش دست یافت. وی با طرح این مسئله که در [[زمان امامان]] [[پاک]] {{عم}}، عده‌ای از [[خیانت‌کاران]] با [[جعل حدیث]]، موجب [[اشتباه]] [[شیعیان]] در [[شناخت]] [[احکام واقعی]] می‌شدند، این سخن را به میان می‌آورد که حضرات [[معصومان]] {{عم}} در آن [[زمان]] توصیه می‌کردند که شیعیان به روایت‌هایی عمل کنند که [[مورد اتفاق]] و اجماع‌اند. وی پس از آن می‌گوید: «[[امام]] به همه این [مسائل] اشتباهی که [[روایت]] شده است، واقف نیست؛ زیرا او [[عالم به غیب]] نیست و تنها، [[بنده]] شایسته‌ای است که [[کتاب و سنت]] و آنچه از احوال [[شیعه]] را که به او می‌رسد، می‌داند»<ref>{{متن حدیث|و الإمام أيضا لم يقف على كل هذه التخاليط التي رويت لأنه لا يعلم الغيب و إنما هو عبد صالح يعلم الكتاب و السنة و يعلم من أخبار شيعته ما ينهى إليه}}؛ (محمد بن عبدالرحمن، نقض کتاب الاشهاد، به نقل از: محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۱، ص۱۱۱).</ref>.
ابن قبه رازی به [[صراحت]] در این باره نظریه‌پردازی نکرده است؛ اما از برخی اشارات وی می‌توان به نظریه‌اش دست یافت. وی با طرح این مسئله که در [[زمان امامان]] [[پاک]] {{عم}}، عده‌ای از [[خیانت‌کاران]] با [[جعل حدیث]]، موجب [[اشتباه]] [[شیعیان]] در [[شناخت]] [[احکام واقعی]] می‌شدند، این سخن را به میان می‌آورد که حضرات [[معصومان]] {{عم}} در آن [[زمان]] توصیه می‌کردند که شیعیان به روایت‌هایی عمل کنند که [[مورد اتفاق]] و اجماع‌اند. وی پس از آن می‌گوید: «[[امام]] به همه این [مسائل] اشتباهی که [[روایت]] شده است، واقف نیست؛ زیرا او [[عالم به غیب]] نیست و تنها، [[بنده]] شایسته‌ای است که [[کتاب و سنت]] و آنچه از احوال [[شیعه]] را که به او می‌رسد، می‌داند»<ref>{{متن حدیث|و الإمام أيضا لم يقف على كل هذه التخاليط التي رويت لأنه لا يعلم الغيب و إنما هو عبد صالح يعلم الكتاب و السنة و يعلم من أخبار شيعته ما ينهى إليه}}؛ (محمد بن عبدالرحمن، نقض کتاب الاشهاد، به نقل از: محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۱، ص۱۱۱).</ref>.


بر اساس این عبارت،  [[ابن قبه]]، امام را کسی می‌داند که از همه [[روایات]] جعلی مطلع نیست و [[غیب]] نمی‌داند و [[علم]] او درباره مسائل جاری [[زندگی]] و به طور کلی آنچه مربوط به [[تبلیغ]] و [[تبیین دین]] نیست، [[علمی]] بشری است.
بر اساس این عبارت،  [[ابن قبه]]، امام را کسی می‌داند که از همه [[روایات]] جعلی مطلع نیست و [[غیب]] نمی‌داند و [[علم]] او درباره مسائل جاری [[زندگی]] و به طور کلی آنچه مربوط به [[تبلیغ]] و [[تبیین دین]] نیست، [[علمی]] بشری است.
اگرچه بر اساس این عبارت نمی‌توان به روشنی مطلبی را به ابن قبه نسبت داد، باید توجه داشت که لازمه [[عرفی]] چنین نظریه‌ای آن است که امکان دارد امام به دلیل داشتن علم بشری به امور عادی زندگی، مرتکب اشتباه یا [[فراموشی]] شود، و در نتیجه مدعی شد که امام {{ع}} ضرورتاً از اشتباه در امور عادی [[معصوم]] نیست. البته [[آگاه]] نبودن به چیزی، ضرورتاً مستلزم وقوع اشتباه در آن نیست؛ زیرا [[خداوند]] می‌تواند با [[لطف]] و [[عنایت]] خود، مانع از اشتباه امام {{ع}} شود. افزون بر آن، با عنایت به اینکه خود ابن قبه نیز درباره این مسئله دیدگاهی را مطرح نکرده است، نمی‌توان نظریه‌ای را به او نسبت داد.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۶۸.</ref>
اگرچه بر اساس این عبارت نمی‌توان به روشنی مطلبی را به ابن قبه نسبت داد، باید توجه داشت که لازمه [[عرفی]] چنین نظریه‌ای آن است که امکان دارد امام به دلیل داشتن علم بشری به امور عادی زندگی، مرتکب اشتباه یا [[فراموشی]] شود، و در نتیجه مدعی شد که امام {{ع}} ضرورتاً از اشتباه در امور عادی [[معصوم]] نیست. البته [[آگاه]] نبودن به چیزی، ضرورتاً مستلزم وقوع اشتباه در آن نیست؛ زیرا [[خداوند]] می‌تواند با [[لطف]] و [[عنایت]] خود، مانع از اشتباه امام {{ع}} شود. افزون بر آن، با عنایت به اینکه خود ابن قبه نیز درباره این مسئله دیدگاهی را مطرح نکرده است، نمی‌توان نظریه‌ای را به او نسبت داد.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۶۸.</ref>


[[شیخ مفید]] در هیچ یک از آثار خود نه به طور مستقل و نه حتی به طور استطراد، به این بحث رسیدگی نکرده است؛ با این وجود در آثار به جای مانده از ایشان، عباراتی هست که ممکن است کسی در صدد [[اثبات]] نظریه‌ای و انتساب آن به ایشان باشد. از این رو، بحث درباره آنها ضروری به نظر می‌رسد.
[[شیخ مفید]] در هیچ یک از آثار خود نه به طور مستقل و نه حتی به طور استطراد، به این بحث رسیدگی نکرده است؛ با این وجود در آثار به جای مانده از ایشان، عباراتی هست که ممکن است کسی در صدد [[اثبات]] نظریه‌ای و انتساب آن به ایشان باشد. از این رو، بحث درباره آنها ضروری به نظر می‌رسد.
  مفید در جایی می‌گوید: «وقتی که [[عصمت امام علی]] {{ع}} از [[خطا]] ثابت شد، ثابت می‌شود که او در هرچه انجام می‌دهد و می‌گوید، [[معصوم]] است»<ref>{{عربی|و اذا ثبتت عصمة علي {{ع}} من الخطأ... ثبت انه {{ع}} كان مصيبا في كل ما فعل و قال}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، وقعة الجمل، ص۷۵).</ref>.
  مفید در جایی می‌گوید: «وقتی که [[عصمت امام علی]] {{ع}} از [[خطا]] ثابت شد، ثابت می‌شود که او در هرچه انجام می‌دهد و می‌گوید، [[معصوم]] است»<ref>{{عربی|و اذا ثبتت عصمة علي {{ع}} من الخطأ... ثبت انه {{ع}} كان مصيبا في كل ما فعل و قال}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، وقعة الجمل، ص۷۵).</ref>.
ایشان در جای دیگری می‌گوید: «[[عصمت]] اقتضا می‌کند که همه گفته‌ها و [[افعال]] شخصی که عصمت برای او ضروری است، صحیح باشد»<ref>{{عربی|و العصمة تقتضي فيمن وجبت له بالصواب بالاقوال و الافعال}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، وقعة الجمل، ص۷۷ و ۸۵).</ref>.
ایشان در جای دیگری می‌گوید: «[[عصمت]] اقتضا می‌کند که همه گفته‌ها و [[افعال]] شخصی که عصمت برای او ضروری است، صحیح باشد»<ref>{{عربی|و العصمة تقتضي فيمن وجبت له بالصواب بالاقوال و الافعال}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، وقعة الجمل، ص۷۷ و ۸۵).</ref>.
خط ۴۸۶: خط ۴۸۶:
در بحث گستره زمانی عصمت، [[متکلمان اسلامی]] به ویژه از عصر [[سید مرتضی]] به بعد، به عصمت امامان معصوم{{ع}} پیش و پس از تصدی منصب [[امامت]] [[عقیده]] دارند، هر چند عصمت آن حضرات قبل از [[تصدی منصب]] یا در دوره [[شیخ صدوق]] و  [[شیخ مفید]] مطرح نبوده و یا آنکه این دو بزرگوار به عدم ضرورت  عصمت امامان از [[گناهان صغیره]] [[معتقد]] بودند<ref>استادی رضا، پاسخ به چالش‌های فکری در بحث عصمت و امامت، ماهنامه معرفت، شماره۳۷، ص۳۶.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۶۹.</ref>؛ اما نسبت به دوران پس از تصدی منصب امامت، [[جمهور]] [[امامیه]] قائل به عصمت امامان{{ع}} از همه اقسام این بخش هستند.
در بحث گستره زمانی عصمت، [[متکلمان اسلامی]] به ویژه از عصر [[سید مرتضی]] به بعد، به عصمت امامان معصوم{{ع}} پیش و پس از تصدی منصب [[امامت]] [[عقیده]] دارند، هر چند عصمت آن حضرات قبل از [[تصدی منصب]] یا در دوره [[شیخ صدوق]] و  [[شیخ مفید]] مطرح نبوده و یا آنکه این دو بزرگوار به عدم ضرورت  عصمت امامان از [[گناهان صغیره]] [[معتقد]] بودند<ref>استادی رضا، پاسخ به چالش‌های فکری در بحث عصمت و امامت، ماهنامه معرفت، شماره۳۷، ص۳۶.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۶۹.</ref>؛ اما نسبت به دوران پس از تصدی منصب امامت، [[جمهور]] [[امامیه]] قائل به عصمت امامان{{ع}} از همه اقسام این بخش هستند.


نسبت به گستره متعلق نیز متکلمان امامیه به عصمت امامان در همه ابعاد آن اعم از [[عصمت علمی]] و عملی به نحو یکسان عقیده دارند هر چند در قسم [[عصمت از سهو]] اختلافی میان صدوق و استادش [[ابن ولید]]<ref>شاهد بر این سخن روایاتی است که صدوق آنها را نقل نموده و ملتزم به صحت آنها شده است. این روایات متضمن جواز سهو و نیز وقوع آن توسط نبی و امام است. به عنوان نمونه: ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}ج، ج۲، ص۲۰۳. علاوه بر اینکه وی در جایی پس از نقل روایتی که متضمن اشتباه پیامبر خاتم{{صل}} است، منکر سهو النبی را غالی و از مفوضه دانسته و آنها را لعن نموده است. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱ و صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۰۳.</ref> با سایر متکلمان بعد از وی<ref>به عنوان نمونه شیخ مفید به صراحت عصمت امام در انجام واجبات دینی را لازم می‌داند. ر.ک: مفید، محمدبن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۴.</ref> به چشم می‌خورد به نحوی که ایشان این عصمت را در [[انجام تکالیف دینی]] لازم و ضروری ندانسته و معتقد به سهو [[امام]] در ادای برخی [[تکالیف]] همچون [[اقامه نماز]] هستند.
نسبت به گستره متعلق نیز متکلمان امامیه به عصمت امامان در همه ابعاد آن اعم از [[عصمت علمی]] و عملی به نحو یکسان عقیده دارند هر چند در قسم [[عصمت از سهو]] اختلافی میان شیخ صدوق و استادش [[ابن ولید]]<ref>شاهد بر این سخن روایاتی است که شیخ صدوق آنها را نقل نموده و ملتزم به صحت آنها شده است. این روایات متضمن جواز سهو و نیز وقوع آن توسط نبی و امام است. به عنوان نمونه: ر.ک: شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}ج، ج۲، ص۲۰۳. علاوه بر اینکه وی در جایی پس از نقل روایتی که متضمن اشتباه پیامبر خاتم{{صل}} است، منکر سهو النبی را غالی و از مفوضه دانسته و آنها را لعن نموده است. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱ و شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۰۳.</ref> با سایر متکلمان بعد از وی<ref>به عنوان نمونه شیخ مفید به صراحت عصمت امام در انجام واجبات دینی را لازم می‌داند. ر.ک: مفید، محمدبن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۴.</ref> به چشم می‌خورد به نحوی که ایشان این عصمت را در [[انجام تکالیف دینی]] لازم و ضروری ندانسته و معتقد به سهو [[امام]] در ادای برخی [[تکالیف]] همچون [[اقامه نماز]] هستند.


== پرسش مستقیم ==
== پرسش مستقیم ==
۱۱٬۱۴۲

ویرایش